هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد اسطوره چین

اختصاصی از هایدی مقاله در مورد اسطوره چین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد اسطوره چین


مقاله در مورد اسطوره چین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه29

 

بخشی از فهرست مطالب

اسطوره های چین

 

دیوار چین کاربردی از اسطوره های چین

 

پیشینه این دیوار

 

معماری و ساختمان دیوار

 

نگهداری و محافظت از دیوار

 

سابقه فرهنگی دیوار

 

تشابه اسطوره و افسانه در حماسه های کهن ایران و چین

 

برنج در اسطوره های چین

 

سرگذشت چین هم چون بسیاری از ملت های جهان با اساطیر آغاز می شود. این اساطیر درباره ی خاقان های نیکوکاری است که هر یک عمری طولانی داشته و دانش های گوناگون را در میان مردم پدید آورده اند.

 

نخستین سلسله ی بزرگ چین باستان "شانگ" است که از 1500 سال قبل از میلاد پدید آمد . پیدایش  وگسترش خدا و تقویم میان انها از نخستین پدیده های مثبت بود. ساخت ظروف چینی و تهیه ابریشم از دیگر دستاوردهای تمدنی عصر شانگ است.

 

دومین سلسله ای که در چین بوجود آمد"چو" نام داشت که فرمان روایان ان از 1028 تا 256 قبل از میلاد حکومت کردند که در زمان انها آشوب وجنگ های داخلی در چین زیاد شد تا سرانجام قبایلی به نام "چه این" بر کشور مسلط شدند و یکی از مشهورترین سلسله های چین باستان را بنیان نهادند.

 

فرمان روای قبایل "چه این"فردی به نام "شی هوانگ تی"بود.وی در تاریخ چین از شهرت بسیاری برخوردار است .شی هوانگ تی از نبوغ نظامی بسیاری برخوردار بود به همین دلیل در طی چندین جنگ توانست حکومت های کوچک را یکی پس از دیگری از میان بردارد و بر خاک گسترده ی چین مسلط شود. او خود را امپراطور نامید .از جمله کارهای شی هوانگ تی شروع ساخت دیوار بزرگ چین است . این

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد اسطوره چین

دانلود تحقیق رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری


دانلود تحقیق رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری

 

تعداد صفحات : 18 صفحه        -      

قالب بندی :  word              

 

 

 

« رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری »

مقدمه:

دیدگاه نقد اسطوره گرا، علی رغم روبه رو شدن با مخالفت هایی که طی قرون جدید با ادعای دروغین و غیرواقعی بودن آنها به همراه داشته، با پدیدار گشتن روانکاوی عمقی و توجه فروید به یونگ به عنوان موسسان بزرگ این مکتب به افسانه ها، رؤیاها، اقوام کهن و ... طلیعه ای نو را در نمایاندن اساطیر نوید می دهد؛ و بدین ترتیب در پی اثبات تئوری   « تاریخ مقدس » همگام با ناخودآگاه جمعی یونگ، مصادیق و نمونه هایی در طول تاریخ بشری جستجو شده اند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و یک صورت سمبلیک (الگوی کهن) را به وجود آورده اند.

قبل از پرداختن به مقوله رنگ به عنوان یک صورت سمبولیک در معماری، این سؤال مطرح است که یک صورت یا فرم سمبولیک چیست؟ « ارنست کاسیرر » فرم یا صورت سمبلیک را گونه ای انرژی روح می داند که از طریق آن محتوای ذهنی معنی با نشانه ای محسوس و ملموس مرتبط است.

 مبحث رنگ در معماری به عنوان یک صورت سمبولیک در این گفتار  از دو منظر مورد توجه است: در بخش نخست تعریفی که از رمزشناسی رنگ مورد نظر است، مطابق تعریفی است که « کاسیرر » از اسطوره ارائه می دهد. او برای اسطوره با تفکر عقلانی همپایه زبان و تفکر علمی قائل شده و روش پژوهش او مقابله و مقایسه « میتوس » با «لوگوس» یعنی اسطوره با تفکر عقلانی است. او در بینش نقادانه خود درباره اسطوره سعی دارد عقاید مختلف را در نظام خود جای دهد. از دیدگاه او اسطوره فقط معنایی دینی ندارد، بلکه مدلولی کیهانی را نیز داراست.

کاسیرر شناخت شناسی کانت را گسترش می دهد که نه فقط نسبیت خاص و عام اینشتین و مکانیک کوانتوم، بلکه زبان، فلسفه هنر، ادبیات و نیز فلسفه اسطوره شناسی را هم در برمی گیرد. او همچنین اسطوره را شیوه خاصی از عینیت بخشیدن به جهان می داند و اسطوره را شکل معینی از تجربه دانسته و تفسیر می کند.

... در قسمت دوم آنچه بیشتر مورد توجه است بعد متافیزیکی رنگ به عنوان یک صورت سمبولیک در معماری آئینی است و بیشتر نزدیک به دیدگاهی است که « رودولف اوتو » آن را تعریف می کند. « اوتو » واژه ای به نام « نومن » را مطرح می سازد که از آن به عنوان یک موجود ماوراء طبیعی، اراده الهی و تعابیری از این قبیل یاد می کند. او تجلی نومن را با هماهنگی اضدادی نظیر دفع و کشش، جلال و جمال و ... می داند و « میت » را یکی از وجود اصلی نومن می داند.

چنین برداشتی از اسطوره خصوصاً از دیدگاه دینی قابل تامل است، اما لازم به ذکر است که هر یک از این دیدگاه ها در جایگاه خود نیاز به نگرشی ژرف دارد و بعضاً چنان در هم تنیده اند که تفکیک آنها ناممکن می نماید، چنانکه منظور از این تقسیم بندی نیز جدایی و انفصال این دیدگاه ها به طور صرف نیست، همانگونه که کاسیرر نیز در دستگاه شناخت شناسی خود متافیزیک که سوژه این اسطوره را به تعبیر خودش « تکوین خدا » می داند از یاد نبرده و به آن توجه داشته است.

