هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

شیطان کیست

اختصاصی از هایدی شیطان کیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 

تعداد صفحه

شیطان کیست؟

شیطان کسی است که از هیچگونه مکرو حیله و تزویر درباره گمراهی آدمی غفلت نورزیده و فرو گذاری نکرده ونخواهد کرد،همچنانکه این موجود شریر درنبرد ومبارزه خود با فرزندان آدم از تمام امکانات و تجهیزات خود استفاده کرده وازاین گذشته سوگند یاد کرده است که تمام افراد عالم را از راه حق و حقیقت منحرف نموده و به جز عده قلیلی که بندگان خاص وخالص خدا هستند !

ولی آنچه بسیار عجیب است ،آنستکه ما کسی را شبانه روز با او سروکار داریم و یک آن از ما غافل نیست او را نشناسیم،و عجیبتر آنکه مردم مترقی جهان با آن همه تلاش در کسب علوم و فلسفه وحکمت ازاین موجود ناشناخته بی خبرند،چون تا کنون دیده نشده که دانشمندان شرقی یا غربی کتاب یا مقاله ای دراین باره از دیدگاه گفتار الهی یا کتب آسمانی نوشته باشند که بتوانند شیطان را آنگونه که خدای تعالی معرفی کرده به جهانیان بشناسانند.

اکنون حقیقت امر آنستکه هر کس باید بداند که شیطان کیست و کار او چیست،چه ارتباطی با آدمی دارد،القائات او چه می باشد،خلقتش از چیست،چگونه در انسان نفوذ می کند،چرا او را نمی بینیم واو مارا نمی بیند،از چه راه بندگان خدا را فریب داده وبه گمراهی می کشاند،دشمنی وسرسختی او با آدمی در چه حداست،چگونه در تمام بدیها و زشتیها دخالت دارد،سعی وکوشش او برای بازداشتن بندگان از راه خدا از چه جهت است،هشدار خدای تعالی از اطاعت وپیروی نکردن از او از چه قراراست،چه اصراری دارد که اعمال زشت آدمی را زیبا جلوه می دهد،چگونه او به اشکال مختلفه در هر کجا تجسم پیدا می کند،و خلاصه چگونه انسان می تواند از شر وفساد او در امان باشد.

پس این موجود نامرئی که با این خصوصیات ارتباط نزدیک با انسان دارد،اقلاً باید هر کس ازاو جزئی اطلاعات و شناسایی داشته باشد تا بتواند حتی الامکان خود را از شر او برهاند.

بوسیله القائات شیطانی مردم عموماً مورد آزمایش قرار می گیرند:

لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض والقاسیه قلوبهم وان الظالمین لفی شقاق بعید.

«هدف ازاین ماجرا این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی برای آنها که در قلبشان بیماری است و سنگدل می باشند قرار دهد، همانا که ستمکاران در مخالفت و عدوات شدیدی دور ازحق قرار گرفته اند.»

اشاره این امر براستی که:این توطئه های شیطانی مخالفان، میدان آزمایشی برای آگاهان و مومنان وکافران تشکیل می دهد،تا آنها که در قلبشان بیماری وسست اعتقادی بوده و آنها که سنگدل و ستیزه جو بوده وستمکاران دیگر که درمخالفت و سرسختی بوده اند،همه در معرض امتحان الهی قرار گیرند.

در تفسیر المیزان ،در ذیل آیه شریفه آورده است:القائات شیطانی، که زمینه را علیه حق واهل حق تباه و خراب می کند،ودر نتیجه زحمات انبیاء و رسل را باطل نموده نمی گذارد اثر خود را ببخشد، وبه همین جهت خدای سبحان در آیه مورد بحث می فرماید: این القائات شیطانی خود مصلحتی دارد،و آن اینستکه مردم عموماً بوسیله آن آزمایش می شوند، وآزمایش خود از نوامیس عمومی الهی است،که در عالم انسانی جریان دارد،چون رسیدن افراد سعید به سعادت واشقیاء ،محتاج به این ناموس است،باید آن دو دسته امتحان شوند،دسته سوم هم که منافقینی بیمار دلند،بطور خصوص در آن بوته قرار گیرند،چون رسیدن اشقیاء به کمال شقاوت خود،از تربیت الهیه ایست که در نظام خلقت مورد نظر است، همچنانکه خودش فرمود:

کلا نمد هولاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محضوراً.

«هم این دسته و هم آن دسته را کمک می کنیم واین یاری دادن به هر دو دسته از عطاء پروردگار تو است و عطاء پروردگار تو را هیچ مانعی و جلوگیری نیست».

واین است معنای اینکه فرمود: تا آنچه شیطان القاء می کند مایه آزمایش بیمار دلان ،و سنگدل قرار دهد.

جالب این است که علم خدایتعایلی برآن تعلق داشته که نه تنها در زمان رسول اکرم (ص) تهمتهای ناروائی به آن بزرگوار می بستند و القائات شیطانی را به او نسبت می دادند،بلکه در هر دوران باز به وسوسه های همان شیطان افراد شیطان صفتی پیدا می شوند که همان نغمه ها را ساز کرده و برای گمراهی بندگان خدا جنجال براه می اندازند.

قرآن مجید بار دیگر به بحث پیرامون تهمتهای دشمنان بر پیامبر اسلام پرداخته و با بیانی رسا وکوبنده می فرماید:

هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین ،تنزل علی کل افاک اثیم،یلقون السمع و اکثرهم کاذبون

«آیا شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسی نازل می شوند،بر هر دروغگوی گناهکار،شیاطین آنچه را که می شنوند به دیگران القاء می کنند وبیشتر آنها دروغگو هستند،».

پس چنین می توان نتیجه گرفت که القائات شیاطین بر هر دروغگویی بدکار وگناهکاراست،یعنی حتی بر اشخاص عادی واهل ایمان هم که حق را از باطل تمیز می دهند شیطان نمی تواند القائاتی داشته باشد،پس چگونه می تواند وچه جراتی دارد که بتواند با رسول خدا القائاتی موثر داشته باشد یا براو نازل شود!

