هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی

اختصاصی از هایدی مقاله درباره حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی

نسبت میان حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی از مباحث مهم حوزه علوم انسانی در محافل علمی و سیاسی خصوصاً در دهه‌های گذشته بوده است. در این خصوص دیدگاه‌های متنوعی ابراز شده که می‌توان خلاصه آنها را به شرح زیر برشمرد:

1- در دیدگاه اول که عمدتاً از سوی کشورهای غربی دنبال می‌شود تأکید بر این است که حقوق‌بشر جهان‌شمول است و گوناگونی‌های فرهنگی نمی‌توانند تأثیری بر هنجارهای حقوق‌بشر داشته باشند. این طیف اعلامیه جهانی حقوق‌بشر و سایر معاهدات موجود بین‌المللی را مبنائی برای تعریف حقوق‌بشر جهان‌شمول تلقی می‌کنند.

2- طیف دوم که می‌توان از آنها تحت عنوان نسبیت‌گرایان یاد کرد معتقدند حقوق‌بشر نسبی است و هنجارهای آن با توجه به ویژگی‌های فرهنگی، منطقه‌ای و جغرافیائی تعریف می‌گردد. این گروه معتقدند که تعریفی جهان‌شمول از حقوق‌بشر وجود ندارد و هر کشور حق دارد با در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگی خود تعریفی اختصاصی از موازین حقوق‌بشر ارائه داده و آن را مبنای عمل قرار دهد.

3- گروه سوم بر این باورند که حقوق‌بشر فی نفسه جهان‌شمول است اما تعاریف موجود از هنجارهای حقوق‌بشری ضرورتاً جهان‌شمول نیستند. سیستم‌های حقوقی مختلف تعاریفی از حقوق‌بشر ارائه می‌دهند که ممکن است متفاوت باشند اما گفت‌وگوهای بین فرهنگی در زمینه حقوق‌بشر می‌تواند به درک‌های مشترک در زمینه حقوق‌بشر جهان‌شمول کمک کند.

دیدگاه‌های فوق‌الذکر باعث شکل‌گیری گروه‌بندی‌هائی در عرصه سیاست بین‌الملل نیز شده است. به طوری که تعدادی از کشورها (عمدتاً کشورهای غربی) تلاش مضاعفی را در جهت ترویج تعریف غربی از حقوق‌بشر بر اساس اعلامیه جهانی حقوق‌بشر، میثاقین حقوق‌مدنی و سیاسی و حقوق‌اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیز سایر ابزارهای بین‌المللی از قبیل کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون حقوق زنان و کنوانسیون حقوق کودک به عنوان موازینی جهان شمول در زمینه حقوق بشر انجام می‌دهند.

در سوی دیگر طیفی از کشورها هستند که با توسل به موضوع تنوع فرهنگی هیچ گونه معیار بین‌المللی را برای حقوق بشر نمی‌پذیرند و از این طریق سعی می‌کنند عملکردهای عمدتاً ضعیف خود را تحت پوشش تعاریف ملی از حقوق بشر توجیه کنند.

آنچه که بیشتر در صحنه بین‌المللی ظهور داشته است تقابل فکری و سیاسی این دو طیف بوده است. متأسفانه غلبه این نگرش‌ها در حوزه مباحث فکری مربوط به حقوق بشر باعث شده تا دیدگاه‌های علمی و غیر سیاسی مجال بروز کافی پیدا نکنند. این امر باعث شده تا تصویر ارائه شده از نسبت میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی تک بعدی و نامتوازن جلوه کند. در اثر هژمونی طرفداران طیف اول در عرصه‌های رسانه‌ای و دانشگاهی این گونه وانمود شده است که هرگاه بحث از تنوع فرهنگی مطرح می‌شود، هدف یافتن پوششی برای توجیه نقض حقوق بشر برای کشورهای در حال توسعه است. این ابهامات مفهومی باعث شده تا برخی محافل، تنوع فرهنگی را به عنوان گفتمان مجادله آمیز «نسبیت فرهنگی در مقابل جهان‌شمولی» و حتی سفسطه‌ای برای فرسایش جهان‌شمولی حقوق بشر بپندارند.

این وضعیت علاوه بر اینکه باعث شده که رابطه میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی به خوبی تبیین نشود از سوی دیگر باعث تضعیف جایگاه حقوق فرهنگی در ادبیات بین‌المللی و نیز در عرصه اجرا شده است. یکی از پیامدهای این ماجرا عدم تعریف و تدوین مقررات لازم برای شناسائی حقوق جمعی فرهنگی است. میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که از اولین معاهدات بین‌المللی در زمینه حقوق بشر است تنها به جنبه‌های فردی حقوق فرهنگی پرداخته است و تصریحی در زمینه شناسائی ابعاد جمعی حقوق فرهنگی ندارد. مدافعان حقوق جمعی فرهنگی تنها به تفسیر «حق تعیین سرنوشت» که در منشور ملل متحد و نیز در میثاقین حقوق بشر مورد تصریح قرار گرفته برای تبیین مبانی حقوق «حق جمعی فرهنگی» استناد می‌کنند. وضعیت فوق‌الذکر ضرورت تلاش برای تبیین صحیح رابطه حقوق بشر و تنوع فرهنگی و نیز شناسائی حقوق فرهنگی در ابعاد فردی و جمعی آن را اجتناب ناپذیر می‌کند. در راستای این ضرورت در عرصه سازمان ملل متحد جمهوری اسلامی ایران از سال 1999 میلادی قطعنامه‌ای تحت عنوان «حقوق بشر و تنوع فرهنگی» طراحی و ارائه کرد که پس از مباحث و مذاکرات صورت گرفته میان نمایندگان کشورهای مختلف در نشست مجمع عمومی سازمان ملل با اجماع به تصویب رسید. در این قطعنامه ایده تنوع فرهنگی به صورتی گسترده با مفاهیمی اساسی همچون حق تعیین سرنوشت، احترام به همگان، بردباری، گفت‌وگوهای میان فرهنگی، و غنی بخشی به جهان‌شمولی حقوق بشر ارتباط پیدا کرده است. چنین عناصر کلیدی عمیقاً به لحاظ درونی با یکدیگر مرتبط و تقویت کننده یکدیگرند.

در قطعنامه حقوق بشر و تنوع فرهنگی هدف تبیین این نکته است که در جهان پر تنش و تنازع‌آمیز کنونی چگونه می‌توان بین فرهنگ‌های متنوع و حقوق بشر سازش برقرار کرد؟ تأثیرات همسانی و تطابق فرهنگی در بهره‌مندی از حقوق بشر چگونه است؟ چگونه می‌توان ضمن ارج نهادن جامعه بین‌المللی به تنوع فرهنگی، از حقوق بشر صیانت نمود؟ آیا دولت‌ها نسبت به ایجاد نظامی بین‌المللی که در آن تنوع فرهنگی محترم شمرده شود، مسئولیتی دارند یا خیر؟

در دیدگاه جمهوری اسلامی ایران تمامی ملل و جوامع در سراسر جهان با سوابق فرهنگی، تاریخی و مذهبی گوناگون، همزمان ضمن تأکید بر مختصات و ویژگی‌های مربوط به خود و با رعایت ارزش‌های فرهنگی و مذهبی خویش، در مفهوم کلان جهان‌شمولی حقوق بشر سهیم هستند. از این رو لازم به تأکید است که استدلال اصلی در مفهوم تنوع فرهنگی به هیچ وجه تقویت سفسطه نسبیت‌گرایی فرهنگی نیست.

آنچه در خط مشی جمهوری اسلامی ایران اولویت دارد تقویت گفت‌وگوی بین فرهنگی برای رسیدن به تعاریف جهان‌شمول از حقوق بشر است که مقدمه چنین رویکردی احترام به تنوع فرهنگی است تا زمینه گفت‌وگو را فراهم آورد. در این رابطه تجربه تاریخی نیز پشتوانه لازم را برای این بحث فراهم می‌کند. فرهنگ‌ها و تمدن‌های بسیاری در طول تاریخ دچار فراز و فرود شده‌اند. تعدادی از آنها رشد کرده، شکوفا شده و سیطره یافته و تعدادی دیگر در سراشیبی زوال افتاده‌اند. موضوعی که می‌بایست در این میان مد نظر قرار گیرد آن است که دلایل ظهور و سقوط فرهنگ‌ها و تمدن‌ها چیست و پیامدهای جهانی این تحولات تاریخی کدام است؟ روند تکاملی تاریخ نشان دهنده این واقعیت است که برخی فرهنگ‌ها در طی قرن‌ها با دیگر فرهنگ‌ها ارتباط برقرار کرده و در قالب اصول خویش وارد تعاملی فرهنگی در فرایند تقویت متقابل شده‌اند. تلاقی به وجود آمده از این فرهنگ‌های گوناگون و مبادلات میان فرهنگی در بین آنها به بقاء فرهنگ‌ها و تمدن بشری کمک کرده است، صیانت و تقویت فلسفه یونانی توسط اندیشمندان اسلامی در قرون وسطی و تعامل فرهنگی و علمی میان تمدن‌های اسلامی و مسیحی نمونه‌های درخشان و شایان توجه در این زمینه است. این تنوع و تبادل به تدریج زمینه را برای پیشرفت‌های علمی و فناوری در بخش‌هائی از جهان و طی قرون اخیر به طور مشخص در اروپا ایجاد کرد و این همان چیزی است که ما امروزه از آن به عنوان میراث مشترک بشری که زمینه را برای ارزش‌های جهانی و مشترک در سراسر جهان ایجاد کرده است، تجلیل می‌کنیم.

