هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود اختراع تلفن 20 ص

اختصاصی از هایدی دانلود اختراع تلفن 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

اختـــراع تلفـــن

1892 هنگامی که گراهام بل بین شیکاگو و نیویورک ارتباط تلفنی برقرار کرد.

مقدمه:

یکى از آثار رسانه هاى جمعى خصوصاً انواع امروزى آن سرگرم کردن مردم در کنار اطلاع رسانى و آگاهى دهى است. منتقدان رسانه هاى مدرن معتقدند که بعد سرگرمى برنامه هاى رسانه اى آن قدر پررنگ و جلا شده است که بیشتر باعث ایجاد حواس پرتى در مردم مى شود. عارضه اى که حاصل سپردن هوش و حواس خود به برنامه هایى است که از نظر محتوایى چیزى براى گفتن ندارند. این نوشتار که به نحوى مکمل بحث آغازین صفحه ارتباطات در شماره پیش است، تغییر در شیوه انتقال پیام را در گذر تاریخ و با پیدایش کاغذ، تشریح مى کند. مارسل دانسى، ضمن برشمردن روش هاى ثبت نوشته ها در دوران باستان، تاریخچه اى مختصر از پیدایش رسانه هاى جمعى را ارایه مى دهد و معتقد است که اختراع کاغذ اولین جرقه رسانه هاى ارتباط جمعى را زده است، اما به تدریج وسایل الکترونى و دیجیتالى نیز در کنار آن پدید آمدند و به زیست نسبتاً مصالحه آمیز خود با رقیبان قدیمى ادامه داده اند. پیدایش تلگراف، تلفن، تلکس، رادیو و تلویزیون از جمله وسایل مورد بحث این نوشتار است که در شماره آینده با تشریح رایانه و سایر رسانه ها ادامه مى یابد.

یکى از تمدن هایى که نوشتن پیکتوگرافیک را به عنوان وسیله اى براى ثبت عقاید، پیگیرى معاملات تجارى و انتقال دانش مورد استفاده قرار داد، تمدن چین باستان بود. براساس برخى تخمین هاى باستان شناختى، پیکتوگرافى چینى ها ممکن است قدمتى برابر با قرن پانزدهم قبل از میلاد داشته باشد. این پیکتوگرافى، به شکلى ویژه لوگوگرافیک بود، زیرا براى ارایه (بازنمایى) کلمات کامل (بدون ارجاع به تلفظ آن ها) از نمادهاى تصویرى بهره مى گرفت. سیستم پیکتوگرافیک باستانى کاملاً پیشرفته، خط میخى نامیده مى شد زیرا از نمادهاى تصویرى گوه مانند تشکیل شده بود. این نوع خط متعلق به سومرى ها- بابلى ها بود که حدود ۵۰۰۰ سال پیش به وجود آمد. سومرى ها، بازنمایى هاى خود را بر روى خشت هاى گلى ثبت مى کردند که باعث مى شد نوشته خط میخى به یک وسیله ارتباطى بسیار گران و غیرعملى تبدیل شود. به این دلیل در آغاز فقط حاکمان و روحانیان آن را مى ساختند، مى آموختند و مورد استفاده قرار مى دادند. از حدود سال ۲۷۰۰ تا ۲۵۰۰ قبل از میلاد نوع دیگرى از نوشته هاى پیکتوگرافیک به نام [خط] هیروگلیف در مصر اختراع شد. مصرى هاى براى ثبت نوشته هاى خود از پاپیروس (نوعى کاغذ اولیه که از نى ساخته مى شد) استفاده مى کردند. سیستم هیروگلیفى سرانجام در درون خود عناصر فونوگرافى را به وجود آورد. فونوگراف‌ها، اشکالى هستند که معرف بخش هایى از کلمات مانند بخش ها یا صداهاى منفرد هستند.

یک سیستم کامل براى بازنمایى صداهاى واحد، سیستم الفبایى نامیده مى‌شود. اولین سیستم الفبایى در خاورمیانه ظهور یافت و به وسیله فنیقى ها (مردمى که در منطقه ساحل شرق دریاى مدیترانه زندگى مى کردند که امروزه بیشتر آن در لبنان واقع شده است) به یونان انتقال یافت. این الفبا فقط داراى نمادهایى براى صداهاى صامت (حروف بى صدا) بود. هنگامى که به یونان رسید، نمادهاى صداهاى مصوت (حروف صدادار) به آن اضافه شد و سیستم الفباى یونانى را به اولین سیستم الفبایى تمام عیار تبدیل کرد. همان گونه که پیشتر اشاره شد، پیدایش نوشته الفبایى یک تغییر پارادایم واقعى به وجود آورد، زیرا براى جوامع امکان ذخیره و حفظ دانش به شکلى پایدارتر فراهم آورد.

