هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره آیا روح وجود دارد

اختصاصی از هایدی مقاله درباره آیا روح وجود دارد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره آیا روح وجود دارد


مقاله درباره آیا روح وجود دارد

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:71

- پیشگفتار

مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی  نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.

وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."

قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از آنها استفاده میشود.

زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد. بنابر این وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخواسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.

 

2- ایده روح از کجا آمده است؟

نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره  بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخواسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.

در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است  که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس در نظر بسیاری از انسانهای اولیه بعنوان جوهر اصلی حیات مطرح شد، یعنی هرآنچه نفس بکشد از نظر ایشان زنده مینمود و هر آنچه زنده نبود نفس نمیکشید. برای همین است که روح همواره بطور مستقیم یا بطور غیر مستقیم در کتابهای دینی با تنفس در ارتباط است. در تورات روح با کلمه نشاما (נפשׁ) توصیف شده است، این کلمه دقیقاً همان کلمه ای است که برای نفس نیز استفاده میشود. در انجیل نیز که اصل آن به زبان یونانی نوشته شده است برای روح از کلمه سوکی (ψυχή)  استفاده شده است و این کلمه دقیقاً به معنی نفس و نفس کشیدن است. این کلمات هم در تورات و هم در انجیل بارها با معانی و مفاهیم دیگر همچون تنفس و حیات نیز استفاده شده اند. کلمه (Spirit) در زبان انگلیسی نیز خویشاوند با تنفس در زبان لاتین است. مصریان باستان نیز کلمه "کا" را برای توصیف ارواح استفاده میکردند که این کلمه نیز به معنی "تنفس" است، حتی در آیین هندو و همچنین در آیین بودایی نیز روح را (Ātman) میخوانند که برابر با تنفس است. روح حتی در قرآن نیز با نفس کشیدن درآمیخته است.  الله بر اساس قرآن روح خود را درون کالبد انسان می دمد، یا بعبارت دیگر "فوت" میکند.

سوره سجده آیه 9

ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ.

آنگاه بالای او راست ، کرد و از روح خود در آن بدمید و برایتان گوش و چشمها و دلها آفرید چه اندک شکر می گویید.

به این عمل معروف فوت کردن روح (نفخ روح) در چهار جای دیگر قرآن از جمله در (سوره حجر آیه 29، سوره انبیا آیه 91، سوره ص آیه 72 و سوره تحریم آیه 12) نیز اشاره شده است. نفخ روح در قرآن هم در مورد اولین انسان (آدم) آمده است هم در مورد تولد مسیح از مریم باکره و هم در مورد تمامی انسانها. البته این باور تنها باوری اسلامی نیست، دورگا یکی از خدایان هندو نیز مجسمه خود را ساخته است و بعد با دهان الهی خود روح دمیده است. بسیاری از انسانهای اولیه توضیحی بهتر از این به ذهنشان خطور نمیکرد که خدا ابتدا انسان را از مجسمه درست کرده است و بعد به وجود او حیات دمیده است و در نتیجه انسان که تنها یک کالبد سفالین و گلی مجسمه گونه بوده است دارای جان شده است، شاید به همین دلیل باشد که مجسمه سازی در برخی از ادیان همچون اسلام تقبیح شده است و حتی در برخی از دوره های تاریخ اولیه اسلام به شدت تحریم و تکفیر شده است و گروه های بنیاد گرا هنوز هم با مجسمه سازی مشکل دارند، زیرا به نظر میرسیده است که انسانهای مجسمه ساز در حال تکرار کاری الهی هستند و این کار بسیار کفر آمیز است، یکی از معجزات عیسی در قرآن نیز این است که مجسمه کبوتری را از گل درست کرده است و سپس به آن جان بخشیده است، آشکار است که افسانه ای بهتر برای خلقت به ذهن افرادی که این داستانها را سراییده اند نرسیده است. این نوع تصوّر های کودکانه که امروزه ذره ای ارزش علمی ندارند و بسیار شبیه به قصه های شنگول و منگولی است که مادربزرگها برای نوه هایشان تعریف میکنند هستند، در میان انسانهای اولیه و متاسفانه در ذهن انسانهای نیمه دیوانه امروزی منطقی و واقعی به نظر میرسیده و میرسند. در این میان افراد سودجو و زرنگی همچون پیامبر اسلام نیز از این قصه های کودکانه سوء استفاده کردند و با گول زدن انسانهای ساده اندیش برای قرنها به حماقت بشری دامن زدند و سبب امتداد این استحمار گشتند.

اگر تصور کنیم خداوند هر بار که انسان جدیدی بدنیا می آید یک مقدار از روح خودش را درون وجود او فوت میکند، و اگر فرض کنیم هر ثانیه سه بچه بدنیا می آیند، بر اساس گفته قرآن خداوند بیشتر شبیه یک پنکه یا کمپرسور باد است که دائماً باید روح خود را در پیکر انسانهای تازه تولد یافته فوت کند، و این خود یک شغل 24 ساعته برای خداوند است و او را از باقی مسئولیت هایش باز میدارد، تازه این درصورتی است که سایر جانداران روی زمین را بدون روح فرض کنیم، و تنها انسانها را دارای روح بدانیم. البته شاید خداوند از قبل مقدار زیادی فوت کرده است و روح ها را آماده کرده است و در یک صندوقچه یا کُمد الهی نگه داشته است و یکی یکی در هنگام تولد انسانها بطور خودکار به بدن آنها ارسال میشود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره آیا روح وجود دارد

استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند

اختصاصی از هایدی استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند

این موضوعى است که صاحب تفسیر جواهر، همّ خود را به آن مصروف داشته و آن را محور اصلیِ بحث قرار داده است. طنطاوى معتقد است که جن و ملائکه به عالمى تعلق دارند که از نظرها پنهان است، عالمى که وحى، ما را از آن مطلع مى سازد، اما عقل براى آن دلیلى ندارد. او در دنیایى زندگى مى کند که پیشرفت هاى علم تجربى، ذهنیت ویژه اى به مردمان عصرش بخشیده و موجب شده تا بسیارى از مردم، به ویژه روشنفکران، از پذیرش آن چه عقل با آن آشنا نیست سر باز زنند و وجود چنین عوالمى را انکار کنند، اگرچه از طریق نقل ثابت شود، وحى آن را تأیید کند و تمامیِ زندگان به آن ایمان آورند.