«جهانی شدن» نیز تأثیرات گوناگونی را بر مقوله تنوع فرهنگی برجای گذاشته است. یکی از این آثار این بوده که نیروی جهانی شدن روند تطابق فرهنگی و تحمیل ارزش‌های بیگانه را تسهیل کرده است. طرفداران توسعه طلبی فرهنگی برای جهانی نمودن نظام ارزشی خود در سراسر جهان به بهای حذف سایر نظام‌های فرهنگی و ارائه تصویری نادرست و نامناسب از آنها در تلاش‌اند. پافشاری بر این رویکرد باعث انزوای سایر فرهنگ‌ها، نابردباری و قوم پرستی می‌شود. احساس یک فرد در میان اعضای یک فرهنگ که احساس شکست و زیان در مقابل آن فرهنگ غالب را دارد، بی‌تردید باعث ایجاد نفرت، خشونت و نزاع فراتر از مرزبندی‌های جغرافیایی مشخص شده و به نظر می‌رسد نتایج حاصله به وضوح باعث افزایش تهدیدات آشکار نسبت به رشد و حمایت از ارزش‌های جهان‌شمول و حقوق بشر خواهد شد. از این رو هر تلاشی در جهت مشوه جلوه دادن و حذف هویت‌های خاص فرهنگی به وسیله فرهنگ غالب، به اندازه تلاش در جهت تمسک به نسبیت‌گرایی فرهنگی برای مواجه جلوه دادن نقض ارزش‌های جهانی و حقوق بشر، محکوم و مردود است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی

مقاله درباره موانع توسعه فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران

اختصاصی از هایدی مقاله درباره موانع توسعه فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره موانع توسعه فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران


مقاله درباره موانع توسعه فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:59

بسمه تعالی

پیشگفتار : 

یکی از مباحث مهمی که در نیمه دوم قرن بیستم و به دنبال ظهور کشورهای تازه استقلال یافته جهان سوم در عرصه روابط بین الملل توجه بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی را به خود جلب نموده است، نوسازی و توسعة سیاسی و توسعة اقتصادی است. اما این سوال مطرح می‌شود که چرا تابه حال ایران نتوانسته است به الگویی درجهت نیل به توسعه سیاسی و اقتصادی دست یابد؟ در این مسیر با چه مشکلاتی مواجه می‌باشد؟

باعنایت به اهمیت این موضوع، مانیز در این پژوهش سعی نموده‌ایم ضمن ارائه تصویری از توسعه و ویژگی‌های آن، به بررسی ساختارهای فرهنگی ایران بپردازیم و مهمترین علل توسعه نیافتگی ایران را فرهنگ حاکم بر روح ملت ایران ذکر نموده، و به عنوان راه حل توسعه فرهنگی را مقدم بر توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی دانسته‌ایم.

ضمنا در این پژوهش سعی شده است ریشه‌ای ترین مسائل موجود در بطن فرهنگ ایرانی و مشکلات ساختارهای اجتماعی ایران مورد بررسی قرار گرفته تا علل توسعه نیافتگی ایران در عرصه های سیاسی و اقتصادی مشخص تر گردد. 

در مجموع می‌توان گفت که هدف اصلی در این تحقیق این است که توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی در کشور ما، در مقام نخست به معنای پالایش ویژگی‌های منفی و فرهنگی است که در طول تاریخ و در بستر زمان شکل گرفته‌اند و رفع این موانع جز از طریق ایجاد یک نظام آموزشی کار آمد آن هم از طریق اهتمام جدی دولت که قادر به تربیت انسانهایی خلاق و با فرهنگ باشد میسر نیست. بدیهی است که رفع این نواقص در فرهنگ جامعه، بستری مناسب جهت توسعه همه جانبه را در کشور فراهم خواهد آورد.

اثبات این موضوع که توسعه فرهنگی مقدم تر از توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی است، انگیزة انتخاب موضوع از جانب محقق می‎باشد.

در خاتمه لازم است از زحمات استاد عزیزم جناب آقای دکتر سریع القلم که افتخار شاگردی ایشان را دوران تحصیلم در دانشگاه شهید بهشتی داشتم تشکر و قدردانی نمایم. زیرا از ایشان مطالب بسیاری آموختم که در تمامی ابعاد زندگیم راهگشایم بودند و در این پژوهش هم از مطالب کتاب عقلانیت و آینده توسعه‌ یافتگی در ایران ایشان استفاده فراوانی نموده‌ام.

البته مطالب کتاب مذکور را با آمیخته‌های ذهنیم عجین ساخته‌ام بدیهی است که هرگونه کاستی متوجه حقیر می‌باشد.

فصل اول

کلیات تحقیق


طرح مسئله:

دغدغه پیشرفت، توسعه یافتگی و ثبات سیاسی ایران همچنان ادامه دارد،‌ درحالی‌که بسیاری از کشورهای هم ردیف ما راه و افقهای خود را پیدا کرده‌اند، ما هنوز در نزاعهای فکری و سیاسی خود غوطه‌وریم. جالب  اینکه مباحث پیشرفت و توسعه یافتگی را قبل از کشورهایی مانند مالزی، چین، کره جنوبی و… آغاز کرده‌ایم.([1]) سوال اینجاست که چرا تاکنون ایران نتوانسته است به الگویی در زمینه توسعه دست یابد؟ چرا رهبران و نخبگان ایرانی از گذشته درس عبرت نمی‌گیرند و اشتباهات خود را مرتب تکرار می‌کنند؟ چرا خیلی فکر نمی‌کنند؟‌ و اگر هم فکر کنند صحیح فکر نمی‌کنند؟‌ اگر ریشه مسائل قبل از انقلاب را بخواهیم به بیگانگان و امپریالیسم نسبت دهیم مشکلات بعد از انقلاب را چگونه باید ارزیابی کنیم؟ ما ایرانیان خیلی ملت خودخواهی هستیم هیچ وقت نمی‌خواهیم بپذیریم که اشتباه کرده‌ایم عموماً خارج از خود به دنبال علتها، مشکلات و ریشه‌ها هستیم، زمانی امپریالیسم را سرزنش کردیم و اکنون که امپریالیسم در خانه ما نیست جریان و گروه دیگر را متهم می‌سازیم. همیشه به دنبال این هستیم که خود را توجیه کنیم. وقتی رهبران و نخبگان ایرانی اشتباه می‌کنند هیچ وقت از ملت عذرخواهی نمی کنند بلکه اشتباهات خود را به دیگران نسبت می دهند. مسئله دیگر این آنکه افکارمان خیلی مدرن است و مانند تکنولوژی سریع وارد می‎شود، ولی خلقیات ما که نتیجه وجود سالها استبداد در این مملکت است،‌ همچنان تعیین کننده مانده است و سرنوشت مارا می‌سازد. ماافکار بسیار خوب خود را در سخنرانیها نتوانسته ایم به سیستم تبدیل کنیم. ظاهراً در نمایش فکر بیش از عمل لذت می‌بریم. باید بپذیریم انسانهابا سخنرانی تربیت نمی‌شوند، بلکه به طور مقطعی اهمیت مسائل تربیتی پی می‌برند. تربیت یک جامعه تداوم، نظم.‌تفکر و انسانهایی متعهد و حساسی را می‌طلبد. دیگر آنکه ما سامان و استوار را دوست نداریم،‌چون سامان یافتن خیلی زحمت دارد.‌ ساختن یک سیستم خیلی مشکل است. سیستم پذیری خیلی دشوارتر است، به همین دلیل ترجیع داده‌ایم با هیجانات و اوضاع روز زندگی کنیم. برایمان همان کافی است که درآمد نفت حداقل بقای ما را تضمین می‌کند و به همین راضی هستیم. مسئله دیگر اینکه عده‌ای می‌خواهند به زور عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند. برخی می خواهند تمام مردم ایران را مذهبی کنند، برخی به دنبال غربی کردن همه هستند، برخی به دنبال روشنفکر کردن همه هستند،‌ اینها متوجه نیستند که هر کدام از این اسمها نوعی تحمیل به عامه مردم است. یک جامعه به همه نوع قشر نیاز دارد: مذهبی، غرب زده، روشنفکر،‌ بومی و بسیاری از اقسام دیگر. آزادی در این دنیای پرتنوع و پرتلاطم عبارت است از اینکه هر کس تعلق فرهنگی خود را کسب کند و بدون تعرض و تعدی دیگران و دولت بتواند بدان عمل کند. عمده مشکل توسعه نیافتگی ایران در افکارمان نیست بلکه در تبدیل فکر به عمل است وناتوانی در ساختن سیستم است و نهایتا در شخصیت پرورش نیافته ماست. اینکه هرکسی برایش خودش مهم است و برای عقاید دیگران هیچ ارزشی قائل نمی باشد. در جامعه‌ای که افراد این اندازه نسبت به هم دافعه دارند نمی توان یک سیستم اجتماعی را ساخت. ایده گفتگوی تمدنها را مطرح می‌کنیم 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره موانع توسعه فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران

مقاله روابط فرهنگی ایران در تاریخ

اختصاصی از هایدی مقاله روابط فرهنگی ایران در تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله روابط فرهنگی ایران در تاریخ


مقاله روابط فرهنگی ایران در تاریخ

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:13

روابط فرهنگی ایران در تاریخ

مقدمه:

از ابتدای ظهور آیین اسلامی، مسلمانان عرب و ایرانی سفر به منطقه آسیای جنوب شرقی را شروع کردند. این سفرها که اغلب با مقاصد بازرگانی انجام می شد سبب ترویج دین اسلام در منطقه، (شامل اندونزی، مالزی، برونئی، و سیام) و گرویدن بسیاری از افراد بومی به آن شد.

