هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد احمد سمیعی گیلانی

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد احمد سمیعی گیلانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

 احمد سمیعی‌ گیلانی‌

 شعر نو فارسی‌ را، به‌ویژه‌ طاعنان، ره‌آورد روشنفکرانی‌ دانسته‌اند که‌ از ادبیات‌ غرب، به‌خصوص‌ ادبیات‌ فرانسه‌ متأ‌ثر بودند. این‌ اَنگ‌ بیگانه‌بینی‌ با واقعیتی‌ قرین‌ شد که‌ به‌ ظاهر مؤ‌ید آن‌ بود. در حقیقت، نوپردازان‌ و، در را‡‌س‌ آنان، نیما عموماً‌ با آثار شاعران‌ فرانسوی، مستقیم‌ یا از راه‌ ترجمه، آشنایی‌ داشتند. به‌علاوه، نخستین‌ نشانه‌های‌ تجدد در شعرفارسی‌ با نهضت‌ مشروطیت‌ پدیدار گشت‌ که‌ خود آن‌ نیز ارمغان‌ غرب‌ شمرده‌ می‌شد و در دورانی‌ آغاز شده‌ بود که‌ روابط‌ فرهنگی‌ با غرب‌ و بالاخص‌ فرانسه، به‌واسطه استادان‌ خارجی‌ دارالفنون‌ و بر اثر مسافرت‌ عده‌ای‌ از ایرانیان‌ به‌ اروپا برای‌ تحصیلات‌ عالیه‌ وسعت‌ یافته‌ بود. در همین‌ اوان‌ بود که‌ جنبش‌ ترجمه‌ رونق‌ گرفت‌ و، در جنب‌ نشرترجمه‌ آثار داستانی، سروده‌های‌ شاعران‌ فرانسوی‌ و آلمانی‌ نیز جسته‌ گریخته‌ در مطبوعات‌ درج‌ و منتشر می‌شد.

بدین‌ سان، قراینی‌ در تأ‌یید نظر آنان‌ که‌ اصالت‌ شعر نو فارسی‌ را منکر بودند و برای‌ آن‌ در مرزوبوم‌ خود خاستگاهی‌ قایل‌ نبودند و حتی‌ آن‌ را حرکتی‌ قهقرایی‌ تلقی‌ می‌کردند وجود داشت.

اکنون‌ این‌ پرسش‌ پیش‌ می‌آید که‌ این‌ قول‌ تا چه‌ حد پذیرفتنی‌ است‌ و آیا صرف‌ این‌ واقعیت‌ که‌ توسعه‌ روابط فارسی‌زبانان‌ با غرب‌ خواه‌ناخواه، اگر نه‌ در ایجاد، دست‌ کم‌ در تقویت‌ و تشحیذ نهضت‌ تجدد در ایران‌ مؤ‌ثر بوده‌ اصالت‌ این‌ نهضت‌ را نفی‌ می‌کند و آیا برای‌ پذیرفتاری‌ تأثیر غرب‌ زمینه‌ای‌ مساعد در کشور ما وجود نداشته‌ و اگر داشته‌ - که‌ مسلماً‌ داشته‌ - این‌ زمینه‌ چه‌ بوده‌ و چگونه‌ پدید آمده‌ است؟

برای‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ این‌ پرسش، ما، در این‌ مقام، درگیر سوابق‌ تاریخی‌ نهضت‌ تجدد، که‌ همه‌ شئون‌ حیات‌ ملی‌ را در بر می‌گیرد، نمی‌شویم‌ و تنها به‌ آنچه‌ با تجدد ادبی، بالاخص‌ با شعر نو، ربط‌ پیدا می‌کند می‌پردازیم.