« اسطوره و صورت های سمبولیک »

الف) اعداد اسطوره ای و رنگ ها:

عدد یکی از مضامین صوری است که بر ساختار جهان اسطوره حاکم است، در سیستم شناخت تئوریک کاسیرر، عدد حلقه رابط مهمی است که می تواند در مورد گوناگون ترین و نامشابه ترین محتویات به کار رود و از این طریق آنها را به وحدت مفهومی برساند. در سمبولیسم رنگ های سه، چهار و هفت دارای جوهریت اسطوره ای- دینی هستند. از این دیدگاه سه به عنوان عدد و به عنوان مثلث در هندسه معرف بنیادی از روح، جان و جسم است، که تمامی مخلوقات را به وجود می آورد و چهار (چهار رنگ که عبارتند از رنگ های اولیه در چشم) نمایانگر مربع در هندسه و همچنین کیفیات تاثیرگذار طبیعت (سرما، گرما، رطوبت، خورشید)،کیفیات تاثیرگذار فصول سال، کیفیات تاثیرگذار ماده (آتش، آب، هوا، خاک)، چهار جهت اصلی و نمونه هایی از این دست که پیامد آن عدد زوج چهار که مونث است، به همراه سه، اصل مذکر، هفت را که رمز کمال مطلق است پدیدار می کنند. این اعداد دارای تجربیات مختلفی در معماری نیز هستند که همراه با دیگر مضامین اسطوره ای است.

تقدس عدد هفت (سمبولی از تخته هفت رنگ) از کهن ترین گهواره فرهنگ بشری در بین النهرین به همه جهات ساطع شده است و این عدد از دیرباز مورد توجه خاص اقوام و ملل بوده و اغلب در امور اهریمنی و شر به کار رفته است. قدیمی ترین قومی که به هفت توجه کرده اند قوم سومر است، زیرا آنان برای اولین بار متوجه سیارات شدند و آنها را به صورت ارباب انواع می پرستیدند.

قداست عدد هفت در آیین مهری نیز سبب شده که مدارج رسیدن به کمال در این آئین همانند تصوف دوره اسلامی، هفت مرحله باشد. در تاریخ ایران این عدد توجه شایانی دارد: پایتخت مادها در قلعه همدان، دورتادورش هفت دیوار بود، قبر کوروش در دشت مرغاب بر روی یک صفه قرار گرفته که بر هفت سنگ مرمر استوار است و هفت پله دارد. در نوروز کهن روی سفره هفت شاخه از درخت های مقدس (زیتون، بید، انار و ...) می گذاشتند و در هفت پیاله سکه سفید و نو می انداختند. هفت سین در سفره نوروز بازمانده این رسم کهن است.

در شاهنامه هفت خان سرگذشت رستم است هنگامی که برای نجات کیکاووس به مازندران می رود و هفت آفت بزرگ را از بین می برد. همچنین مطابق تورات آفرینش عالم در شش روز تمام شد و روز هفتم خداوند به آرامش و استراحت گذراند و ...

 

 

ب) اسطوره های ایرانی و رنگ:

تجلی اسطوره در ایران باستان خاصه با طلیعه زردشت و تبلور فره ایزدی (اهورامزدا) و آیین های خاص آن بیش از پیش نمایان شد و جاودانگی اساطیر براساس مفاهیم و تعالیم زردشت ضمان بیشتری یافت.

در مواجهه خود با اساطیر ایرانی ودر مبحث اسطوره شناسی رنگ ها، دو رنگ سرخ (سمبولی از آتش) و آبی (تجلی لوتوس) را شاید بتوان بیش از دیگر رنگ ها متضمن محتوایی اسطوره ای (و تا حد زیادی آیینی) دانست، براین اساس آتش مقدس که فرزند اهورامزدا دانسته می شد،  سرخی آن از سمبول های ماندگار این دوران کهن به شمار می آید و به همین دلیل است که ما خصوصاً در قبل از اسلام رنگ سرخ را دارای مضامین اسطوره ای زیادی می بینیم.

آیین چهارشنبه سوری که یادگار این دوران است، خود بیانگر جایگاهی است که سرخی (آتش) نزد ایرانیان داشته است. آنان قبل از نوروز به آتشکده می رفتند و معتقد بودند در این روز فروهرهای نیاکان به زمین می آیند و آتش راهنمای آنهاست.

همچنین در اسطوره های ایرانی گاهی رنگ سرخ به عنوان نمودی از خون، مظهر باروری آورده شده است، چنانکه پس از رفتن سیاوش به توران زمین و ازدواج او با فرنگیس و پادشاهی او و در نهایت کشته شدن او، از خون او گیاه (مظهر باروری) به وجود می آید.

از دیگر مضامین آشنا و سنتی ایرانی نیلوفر آبی است است (حتی اهورامزدا) نیز بارها با یک شکوفه نیلوفر آبی نمایش داده شده است) که تقدس و گستره آسمانی آن را بعد از اسلام نیز به وفور نمایان می بینیم.

در روایات کهن ایرانی گل نیلوفر آبی را جای نگهداری فر زردشت که در آب نگهداری می شد می دانستند. آبی و در گفتاری دیگر، نیلوفرآبی برخلاف رنگ سرخ بعد از اسلام نیز به کرات خصوصاً در کاشیکاری ها به همراه درخت مقدس از مضمون های آشنا و سنتی طرح های عصر اسلامی به شمار می رود. نیلوفر، نیلپر، لوتوس و ... در فارسی گل آبزاد یا گل زندگی نامیده می شود. در اساطیر کهن هندی نیلوفریکی از نشانه های بزرگ آفرینش و از نشانه های ایزدان بانوان معروف هند به شمار می رفته است. در اساطیر ایرانی نیلوفر، گل ناهید به شمار می رفته و ناهید تصویر اصلی مادینه هستی در روایات دینی ایران قدیم بوده است. رنگ کبود نیلوفرعلاوه برتصاویر معمولی گاهی مظهر ماتم و عزا به حساب آمده است:

و آنگاه بانوی پرغرور عشق خود را دیدم

در آستانه پرنیلوفر باران

که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود

و آنگاه بانوی پرغرور باران

در آستانه نیلوفرها

که از سفر دشوار آسمان باز می آید  (احمد شاملو)آب

صادق هدایت در نثر سوررئال خود، بوف کور، مکرراً از گل نیلوفر آبی سخن رانده است:

« ... روبه روی او دختری با لباس سیاه بلند خم شده به او گل نیلوفر آبی تعارف می کرد و ... »