شیطان ها آنچه را شنیده اند برکاهنان و دروغگویان و آنان که فاقد ایمان هستند القاء می کنند وبسیاری از دروغها را با شنیده های خود در می آمیزند و به آنها وحی می کنند.

در تفسیر نمونه در ذیل آیه مورد تفسیر آورده است:کوتاه سخن اینکه القائات شیطانی، نشانه های روشنی دارد که با آن نشانه ها می توان آن را باز شناخت، شیطان وجودی است ویرانگر وموذی و مخرب و القائات او در مسیرفساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گناهکارند،هیچیک ازاین امور بر قرآن و آورده اند آن تطبیق نمی کند و کمترین شباهتی با آن ندارد.

حاصل اینکه از مفهوم تفسیر آیات در رابطه با این موضوع چنین بر می آید: که شیطان ها برچه کسی نازل می شوند و صفات خاصه آنکس را بیان می کنند(که بر هر بسیار دروغگوی گناهکاری نازل می شوند) وازاین بیان صراحتاً دانسته می شود که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از آن کسان نبوده و قرآن هم از القائات شیطانها نیست.

سرباز زدن ابلیس از فرمان حق تعالی

و اکنون این موضوع از اینجا شروع می شود ، که بطور فشرده گفته شود: یکی از مخلوقان خدایتعالی که قبل از خلقت آدم در صفوف ملائکه و در گروه فرمانبرداران و عبادت کنندگان بوده از امر او سبحانه وتعالی سر باز زده و به نافرمانی وعصیان گرائیده واز صحنه و عالم وسیع ملاء اعلی و فرشتگان مقام بالا اخراج گردیده است، نام این مخلوق ابلیس یا شیطان بزرگ است.

همچنان این معنا در مرتبه اول اهمیت است که خدایتعالی در هفت مورد از قرآن مجید به نافرمانی او تصریح کرده و با مضامین گوناگونی این موجود متمرد را معرفی کرده است.

دراینجا لازم است گفته شود که در ادامه هر یک ازاین آیات که اصل موضوع تکرار شده آیات دیگری درابعاد مخصوص از نظر شناسائی کامل «ابلیس» آمده است که هر گونه شک و ابهام را از نظر اهل تحقیق دور می نماید.

از اینجا شروع می شود که خدایتعالی می فرماید:

اذقال ربک للملائکه انی خالق بشراً من طین،فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعو اله ساجدین ،فسجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس استکبر و کان من الکافرین.

«به خاطر بیاور هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت:من آفریننده بشری از گل هستم،که او را نظام بخشیده و از روح خود در آن دمیدم،پس برای او سجده کنید،سپس همه فرشتگان سجده کردند مگر ابلیس که برتری جست و تکبر ورزید ودر زمره کافران قرار گرفت.»

این آیات شریفه تفسیر گسترده ای دارد که دراینجا فقط از بعد نافرمانی و سرباززدن شیطان از امر حقتعالی در سجده کردن برآدم مورد بررسی قرار می گیرد،وبی مورد نیست که اشاره شود مفهوم آیه در اول چنین می رساند که خلقت انسان آنچنان در مقام اشرفیت است که خدایتعالی به فرشتگان امر فرمود برای آدم سجده کنند، واین معنا ارزش والای انسان را به خوبی می رساند،ودر ثانی شاید چنین باشد که شیطان ازاین مقام والای آدمی بخل و حسدش شعله ور شده واز فرمان الهی درامر سجده به او سرباززده است. وازاین جهت خود را به سبب غرور وتکبر از مقام افتخاری که قبلاً داشته سقوط داده ودر پائین ترین مرتبه ذلت وخواری قرار داده است.

اما در پیرو این آیات، آیات دیگری درباره علل سرپیچی ابلیس از سجده کردن بر آدم ذکر شده و می فرماید:

قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی،استکبرت ام کنت من العالمین

« گفت: ای ابلیس چه چیز مانع شد تورا از سجده کردن بر مخلوقی که با،ید قدرت خود او را آفریدم،آیا تکبر ورزیدی یا احساس برتری نمودی وخود را بالاتر دانستی ازاینکه فرمان سجود به تو داده شود » پس ابلیس در جواب گفت:

قال انا خیر منه،خلقتنی من نار وخلقته من طین

«گفت: من از او بهترم،مرا از آتش آفریدی و او را ازگل».

در اینجا باید گفت که چگونه شیطان آتش وگل را باهم مقایسه کرد، که این قیاس نابجا گناه در اوامر الهی است ونشانگر آن است که:ابلیس اولین فردی بود که این گناه عظیم را مرتکب شده و نتوانست نورانیت و روحانیت آدم را با نورانیت آتش رست تشخیص دهد و تفاوت آن دو را دریابد.

دراین مورد مفسران بحث گسترده ای درباره غرور و خود خواهی شیطان آورده اند،که چگونه او از سجده کردن برآدم تکبر ورزید و از فرمان خدایتعالی سرباز زد!

همچنانکه گفته اند: ابلیس در واقع می خواست به پندار خویش با سه مقدمه فرمان پروردگا را نفی کند.

نخست اینکه گفت: من از آتش خلق شدم و آدم از گل،و دوم اشاه کرد براینکه آنچه از آتش آفریده شده از آنچه از خاک آفریده شده برتر است،و سوم هم به گمان خود که نباید به موجود اشرف در برابر غیر اشرف سجده کند!!

پس تمام اشتباه شیطان دراین دو مقدمه اخیر بود، واین توجه را حاصل نکرد، که اولاً آدم تنها از خاک بود بلکه عظمتش از آن روح الهی بود که در آن دمیده شد و گرنه خاک کجا و اینهمه افتخار واستعداد و تکامل کجا؟!