از نظر آنها دست یابیِ علم، به علت بیمارى ها و ناتوانى ها در انسان، حیوان و گیاه با کشف میکرب، موجب مى شود تا نه تنها وجود هر علتى جز سوء تغذیه و حالت هاى قابل مشاهده مشابه براى بیمارى هاى انسان و گیاهان و حیوانات را نفى کنیم، بلکه همچنین به ما مى فهماند که سر منشأ افکار خوب و بدمان را نیز در حالت ها، آموزش ها و استعدادهایمان بجوییم. در این میان، دیگر جایى براى ملائکه و شیطان نمى ماند. چگونه مى توان پذیرفت و تصدیق کرد که شیاطین ما را گمراه مى سازند و ملائکه هدایتمان مى کنند؟

براى کسانى که این گونه مى اندیشند نمى توان به وحى و نقل استدلال کرد و باید راهى غیر از این پیمود و برهانى دیگر اقامه نمود. طنطاوى در پاسخ به این اشکال، تلاش خود را بر اثبات وجود عالَم ملائکه وشیطان متمرکز مى کند و مى کوشد بدون استناد به وحى و نقل، آن را پاسخ گوید.

الف او استدلالى را از کتابى که به قلم عالمان هندى نوشته شده، نقل مى کند. خلاصه سخن آنان این است که همه مردم، در شرق و غرب عالم، سخن عالمان هر رشته اى را مى پذیرند و نظریات وعقاید آنها را باور دارند. اگر پزشکان به آنها از بروز وبا یا جذام یا هر بیماریِ دیگرى هشدار دهند، از گفته آنان پیروى مى کنند و سخنانشان را مى پذیرند و دستوراتشان را انجام مى دهند. همین طور عالمان حساب و نجوم و طبیعت و کشاورزى ... در حالى که خود آنان شخصاً به این مطالب نرسیده اند. آنها خوب مى دانند که براى هر علمى، راه تحقیق و مطالعه اى وجود دارد، هر علمى بر اصولى مبتنى است و به مطالعه قوانینى مى پردازد و خواصى را بررسى مى کند. هر کسى هم که این راه را دنبال کند، به همان نتایج و حقایقى دست مى یابد که عالمان بدان رسیده اند. از این رو به بزرگیِ اجرام آسمانى مطمئن هستند اگرچه خود، آن را تحصیل نکرده اند. و از بیمارى ها مى هراسند اگرچه خود، خطر آن را درنیافته اند.

مؤلف کتاب پس از این سخنان، مسئله اعتقاد به عالم روحانى را نیز با این موضوع قیاس مى کند و مى گوید: در بین مردم، از ملت ها و مذاهب مختلف، کسانى هستند که از امور مادى کناره گرفته اند و به ریاضت نفس مشغولند. آنها به ما از جهانى خبر مى دهند که از نظرها پنهان است. اینان نیز در رشته خود عالِم هستند و حکم آنان حکم پزشکان و ستاره شناسان است. مردم همان گونه که سخن آنها را مى پذیرند بى آن که خود در این علوم مادى درس خوانده باشند، همین طور هم باید سخنان این عالمان روحانى را بپذیرند، اگرچه در این علوم روحانى تحصیل نکرده باشند. آنها هم اگر قوانینى که روحانیان مقرر کرده اند، رعایت کنند و علومى که آنها مى گویند بیاموزند، به همان نتایجى دست مى یابند که آنها بدان رسیده اند و چیزیِ را خواهند شناخت که اکثریت از آن غافلند.

مؤلف بر مبناى این قیاس، بر وجود عالَمى وراى این عالَم مادى استدلال مى کند که ملائکه و شیاطین بدان تعلق دارند. طنطاوى دو دلیل دیگر نیز از کتاب خود، )الارواح( نقل مى کند که آنها را در بند ب و ج آورده ایم.

ب تمامیِ مردم، از هندى گرفته تا رومى و از عرب تا عجم، و اهل مذاهب مختلف، از مسلمان و یهود و مسیحى و زرتشتى و دیگر فرقه ها و گروه ها، همه و همه براى مردگانشان خیرات مى دهند، براى آنها دعا مى کنند و به زیارتشان مى روند. اگر نبود که به بقاى آنها على رغم مرگ بدن هایشان باور داشتند، رفتار آنها پوچ و بیهوده بود. لذا مى توان نتیجه گرفت که اعتقاد به این که انسان چیزى جز این بدن فناناپذیر است، امرى فطرى است که فطرت پاک و دست نخورده بشر به آن گواهى مى دهد.

ج بسیارى از مردم، پدران یا فرزندانشان را در خواب مى بینند که به آنها نشانیِ گنجى را مى دهند یا به پرداخت دِینى سفارش مى کنند. آنها نیز هنگام بیدار شدن و پس از بررسى به درستیِ این امور پى مى برند. پس باید گفت که آنها وجود دارند، اگرچه بدن هایشان مرده است.

د مفسر جواهر دلیل دیگرى نیز براى اثبات وجود ملائکه مى آورد، دلیلى که عقل از مشاهده جهان پیرامون به آن مى رسد. او به طیف گسترده جانداران از حیث کمال اشاره مى کند که از حشره به آهو، شیر، میمون، انسان و به فرد حکیم عالِم تغییر مى کند.