نمونه ها و مصادیق اسطوره های کهن، چه در ادبیات و چه در معماری قابل مشاهده است، به طوری که مقولاتی نظیر تضاد رنگ ها، تعادل رنگ ها، هماهنگی رنگ ها و مواردی از این دست در این نمونه ها شایان توجه است؛ مثلاً در مقوله تضاد رنگ ها که نمایان ترین تجلی آن به صورت دو رنگ سیاه و سفید مطرح می شود باز در بوف کور مشاهده می کنیم که « هدایت » بارها و بارها از ثنویت ظاهری سیاه و سفید گفته و رنج و عذاب روح تامه بشری را که به دو جزء تقسیم شده و سرگشته و در جستجوی رسیدن به یگانگی است، بیان کرده است:

من این جزیره سرگردان را

از انقلاب اقیانوس

و انفجار کوه گذر داده ام

و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود

                                  که از حقیرترین ذره هایش آفتاب به دنیا آمد               (فروغ فرخزاد)


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق رنگ و بیان اسطوره ای آن در معماری

دانلودمقاله اسطوره آفرینی و اسطوره کشی صادق هدایت

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله اسطوره آفرینی و اسطوره کشی صادق هدایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

صادق هدایت
بوف کور صادق هدایت از زمانی که خلق شد تا به امروز همواره محل بحث بوده است. اینکه هدایت در این رمان پیچیده چه می گوید؟ مقصود از نوشتن آن چه بوده است؟ مرد خنزر پنزری کیست؟ لکاته و زن اثیری نماد کدام زن و کدام معنی هستند؟ و بسیار سوال های دیگر از این دست.
بسیاری کوشیده اند طی سال های درازی که از پیدایی بوف کور گذشته است، تحلیلی در باره آن ارائه دهند و به نحوی آن را برای عامه خوانندگان قابل فهم گردانند اما به نظر نمی رسد هیچ تلاشی در این زمینه موفق بوده باشد در حالی که بوف کور همچنان جزو مهمترین رمان های زبان فارسی و شاید مهمترین آن به حساب می آید.
در مجلس بزرگداشت صدمین سال تولد هدایت که چندی پیش در دانشکده صنعت آب و برق برگزار شد، دکتر محمد صنعتی روانشناس و روانپزشک تحلیل تازه ای از بوف کور ارائه داد که البته هیچ دخلی به موضوع روانشناسی ندارد بلکه برعکس در پی تحلیل تاریخ اندیشه و اسطوره در جهان و به ویژه در مشرق زمین است و به نظر می رسد در بین تمام نوشته های درباره صادق هدایت، این تحلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد و بر اساس آن درک تازه ای از بوف کور به دست آید.
عنوان سخنرانی دکتر صنعتی " اسطوره آفرینی و اسطوره کشی صادق هدایت" بود:
http://www.bbc.co.uk/persian/images/020621_shedayat150.jpg

 