آلکساندر گراهام بل (Alexander Graham Bell) در سال 1847 در اسکاتلند بدنیا آمد. او پدر و مادری تحصیل کرده داشت و تحصیلات اولیه را نزد والدین خود آموخت، مادر او تقریبا ناشنوا بود و برعکس پدرش گفتار درمان. شاید به همین دلیل بود که آلکساندر از ابتدا علاقمند به مسائل صوتی بود و در باره آن بسیار تحقیق کرد. وی علاوه بر دانش صدا به هنر عمومی، موسیقی و سرودن شعر علاقه بسیار داشت. پس از انجام تحصیلات اولیه نزد والدین در انگلستان به دانشگاه رفت و در سال 1870 به ایالات متحده مهاجرت کرده از دانشگاه بوستون (Boston) درجه پروفسوری در فیزیولوژی صدا (Vocal Physiology) گرفت.

الکساندر در دانشگاههای ادینبورگ و لندن تحصیل میکرد. در سال 1870 خانواده اش به کانادا مهاجرت کرد، پدر بزرگ وی روشی را ابداع کرده‌بود که با استفاده از آن به افراد ناشنوا آموزش لبخوانی می داد. با کمک این روش، افراد ناشنوا یاد می گرفتند که با مشاهده حرکت لبها، سخنان دیگران را بفهمند. این خانواده در مورد نحوه صحبت کردن و اصوات، اطلاعات زیادی داشتند. بل نیز این کار را از پدرش آموخته بود او اوقات فراغتش را صرف ساختن دستگاهی کرد که با استفاده از آن مردم بتوانند از فاصله دور با یکدیگر گفتگو کنند. همکارش واتسن او را یاری کرد، یکی مشغول تنظیم فرستنده و دیگری مشغول تنظیم گیرنده بود. نخستین کلمات که از طریق تلفن گفته شد چنین بود: «آقای واتسن لطفاً بیایید اینجا، با شما کار دارم.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود اختراع تلفن 20 ص

تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

اختصاصی از هایدی تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

 

American Philosophy

Narrativity, Modernity, and Tragedy:How Pragmatism Educates Humanity

Sami PihlströmUniversity of Helsinkisami.pihlstrom@helsinki.fi

 

ABSTRACT: I argue that the modernist notion of a human self (or subject) cannot easily be post-modernistically rejected because the need to view an individual life as a unified ‘narrative’ with a beginning and an end (death) is a condition for asking humanly important questions about its meaningfulness (or meaninglessness). Such questions are central to philosophical anthropology. However, not only modern ways of making sense of life, such as linear narration in literature, but also premodern ones such as tragedy, ought to be taken seriously in reflecting on these questions. The tradition of pragmatism has tolerated this plurality of the frameworks in terms of which we can interpret or ‘structure’ the world and our lives as parts of it. It is argued that pragmatism is potentially able to accommodate both the plurality of such interpretive frameworks—premodern, modern, postmodern—and the need to evaluate those frameworks normatively. We cannot allow any premodern source of human meaningfulness whatsoever (say, astrology) to be taken seriously. Avoiding relativism is, then, a most important challenge for the pragmatist.

1. The idea that "grand metanarratives" are dead is usually regarded as the key to the cultural phenomenon known as postmodernism. We have been taught to think that the Enlightenment notions of reason, rationality, knowledge, truth, objectivity, and self have become too old-fashioned to be taken seriously any longer. There is no privileged "God's-Eye-View" available for telling big, important stories about these notions. The cultural hegemony of science and systematic philosophy, in particular, is over.

Nevertheless, as even some postmodern thinkers themselves keep on insisting, we still have to be committed to the grand narrative of our individual life.(1) We cannot really dispense with the modernist notion of self, and the one who says we can forgets who she or he is. From the point of view of our own life, no postmodern death of the subject can take place. On the contrary, my death transcends my life; it is not an experienceable event of my life—as Wittgenstein also famously pointed out at Tractatus 6.4311. Most (perhaps all) of us feel that one's own death is hardly even conceivable from within one's life.

On the other hand, somewhat paradoxically, death must be postulated as the imaginary end point, the final event, of the story of my life. If there were no death (i.e., the annihilation of my self) to be expected, I could not even realize that I am leading a specific, spatio-temporally restricted human life. The fact that death is awaiting for me, even if I cannot fully understand what it is all about, enables me to think about my life as a coherent whole with a beginning and an end. Only with respect to such a life can the question of "meaning" or "significance" arise.

It seems, then, that no postmodernist talk about the disappearance of the subject, connected with the distrust felt toward grand narratives, can force us to give up this meta-level fact about our life. We might perhaps even say, echoing Kant, that the inescapability of death is a necessary "transcendental condition" of a meaningful (or, for that matter, meaningless) life. Human life as we know it is intelligible only under the circumstances in which death inevitably puts an end to it. Without death, our lives would be something entirely different, something about which we can have no clear conception whatsoever—not from the point of view of our present human condition, at least.