با توجه به آن که نهایت اعلاى این طیف، علم وحکمت قرار دارد، آیا نمى توان قیاس کرد که همان طور که در طرف نقص آن، جمادات یا کرم ها که پست ترین حیوانات هستند، قرار دارند، در طرف کمال آن نیز ملائکه وجود دارند که قوه ادراک در آنها کامل است؟ و در واقع، به طور اجمال این گونه مطرح مى کنیم که در حیوانات شهوت بدون عقل وجود دارد و در انسان شهوت با عقل. آیا نمى توان نتیجه گرفت که درعالَم وجود، عقل بدون شهوت وجود داشته باشد؟ ه طنطاوى براى اثبات وجود ملائکه و شیاطین، همان گونه که شاهد بودیم، دلایل مختلفى مى آورد. مواردى که تنها قانع کننده است، اما یقین و اطمینان را به دنبال ندارد. او سخنان فلاسفه را در اثبات این عالَم غیرمادى، دلایل اقناعى مى نامد. و طریقه صوفیه و اهل مکاشفه را نیز تنها براى خود آنها یقینى و براى دیگران معرفى مى کند. محکم ترین و مطمئن ترین دلیل او دلیلى غیر از این موارد چهارگانه است و آن دلیل یگانه منحصر به فرد، احضار ارواح است که او بر آن، نام علم مى نهد. او با افتخار مى گوید: آن چه قرآن به ما مى آموخت، امروزه از راه )علم احضار ارواح( در سراسر عالم فراگرفته مى شود. و هم اکنون مردم مى دانند که عالَم هاى روحانى یى وجود دارند که به ما نفع مى رسانند و تدبیر امور ما را برعهده دارند. و در جاى دیگر مى گوید: جهان پنهانى که تاکنون تنها از طریق وحى اثبات آن امکان پذیر بود و عقل هم بر آن دلیلى نداشت، امروزه در اروپا دانشمندان به بحث و بررسى درمورد آن پرداخته اند.

او سخنان لُرد اُلیور لودچ انگلیسى را به تفصیل نقل مى کند که از احضار روح سخن گفته، با آن بر بقاى روح و وجود عوالم غیرمادى استدلال کرده است. از طریق احضار روح، فرد خود به تجربه کردن عالَمى دیگر مى پردازد و آن چه را تاکنون مى شنید، اکنون مى بیند. درواقع براى طنطاوى این تنها تجربه پذیر بودن نیست که این مورد را ممتاز مى سازد، بلکه در برابرکسانى که علم و دانش غرب را دستمایه حمله به دین قرار مى دهند، پاسخى از علم در برابر علم تلقى مى شود. از این رو، در تفسیر او تأکید ویژه و رجوعى مکرر را به علم احضار روح شاهد هستیم. او حتى فهرست کتاب الارواح خود و خلاصه آن را براى اطلاع خوانندگان نقل مى کند.

اما باید گفت که هیچ کدام از این پنج دلیل را نمى توان پاسخ پرسشى دانست که طنطاوى از زبان روشنفکران بازگفته بود. اشکال آنان در اصل، نه به وجود ملائکه، بلکه به چگونگیِ ارتباط آنها با جهان مادى و جایگاه آنها در نظام علّى بود. با وجود اثبات عالَمى روحانى، این پرسش باز هم به جاى خود باقى است. طنطاوى تا آن جا که نویسنده این مقاله بدان دست یافته، هیچ گاه به بحث هاى فلسفى درباره ارتباط عالم مادى و غیرمادى، که در این جا پرداختن به آن کاملاً ضرورى است، وارد نمى شود. او در چند مورد به منظورعمق بخشیدن به شناخت از خداوند و ملائکه، از نمونه هاى محسوس و قابل درک شاهد مى آورد. بحث او درباره این موضوع در همین مثال ها خلاصه مى شود. در یک جا نظام جهان را به بدن انسان و ارتباط اعضاى مختلف آن با یکدیگر و مغز و نیز ارتباط آن با روح ونفسش تشبیه مى کند. در این مثال، ملائکه را به قواى جسم تشبیه مى کند که در تمام بدن وجود دارند و بین جسم و مخ ارتباط برقرار مى کنند. و در جاى دیگر مى گوید:

خداوند نورش را بر ملائکه مى تاباند و از آنها بر انبیا تابیده مى شود. پس ملائکه واسطه هستند. بنابراین، خداوند چونان خورشید است و ملائکه همچون ماه. و نورى که از خورشید بر ماه تابیده مى شود، به وحى یى مى ماند که از خداوند به پیامبران با وساطت ملائکه فرستاده مى شود.

ماهیت جن و ملائکه

مؤلف جواهر، در جلد اول، نظریات حکما و صاحبان مذاهب مختلف، در مورد ملائکه را نقل مى کند. نخست نظر علماى اسلام، که آنها را اجسام هواییِ لطیفى مى دانند که مى تواند به صورت هاى گوناگون درآیند و محل استقرارشان هم در آسمان ها است. دوم، نظر برخى بت پرستان که آنها را فرستادگان بد یُمن و خوش یمن ستارگان مى دانند. آنها بر این باورند که ستارگان نیز مانند انسان، موجوداتى عاقل و زنده هستند که توسط ملائکه اداره مى شوند، همان گونه که نفس ما جسممان را اداره مى کند. سوم، عقیده زرتشتى ها و ثنوى ها مبنى بر این که شیاطین از ظلمت وملائکه ازنورند. و چهارم اعتقاد مسیحیان که ملائکه را ارواح بشریِ پاک، و شیاطین را ارواح خبیث انسانى مى دانند، البته هنگامى که بدن را ترک گفته باشند. و پنجم هم نظر فلاسفه درباره ملائکه. او در این موضع به جرح و تعدیل نظریات نمى پردازد و ر...ى منتخب خود را اعلام نمى کند. اما در ضمن تفسیر آیات دیگر مى توان به نظر او در این باره دست یافت. در جلد دوم، از قول فخر رازى به نظر عده اى اشاره مى کند که احتمال مى دهند ملائکه و شیاطین، ارواح پاک و خبیث مردم، پس از مرگ باشند. او همی ن سخن را از اخوان الصفا نیز نقل مى کند. در جلد بیست و یکم نیز همین مطالب را بار دیگر از قول فخر و اخوان الصفا نقل کرده، سخن آنها را با گفته غربى ها درباره عالم ارواح منطبق مى یابد. و در جلد چهارم همان تفسیر، ملائکه و شیاطین را بر مبناى علم جدید ارواح و سخن امام غزالى و فخر رازى چنین تبیین مى کند که ارواح شریر مردم، آرزو مى کنند تا به لذات دنیا بازگردند. و چون از آن محرومند، به وسوسه کسانى مى پردازندکه از نظر روحى همسنخ آنها هستند. بنابراین، فاسق گمراه، زنده یا مرده گمراهى را تعلیم مى دهد؛ همان طور که گفته شده ارواح مردم بد، به شیاطین ملحق مى شوند و ارواح مردم با فضیلت به ملائکه. او همین دیدگاه را در جاى دیگرى نیز تکرار مى کند.