برای‌ رسیدن‌ به‌ پاسخی‌ روشن، لازم‌ می‌دانیم‌ مسیر تطور شعر فارسی‌ را مرور کنیم‌ و امیدواریم‌ که‌ این‌ مرور، هر چند به‌ غایت‌ اجمالی، راه‌ یا بهتر بگوییم‌ راه‌هایی‌ را که‌ شعر فارسی‌ از آغاز تا به‌ امروز پیموده‌ نشان‌ دهد و ما را به‌ این‌ نتیجه‌ برساند که‌ شعر نو، اگر هم‌ طریق‌ جدیدی‌ اختیار کرده، از جهاتی‌ - آن‌هم‌ جهات‌ اساسی‌ - از عناصر پیشینه‌دار الهام‌ گرفته‌ است. اصولاً‌ جریان‌های‌ فکری‌ و هنری، در عین‌ تأ‌ثر از تحولات‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ و سیاسی، روند مستقل‌خود را طی‌ می‌کنند. از این‌رو، اگر بخواهیم‌ برای‌ شعر نو خاستگاهی‌ اصیل‌ و بومی‌ سراغ‌ بگیریم‌ و راهی‌ را که‌ برگزیده‌ توجیه‌ کنیم، از بازگشت‌ به‌ جریانه‌ ادبی‌ متقدم‌ بر آن‌ و، به‌ عبارت‌ ساده‌تر، از نظر افکندن‌ به‌ راه‌هایی‌ که‌ شعرسنتی‌ پیموده‌ ناگزیریم.

شعر کلاسیک‌ فارسی‌ در عصر سامانیان‌ (قرن‌ چهارم‌ هجری) است‌ که‌ هویت‌ روشن‌ و تشخص‌ آشکار پیدا می‌کند. در این‌ عصر است‌ که‌ مجموعه‌ سنن‌ شعر عروضی‌ فارسی‌ مدون‌ می‌گردد. اوزان، قوالب، قافیه‌بندی، تردیف، مضامین، موضوعات، صنایع‌ بدیعی، نمادهای‌ شعر فارسی‌ - جملگی، در اشعار نه‌چندان‌ زیادی‌ که‌ از آن‌ عصر به‌ جا مانده، شواهد متعدد و متنوع‌ دارند. حماسه‌ ملی‌ ما نیز در همین‌ اوان، به‌ نثر و به‌ نظم، تکوین‌ یافته‌ است. به‌ روزگار دولت‌ سامانیان، شعر فارسی‌ از جهات‌ گوناگون‌ به‌ مرحله‌ پختگی‌ می‌رسد، شاعران‌ بسیاری‌ ظهور می‌کنند و در انواع‌مدیحه، تغزل، حکمت‌ و اندرز، رثاء، خمریه، افسانه‌ و داستان‌ در قالب‌های‌ قصیده‌ و مثنوی‌ و قطعه‌ و غزل‌ و رباعی‌ و حتی‌ نوعی‌ مسمط‌ شعر می‌سرایند. اینان‌ را نه‌ تنها پیشگامان‌ و پیشاهنگان‌ (طلایه‌داران) بلکه‌ بنیان‌گذاران‌ و پرورش‌دهندگان‌ ارکان‌ شعر سنتی‌ فارسی‌ باید شمرد.

یگانه‌ مایه‌ای‌ که‌ در اشعار شاعران‌ عصر سامانی‌ غایب‌ و نامحسوس‌ است‌ مایه‌ عرفانی‌ است. بررسی‌ وجه‌ و دلیل‌خالی‌ بودن‌ اشعار شاعران‌ این‌ دوره‌ از مایه‌ عرفانی‌ به‌ تفحص‌ و تحقیق‌ مستقل‌ نیاز دارد و، در این‌ مقام، از اشاره‌ به‌ خود این‌ واقعیت‌ فراتر نمی‌توان‌ رفت. همین‌قدر می‌توان‌ یادآور شد که‌ دولت‌ آل‌سامان‌ مقارن‌ بوده‌ است‌ با اوج‌رونق‌ مادی‌ و معنوی‌ و صلح‌ و آرامش‌ ماورالنهر. بخارا در این‌ برهه‌ تاریخی‌ از مراکز مهم‌ و معتبر تمدن‌ به‌شمار می‌رفت‌ و به‌ قول‌ نظامی‌ عروضی‌ در چهار مقاله، در صمیم‌ دولت‌ سامانیان، جهان‌آباد بود و ملک‌ بی‌خصم‌ و لشکر فرمان‌بردار و روزگار مساعد و بخت‌ موافق.