Death, then, plays a decisive role in the modern human being's understanding of her or his life as a unified narrative. Let us explore the essentially modern notion of narrativity in some more detail. It is a central element of the modern outlook, of our typically modern conception of personal identity, to employ this notion in making sense of our lives. The modern person, often without noticing it, conceives of her or his life as a "story", and this narrativist attitude to life has been conceptualized in various ways in the history of modern thought (cf. Taylor 1989). To see one's life as a linear progression from a starting point, through various phases (corresponding to adventures in a novel), up to its final page, death, is to be a modern person. To go postmodern is to break this chain of narration, as in self-conscious fiction, in which the story itself somehow "knows", and shows that it knows, that it is only a fictional story. The postmodern person could, or such a person thinks that she or he could, understand that the subjective life she or he leads is not really the life of a single, unified subject. Then, apparently, such a "subject" would not be a person in any normal sense of the term.

I am not simply suggesting that we should not at all attempt to go postmodern in this sense. The "antihumanist" French (as well as American) thinkers have had many insightful things to say about the ways in which the modern subject is constituted in terms of the social and political structures (e.g., power relations) which make life-narratives possible in the first place—instead of being the fully autonomous center of its life we are (modernistically) inclined to think it is. Furthermore, interesting post-structuralist developments of these investigations have been pursued. Some are still emerging. Yet, from the point of view of an individual human being living in her or his natural and cultural environment, there can be no total disappearance of the subject any more than there can be a total disappearance of all acting characters in a literary narrative. Narratives are about actions—usually about human actions in some problematic circumstances. There simply is no way for us humans to remove this fact of humanity. To do so would require that we turn into beings quite different from what we in fact are. As long as our life is intelligible to us, we will presumably be unable to fail to see ourselves as characters in a narrative, acting in the midst of the problems our environment throws against our face. Even the postmodernist writers themselves, whose work I am unable to comment upon here in any detail, must view themselves as subjects engaging in the intentional action of writing postmodernist prose.

It is, in fact, somewhat ironical that postmodernist philosophers and sociologists of science—for example, Joseph Rouse (1996) in his recent book—strongly emphasize the need to take seriously the narrative aspect of science, thus employing an inherently modernist notion in apologizing for postmodernism. "Modernist" philosophers of science need not necessarily oppose the idea that science, like any other human practice, is partly constituted through the narratives told in and about it.(2) On the contrary, they may join the postmodernist thinkers in granting narrativity an important place in the formation of scientific world-views.

2. I would now like to suggest that, despite the thoroughgoing modernity (or postmodernity) of our age, we should not only take into account the modern and postmodern literary analogues of human life (i.e., linear narrative and broken, "self-conscious" narrative), but also be prepared to look at our lives, at least occasionally, in premodern terms, e.g., in terms of classical tragedy. Our serious mistakes in life will, we might come to think, be "revenged"—perhaps not by any supernatural forces, but by other human beings or by the non-human nature nevertheless. Or at least so we can interpret those mistakes. We might, for example, conceive of a disastrous car accident or plane crash as analogous to the nemesis the tragic hero confronts after having committed the tragic mistake. Many people would undoubtedly consider this an irrational idea. The people who die in such accidents—let alone those millions who die in wars and massacres— are usually innocent. They never did anything that ought to be revenged: they made no tragic mistakes; they just died, unnecessarily.

But this is not the point. The tragic figures—say, Oedipus or Hamlet—were, in some sense, innocent, too. Perhaps the most tragic thing that can happen to a human person is that even an innocent life may be "revenged". Even if, in some conventional sense, the character has been innocent or even virtuous, there may still be something fundamentally "wrong" in her or his life, or in the very fact that she or he lives at all. In our (post)modern economic societies, we may quite easily think about our lives as crimes against humanity. It is because we live in the way we do that the non-human nature and all the poor people in the third world suffer incredibly. We cannot help contributing to the increasing of that suffering, even though we live as responsibly as we can within our standard Western liberal democracies. We deserve a nemesis.(3)

I do not think that any authentic feeling apparently captured in (quasi-)religious exclamations like "I am guilty" or "I have sinned" can be easily reached in concrete human life. But the Christian experience of sin, or moral condemnation in front of God, is perhaps the closest analogue to the experience I try to describe (an experience that we, rich Western people as we are, ought to be capable of having), except that the world-view of tragedy recognizes no Christian salvation. Therefore, tragedy is conceptually closer to us non-believers.