او درتفسیر سوره جن به جمع اقوال مى پردازد و مى گوید: علماى ما خداوند رحمتشان کناد عده اى گفته اند که جن ها اجسام عاقل و پنهانى هستند که آتشین بودن بر آنها غلبه دارد. و برخى گفته اند که آنها ارواح مجرد هستند. او این دو قول را منافیِ هم ندانسته و چنین بین آن دو را جمع مى کند که آن ارواح مجردى که به عالم ماده نزدیک ترند، جن، و آنها که به عالم روح نزدیک ترند، ملائکه اند. او سپس به قول دیگرى اشاره مى کند و آن این که ملائکه نیز نفوس بشرى هستند که مرده اند. از نظر او این سخن نیز با موارد قبلى تناقضى ندارد؛ چراکه مى توان چنین گفت که آن دسته از نفوس بشرى که به شر و عالم ماده و گناهان و بدى هاى آن نزدیک ترند، جن نامیده مى شوند و آنها که به عالم ارواح کاملاً مجرد، نزدیک ترند، به ملائکه ملحق مى شوند.

در این جا باید پرسید که آیا از نظر او جن و ملائکه، مستقلاً وجود ندارند که ارواح بشرنیز پس از مرگ، به تناسب خصوصیاتشان به آنها مى پیوندند، یا این که چنین نیست و در اصل، جن و ملائکه چیزى نیستند جز ارواح انسان ها پس از مرگشان. ما نتوانستیم از تفسیر او توضیحى گویا بر این مطالب بیابیم.

خصوصیات ملائکه

قرآن از خصوصیات ملائکه، کم سخن گفته است. از این موارد معدود نیز طنطاوى به تفسیر لفظى اکتفا کرده است. در تفسیر سوره انفطار، )وان علیکم لحافظین( را به ملائکه تفسیر مى کند که اقوال و اعمال ما را ضبط مى کنند. و چیزى بر آن نمى افزاید. آیه اول سوره فاطر، از نمونه هاى نادر است که مفسر جواهر، در تفسیر آن، توضیحاتى فراتر از الفاظ خود آیه داده است. در این آیه، خداوند متعال به فرشتگانش داشتن بال هایى، دو تا و سه تا و چهار تا را نسبت مى دهد. طنطاوى در تبیین آن مى گوید: در جهان مادى، بال جز بر آن چه بتوان با آن پرواز کرد اطلاق نمى شود، اما در عالم ارواح، بال توانایى و قدرت روحانى یى است که موجب تمایز ملائکه از هم مى شود و هیچ ارتباطى هم با قدرت مادى ندارد. او تعدد این بال ها را به تعدد پا در حیوانات، حتى تا بیش از بیست عدد، و همچنین به تفاوت در عقل انسان ها تشبیه مى کند.

خصوصیات جن

ییکى ازنکاتى که قرآن درباره جن مطرح کرده است، منشأ خلقت آنها است. طنطاوى در تفسیر سوره الرحمن، در برابر آیه )خلق الجان من مارج من نار(24) مى ایستد و به استناد آن که شعله آتش دائماً تکان مى خورد و جابه جا مى شود، نسبت دادن خلقت جن به آن را اشاره به این مى داند که نفوس جن همچنان نیازمند پیرایش وکامل شدن هستند. درواقع این سخن او به استناد سخن علماى احضار روح است که مى گویند: یک روح کامل هنگام احضار شدن، ثابت و آرام است، در حالى که یک روح ناقص در تشویش و اضطراب و حرکت است.

قرآن در سوره احقاف، از قول جنیان هنگام شنیدن قرآن نقل مى کند که مى گویند: )قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسى(.طنطاوى در تفسیر این آیه مى گوید که آنها یهودى بوده اند و چون یهود به حضرت عیسى ایمان ندارند، از او اسمى نبرده اند. او در تفسیر همین آیات به اقوال برخى علما اشاره مى کند که معتقدند در بین جنیان نیز فرقه ها و مذاهبى مشابه آن چه در بین ساکنان زمین شایع است، وجود دارد. در بین آنان یهودى، مسیحى، زرتشتى و بت پرست وجود دارد. همچنین آنها نیز مسلمان )مبتدعه(، )قدریه( و معتقد به )خلق قرآن( دارند. او درتبیین این مطلب اظهار تردید مى کند که آیا وجود این فرقه هاى مشابه در بین جنیان بدان علت است که آنها ارواح انسان هاى ناقص، مانند یهود، بوده اند که مرده اند یا این که ارواح نادان و سرگردان بدون جسم بوده اند که دین و اخلاقشان از اخلاق و عقاید اهل زمین اقتباس شده است. او پرداختن به این گونه مسائل را برعهده امت اسلامیِ پس از خود مى داند که در تحقیق و بررسیِ آن بکوشند؛ چراکه این زیباترین و ارزشمندترین علوم است. چه علمى از این علم، که ما را از آی

نده مان پس از این زندگى، آگاه مى سازد، ارزشمندتر است؟

ویژگیِ دیگرى که مؤلف تفسیر جواهر به آن اشاره مى کند، مکلف بودن جنیان است که آن را اجماعیِ علما معرفى مى کند. توضیح این ویژگیِ آنها را نیز مى توان در تفسیرى که درباره منع آنها از استراق سمع و رجم آنها توسط ملائکه سخن مى گوید، دریافت. او مى گوید براى ارواح ناقص این امکان وجود داشت که به برخى مطالب از ملأ اعلى گوش فرا دهند، مانند موعظه ها که براى آنها سودمند بود، اما هنگامى که پیامبر خاتم مبعوث شد، آنها از این کار منع شدند تا متوجه آن چه در عالم انسانى روى مى دهد، شوند، عالَمى که به آنها نزدیک تر و مطالبش براى آنها قابل درک تر است. از نظر طنطاوى این تفسیرى مطابق با یافته هاى علم احضار روح است. او مى گوید: دراین علم آمده است که ارواح، پس از مرگ، به همان راهى مى روند که در طول حیات، آن را پیموده بوده اند. پس اگر ناقص باشند، نقصشان با آنها خواهد ماند و اگر کامل باشند، کمال ملازمشان خواهد بود. اما این ارواح ناقص ممکن است برخى نقایص خود را با عمل کردن به نصیحت هایى که از انسان ها یا عوالم دیگر مى شنوند، برطرف سازند. البته در صورتى که آمادگى و زمینه اش را داشته باشند. او سپس از این

هماهنگیِ بین مطالب قرآن و کشفیات جدید، اظهار شگفتى و تعجب مى کند.

