هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جایگاه زنان در فرهنگ اسلامی و غرب

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله جایگاه زنان در فرهنگ اسلامی و غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 51   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

 

جایگاه زنان در فرهنگ اسلامی و غرب

 

چکیده:
زن از دید اسلام و با توجه با ایات قرانی از پهلوی چپ مرد ساخته شده است و میتوان حقوق زن را در قوانین اسلامی و انهم در قران جستجو کرد از همه مهمتر سورهء حجاب، نساء و ... شاهد بر مدعایم است. اگر کسی این مطلب را باور ندارد میتواند با مراجعه با ایات و سوره های قرانی انرا بخوانند. زن از دیدگاه اسلام نصف مرد است و شهادت دو زن به اندازه یک مرد است. در اینجا سوال پیش می اید که ایا زن چشم ، گوش و عقل سالم ندارد که شهادت دوتایش به اندازه یک مرد است و یا از میراث نصفش را صاحب شود. زن در اسلام باید در پرده حجاب باشد و بجز محارم اش با دیگران نباید حرف بزند. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً
" ای پیامبر ؛ به زنان و دختران خود و مومنان بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. این مناسب تر است، تا شناخته شوند و دیگران چهره شان را بیبند و مورد ازار قرار بیگرد. سوره 59 ." جالب است ، اگر در اسلام مرد و زن برابر پنداشته میشد، چرا مرد ها هم مانند زنان چادر به سر نکند تا پوشانیده شده و مورد ازار قرار نگیرد و یا چون مردان لازم به پوشانیده ان نمی بود. در واقع بیشتر ایه های حجاب را محمد برای مهار کردن عایشه ذکر نموده، چون عایشه صرف 9 سال داشت که مجبور به ازدواج با محمد 53 ساله که حیثیت پدرکلانش را داشت ، شد. یکی از دلایل که عایشه نسبت به محمد کینه داشت همین بود که محمد با ازدواج کردن با من بر من ظلم روا داشته است.و بدون حضور محمد از خانه خارج میشد، چون دختر یکی از بزرگان اسلام یعنی ابوبکر بود. بنا محمد ناگزیر و برای ترس نشاندان به عایشه ایه های حجاب و نساء را سر هم بندی نمود. تا جاییکه اگر کمی از چهره زن معلوم شود ، مستقیم در جهنم با موی خود اوایزان میشود. بیبنم مناسبات چقدر غیر انسانی است. یک موجود کثیف باید خود را از همه پنهان نماید که در اسلام زن هم به همانگون امده است.
ملا عمر واقعا قانون اصیل اسلامی را پیاده کرده بود. که زنان را اجازه خارج شدن از خانه نمیداد؛ چون او بنابر گفته ایات قرانی عمل کرده است .که گواه این مطلب ایات سوره نساء و حجاب است. در اسلام زنان ناقص العقل است. "زنان ناقص العقلان است." نهج البلاغه از گفتار امام علی. در اسلام به زن حق داده نشده که مانند مرد بتواند نماز جماعت بدهد. در حالیکه قبل از اسلام زنان دارای ازادی های نسبی درخور جامعه جاهل عرب انروز بوده است. نمونه ان خدیجه زن محمد است که به عنوان یک زن قبل از اسلام حق داشت که بیشیه تجارت را اختیار نماید و چون مردان در شهرهای مختلف برای تجارت برود. و به عنوان یک زن حق داشت که از محمد خودش خواستگاری برای ازدواج کردن نماید. اسلام بزرگترین نمونه اش اینست که اسلام دختران را از زنده بگور کردن نجات داد ، حالیکه این پدیده در تمام جزیره العرب عام نبود و حتا در تمام سرزمین مکه نیز عام نبود و صرف مختص به چند قبیله بوده است. و دلیل این زنده بگور کردن ها هم جنگ های بدوی قبیایل عرب صحرا نیشین بوده است. اما ایات قرانی صریحا این موضوع را روشن میکند که زنان قبل از اسلام دارای ازادی های بود است که با امدن اسلام از ان فاقد گردید. در ایات از قران میخوانیم" لایرجن یرجون فی بیوتکم الجاهلیت" یعنی مانند دروان جاهلیت قبل از اسلام از خانه های تان بیرون نروید. که این ایت نمایانگر اینست که زنان پیش از اسلام میتوانیست به عنوان یک انسان از خانه هایشان برای کارو... بیرون شود. ملا عمر هم از این قانون اسلام پیروی نمود. و همچینین در زمان خود محمد زنی که ادعای پیامبری داشت و بعد توسط محمد سرکوب شد، نشان دهنده این امر است که زنان دارای ازادی های بوده که حتا میتوانسته است به عنوان پیامبر خودش را قلمداد نماید. بعد توسط ایه های حجاب از ان گرفته شده و حتا حق بیرون شدن از منزل و یا نمایان شدن صورت، و یا به عنوان پیش امام جماعت برایش داده نشده. سوره بقره ایه 223 در مورد زنان میگوید"" زنان کیشتزار شمایند برای کشت به انها نزدیک شوید و هرگاه مباشرت انان خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش بفرستید و از الله بترسید و بدانید که نزد او میروید." اینست حقوق زنان از دید اسلام که در ان زن کیشتزار است که مرد ها میتوانند از هر دروازه ان که دلش خواست وارد شود و به میلش در ان کشت نمایید. در سوره نساء ایه 34 میخوانیم که:" لرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلىَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَلِهِمْ . یعنی مردان را بر زنان تسلط و نگهبانی است. و بواسطه انکه الله بعضی را به بعضی برتری داده است." این است نمونه برتری مرد بر زن در نظام اسلامی.پس از ملا شینواری ، ملاعمر ، ولایت فقیه و ... گناه نیست چون انان قوانین اصیل اسلامی را رعایت کرده است. و یا در ادامه همین سوره نساء امده که " زنانیکه از مخالفت و نافرمانی انان بیمناکید، باید نخست پند بدهید و از خوابگاه یا از همبستر شدن با انان دوری کند در صورت نافرمانی انها را بزدن تنبیه کنید." این است حقوق والای زن در قران و قوانین اسلام. در اسلام زن به عنوان جنس به سید خمس داده میشود. در اسلام زن به هدیه داده میشود . گواه مدعای من در این بحث ایه 33 سوره احزاب است. که الله زنهای را که محمد مهر انرا داده باشد بر او حلال نموده است. با امدن "دین مقدس اسلام" زنان به حقوق انسانی اش که محرومیت از کار و بیرون رفت از منزل است را بدست اورد و برعکس به عنوان برده ه در چهار دیواری خانه محصور ماند. اگر امروز کسی از حقوق و برابری زنان در اسلام حرف میزند در واقع میخواهد اسلام را پوش مدرن و عصری بدهد . این نوع مسلمان ها در واقع اسلام را به انحراف میکشد . انان ایات های قرانی و احادیث معتبر " رسول خدا " را نادیده میگیرد. در اسلام زن و دختر جز مایملک مرد و پدر خانواده محسوب میشود. همانگونه که یک پدر حق دارد گاو، خر و یا هر جنس دیگرش را بفروشد این حق را نیز دارد که دخترش را برخلاف میلش همانگونه که حکم ایات و احادیث است بفروش برسانند. این ایات قرانی به عنوان مشت نمونه خروار است از قوانین که اسلام در مورد زنان و بقیه مسایل زندگی دارد. اما زنان در طول تاریخ مورد انواع ستم قرار گرفته است. در نظام برده داری و به همین گونه در اسلام به عنوان کنیز و کسی که بتواند هر وقت که دلت خواست با ان همبستر شوی ، مورد ستم قرار گرفته در نظام فیودالی به حیث "ناموس" حق فعالیت و کار را ندارد در نظام سرمایداری کنونی به عنوان جنس مورد خرید و فروش قرار میگرد تا جاییکه اصلا یک جنس بی ارزش قرار گرفته وصرف برای خوشگذرانی است. انواع و اشکال ستم جمسی و جنسی بر زنان ناشی از عقاید دینی و مردسالارانه نظام حاکم بر جامعه است و میباشد و نابودی ان مستلزم فعالیت و مبارزه پیگیر و همه جانبه زنان است.