ثانیاً: خاک نه تنها کمتر از آتش نیست،بلکه به مراتب برتر از آن است،تمام زندگی و حیات و منابع حیاتی از خاک بر می خیزد، گیاهان وگلها وتمام موجودات زنده از خاک مدد می گیرند،تمام معادن گرانبها در دل خاک نهفته شده اند و خلاصه آنکه خاک منبع انواع برکات است،در حالیکه آتش با تمام اهمیتی که در زندگی دارد هرگز به پای آن نمی رسد.

به هر حال عامل گمراهی شیطان معجونی از «خودخواهی»و «غرور» و «کبر» و«جهل»و«حسد» بود،این صفات شیطانی دست به دست هم دادند و او را که سالیان دراز هم نشین ملائکه ،بلکه معلم آنان بود از آن اوج و افتخار پائین کشیدند،وچه خطرناک است این اوصاف زشت در هر کجا که پیدا شود..!

به فرموده علی علیه السلام دریکی از خطبه های «نهج البلاغه» او هزاران سال عبادت پروردگار کرده بود،اما یک ساعت تکبر همه آنها را به آتش کشید و بر باد داد.

پس خدایتعالی این موجود پلید و سرکش را از صفوف ملاء اعلی و فرشتگان عالم بالا اخراج کرد، و به او خطاب فرمود:

قال فاخرج منها فانک رجیم،و ان علیک لعنتی الی یوم الدین

«خارج شو ازاین مقام ومرتبه «از صفوف ملائکه» که تو رانده درگاه من هستی،و همانا که لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهدبود».

دراینجا بعضی گفته اند :بیرون رو از بهشت یا از آسمانها،یا از آن خلقت جمیل که افتخار به آن می کردی،همانا که تو رانده شده ای از رتبه کرامت و دور مانده ای از رحمت خدا! و خشم وغضب خدا بر توباد تا روزجزاء.

حقاً چیزی خطرناکتر از آن نیست که کسی بر مرکب کبر و غرور و لجاج سوار گردد همچنان که ؛ این سرنوشت شوم دامن گیر ابلیس قرار گرفت و به همین مناسبت از رحمت خدا دور و طوق لعنت بر گردن او افکنده گردید.

سپس او گفت: ای پروردگار من چون مرا از رحمت خود محروم گردانیدی و مرا ملعون و مطرود درگاه ساختی شربت مرگ را بر من نچشان تا روزی که مردمان بر انگیخته شوند! قال رب فانظر نی الی یوم یبعثون .

پروردگارا مرا مهلت ده تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند .

و در اینجا حکمت این معنا را کسی درک نمی کند ؛ که چرا پروردگار با قسمتی از خواسته او موافقت کرد و فرمود:

قال فانک من المنظرین ، الی یوم الوقت المعلوم.

فرمود : همانا که تو از مهلت داده شدگانی ولی تا روز و زمان معین.

در اینکه یوم الوقت المعلوم چه روزی می باشد ، مبسران تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده اند، بعضی آن را پایان این جهان می دانند که مراد در نفخه صور اول است که همه خلایق در آن وقت شربت مرک را خواهند چشید ، بعضی احتمال داده اندمنظور از آن روز قیامت است .

در تفسیر المیزان ، در رابطه با این آیه شریفه آورده است که : روز وقت معلوم ، آخرین روزی است که بشر به تسویلات ابلیس نافرمانی خدا می کند ، و آن قبل از روز قیامت و بعث است ، و ظاهراً مراد به روز ، روز معمولی نیست ، بلکه مراد ظرف است و در نتیجه اضافه شدن کلمه یوم به کلمه وقت اضافه تأکیدی است.

و چون ابلیس خود را از خطر نابودی در دنیا تا روز معین در امان دید ، باطن اهداف پلید خود را از تقاضای عمر جاویدان آشکار کرد و خصومت خود را نسبت به بندگان خدا ظاهر ساخت ، همچنان که گفت:

قال فبعز تک لا غوینهوم أجمعین ، الا عبادک منهم المخلصین.

گفت: پس به غالبیت و قهاریت تو سوگند که به هر طریقی که توانم هر آینه گمراه گردانم همه اولاد آدم را، مگر بندگان خالص تو از میان آنها.

در اینجا تأکید در سوگند به عزت حق تعالی از طرف ابلیس نشانگر آن است که او نهایت پافشاری را در تصمیم خود برای گمراهی بندگان خدا داشته و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود پافشاری خواهد کرد، منتها چون او به این واقعیت توجه داشته که گروهی از بندگان خدا به هیچ وجه در منطقه نفوذ و وسوسه اش قرار نمی گیرند لذا مخلصین را استثنا کرده و اولیا خدا را که تووانایی کامل نداشته آنها را اغوا کند از تصمیم خود جدا کرده است در پایان این سلسله از آیات شریفه در پاسخ قسم یاد کردن ابلیس و تهدید او، خدایتعالی با تاکید به شوگند درمقام حق نتیجه امر را چنین بیان می دارد:

قال فالحق والحق عقول،لاملان جهنم منک وممن تبعک منهم اجمعین.

«فرمود: به حق سوگند ،و حق می گویم ، که هر آینه پر سازم دوزخ را پرسازم ازتو وپیروان تو همگی »

یا به اعتبار دیگر معنا چنین باشد که فرمود :پس من که خدای به حقم ودرستی وراستی از من است راست ودرست می گویم که هر آینه پرسازم جهنم را از جنس تو واز سایر شیاطین وازآنها که پیروی تو کرده باشند از انسانها.