در چنین‌ فضایی، بس‌ بعید می‌نماید که‌ مایه‌های‌ عرفانی‌ به‌ اشعار شاعرانی‌ راه‌ یابد که‌ از حمایت‌ امیران‌ بهره‌مند بودند و روزگار در امن‌ و آرامش‌ و رفاه‌ می‌گذراندند. باری، در اشعاری‌ که‌ از این‌ دوره‌ به‌ یادگار مانده‌ تنها در یک‌ رباعی‌ رودکی‌ است‌ که‌ بارقه‌ای‌ از عرفان‌ - حضور قلب‌ در نماز - به‌ چشم‌ می‌آید:

روی‌ به‌ محراب‌ نهادن‌ چه‌ سود

دل‌ به‌ بخارا و بتان‌ طراز

ایزد ما وسوسه‌ عاشقی‌

از تو پذیرد نپذیرد نماز

شعر عصر سامانی، هر چند با مایه‌های‌ عرفانی‌ عجین‌ نیست، حکیمانه‌ و پرعمق‌ است‌ همه‌جا، در آن، متانت‌ و وقار و اعتدال‌ خردمندانه‌ مشاهده‌ می‌شود. حتی‌ در مدایح‌ مبالغه‌ راه‌ ندارد. ممدوح‌ به‌ صفاتی‌ ستایش‌ می‌شود که‌ در او هست. میان‌ مدیحه‌سرا و ممدوح‌ نوعی‌ صمیمیت‌ و عطوفت‌ محسوس‌ و مشهود است. ضمناً‌ اشعار این‌ دوره‌ به‌ جریانی‌ تعلق‌ دارد که، از حیث‌ طرز بیان‌ معانی، روشن‌ و آسان‌یاب‌ است. در حقیقت، در شعر دوره‌ سامانی، دو خصلت‌ اساسی‌ می‌توان‌ سراغ‌ گرفت: عمق‌ عقلانی، سادگی‌ زبان‌ و روشنی‌ بیان. این‌ دو ویژگی‌ است‌ که‌ آن‌ را هم‌ مردم‌پسند ساخته‌ است‌ و هم‌ فرزانه‌پسند. خواننده، حین‌ خواندن‌ آن، لذت‌ قهری‌ و دیمی‌ می‌برد و به‌ تعمق‌ و تلاش‌فکری‌ و مَدَدجویی‌ از سوابق‌ معلومات‌ و کشف‌ تلمیحات‌ مهجور و احیاناً‌ شرح‌ و تفسیر نیاز ندارد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد احمد سمیعی گیلانی

مزار شیخ احمد جامی

اختصاصی از هایدی مزار شیخ احمد جامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

شیخ احمد جامی

شیخ احمد جامی از اولاد لیث بن جریر علی از اصحاب رسول اکرم و از اعراب عدرنانی بود که به حضرت ابراهیم می رسد . که در عربستان زندگی می کرد عده ای از این قبایل به ایران مهاجرت کردند و عده ای در کاشمر ساکن شدند .

در سال 440 این کودک پا به دنیا گذاشت او در جوانی خود اهل منکرات و شراب خواری و کارهای دگر بود ولی در همه حال روحیه ای قوی و پیشرفت زیادی داشت و با تفاوتی با جوان های دیگر داشت او در جوانی عاشق کبک بود و در 18 سالگی عاشق زنی شد احمد با عبور و پشت سر گذاشتن همه عشق های خود در نهایت به عشق نهایی یعنی عشق به خدا رسید شیخ احمد در سن 22 سالگی متحول شد و راه خدا را در پیش گرفت و توبه کرد . در مورد توبه کردن احمد چنین روایت است که یک شب شیخ احمد باید دوستان خود را به شراب دعوت می کرد ، وی رفت برای گردآوری شراب که به او صدای آمد که گفت : چرا این کار را انجام می دهی و بیا به سوی خداوند و احمد دگرگون شد و و برای رفیقان خود هم چند دانه کشمش برد و در آبی در کوزه ریخت و به دوستانش داد و وقتی که خوردند آنها به خداوند روی آوردند و توبه کردند .

شیخ احمد جامی برای مدتی از روستا خارج شد و در کوه های اطراف روستا به عبادت پرداخت و بعد از گذشت سالها به شهر آمد و تمامخمره هایی که در شراب خانه ها بود را شکست افرادی که شراب می فروختند از وی شکایت کردند و به دستور حاکم آن را به داخل استبلی انداختند بعد از مدتی گفتند که انگار است ها سر به آخور گذاشته و گریه می کند و حاکم دستور داد که شیخ احمد را از شهر بیرون کند تا کسی را نفرین نکند . اشاره به شعر حافظ و جام شکنی شیخ احمد :