What I try to say is that the points of view to the world provided by fundamental physics, molecular biology, and neurophysiology are not the only legitimate ones to be taken into account when we try to understand our humanity. We should open our eyes to what, say, tragedy (among many, perhaps conflicting perspectives) can tell us about our lives. In the pluralistic spirit of pragmatism, we should tolerate various different points of view— language-games employing different standards of acceptability, pursuing different goals, and satisfying different human needs— for interpretively structuring the world, including our own place in its scheme of things (see Pihlström 1996a). Modern science is, of course, one of these human perspectives to reality, but the premodern tragic picture of man's fragile position in the world cannot be excluded just because there is no "scientific evidence" for its correctness. It is a correct picture in an entirely different sense, based on entirely different practical purposes. Pragmatists, early and late, have respected this plurality of our ways of experiencing and making sense of both human and non-human reality. They have had no use for the fiction of a "God's-Eye-View" to the world (here the traditions of pragmatism and postmodernism of course resemble each other), but, unlike postmodernists, they have not attempted to destroy the notion of a human subject. Instead, they have respected our need to ask questions about the significance of our individual lives. Therefore, pragmatism might also be able to accommodate our need— a very human need indeed— to be able to conceive of our lives as tragic (or, to point out a possible link between the premodern and modern standpoints, as tragic narratives).

Relevant examples could be multiplied. Another crucially important premodern source of insight for those who wish to make sense of their human limitedness might be the Book of Job (which is not a tragedy, of course). Reading the story about Job may make us appreciate our smallness and insignificance as parts of a vast amoral universe (cf. Wilcox 1989)— irrespective of whether we are theists, atheists, or agnostics, I would add.

The problem here, as so often in philosophy, is how to avoid uncritical relativism. Why can (or should) we "structure" our lives on the basis of tragedy, recognizing our hubris and the resulting nemesis, or on the basis of the Book of Job, recognizing our ignorance and weakness against the great mysteries of the creation, but not— at least not rationally and responsibly— on the basis of astrology (another premodern practice or viewpoint), postulating interstellar causal forces which determine the events of our lives? Both tragedy, the Bible, and astrology are, to use Nelson Goodman's term, "entrenched" in human culture. There has to be a normative point of view from which we can say that two of them should be taken seriously (though critically) in reflecting on human life whereas the third one should not. There has to be a way of saying that the human purposes which tragedy and the Scriptures (non-foundationalistically interpreted) serve are more serious and better purposes than the ones served by astrology (or other irrational pseudo-sciences).(4) It is hardly surprising that one of the constantly reoccuring charges that pragmatists have had to meet with is the accusation that pragmatism amounts to relativism.

The ultimate form of philosophical relativism is the first-person subjectivist view, according to which I am myself the only possible standard for the rationality (or moral acceptability, or any other normative virtue) of my beliefs, actions, etc. This is no doubt a possible position. It is related to still another example— admittedly, a modern rather than premodern one— which might throw light on the philosophical relevance of certain non-scientific, prima facie non-rational frameworks: the search for authentic existence, or authenticity for short, as constitutive of our individual lives. This search, inseparably connected with the inevitability of death and the above-mentioned experience of guilt, has been extensively discussed in the existentialist tradition, i.e., in the work of such literary and philosophical figures as Kierkegaard, Nietzsche, Heidegger, Sartre, and Camus (see Golomb 1995).

If it is true that we ourselves "create our authenticity" and that "[t]here is no one but ourselves to condemn or appreciate our behaviour" in the course of that creation (ibid., p. 25), there is a danger of solipsism that we must not fail to observe. If I am the measure of how my life— its authenticity, moral quality, or anything else about it— should be evaluated, then I am, in a profound sense, alone in the world. The world is my world.(5) Again, it is quite possible to hold this view. One cannot really argue against solipsism on theoretical grounds. Instead, the "argument" can only be based on an ethical decision to lead a certain kind of (authentic) life, to expose one's individual opinions to public normative criteria.

3. There is, then, no easy argumentative "solution" to the problem of relativism, subjectivism, and solipsism. This problem must be constantly faced when dealing with


دانلود با لینک مستقیم


تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

بهداشت محیط 20 ص

اختصاصی از هایدی بهداشت محیط 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