آن چه درباره دیدگاه هاى طنطاوى در این بحث مى توان گفت این است که او دلایل عقلى و نقلى را براى پاسخ گویى به شبهات مخالفان کافى نمى یابد. علم احضار روح را غنیمت مى شمارد، آن را دلیلى بى بدیل و برهانى خدشه ناپذیر تلقى مى کند و تمام باور خود را از عالم غیرمادیِ ملائکه و جن بر آن استوار مى سازد. اما احضار روح، با قطع نظر از درستى یا نادرستى اش، که ارزیابیِ آن از محدوده این تحقیق خارج است، تنها مى تواند ما را به وجود روح و بقاى ارواح بشر پس از مرگ رهنمون باشد و دلیلى وجود ندارد تا بتوان نتیجه گرفت که این ارواح، همان ملائکه و جنى هستند که قرآن به آن اشاره دارد. بنابراین، استناد به احضار روح، نه تنها از اثبات ملائکه و جن ناتوان است، بلکه بر فرض اثبات آنها هم، چنان که قبلاً آوردیم، اشکال مخالفان را پاسخ نمى دهد؛ زیرا سؤال آنها از چگونگیِ ارتباط عالَم مادى با عالَم غیرمادى و جایگاه جن وملائکه در نظام علّى بود. به علاوه، این عقیده که جن و ملائکه همان ارواح بشرند، با نظر قرآن، به ویژه درباره ملائکه، و حتى با نظر خود طنطاوى درباره وساطت آنها در عالَم وجود، سازگار نیست. زیاده رویِ او در مهم دانستن


دانلود با لینک مستقیم


استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند

تحقیق: چگونگی به وجود آمدن جشن مهرگان

اختصاصی از هایدی تحقیق: چگونگی به وجود آمدن جشن مهرگان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق: چگونگی به وجود آمدن جشن مهرگان


تحقیق: چگونگی به وجود آمدن جشن مهرگان

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 13

 

در فرهنگ اصیل ایران باستان پنچ جشن با اهمیت وجود دارد که عبارتند از: نوروز، مهرگان، تیرگان، یلدا و سده. در تقویم ایران باستان که کوروش کبیر ایجاد کرده بود، هر روز از ماه دارای نامی است و روز شانزدهم هر ماه روز مهر نام دارد. در هر ماه مردم روزی را که نامش با نام ماه یکی می شد ، جشن می گرفتندو آن روز را گرامی می داشتند. روز مهر از ماه مهر ، روز جشن مهرگان نام دارد.
مهر در معنی لغوی، مهر، محبت و پیوستن معنا دارد و مهرگان نزد برخی اقوام کهن ایرانی از نوروز نیز مهمتر بود و دلایل این اهمیت، منسوب بودن مهرگان به الهه مهر (میترا) بود، که فرشته مهر و دوستی و عهد و پیمان و مظهر نور و روشنایی بود. و آنچنان تقدسی نزد آریایی ها داشت که کیش پرستش مهر بوجود آمد و از ایران به بابِل و سپس به اروپا رفت و آیین میترایسم شکل گرفت که منجر به شکل گیری برخی از طرق عرفانی شد. و در نهایت یکی از سرچشمه های مهم مسیحیت گردید. به عید میترا عید "بغ" نیز می گفتند. چرا که بغ به معنای خداوند است و بعد ها به میترا تبدیل شده است. جالب است بدانید که پایتخت کشور عراق که بغداد نام دارد، یک اسم کاملا پارسی است به معنای خداداد! مهر در اندیشه های کهن واسطه میان فروغ ازلی و فروغ پدید آمده (آفریدگار و آفریدگان) بود و چون مظهر نور بود، به مفهوم خورشید نیز به کار می رفت. مهر حامی صلح و صفا و ضامن عهد و پیمان و همچنین نگهبان کشتزارها و کاشتها و پاسدار مردم و بخشنده آرامش به سرزمین ایران بود. در دوران تسلط آیین زرتشت با اهمیت یافتن مقام اهورامزدا و عمومیت یافتن آیین یکتا پرستی از مقام مهر به تدریج کاسته شد و از آن پس مهر تنها به عنوان فرشته ای بلند پایه ستایش می شد و به ایزد مهر مشهور شد. و مقام او بر بالای کوه تلبرز تصور می شد که بر گردونه 4 اسبه خویش از کوه خاور به باختر می شتافت. و جهان را سرشار از نور و روشنایی و برکت می ساخت. مهرگان روز بزرگداشت ایزد مهر بود و این جشن ملی در سراسر ایران با شکوه و جلال خاصی برگزار می شد.
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا ای نگارِ مهر چهرِ مهربان
گذشته از عقاید مذهبی قدرتمندی که در پس اینگونه جشن ها نهفته است، یک پیشینه تاریخی و پس زمینه فرهنگی نیز پشتوانه آن است.
ایرانیان در طول تاریخ خود راه درازی را پیموده اند، هم در این راه شکل گرفته اند و هم به این راه شکل داده اند. این شکل و شمایل نه چندان مایه فخر و مباهات است و نه چندان مایه سر شکستگی و خواری. هر چه هست تاریخ ملتی است که ساختار روانی و اجتماعی ویژه خود را دارد. تاریخ ملت ما با آیین مناسکی عجین شده است که به زندگی انسان ایرانی در طی قرون متمادی معنا بخشیده اند و اصولا از کارکردهای اسطوره ها هویت بخشی و معنا دادن به زندگی است. زبان اسطوره زبان راز و رمز است. ذهن انسان را از ظاهر به باطن معطوف می کند و از گذشته به حال و از حال به آینده توجه می دهد. گویی بیانگر آمال، آرزوها و آرمان های یک قوم است. اسطوره ها غایت آرزوهای اقوام را تعریف می کنند و به زندگی جهت می بخشند. یاد آوری این جشن ها می تواند تا حدودی معرفت به خود را سبب شود، به خصوص برای ملتی که ریشه در ژرفا دارد. در همه اعیاد و مناسک ایران باستان اندیشه و تفکری جاری و ساری است که به این جشن ها رنگ و بوی معنوی عجیبی می بخشد. آیین ها و مناسبت ها همه نمادی از حرکت هایی در تاریخ قوم ایرانی است. که در ادبیات این قوم نیز تجلی یافته است. مثلا تیرگان سالروز حرکت تاریخی آرش کمانگیر است بر علیه ظلم و جور حاکم. حرکت او یک حرکت چند بعدی به معنای کامل است که در قالب اسطوره و شعر هم به آن پرداخته شده است. در مورد فلسفه جشن مهرگان هم نظریه های بسیاری موجود است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق: چگونگی به وجود آمدن جشن مهرگان