حافظ مرید جام می است آری صبا برو وز بند و بندگی برسان شیخ جام را

بعد از مدت ها به او وحی شد که در جلوی تو نوری است اورا دنبال کن شیخ احمد این نور را دنبال کرد تا به منطقه ای به نام زام رسید در روستایی به نام بیزگ رفت و در کوه بیزک به خودسازی پرداخت در دامنه کوه مسجدی ساخت که به نام مسجدند و معروف است که نوری که دنبال او بود در همان مکان ناپدید شد و بعد از مدتی به شهر بوژگان رفت چون مذهب احمد سنی حنفی بود و مردم بوژگان شیعه اسماعیلی بودند با او مخالفت کردند و او شهر بوژگان را ترک کرد و به روستای معدآباد آمد و برای جنگ سلطان سنجر دعا کرد تا پیروز شود و پیروز شد و از آن پس با سلطان سنجر سلجوقی دوستی کرد و در آنجا ماند و سلطان سنجر به او ارادت زیادی یافت .

او در معد آباداز زنی به نام بی بی خدیجه خواست که باغش را وقف او کند آن زن هم در عوض او گفت تو مرا شفاعت کن که به بهشت بروم شیخ احمد هم یک نامه نوشت که زمانی که من مردم و اگر بهشتی بودم این زن را هم شفاعت می کنم و بعد از مرگ بی بی خدیجه نامه اکه خواسته بود در کفن وی بگذارند قرار دادند و او را در گوشه باغ دفن کردند . شیخ احمد جامی در سال 536 فوت کردند و در محوطه خانقاه ایشان را دفن کردند و این روستا به نام تربت احمد جام نام گرفت که بعد از 100 تا 150 سال بعد به تربت جام مشهور شد .

سنگی که در اول ورودی آرامگاه قرار دارد سنگ مرکب نام دارد این نام به دلیل این بود که شیخ احمد به روی آن می نشست و به شاگردان خود درس می داد بعد از فوت شیخ احمد جامی فرزندان او یک جامعه ای را تشکیل دادند که 900 سال به طول انجامید . به بازماندگان احمد جامی خواجه گویند گروه اصلی خواجه ها را فرزندان شیخ احمد جامی تشکیل می دادند و گروه دوم را کسانی که در اطراف احمد جامی کار می کردند خواجه نام داشت و به آخر اسم های خود پسوند احمدی گذاشتند مانند کلیدداراحمدی – محرراحمدی و ...

بعد ها که هر حکومتی ایرانی در تربت جام حاکم می شد آثاری در آرامگاه بنا می کردند و آرامگاه به صورت مجموعه ای از آثار تاریخی دوره های مختلف از سلجوقی تا حال درآمد.


دانلود با لینک مستقیم


مزار شیخ احمد جامی

تحقیق درمورد نگرانى های من سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه کالیفرنیا برکلی 45ص

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد نگرانى های من سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه کالیفرنیا برکلی 45ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

نگرانى‏هاى من

سخنرانى در هشتمین کنفرانس مرکز پژوهش

و تحلیل مسائل ایران

دانشگاه کالیفرنیا، برکلى - آوریل 1990

مقدمه

احمد شاملو شاعر بزرگ معاصر ایران در ماه آوریل 1990 (1369) در آمریکا میهمان مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران (سیرا) بود و در هشتمین کنفرانس این مرکز در دانشگاه کالیفرنیا، برکلى سخنرانى کرد. کتابى که در دست دارید متن کامل این سخنرانى است.

سخنرانى شاملو به دلایل متعدد بحث‏هاى زیادى را برانگیخت. بویژه آنکه نسخه‏هاى دستکارى شده یا ناکاملى از آن نیز در جراید چاپ و یا در رادیوها و تلویزیون‏ها پخش گردید. به همین دلیل و به منظور جلوگیرى از هرگونه پیشداورى و همچنین کمک به ایجاد زمینه عینى براى بحث منطقى حول مسائل طرح شده از سوى شاملو، سیرا تصمیم گرفت که متن کامل این سخنرانى را در اختیار دوستداران ادب و فرهنگ ایران قرار دهد.

چکیده بحث شاملو را مى‏توان در این جملات از گفته‏هاى خود او بیان کرد:

1 - «یکى از شگردهاى مشترک همه جباران تاریخ تحریف تاریخ است؛ و در نتیجه، متأسفانه چیزى که ما امروز به نام تاریخ در اختیار داریم جز مشتى دروغ و یاوه نیست که چاپلوسان و متملقان دربارى دوره‏هاى مختلف به هم بسته‏اند. و این تحریف حقایق ... به حدى است که مى‏تواند با حسن نیت‏ترین اشخاص را هم به اشتباه اندازد.»