بهداشت محیط

شرح وظایف بهداشت محیط

1) بهداشت آب و فاضلاب

2) بهداشت مواد غذایی

3) سموم و مواد گندزدا

4) مبارزه با حشرات و جوندگان

5) اجرا و پایش برنامه حذف جوش شیرین

6) ارزشیابی و نظارت بر وضعیت بهداشت محیط مراکز آموزش عالی و واحد های تابعه

7) ارزشیابی و نظارت بر وضعیت بهداشت محیط پایانه های مسافربری و باربری فرودگاهها

8) ارزشیابی و نظارت بر وضعیت بهداشت محیط کشتارگاهها

10) ارزشیابی و نظارت بر وضعیت بهداشت محیط بیمارستانها

11) ارزشیابی و نظارت بر بهداشت محیط استخرهای شنا

12) ارزشیابی و نظارت بر بهداشت محیط مدارس

13) ارزشیابی و نظارت بر بهداشت محیط مساجد

14) ارزشیابی و نظارت بر بهداشت محیط اماکن پذیرایی بین راهی

15) نظارت و کنترل مراکز کاربرد پرتوهای یونساز در پزشکی

16) طرح روستای سالم

17) آموزشگاه اصناف

18) اجرای برنامه یدسنجی

19)رسیدگی به شکایات

20) برنامه مبارزه با استعمال دخانیات

21) برنامه کاهش اثرات بلایای طبیعی

22) نظارت بر وضعیت حمل و دفع صحیح زباله در مناطق روستایی و جلب مشارکتهای مردمی

23 ) نظارت بر وضعیت حمل و دفع صحیح زباله در مناطق شهری

24) اجرای طرح زیج بهداشت محیط

25) بهداشت هوا

26) انجام برنامه های آموزشی

27) اورژانس بهداشت محیط

28) ارزشیابی و نظارت بر مراکز بهداشتی درمانی شهری و روستایی

29) همکاری برون بخشی در بهبود کیفیت نان در اداره غله و کمیسیون تشخیص و تعزیرات آردو نان

بازدید بهداشتی اماکن عمومی و مراکز تهیه، توزیع و فروش مواد غذایی:

بازرسان بهداشت محیط در مراکز بهداشتی درمانی و پایگاههای بهداشتی بطور مستقل و یا با همکاری بهورز در خانه های بهداشت با تنظیم فرمهای آیین نامه مربوطه ومطابق قانونی به نام (اصلاحیه ماده13) نسبت به بازدید از اماکن و مراکز مرتبط اقدام می‌نمایند. در این بازدیدها در صورت وجود نقص بسته به میزان نواقص معلت 15 الی 60 روزه جهت رفع نواقص به آنها داده می‌شود. بعد از سپری شدن مهلت مقرر، بازدید مجدد صورت گرفته و در صورت عدم رفع نواقص بازرس کتباً پیشنهاد تعطیلی محل کسب مورد نظر را نوشته و با موافقت مسئول مرکز بهداشتی درمانی، اخطاریه تعطیلی 24 یا 48 ساعته را به متصدی متخلف تحویل می‌دهد. بعد از اتمام مهلت مقرر ، محل کسب مورد نظر با حضور نماینده انتظامی و با تنظیم صورت جلسه لاک و مهر می‌شود. بازگشایی محل کسب تعطیل شده بعد از درخواست کتبی متصدی برای رفع نواقص و موافقت رئیس مرکز با تنظیم صورت جلسه صورت می‌گیرد. متصدی در حین بهسازی، حق ارائه خدمت و عرضه مواد غذایی به مشتری را ندارد. شروع فعالیت مجدد متصدی منوط به تایید بازرس بهداشت محیط و صدور مجوز بهره برداری کتبی از مرکز مربوطه می‌باشد.

بهداشت محیط مدارس:

بازرسان بهداشت محیط در مراکز بهداشتی درمانی و پایگاههای بهداشتی و بهورزان در خانه های بهداشت، مطابق آیین نامه بهداشت مدارس، نسبت به بازدیدهای دوره‌ای از مدارس تحت پوشش اقدام و با تنظیم فرم های مربوطه، وضعیت عوامل بهداشت محیطی از قبیل: سرویس های بهداشتی، آبخوری ها، بوفه، دفع فاضلاب و دفع زباله را کنترل می‌کنند. در صورت وجود نواقص، آنها را کتباً به مدیر مدرسه ابلاغ و جهت حصول نتیجه تا رفع نواقص پیگیری را ادامه می‌دهند. در صورت عدم رفع نواقص مراتب کتباً به مرکز بهداشتی درمانی و در نهایت به مرکز بهداشت شهرستان اعلام می‌گردد.

مرکز بهداشت شهرستان، مطابق اصول هماهنگی‌های بین بخشی، اداره آموزش و پرورش را در جریان مشکلات بهداشتی مدارس قرار می‌دهد تا اقدامات لازم را انجام دهند.

بهسازی و احداث توالت های بهداشتی:

بعد از ابلاغ اعتبار عملیات بهداشت محیط روستا به مرکز بهداشت شهرستان ها به منظور بهسازی و یا احداث توالتهای بهداشتی برای خانواده‌های واجد شرایط، مطابق حداقل ضوابط بهداشتی، واحد بهداشت محیط مرکز بهداشت شهرستان با توجه به سقف اعتبار تخصیصی، نسبت به برآورد و خرید مصالح مورد نیاز و ارسال آنها به خانه‌های بهداشت مربوطه اقدام می‌نماید. بهورز خانه های بهداشت با همکاری کاردان بهداشت محیط و یا کاردان رابط، با تشکیل جلسه با حضور اعضای شورای اسلامی روستا طی صورتجلسه‌ای ، اهداف برنامه را به آنها یادآوری نموده و نسبت به آموزش اهالی روستا قبل از اجرای طرح اقدام می‌نمایند. بهورز خانه های بهداشت و کاردان بهداشت محیط و یا کاردان رابط نسبت به تحویل مصالح به خانوارها با اخذ رسید مبادرت نموده و پیگیری های لازم را تا اتمام بهسازی توالتها ادامه داده و آمار پیشرفت فیزیکی برنامه را به مرکز بهداشتی درمانی ارسال می‌نمایند. آمار مربوط بعد از بررسی و تایید توسط مرکز یاد شده به مرکز بهداشت شهرستان ارسال می‌گردد. مرکز بهداشت شهرستان بعد از بررسی و تایید میزان پیشرفت فیزیکی برنامه نسبت به گزارش آن به مرکز بهداشت استان اقدام می‌نماید. بعضی مواقع بهسازی و احداث توالت های بهداشتی در روستاهای تحت پوشش با ترغیب بهورز و جلب مشارکت مردمی انجام می‌یابد.