دانلود مقاله کامل درباره کنش‌های متقابل به علت وجود یا فقدان علف‌های هرز 14 ص

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله کامل درباره کنش‌های متقابل به علت وجود یا فقدان علف‌های هرز 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

کنش‌های متقابل به علت وجود یا فقدان علف‌های هرز :

a : مرور تغییر علف هرز محیط پرورش میکروب : گیاهان محیطی را که در آن زندگی میکنند تغییر میدهند. آنها کسرهای مشخصی از تابش خورشیدی را جذب میکنند و به کار میگیرند آنها آب را جذب میکنند و آن را درمحیط بیرون میدهند و آنها مغذی‌ها را جذب میکنند و دوباره دراکوسیستم دوباره پخش میشوند و آنها به طور فیزیکی حرکت هوا را تغییر میدهند. آنها نتایج عمیق این تغییران زیستگاه میکروبی در دیگر موجودات زنده هستند کهدر اکو سیستم وجود دارند .این ممکن است به میزانی باشد که موجودات زنده دیگر نتوانند بدون نفوذ اعمال شده به وسیله وجود گیاهان بقا کنند. علفهای هرز گیاهانی هستند و ازاینرو وجودشان یا حذفشان زیستگاه را برای این موجودات زنده دیگر تغییر خواهد داد. علفهای هرز غالبا میتوانند مقدار نسبتا زیادی از پوشش گیاهی اکوسیستمی خاص را که آنها درآن رشد میکنند اشغال کنند. علفهای هرز نهال دریک محصول ردیفی کاملا فاصله دار ممکن است به زیادی 95درصد از توده زیستی گیاه موجودردرزمین را کمک کند یا علفهای هرز ممکن است جزء سازنده تعرقی کلی اکوسیستم باغ برگریز پاییزی نشان دهد زمانیکه درختان یک طبقه از جنگل خواب رونده هستند یا قبل از ازسرگیری‌های رشد درخت دراویل بهارمشاهده میشوند. درمناطق بدون محصول ازقبیل کرانه دیواری آبرو و نرده‌ها و کنار جاده‌ها تنها پوشش گیاهی موجود ممکن است علفهای هرز باشند. اما میزان کلی که بهسازی رخ میدهد بستگی به نسبت علف هرز به پوشش گیاهی غیر علف هرز دارد که در اکوسیستمهای خاصی وجود دارند. این تغییرات میتواند شامل موارد زیر باشد : کیفیت یا کمیت نور : میتواند اثراتی برروی کلیه انواع آفات بگذارد اما احتمالا بیشترین اهمیت را برای محصولات اولیه دیگر دارد.

آب در خاک : اهمیت اولیه ای برای دیگر گیاهان دارد اما میتواند اثرات مستقیمی بر روی دیگر موجودات زنده متولد شده در خاک بخصوص بیماریزاها و و کرم‌های نخی دارد ازآنجائیکه گونه‌های خاص برای مراحل خاص چرخه زندگیشان نیاز به آب جاری دارد . آب در هوا : بر موجودات زنده حساس به رطوبت نسبی تاثیر میگذارد و احتمالا برای بیماریزاهای خاص مهمترین است .

دما درخاک و در سایبان : دمای محیطی فعالیت و میزان رشد همه موجودات زنده خونسرد را تنظیم میکند. این پایه ای برای مفهوم میزان روزبرای پیش بینی کردن رشد جمعیت آفت است. دمای خاک یا سایبان تغییر کرده ازاینرو میتواند میزان تغییر یا رشد جمعیت آفت را تغییر دهد.

پناهگاه : این ترکیبی از پارامترهای بالا است که میتواند برای بسیاری از آفتهای مهره دار و بی مهره که در فضای باز بقا نمیکنند است بحرانی باشد.

مواد مغذی در گیاهان :‌ ماده مغذی تغییر کرده خاک دسترسی داشتن به گیاهان را تغییر میدهد که ازاینرو میتوانند ظاهر و ارزش غذایی گیاه با دیگر آفات را تغیییر دهند و میتوانند توانایی گیاه را برای تحمل کردن حمله آفت تغییر دهند. بزرگی چنین تغییرات محیطی میکروبی بعلت علفهای هرز به طور ضعیفی ثبت شده است . دربخشهای بعدی این فصل بسیاری از کنش‌های متقابل بین علفهای هرز و دیگر آفات ذکر شده‌اند اما مکانیسمهایی برای کنشهای متقابل دراکثر موارد تعیین نشده اند. کنش‌های متقابل ازطریق تغییر محیط پرورش میکروب با فراهم کردن شرایط مناسب برای موجودات زنده آفت و از رطوبت نسبی افزایش یافته کمک کننده به نمو میکروب با فراهم کردن پناهگاهی برای جوندگان واسطه شده اند. کنش‌های متقابل با تهیه منبع غذایی به وسیله علفهای هرز ارتباط دارند. دو احتمال ممکن نیست همیشه جدا شدنی باشند و ممکن است خودشان تعاملی باشند.