اقامت و حضور مسلمانان دریانورد و بازرگانان رفته رفته باعث نفوذ فرهنگ اسلامی در میان ساکنان این مناطق شد. برخی شواهد تاریخی مثل الواح و سنگ نوشته ها دلالت بر این امر دارد که شاید قدیمی ترین آنها سنگ قبری متعلق به زنی مسلمان باشد که در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) وفات نموده است. به تدریج خود مردم بومی که به دین اسلام گرویده بودند، مروج این شریعت در منطقه شدند. مسلمانان مهاجر به ویژه ایرانیان نزد مردم و حاکمان منطقه از حرمت و اعتبار والایی برخوردار وبده و بیشتر دارای مناصب مهم دولتی نیز بودند. سفرنامه های جهانگردانی همچون مارکوپولو (در قرن 13 میلادی) و ابن بطوطه (در قرن 14 میلادی) موید این امر می باشد. با مسلمان شدن حاکمان منطقه در قرون 14 و 15 میلادی اسلام از نفوذ بیشتری برخوردار شد، و این امر تا شروع دوران استعماری ادامه یافت. سابقه این نفوذ و ارتباط فرهنگی در آثار تاریخی و روایت مورخان و جهانگردان مشهود است.

که از آن جمله می توان شواهد ذیل را ذکر کرد: وجود کتابها و رساله هایی که برگرفته از فرهنگ اسلامی می باشد. کتابهای ذیل که به زبان ملایو می باشند از این قبیل هستند: حکایت راجا راجا پاسی“ (داستان مسلمان شدن حاکم سامودرا) ”سلاله السلاطین“ یا سجاره ملایو“ (حکایت مسلمان شدن پادشاه مالاکا)، ”تاج السلاطین“ و ”بستان السلاطین (هر دو کتاب دائرة المعارفی از آثار اسلامی و فارسی و شامل داستان های مذهبی، معارف اسلامی و تاریخ اسلام و برخی مطالب دیگر می باشند).

”هزار مسئله“ (کتابی در شرح اصول اسلامی). و بسیاری از نوشته های دیگر در مورد معارف اسلامی (فقه، اصول، تصوف، تاریخ اسلام،‌ الهیات، ...) لازم به ذکر است که گرایش به تصوف در این منطقه نسبتا قوی بوده است، و آثار زیادی در این خصوص انتشار یافته که تحت تاثیر تعالیم عرفانی مانند مولوی، شمس تبریزی، جنید، حلاج و غزالی بوده است. علاوه بر این نوشته ها، داستان های محلی زیادی به زبان ملایو وجود دارد که حاوی عناصری از فرهنگ اسلامی می باشد. احتمالا برخی از این داستانها، از منابع قدیم هندی بوده که پس از ورود اسلام رنگ و لعاب اسلامی به خود گرفته اند و برخی نیز به طور مستقیم از فرهنگی اسلامی اخذ شده و در جهت ترویج این آیین به کار رفته اند. از جمله این داستانها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ”داستان امیر حمزه“، ”حکایت شاه مردان“، ”طوطی نامه“، ”حکایت بختیار“، ”حکایت کلیله و دمنه“، ”حکایت غلام“.

  تاثیر و نفوذ زبان و ادبیات فارسی در ادبیات ملایو:

حضور ایرانیان در منطقه (از جمله شبه جزیره مالایا و اندونزی) سبب رواج لغات و اصطلاحات بسیاری از زبان فارسی در زبان و ادبیات ملایو گردید. البته این تاثیر در نثر ملایو بیشتر از شعر آن بود. همچنین زبان و ادبیات ملایو حاوی لغات و اصطلاحات بسیاری نیز از زبان عربی می باشد.

زبان ملایو تا قبل از دوران استعماری با خط و الفبای عربی نگاشته می شد که به ”حروف جاوی“ شهرت داشت، که با ورود استعمار به منطقه به الفبای لاتین تغییر یافت. البته نگارش رسم الخط قدیم هنوز به طور کامل منسوخ نشده است.

در گذشته این منطقه از مراکز اصلی آموزش و ترویج زبان فارسی بوده است، و برخی از مورخین مهمترین سبک شعر ملایو پانتول“ را تقلیدی از اشعار مرصع زبان فارسی می دانند. با ورود استعمار به منطقه، این روابط رو به کاهش و سستی نهاد و باعث تغییراتی در فرهنگ، زبان و سایر شئون اجتماعی مردم مالزی گردید که نوعی انقطاع را میان روابط فرهنگی در گذشته و اکنون پدید آورد.

 فعالیتهای فرهنگی جاری:


دانلود با لینک مستقیم


مقاله روابط فرهنگی ایران در تاریخ

مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

اختصاصی از هایدی مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب


مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 305 صفحه می باشد.

 

چکیده

 

در دوره معاصر جهان عرب بویژه مقطع زمانی سالهای 1800 تا 1950 میلادی یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار، نقش ادبا و فرهنگ سازان مسیحی عرب در تولید، توزیع مفاهیم ومضامین و رواج برخی مکاتب ادبی و نیز انتقال فرهنگ غربی از این راهها به جهان عرب است. کاوش در سه سطح عرصه ها و زمینه های فرهنگی از جمله نهادهای فرهنگی، مجامع ادبی و نیز شناخت قالب ها و ساختارهای ادبی نشان می‌دهد: پدیده سلطه گرایی غرب نسبت به شرق و بویژه کشورهای عربی که اولین حوزه نفوذ و مداخله غرب به شرق بوده، واقعیتی انکار ناپذیر است چنانچه از چالشهای عمیقی بویژه در جریان جنگهای صلیبی میان کشورهای اروپایی و مسلمانان حوزه مدیترانه جریان داشته است. اما از آغاز دوره رنسانس و پس از انقلاب صنعتی این رویارویی به جای آنکه شکل دینی و ایدئولوژیک داشته باشد حیثیتی توسعه طلبانه و سلطه خواهانه داشته است از آن پس زوال امپراتوری عثمانی به عنوان بهترین ساختار سیاسی اجتماعی در میان جوامع اسلامی- عربی که در اثر دو عامل ضعف و سستی درونی ساختار این امپراتوری و اقتدار اروپاییان حاصل آمد، ما حصل سالهای طولانی مبارزه فرهنگی، نظامی و سیاسی دول استعمارگر بوده است که در حوزه فرهنگی، شناخت قالبهای ادبی همچون شعر، نثر، داستان، نمایشنامه، موسیقی و سرانجام پی جویی مضامین و مقاصد نهفته در این قالب ها بر پایه درک مکاتب و اسلوب ها و سبکهای تبلیغ شده از سوی غربیان یا حامیان داخلی آنها در کشورهای عربی در دو قرن پایانی هزاره دوم میلادی می تواند در شناخت حوزه وسیع، عمق تاثیر و نقش بسیار موثر عوامل واسط در انتقال، ترویج و یا اشاعه آموزه ها و ارزشهای غربی در مجامع عربی سودمند باشد. در این میان هرچند در تاریخ معاصر عرب کم نیستند ادبا و نویسندگان مسیحی مسلک که در رویارویی با فرهنگ غربی بر هویت عربی خود تاکید کرده و به گونه ای وانمود کرده اند که عرب مسیحی هستند و نه مسیحی عرب اما حتی در میان این عده نیز به هر حال مسیحیت بعد اساسی هویت آنان بوده است و بی تفاوتی و بی‌توجهی آنان را نسبت به هجوم فرهنگ غرب به ارزشهای اسلامی که عنصر غالب در فرهنگ و ادب عربی می باشد، موجب شده است که حتی اگر فرض کنیم رویکرد آنها نسبت به فرهنگ اسلامی خصمانه و معارضانه نبوده است باز در گسترش اباحه‌گری بی تاثیر نبوده اند. با این همه این سخن بدین معنا نیست که در میان ادبای مسیحی عرب افرادی که با تلاش و کوشش خود به رشد و غنای فرهنگ جوامع عربی کمک کرده اند نادرند و باز این سخن بدین معنا نیست که ادبای مسلمان در انتقال فرهنگ غربی یا ترویج مکاتب، اسلوبها مضامین قالبها و ارزشهای غربی در آثار ادبی خود هیچگونه نقشی نداشته اند و باز این سخن منکر جنبه های مثبت و ارزشهای تمدنی و پیشرفتها و نوآوریها و دستاوردهای ارزشمند فرهنگ غربی نیست. در هر حال ادبای مسیحی عرب با بهره گیری از موسسات فرهنگی آموزشی و رسانه ای در دوره معاصر که عوامل نهضت ادبی قلمداد شده اند در گسترش فرهنگ غرب به جوامع عربی از طریق اشاعه ادبیات عربی موثر بوده اند.