حاصل اینکه درتوجه به تفسیر این آیات شریفه چند موضوع است که آدمی را به تفکر واندیشه در فلسفه خلقت وا می دارد ،چون در اول گفتگو درباره آفرینش آدم وارزش مقام او در سجده کردن فرشتگان بر او می باشد ودر ثانی سرپیچی ابلیس از سجده کردن برآدم وتکبر ورزیدن ورانده شدن او از منطقه قرب ، واینکه دانسته شود او همچنان دشمنی بزرگ وسرسخت برای فرزندان آدم است که برای اغوا کردن آنها از هیچ چیز فروگذار نکرده ونمی کند .

وموضوع دیگر مهلت دادن ابلس تا زمان معین وهمچنین سوگند یاد کردن او برای گمراهی بندگان خدا غیر از بندگان خالص ونیز پایان این امر که خدای تعالی در مقام سوگند قضاء خود را برآن مقرر داشته که ابلیس وشیاطین وپیروان آنها را در دوزخ مستقر فرماید که تمام این مراتب مستلزم بحثی گسترده و جداگانه است.

اولین ضربه ابلیس برای اغوا کردن آدم علیه السلام

قبلاً اشاره شد که در هفت مورد از قرآن مجید خدایتعالی درباره سرپیچی ابلیس از سجده کردن برآدم مطالبی که در پیرو هر یک از آیات ،آیات دیگری را از بعد دیگر متذکر شده،ودراینجا درباره چگونگی برخورد ابلیس با آدم در اولین مرحله می فرماید:

واذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسبحدوا الا ابلیس،ابی واستکبر و کان من الکافرین

«و (یادآور)هنگامی را که گفتیم ما به فرشتگان برای آدم سجده و خضوع کنید،پس همگی سجده کردند مگر ابلیس،که ازاین امر سرباززد و تکبر ورزید و به سبب این نافرمانی در زمره کافران قرار گرفت»(یا به اعتبار دیگر کافر شد).

قبل از اینکه بخواهیم به تفسیر این آیه شریفه بپردازیم بهتر آن است که شناخت بیشتری از ابلیس یا «شیطان بزرگ» داشته باشیم.

بطوریکه در تفسیر «کشف الاسرار«وسایر تفاسیر دیگر آورده اند:ابلیس،پدر شیاطین بوده و همچنانکه ،آدم پدر انسانها می باشد،خلقت او از آتش وخلقت ملائکه از نور بوده است.

معنی،ابلیس عصیان کننده و مایوس شونده از رحمت پروردگار است.

ودرآن تفسیر اضافه می کند که :ابلیس پیش از آنکه لعنت بر او آشکار شود،نام او «عزازیل» و حارث بوده و کنیت او «ابو کردوس» می باشد.

در تفسیر « مجمع البیان »آورده:ابلیس اسمی است عجمی به معنای شیطان.

اما دراین مورد که ابلیس آیا از ملائکه یا جن بوده است در تفسیر کبیر«منهج الصادقین» آورده است: که اکثر اهل تفسیر برآنند:ابلیس از ملائکه زمین است و کریمه «کان من الجن» را تاویل می کنند به آنکه جن از اجتنان است به معنی استتار و ملائکه مستترند از دیده ها.

شیخ مفید می گوید: ابلیس جن بود و ملک نبود،و روایات متواتر و فراوان از ائمه علیهم السلام به همین مضمون رسیده و مذهب امامیه نیز همین است واین دسته بر عقیده خود چنین استدلال می کنند.

  • خدا می فرماید:

     الا ابلیس کان من الجن.

«تمام ملائکه سجده کردند،جز ابلیس که از جن بود»

و معلوم است در هر جای قرآن کلمه جن آمده بازگشت آن به همان جن معروف است.

2- قرآن درباره ملائکه می فرماید:

لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون.

«آنچه خداوند به آنها فرمان داد نافرمانی و مخالفت نمی کنند و امر خدا را انجام می دهند»

بنابراین ابلیس که نافرمانی کرد ملک نبود.

  • برای ابلیس ذریه ونسل است،همچنانکه قرآن می فرماید:
  • افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو.

« آیا او ونسلش را دوست خود می گیرید غیر از خدا در حالیکه او دشمن شما است».

  • قرآن درباره ملائکه می فرماید:

                             جاعل الملائکه رسلا

«کسیکه فرشته ها را فرستادگان خود قرار داد».

بدیهی است که کفرو فسق از ساحت فرستاده خدایتعالی دور است.

و اکنون در پیرو آیه مورد تفسیر ،بعد از آنکه خدایتعالی آدم را به علومی اختصاص داد که شایسته سجده ملائکه گردید ، و با آن مقدماتی که برای او قائل شد،سپس فرمود:

وقلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغداً حیث و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین.

«و گفتیم ای آدم تو وهمسرت در بهشت سکونت گزینید و از نعمتهای فراوان هرکجا هر چه می خواهید بخورید،اما به این درخت مخصوص نزدیک نشوید ،که از ستمکاران خواهید شد»

در تفسیر نمونه ، آورده است: از آیات قرآن استفاده می شود که آدم برای زندگی در روی زمین همین زمین معمولی آفریده شده بود،ولی در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکی از باغهای سرسبزو پرنعمت این جهان بود ساخت،محیطی که در آن برای آدم هیچگونه ناراحتی وجود نداشت.

شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن روی زمین هیچگونه آشنائی نداته و تحمل زحمتهای آن بدون مقدمه برای او مشکل بوده ،و باید از چگونگی کردار و رفتار در روی زمین اطلاعات بیشتری پیدا کند ؛بنابراین می بایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی در روی زمین توام با برنامه ها وتکالیف و مسئولیتها می باشد که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباززدن از آن سبب رنج وناراحتی می باشد.

ونیز لازم بود بداند:چنان نیست که اگر خطا و لغزشی دامنگیرش شود درهای سعادت برای همیشه بر روی او بسته می شود و نمی تواند بازگشت کند (جای توبه و بازگشت در لغزش و خطاهای آدمی باز است).

آری این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که می بایست آدم فرا گیرد،وبا داشتن این آمادگی به روی زمین قدم گذارد.