نقش علفهای هرز در تنوع زیستگاه :

تنوع گونه‌ها احتمالا برای کنترل علف هرز مزیتی ندارند و میتوانند درواقع کنترل را مشکل تر کنند. اگر علفهای هرز در یک زمین برای دلایل مدیریت آفت ترک شوند حتی اگر آنها درتراکمی وجود داشته باشند که به طور کافی کم باشند آنها با محصول رقابت نمیکنند و باید به خاطر آورد که علفهای هرز تخم گذاشتند و تراکم پایینی از یک علف هرز که باعث مشکلی در محصول این سالها ندارد باید مسئله ای جدی در محصولات سالهای بعدی باشد . این واقعیت ظاهرا توسط آنهایی که از علفهای هرز طرفداری کرده‌اند مد نظر قرار نمیگیرد طوری که جمعیتهای سودمند حشره میتوانند حفظ شوند. سئوالی پرسیده میشود که آیا تک کشتی از محصولات مسائل کنترل علف هرز را افزایش میدهد ؟ به جر درمورد مسائل ایجاد شده با علفهای هرز تحمل کننده به علت عواملی به عنوان اجراهای طولانی تر برای تجهیزات کشت و مسائل انتخاب آسانتر گیاه کش‌ها برای محصول کنترل را آسانتر میکند. زمانیکه تنوع زیستگاه در زمینه برنامه‌های مدیریت حشره و بیماری درنظرگرفته شده است و ازاینرو وجود یا فقدان علفهای هرز میتواند مهم بشود . تنوع گونه‌های گیاهی در یک اکوسیستم کشاورزی ثابت شده است و منجر به افزایش ثبات جمعیتهای حشره برای چندین محصول میگردد. دراین موارد بزرگی حمله به وسیله حشرات آفت کاهش یافته اند. این به تنوع افزایش یافته گیاه نسبت داده میشود و هجوم یا حشرات و کرمهای پرخورو را کاهش میدهند یاتعداد حشرات سودمند موجود را افزایش میدهند که میتوانند جمعیتهای گونه آفت را کاهش دهند. گونه‌های علف هرز در اکوسیستم کشاورزی میتوانند مستقیما به عنوان یک منبع غذایی برای حشرات مفید عمل کنند و میتوانند به عنوان یک منبع غذایی برای حشرات پرخوری که از حشرات مفید تغذیه میکنند عمل کنند و جمعیت آنها را حفظ میکنند و میتوانند زیستگاه را تغییر دهند طوری که حشرات مفید میتوانند درزمانهایی که تغییرات محیطی مانع بقائشان میشود . گزارشهای متعددی از علفهای هرز وجود دارد که حشرات آفت را کاهش میدهند یا حشرات مفید را افزایش میدهند و دلیلی که چرا علفهای هرز بر جمعیت تاثیر میگذارند غالبا ثبت نشده است. علفهای هرز در کف باغها نشان داده شده‌اند و کرمهای مفید را افزایش میدهند .ذرت خوشه ای در انگورها نشان داده که کرمهای غارتگر را افزایش میدهد. دو گونه فرفیون در شکر به حفظ انگل tachinid ، lixophaga spenophori کمک میکنند زمانیکه درمرحله انگلی آن نیستند. چندین مسئله حشره گزارش شده است که با وجود علفهای هرز در محصولات کلم کاهش یافته اند. زنجره‌های برگ با چندین علف هرز وبا شاه توتها در انگورها در لوبیاها کاهش یافته اند. حشرات پوست دار گزارش شده‌اند که درمرکبات وجود دارند زمانیکه علفهای هرز وجود داشتند و پوا گزارش کرده است که غارتگران شته درغلات افزایش پیدا کرده اند. اما نمونه‌هایی وجود دارد احتمالا کنش‌های متقابلی مانند اینها که دربالا ذکر شدند کاملا به طور مکرر رخ میدهند و زاندسترا و موتوکا و آلتیری و ویتکومب نمونه‌هایی اضافی از کنش‌های متقابل علف‌های هرز یا حشره را مرور کردند. برداشتن علفهای هرز از محصولات نشان داده شده است که تعداد حشرات حمله کننده به محصول را افزایش میدهند و این با بحث قبلی حالت معکوس دارد . شته‌ها در جوانه‌های بروسل آزاد علف هرز بیشتر بودند. زنجره‌های برگ empoasca درلوبیاهای موجود علف هرز بیشتر بودند و کرم حشره شپشه یونجه مصری دریونجه موجود علف هرز بیشتر بودند وروت احساس کرد که غلظت منبع حمله بیشتر حشرات را در توده‌های محصول خالص توضیح میدهد و اینکه گیاه خواران احتمالا باقی میمانند توده‌های میزبان را ایجاد میکنند. محققان دیگر احساس کردند که زمینه درک شده توسط حشرات برای علف هرز موجود درمقابل توده محصول پرعلف متفاوت خواهد بود. این بحث ظاهر گیاه توسط فنی پیشنهاد شده است و به طور اصولی این اظهار بعدی حاکی ازاین است که حشرات مشکل بیشتری درپیدا کردن میزبان ترجیحیشان دارند زمانیکه ترکیبی از گونه‌های گیاهی وجود داشته باشد. تنوع رویشی افزایش یافته میتواند منجر به افزایش حمله حشره گرددو ازآنجائیکه علفهای هرز میتوانند به عنوان یک منبع غذایی یا زیستگاه مناسبی برای بسیاری از حشرا آفت که بعدا به محصول حمله میکنند عمل کنند. این جنبه از تنوع زیستگاه غالبا توسط آنهایی که ازسودمندی آن طرفداری میکنند مورد بی توجهی قرار میگیرد . حذف علفهای هرز نشان داده شده است که حشراتی چون کرمهای گیاه خوار و شته‌هارا درمرکبات افزایش میدهند و به طور اساسی کرومهای گیاهخواررا درمارچوبه کاهش میدهند و چندین حشره موجوددرجو را کاهش میدهند.

London rocket نشان داده شده است که یک میزبان ترجیحی حشره کاذب سارس است و حشره میتواند در علف هرز افزایش یابد و به طرف انگورها حرکت میکند و به آنها صدمه میرساند درزمانی که London rocket‌ به طور فعالی درحال رشد است آن ممکن است تنها منبع غذایی و پناهگاهی در تاکستان باشد و ازاینرو وجودش حشره کاذب سارس را تحریک میکند و مورد مسخره این است که علف هرز غالبا به عنوان محصول پوششی رشد میکند. Leigh‌ زودتر توجه کرد که حشره کاذب سارس چندین علف هرز را افزایش میدهد که شامل london rocket و shepherd purse و شاهی میشود. حشره حداقل یک نسل را در علفهای هرز قبل از حرکت کردن به طرف پنبه کامل میکند و باعث خسارت شدیدی به پنبه میشود. شته‌های هلوی سبز زیست میکنند ودربسیاری از گونه‌های علفهای هرز افزایش می‌یابند. درباغهایی این حشره دربیش از 5.3 در ده به توان 8 شته در علفهای هرز ثبت شده است . اینها سپس به طرف درختان حرکت میکنند ازآنجائیکه علف‌های هرز ازبین


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره کنش‌های متقابل به علت وجود یا فقدان علف‌های هرز 14 ص

شناخت ریشه‌های به وجود آورنده استرس

اختصاصی از هایدی شناخت ریشه‌های به وجود آورنده استرس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

شناخت ریشه‌های به وجود آورنده استرس:

در یک تقسیم بندی خاص عوامل استرس زا به دو دسته فردی و گروهی تقسیم شده‌اند. عوامل فردی حاصل خصوصیات و ویژگیهای فردی است و عوامل ایجاد کننده گروهی زاییده روابط جمعی است. بر این دو عامل می‌توان عامل توارث و خانواده را نیز اضافه کرد.