 


حجاب و جایگاه زن
نکته ای که باید به آن اشاره کنم اینست که قبل از انقلاب اسلامی ایران، جهان آنچنان توجهی همانند بعد از انقلاب، به مسئله جایگاه زن در اسلام نداشت، و آن را زیر ذره بین نمی گذاشت.
آنچه گهگاه ذهن مردم غرب را بر آن می داشت تا به زن در ممالک اسلامی بیاندیشند داستان و افسانه های حرمسرا های خلفا و شاهان مشرق زمین ، با زنان فراوان محصور در آنها بود.
اینان مسئله حرمسرا را به آزادی تعدد زوجات در اسلام مربوط دانسته و نگرش خویش به زن در اسلام را از آن استنباط مینمودند، و جوامع اسلامی را به حرمسرا داری و بردگی زنان محکوم میکردند.
البته این نگرش هم آنچنان عمیق نبود و از نوشتن قصه های افسانه های شرقی و استفاده آنها در تولید فیلمهای سینمائی فراتر نمی رفت.
گرچه موضوع فوق، جایگاه قابل بحثی در مطلب امروز ما ندارد، اما بد نیست بدانیم که حرمسرا، بدلیل رعایت نکردن عدالت در آن، اصولا مغایر با قوانین اسلام و از این منظر باطل می باشد.
اما تعدد زوجات، که در بسیاری اقوام دیگر نیز بصورت سنتی یا تلویحی وجود داشته است، گرچه در اسلام صریحاً مجاز می باشد، اما چنان شرائطی بر آن فرض شده، که آنرا در عمل تقریباً غیر ممکن می سازد.
بد نیست بعضی علل مجاز دانستن تعدد زوجات بررسی شود:
طبق رسم بعضی از اسکیموها اگر یکی از آنها در شکار کشته می شد، همنوعانش زن و بچه او را می کشتند، زیرا هرکس فقط میتوانست، خوراک خود و خانواده ا ش را تهیه کند، لذا با کشته شدن یکنفر، یک یا چند نفر دیگر هم محکوم به فنا می شدند، تا تعادل بین دستاورد و مصرف قبیله بهم نخورد.
در سایر جوامع که مردهایشان بیشتر در جنگ و یا کارهای سخت کشته می شدند و زن و فرزند آنان، بی سرپرست و نان آور می ماندند، چنین رویه ای معمول نبود، اما در چنین حالتی، این زن بیوه و اطفال یتیم چه باید می کردند؟
برده یا خدمتکار کسی می شدند تا لقمه نانی و سرپناهی داشته باشند؟
دزد، جنایتکار، گدا و یا خود فروش میشدند تا خود را بر روی آب نگه دارند؟
به هر حال حاصل این واقعیت تلخ یک معضل اجتماعی بود که تأثیر منفی در جامعه بر جای می گذاشت.
اسلام این وضعیت را مورد توجه جدی قرارداده، بدینترتیب که: مسئله یتیم را با وضع قوانینی در راستای الزام رعایت حقوق ایتام ، و مسئله زن بیوه را هم با مجاز دانستن تعدد زوجات، تحت رعایت شرائط بسیار سختی که بر آن فرض نموده، حل نموده است.
بنابر این مشخص است که مجاز بودن تعدد زوجات بدلیل جلوگیری از معضلات اجتماعی و فساد می باشد، و با حرمسرا خصوصاً به طرزی که در تاریخ و قصص منعکس گردیده، و بیشتر بمنظور خوشگذرانی و نمایش قدرت بوده است، مغایرت کامل دارد.مسئله دیگری که این روزها جنجال بر انگیز شده، و حتی شهرت قانونمندی و آزاد اندیشی بعضی از کشورهای پیشرفته را نیز زیر سئوال برده است، مسئله حجاب است، که گاهاً تلویحاً چنین نمایش داده شده، که حجاب ابداع ج. ا. ایران و یا پرچم افراطیون و حتی تروریستها میباشد، در صورتیکه چنین نیست، زیرا؛
زنان، در ایران باستان هم از حجاب استفاده میکرده اند، و ساده ترین دلیل آن، لباسهای زنان عشایر و روستاهای ایرانست که نمادی از البسه ایران قبل از اسلام را دارد، مانند ابیانه و بسیاری دهات که در دامنه کوهستانهای ایران قرار دارند.
همچنین حجاب در میان پیروان بیشتر ادیان و جوامع و خصوصاً ادیان ابراهیمی و اقوامی که از آسیا تا افریقا و شرق اروپا زندگی می کرده و عملاً بزرگترین و قدیمی ترین تمدنها را تشکیل میداده اند، نیز به اشکال مختلف رایج بوده است.
شاید لازم نباشد، تاریخ را زیاد به عقب ببریم!
اگر نظری به اروپای غربی تا اوائل و حتی اواسط قرن بیستم بیاندازیم، ملاحظه می کنیم که لباس خانمها نسبت به پوششی که امروز مورد استفاده قرار می گیرد، بسته و پوشاننده تر بوده است.
مقابله ای که امروزه در جوامع غربی با حجاب میشود، شاید مقابله بی حجابی مفرط در مقابل حجاب است، که بطور خودکار موجب تضاد گردیده و آنرا بحث بر انگیز نموده است، وگرنه استفاده از حجاب طی گذشت قرنها، تغییری نکرده که سئوال جدیدی خلق کرده باشد.
حالت ساده فوق، یعنی قرارگرفتن حجاب در برابر لباس سبک امروزی، زمینه سوء استفاده سیاسی از این موقعیت را فراهم نموده است، و می بینیم که عمل هم شده، که حجاب زنان مسلمان در چند سال اخیر، در جهان غرب خبر ساز شده و احزاب و رسانه ها بسیار بر سر آن بحثهای جنجالی کرده اند، که از آن میگذریم. جوامع غربی، چندیست حجاب را تا آنجا به محاکمه یکطرفه خود کشانیده اند، که زنهائی را از رفتن به دانشگاه یا محیط کار محروم کرده و دموکراسی سنتی خویش را بدینوسیله زیر سئوال برده اند.
اما اگر پنجاه سال قبل چنین مسئله ای در غرب مطرح می شد، توجه کمی را بخود جلب می کرد و همین موضوع صد سال پیش، تقریباً اصلاً مورد توجه نمی بود.
لباس پوشیدن امروزه که در برابرحجاب قرار گرفته، پدیده ایست که زائیده صنعت و یا بهتر بگوئیم تجارت مد میباشد، که در کنار صنعت تبلیغات، کار را فرا تر ازین نیز برده، که از مجال این بحث خارج است. اسلام حجاب را بصورت دستور شرعی با مشخصات و دلائل روشن مطرح کرده و رعایتش را واجب دانسته است، اما ساختار ظاهری حجاب در اقوام مختلف مسلمان اشکال مختلفی دارد، که بر پایه آداب و سنن قدیمی و عادات قومی آنها استوار است، گرچه فلسفه حجاب در اغلب این اقوام تا حدود زیادی برابر میباشد، که امیداست در فرصتی دیگر تحت عنوان صورت ظاهری و فلسفه حجاب آنرا بررسی کنیم.
با وجود اینکه انقلاب اسلامی ایران در کشوری بوقوع پیوسته، که مخالفت اصولی باحجاب در آن وجود نداشته، اما حجاب هم بعد از انقلاب اسلامی ایران مسیرجدیدی را پیموده و اشکال مختلفی را آزموده است.
اشکال مختلف حجاب بر حسب مقاطع زمان، اوضاع اجتماعی و موقعیت اقتصادی، با یکدیگر تفاوت داشته، و آنچه در حال حاضر مورد مصرف خانمهای شهرنشین می باشد، از تنوع رنگ و طرح فراوانی برخوردارست، که حالتی مطبوع به آن داده، که من خود اخیراً در ایران شاهد انواع لباس مد اسلامی بودم، که باید اقرار کنم که بسیار زیبا بودند.
البته حجاب مناطق روستائی که همان لباس پوشیدن باستانی ایرانست، که با قوانین اسلامی مسجّل گردیده، همچنان بر جای خود باقیست، و تغییرچندانی نکرده، و خداکند که تغییرنکند، زیرا لباسهای محلی زنان ایران را میتوان از زیباترین البسه از ایندست دانست.
ضمناً بد نیست بدانیم که رعایت حجاب در اسلام، تنها مخصوص زنان نیست و مردان نیز ملزم به رعایت لباس مناسب و پوشیده میباشند.
حال میپردازیم به جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران.
زن در ایران نیز زن است و جایگاه خود را دارد، همانگونه که مرد مردست و جایگاه خود را دارد!
وقتی سخن از جایگاه این یا آن به میان می آید، این سئوال نیز پیش میاید، که مگر کسی جایگاه دیگری را اشغال یا خراب کرده، که حالا می بایست تکلیف جایگاه طرف دیگر معلوم شود؟شاید بتوان گفت بلی! اما نه اینکه مرد ایرانی جایگاه زن در ایران را غصب کرده باشد، بلکه این سؤالیست که بدلیل انحراف اطلاعات بوجود آمده، لذا غیر ایرانیان آنگونه که باید از جایگاه زن در ایران آگاه نیستند، و همانطور که در مبحث حجاب گفتیم، برداشتها بر پایه واقعیتها نمیباشد. در جامعه مدنی امروز جمهوری اسلامی ایران، حقوق سیاسی، قضائی و اجتماعی زن و مرد نسبتاً برابر است، و در جاهائی که تفاوتی هست، بدلیل نفس زن بودن یا مرد بودنست که شرائطی را جدا می سازد، که در سایر ملل نیز مصداق دارد. بدواً لازمست بدانیم که زن در جامعه ایرانی قبل و بعد از اسلام دوشادوش مرد به امور زندگی پرداخته و حضوری محسوس در صحنه تاریخ داشته است.
ساده ترین گواه این مدّعا، همیاری زنان با مردان در امور کشاورزی و تولیدات پشتوانه ای می باشد.
در زندگی سنتی قدیم ایران، که هنوز هم معمولست، خانمها را به هنرشان می سنجند، و وقتی می خواهند از خانمی تعریف کنند، میگویند از هر انگشتش هنری می ریزد، و این هنر در اغلب موارد بصورت تولیداتی مانند فرش و سایر هنرهای دستی بوده، که یا کمک پشتوانه ای هزینه زندگی بوده و یا اینکه بخش اصلی هزینه زندگی را نأمین می نماید.
در قانون اساسی ایران حق فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان برابر مردانست، و یک خانم هم میتواند حتی رئیس جمهور شود. بسیاری از نمایندگان پارلمان ایران زن هستند، اساتید دانشگاه، دانشمندان، قضات، اطباء و رؤسای بسیاری از ادارات و افسران پلیس را خانمها تشکیل می دهند. جالب اینست که در اغلب ادارات و مؤسساتی که کارهای دفتری دارند، حضور خانمها بیش از آقایانست، تعداد دانشجویان دختر در ایران بیش از دانشجویان پسر است، خانمها در کارخانجات و کارگاههای تولیدی، مشغول به کار هستند.
من خانمهائی را دیده ام که راننده اتوبوس وکامیون راه دور هستند.
خلاصه اینکه خانمها همه جا دوشادوش آقایان کار می کنند و هیچ محدودیتی هم ندارند و اتهام و یا انگ زدن به زنهای ایرانی، به خانه نشینی و دوری از فعالیتهای اجتماعی، افسانه ای بیش نیست.
بد نیست، به یکی دو نکته دیگر هم اشاره کنم؛ خانمهای ایرانی در جریان انقلاب دوشادوش مردان فعالیت نمودند، که تصاویر حضور آنان باقیست. اما از این مهمتر شرکت آنان در جنگ ایران و عراقست، که خانمها بعنوان نیروهای پشت جبهه، در شهر ها و روستاها نقش مهمی در جمع آوری و رسانیدن کمکهای مردمی به جبهه ها ایفا نمودند. سهم قابل توجهی از خدمات پزشکی به عهده خانمها بود.
اما زنان ایرانی از این هم فراتر رفتند و با دیدن آموزشهای سنگین نظامی، عملاً بخشی از دفاع از سرزمینشان را بعهده گرفتند.
لازم است اشاره ای هم به حقوق زن در خانواده ایرانی بشود، که این نیز جزو سئوالات آنهائیست که با ایران آشنائی ندارند. در اینباره هم اخبار انحرافی زیادست، و یکی از دستاویزهای آن، بودن حق (اصولی) طلاق با مرد میباشد، که طرفداران حقوق زن را بر می انگیزد، تا شعارهای آزادیخواهانه سر بدهند.
اشاره به ریزه کاریهای حقوق مدنی و قضائی در اینمورد، از تخصص من بدور است، اما میدانم که طلاق که حقش با مرد است به این سادگیها و بدون رأی مراجع قضائی انجام نمیگیرد!
ظرافتی دیگر اینکه، در اسلام حق قبول ازدواج با زنست و بدون هیچگونه تداخل حقوقی و قضائی دیگران انجام میگیرد، خلاصه اینکه تا عروس خانم ((با اجازه بزرگترها)) بله نگوید، داماد حقی ندارد.
و آخرین مطلب اینکه؛ علیرغم همه تصورات و واقعیات، آمار طلاق در ایران از غرب کمتر است.