جمع آوری و دفع بهداشتی زباله:

بعد از ابلاغ اعتبار عملیات بهداشت محیط روستا به مرکز بهداشت شهرستان به منظور جمع آوری و دفع بهداشتی زباله، واحد بهداشت محیط مرکز بهداشت شهرستان با توجه به سقف اعتبار تخصیصی، نسبت به برآورد خرید مصالح مورد نیاز برنامه و ارسال آنها به خانه های بهداشت اقدام می‌نمایند. بهورز خانه بهداشت با همکاری کاردان بهداشت محیط و یا کاردان رابط، جلسه ای با حضور اعضای شورای روستا تشکیل و اهداف برنامه را به آنها یادآوری و نسبت به آموزش اهالی روستا قبل از اجرای طرح اقدام می‌نمایند. بعد از مشخص شدن و بلامانع بودن محل دفن زباله، در مورد مزبور با استفاده از بیل مکانیکی نسبت به حفر کانال اقدام می‌گردد. با انتخاب پاکبان، ایشان موظف


دانلود با لینک مستقیم


بهداشت محیط 20 ص

ایجاد انگیزه در ادامه تحصیل معلمان 20 ص

اختصاصی از هایدی ایجاد انگیزه در ادامه تحصیل معلمان 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

ایجاد انگیزه در ادامه تحصیل معلمان

در زمینه ایجاد انگیزه در معلمان جهت شکرت در ضمن خدمت مطالعات فراوانی صورت گرفته ، نتایج تحقیقات جکسون در این مورد به پیشنهاد یک شیوه تکمیل شده.

اجرای این شیوه مستلزم آنست که ساعات تدریس معلمان کاسته و در عوض ساعاتی به زمان تحلیل و برنامه ریزی ، پژوهش و تحقیق توسط آنها افزوده شود . از نظر جکسون پژوهش و تحقیق بیشتر توسط معلمان موجبات ادراک برترآنان می شود. لذا تداوم تحقیقات را فراهم می سازد.

تیلن نیز بعد از پژوهش در همین زمینه در سال 1971 می نویسد: معلمان از نقاط ضعف و تدریس خود به خوبی آگاهی دارند و از برنامه های آموزشی که در برطرف کردن این تقاط ضعف به انان کمک کند بخوبی استقبال می کنند.

لورتن نیز در سال 1975 در اینمورد می نویسد:

رضایتهای روحی و روانی ناشی از تدریس موفق بعد از شرکت در دوره های ضمن خدمت بزرگترین پاداش برای معلیمن محسوب می شود.

راین در این مورد در سال 1978 ، بعد از مطالعات بسیار نتیجه گیری می نماید که این برنامه ها در اصلاح عملکرد معلمان و رشد حرفه ای آنان نقشی نخواهد داشت مگر آنکه پاداشهای آشکار و نتایج مادی برایشان به همراه داشته باشد.

در مطالعه دیگری لیتل در سال 1982 می نویسد:

برنامه های آموزشی ضمن خدمتی که از تجزیه و تحلیل فرماهای دانشگاهی به دور بوده اند بیشترین تاثیر را بر مدارس داشته اند و معلمان ازآن استقبال بیشتری کرده اند.

نتایج تحقیقات مومان و فیلیبز و لورتی نمایانگر این واقعیت است که هرچه پاداشهای روانی (میزان رضایت روحی و روانی) در محیط مدرسه کمتر باشد، پاداش مادی بیشتری جهت شرکت معلمان در برنامه های آموزش ضمن خدمت ضروری بنظر می رسد.

بهر حال نتایج کلی این تحقیقات، همچنین مطالعات سرجیوانی نشان می دهد که معلمان از رضایتهای روحی و روانی ، لذت بیشتری می برند تا سایر انواع پاداشها.

آنها زمانی که می بینند دانش آموزان بهتر یاد می گیرند بیشتر کوشش می کنند ، رفتار بهتری ارائه دهند، به معلمان خویش احترام می گذارند و بطور کلی عملکرد بهتری دارند بیشتر احساس رضایت می کنند. این نتیجه گیری بوسیله مطالعات وسیع جویس و پک در سال 1977 تائید شده است این مطالعه وسیع در سطح چهل و دو ایالت در امریکا انجام شده نشان می دهد که بیشتر از هفتاد درصد از پاسخ دهندگان انگیزه اولیه شرکتشان در آموزشهای ضمن خدمت را افزایش رشد حرفه ای و شخصیتی می دانند.