در تقسیم بندی دیگری عوامل فشارزا را به عوامل درون‌سازمانی و عوامل برون سازمانی تقسیم شده‌اند عوامل درون سازمانی را می‌تاون نوعی عوامل فشارزای گروهی به شمار آورد زیرا در محیط سازمان فرد ناگزیر به داشتن ارتباطات جمعی بوده و متقابلاً گروه نیز در او اثر دارد.

بنابراین به طور کلی می توان عوامل فشارزا را به پنج دسته عوامل ارثی ، خانوادگی، فردی، محیطی و سازمانی تقسیم کرد.

الف) عوامل ارثی:

بر طبق این نظریه بیماری پذیری ارثی یا عارضه عضوی زمینه‌ساز و همچنین رویداد و حادثه پرفشار، هر دو برای به وجود آمدن علائم بیماری روان تنی لازم تشخیص داده شده است.

ب) عوامل خانوادگی:

آدلر دریافت که در خانواده‌های کم درآمد تجارب پرفشار و وضع بد اقتصادی عملاً اثر مثبت روی نوجوانان داشته است چنان که آنها مستقل تر، کاردان تر و مسئول تر از همسالان خود در خانواده های مرفه بودند و در زندگی نیز موفقیتشان بیشتر بود.

چنان که اغلب به دانشگاه راه بافته و در کار خود موفق تر و در ازدواج خوشبخت تر به نظر می‌رسیدند.

در همین راستا کودکان کوچکتر با اتکا بیشتر به والدین خود علائم منفی فشار روانی را نشان می‌دادند و در مقابل تحت فشار بودن پدر و یا مادر ( یا تنش پدر و مادر) آسیب‌پذیر بودند و در خلال ایام پرفشار خصومت آنها قابل پیش‌بینی بود.

ج) عوامل فردی:

1. حوادث زندگی: رویدادهای پرفشار زندگی از قبیل مرگ فرد مورد علاقه ، طلاق یا جدائی همسر، جدا زندگی کردن از همسر، درگیرهای زندگی روزانه، شرایط و رویدادهای مربوط به کار و اوضاع خاص محیط مادی و معنوی توان به فشار روانی مربوط به سن اشاره کرد.

دو پژوهشگر به نامهای دکتر توماس هولمز و دکتر ریچارد راه مقیاس را مطرح کرده‌اند که نشان می دهند نتایج این تغییرات قابل توجه به حساب می‌آیند.

مقیاس آنها که « بررسی حوادث زندگی» خوانده می‌شود 43 حادثه را که برخی تغییرات را در زندگی موجب می‌گردند فهرست کرده‌اند. در این بررسی یک نمره «اصطلاحاً یک ارزش» بر هر حادثه از اختصاص داده شده است.

این نمره بنابر درجات و اعتباراتی که در مورد نمونه‌های بی‌شمار افراد در رابطه با این حوادث در نظر گرفته شده است تعیین گردیده و در جدولی که در ذیل خواهد آمد 43 حادثه مهم زندگی فرد با ذکر ارزش متوسط هر حادثه بیان شده است. در این اصطلاح LCUS که برای « واحدهای تغییر زندگی» به کار رفته نامیده می‌شود هر LCU را ضربدر تعداد زمانی که حادثه در دو سال گذشته برای شخص اتفاق افتاده محاسبه و سپس تمامی امتیازها با هم جمع نموده تا نمره کلی به دست آید. در اینجاست که نمره کلیLCU به دست آمده و با توجه به آن امتیاز فرد که نشان دهنده سطح مقاومت احتمالی او بوده نشان می‌دهد که فرد تا چه حد آمادگی پذیرش بیماری (استرس) را دارد.

در این صورت است که اگر نمره به دست آمده ما بین 150 تا 199 قرار گرفته باشد مقاومت او بالا بوده و شانس کمی برای ابتلاء به بیماری به علت فشار حاصله از تغییرات ایجاد شده در دو سال گذشته دارد. اگر نمرات حاصله ما بین 200 تا 299 باشد به هر جهت مقاومت او کم بوده و احتمال بیمار شدن تا حد متوسط زیاد شده است و نهایتاً اگر امتیاز حاصل 300 تجاوز کرده مقاومت فرد پایین و حتی خطرناک بوده و شخص در معرض خطر زیاد برای بیمار شدن قرار دارد. نمره بالاتر از 300 بین ورود فرد به مرحله فرسودگی از نشانه‌های انطباق عمومی است.

2. درگیریهای زندگی روزمره : زندگی روزانه افراد پر از منابع فشار آور جزئی بی‌شمار است که به نظر می‌رسد شدت نسبتاً کم آنها با تکرار بسیار زیادشان جبران می‌شود.

طبق اطلاعات حاصله از بررسی‌های لازاروس رویدادهایی که اکثر مردم در زندگی روزه‌مره با آن مواجه می‌باشند بر حسب گزارش افراد عبارتند از:

الف) درگیری خانه داری مانند تهیه غذا، خرید و . . .

ب) درگیریهای ناشی از فشار کار مانند انجام دادن کار بسیار زیاد ، داشتن مسئولیت سنگین

ج) دلواپسی و درگیریهای روانی مانند بی‌کسی و تنها بودن

د) درگیریهای محیطی مانند بد بودن همسایگان ، سر و صدای زیاد و بزهکاری


دانلود با لینک مستقیم


شناخت ریشه‌های به وجود آورنده استرس