 

توزیع و گستره مکاتب و نحله های ادبی غربی در جوامع عربی از جمله عوامل موثر در ایجاد گفتمان های ادبی و فضا سازی برای تولید آثار ادبی در چارچوبه وارد شده از دنیای غرب بوده است. در این پژوهش نشان داده شده است که نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب قابل توجه و بسیار گسترده بوده و اگرچه در موارد بسیاری به عنوان تقویت کننده و ترویج دهنده و تسریع کننده انتقال فرهنگ غرب به دنیای عرب بوده اند اما از آن رو که اولاً همه جنبه های فرهنگ غرب منفی نیست و ثانیاً برخی از آنها بر هویت عربی خود تاکید داشته اند نقش مثبت و منفی مسیحیان عرب را در ادبیات معاصر عربی در پی داشته است به علاوه مسیحیان عرب از آن رو که شعر و داستان رواج و نفوذ فراوانی در میان خوانندگان و علاقه‌مندان جوامع عربی داشته است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توجهی ویژه به این دو قالب داشته و مطالعه اثر مسیحیان عرب در بهره گیری از این دو قالب ادبی نشان دهنده تاثیر بارزتر و با حوزه و گستره وسیع تر شعر و داستان در چارچوب مورد پژوهش از سوی ادبای مسیحی عرب می باشد.

 

کلید واژه ها: ادبای مسیحی، دوره معاصر، فرهنگ غرب، مکاتب، شرق شناسی

مقدمه

این تحقیق از یک مقدمه و چهار بخش تشکیل شده است که هر یک از بخش ها نیز به فصول مختلف و فصول نیز به مباحث متعدد تقسیم شده است.

در بخش اول زمینه ها و عرصه های نفوذ فرهنگ غرب را بیان نموده ، نفوذ فرهنگ غرب را بر جوامع عربی از طریق تاثیر بر ادبیات عربی بررسی خواهیم کرد.

همچنین نقش موسسات فرهنگی آموزشی و رسانه ای در دوره معاصر به عنوان عوامل نهضت ادبی و زمینه ساز الگوبرداری بی حد و مرز از ادبیات غرب در ادبیات عربی و در نتیجه نفوذ فرهنگ غرب در جوامع عربی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. لازم به ذکر است نام «عرب» ،‌ملت های بسیاری را در بر می گیرد. ولی در این پایان نامه ، بیشتر به مصر و آن بخش از شام (یا به اصطلاح نویسندگان اروپایی «سوریه جغرافیایی» که امروزه به نام سوریه و لبنان شناخته شده است نظر خواهیم داشت.

در این باره که چرا مصر و شام ، پیشگام جنبش عرب بوده اند در بخش نخست ، سخن خواهیم گفت.

در بخش دوم مکاتب ادبی وارد شده در ادبیات عرب معاصر را مطرح نموده، خواهیم گفت توزیع و گسترش مکاتب ادبی غربی بر جوامع عربی از جمله عوامل موثر در ایجاد گفتمان های ادبی و فضا سازی برای تولید آثار ادبی در چارچوبه وارد شده از دنیار غرب بوده است.

شایان ذکر است شناخت ادبیات معاصر عرب بدون شناخت ادبیات معاصر غرب غیر ممکن بوده و اثبات فرضیه های این تحقیق و نیز بررسی نقش مسیحیان در انتقال فرهنگ و ادبیات غرب به ادیات عرب بدون طرح مبانی نظری غرب و مکاتب ادبی آن ناممکن می نماید.

در بخش سوم نمودها و جلوه های غرب گرایی در گرایش های نوین ادبیات عرب را بیان نموده ، به صورت اجمالی گرایش های نوین شعر و نثر را در دوره معاصر بررسی خواهیم کرد.

همچنین در این بخش به این مساله اشاره خواهیم کرد که از دوره جاهلی تاکنون، این چنین تاثیر پذیری ادبیات عرب از ادبیات و فرهنگ دیگر بی سابقه بوده و بیشترین تاثیرپذیری چه در قالب و شکل و چه در محتوا و مضمون متعلق به این دوره است به گونه ای که قافیه، بحر، سبک ،‌نحو، عروض و … قدیم در حد چشمگیری از بین رفته و از سوی ادبای معاصر مطرود می گردد.

در بخش چهارم به مهمترین تاثیرات و نمونه های تاثیر گذاری برخی از ادبای مسیحی معاصر عرب بر ادبیات معاصر خواهیم پرداخت.

همچنین خواهیم گفت مسیحیان عرب از آن رو که شعر و داستان رواج و نفوذ فراوان  در میان علاقمندان جوامع عربی داشته است. به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توجهی ویژه به این دو قالب داشته اند.

در این بخش همچنین به نقش مسیحیان در به وجود آمدن شیوه های نقد جدید و نگارش تاریخ ادبیات ،‌نحو،‌قاموس و…. در دوره معاصر به سبک غربی اشاره خواهیم نمود.

همچنین به تاثیر پذیری مسلمانان از مسیحیان عرب و نیز تاثیر پذیری آنان از فرهنگ غرب خواهیم پرداخت.

پیشگفتا ر

تبادل میان فرهنگ ها ، از جمله واقعیت های غیر قابل انکار تاریخی است . از زمان شکل گیری تمدن های باستانی در کنار رودخانه های  بزرگ در چین و خاور میانه و یونان وروم ارتباط فرهنگی همزمان با تبادلات اقتصادی و سیاسی ، شکل دهنده بخش مهم و ماندگاری ازتاریخ حیات فرهنگی بشر بوده است . اگرچه تأثیرات هریک از تمدنها به یک اندازه نبوده و یا دیر پایی این تأثیر ها به یک میزان نبوده است ، ولی آنچه مسلم است این که تمدن بشری میراث مشترک تاریخ حیات بشر و محصول نبوغ ، تلاش و کوشش همه دانشمندان ، اندیشه وران ، ادیبان و سخنوران است که هر یک در دوره ای خاص و به فراخور توان ، حال و مقام خود بر غنای میراث فرهنگی بشری افزوده اند .

در باره تاریخچه و ریشه های نفوذ واحد فرهنگی و جغرافیایی که امروز به نام غرب شناخته می شود بر مجموعه مشرق زمین ، تا کنون پژوهش ها و آثار بی شماری به رشته تحریر در آمده است . یونان باستان به عنوان مهد شکل گیری تمدن غربی با فلسفه ، هنر و شعر حماسی خود که برخی از آثار آن دوران هنوز اعتبار خود را حفظ کرده‌اند تأثیر غیر قابل انکاری بر تمدن شرقی داشته است . صد البته جهان شرقی این تأثیرات را با افزودنی ها و الحاقاتی به غرب باز تابانده است .

مورخان آغاز نهضت ترجمه در قرون اولیه اسلام را به فرزند یزیدبن معاویه نسبت می دهند که علاقه وافری به ترجمه و برگرداندن کتب یونانی داشت . به دنبال اوج گیری نهضت ترجمه آثار یونانی و اسکندرانی به تدریج زمینه های شکل گیری فلسفه اسلامی فراهم آمد . اما در صحنه ادب و هنر نیز تبادل فرهنگی میان ایران و یونان ، میراثی را فراهم آورد که دستگاه حکومتی امویان و عباسیان از آن بهره ها بردند . به ویژه دردوره عباسیان بهره گیری از الگوی حکومتی ایرانی از یکسو و حمایت از ترجمه آثار یونانی برای ترویج فلسفه در برابر شریعت اسلامی باعث بسط نفوذ سیاسی ایران وتأثیر فرهنگی یونان بر دستگاه عباسی شد .

اگرچه در ایران مقاومت های زیادی در برابر فرهنگ عربی و نه اسلامی صورت گرفت و با شاه کار فردوسی یعنی شاهنامه زبان فارسی حفظ شد ، اما در دیگر فتوحات عباسیان در خاور میانه و شمال آفریقا و حتی اندلس نفوذ زبان عرب فراگیر شد .

در این میان نکته در خور توجه آن است که به دنبال جنگ های داخلی در یونان باستان و افول فلسفه و تمدن یونانی ، برخی از مهمترین اندیشمندان یونان به همراه مسیحیان اندیشمند در اسکندریه یعنی شهری که اسکندر مقدونی در مصر بر پاکرده بود به احیای فلسفه به سبک جدید پرداختند .

مکتب فلسفی که اندیشمندان این دوره به ویژه تحت تأثیر و با نقش آفرینی بزرگان مکتب نو افلاطونی بویژه افلوطین شکل داده اند ، زمینه های اولیه پیوند مسیحیت با فلسفه را فراهم آورد. میراث به تدریج از اسکندر یه به حران و انطاکیه منتقل شد و از آن جا به بغداد ، یعنی مرکز خلافت اسلامی راه پپدا کرد . فارابی اندیشمند بزرگ ایرانی با اقتباس و شرح آثار ارسطو به ویژه فن شعر ، از یک سو از استادان مسیحی خود و از سوی دیگر از ترجمه آثار یونانی به یادگیری فلسفه یونانی البته با قرائت نو افلاطونی و اسکندرانی آن پرداخت . مقصود از این مطالب آن است که جغرافیای تبادل فرهنگی ایران و یونان و حکومت عباسی با فرهنگ مسیحی باز شناسانده شود .

  در قرون وسطی عمدتاً این فلاسفه واندیشمندان اسلامی بودند که برغرب سایه انداختند . ابن رشد فیلسوف بزرگ اسلامی منشأ عقلی گرایی درقرون وسطی غرب محسوب می شود « دانشمندان عرب به عنوان ناقل فکر باستانی برای مغرب زمین قرون وسطی الهام بخش عمده بودند . جهان غرب کتب اعراب و شرح و تفسیر آن ها را مورد بهره بر داری قرار داد »[1]

با وجود تأثیر پذیری پیدا و پنهان مهمترین اندیشمندان قرون وسطی از اندیشمندان اسلامی ، آغاز جنگ های صلیبی و از دست رفتن فتوحات امپراتوری اسلامی در اندلس و اسپانیا عرصه را به روالی معکوس مبدل ساخت . جنگ های طولانی صلیبی اوج بر خورد تمدن اسلامی – مسیحی درطول تاریخ شمرده می شود .