 

نقش جایگاه زن در اسلام
وضعیت کنونی جوامع بشری و جوامع اسلامی
ستم و تبعیض نسبت به زن یک تراژدی تاریخی و جهانی است . خرید و فروش زن ، زنده به گور کردن دختران در بین عرب جاهلی ، بردگی و اسیری، زندانی حرمسراهای دربارها ، قربانی برای خشنودی خدایان ، انداختن در رود نیل برای آمدن باران ، قتل و سوزاندنشان پس از مرگ شوهر در بین هندوان ، دفن دختران زنده با فراعنه مرده که پس از مرگشان نیز خلاصی از چنگال شومشان نداشته باشند، ربودن، تجاوز، قتل و ضرب و شتم نمونه های معروف این ستم تاریخ است . در دنیای امروز غالباً از زن به عنوان وسیله ای برای زراندوزی استفاده می کنند. صنعت و تجارت فیلم از پر درآمدترین کارها است و آنچه گوهر این صنعت را تشکیل می دهد مسائل جنسی است . در اینجا ما از اسلام دفاع می کنیم . نه از وضعیت موجود مسلمین و مدعی هستیم که تصویر اسلام از زن بهتر است از تصویر سایر مکاتب قدیم و جدید و انسب به وضع طبیعی و تکوینی انسان و جامعه انسانی است . در بسیاری از مکاتب به زن به عنوان یک موجود ناقص نظر می شود. در تورات آمده است (( منزهی تو ای پروردگار، سلطان جهان ، که من زن متولد نشدم)) در انجیل آمده است (( مرد تصویر خدا و جلوه ای از جلال اوست ، اما زن تجلی جلال مرد است )) این طرز نگرش از نظر اسلام محکوم است و طبق تعالیم قرآن هیچ جنسی بر جنس دیگری هر هیچ نژاد و اهل زبان و جغرافیایی به نژاد و اهل زبان و جغرافیای دیگر برتری ندارد. تنها مالک برتری انسانها تقوا و عدالت است . اما در مقایسه کشورهای اسلامی با غرب از حیث عفاف و طهارت زن در بسیاری از کشورهای اسلامی به مراتب در جایگاه رفیع تری قرار دارد. و قابل قیاس با زن در غرب نیست . اما از حیث برخورداری از حقوق و مزایای اجتماعی و رشد علمی و دخالت در شئون جامعه زنان در غرب از وضعیت بهتری برخوردارند. البته برای زن مسلمان ضمن اینکه ((قسمت دوم مهم است)) مهمتر و غیر قابل اغماض است و دومی را به بهای از دست دادن اولی به هیچ وجه نمی خواهد . بدترین وضع یت زن در جوامعی است که از سوی با تاثیر از زنان غرب عفاف و اصالت خود را از دست داده اند و از طرف دیگر هیچ بهره ای از علم و فرهنگ و برخورداری از حقوق انسانی که در غرب تا حدی تامین است ندارد. اینها خسر الدنیا و الاخره هستند و این خاصیت یک جامعه خود باخته و مقلد است . تقلید فساد بسیار آسان است . اما تقلید علم و فرهنگ و پیشرفت اجتماعی و سیاسی کار دشواری است . متاسفانه بسیاری از دولتها و کشورهای اسلامی به این سو سیر می کنند . بهتر این است که در وهله اول آنچه را که داریم از دست ندهیم و در مرحله بعد برای دستیابی به آنچه که نداریم تلاش کنیم . بعضی از حاکمان در جهان اسلام مانند رضا خان و آتا تورک دیدند در غرب علم و فرهنگ وجود دارد . اما حجاب و عفاف اهمیت ندارد . برای تشبه به غرب تصمیم گرفتند اول عفاف را از زنان بگیرند . چون کار آسانی است، تابعه فکری برای علم و فرهنگ شود . این حالات در مورد افراد هم جاری است . آنچه برای فرد و جامعه مطلوب است حفظ اصالت و طهارت همراه با کسب علم و اعتلای شخصیت است و جامعه مطلوب این است که اکثریت قاطع زنان و مردان به این وضعیت رسیده باشند.
دیدگاه اسلام در مورد تفاوتهای زن و مرد
در ابعاد مختلف بین زن و مرد تفاوت دیده می شود که برخی از این تفاوتها طبیعی و حق می باشند و برخی دیگر مصنوعی و ناحق که باید برای رفع آنها تلاش نمود. این تفاوتها ناشی از طبیعت، شریعت و عادت و سمت می باشد. تفاوتهای طبیعی و تشریعی تبعیض نیست و برخلاف و طبیعتی اعراض نیست . اگر ساختمان جسمی و روحی زن تفاوتهایی با مرد دارد این شرط ضروری همسر بودن ، مادر بودن و زن بودن است. چه راز همه آنها را بفهمیم چه نفهمیم به شریعت نیز که کتاب تدوینی حق است باید اطاعت و انقیاد داشت. در اینجا باید دو کار کرد. یکی شناخت حقانیت شریعت و دیگر فهم درست از آن ، تفاوت زن و مرد در احکام شرعی تبعیض نیست . اینکه جواز قاضی شدن زن محل بحث فقهی است مشکلی ندارد. اینکه انسان قاضی نباشد. در دو محدودیت نیست . گر همه مردان قاضی هستند . مشکل زنان این نیست که قاضی نیستند ، مگر شغل قحطی است . زن می تواند وزیر ، وکیل ، استاد دانشگاه، رئیس جمهور و غیره که شأنشان کمتر از قاضی نیست باشند. هیچ مشکل ارزشی هم در اینجا نیست. بلکه شرع بر اساس حکمتی که به طور کامل و قطعی برای ما روشن نیست حکمی داده است و مامور به اطاعت هستیم همچنین است سایر قضاوتهایی که در شریعت بین زن و مرد دیده می شود اما تفاوتهایی که صرفاً منشا اجتماعی دارند مقبول نیستند . این عادت در چاره ای از موارد در فهم از دین اثر می گذارد ، گاه از تفاوتهایی طبیعی و شرعی برداشت و استفاده نادرست می شود. از تفاوتهای طبیعی ، نقص وجودی زن و از تفاوتهای شرعی که متناسب با ساختار شخصیتی متفاوت زن و مرد است . تفاوتهای ارزشی فهمیده می شود. اما چنانچه گفتیم تفاوتها نه دلالت بر نقص وجودی و نه نقص ارزشی دارند بلکه فقط موجب تمایز دو جنس و شخصیت آنها می باشد بنابراین در مورد طبیعت ، شناخت ، و در مقابل فهم نادرست از شریعت تصحیح فهم و در مقابل عادات و سنن نادرست نیز انکار و ترک لازم است .
برخی در تلاش اند حتی تفاوتهای بدنی را رفع یا تقلیل دهند . از دیدگاه اسلام این تفاوتها طبیعی است و لازمه زن و مرد بودن است . به فرض زنان بتوانند با ورزش و تدابیر دیگر بدنشان را مانند مردان کنند . باز نشان دهنده ی عدم تفاوت نیست اگر زن و مرد با هم شروع به ورزش کردن کنند . باز آن قاصد باقی می ماند. در ورزش با سخت افزار و ورزش هایی مثل بوکس، کشنی، وزنه برداری و مانند آن زنان علاقه کمتری نشان می دهند و تفاوت دارند اما در ورزشهایی مثل شنا، دوچرخه سواری، تنیس روی میز و امثال آن زنان علاقه مند تر و موفق ترند . چه لزومی دارد که زن و مرد در این امور یکسان باشند. این نظریه به ضرر زدن است که در واقع مرد را کامل می داند و زن را ناقص و به زن توصیه می کند که به هر طریقی شده که تو باید خود را مثل مرد کنی تا کامل شوی. در حالی که کمال زن در زن بودن است و زن بودن به مشخصات جسمی و روحی زن است. دیدگاه اسلام آن است که زن را به خودی خود موجود کاملی می داند و نمی خوا هد از زن موجودی شبیه مرد بسازد، کسانی که تفاوتها را نادیده می گیرند و ذکر آنها را توجیه وضع موجود تلقی می کنند و به تکرار اشکالات (کلیشه ای ) می پردازند گرفتار خطا می باشند . ذکر تفاوتها برای توجیه تبعیض ها نیست بلکه برای شناخت بهتر زن است . نادیده گرفتن تفاوتها خام اندیشی است.

 