در اینجا آدم خود را در برابر فرمان الهی در باره خودداری از نزدیک شدن به درخت مخصوص ممنوع دید،ولی شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود که دست از گمراه کردن آدم وفرزندانش برندارد به وسوسه گری مشغول شد،و چنانکه از سایر آیات قرآنی استفاده می شود به آدم اطمینان داد که اگر ازاین درخت بخورد او وهمسرش فرشتگانی خواهند شد و جاویدان در بهشت زندگی می کنند،حتی سوگند یاد کرد که خیرخواه آنان است و سرانجام شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از آنچه در آن بودند «بهشت» بیرون کرد:

فازهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه،و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو لکم فی الرض مستقر و متاع الی حین.

«پس شیطان آنها را بر گناه ولغزش واداشت واز بهشتی که کانون آرامش وآسایش و دور از رنج ومشقت بود براثر فریب او اخراج شدند،و خدایتعالی به آنها اشاره فرمود:همگی به زمین فرود آئید،در حالیکه بعضی دشمن دیگری خواهید بود،وبرای شما تا مدتی معین در زمین قرارگاه و وسیله بهره برداری است.

شیطان همیشه بر سر راه مستقیم کمین می کند

همانطور که می دانید، کسانیکه خود را از راه مستقیم دور داشته و به راه خطا ناصواب می روند،دیگر وقت عزیز خود را صرف آنها نمی کند،چون آنها در راه خود شیطان بوده ودر مسیر گمراهی می باشند و به همان راهی می روند که خواسته آن ملعون است،البته همین افراد که در راه او قدم بر می دارند،اگر بخواهند زمانی تغییر جهت دهندو یا تنبهی برای آنان حاصل شود که بخواهند راه مستقیم را در پیش گیرندآنوقت دیگر شیطان به فعالیت برخاسته و مانع حرکت آنها به سوی نجات می شود،به هر وسیله ممکن در دل آنها رخنه کرده و وسوسه ها ایجاد می کند،تا بلکه نگذارند به راه توبه و راه حق گرایند.

درعین حال شیطان تمام هم خود را متوجه کسانی می سازد که در راه مستقیم یعنی راه ایمان واطاعت از امر حقتعالی قدم برمی دارد وهرچه آدمی دراین راه ثابت قدم تر باشد،توجه و آمادگی شیطان برای اغواء او بیشتر است.

داستانی نقل کرده اند: که وقتی یکی از مردان خدا شیطان را با حالت خاصی دید که زنجیرهای متعددی بر دوش گرفته و هریک ازاین زنجیرهابعضی ضخیم و بعضی باریکتر و بعضی متوسط است و در میان آن زنجیرها زنجیری بود بسیار ضخیم که قابل پاره شدن نبود،مرد خدا به شیطان گفت:ای لعین این زنجیرها از برای چیست؟ شیطان در پاسخ گفت:آنها که باریکتر می باشد برای گردن کسانی می باشند که اعتقادات نیمه بندی دارند و به زودی با من همراه می شوند ومن آنانرا به این زنجیرها می کشانم، زنجیرهای ضخیم برای آنهائیست که درایمان خود ثابت قدم اند و به سختی می توانند آنها را پاره کنند و اما زنجیرهای بزرگ که حتی الامکان غیر قابل گسستن است برای رهبران بزرگ است که هدایت اهل ایمان را به عهده گرفته اند و اگر این زنجیر کشانیده شوند جمعیت کثیری از بندگان خدا را به گمراهی کشانیده اند.

بنابراین: شیطان بر سر راه مستقیم کسانی بیشتر کمین می کند که ایمان وعقاید خود را محکم گرفته اند ،خدایتعالی فرمود:ما آدم را آفریدیم و صورت بندی کردیم، سپس به فرشتگان گفتیم برای او خضوع کنید،همه کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود و در اثر تکبر و غرور از درگاه رانده گردید و بنا به درخواستش تا زمان معینی مهلت داده شد.

اما شاهد کلام در اینجاست که در ادامه آیات می فرماید که شیطان گفت:

قال فبما اغویتنی لا قعدن لهم صراطک المستقیم.

«برای این ضلالت و گمراهی که نصیبم کردی،من بر سر راه مستقیم تو برای آنها کمین می کنم».

دراین معنا چنین اشاره شده است که شیطان گفت: من بر سر راه راست تو که آنان را به درگاهت می رساند و منتهی به سعادت آنان می گردد می نشینم،کنایه از اینکه مراقب آنان هستم ،هر که را دراین راه ببینم اینقدر وسوسه می کنم تا از راهش بدر برم.

مفسران دراین آیه شریفه مطالب گسترده ای دارند که از جمله شیطانرا نخستین پایه گذار مکتب جبر خوانده اند از آن جهت که او صراحتاً گفت:چون تو مرا گمراه ساختی ،من هم در گمراهی نسل آدم کوشش خواهم کرد.

ولی این پندار شیطان باطل ونادرست است ، چون آنچه در قضا وقدر الهی انجام می شود،قضا وقدر تشریعی است، یعنی فرمانها و تکالیف پروردگار در هرحال در پیرو این آیه شریفه، شیطان برای تایید وتکمیل گفتار خود اضافه کرد که نه تنها بر سر راه آنها کمین می کنم ،بلکه ادامه داد:

ثم لاتینهم من بین ایدیهم ومن خلفتهم وعن ایمانهم وعن شمائلم و لا تجد اکثرهم شاکرین.

«پس،از پیش رو واز پشت سر واز طرف راست واز طرف چپ برآنها می تازم،همچنانکه بیشتر آنها را شکر گذار نخواهی یافت».

واین همان اصطلاحی می باشد که در بین مردم جاری است و برای کسیکه سخت دچار گرفتاری شده است می گویند او از چهار طرف محاصره شده است.