شک نیست که این بر خورد ها به همراه خود نزاع های فکری فرهنگی و ادبی را نیز به دنبال داشته و نگرش جهان اسلام را به اروپا و فرنگ و درمقابل رویکرد دنیای غرب را به جهان اسلام تحت تأثیر قرار میداده است . با وجود این آغاز دوران جدیددر اروپا وزوال حاکمیت کلیسا و نیز پیدایش مدرنیته ، اقتدار جهشی غرب را در بعد علمی ، سیاسی و نظامی موجب شد . استعمار کهن در شکل فتح سرزمین ها و کشور ها از سوی استعمار گران اروپایی تاریخی تلخ را رقم زد که غارت میراث اقتصادی ، فرهنگی و ادبی جهان اسلام را درپی داشت .

با این همه نمی توان از تأثیر یکسویه وسراسر مغرب زمین و مدرنیته بر فرهنگ ، تمدن ، ادب و هنر اسلامی سخن نگفت . مسلم آن است که هر فرهنگی در تبادل وداد و ستد با دیگر فرهنگ ها غنا ، محتوا و بالندگی پیدا می کند ، اما آن جا که فر هنگ، سیطره نظامی و استیلای اقتصادی را در چارچوب استعمارکهن و نوین دنبال می کند نمی توان از تبادل فرهنگی به مفهوم واقعی کلمه سخن گفت .

اگر امروزه با گسترش پدیده جهانی سازی شاهد اوج گیری دوباره و فراگیری گسترده غربی سازی جهان در همه شئونات فرهنگی ، هنری و جلوه های زندگی هستیم ، اما نقطه آغاز جدی این حرکت را باید پس از انقلاب فرانسه و به گونه ای پس از آغاز استعمار کهن از طریق فتح و اشغال سرزمین ها و ترویج فرهنگ و تمدن غربی جستجو کرد . در این میان نقش مسیحیان سرزمین های عربی مهم و اثر گذاربوده است که به طور مستقل یا به نیابت از هم کیشان اروپایی خود به گونه ای عرصه های ادبی و هنری را برای اشاعه تفکر و فرهنگ غربی مسیحی و سکولار مورد بهره برداری قرارداده اند .

نکته دیگر، آن که زوال نوآوری ،‌رکورد ،‌رخوت، عقب ماندگی و انفعال در جامعه عربی پویایی و تحرک را ا زادب عربی گرفته بود که این موضوع  بی گمان در فراهم شدن شرایط تاثیرپذیری از مضامین غربی در قالب شعر ، داستان ،‌نمایشنامه ، و… موثر است. ضمن آن که تا قبل از انقلاب صنعتی نیز کشور های شرقی از پیشرفت درخور توجهی در زمینه های علوم و فنون برخوردار بودند ، اما انقلاب صنعتی و قبل از آن آغاز کشور گشایی های امپراتوران اروپایی بود که موازنه دیرین را به هم زد و زمینه سیطره سیاسی فرهنگی دول اروپایی را فراهم آورد .

می توان گفت : جلوه های تولید ادبی ورسانه های فرهنگی در جهان عرب در طی دو قرن پایانی هزاره دوم میلادی روز به روز گسترش بیشتر یافت و این همه عرصه ای را فراهم آورد که روشنفکران مسیحی به نمایندگی و نیابت از هم کیشان خود از فرنگ به این موج دامن زنند .

در فصل های یآینده به طور مشخص برخی از پدیده های فرهنگی مدرن را که از طریق آن ها ارزش ها و فرهنگ غربی به دنیای عرب وارد شد ، بررسی می کنیم .  در این میان نقش مستشرقان غربی را که تأثیری دوسویه داشته اند ، برجسته تر و مفصل تر تشریح خواهیم کرد .

 

 فصل اول :

 عوامل نهضت ادبی

 

            عربان از زمان واژگونی دستگاه عباسیان به دست مغول (سال 656 هجری), استقلال سیاسی خود را از دست داده بودند  و خاصه از زمان تسلط عثمانی هر چند هویت قومی آنان تا اندازه‌ای در جمع اقوام تابع عثمانی محفوظ ماند، لیکن دیگر بطبع غرور و هوشیاری دیرین را نداشتند. بدین جهت برای عربانی که در قرن سیزدهم هجری بر سر آن شدند تا همزبانان خود را از این ناهوشیاری دیرپای در آورند, مشکل اصلی آن بود که نخست مبانی تمایز عرب را از مسلمانان دیگر بازنمایند, و به گفته نویسندگان امروزی عرب, هم‌زبانان خود را از «عروبه» یا عربیت خویش آگاه کنند. آنان برای این مقصود از تاریخ و فرهنگ و زبان عرب یاری گرفتند و مضمون اینها را به سلیقه خود تفسیر کردند, ولی اصول و مفاهیمی که برای بیان مسلک قومیت به کار بردند را از فرهنگ و فلسفه ناسیونالیسم غربی اقتباس کردند. اندیشه قومیت با این خصوصیات به دو صورت در میان عرب پدیدار شد: یکی به صورت مسلکی که هدفش یگانگی و استقلال هریک از اقوام عرب‌زبان یعنی مصری و سوری و لبنانی و عراقی و جز آنان بود, و این هدف از جنگ جهانی اول به بعد کم و بیش تحقق پذیرفته است. و دوم به صورت مسلک عامتری برای یگانگی همه مردمان عرب زبان که آرزویی دشوارتر است و هنوز برنیامده است.

پیشگامی مصر

نخستین ملتی که ناتوانی و انحطاط امپراتوری عثمانی را غنیمت شمرد وحتی پیش از آنکه روزگار تنظیمات آغاز شود جویای استقلال شد ملت مصر بود. واقعه‌ای که در این رهگذر به یاری مصریان آمد حمله ناپلئون به کشورشان در سال 1213/1798 بود و سرداری که از جانب سلطان سلیم سوم عثمانی به دفع حمله ناپلئون گماشته شد, همان محمدعلی پاشا بود. محمدعلی که در اصل از مردم آلبانی بود, از آشوبی که در پی خروج فرانسویان درگرفت بهره جست و خود فرمانروای مصر شد, و اگرچه بظاهر پیوند رسمی مصر را از سلطان عثمانی نگسست و سلطان نیز مقام او را به نام خدیو مصر به رسمیت شناخت, در عمل مصر را از تابعیت عثمانی بیرون آورد. «او که سوداهای دورودراز در کشورگشایی داشت و به روایتی می‌خواست همه عربان را در مملکتی واحد به زیر فرمان خود در آورد.»[2] خواه به تقلید از کارهای سلیم سوم و محمود دوم و خواه به تقلید از آنچه بطور غیرمستقیم از فرانسویان می‌دانست اصلاحات بزرگی را در زندگی اداری و اجتماعی مصر آغاز کرد: دولتی متمرکز و نیرومند پدید آورد, رسم اجاره مالیات را لغو کرد تا رعایا فقط به گماشتگان دولت مالیات بپردازند, سازمان‌های آبیاری بنیاد کرد, فرآورده‌های کشاورزی را به اجبار از برزگران خرید و به بهای گران به صادرکنندگان بیگانه فروخت, بیشتر واردات کشور را به انحصار دولت در آورد, نخستین صنایع را بنیاد کرد, کارخانه‌های ساخت غرب را به مصر آورد.»[3]

«چنان نبود که همه کارهای محمدعلی به سود مصریان در آید, زیرا هرچند سیاست عمومی او سبب شد که مصر خود را از بند فرمانبرداری سلطان عثمانی برهاند, لیکن در عوض به حوزه نفوذ مالی و اقتصادی اروپاییان و بعدها به اسارت استعماری انگلستان در آمد. نیز روش‌های خودسرانه و سخت‌گیرانه او و گماشتگانش بسیاری از کشاورزان را از مایه معاش خود محروم کرد و هزاران تن از ایشان را به سرزمین‌های بیگانه گریزاند.»[4]

«با این همه, بنیادگذاری صنایع و پیشرفت بازرگانی صنایع و پیشرفت بازرگانی, تا اندازه‌ای بر آسودگی و نیرومندی شهرنشینان افزود و در محیط بالنسبه پیشرفته‌ای که در قاهره و اسکندریه پدید آمد, زمینه باروری نیز برای اندیشه‌های نو آماده شد.»[5]

وضع شام

در بلاد شام_ یعنی در سرزمینی که امروز سوریه و لبنان و فلسطین و اردن را دربر می‌گیرد_ از آغاز قرن نوزدهم تحولاتی روی داد. نظام اجتماعی از دیرباز در مرحله خانخانی به سر می‌برد و اختلاف‌های قومی و کیشی بر شدت آن می‌افزود. ولی در این دیار نیز ورود سرمایه‌های خارجی یکی از عوامل مهم دگرگونی اوضاع شد. بازرگانان اروپایی در هر فرصتی از راه مدیترانه به شهرهای کرانه شام می‌آمدند. انقلاب صنعتی و نیاز اروپا به بازارهای تازه مهم , انگیزه دیگری برای مسافرت به آن سامان گشت.