مواجهه درست با مسئله زن
طرح مسئله زن در جوامع اسلامی اغلب به صورت دفاع از مواضع اسلامی در مقابل انتقادات و تهاجماتی است که از سوی غربیان به اسلام و جوامع اسلامی می شود. اگر اشکالی هست در فهم یا در نیت این مهاجمین است که باید به رفع آن اقدام کنند .آنگاه در مقابل این تهاجمات در مقام والای زن در اسلام تاکید می گردد و به آیاتی از قرآن و پاره ای از احادیث استفاده می شود و به برخی نمونه ها اعلاء چون حضرت مریم و آسیه و در قرآن ، و خدیجه و فاطمه سلام الله علیها در تاریخ اشاره می گردد و بدین ترتیب مسئله حل شد تلقی می گردد. این نوع برخورد دفاعی و انفعالی با مسئله مشکلی را حل نمی کند . این شیوه در دفع این شبهات نیز ناکام است . اشکال کنند کاری به معنای باطنی قرآن ندارد. بلکه به ظاهر دین و قرآن (بسنده) می کند و از طرفی هم وضعیت موجود زن در جهان اسلام و جایگاهی کنونی بالفعل در خانواده و جامعه دارد اهمیت دارد. مواجهه صحیح با مسئله این است که بیاییم مسئله را درک کنیم و به رسمیت بشناسیم و تا مسئله برای خودمان جدی نباشد به دنبال راه حل جدی نمی رویم.
راههای حل مسئله از دیدگاه اسلام :
1- از دیدگاه اسلام بین زن و مرد در انسانیتشان تفاوتی نیست و تفاوت در جنسیت پس از اشتراک در ذات و نوع است یا به تعبیر دیگر آنها دو صنف از یک نوع هستند یعنی حقیقت و گوهر آنها یک چیز است و در انسانیت هیچ یک بر دیگری تقاضایی نیست و اسلام تنها مالک و تفاوت را در ارزش تقوا می داند.
تعبیر قرآن کریم در این موضوع ( یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباَ و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم من الله علیم خبیر) ای مردم همه شما را تحت از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید . بلکه بزرگوارترین شما نزد خداوند با تقواترین مردم اند و خداوند کاملاَ آگاه است.
2- با وجود وحدت در ذات و تساوی در ارزش بین زن و مرد تفاوتهایی است که موجب تفاوت در پاره ای از احکام و لوازم می باشد . این تفاوتها را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
2-1 تفاوتهای طبیعی که خود بر دو قسم می باشند: الف زیستی biological ب روانی psychological
2-2 تفاوتهای اجتماعی : social که محصول جامعه انسانی و رفتارها و مناسبات بین آدمیان است . حال در مقابل تفاوتهای اجتماعی زن و مرد در نقشهایی که ایفا می کنند و بهره وری از انواع مزایا در معشیت اجتماعی موضوع اسلام چیست؟ مشی غالب جوامع بر قبول این تفاوتها است ولی در مقابل این تفاوتها است ، ولی در مقابل برخی از فمنیستهای عصر حاضر هیچ نوع تفاوتی را بر نمی تابد به نظر آنها ساختار جوامع بشری یک ساختار طبیعی نیست ، بلکه در ابعاد مختلف بر پایه پدر سالاری((patriarchy ))و غلبه و تسلط مردان شکل گرفته است . در مقابل اینها اسلام و همچنین عقل سلیم هم نه تبعیضهای ناروا علیه زن را می پذیرد و نه تفاوتهای زن و مرد را نادیده می گیرد . دین مبین به طرز بسیار زیبا به احیاء حقوق زن ومرد پرداخته است و حقوق هر یک از زن و مرد را به لحاظ مسئولیت و مشکلاتی که در زندگی بر عهده دارند تقسیم بندی نموده است . نه راه افراط را برای هر یک از زن و مرد در پیش گرفته نه راه تفریط.
3-2: تفاوت در پاره ای از احکام دینی که ناشی از وحی است .
آیا قوانین اسلامی با رشد و فعالیت اجتماعی و شخصیتی زن منافات دارد؟
در مساله تعامل تقوا و رشد و شخصیت زن سه مقوله قابل بررسی است 1- تقوا را بی اهمیت تلقی کنیم که در این صورت به لحاظ عملی کار آسانی است اما پیامدهای زشت دیگر را به همراه دارد .
2- عفاف و طهارت زن را با اهمیت تلقی کنیم و او را از حقوق طبیعی و اجتماعی مثل تحصیل ، کار ، ورزش و غیره محروم کنیم. که البته ممکن است تقوا حفظ شود اما به قیمت نازل بودن و معطل ماندن شخصیت زن و کشتن استعدادهای وی و عقب ماندگی جامعه ها می شود.
3- جمع بین عفاف شکوفای شخصیت و برخورداری از مواهب و مشارکت فعال در تحرک چرخ جامعه که این هم خواستگاه عقل و علم است و هم خواستگاه دین . راههای اول و دوم آسان است اما راه سوم برنامه ریزی علم و سرمایه و پویایی در قانون گذاری.
ارتقاء سطح نظام تعلیم و تربیت و دانشگاه و امکانات و محیط امن برای کار و رفت و آمد و غیر آن می خواهد که جامعه موظف است این بها را به خاطر آن هدف و ارزش گرانبها بپردازد.

 