اما در ذیل این آیه شریفه دربیشتر از تفاسیر روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که در آن تفسیر عمیقتری برای این چهار جهت آورده است،همچنانکه می فرماید: منظور از حمله پیش رو این است که آخرت را در نظرش بی ارزش می کنم،ومنظور از حمله پشت سر،این است که آنها را به جمع آوری مال وثروت و بخل از ادای حقوق واجب بر آن تشویق می کنم تا مال برای ورثه باقی بماند و مقصود از حمله سمت راست،این است که دین آنها را فاسد می کنم و گمراهی را در نظرشان نیکو جلوه می دهم و منظور از حمله سمت چپ این است که لذتها و شهوات را بردلهای ایشان غالب می کنم.

در تفسیر عیاشی ،دررابطه با همین آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: به آن خدائی که محمد صلی الله علیه وآله را مبعوث کرد،عفریتها و شیاطین در اطراف مومن بیشتر از زنبورهائی است که در پیرامون گوشت آمد وشد دارند.

و همچنین دراین معنا گفته شده است :علت اینک شیطان می گوید: از جلو پشت سر و راست وچپ به آنها حمله می کنم و نمی گوید از بالای سر به خاطر این است که از بالای سر رحمت نازل می شود و او نمی تواند از آنجا حمله کند، همچنانکه نمی تواند از پائین پا سر برآورد وحمله نماید،زیرا او ترسناک است.

بعضی دیگر گفته اند: که منظور از حمله ای که از جلو وسمت راست می شود حمله هائی است که مردم می بینند و منظور از حمله های که از پشت سر وعقب می شود آن حمله هائی است که نمی بینند.

در هرحال بعد از آنکه شیطان اشاره کرد که من از جمیع آدمی را محاصره کرده و از راه هدایت بازداشته و به وادی ضلالت می کشانم،در ادامه این آیات باز خدایتعالی بر وجه دیگری فرمان بیرون رفتن او را از حریم قرب و مقام و منزلت بالا صادر می فرماید:ولی دراینجا با این تفاوت که در آیات گذشته امر به خروج او از صف فرشتگان صادر شده بود اما در پیرو این آیات حکم طرد او به صورت تحقیر آمیزتر وشدیدتر صادرنموده و می فرماید:

قال اخرج منها مذوما ً مدحوراًلمن تبعک منهم لاملئن جهنم منکم اجمعین.

«چنین امر فرمود: ازاین جایگاه با ننگ وخواری بیرون رو که نکوهیده و مطرود هستی،و سوگند یاد می کنم که هر کس از تو پیروی کند،هر آینه دوزخ را ازتو و آنان پرسازم».

وچنین گفته اند: که این تهدید شاید از آن جهت باشد که شیطان در امر لجاجت سرسختی نشان داد و اصرار در امر وسوسه انسان به خرج داد، یعنی دراول تنها گناه او سرپیچی از اطاعت و فرمان خدایتعالی بود،وبه همین جهت بطور معمولی امر به خروج او از درگاه الهی شد،اما بعد گناه بزرگ دیگری برگناه خود افزود و آن اظهار گمراه ساختن انسانها و ایجاد وسوسه و انحراف آنها از راه حق بود،که در پیرو این آیات اطلاعیه مهمی خدایتعالی برای او وپیروانش صادر فرمود،و آنها را به ورود در دوزخ در رستاخیز هشدار داد.

راه نفوذ شیطان در آدمی ازیک راه و دوراه نیست!!

در ادامه این بیان که خدایتعالی در هفت مورد از قرآن مجید یاد آوری می فرماید : که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید. آنها همه سجده کردن جز ابلیس.

دررابطه به این موضوع در آیه دیگری ابلیس بر وجه استفهام آمیزی علت سرپیچی خود را اظهار داشته ومی گوید:

قال ءاسجد لمن خلقت طینا

«آیا سجده کنم برای کسیکه او را از خاک آفریدی ؟!».

این جمله استفهام انکاری است یعنی ، ابلیس گفت : چگونه برای آدم سجده کنم در حالیکه من بهتراز او هستم(باتوجه به آیات دیگری که تفسیر آنها گذشت اشاره برتری او براین بود که اصل من آتش است و از اصل او که خاک است شریفتر است.)

در هرحال ابلیس با جراتی جسارت آمیز گفتار خود را براین وجه ادامه داد:

قال ارایتک هذا الذی کرمت علی لئن اخرتن الی یوم القیمه لاحتنکن ذریته الاقلیلا

«گفت: این کسی را که گرامی داشتی و بر من ترجیح دادی ،اگر تا روز قیامت مرا زنده بگذاری همه فرزندانش را گمراه وریشه کن خواهم ساخت جز عده کم و اندکی که (آنان مخلصان و مومنان راستین هستند)».

یا به اعتبار دیگر معنا چنین است که:ابلیس بعداز آنکه سرپیچی کرد، دچار غضب الهی شد،گفت: پروردگارا: این بود که مرا به سجده کردن بر وی مامور نمودی؟ و چون انجام ندادم از درگاه خودت دورم ساختی؟سوگند که اگر تا روز قیامت که مدت عمر بشر در زمین است مرا مهلت دهی یک یک ذریه او را افسار می کنم و هر آینه مستولی شوم به اغواء و اضلال بر فرزندان او مگر اندکی را که بندگان نخلص تو هستند.

البته این جسارت از آن نظر بود که ابلیس دید براثر این استکبار و سرکشی در برابر فرمان خدا از درگاه مقدسش برای همیشه طرد شده و خواست در مهلت دادن خدایتعالی بر گناه خود بیفزاید.