سیلور نیز در سال 1982 در یک بررسی تحقیقاتی در مورد انگیزه معلمان برای شرکت دردوره های ضمن خدمت به همین نتیجه دست یافته است.

مروری اجمالی بر تحقیقات گذشته:

بنابر بررسیهای انجام شده در زمینه سابقه تحقیق این موضوع، تحقیقی که دقیقاٌ در این راستا انجام شده باشد، یافت نشده ، لیکن پاره ای تحقیقات با عناوین دیگر انجام شده که می توان برخی از نتایج آنها را درخصوص عوامل مورد بررسی در تحقیق حاضر ، مفید فایده باشد. این بخش بطور اختصار به عمده ترین نتایج این بررسی ها می پردازد.

تحقیق آقای صمد ایزدیدر سال 1371

عنوان تحقیق: بررسی کارایی و اثر بخشی آموزشهای ضمن خدمت معلمان کاردانی رشته آموزش ابتدایی در سطح استان مازندران.

هدف تحقیق: بررسی کارایی و اثر بخشی اموزشهای ضمن خدمت معلمان رشته آموزش ابتدایی ، مقطع کاردانی در سطح استان مازندران.

هدفهای ویژه مطالعه پاسخگویی به سئوالات ذیل است:

آیا آموزش ضمن خدمت معلمان در مواردی چون افزایش درصد قبولی و نمره ارزیابی از کار ، پذیرش مسئولیت و روحیه قوی در انجام فعالیت برای دستیابی به اهداف سازمان موفق بوده است؟

آیا آموزش ضمن خدمت توانایی معلمان را در روش تدریس، شیوه کلاس داری ، طرح درسو کنترل و اداره کلاس بالا برده است.

آموزشهای ضمن خدمت تا چه اندازه باعث افزایش نظم و انضباط در معلمین گردیده است؟ آیا این آموزشها معلمان را در برقراری نظم و انضباط در کلاس کمک نموده است.

آموزش ضمن خدمت تا چه اندازه باعث افزایش دقت ، همکاری معلمان با یکدیگر و با اولیاء مدرسه با دانش آموزان و والدین آنها گردیده و تا چه اندازه مهارت تفکر برای حل مشکلات دانش آموزان در معلمین را موجب شده است.

فرضیات تحقیق:

شرکت معلمان در آموزش ضمن خدمت موجب افزایش نظم و انضباط در معلمان و برقراری نظم و انضباط می شود.

شرکت معلمان درآموزش ضمن خدمت باعث افزایش دقت آنان می شود .

شرکت معلمان در آموزش ضمن خدمت باعث افزایش همکاری معلمان با یکدیگر و مدیریت مدرسه ، دانش آموزان و اولیاء آنها می شود.

شرکت معلمان درآمورش ضمن خدمت مهارت آنها را در تفکر برای حل مشکلات درسی و غیر درسی دانش آموزان افزایش می دهد.

شرکت معلمان درآموزش ضمن خدمت باعث پذیرش مسئولیت و روحیه قوی در انجام وظایف محوله می شود.

شرکت معلمان درآموزش ضمن خدمت توانایی آنان را در امر تدریس اعم از روش تدریس، طرح درس ، کنترل و اداره درس ، افزایش می دهد.

شرکت معلمان در آموزش ضمن خدمت منجر به افزایش درصد قبولی دانش آموزان و نمره ارزیابی از کار معلمان می گردد.

نتایج :

یافته های تحقیق نشان می دهد آموزشهای ضمن خدمت بعنوان ابزاری جهت بهبود کیفیت عملکرد افراد مطرح می باشند.

89 درصد از معلمان کاملاً موافق هستند که نظم و انضباط معلمین در داشتن برنامه زمان بندی شده برای تدریس از جمله تاثیرات آموزش ضمن خدمت می باشد.

94 درصد معلمان کاملاً موافق هستند که آموزش ضمن خدمت موجب گردیده تا معلمان رفتار و اعمال شاگردان را منظماً هدایت نماید.

88 درصد معلمان معتقدند آشنایی معلمان با کارهای جمعی و نحوه ترتیب و اداره آنها در اثر شرکت در آموزش ضمن خدمت است

88 درصد معلمان نسبت به تاثیر آموزش ضمن خدمت در ملتزم نمودن معلمین جهت رعایت بیشتر مقررات اداری و آموزشی کاملاً موافق یا موافق هستند.

حدود 83 درصد معلمان کاملاً موافق هستند با تاثیر آموزش ضمن خدمت در گوش دادن دقیق به سخنان دانش آموزان و استفاده از آنها هنگام توضیح مطالب درس.