مشکل اصلی در دید منفی به زن و راهکارهای اسلام
منشا مشکلات به دو بخش تقسیم می شود1- بخش فردی 2- بخش اجتماعی
در بخش فردی منشا نابرابری یا اعتقادات غلط درباره ارزش انسانی زن است که بر طبق آن گمان می شود زن در درجه نازل تری قرار دارد یا اخلاق غیر مهذب است که به دلیل عدم تربیت صحیح از یک سو و غلبه فیزیکی از سوی دیگر مرد حقوق زن را نادیده می گیرد و البته جمع بین اعتقاد غلط و اخلاق نادرست هم بسیار است .
در بخش اجتماعی می توان از سه عامل آداب و رسوم نادرست قوانین خیر عادلانه و فساد اداری یا فعل در اجرای قانون نام برده از دیدگاه اسلام ریشه همه این وجوه ضعف و عقب ماندگی از فرهنگ اصیل است راه احقاق حقوق زن را شناخت عامل فوق و مقابله با آن می داند و برای رفع موانع فوق حرکت هماهنگ و همزمان را لازم می داند. در دیدگاه جدید اگر تحت به اصلاح اداری و سپس به اصلاح قانون پرداخته شود ثمرات قابل توجهی را به بار می آورد و باید توجه شود که با فعل پیشرفته ترین قوانین اگر تغییر در فرهنگ عمومی وضعیت زنان ایجاد نشود . تغییر قابل توجهی صورت نمی گیرد تغییر در زیر ساختهای اعتقادی ، اخلاقی و فرهنگی یک برنامه دراز مدت است و چیزی نیست که بتوان در کوتاه مدت ولو با انقلاب به آن نائل شد . لذا برای این امر مهم برنامه ریزی سنجید شناخت دقیق فرهنگ جامعه و تعالیم بین یافتن روشهای درست تعلیم و تربیت و تدبیر و سختکوشی مداوم لازم است موفقیت زن در یک جامعه وابسته به میزان رشد فرهنگی آن جامعه و یک شاخص برای سنجش میزان رشد فرهنگی هر جامعه است .
راهکار اسلام برای سلامت جامعه وفرد:
یک اصل محوری در بینش اسلامی : اهمیت عظیمی است که اسلام برای طهارت روحی و عفت عمومی قائل است . در این راستا طهارت و پاکدامنی زن یک اصل اساسی و غیر قابل انعطاف محسوب می شود از این دیدگاه اسلام کسانی راه افراط و تفریط را در پی گرفته اند مثل مقدس نماهای جاهل و در مقابل اینها افرادی که برای زن هیچ حد و مرزی قائل نیستند من جمله در حقوق زن اینها هر دو از نظر اسلام محکوم است . حقیقت امر این است که از نظر اسلام بین حق زن و مرد در تحصیل علم و در برخوداری از سایر تسهیلات زندگی و امتیازات اجتماعی فرقی نیست به عنوان مثال: حدیث معروف نبوی تحصیل علم را یکسان بر مرد و زن مسلمان واجب می شمارد. اما در کنار این امر آنچه اسلام بر آن تاکید داشته است . حفظ سلامت و طهارت زن است نه محرومیت زن از این مزایا محدویتهای که در این باب است برای حفظ سلامتی روحی و معنوی زن است که مستلزم سلامت مرد و در نتیجه سلامت کل جامعه است اسلام در مقابل برای محدویتهای که برای زن قائل شده تا به وسیله آن به هدف بزرگتر یعنی سلامت جامعه برسیم هم برای جامعه و هم برای مرد در قبال زن حقوقی را معرفی کرده که عبارتند از اینکه اسلام برای مردان هم محدودیتهای قائل شده که این محدودیتها در راستای سلامت جامعه است مثل پرهیز از تحریکات جنسی و غیره همچنین جامعه باید با در اختیار گذاشتن امکانات لازم برای تحصیل ورزشی و تفریحات برای زنان محدودیتهایی که آنها متقبل شده اند را جبران کند.
شیوه درست و امید بخش در حل مسئله زن این است که مسئله زن را به عنوان یک معضل نظری و یک شکل اجتماعی به رسمیت بشناسیم دفع شبهات و دفاع از معارف دین بخشی از این طرح و یک گام در این مسیر است . گام دیگر شناسایی و معرفی مشکلات فردی و اجتماعی بالفعل زنان که ریشه های فکری و فرهنگی و اخلاقی دارد می باشد . اینجا محور بحث عمل جامعه و طرز تلقی مردم از زن است که گاه رنگ دینی دارد ، گام سوم ارائه راه حل برای رفع این مشکلات و بالاخره گام نهایی اقدام عملی فردی و اجتماعی و دولتی در اجرای راه حل ها است. با برداشتن گامهای چهار گانه هم در موقعیت زن پیشرفت حاصل می شود و هم زمینه بسیاری از شبهات در مورد دین رفع یا حداقل تقلیل می یابد حال سئوالی که مطرح می شود این است که افراد و گروههای مختلف در طرح مسئله زن چه اهدافی را دنبال می کنند؟ جواب می گوئیم که در عصر جدید جنبشهای بسیاری در جوامع مختلف برای دفاع از حقوق زن و پایان دادن به تبعیضات در مورد زن پدید آمد که توانست در بعضی از جوامع تا حدودی هم دیدگاهها را در مورد شخصیت زن تغییر دهد و هم مقداری از تبعیضات نسبت به زن را تقلیل دهد لکن این تحولات در همه جوامع واقع نشد و در آن جوامعی که تحولی ایجاد شد همه جانبه نبود . پاره از برداشتهای نادرست از اسلام هم درباره زن و بسیاری از رفتار های نادرست رایج بین مسلمین موجب شده است که برخی گمان کنند حقوق زن در اسلام مورد اهتمام نیست و ادعا کنند که در پاره ای از احکام اسلامی در مورد زن تبعیض دیده می شود و این ایده موجب تبلیغ نادرست و تشویش اذهان شده است در کنار این مطلب و تحت پوشش دفاع از حقوق زن کسانی نیز برای مقابله با اسلام و مسلمین به ویژه مبارزه با حرکتهای اسلامی در دهه های اخیر استفاده از این حربه را کارساز یافته و برای تامین اهداف سیاسی و گاه مذهبی خود از آن استفاده می کنند.
حل مشکلات زنان و راههای پیشنهادی اسلام
ابتدا باید روشن کنیم که به دنبال چه راه حلی هستیم و اصلاً چه وضعی را مطلوب می دانیم . چنانچه گفتیم زن مسلمان و جامعه اسلامی به دنبال راه حل اسلامی برای مسئله زن است . راه حلی که به رفع ستم و تبعیض و رسیدن به حقوق عادلانه رشد ابعاد مادی و معنوی شخصیت زن که عبارت است از تحصیل تقوی و طهارت همراه با کسب کمالات علمی و اجتماعی وضعیت زن در غرب امروز جاذبه توهمی پیدا کرده و به عنوان راه حل موفق مورد قبول بسیاری از مردم واقع شده است . در حالی که تصویر اسلامی از زن شناخته شده است و جامعه نمونه عینی هم وجود ندارد،رسالت جامعه اسلامی معرفی و ساختن چنین الگویی است . در این راه مشکلاتی وجود دارد که با تعارف و شعر و شورا حل نمی شود با نادیده گرفتن هم از بین نمی روند. باید مشکلات را شناخت بیان کرد و راه حل طلب کرد. سخنان شعاری، کلی ، خطایی درباره مقام والای زن بدون پیشنهاد هیچ گونه تغییر و تحولی در نظر و عمل نسبت به بهبود وضع زنان کاری بی اثر و فقط خود را راضی کردن است و دوره این گونه سخنان هم گذشته است اگر زن دارای مقام چنین و چنان است باید در عمل و عینیت جامعه در برخورد با شخصیتش موثر باشد مقام والایی که هیچ گونه ظهور جز در آشپزخانه نداشته باشد و زن را در حد یک مملوک حفظ کند وجودش کالعدم است این مقام والا باید ثمره اش در جایی ظاهر شود بحث در ارزش جایگاه اجتماعی زن است نه فقط در شرافتش پیش خدا.
حل این مشکل دو مرحله دارد. 1- مرحله نظری یا فکری 2- مرحله عملی ، در مقام بحث نظری باید نخست به شناخت و نقد وضع موجود و ریشه یابی مشکلات پرداخت آنگاه برای رسیدن به وضعیت مطلوب تلاش نمود مساله اصلی در این باب پاسخ به شبهات مربوط به دین نیست بلکه اول باید تصحیح فهم عمدی و فهم دینی خود و تصحیح عمل خود بپردازیم آنگاه اگر اشکالی باقی ماند پاسخ دهیم . مشکلات در باب زن مربوط به دین نیستند . اما بسیاری بین دین و فرهنگ و سنن جاری در بین مردم تفکیک نمی کنند و بیشترین مشکلات به ترتیب عبارتند از 1- فکری و فرهنگی 2- مشکل در اجرای قوانین موجود3- نقص خود قوانین، در مرحله عملی: اصلاح اداری و اجرای قوانین اولویت فوری دارد.