در اینجا نیز مصریان , یهودیان ، ارمنیان و یونانیان علاوه بر اروپاییان فعالیت‌های بازرگانی را در دست داشتند, لیکن تفاوت مهم آن با مصر, وجود جامعه بزرگی از مسیحیان بود که نفوذ غرب و ورود غربیان را به سود خود می‌دانستند, زیرا بدین‌ترتیب گذشته از منافع مادی, پناهگاهی در برابر فشار مسلمانان عرب و ترک به دست می‌آورند, حتی هنگامی که بازرگانان اروپایی به سبب ناامنی محیط و الزام پرداخت باج به ممالیک مصر و امکان حمل‌ونقل بازرگانی از راه دماغه امیدنیک در جنوب افریقا شام را ترک گفتند, قدرت و اهمیت بازرگانان مسیحی غیرعرب بیشتر شد, چون خود جای اروپاییان را گرفتند. و اما آنچه پای دولت‌های غربی را به شام باز کرد. وجود همان مسیحیان عرب و جز عرب بود که از اواخر قرن هیجدهم خود را زیر حمایت دولت‌های غربی قرار دادند, یا این دولت‌ها از روی ریا و دغل, خویشتن را حامی آنان اعلام کردند. بدین‌جهت هرگاه مسیحیان از دست مسلمانان, به راست یا دروغ, ستمی می‌دیدند از دولت‌های غربی یاری می‌خواستند و برای مداخله در امور داخلی شام به دست آنان بهانه می‌دادند».[6]

ولی مسائلی که در برابر روشنفکران سوری و لبنانی آن روزگار وجود داشت, با آنچه در مورد روشنفکران مصری وجود داشت. در مصر قرن سیزدهم مشکل اصلی آزادی‌خواهان و روشنفکران, کوشش در راه رهایی سرزمینشان از سلطه اقتصای و سیاسی اروپاییان بود. در شام, برعکس, بیشتر روشنفکران و نویسندگان خود به جامعه مسیحی عرب تعلق داشتند که نزدیک به یک سوم جمعیت آن زمان شام  را تشکیل می‌داد. بعلاوه مساله اصلی برای مسیحیان عرب و سخنگویانشان, متفاوت در برابر فشار مسلمانان و خاصه زور و ستم عثمانی بود.

«یاری جستن از دولت‌های غربی هر چند این مشکل را در زمان‌های بحرانی بطور موقت آسان می‌کرد, لیکن چاره‌ای دوراندیشانه نبود, چون سبب می‌شد که مسلمانان در حق مسیحیان بدبین‌تر شوند و آنان را به خیانت و همدستی با بیگانه متهم کنند. به این دلیل برخی از پیشوایان فکری جامعه مسیحی عرب مصلحت آن دیدند که در کوشش‌های خود از عوامل پراکندگی و دشمنی میان مسلمانان و مسیحیان بپرهیزند و بیشتر به روی وجوه یگانگی و همکاری دو گروه تکیه کنند.»[7]

«آنچه در شام آن روزگار, مایه پراکندگی مسلمانان و مسیحیان عرب می‌شد سیاست و دین بود و آنچه ایشان را به هم نزدیک می‌کرد, فرهنگ و ادب عرب. بدینسان نخستین کسانی‌که برای بیدارکردن وجدان قومی عرب کوشیدند از میان مسیحیان عرب برخاستند. مردانی چون بطرس بستانی و ناصیف یازجی وابراهیم یازجی و نوفل نوفل وسلیم نوفل و میخائیل شحاده و سمعان کلهون و جرجس فیاض و رسلان دمشقیه و بسیار کسان دیگر که به احیای زبان و ادب عرب و پیشرفت علوم و فنون در میان عرب زبان همت گماشتند, ولی هنوز در این مرحله, در نوشته‌ها و گفته‌های چنین کسان از استقلال و یگانگی سیاسی عرب سخنی به میان نمی‌آمد»[8]. بعدها کسان دیگر بودند که چه از میان مسیحیان و چه مسلمانان عرب (و بیشتر مسلمانان) بر بنیاد کاران پیشگامان جنبش فرهنگی عرب, مسلک قومیت یا ملت‌پرستی عرب را به معنای سیاسی امروزی آن بنا کردند.

بیداری عرب که به شکل سیاسی خود در ظرف نیم قرن اخیر بیشتر در جنبش وحدت‌طلبی عرب تظاهر یافته, نتیجه به هم پیوستن سه جریان فکری بوده است:

نخست پیروی از تمدن غرب ؛

دوّم تجددخواهی دینی؛

سوم میهن پرستی مصری .

یکی از مبلغان یگانگی عرب در میان نویسندگان مصری به نام صنوع در یکی از نخستین سخنرانی‌هایش در پاریس به شنوندگان عربش گفت: «من به همگی شما اعراب عشقی یکسان دارم, زیرا همه فرزندان مغرب و تونس و طرابلس و مصر و شام, به پیوند زبان عربی با هم یگانه‌اند و ملتی یگانه و بزرگ را تشکیل می‌دهند.»[9]

انگیزه این روش صنوع بی‌گمان همان ملاحظه‌ای بود که در مورد مسیحیان سوریه و لبنان نیز یاد کردیم, یعنی علاقه به همکاری و تفاهم مسیحیان و یهودیان با مسلمانان عرب که بیش از بند و بست با دولتهای اروپایی محیطی امن برای اقلیت‌های مذهبی در میان عرب‌زبانان این سرزمینها ایجاد می‌کرد. به همین جهت صنوع در برخی از مقالاتش مسلمان مصر را به تساهل در حق یهودیان و مسیحیان مصر فراخوانده است.

«زین نورالدین زین استاد ایرانی تبار دانشگاه آمریکایی بیروت نوشته است: 

«قصد رهبران عرب برای احراز استقلال ملی, به سبب برنامه «ترک‌سازی» ترکان جوان, انگیزه‌ای نیرومند پیدا کرد که در استوارتر شدن آن موثر شد. به جرات می‌توان گفت که این سیاست ملی و نژادی ترکان جوان بود که اخگر قومیت عرب را برافروخت.»[10]

از سوی دیگر, وضع خاص مسیحیان عرب در سوریه و لبنان از میانه‌های قرن نوزدهم به بعد نیز به گسترش جنبش وحدت‌خواهی یاری می‌کرد, زیرا این مسیحیان از ستمی دوانه رنج می‌بردند, هم بعنوان اهل ذمه, مقامی پست‌تر از مسلمان داشتند و حتی مسلمانان گاه آنان را به دیده دشمن می‌نگریستند و هم مانند عامه سوریان محکوم استبداد عثمانی بودند. «کشتار مسیحیان لبنان در سال 1860 و دخالت فرانسه در آن سرزمین و نیز اعلام خودمختاری لبنان در 1861 ،‌تا جنگ جهانی اول ، لبنان را پناهگاه تمدن غربی و دژ مقاومت مسیحیان عرب در برابر فشار سلطان عثمانی مبدل کرد. چون ستم عثمانی شدت گرفت گروه‌های بسیاری از مسیحیان عرب به آمریکای شمالی و جنوبی و مصر مهاجرت کردند ولی آن شماری که باقی مانند برای آنکه بتوانند در برابر عثمانیان ایستادگی کنند و در ضمن روشی در مبارزه پیش گیرند که از پشتیبانی هر چه بیشتر اعراب مسلمان نیز برخوردار باشد, ندای یگانگی عرب را سر دادند.»[11] قبول فکر یگانگی مستلزم آن بود که همه عربان, خواه مسیحی و خواه مسلمان در راه احیای نیروی عرب اختلافهای مذهبی و فرقه‌ای را فدا کنند. پیداست که چنین وضعی مسیحیان را از تنگنای سیاسی خود می‌رهانید.

چون وجه مشترک اعراب مسلمان و مسیحی, زبان و فرهنگ عرب بود مسیحیان وحدت طلب نیز ادب و زبان عرب را ارج بسیار می‌نهادند و به همین دلیل, رهبری نخستین مرحله جنبش عرب برای یگانگی, از اواسط قرن نوزدهم تا نخستین دهه قرن بیستم, با ادیبان و نویسندگان و شاعران بود. ولی در قرن بیستم رهبری به دست مردان سیاسی افتاد که بیشتر برای برانگیختن احساسات مردم و سازمان دادن به پیکار آنان و بهره‌گیری از رقابت دولتهای بزرگ و گاه بند و بستهای پنهانی با آنها می‌کوشیدند.

واقعیت آن است که هم جریانهای ادبی و فکری و هم گرایش ها و جنبش های سیاسی در جهان عرب عمدتا محدود به مصر و شام بود و در دیگر جوامع عربی کمتر شاهد بروز و ظهور ادبا متفکران و مردان سیاسی جریان ساز بوده ایم. چرا که :

1- در برابر انگیزه‌ها و عواملی که بطور بالقوه یا بالفعل به یگانگی عرب یاری می‌کرد, موانعی نیز بر سر راه یگانگی وجود داشت. نخستین مانع آن بود که دولت‌های عرب چون بتازگی پا گرفته بودند, به استقلال و هویت جداگانه خود سخت دلبستگی داشتند و با هر اقدامی که موجب تضغیف استقلال یا انحلال هویت آنها در اتحادی جامع می‌شد مخالفت می‌کردند.

