هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق معنای‌ فلسفه‌ از دیدگاه‌ داوری‌ اردکانی

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق معنای‌ فلسفه‌ از دیدگاه‌ داوری‌ اردکانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق معنای‌ فلسفه‌ از دیدگاه‌ داوری‌ اردکانی


دانلود تحقیق معنای‌ فلسفه‌ از دیدگاه‌ داوری‌ اردکانی

 

تعداد صفحات : 39 صفحه     -    

قالب بندی :  word        

 

 

 

فلسفه‌ چیست‌؟
از طرح‌ پرسش‌ فلسفه‌ چیست‌؟ چه‌ مقصودی‌ داریم‌؟ وقتی‌ می‌پرسیم‌ که‌ فلسفه‌ چیست‌، بسته‌ به‌ اینکه‌ پرسش‌ در چه‌ مرتبه‌ای‌ طرح‌ شده‌ باشد، جواب‌ آن‌ متفاوت‌ است‌. مثلاً ممکن‌ است‌ کسی‌ در متنی‌ که‌ می‌خواند به‌ لفظ‌ فلسفه‌ برخورد کند و معنی‌ آن‌ را نداند و بپرسد که‌ فلسفه‌ چیست‌. در جواب‌ این‌ پرسش‌ می‌توان‌ شرحی‌ در باب‌ لفظ‌ فلسفه‌ داد یا نوع‌ مسائلی‌ را که‌ در فلسفه‌ مورد بحث‌ قرار می‌گیرد ذکر کرد. این‌ پرسش‌ را اهل‌ منطق‌ و فلسفه‌ پرسش‌ از مای‌ شارحه‌ می‌گویند. «ما» به‌ معنی‌ «چیست‌» است‌ و با مای‌ شارحه‌ پرسش‌ از مفهوم‌ شی‌ء می‌شود. این‌ نوع‌ پرسش‌ در چه‌ مرتبه‌ای‌ مطرح‌ می‌شود؟ آیا این‌ سؤال‌ را صرفاً اشخاصی‌ مطرح‌ می‌کنند که‌ هیچ‌ مفهومی‌ از فلسفه‌ ندارند؟ نه‌، گاهی‌ اهل‌ پژوهش‌ هم‌ این‌ پرسش‌ را به‌ میان‌ می‌آورند و به‌ پژوهش‌ در آثار فلسفه‌ می‌پردازند که‌ تعاریف‌ فلسفه‌ را گردآوری‌ کنند. در این‌ مورد هم‌ پرسش‌ از مفهوم‌ فلسفه‌ شده‌ است‌، بدین‌ معنی‌ که‌ پژوهنده‌ احیاناً تماسی‌ با معنی‌ فلسفه‌ نداشته‌ و اقوال‌ دیگران‌ را نقل‌ کرده‌ است‌. اما فیلسوف‌ که‌ فلسفه‌ را تعریف‌ می‌کند به‌ پرسش‌ مای‌ شارحه‌ جواب‌ نمی‌دهد و شرح‌ لفظ‌ و بیان‌ مفهوم‌ نمی‌کند، بلکه‌ معنی‌ و ماهیت‌ را باز می‌گوید؛ اما همین‌ تعریف‌ را وقتی‌ پژوهنده‌ نقل‌ می‌کند، ممکن‌ است‌ پاسخ‌ مای‌ شارحه‌ داده‌ و از مفهوم‌ تجاوز نکرده‌ باشد. چه‌ می‌شود که‌ تعریفی‌ را یکبار جواب‌ از مای‌ شارحه‌ می‌دانیم‌ و همان‌ تعریف‌ در محل‌ دیگر جواب‌ مای‌ حقیقیه‌ است‌؟ (با مای‌ حقیقیه‌ پرسش‌ از حقیقت‌ و ماهیت‌ اشیاء می‌شود.) این‌ اختلاف‌ ناشی‌ از اعتبار نویسنده‌ و خواننده‌ یا گوینده‌ و شنونده‌ است‌.
برای‌ روشن‌ شدن‌ مطلب‌ یکی‌ از تعاریف‌ فلسفه‌ را می‌آوریم‌: فلسفه‌، علم‌ به‌ اعیان‌ اشیاء چنان‌ که‌ هستند به‌ قدر طاقت‌ بشر است‌. تمامی‌ محصلانی‌ که‌ شروع‌ به‌ یادگرفتن‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ می‌کنند این‌ عبارت‌ را یاد می‌گیرند ولی‌ هنوز ماهیت‌ فلسفه‌ را نمی‌دانند، هرچند که‌ تعریف‌ مذکور بیان‌ ماهیت‌ فلسفه‌ است‌؛ بسته‌ به‌ اینکه‌ پرسش‌ را با چه‌ زبانی‌ بگوییم‌ و با چه‌ گوشی‌ بشنویم‌ مراتب‌ فهم‌ و ادراک‌ ما از پرسش‌ و پاسخ‌ فرق‌ می‌کند. طوایف‌ مختلف‌، از فیلسوف‌ و متکلم‌ و صوفی‌ و سوفسطایی‌، که‌ پرسش‌ از فلسفه‌ می‌کنند، مرادشان‌ از این‌ پرسش‌ متفاوت‌ است‌ و جوابی‌ که‌ می‌دهند صرفاً بیان‌ ذات‌ فلسفه‌ نمی‌کند و ای‌ بسا که‌ اصلاً به‌ ماهیت‌ فلسفه‌ ربطی‌ ندارد بلکه‌ به‌ نحو صریح‌ یا مضمر متضمن‌ نوعی‌ انکار و اثبات‌ است‌. حتی‌ فلاسفه‌ به‌ پرسش‌ فلسفه‌ چیست‌؟ پاسخهای‌ متفاوت‌ داده‌اند. 