یکی از مهمترین عوامل موثر در بازیافت موقعیت زن : دخالت زنان در امور و نشان دادن توانائیهای خود در رشته های مختلف علمی، هنری و مدیریتی است نه فقط بحث کردن راجع به حقوق زن اگر زن یک کتاب ارزنده در تعلیم و تربیت بنگارد و با یک اثر هنری بیافریند و یا یک سازمان را خوب مدیریت کند که به مراتب بیشتر از شخصیت زن دفاع کرده است . تا اینکه کتابی در مورد شخصیت زن بنویسید : مطالعه کتاب را ممکن است مردم نپذیرند اما واقعیت عینی را نمی توانند انکار کنند . وقتی زن هنرش را عرضه می کند کسی نمی تواند انکار کند: سخن گفتن از بو مشک و بوئیدن مشک فرق بسیار است.
بسیاری از زنان مستعد و عالِم وقتی به تحقیق می پردازند سعی می کنند راجع به زن بنویسند و سخن بگویند به نظر می رسد این بهترین انتخاب نیست اگر به جای این توانایی خود را در عرصه های مختلف تحقیقی و علمی به منصه ظهور رسانند . در این امر موفق تر خواهند شد . اگر زنان توانائیهایشان را ارتقاء دهند حضور و تاثیر سازنده در جامعه داشته باشند بر قدر و منزلتشان افزوده خواهد شد این موثر ترین نحوه دفاع از حقوق زن است . البته در کار احساس مسئولیت و همکاری مردان در تحقق این امر شرط ضروری است.
زن در ادیان الهی
1.زن پیش از تاریخ:
برخلاف گمانی که بیشتر مردم جهان میبرند زنان پیش از تاریخ به ویژه در میان آریاییان دارای جایگاه بسیار بلندتر و بزرگتری از مردها بوده اند.زن به دلیل توانایی زاییدن مادر و زاینده تمام هستی جهان به شمار می آمده است.بر این اندیشه همه چیز از خرد تا کلان از مادر یا زن زاییده و پدید آمده است و به همین دلیل به ستایش زن میپرداختند.افزون بر زاینده و آفریننده بودن زن-زن را به نماد زیبایی مهربانی و دانایی نیز بوده است.یافته ها و پژوهشهای دیرینه شناسی و جامعه شناسی این را ثابت میکنند که پیش از یگانه پرستی و سنگ پرستی و یا چند خدای پرستی پرستش زن بوده است که سایه ای از آنها را میتوان در اسطوره های فرهنگ های مختلف مشاهده کرد.یک نمونه بارز آن در اندیشه های آریاییان و یا ایرانیان آناهیتا مادر تمام خدایان است که میترا خدای خورشید و مهر از او زاده شد.آناهیتا اسطوره آفریننده جهان و نماد زیبایی بوده است.(برای آگاهی بیشتر در اینباره به جستار انگلیسی "The Ideal of Aryan Womanhood" بروید.) در کنعان و آناتولی(ترکیه) و استرالیا و عربستان و همچنین در میان قبیله هایی در ژاپن و هند ایزد خورشید را نماد زن میدانستند و میپرستیدند.در مصر ایزدبانویی به نام "ایسیس Isis" نماد زایش و عشق و "مات Maat" نماد هماهنگی و راستی مورد پرستش قرار میگرفتند که پس از آن یونانیان و رومیان آن را به وام گرفتند.ایزدی به نام "دیمیتر Demeter" در یونان خدای باروری و کشاورزی و "آتنا Athena" ایزد خرد و دانایی و جنگ بوده است بود.در میان آشوریان و بابلیان ایزد بانویی به نام "ایشتر Ishtar" خدای عشق و جنگ پرستش میشد.در هند ایزد بانویی به نام "ساراواتی Saravati" ایزد خط و مخترع خط بود است.
اما علامه طباطبایی برای نشان دادن هویت زن در اسلام اینگونه میگویند:"در هیچ تاریخ و نوشته‏اى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا بشان زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم (ع) که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریه‏اى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد، اساسى که به دست‏بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود."(حوزه-زن در اسلام-هویت زن در اسلام)
درباره درستی گفته آقای طباطبایی درباره زن در فرهنگ ادیان سامی و دیگر در پایین خواهیم پرداخت.
۲-زن در فرهنگ ادیان ابراهیمی(سامی):
از فرهنگ سامیان سه دین بزرگ برخاسته است که مانند درختی میماند که ریشه آن یهود و تنه آن مسیحیت و شاخ و برگ و میوه آن اسلام باشد.به این هنگام باید نخست از ریشه گفت.پس نخست به ریشه که دین یهودیت است میپدازیم و سپس به مسیحیت و اسلام میرویم:
زن در دین یهود:
اندیشمندان مذهبی همیشه میگویند که زن در این سه دین یهود و مسیحیت و اسلام از جایگاه والایی برخوردار است.برای یافتن فرهنگ و درونمایه دینی باید باید به پایه آن رفت که در یهود پایه آن کتاب تورات است.
در تورات سفر پیدایش به داستان آفرینش آدم و حوا بر میخوریم.در سفر پیدایش باب ۲ بند ۱۵ آدم را آفریده و از او نگهداری میکند.سپس در باب ۲ بند ۱۸ خداوند میگوید:"شایسته نیست که آدم تنها بماند.باید برای او یار مناسبی بوجود آورم." و اینگونه و تنها با همین گفته نشان میدهد که در این فرهنگ زن چیزی نیست جز از بین بردن تنهایی مرد و به خودی خود چیزی از خود نخواهد داشت.در دنباله انسان را در خواب ژرفی میبرد و از دنده او سرشت زن را میریزد و آدم گفت:"این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم.پس نام او "نسا" باشد چون از انسان گرفته شد."(سفر پیدایش باب ۲ بند ۲۱ و ۲۲ و ۲۳).در این جا به روشنی نشان میدهد که ارزش باشندگی زن کمتر از مرد است زیرا تنها از یک استخوان مرد و گوشتی از گوشتهای او است و دیگر چیزی که در میابیم این است که چرا در زبان و فرهنگ سامی زن را "نسا" مینامند.این به آن دلیل است که "نسا" چیزی از درون "انسان" است که "ا" و "ن" را در این میان کم دارد و به این سو نسا نامیده شود و شگفت آنکه ارزش زن را این چنین پایین آمده است که آدم برای او نام گذاشت و نه خدا که بر دیگر جانوران از ریز و درشت نام گذاشته بود(سفر پیدایش باب ۲ بند ۲۰).جلوتر می آییم به جایی که آدم و حوا از درخت شناخت نیک و بد خوردند و برهنگیشان بر آنها آشکار شد.در اینجا خداوند بر آدم خشم میگیرد که چرا از آن درخت خوردی و آدم آن گناه را به گردن زن می اندازد و اینگونه میگوید:"این زن که یار من ساختی از آن میوه داد و من نیز خوردم"(سفر پیدایش باب ۳ بند ۱۱ و ۱۲).از همین جا میبینیم که آدم خود زن را جاندار ارزشمندی نمیداند و با کنایه او را میخواند و از سوی دیگر بر کار خدایش ایراد میگیرد.خدا بر پس چاره جویی برای نخستین بار با زن در تورات هم سخن میشود و میگوید:"این چه کاری بود که کردی؟" و زن گفت:"مار مرا فریب داد."خدا پس از آنکه مار را با خشم خود نوازش داد و گفت که تا پایان زندگیت خاک میخوری(اگر شما ماری دیدید که خاک میخورد آن معجزه بدانید زیرا تاکنون مار خاک نخورده است) به سوی مرد میگوید که بین تو و نسل زن دشمنی میگذارم(کینه جویی خداوندی را با آفریده های خود ببینید) و نسل زن سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد." و سپس رو به زن گفت:"درد زایمان تو را زیاد کنم و تو با درد فرزندان خواهی زایید.مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت."اکنون زمان آن است که بازتاب این گفته را در دیگر بخشهای تورات ببینیم.
در تورات سفر لاویان خداوند به موسی فرمود که این دستورات را به قوم اسرائیل بدهد:هرگاه زنی پسری بزاید.آن زن به مدت هفت روز شرعا نجس خواهد بود.همانگونه که به هنگام عادت ماهانه خود نجس است و پس از ۳۳ روز تا پاک شود(سفر لاویان باب ۱۲ بند ۱و ۲و۴) و اگر آن زن دختری بزاید دو هفته نجس و پس از ۶۶ روز پاک میشود.(سفر لاویان باب ۱۲ بند ۵).دلیل این دو برابری نجسی دختر دربرابر پسر چه است به جز آنکه بگوید زن نجس است و اگر زن دیگری را بوجود آورد نجاست و بلندی پاک شدن او دو برابر خواهد شد؟
در تورات سفر خروج باب ۲۲ بند ۱۶ اینگونه آمده است:"اگر مردی دخ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه زنان در فرهنگ اسلامی و غرب

بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اختصاصی از هایدی بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران


بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 

 

 

 

 

 

 

 بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - 52 صفحه فایل ورد و قابل ویرایش

 تعاریف توسعه اقتصادی درغرب

در تعریف توسعه اقتصادی دو عامل نقش حیاتی دارد: 1- مکاتب فکری 2- جغرافیای زندگی اقتصاد دان و جامعه شناسی که می‌خواهد توسعه را تعریف کند، به این معنا که اولویت اول هر کشور در نظر این اقتصادان در چیست؟ اما درباره مکتب فکری و نقش اساسی آن در تعریف توسعه و اختلاف تعاریف آن، تنها به ذکر سه مکتب اکتفا می‌کنیم.

الف توسعه سرمایه داری

در این مکتب از دیدگاه جامعه شناسانه، توسعه به معنای گذر از سنت به تجدد و از دیدگاه اقتصادی یعنی رشد اقتصادی و از دیدگاه سیستمی یعنی فرایند تحولی بنیادین در سطح نهادهای اجتماعی.([1]) اهداف این مکتب براساس فردگرایی اخلاقی، کسب لذت و خوشی بیشتر است و به این ترتیب هدف اصلی این مکتب رشد بیشتر اقتصادی است و گذر از سنت به تجدید و تحول بنیادین در نهادهای اجتماعی نیز در جهت رشد اقتصادی بیشتر است.

ب توسعه از دیدگاه اقتصاددانان نئولیبرال

همانطور که سرمایه داری صنعتی اروپا در قرن نوزدهم به تدریج به سرمایه‌داری ارشادی تبدیل شد، مفهوم توسعه نیز بنا به تعریف مایکل تودارو به «جریانی چند بعدی تبدیل شد که مستلزم تغییراتی اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی باورهای عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش  نابرابریها در ریشه کن کردن فقر مطلق است و به عبارت دیگر توسعه به معنای ارتقاء مستمر کل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی‌تر است.»[2]

این تعریف برخلاف تعریف اول که فقط رشد اقتصادی را هدف گرفته بود. کاهش نابرابریها و ریشه کن کردن فقر مطلق و به عبارت دیگر توزیع نسبتاً عادلانه درآمدها را نیز مدنظر قرار داده و پرورش انسانهای آگاه در عالم و متخصص برای اعتماد به نفس داشتن و به خود متکی بودن از جنبه‌های مادی زندگی را یکی از اهداف خود قرار داده است.

ج- تعریف اومانیستی و اصالت انسانی

هر چند مردم به عنوان یکی از اهداف خود، خواهان درآمد بیشتر هستند، اما بدست‌آوردن پول تمامی زندگی افراد جامعه بشری نیست، حتی ملت های صنعتی نیز فهمیده‌اند که درآمدهای بالا و به خود متکی بودن از جنبه‌های مادی زندگی نمی‌تواند مانعی در مقابل گسترش فرایند، مسائلی چون مصرف مواد مخدر، الکلیسم، ایدز، بی خانمانی و جنایت باشد. از طرف دیگر برخی از کشورهای کم درآمد نشان داده‌اند چنانچه منابع در دسترس با مهارت در جهت توسعه قابلیتهای انسانی مصرف شود، می‌توان به سطوح بالایی از ارزشهای انسانی دست یافت. به این دلایل و این دلیل که مردم ثروت واقعی ملتها هستند و هدف بنیادین توسعه، خلق شرایطی است که امکان یک زندگی طولانی، همراه با سلامتی و خلاقیت را برای مردم فراهم سازد، تعریف نوینی از توسعه در سال 1990 در نخستین گزارش برنامه عمران ملل متحد درباره دستاوردهای انسانی توسعه ارائه شد.