صادق هدایت
"مقصود من در اینجا پرداختن به تلاش های هدایت در زمینه قصه نویسی و گردآوری فرهنگ توده نیست بلکه جنبه ای از کار اوست که تا آنجا که من می دانم کسی پیش از او در ایران این گونه هدفمند و آگاهانه به آن توجه نکرده است. ولی متاسفانه تعصبات ناسیونالیستی و غرور ملی اجازه نداده که به این جنبه از کار هدایت و ارزشهای بنیادین آن توجه شود.
اما این کار نه تنها ارزشی کمتر از قصه های هدایت ندارد بلکه به قصه های او نظیر توپ مرواری و بوف کور غنای خاصی بخشیده است. از این گذشته او را در جایگاه یک خردورز مسوول و متعهد و یکی از مهمترین چهره های اندیشه مدرنیته در ایران، شاید بیش از یک قرن پیشرو تر از زمان خود قرار می دهد.
توجه هدایت به فرهنگ توده همواره نشانه مهرورزی او به ایران و فرهنگ کهن ما شناخته شده، به طوری که بعضی تصور کرده اند که او یک ناسیونالیست رمانتیک گذشته نگر است اما فقط بخشی از این نکته می تواند استنباط درستی از هدف هدایت باشد.
آنچه پنهان مانده، کار انقلابی و مبارزه سخت کوشانه اوست در میدان اسطوره کشی و فریفتار زدایی از فرهنگی کهن که در دوران پیش مدرنیته خود با زبان و اندیشه اسطوره ای، ایستا و دیر جنب گیر افتاده، منفعل و وابسته، از تحولات فرهنگی عصر علم و فن آوری به دور مانده، ناتوان از آفرینش اندیشه، فقط مصرف کننده آن است.
انسان قرون وسطی شیوه اندیشدنی اسطوره ای داشت. جهان بینی اسطوره ای بر اندیشه ای افسانه ای، رویایی، گمان پردازانه و تصوری استوار می شد که شاید بیشتر از ذهنیت خرد گریز انسان برمی خاست. در حالی که اندیشه تجربی- علمی بر واقعیت عینی و ملموس شکل می گرفت که تجربه پذیر و قابل سنجش بود.
توجه هدایت به فرهنگ توده همواره نشانه مهرورزی او به ایران و فرهنگ کهن ما شناخته شده، به طوری که بعضی تصور کرده اند که او یک ناسیونالیست رمانتیک گذشته نگر است اما فقط بخشی از این نکته می تواند استنباط درستی از هدف هدایت باشد دکتر محمد صنعتی این شیوه اندیشه (اسطوره ای) سرشت اعتقادات و باورهای مردم را تعیین می کند. بر اساس آن شیوه زندگی، روابط انسانها با یکدیگر و با جهان آنها شکل می گیرد.
هر فرد یا گروهی از مردم بر اساس چنین اندیشه ها و باورهایی، جهان خود و طرح های رفتاری خود را در زندگیِ برگزیده یا از پیش ساخته خود می سازد یا نگه می دارد. خواه چنین باورهایی خودآگاه یا ناخودآگاه باشد، خواه خرد پذیر یا خرد گریز باشد و خواه به زمین نسبت داده شود یا به آسمان. انگار همه باید به سرشتی اسطوره ای برسند تا فرد یا گروه مردمان آن را زندگی بکنند یا در آن زندگی بشوند.
وقتی می گوییم اسطوره، انسان را زندگی می کرد به این معنی است که انسان آنقدر به این اسطوره های خود به عنوان واقعیت محض باور داشت که این اسطوره ها به صورت ساختواره ها یا مجموعه ای از معانی گوناگون، رفتار او را در هر موقعیتی تعیین می کرد.
بنابراین انسان با ذهنیت اسطوره ای، خیلی نیاز به اندیشیدن ندارد. انگار که رفتار ما شرطی شده است. کافی است که با نشانه هایی برخورد بکنیم و از ما رفتارهای متناسب با آن موقعیت بر اساس آن طرح اسطوره ای صادر شود. فقط طبق آن طرح قبلی که در ذهن داریم واکنش نشان می دهیم.
وقتی که به دنیای مدرن می رسیم در واقع انسان با آگاه شدن به خرد و اراده آگاهانه و قدرت تمیز خود جهت رابطه را عوض می کند. اکنون انسان می اندیشد و به اراده و خواست آگاهانه خود اسطوره های زمانه خود را بر می گزیند و اسطوره را زندگی می کند. به عبارت دیگر انسان همواره دنیایی متشکل از واقعیت و اسطوره دارد.
در مدرنیته، انسان با اسطوره زدایی و فریفتار زدایی، اسطوره های کهنه و پوسیده را که دیگر کارکردی ندارند و یا جلوی پیشرفت فرهنگ انسان را می گیرند و در عین حال اسطوره های پایدار و سمجی هستند، از فرهنگ و اندیشه جامعه زدوده و با اسطوره آفرینی جدید بر مشکلات و بن بست های زندگی خویش اگر نه در واقعیت، در پندار فائق می آید.
انسان در طول تاریخ فرهنگی خویش بارها مفهمومی که از خود و جهان خویش داشته عوض کرده و با عوض شدن مفهوم انسان، تاریخ فرهنگی تحول پیدا کرده است.
یکی از تفاوت های بین فرهنگ شرق و نیز تفاوت قرون وسطی با مدرنیته را باید در همین تحول و چگونگی نسبت اندیشه اسطوره ای به اندیشه تجربی علمی و واقعیت نگر جستجو کرد.
نخستین جنبش عظیم فرهنگی در تاریخ انسانی در یونان باستان روی داد، در زادگاه اندیشه خرد پذیر، در دورانی که تمدن های دیگر در دنیای مثالی و با ذهنیت اسطوره ای زندگی می کردند. سپس در قرون وسطا با بازگشت به گذشته، بار دیگر به فرهنگی ایستا و کم تنش رسید تا در دوره رنسانس پیوند خود را با دنیای مثالی قطع و از تسلط غالب اندیشه اسطوره ای بکاهد و به واقعیت های زمینی خود بازگردد و به اراده آگاه خویش بر طبیعت و جهان انسانی خود چیره شود.
چغد، کار تری آ. برهمن درحالی که شرق با همان شرایط تاریخی فرهنگی گذشته زندگی می کند و به طور غالب مصرف کننده اندیشه و ابزار و وابسته به فرهنگ هایی است که بر اساس مفهوم مدرن انسان تحول یافته است.
در چنین بستر تاریخی و فرهنگی است که هدایت بوف کور و توپ مرواری را می آفریند. در چنین دورانی است که هدایت با داشتن شناختی عمیق به سرشت تاریخ فرهنگی ایران، اوسانه و نیرنگستان را می نویسد.
چند سالی پس از آن با مروری دقیق و ظریف بر تاریخ فرهنگی سه هزار ساله در بوف کور، طرح های اسطوره ای کهنی را که بر این سرزمین حاکم بوده و هست در رمانی که از نظر فرم و تکنیک متعلق به ادبیات قرن بیستم است باز آفرینی می کند. به قول توماس مان زندگی زیسته را که در واقع اسطوره زیسته است مجددا در بوف کور زنده می کند و ساختمایه زندگی آدم های قصه قرار می دهد.
هدایت در بوف کور سه دوره تاریخ فرهنگی را به هم می آمیزد: اسطوره آناهیتا، الهه آب ها و زهدان پاک به هیات زن اثیری بازسازی می شود و لکاته که همان پتیاره جهی است در کنار اسطوره جم، شاه - خدایی که نامیرایی را از اهورا نپذیرفت و از دره مرگ گذر کرد تا خدای مردگان شود و از این راه بر هراس از مرگ چیره گردد، با همزاد خود میترا که قربانی کننده گاو میش است و دشمنان او را خدای گاو کش نام نهاده بودند، در زوال و از کارافتادگی این اسطوره ها به هیات مرد خنزر پنزری و قصاب باز آفرینی می شود.
در بوف کور باز آفرینی اسطوره زیسته را به زیبا ترین شکل نوشتاری در یک شاهکار هنری می بینیم. باز آفرینی اما نه برای حفظ و حراست اسطوره یا نگهداری میراث کهنه و وازده، بلکه برای کشتن و اسطوره زدایی است که هدف مدرنیته و نیز هدف هدایت بوده است.
بوف کور هدایت در آن چهار دیواری محدود و بسته اتاقش بی آنکه بداند به طور خودکار نقشی را روی جلد قلمدان تکرار می کند با اندیشه ای اسطوره ای، چرخه ای و بسته و ایستا، دو نیمه شده بین خیر وشر، عقیم و گذشته نگر. با تکراری ناخود آگاه و غریزی از هر گونه نواندیشی و نوزایی احتراز دارد
دکتر محمد صنعتی
بنابراین، بوف کور کمر به قتل تمام اسطوره های وازده و از کار افتاده می بندد. البته هدایت واژه اسطوره را به کار نمی برد برای اینکه این کلمه بعد ها به جای «میت» گذاشته شد. او فرهنگ توده، افسانه، اعتقادات و خرافات و ... به کار می برد. هدایت پروژه اسطوره زدایی خود را در مقدمه کتاب نیرنگستان براساس نظریه های فیلسوفان مدرنیته از زبان «تیلور» اینگونه ترجمه و مطرح می کند:
"خرافات هم مانند همه گونه عقاید و افکار زندگی بخصوص دارد، گاهی به وجود می آید و جانشین خرافات دیگر می شود و زمانی هم از بین می رود. ترقی علوم، افکار و زمان به این کار خیلی کمک می نماید. بسا اتفاق می افتد که یک دسته را از بین می برد در صورتی که یک دسته دیگر خیلی سخت تر جای آنها می آورد. البته اگر آنها را به حال خود بگذارند جنبه الوهیت خود را تا دیر زمانی نگه می دارد چون مردم عوام آنها را مانند مکاشفات و وحی الهی دانسته به یکدیگر انتقال می دهند."