آیا می‌توان‌ گفت‌ که‌ هر فیلسوفی‌ در تعریف‌ فلسفه‌ به‌ فلسفه‌ی‌ خود نظر داشته‌ و از زمان‌ ارسطو تاکنون‌ هر وقت‌ پرسش‌ از ماهیت‌ فلسفه‌ شده‌، پرسش‌ کننده‌ جوابی‌ متناسب‌ با مبادی‌ تفکر خود به‌ آن‌ داده‌ و فلسفه‌ی‌ خود را تعریف‌ کرده‌ است‌؟ ظاهراً به‌ این‌ پرسش‌ باید پاسخ‌ مثبت‌ داده‌ شود، زیرا به‌ نظر افلاطون‌ فلسفه‌ سیر از عالم‌ شهادت‌ (محسوس‌) به‌ عالم‌ غیب‌ (مُثُل‌) و دیدار معقولات‌ است‌ و کانت‌ مابعدالطبیعه‌ (به‌ معنی‌ فلسفه‌) را تدوین‌ مرتب‌ و منظم‌ تمام‌ آن‌ چیزهایی‌ می‌داند که‌ ما به‌ وسیله‌ی‌ عقل‌ محض‌ و بدون‌ مدخلیت‌ تجربه‌ دارا هستیم‌. مطابق‌ تعریف‌ کانت‌، وجود که‌ به‌ اصطلاح‌ کانت‌ از مقولات‌ فاهمه‌ و به‌ تعبیر فلاسفه‌ از معقولات‌ ثانیه‌ است‌، موضوع‌ فلسفه‌ نیست‌ بلکه‌ در زمره‌ی‌ مسائل‌ است‌ و فلسفه‌ محدود به‌ مبحث‌ شناسایی‌ و تحقیق‌ انتقادی‌ در این‌ زمینه‌ می‌شود. پیداست‌ که‌ تعریف‌ افلاطون‌ با آنچه‌ کانت‌ در باب‌ ماهیت‌ فلسفه‌ گفته‌ است‌ تفاوت‌ دارد. اکنون‌ اگر به‌ تعریفی‌ که‌ برگسون‌ کرده‌ است‌ توجه‌ کنیم‌، می‌بینیم‌ که‌ تعریف‌ او با آنچه‌ از افلاطون‌ و کانت‌ نقل‌ شده‌ و از تعریف‌ تمام‌ فلاسفه‌، ممتاز است‌. برگسوان‌ فلسفه‌ را به‌ عنوان‌ شهود وجدانی‌ زمانی‌ کیفی‌ (به‌ معنی‌ دهر و دیرند) تلقی‌ می‌کند که‌ مخصوص‌ فلسفه‌ی‌ اوست‌. این‌ اختلاف‌ مخصوصاً در عصر ما دستاویز مخالفت‌ با فلسفه‌ و نفی‌ و انکار آن‌ شده‌ است‌. 