و بگفته بعضی از مفسرین : خدایتعالی از نظر آنکه میدان آزمایشی برای همگان تحقق یابد و وسیله ای برای پرورش مومنان راستین فراهم شود تا آنان در کوره حوادث پخته شوند و در برابر دشمن نیرومند و قوی و قهرمان گردند به شیطان امکان بقاء و فعالیت داد،همچنانکه در پیرو همین آیه فرمود:

قل اذهب فمن تبعک منهم فان جهنم جزاؤکم جزاءً موفوراً

«گفت:برو، هر کس از آنها که پیروی و تبعیت از تو کند، همانا که دوزخ سزا و کیفر آنهاست که آن جزاء و کیفری تمام و فراوان است.»

بعضی گفته اند: امر به رفتن ابلیس،امر حقیقی نیست،همچنانکه در محاورات روزمره به مخالفت خود می گوئیم:برو، هر چه از دستت برمی آید کوتاهی مکن،یا به اصطلاح دیگر ،برو عقب کارت.

اما شاهد کلام در ادامه این آیات بر این است که:قرآن مجید نفوذ شیطان و اسباب و وسائلی را که در وسوسه های خود بکار می برد به اشکال جالب و گوناگونی بیان داشته می فرماید:

واستفزز من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک ورجلک وشاکرهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غروراً.

« هر کدام از آنها را می توانی با صدای خودت برانگیزانی ولشکر سواره و پیاده نظام خود را بر آنها گسیل داری،ودر اموال و فرزندان آنان شریک جوئی و آنها را با وعده ها سرگرم کنی ،ولی وعده شیطان جز فریب و دروغ چیز دیگری نیست وهمه سراسر بی اساس و فریبنده است».

بعضی از مفسران معنای آیه را براین وجه ذکر کرده اندکه: ای ابلیس به خفت و آسانی از جای برانگیز هرکس را که توانی از فرزندان آدم را به آواز خود یعنی، به خواندن آنها به فساد وتباهی گمراه ساز،ویا آنها را با غنا و مزامیر و آوازی که رضای خدا در آن نیست به گناه ومعصیت دعوت کن و لشکریان خود را از سواره و پیاده برای اغواء ووسوسه آنها مسلط گردان و شرکت کن با آنان در اموال تا آنها از راه حرام به جمع آوری مال بپردازند و در راه معصیت صرف نمایند و تشویق کن آنانرا در زنا کردن تا فرزندان نا مشروع به بار آوردند و درراه معصیت صرف نمایند و تشویق کن آنانرا در زنا کردن تا فرزندان مشروع به بار آورند و نام آنها را به «عبدالعزی» و عبدالشمس بگذراند،و بسیار وعده ده آنانرا به وعده های باطل و طول امل و شفاعت بتان ،و آنانرا به انکار روز بعث و نشور وحشر و بهشت و دوزخ وادار ساز(پس فرزندان آدم باید بدانند)که وعده ها و گفتار شیطان غیر از فریب و نیرنگ ودروغ چیز دیگری نیست!

در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه شریفه آورده است: اینکه می فرماید، ای ابلیس هر که را می توانی با دعوت به وسوسه خود به بیراهه بکشان و گمراه کن،این جمله اگرچه به صورت امر بیان شده است،لکن در حقیقت تهدید است،چنانکه ابن عباس گوید:معمولاً بخواهند کسی را تهدید کنند،می گویند: هر چه بخواهی بکن سرانجام نتیجه کارت را خواهی دید.

در تفسیر نمونه، آورده است: گرچه در آیات فوق مخاطب شیطان است و خداوند به عنوان یک فرمان تهدید آمیز به او می گوید : هرچه از دستت ساخته است بکن و با وسائل گوناگون به اغوای بنی آدم برخیز ،ولی در مواقع هشداری است به همه انسانها که طرق نفوذ شیطان را دریابند و از تنوع وسائل وسوسه های او آگاه شوند.

پیروی کردن از گامهای شیطان!

در قرآن مجید چهارده مورد است که خدایتعالی شیطان را برای آدمی دشمنی آشکار ذکر کرده، و در هر مورد خصوصیاتی از آن را یاد آور شده و دلیل خصومت او را بیان داشته است.

همانطور که قبلاً در اولین مرحله درباره حضرت آدم و خوردن او از شجره منهیه ذکری به میان آمد،که این موضوع در واقع ارتباط مستقیم با اولین وسیله حیات و زندگانی انسانرا در برداشت یعنی مسئله تغذیه و خوراک که مایه زیست و زندگانی است، لذا گویا خصومت شیطان دراین امر با آدمی بسیار موثر و مورد توجه است و می تواند ازاین راه از ابعاد گوناگون آن آدمی را گمراه و به زانو در آورد،چون شیطان همیشه دراین راه گامهای برجسته ای برداشته و برای ایصال به اهداف خود وفریب و اغواء آدمی ازاین طریق پیگیری کرده و موفق بوده است. وازاین جهت خدایتعالی در مورد خوردن خوراکیهای حلال تاکید فرموده و دشمنی شیطان را دراین ابطه هشدار می دهد، چنانکه می فرماید:

یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً طیباً ولا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین.

«ای مردم بخورید از آنچه در زمین حلال و طیب و پاکیزه است،واز گامهای شیطان پیروی نکنید، که او برای دشمن آشکاریست».

ازاین معنا بر می آید که خدایتعالی تنها چیزی را غیر طیب خوانده است که حرمت آنها را صراحتاً مقرر فرموده، همچنان: خمر ومسکرات،گوشت میته وخون و گوشت خوک و سایر چیزهای دیگر که خوردن آنها نهی شده و در مرتبه رجس و پلیدی و نجاسات است، که خوردن آنها خود مقدمه ای برای گام به گامی از گناهی به گناه دیگر است و وسیله ای برای ارتکاب معاصی بسپار!

و اما خوردن خوراکیهای دیگر همه حلال و طیب برای تمام افراد عالم است،و کسی نمی تواند پیش خود آنها را بر خود و دیگران حرام کند،همچنانکه در شان نزول همین آیه آمده است که : بعضی از طوایف عرب از قسمتی از انواع زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند،که اصل همین عمل کار شیطان و اطاعت از امر او ویا پیروی از او و یا قدم گذاری به جای قدم او می باشد.