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  56  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اسطوره آفرینی و اسطوره کشی صادق هدایت

دانلود مقاله نقش اسطوره در ادبیات ایران

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله نقش اسطوره در ادبیات ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

نقش اسطوره ها در ادبیات
اسطوره‌ها قدمتی به اندازه عمر بشر دارند. در سرتاسر زمانها و مکانها انسان سعی کرده است برای خود اسطوره‌ای پیدا کند و حتی بسازد. با گسترش شهرنشینی و بعد از آن صنعتی‌شدن جوامع آنچه که تغییر کرد وضع زندگی افراد بشر بود و این اسطوره‌ها بودند که از نسل‌ها قبل باقی ماندند. در دنیای جدید که هر روز ارتباط انسان با سنت و پیشینه فرهنگی وی تضعیف می‌شود این اسطوره‌ها هستند که قادرند این ارتباط معنوی را حفظ کنند اما ممکن است دیگر به آن شکل سنتی نباشد و در قالبی جدید و امروزی بازتولید شوند. این نیاز بشر است. با این اوصاف اسطوره‌سازی و اسطوره‌شناسی در زمینه کودکان و نوجوانان از اهمیتی دوچندان برخوردار است زیرا نسل جدید پشتوانه و به‌وجودآورنده جوامع آینده هستند و انتقال پیشینه فرهنگی به آنها تضمین‌کننده بقای فرهنگی جامعه است. در این گزارش سعی بر آن است تا با بررسی تعاریف اسطوره‌ از دیدگاه‌های مختلف به دلایل ضعف اسطوره‌پردازی در ادبیات کودک و نوجوان کشورمان بپردازیم.

 

اسطوره چیست؟
تا کنون تعریف دقیقی از اسطوره ارائه نشده است. دانشنامه ویکی پدیا (wikipedia) در تعریف اسطوره به نقل از «میرچاالباده» دین‌شناس رومانیایی، این چنین می‌نویسد: اسطوره نقل‌کننده سرگذشت قدسی و معنوی است، راوی واقعه‌ای است که در زمان نخستین رخ داده است. در نظر «یونگ» و «فروید» اسطوره‌شناسی دانشی است که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمده است.
«روح‌الله مهدی پورعمرانی»، پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان، در تعریف اسطوره می‌گوید: معمولاً برای کهن الگوها و اسطوره‌ها تعاریف ناروشنی وجود دارد. اسطوره یک موجود انسانی است که در یک ابرمرد یا ابرزن نمود یافته است.
با توجه به تعاریف اسطوره، بزرگان دینی و پیامبران را نمی‌توان در غالب اسطوره‌ تعریف کرد، بلکه شاید بتوان در مورد آنها لفظ «اسوه»‌ را به کار برد. «اسوه»‌ نیز مانند اسطوره شخصیتی است که در همه زمینه‌ها انسانی کامل است با این تفاوت که مصون از خطاست.
«مهدی پورعمرانی» نیز این مطلب را تأیید می‌کند و می‌گوید: برخی اسطوره‌ها و شخصیت‌های مذهبی مصون از اشتباه بوده‌اند. بنابراین شخصیت‌های دینی نیز تمام ویژگی‌های اسطوره را دارند با این تفاوت که مصون از خطا و اشتباه‌اند.
کارکردهای روانشناختی اسطوره
«شهرام اقبال‌زاده» پژوهشگر ادبی و دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در این زمینه می‌گوید: برخی از نظریه‌پردازان روانشناسی (یونگ و...) معتقدند «ناخودآگاه قومی و ملی» در کارکرد اجتماعی، فرهنگی و روانی آن ملت تأثیر دارد و از آن تحت عنوان «کهن الگو» یاد می‌کنند. اسطوره‌ها کهن‌الگوهای هر ملت‌اند که در ناخودآگاه آن ملت تأثیر دارند.
همچنین کارکرد روان‌شناختی اسطوره‌ها را می‌توان در قالب همزادپنداری توضیح داد، چون انسان‌ها دارای یک سری ضعف‌ها و سرخوردگی‌های طبیعی در زندگی می‌شوند از طریق اسطوره‌ها و اسطوره‌پردازی سعی در برطرف‌کردن نقص‌های خود دارند و شخصیت خود را در چارچوب اسطوره به‌وجودآمده تعریف می‌کنند.

 