2-اختلاف فرهنگی و اجتماعی میان کشورهایی چون مصر و سوریه و لبنان و فلسطین از یک سو و کشورهایی چون عربستان سعودی و یمن و ماوراء اردن و عراق از سوی دیگر. در حالی که کشورهای دسته اوّل بر اثر تماس‌های پی‌درپی با غرب, به پذیرش اندیشه‌های نو رغبت فراوان نشان می‌دادند, کشورهای دسته دوّم هنوز درحالت ابتدایی و عشیره‌ای به سر می‌بردند و در نگاهداری نظام‌ها و سنت‌های فرتوت گذشته می‌کوشیدند.

3- اختلاف‌سلیقه سیاسی کشورهای عرب . کشورهایی چون لبنان و سوریه به سبب تنوع ترکیب قومی و وجود اقلیت‌های گوناگون مذهبی در داخل مردم خود ناگزیر بودند که تا اندازه‌ای اصول دموکراسی و تعادل قوای سیاسی را در جریان‌های تصمیم‌گیری خویش رعایت کنند. حال آنکه در کشورهای دیگر, علاوه بر موانع اقتصادی و فرقه‌ای خاصی که از دیرباز بر سر راه دمکراسی وجود داشت, تسلط اکثریت یکپارچه سنی, کار برقراری حکومت‌های خودکامه را هموار می‌کرد.

در اینجا ضمن اشاره به جریانهای ادبی و فکری (عمدتاً مصر و شام)، زمینه ها و عرصه های نفوذ فرهنگ غرب را بیان نموده، نفوذ فرهنگ غرب را بر جوامع عربی از طریق تاثیر بر ادبیات عربی بررسی خواهیم کرد.

1- مدارس

 

فهرست مطالب

عنوان                                              صفحه

طرح تحقیق .................................. 1

مقدمه ...................................... 7

بخش اول : ریشه ها و زمینه های تاریخی نفوذ فرهنگ غرب بر جوامع عربی ............................................ 10

پیشگفتار ................................... 11

فصل اول : عوامل نهضت ادبی .................. 15

پیشگامی مصر ................................ 16

وضع شام .................................... 18

  • مدارس ................................... 24
    • لبنان ................................. 24
    • مصر ................................... 25
    • سایر بلاد عربی ......................... 25

2-روزنامه  و مجلات .......................... 25

2-1-مصر .................................... 25

2-2- لبنان ................................. 26

3-چاپ و چاپخانه ............................ 26

4- کتابخانه ................................ 27

5- انجمن های علمی و ادبی ................... 27

6- ارتباط و تماس مستقیم با غرب ............. 27

7- ترجمه داستان های غربی ................... 32

7-1- سیر تحول داستان نویسی در مصر تا جنگ جهانی دوم   39

7-2- نقد و بررسی سیر تاریخی داستان نویسی در ادبیات نوین 53

8- نمایشنامه ............................... 59

9- سینما ................................... 60

فصل دوم : شرق شناسی ........................ 61

  • مفهوم شرق شناسی ......................... 62
    • معنای لغوی استشراق .................... 62
    • معنای اصلاحی استشراق.................... 63
  • پدیده مشرق شناسی ....................... 64
  • شرق شناسی .............................. 66
  • شرق به عنوان «غیر»...................... 67
  • نمونه های بارز صورت نمایشی شرق ......... 69
  • سیاست و شرق شناسی ...................... 70
  • یونان گرایی و مسیحیت به عنوان اجزای بنیادین میراث شرقی ها    70
  • شرق شناسی وارونه ....................... 71
  • بومی گرایی ............................. 72

نقد و نظر................................... 73

بخش دوم : مکاتب ادبی معاصر ................. 77

فصل اول : مکاتب ادبی غرب ................... 78

  • سیر تحول تاریخی مکاتب ادبی غرب .......... 79
  • مکاتب ادبی مغرب زمین .................... 83

2-1- کلاسیک ................................. 85

2-2- کلاسیک جدید ............................ 88

2-3- رومانتیسم ............................. 91

2-4- پارناسیسم ............................. 96

2-5- رئالیسم ............................... 100

2-6- رئالیسم سوسیالیستی .................... 102

2-7- سوررئالیسم ............................ 102

2-8- سمبولیسم .............................. 103

2-9- اگزیستانسیالیسم ....................... 106

2-10- دادائیسم ............................. 110

فصل دوم شعرعربی و مکاتب ادبی غرب ........... 112

  • شعر عربی قدیم ........................... 113
    • مکتب «عمود الشعر»...................... 114
    • مکتب نوپردازان ........................ 115
    • مکاتب عربی قدیم ....................... 116

1-3-1 – مکتب صنعت .......................... 116

1-3-2- مکتب تصنیع .......................... 117

1-3-3- مکتب تصنع ........................... 117

  • شعر عربی معاصر.......................... 118
    • کلاسیک نوین در شعر عربی معاصر .......... 119
    • رومانتیسم در شعر عربی معاصر............ 121
    • رئالیسم در شعر عربی معاصر.............. 125
    • سوررئالیسم در شعر عربی معاصر........... 126
    • سمبولیسم در شعر عربی معاصر............. 127
    • اگزیستانسیالیسم در شعر عربی معاصر...... 132
    • پارناسیسم در شعر عربی معاصر............ 134
    • دادائیسم در شعر عربی معاصر............ 135

فصل سوم : گرایش به تامل در ادبیات عرب ...... 136

  • ریشه های گرایش به تامل در دوره معاصر .... 137
    • احساس حقارت ........................... 137
    • بحران ها .............................. 139
    • تهاجم فرهنگی .......................... 141
    • حس نوگرایی ............................ 142

1-4-1- نزاع قدیم و جدید .................... 142

نقد و نظر .................................. 144

1-5- مهاجرتها............................... 144

  • شعر تاملی و مکاتب ادبی غرب ............. 147

نقد و نظر .................................. 149

  • آیا تامل به معنی قطع رابطه با مسایل بیرونی است ؟ 150

بخش سوم : گرایش های نوین ادبیات عربی ....... 152

فصل اول : گرایش های نوین شعر عربی معاصر .... 153

  • گرایش های نوین موضوعی ................... 155
    • حماسه ................................. 156
    • نمایشنامه منظوم ....................... 158
    • قصه ................................... 162
    • اسطوره ................................ 163
  • تحولات موسیقی و ساختار شعر عربی ......... 167
    • شعر منثور ............................. 168
    • شعر آزاد............................... 169
    • شعر مدور............................... 170
    • قصیده کلی ............................. 172
    • شعر درامی (نمایشی)..................... 173

فصل دوم :‌گرایش های نوین نثر عربی معاصر...... 174

  • قصه در ادب عربی معاصر ................... 178
  • سیره نویسی .............................. 180
  • نمایشنامه نویسی ......................... 181

بخش چهارم : سیری در اندیشه مسیحی عرب ....... 183

فصل اول: اندیشه ادبای مسیحی عرب ............ 184

  • ادبای مهجر............................... 185
    • جبران خلیل جبران ...................... 185
      • اسلوب ادبی جبران .................... 185
      • شرق و غرب از نظر جبران .............. 191
      • واقع گرایی جبران .................... 195
    • میخائیل و نعیمه ...................... 196
      • اسلوب ادبی نعیمه .................... 196
      • عوامل موثر بر افکار نعیمه ........... 198
      • شرق و غرب از نظر نعیمه .............. 201
    • ایلیا ابوماضی ........................ 204
      • شرق و غرب از نظر ابوماضی ........... 204
    • دیانت و رجال مذهبی در ادب مهجر........ 205
    • مقایسه باورهای دینی مهجر ............. 207
    • زن در ادب مهجر ....................... 208
    • عرف و سنت تحمیلی ،‌ازدواج اجباری ...... 208

2-سایر ادبا ................................ 211

2-1- نجیب عازوری ........................... 211

2-2- شبلی شمیل ............................. 213

2-2-1- شعر شمیل  در ستایش حضرت محمد (ص) و قرآن  215

2-2-2-سخن شبلی شمیل درباره امام علی بن ابی طالب (ع)  216

2-3-نسیب عریضه و سبک شعری تازه ............. 216

فصل دوم :‌تاثیر ادبای مسیحی عرب بر جهان عرب . 217

  • اندیشه ها و جنبش های نوین سیاسی – اجتماعی 218
    • راههای نفوذ فلسفه روشنگری فرانسه و اندیشه های انقلاب فرانسه

 در خاور عربی .............................. 222

  • کوشش عملی ادبا ........................ 232
  • کشورهای عربی .......................... 235
  • انجمن های روشنگری فرهنگی در سوریه ..... 237
  • داستان ................................. 242
    • انگیزش منفی به دین وتمسخر مظاهر آن و طرح ارزش های ضد دینی ....................................... 245

2-1-1- خودکشی .............................. 250

2-1-2- اعتراف .............................. 254

  • اهتمام به غریزه ممنوعه جنسی و توصیف صحنه های تحریک آمیز 255
  • استعمال گویش محلی و تضعیف زبان فصیح عربی 266
  • واقع گرایی در داستان .................. 268
  • تاریخ .................................. 280

نقدو نظر ................................... 280

  • زبان شناسی ............................. 283

فصل سوم : اندیشه ادیب مسلمان ............... 286

  • طه حسین ................................. 288
    • آثار ادبی طه حسین ..................... 288

نقد و نظر .................................. 299

چکیده ...................................... 301

خلاصه البحث ................................. 303

منابع ...................................... 305

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

توسعه اقتصادیو فرهنگی شهر اردکان

اختصاصی از هایدی توسعه اقتصادیو فرهنگی شهر اردکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

عنوان گزارش : توسعه اقتصادی

نام دانشجو : میلاد حاجی مومنی

نام دانشگاه : دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردکان

نام درس : توسعه اقتصادی و برنامه ریزی

نام استاد : دکتر محمود حائریان اردکانی

سال سوم و ترم ششم تحصیلی

مقدمه :

اردکان در لغت به معنای مکان مقدس ریشه در تاریخ کویر ایران داشته و دارد .