در این گزارش به تعریف انسانی از توسعه با عناصر ذیل اشاره شده است:

«توسعه انسانی روندی است که طی آن امکانات مردمان گسترش می‌یابد. اساسی ترین امکانات عبارتند از : داشتن زندگی طولانی و توأم با سلامتی، فراگرفتن دانش و برخورداری از سطح زندگی مناسب. امکانات ثانویه عبارتند از : آزادی سیاسی، رعایت تضمین شده حقوق بشر و حفظ عزت نفس.

در این الگوی توسعه انسانی چهار عنصر اساسی به چشم می‌خورد که عبارتنداز:

1- بهره وری: مردم باید قادر شوند سقف بهره‌وری خود را ارتقاء بخشند و در ‏فرآیند درآمد زایی و اشتغال جبرانی، مشارکت فعال داشته باشند. براساس این معنا، رشد اقتصادی یکی از زیرمجموعه‌های الگوی توسعه انسانی است.

2- برابری : مردم باید از شانس مساوی برای دسترسی به فرصتها برخوردار باشند. موانع موجود بر سر راه فرصتهای اقتصادی و سیاسی باید به گونه‌ای برطرف شود که مردم بتوانند ضمن مشارکت در این فرصتها، ا ز منابع آنها نیز بهره مند شوند.

3- پایداری: دسترسی به فرصتها نه تنها برای نسلهای حاضر که برای نسلهای بعدی هم باید تضمین شود و جهت نیل به این مهم، هر نوع سرمایه فیزیکی، انسانی و زیست محیطی باید ذخیره سازی و جبران شود.

4- توانمندسازی: توسعه باید توسط مردم صورت گیرد، نه برای مردم از این رو، مردم باید در جریان تصمیمات و فرآیندهایی که زندگی آنان را شکل می‌دهند، مشارکت تام داشته باشند.([3]

فصل سوم – تئوریهای توسعه اقتصادی ازد یدگاه اندیشمندان


 

 

فهرست مطالب

مقدمه 1

بخش اول : کلیات 3

فصل اول : مفاهیم رشد وتوسعه 3

الف – تعریف رشد 3

ب – تعریف توسعه 3

فصل دوم : تعاریف توسعه اقتصادی درغرب 5

الف- توسعة سرمایه داری 5

ب – توسعه از دیدگاه اقتصاددانان نئولیبرال 5

ج – تعریف اومانیستی و اصالت انسان 6

فصل سوم : تئوری توسعة اقتصادی از دیدگاه اندیشمندان 8

الف – آدام اسمیت 8

ب – جان استوارت میل 10

ج – کارل مارکس 11

د- آرتور لوئیس 13

فصل چهارم : معیارهای اندازه گیری توسعه اقتصادی 15

الف- درآمد ملی یا تولید ناخالص ملی 15

ب – درآمد ناخالص سرانه ملی 15

ج – رفاه اجتماعی 16

د – شاخص‌های اجتماعی 16

 

بخش دوم: مبانی نظری توسعه اقتصادی درغرب و تطبیق آن با قانون اساسی17

  فصل اول : مبانی خداشناسی 17

الف – علت پیروزی دنیاگرایی 18

1- نارسایی مفاهیم کلیسایی در مورد خدا و ماوراء الطبیعه 18

2- خشونت‌های کلیسا 19

ب – راه حل غرب برای نجات دین 19

1- تفکیک بین قضایای ایمانی و عقلی 19

2- فلسفة دئیسم یا خداشناسی طبیعی 20

فصل دوم : مبانی انسان شناسی 22

الف – اومانیسم یا مکتب اصالت انسان 22

ب – فرد گرایی فلسفی23

1- تجربه گرایی 23

2- ناکافی بودن ابزار حس و عقل در شناخت 24

ج – مکتب اصالت فایده و لذت ( فرد گرائی اخلاقی) 25

 

فصل سوم : مبانی سیاسی و اجتماعی 29

الف – سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) 30

ب- ناسیونالیسم 31

ج – مساوات گرایی 33

د- آزادی 34

  فصل چهارم : مبانی اقتصادی 35

الف- مالکیت خصوصی 35

ب – آزادی اقتصادی 37

ج – عدم دخالت دولت در اقتصاد 39

د – مسئله توزیع 40

نتیجه 43
فهرست منابع45

دانلود با لینک مستقیم


بررسی تطبیقی و شناخت مبانی نظری توسعه اقتصادی در غرب و مبانی اقتصادی از دیدگاه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

تحقیق در مورد فلسفه طبیعت در غرب

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد فلسفه طبیعت در غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فلسفه طبیعت در غرب


تحقیق در مورد فلسفه طبیعت در غرب

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 

تعداد صفحه:38

فهرست:

ـ مقدمه

ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط

ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط

ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس)

ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس

ـ فلسفه طبیعت بعد از رنسانس

ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک

ـ عصر روشنگری

ـ‌ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم

ـ طبیعت گرایی

ـ منابع

مقدمه و توضیحات:

 

نخستین فلاسفه یونان را طبیعت‌گرا می‌دانند. زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته‌اند. امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد. این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود. آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است. آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می‌شود. فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود. و این تصور مطرح بوده که ماده‌ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد.

 

فلسفه طبیعت پیش از سقراط

نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بوده‌اند. آنها سعی داشته تا به قوانین‌ای جاودانه در طبیعت دست یابند. و آنچه را که در طبیعت رخ می‌داد از طریق طبیعت توضیح دهند. این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط می‌باشد. بر ‌می‌گردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس1 این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز می‌دانست. زمانی که طالس در مصر به سر می‌برد. دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغه‌ها و کوهها پیدا می‌شده‌اند. علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد. سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور می‌کرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است. مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سروده‌های هومر ارتباطی ندارد.

فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس2 نام دارد. اعتقاد داشته است . که جهان ما تنها یکی از جهان‌های بیشمار است. و این جهان‌های بیشمار از ماده‌ای جاودان پدید آمده است ، به آن باز می‌گردند. منظور از ماده جاودان را نمی‌توان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به ماده‌ای مشخص اشاره ندارد. شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورنده‌اش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است. پس باید به وجود آوردنده‌اش جاودان باشد. تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد. بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمی‌تواند همین آب معمولی باشد.

سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس1 نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز می‌دانست. آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا می‌دانست. البته او معتقد بود که اگر آب غلیظ‌تر شود به خاک مبدل خواهد شد. شاید توجه او در این مورد به خاکی جلب شده بوده است که پس از آب شدن یخها بر روی زمین نمایان می‌شد. از سوی دیگر او معتقد بود که با رقیق شدن هوا، آتش به وجود آمده است. و به این ترتیب به اعتقاد آناکسیمنس خاک و آب و آتش از هوا بوجود آمده‌اند.

این سه فیلسوف اهل میلتوس معتقد بودند که همه چیز از یک مادة اولیه به وجود آمده است. اما این که چگونه می‌توان تصور کرد که ماده‌ای بتواند ناگهان تغییر یابد و به چیز دیگری تبدیل شود به عنوان « مسئله تغییر» مطرح شد . در حدود سال 500 قبل از میلاد فیلسوفی به نام پارمنیدس2 معتقد بود که هر چه هست ، همیشه بوده است. او معتقد بود که هر چه در جهان وجود دارد، همیشه وجود داشته است و هیچ چیز نمی‌تواند از هیچ به وجود آمده باشد و آنچه هست نمی‌تواند به هیچ مبدل شود.

برای پارمنیدس روشن بود که طبیعت همواره دستخوش تغییرات دایمی است . او می توانست با حواس خود تغییرات را توضیح دهد. ولی نمی‌توانست آنچه را عقل به او حکم می‌کرد منسجم سازد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه طبیعت در غرب