نقش اسطوره در ادبیات کودک و نوجوان
نقش اسطوره در ادبیات کودک و نوجوان را در دو زمینه می‌توان بررسی کرد. اول زمینه روان‌شناختی، دوم زمینه فرهنگی.
در زمینه اول آنچه اهمیت دارد و اکثراً مورد توجه قرار می گیرد همان همزادپنداری کودک با اسطوره است. به عبارتی اسطوره به نوعی نقش روان‌درمانی برای کودک دارد و کودک می‌تواند نقص‌ها، ضعف‌ها و شکست‌های خود را در قالب اسطوره تخلیه نماید.
در زمینه دوم، انتقال مواریث فرهنگی و پشتوانه‌های تاریخی یک سرزمین به نسل‌های بعد مورد توجه قرار می‌گیرد که به نوعی تداوم فرهنگی یک جامعه را ممکن می‌سازد. از طرف دیگر القای اسطوره‌های سرزمینی به کودکان از طریق ادبیات به تقویت «ما»ی فرهنگی و به طور کلی انسجام فرهنگی- اجتماعی جامعه کمک می‌کند.
شخصیت‌های دینی که با عنوان «اسوه» از آنها یاد می‌شود علاوه بر این دو کارکرد، نقش دیگری نیز در زمینه شخصیت‌سازی افراد و به ویژه کودکان بازی می‌کنند و آن ارائه الگویی از یک انسان کامل است. توجه به این شخصیت‌ها در زمینه ادبیات کودک و بازنمایی آنها به نحوی مناسب در این چارچوب می‌تواند نقشی مؤثر در زمینه رشد معنوی و «جامعه‌پذیری دینی» کودک داشته باشد.
اقبال‌زاده در مورد نقش اسطوره در ادبیات کودک می گوید: در ادبیات کودک جنبه تخیل کودک قوی است و چون کودک کمال و قدرت را دوست دارد اگر بتوانیم این پیوند را با تاریخ برقرار کنیم مورد توجه قرار می‌گیرد. در غرب از بن‌مایه‌های اسطوره‌ای کمک می گیرند و به صورت خلاق استفاده می‌کنند.
چرا در ادبیات کودک اسطوره‌سازی نداشته‌ایم؟
این موضوع، موضوعی کلی و پیچیده است و با توجه به زاویه‌ای که به آن نگاه می‌شود نتیجه‌گیری‌های متفاوتی می‌تواند در بر داشته باشد.
محسن مؤمنی، نویسنده و رئیس مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در این زمینه می‌گوید: «در گذشته فکر غلطی به نویسندگان ما القا شد که متأسفانه پاک‌کردن این فکر غلط بسیار سخت است. فکر غلط این بود که امروزه دوران قهرمان‌ها و پهلوان‌ها تمام شده و داستان امروزی باید خالی از این چیزها باشد. اما اینگونه نیست. در این زمینه آن طور که باید و شاید کار نشده که دلیل آن شاید همین فکر غلط باشد. از سوی دیگر ما در کشوری زندگی می‌کنیم که خیلی قهرمان داریم. شاید از فرط زیادی به راحتی از کنارشان می‌گذریم و متأسفانه در رسانه‌ها نیز به آنها پرداخته نمی‌شود.
از سوی دیگر «شهرام اقبال‌زاده» این مسأله را به زمینه‌های اجتماعی- فرهنگی گذشته مرتبط می‌داند و می‌افزاید: دلیل این امر شاید یک نوع سرگشتگی فرهنگی باشد. بعد از مشروطیت که ما ایرانی‌ها با فرهنگ غرب آشنا شدیم، دچار سرگشتگی شدیم و واکنشمان در زمینه فرهنگ غرب یا به صورت طرد بود یا شیفتگی.
تنها گروه اندکی بودند که به پیشینه فرهنگی توجه داشتند. جریان فرهنگی و ادبی دچار افراط و تفریط شد.
ادبیات باید هویت ملی داشته باشد تا جهانی شود. ما باید از دستاوردهای غرب آگاهانه و با تأکید بر پیشینه تاریخی خودمان استفاده کنیم، یعنی نگاه انتقادی به گذشته و امروز داشته باشیم.
وی با ذکر مثالی بیان می‌کند: چرا ایرانی ها می‌خواهند کالای خارجی بخرند؟ شاید بگویید چون کیفیت کالاهای خارجی بهتر است. اما نه. دلیل آن این است که به خودباوری نرسیده‌ایم. در زمینه اسطوره نیز همین‌طور است. بیشتر نویسنده‌ها مجذوب غرب‌اند و به نیازهای مخاطب توجه ندارند و نوعی خلأ بین مخاطب و نویسنده وجود دارد. رسانه‌ها نیز تأثیر دارند. اکثر رسانه‌های ما تحت تأثیر موج فرهنگی غرب‌اند. رسانه‌ها به میزانی که به هری پاتر و ستاره‌های فوتبال غربی می‌پردازند به اسطوره‌های ایرانی توجه ندارند. دلیل دیگر این است که نویسنده‌های ما کم می‌خوانند، نیازهای نسل جدید را نمی‌شناسند و از پیشینه تاریخی و ادبیاتی کشور آگاهی کافی ندارند تا بتوانند آن را در قالب داستان برای کودکان بیان کنند.
«مهدی پورعمرانی» نیز دلیل اصلی را در کم‌کاری نویسندگان می‌داند و می‌گوید: «کم‌کاری نویسندگان ایرانی در زمینه تولید آثار باعث شده بسیار از مصرف‌کنندگان ایرانی به سمت ادبیاتی کشیده شوند که با فرهنگ ما همخوانی ندارد. کم‌کاری نویسندگان باعث شده که اسطوره‌های ما کمرنگ شوند.

 

 

 