2 - «... دولت‏ها و سانسورشان به نام اخلاق، به نام بدآموزى، به نام پیشگیرى از تخریب اندیشه و به هزار نام و هزار بهانه دیگر سعى مى‏کنند توده مردم را از مواجهه با ج«حقایق و واقعیات»ج مانع شوند... جاماج سلامت فکرى جامعه فقط در برخورد با اندیشه‏هاى مخالف محفوظ مى‏ماند... سلامت فکرى جامعه تنها در گرو... واکسیناسیون برضد خرافات و جاهلیت است که عوارضش دست با نخستین تب تعصب آشکار مى‏شود.»

3 - «ما در عصرى زندگى مى‏کنیم که جهان به اردوگاه‏هاى متعددى تقسیم شده است. در هر اردوئى بتى بالا برده‏اند و هر اردوئى به پرستش بتى واداشته شده ... اشاره من به بیمارى کیش شخصیت است که اکثر ما گرفتار آنیم... همین بت‏پرستى شرم‏آور عصر جدید... شده است نقطه افتراق و عامل پراکندگى مجموعه‏ئى از حسن نیت‏ها تا هر کدام به دست خودمان گرد خودمان حصارهاى تعصب را بالا ببریم و خودمان را درون آن زندانى کنیم... انسان خِردگراى صاحب فرهنگ چرا باید نسبت به افکار و باورهاى خود تعصب بورزد؟»

4 - «ایمان بى‏مطالعه سد راه تعالى بشرى است. فقط فریب و دروغ است که از اتباع خود ایمان مطلق مى‏طلبد... انسان متعهِد حقیقت‏جو هیچ دگمى، هیچ فرمولى، هیچ آیه‏اى را نمى‏پذیرد مگر اینکه نخست در آن تعقل کند، آن را در کارگاه عقل و منطق بسنجد، و هنگامى به آن معتقد شود که حقایقش را با دلایل متقن علمى دریابد.»

5 - «پذیرفتن احکام و تعصب ورزیدن برسر آن‏ها توهین به شرف انسان بودن است... جنگ و جدل‏هاى عقیدتى برسر این راه مى‏افتد که هیچ یک از طرفین دعوا طالب رسیدن به حقیقت نیست و تنها مى‏خواهد عقیده سخیفش را به کرسى بنشاند.»

6 - «بر اعماق اجتماع حرجى نیست اگر چنین و چنان بیندیشد یا چنین و چنان عمل کند. اما بر قشر دانش آموخته‏نگران سرنوشت خود و جامعه، بر صاحبان مغزهاى قادر به تفکر حرج است ... پس بر شما است به جاى جامعه‏ئى که امکان تفکر منطقى از آن سلب شده است عمیقاً منطقى فکر کنید.»

7 - «نتیجه این تعصب ورزیدن و لجاج بخرج دادن چیزى جز شاخه شاخه‏شدن نیست، چیزى جز تجزیه شدن، خرد شدن، تفکیک شدن، هسته‏هاى پراکنده ناتوان ساختن و از واقعیت‏ها پرت ماندن نیست.»

8 - «حقیقت جز با اصطکاک دمکراتیک افکار آشکار نمى‏شود، و ما بناگزیر باید مردمى باشیم که جز به حقیقت سرفرود نیاوریم و جز براى آنچه حقیقى و منطقى است تقدسى قائل نشویم حتى اگر از آسمان نازل شده باشد. وطن ما فردا به افرادى با روحیاتى با این دست نیاز خواهد داشت تا نیروها بتوانند یک کاسه بمانند.»

به زبان دیگر، شاملو در این بحث خود از ما مى‏خواهد که به تاریخ گذشته خود برخوردى نقادانه داشته‏باشیم؛ با هر نوع سانسور عقاید و اختناق مقابله کنیم؛ از تعصب ورزیدن به باورهاى عصر خود و اعتقادات شخصى خویش دورى جوئیم؛ هر ایده و نظرى را با محک تعقل و منطق بسنجیم؛ دربرخورد به نظرات دیگران آزادمنش و حقیقت‏جو باشیم؛ از کیش شخصیت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد نگرانى های من سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه کالیفرنیا برکلی 45ص

مزار شیخ احمد جامی 10 ص

اختصاصی از هایدی مزار شیخ احمد جامی 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

شیخ احمد جامی

شیخ احمد جامی از اولاد لیث بن جریر علی از اصحاب رسول اکرم و از اعراب عدرنانی بود که به حضرت ابراهیم می رسد . که در عربستان زندگی می کرد عده ای از این قبایل به ایران مهاجرت کردند و عده ای در کاشمر ساکن شدند .