مخالفان‌ و منکران‌ فلسفه‌ می‌گویند در حالی‌ که‌ هر فیلسوفی‌ طرح‌ نو درانداخته‌ و آرای‌ اسلاف‌ خود را نقض‌ کرده‌ و در هیچ‌ موردی‌ فلاسفه‌ به‌ اتفاق‌ رأی‌ و نظر نرسیده‌اند از کجا می‌توان‌ دانست‌ که‌ کدام‌ رأی‌ درست‌ است‌ و کدام‌یک‌ درست‌ نیست‌، و شاید که‌ همه‌ برخطا باشند و سخنانشان‌ پایه‌ و اساس‌ نداشته‌ باشد. این‌ اشکال‌ در حد خود اهمیت‌ ندارد اما از آن‌ جهت‌ که‌ با وضع‌ تفکر عصر حاضر ارتباط‌ دارد باید به‌ آن‌ توجه‌ کرد، به‌ خصوص‌ که‌ مدعی‌ چیزی‌ را در برابر فلسفه‌ قرار نداده‌ و وجود فلسفه‌ها را دلیل‌ شکست‌ فلسفه‌ قلمداد کرده‌ است‌. اینکه‌ آیا فلسفه‌ شکست‌ را در درون‌ و باطن‌ خود دارد یا نه‌، مطلبی‌ است‌ که‌ بعداً به‌ آن‌ می‌پردازیم‌؛ اکنون‌ بحث‌ بر سر این‌ است‌ که‌ آیا اختلاف‌ میان‌ فلاسفه‌، فلسفه‌ را از اعتبار می‌اندازد.
پاسخی‌ که‌ به‌ این‌ پرسش‌ داده‌ می‌شود تابع‌ رأی‌ و نظر پاسخ‌ دهنده‌ نسبت‌ به‌ فلسفه‌ است‌. اگر پاسخ‌ دهنده‌ در مرتبه‌ی‌ حس‌ و خیال‌ و وهم‌ مانده‌ و فلسفه‌ را مجموعه‌ی‌ سخنانی‌ می‌داند که‌ هر فیلسوف‌ به‌ مقتضای‌ فهم‌ و ذوق‌ خود گفته‌ است‌ و اختلاف‌ آرای‌ فلاسفه‌ را حجت‌ موجه‌ بی‌اعتباری‌ فلسفه‌ می‌انگارد، به‌ این‌ معنی‌ که‌ احکام‌ و قواعد فلسفه‌ را با قوانین‌ علم‌ جدید که‌ می‌تواند مورد قبول‌ و تصدیق‌ همگان‌ قرار گیرد قیاس‌ می‌کند و هر قاعده‌ و حکمی‌ را که‌ واجد این‌ خصوصیت‌ نباشد در مرتبه‌ی‌ پایین‌تر نسبت‌ به‌ احکام‌ و قوانین‌ علمی‌ قرار می‌دهد، به‌ این‌ اعتبار فلسفه‌ اگر بی‌معنای‌ صرف‌ نباشد و بتوان‌ به‌ آن‌ اطلاق‌ شناسایی‌ کرد، نسبت‌ به‌ علم‌ به‌ معنی‌ جدید ناتمام‌ و ناقص‌ است‌. 


 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق معنای‌ فلسفه‌ از دیدگاه‌ داوری‌ اردکانی