چرا اسطوره‌های خیالی غرب رونق یافت؟
در اینجا این سؤال پیش می‌آید که چرا اسطوره‌هایی نظیر «مرد عنکبوتی» یا «هری پاتر» در جامعه‌ای مانند ایران که هیچ سنخیتی با بسترهای این داستان ندارد رونق یافت؟ دلیل آن پرداخت قوی این اسطوره‌هاست، ضعف ما یا هر دو؟
«مؤمنی»‌ در این مورد می‌گوید: «دلیل اینکه اینگونه آثار با اقبال زیاد روبرو شد این است که آنها به یک نیاز پاسخ داده‌اند. این داستان‌ها به نیاز نوجوانان در زمینه قهرمان‌پروری پاسخ داده‌اند. به این نیازها از مدت‌ها پیش توجه نمی‌شد. موقعیت داستان‌های تخیلی غربی به دو دلیل بوده است اول اینکه به یک نیاز در قالب امروزی پاسخ داده‌اند و دیگر اینکه این داستان‌ها در قالب‌ها مختلف اعم از رمان، انیمیشن، بازی رایانه و... مطرح می‌شوند.
دکتر «نعمت‌الله فاضلی» انسان‌شناس، در مقاله‌ای که با عنوان «تحلیل جامعه‌شناختی هری‌ پاتر در ایران» در پایگاه اطلاع‌رسانی خود منتشر کرده است، می‌نویسد: «هری پاتر قهرمان داستان‌های تخیلی رولینگ به اسطوره‌ها می‌پیوندد... استقبال بی‌نظیر و همگانی از هری‌ پاتر را می‌توان حاصل سرخوردگی‌های همگانی انسان‌ها از جهانی دانست که با تأکید صرف بر محسوسات و پدیده‌های عینی، خط بطلان بر تمام احساساتی کشیده است که گاه و بی‌گاه بر جان انسان‌های سرگشته این قرن آهنی عارض می‌شود و الگوهای استدلالی و منطقی وی را زیر سؤال می‌برد. دنیای جادویی هری پاتر فرصتی است برای پشت‌سرگذاشتن ناتوانایی‌های بشری. این دنیا پاسخی است به نیاز جامعه غربی.»
وی در این مقاله در مورد این که چرا این اثر در ایران مورد توجه قرار گرفته، می‌نویسد: «جدا از تأثیرات رسانه‌ای غرب در تبلیغ این کتاب، بی‌شک در جامعه ما نیز نیازی درونی به این دنیای تخیلی بوده است که این کتاب این چنین مورد استقبال عموم قرار گرفته است... نوجوانان ایرانی با ورود به این دنیای تخیلی، سرخوردگی‌های خود را در دنیای واقعی که ناشی از بی‌قدرتی در مقابل نیروهای ماوراءالطبیعی است جبران می‌کنند و همراه با قهرمان کتاب و با استفاه از قدرت نامحدود جادو به جنگ مشکلات و سختی‌ها می‌روند.»
با توجه به آنچه گفته شد، افزایش خودباوری ملی، تغییر نوع نگرش به غرب و توجه به ظرفیت‌های فرهنگ خودی از سوی نویسندگان ایرانی، شناخت مخاطبان و نیازهای آنها و توجه بیشتر نویسندگان به این حوزه می‌تواند از جمله مواردی باشد که باعث پررنگ‌ترشدن نقش اسطوره در ادبیات و به خصوص ادبیات کودک و نوجوان کشور شود.
نقش اسطوره در ادبیات کهن
به طورکلی درباره‌ی آثار «هومر» و «فردوسی » و نیز از اسطوره‌ها و برگزیدگان دو ملت سخن بسیار گفته شده‌است تا در ورای آن؛ « بزرگی»؛« شرافت»؛«جوان مردی»؛«انسان دوستی»؛«گذشت»؛«میهن پرستی» و بسیاری دیگر از محسنات انسان‌ها مورد ستایش قرار گیرد.آن چه در ادبیات کهن ؛ به خصوص درآثار ماندگار و جاودانی چون «ایلیاد» و «ادیسه»ی هومر و«شاهنامه»ی فردوسی به نحو بارزی به چشم می‌خورد؛ روح حماسی؛ سلحشوری و فداکاری؛ جنبه‌ی اساطیری؛ نوع نگاه و دید انسان‌ها به جهان؛ همراه باجنبه‌های تغزلی؛ عاشقانه و غنایی آن‌هاست.به عبارتی؛ آن چه ازآن به عنوان «فلسفه زندگی» نام برده می‌‌شود. وجه تمایز چنین آثاری است که ضرورت مطالعات و تعمق آن‌ها را دوچندان می‌کند. بی شک با یافتن وجوه مشترک تفکر بینش واندیشه‌ی انسان‌ها در شرایط و دورانی خاص که دراین جا؛ دو خاست‌گاه اندیشه‌ای شرق وغرب است؛ می‌توان به روح ملت‌ها دست یافت وهم‌بستگی بشر را رقم زد. چه؛ این آثار نه تنها در زمره‌ی آثار بزرگ و جاویدان ادبیات ملی هر کشوری محسوب می‌‌شوند؛ بلکه تداعی کننده‌ی روح جمعی مردم آن سرزمین نیزهستند که در ادبیات و آثار فکری و فلسفی هر قوم و ملتی نمود عینی پیدا کرده‌اند.
این بینش اساطیری اما؛ با این که کاری با امورعقلی ندارد؛ گویی فریادی است رسا و بلند.
چرا که تاحدی به سبب همین اسطوره پردازی است که «وحدت» یک قوم حفظ می‌شود و شخص؛ هویت و اصالت و مفهوم ملی و اجتماعی می‌یابد و از همه مهم‌تر باعث می‌شود تا حرکتی لازم درهر قوم و ملتی به وجود آید.دراین میان اما؛ اسطوره‌های حماسی از جای‌گاه خاصی برخوردارند. خاست‌گاه چنین اسطوره‌هایی هرچند توام با تمام مشخصاتی است که ذکر شد و نیز در ادامه خواهد آمد؛ منشا اجتماعی نیز دارد. ازاین جهت است که می‌بینیم هرگاه قومی مورد تاخت وتاز دشمن قرارگرفته؛ هرگاه موجودیت و هویت فرهنگی و اجتماعی آن به خطر افتاده؛ آن قوم به اسطوره سازی پناه برده‌است تا بدین وسیله خلا ناشی از نبود یک منجی را که بتواند از انحطاط و اضمحلال ارکان فرهنگی؛ ملی؛‌ سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی آن قوم جلوگیری کند سامان ببخشد.سامسون» قهرمان افسانه‌ای قوم یهود که درتورات آمده؛ به این سبب ظهورمی‌کند تا علیه نیروهای متجاوز و سرکوب‌گر؛ سدی شود و«اورشلیم» و قوم «بنی اسراییل» را نجات دهد. یا«نیبلونگن»ها بزرگ‌ترین حماسه‌ی مردم «ژرمن»؛ به عقیده‌ی بسیاری عکس العمل اروپای شمالی در برابر شکست و منکوب شدن مردم این سرزمین‌ها به دست «هون‌های سفید» است .