قصه کویر تشنه و آب ، همان حدیث آشنا ولی نامکرر طلب تضرع عاشقی است به درگاه معشوق . همان فرهاد است در پی شیرین . فرهاد در عشق شیرین بیستون راکنده و کویر در عطش آب قنات را . آب روح کویر است و قنات رشته اتصال این دو . اگر قنات را از کویر بردارند کویر می میرد . کویریان نه تنها نومیدی و مرگ را در دل دریایی خود غرق کرده اند بلکه در کویر زندگی آفریدند و از ناممکن ها امکان شگفت انگیز زندگی پویا را آفریدند .

هر چند کویر در نگاه اول تجلی خشونت ، خشکی ، بی آبی و پژمردگی است و بهینه گسترده ای از ریگ زارهای بی حد و مرز که زندگی را در کام خود می برد و از آسمانش باران آفتاب می بارد و از تنش طوفان های سهمگین شن . اما کویریان با مبارزه آرام با طبیعت سخت و خشن و نا آرام آن چنان زندگی ای را در کویر پروریده اند که از لحظه ای از امید و آفرینش خالی نیست . کویریان ساده اند بی پیرایه وقانع و از همه مهم تر روشن بین . روشن بینیشان از آن است که در سخت ترین تاریکی ها از پنجره ای شفاف کویر ، صاف ترین آسمان ها و زیباترین ستاره ها را نظاره می کنند .

فرهنگ هر شهر و دیار نشانه وجهه و رنگ اجتماعی آن مرز و بوم است بطوری که هر گاه صحبت از فرهنگ درباره شهری می شود . آداب و رسوم آن شهر را ملموس و شفاف می سازد و فرهنگ آن شهر درگرو فرهنگ مردم شهر است و متناسب با رفتار و آداب و رسوم افراد ساکن در برخورد با خود و دیگران می باشد . دیگرانی که افراد مهاجر را شکل می دهد .

طبق آخرین آمار و شهر اردکان با داشتن جمعیتی بالغ بر هفتاد هزار نفر یکی از پر جمعیت ترین شهر های کویری می باشد که از تمامی جهات به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یافته است . ( منبع : شهرداری اردکان )

هر شهر دارای تدابیری است که شورا و شهردار آن شهر این تدابیر و اندیشه ها را در جهت پیشرفت و رسیدن به کیفیت بالای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی اتخاذ می کند شورا نهادی است که در قانون اساسی به آن توجه ویژه ای شده است و هر چه که از مدت فعالیت شورا می گذرد ثمرات این نهاد بیشتر جلوه می نماید . اما اگر بخواهیم تا شوراهای اسلامی شهر و روستا به نهاد می بالنده و پویا تبدیل شوند باید عزم ملی داشته باشیم و دولت و مجلس در محقق شدن این مسئله نقش کلیدی را بر عهده دارند . دولت با واگذاری برخی از امور دولتی به شوراها و شهرداری ها می تواند بیشتر به مسئولیت های اصلی خودش بپردازد و شهر اردکان از این قاعده مستثنا نیست طبیعتاً شورای اسلامی شهر اردکان تعهداتی نسبت به مردم دارد و باید به شعارهایی که داده است جامه عمل بپوشاند . آنچه که مردم از شوراها انتظار دارند این است که افرادی با عنوان شهردار انتخاب شوند که تنها به فکر کار و تلاش باشند و شهردار منتخب بگونه ای باشد که از مسائل سیاسی به دور باشد تا بتواند بدون دغدغه فکری برای مردم ارائه خدمات کند . ( منبع : تحقیقات از مردم شهر )

در حال حاضر شهر اردکان داری مشکلاتی است که می توان در زیر به آنها پرداخت :

شهر اردکان دارای یک بنای بزرگ و عرفانی به نام مصلی می باشد که حتی در استان هم بی نظیر است . باید برای حفظ و نگهداری از آن اعتباراتی را در جهت توسعه این مصلی اتخاذ کرد . ( منبع : نشریه سیمای اردکان )

دوم باید اشاره داشت که شهر اردکان یکی از شهرها غنی از نظر دانشگاهی است و قریب به چهار الی پنج دانشگاه را در دل خود جای داده است :

1- دانشسرا و تربیت معلم : که در سال 1348 اولین دانشسرای دخترانه در اردکان دایر گردیده و سه سال بعد به دانشسرای مقدماتی پسرانه تبدیل شد و در ساختمانی که به همین منظور در بفروئیه احداث شده بود مستقر گردیده و تا شهریور ماه 1356 ادامه یافت و سپس تعطیل و در سال 1361 مرکز آموزشی مذکور تحت عنوان مرکز تربیت معلم شهید بهشتی فعالیت خود را شروع نمود و مدیریت آن یکسال بر عهده آقای محمود حیدری و دو سال بر عهده آقای رضا متالهی بود و سپس عهدهدار آن گردید . در سال 1367 با توجه به تغییراتی که در تقسیمات کشوری بوجود آمده محل مرکز تربیت معلم به هنرستان منتقل گردیده و با تلاش و همکاری سایر دست اندرکاران ساختمان وسیعی در جنوب شرقی شهر رو به روی دانشگاه پیام نور احداث گردید که در حال حاضر در اردکان در نوع خود بی نظیر است .

( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

2- دانشگاه پیام نور : در تابستان سال 1376 مرحوم دکتر طباطبایی از طریق آقای محمد رضا دشتی پیشنهاد تأسیس دانشگاه پیام نور را در اردکان ارائه نمود و سپس به اتفاق حجت الاسلام بهجتی امام جمعه اردکان راهی شدند و ایشان نامه ای برای رئیس وقت دانشگاه پیام نور نوشتند و لا عنایت حجت الاسلام خاتمی وزیر ارشاد اسلامی وقت و دکتر رضا داوری عضو شورای انقلاب فرهنگی تآسیس شعبه دانشگاه پیام نور در اردکان مورد موافقت قرار گرفت و هیئت مؤسسی متشکل از برخی افراد برای راه اندازی آن تشکیل گردیده این دانشگاه کار آموزشی خود را در همان سال و با 150 دانشجو در رشته آغاز و کار ساختمان آن نیز در همان زمان شروع گردید و در حال حاضر دارای بیش از 3000 نفر دانشجو می باشد که در چندین رشته مشغول به تحصیل هستند . ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

3- دانشکده منابه طبیعی : اقدامات اولیه برای تأسیس دانشکده منابع طبیعی از سال 1373 آغاز گردید و با تصویب شورای عالی گسترش دانشگاهها مقرر شده از سال تحصیلی 74-75 این دانشکده وابسته به دانشگاه یزد در اردکان شروع به کار نمایه و در شهریور ماه 1374 دبیرخانه آن رسماً گشایش یافت ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

4- دانشکده فرش : با توجه به این که قالی بافی یکی از صنایع دستی و مرسوم در اردکان محسوب می گردد لذا از سال ها قبل بحث تأسیس دانشکده فرش در اردکان مطرح بوده که با کوشش آقای روستایی فرماندار اردکان و با همکاری جهاد دانشگاهی آموزشکده فرش در این شهر دایر گردیده و در حال حاضر تعداد دانشجویان زیادی در این دانشکده اشتغال به تحصیل دارند . ( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

5- دانشکده آزاد اسلامی : که در سال 1376 توسط ریاست محترم دانشگاههای آزاد اسلامی دکتر جاسبی در زمان ریاست جمهوری حجت الاسلام محمد خاتمی افتتاح گردید و در حال حاضر با داشتن یک ساختمان بزرگ و چندین رشته متفاوت دانشجو می پذیرد .

( منبع : کتاب تاریخ اردکان )

و از نظر دانشگاهی یک شهر کاملاً غنی است ولی عدم وجود خوابگاه دانشجویی در این شهر می باشد زیرا مهمترین وسیله برای حفاظت از دانشجویان خوابگاه است که باید تدابیر لازم در این مورد اتخاذ شود .

با احداث و راه اندازی دانشگاهها و تردد دانشجویان که باعث پیشرفت فرهنگ این شهر شده ، می توان گفت : در ابتدا فرهنگ شهر بصورت بسته و یا کوچک نمود می کرده ولی با افزایش جمعیت ، بالاخص جمعیت مهاجر و بویژه دانشجویان این فرهنگ بازتر و بزرگتر شده البته تا ثیر دیگری که افزایش جمعیت و افزایش دانشجویان در این شهر گذاشته و باعث توسعه شهر شده و جنبه اقتصادی آن است زیرا با ورود جمعیت ها و مهاجران امکانات خدماتی ، رفاهی ، آموزشی ، تفریحی ، ورزشی و بهداشتی نیز افزایش پیدا کرده و همه امکانات در دسترس افراد می باشد و این امر از نظر اقتصادی بر مردم شهر اردکان نیز تاثیر گذار بوده و اقتصاد آنان را از هر جهت بالا برده و امکان معیشت بهتر ؟؟؟ آنان را فراهم آورده است .

داشته های مهم اردکان :


دانلود با لینک مستقیم


توسعه اقتصادیو فرهنگی شهر اردکان