در سال 440 این کودک پا به دنیا گذاشت او در جوانی خود اهل منکرات و شراب خواری و کارهای دگر بود ولی در همه حال روحیه ای قوی و پیشرفت زیادی داشت و با تفاوتی با جوان های دیگر داشت او در جوانی عاشق کبک بود و در 18 سالگی عاشق زنی شد احمد با عبور و پشت سر گذاشتن همه عشق های خود در نهایت به عشق نهایی یعنی عشق به خدا رسید شیخ احمد در سن 22 سالگی متحول شد و راه خدا را در پیش گرفت و توبه کرد . در مورد توبه کردن احمد چنین روایت است که یک شب شیخ احمد باید دوستان خود را به شراب دعوت می کرد ، وی رفت برای گردآوری شراب که به او صدای آمد که گفت : چرا این کار را انجام می دهی و بیا به سوی خداوند و احمد دگرگون شد و و برای رفیقان خود هم چند دانه کشمش برد و در آبی در کوزه ریخت و به دوستانش داد و وقتی که خوردند آنها به خداوند روی آوردند و توبه کردند .

شیخ احمد جامی برای مدتی از روستا خارج شد و در کوه های اطراف روستا به عبادت پرداخت و بعد از گذشت سالها به شهر آمد و تمامخمره هایی که در شراب خانه ها بود را شکست افرادی که شراب می فروختند از وی شکایت کردند و به دستور حاکم آن را به داخل استبلی انداختند بعد از مدتی گفتند که انگار است ها سر به آخور گذاشته و گریه می کند و حاکم دستور داد که شیخ احمد را از شهر بیرون کند تا کسی را نفرین نکند . اشاره به شعر حافظ و جام شکنی شیخ احمد :

حافظ مرید جام می است آری صبا برو وز بند و بندگی برسان شیخ جام را

بعد از مدت ها به او وحی شد که در جلوی تو نوری است اورا دنبال کن شیخ احمد این نور را دنبال کرد تا به منطقه ای به نام زام رسید در روستایی به نام بیزگ رفت و در کوه بیزک به خودسازی پرداخت در دامنه کوه مسجدی ساخت که به نام مسجدند و معروف است که نوری که دنبال او بود در همان مکان ناپدید شد و بعد از مدتی به شهر بوژگان رفت چون مذهب احمد سنی حنفی بود و مردم بوژگان شیعه اسماعیلی بودند با او مخالفت کردند و او شهر بوژگان را ترک کرد و به روستای معدآباد آمد و برای جنگ سلطان سنجر دعا کرد تا پیروز شود و پیروز شد و از آن پس با سلطان سنجر سلجوقی دوستی کرد و در آنجا ماند و سلطان سنجر به او ارادت زیادی یافت .

او در معد آباداز زنی به نام بی بی خدیجه خواست که باغش را وقف او کند آن زن هم در عوض او گفت تو مرا شفاعت کن که به بهشت بروم شیخ احمد هم یک نامه نوشت که زمانی که من مردم و اگر بهشتی بودم این زن را هم شفاعت می کنم و بعد از مرگ بی بی خدیجه نامه اکه خواسته بود در کفن وی بگذارند قرار دادند و او را در گوشه باغ دفن کردند . شیخ احمد جامی در سال 536 فوت کردند و در محوطه خانقاه ایشان را دفن کردند و این روستا به نام تربت احمد جام نام گرفت که بعد از 100 تا 150 سال بعد به تربت جام مشهور شد .

سنگی که در اول ورودی آرامگاه قرار دارد سنگ مرکب نام دارد این نام به دلیل این بود که شیخ احمد به روی آن می نشست و به شاگردان خود درس می داد بعد از فوت شیخ احمد جامی فرزندان او یک جامعه ای را تشکیل دادند که 900 سال به طول انجامید . به بازماندگان احمد جامی


دانلود با لینک مستقیم


مزار شیخ احمد جامی 10 ص