93 درصد از معلمان کاملاً موافق افزایش کیفیت ارتباط بین معلمین و دانش آموزان در اثر آموزش ضمن خدمت هستند

96 درصد معلمان اشاره به دقت معلیمن درآموزش مسائل اساسی و با ارزش درس در اثر شرکت آنها در آموزش ضمن خدمت دارند.

92 درصد معلمان کاملاً موافق هستند که همکاری معلمان با مدیریت مدرسه در اثر شرکت در آموزش ضمن خدمت است.

96 درصد معلمان معتقدند با شرکت معلمان در آموزش ضمن خدمت تشویق رفتار خوب دانش آموزان افزایش یافته است.


دانلود با لینک مستقیم


ایجاد انگیزه در ادامه تحصیل معلمان 20 ص

تحقیق در مورد برنامه ریزی کلان 20 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد برنامه ریزی کلان 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 32 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

برنامه ریزی کلان- شهرهای جدید وشهرک های استراتژی بهینه سازی مصرف انرژی

کشور ما، رشد جمعیت نزدیک به 2 درصد، درکمتر از 38 سال شاهد دو برابر شدن جمعیت خود خواهد بود. تمرکز در شهرهای بزرگ نظیر تهران حدود 7569906 نفر، مشهد حدود 2113893 نفر، اصفهان حدود 1418000 نفر وتبریز حدود 1334300 نفر به حدود بالایی رسیده است و افزایش تراکم در آنها توصیه نمی شود. علاوه بر این محدود بودن امکان گسترش افقی شهرها از یک سو و پر هزینه بودن گسترش عمودی آنها از سوی دیگر، سبب می شود که ساخت شهرهای جدید بعنوان یکی از راه حل های مطلوب مطرح گردد. و نیز به همین دلیل توسعه شهرهای کوچک و متوسط وساخت شهرهای جدید به صورت یک ضرورت درآمده است.

شهرهای جدید می توانند بصورت حومه های تازه شهرهای کوچک ومتوسط و یا درمکان های دورتری از قطب های تمرکز جمعیتی و یا مگاپولیس ساخته شوند.

واژه های کلیدی: سرزمین آرایی-انرژی –بهینه سازی- کلان شهر

مقدمه

توسعه اجتماعی جوامع برگرفته از برنامه ریزی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است واین برنامه ریزی عموما براساس مطالعاتی انجام می گیرد که بر روند تحول جامعه ای خاص در یک دوره مشخص صورت یافته باشد وبا استفاده از روش مدل سازی و فرا افکنی تلاش می شود. آینده نگری های لازم جهت تدوین آمایش سرزمین که از حدود سال های دهه 50 میلادی ابتدا در کشورهای اروپایی و با فاصله کمی در خط مشی ها وسیاست ها وراهکارهای اقتصادی- اجتماعی برای توسعه شهرها وایجاد شهرها جدید یافته شوند. به ویژه به این نکته تاکید میشد که در ایجاد شهرهای جدید بر مجموعه ای از معیارهای اقلیمی، اقتصادی- اجتماعی و فنی بهترین مکانیابی انجام گیرد.

درنهایت هدف غایی برنامه ریزی آن است که با بازنگری به پیشینه تاریخی از یک سو آینده قابل تصور از سوی دیگر، مهمترین شاخص ها و راه کارها برای بهینه سازی مصرف انرژی در ساخت شهرهای جدید و یا توسعه شهرهای کوچک ومتوسط و بازسازی شهرهای بزرگ ارائه گردد.

مطالعات مربوط به برنامه ریزی و آمایش سرزمین از ابتدا دهه 50 میلادی در کشورهای اروپایی که در طول جنگ جهانی دوم به شدت تخریب شده بودند آغاز شد.

در کشور ما سابقه طرح های کالبدی تحت عناوینی چون عمران کشوری و آمایش فضای اقتصادی و … از نیمه دهه 1350 ابتدا بر عهده سازمان برنامه و بودجه وسپس بر عهده وزارت آبادانی ومسکن وبعد وزارت مسکن و شهرسازی گذاشته شد.

در این برنامه ها نیز اهداف اصلی عبارتند از تعیین محل شهرها و مراکز جمعیت پذیر آینده تعیین حدود توسعه و ظرفیت شهرهای کنونی وآتی مکانیابی برای شهرک های صنعتی، تعیین کاربری های گوناگون برای فعالیت های کشاورزی، صنعتی، جهانگردی و سرانجام تعیین سیاست ها وخط مشی ها و ضوابط لازم برای هدایت وکنترل شهرنشینی.

این طرح ها تا به امروز ادامه یافته و در حال حاضر اهداف جدیدتری چون بهینه سازی الگوی توزیع فعالیت های انسانی وبهینه سازی فضای شهری و پرسپکتیو شهری و باغ شهرهای مدرن در


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد برنامه ریزی کلان 20 ص