در هر حال خدایتعالی در آیه شریفه براین خطاب عمومیت داده وعداوت شیطان را برای پیروی نکردن ازاو به جهانیان هشدارداده وازاین جهت در پیرو همین آیه می فرماید:

انما یامرکم بالسوء والفحشاء و ان تقولوا علی الله مالا تعلمون

«همانا که شیطان شما را به بدیها امر کرده و به انحرافات و کار ناپسند فرمان می دهد،ونیز شما را وادار می کند که از روی نادانی به خداوند بدهید.»

بعداز آنکه خدایتعالی بندگان ارا از پیروی نکردن از آثار شیطان هشدار می دهد و آنها راازاین خطر برحذر می دارد،سپس چگونگی عمل او را نسبت به آنان متذکر شده و اشاره می فرماید که: شیطان شما را به کارهای زشت و ناروا و هرگونه معصیت و انجام هر عملی که زیانبخش است دعوت می نماید،و وسوسه می کند شما را وامر می کند به گناهانی که حدی برای آنها معین نشده و هم به گناهانی که برای آنها کیفر مخصوصی مقرر شده است.

و همچنین شیطان شما را وادار می کند به گفتار و نسبت های ناروائی که از روی جهل و نادانی بر خداوند افتراء بندید و آنچه را که شایسته مقام پروردگاری نیست به او سبحانه و تعالی نسبت دهید..

دراینجا باید دانست که حقیقتاً شیطان جز بدبختی و شقاوت و دشمنی و عداوت هدف دیگری برای آدمی ندارد و لذا در هر لحظه انسان را با جلوه دادن اعمال زشت و ناروا به کارهای زشت و ناپسند امر می نماید.

از گامهای شیطان پیروی نکنید!

درادامه گفتار قبل خدایتعالی باز در چند مورد در ارتباط باهمان معنا بر وجه دیگر هشدار می دهد،که مواظب آنچه بر شما روزی داده نشده است باشید و از گامهای شیطان پیروی نکنید ،همچنانکه می فرماید:

... کلوا مما رزقکم الله ولاتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین

« ازآنچه خداوند به شما روزی داده است بخورید و به جای پای شیطان قدم مگذارید که او دشمنی آشکار برای شما است».

بطوریکه بعضی از مفسران اشاره کرده اند: خدایتعالی در نظام تشریع قانون حلال و حرام را برای مردم بیان فرموده ،و همانطور هم که قبلاً گذشت به تعبیری از نخوردن روزیهای حلال وحرام کردن بعضی از آنها را بر خود از وساوس و گامهای شیطانی ذکر فرموده است.

البته خطاهائی که در قرآن مجید مربوط به استفاده از انواع خوراکی و غذاهای مربوطه می باشد، کم نیست و معمولاً با دو قید حلال و طیب همراه است و آنچه را که از خوردن آنها نهی شده حرام بودن آنها را یاد آوری فرموده است.

در پنج مورد از قرآن مجید جمله «ولا تبعوا خطوات الشیطان» آمده است، که در مورد آن از غذاها و روزیهائی می باشد که خدایتعالی هشدار می دهد این نعمتهای حلال را در غیر مورد مصرف نکنید ، وآنها را برای اطاعت و بندگی و سیله قراردهید نه برای فساد و طغیان و سرکشی، همچنانکه درجای دیگ فرمود:

کلوا من طیبات ما رزقناکم و لاتطغوا فیه...

«بخورید از روزیهای پاکیزه ای که برای شما مقرر کردیم ولی درآن طغیان نکنید».

در پایان بخشی که درباره پیروی از گامهای شیطان گذشت، اکنون چون موضوع در مرتبه کمال اهمیت است که باید اهل ایمان توجه بیشتری داشته باشند ،لذا گذشته از بیان آیات قبل در رابطه با این معنا خدایتعالی در جای دیگر باز تاکید می فرماید:

یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان،ومن یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء والمنکر...

« ای کسانیکه ایمان آوردید از آثار و راههای شیطان(وسوسه های او) پیروی نکنید هر کس قدم جای پای شیطان گذارد به گمراهی و انحراف کشیده می شود،چرا که او امر به فحشاء و زشتیها و منکرات می نماید».

کسانی که از شیطان پیروی می کنند در واقع اطاعت امر او می کنند برآنچه آنها را فرمان می دهد و به اعمال و افعالی که درنهایت زشتی و پلیدی است وا می دارد،لذا این آیه شریفه نهی می کند آدمی را از تبعیت شیطان چون هر کس از او متابعت نماید بلاشک مرتکب اعمال زشت و ناپسند و گناه ومعصیت خواهد شد.

در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه آورده است : منظور از خطوات شیطان کلیه اموری است که نسبت به هدف و مقصود شیطان می باشد که او همچنان مقدمه شرک و دوری از خدا را فراهم می سازد.

وهمچنین وسوسه های او ووادار کردن آدمی به انجام مقاصد سوء وزینت دادن کار آنها که در نظرشان جلوه گر می سازد،که در واقع قدمهای شیطان عبارت است از سوء و فحشاء و چیزی بدون علم بر خدا بستن و آنچه را که خدایتعالی از انجام آن نهی فرموده است.

حاصل اینکه: این یک حقیقتی می باشد که آنچه از کارهای زشت و ناپسند از آدمی سر می زند در اول از تحریکات شیطانی بوده وسپس حالاتی درانسان به وجود می آورد که هوای نفس را بر او غالب ساخته شقاوت را هم بر او مستولی می نماید و همچنان به راهی که نباید قدم بردارد به همراه دشمن سرسخت خود شیطان براه افتاده و به مرز بدبختی و گمراهی کشانیده شود.

 

 

 

عمل شیطان چیست؟

اشتراک بگذارید:

دانلود با لینک مستقیم


شیطان کیست