ایلیاد و «ادیسه» نیزکه در قرون نهم و هشتم ق.م به طور پراکنده سینه به سینه جریان داشت به واسطه‌ی جنگ‌های خونین و ویران‌گر یونانیان به‌وجود آمده‌است.همان طورکه شاهنامه هم مبارزات ایرانیان را با بیگانگان به تصویر می‌کشد و در واقع ادعانامه‌ای است علیه تسلط ترکان غزنوی برسرنوشت اقوام ایرانی که در جنگ‌های ایران و توران متجلی می‌شود و...نیز داستان «ضحاک» و«فریدون » که مقابله‌ای دیگر به حساب می‌آید. می‌دانیم اساساً حماسه؛ تحقیر مرگ است و مرگ را باغرور درآغوش گرفتن به خاطر یک آرمان؛ خود حماسه‌ای است بس شگرف وعظیم. ازطرفی؛ ازآن جا که هر قومی آمال و آرزوهای خود را در این پهلوانان اساطیری می‌بیند؛ چنین برداشتی زندگی را نیز مورد ستایش قرار می‌دهد و لذت بردن؛ شادی و سرخوشی را ارج می‌نهد.
یک انسان معمولی وقتی درمقابل مصایب قرار می‌گیرد خود را می‌بازد. حال اگر از آینده وسرنوشت خود نیز با خبر باشد؛ به طور حتم دچار پریشانی خاطر می‌گردد؛ این موضوع برای قهرمان اسطوره‌ای؛ به نحو دیگری جلوه می‌کند. او در این حالت حتا به خود اجازه‌ی بازگشت نداده و تن به خطر می‌دهد. ازاین روست که می‌بینیم در ایلیاد «هکتور» پهلوان تروا؛ بااین که از فرجام زندگی خود مطلع است و با این که از رای و اراده‌ی خدایان بوالهوس؛ نیک خبر دارد و می‌داند که از جنگ تن به تن با«آشیل» زنده بیرون نخواهد آمد؛ اما دلاورانه قدم به پیش گذاشته به مقابله با حریف می‌شتابد. یا درشاهنامه؛ «رستم» که خود از رویین تن بودن «اسفندیار» اطلاع دارد و خوب می‌داند که یک انسان خاکی هرچند نیرومند و پرزور باشد؛ بدون اتکا به نیروهای فوق بشری قادر نخواهدبود اسفندیاررا مغلوب کند؛ با وجود این تن به خفت و اسارت نمی‌دهد و نبرد با جوان برومندی چون اسفندیار و کشته شدن به دست اورا به تسلیم شدن بدون قید و شرط ترجیح می‌دهد.
که گوید برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند
که چرخ ار بگوید مرا کاین بنوش
به گرز گرانش بمالم دوگوش
آن چه از شاهنامه برمی‌آید؛ رستم در دوران سلسله‌ی «پیشدادی» متولد می‌شود. البته تولد؛ مرگ و طول زندگی او در شاهنامه روشن نیست. به ظاهرکه باید عمرنوح داشته باشد؛ زیرا سلطنت چندین پادشاه را به خود می‌بیند. طبق گفته‌ی شاهنامه، پدربزرگ رستم یعنی «سام» سپهسالار ارتش «منوچهر»؛ پنجمین پادشاه پیشدادی است. پس از قتل «نوذر» هشتمین پادشاه پیشدادی به دست پادشاه توران۰(افراسیاب)؛ دشمنی دیرین ایران و توران تجدید می‌شود. دراین دوران «زال» سپهسالار سپاه است و در اواخر این دوران «رستم»به جای پدر؛ فرماندهی نیروهای ایرانی علیه تورانی‌ها را به عهده می‌گیرد. «گرشاسب» آخرین پادشاه سلسله‌ی پیشدادی است و با مرگ او سلطنت در خاندان پیشدادی به پایان می‌رسد.
«رستم» ازطرف پدرش ماموریت می‌یابد تا«کیقباد» را یافته و او را به سلطنت برساند.به این ترتیب سلسله‌ی «کیانیان» می‌آغازد. در این دوران است که داستان‌های پهلوانی «رستم» و هم چنین ماجراهای دیگری از عشق؛ فداکاری‌‌ها؛ ایثارها؛ تعهدات وطن پرستی و...به وقوع می‌پیوندد و حماسه‌ها یکی بعد از دیگری شکل می‌گیرند. نبرد«رستم » و «اسفندیار»؛ «گذرازهفت خوان» و«نبرد با دیو سفید» که درهمه‌ی این‌ها رهبری سپاه ایران در برابر توران به عهده‌ی اوست؛ آن چیزی است که درشاهنامه به نحو خارق‌العاده‌ای به نظم کشیده شده است. قوه‌ی تخیل فردوسی درخلق این نبردها چنان عظیم است که از این نظر شاید بتوان تنها چند رقیب برای او ذکر کرد که درغرب بتوانند با او برابری کنند.
با مرگ «کیقباد» فرزند بی‌اراده؛ سبک عقل و بوالهوس او؛«کیکاووس » به تخت پادشاهی می‌نشیند. «رستم » زخم‌های بسیاری به سبب توطئه‌ها و بد نهادی‌‌های کیکاووس متحمل می‌شود که نمونه‌ی بارز آن در تراژدی نبردش با سهراب تجلی می‌کند و داغی عظیم برجسم و روح رستم باقی می‌ماند. به واقع کیکاووس آگاهانه آن دو را درمقابل هم می‌گذارد؛ زیرا از نظر او هر دو برای تحقق مقاصد پلید و قدرت طلبی روزافزون‌اش خطرناک ومضرند. حتا زمانی که رستم پهلوی فرزندش را با خنجر می‌شکافد و خیلی دیرهویت او برایش آشکار می‌شود و درخواست نوشدارو می‌کند؛ کیکاووس درفرستادن نوشدار تعلل می‌ورزد و به این ترتیب باعث مرگ سهراب می‌شود. واقعه‌ی تراژیک دیگری که می‌توان آن را فوق تراژیک نامید و می‌توان ازنظر حد فاجعه با «آنتیگونه » مقایسه‌اش کرد؛ داستان« سیاووش »است. او که فرزند کیکاووس است؛ برای تعلیم به او سپرده می‌شود. رستم تلاش خود را می‌کند تا هرچه آموخته به سیاووش منتقل کند. اما در اثر یک افترا ازسوی « سودابه» همسرکیکاووس؛ سیاووش مورد بی‌مهری قرارگرفته و مجبور می‌شود برای اثبات بی‌گناهی خود ازمیان توده‌ی عظیم آتش بگذرد.در ادبیات شاهنامه سیاووش مظلوم‌ترین و بی‌گناه‌ترین شهید راه آزادی؛ صلح و دوستی است که قربانی فلسفه‌ی بشردوستانه و شرافت‌مندانه‌ی خود می‌شود و بالاخره به دست افراسیاب ؛ پدرهمسرش «فرنگیس» می‌شود.
عاقبت رستم با کشتن اسفندیار رویین تن درگودالی پراز تیرها و نیزه‌ها که برادر حیله‌گرش «شغاد» برسرراه او کنده می‌افتد و می‌میرد.البته دراینجا نیز رستم قبل از مرگ‌اش حماسه می‌آفریند و «شغاد» حیله‌گر را با تیر به درخت می‌دوزد.درایلیاد اما؛ می‌توان «آشیل» را گاه با«رستم» و گاه با«اسفندیار»مقایسه کرد.همان طورکه این تطبیق «آگاممنونبا«کیکاووس»؛«هکتور»با«سیاووش»؛«آندروماک»بیوه‌ی هکتور؛ با«فرنگیس» را نیز شامل می‌شود.گفتیم به طورکلی هدف از ادبیات تطبیقی؛ یافتن وجوه مشترک اندیشه‌ی بشر است. آن چه «یونگ» از آن به عنوان «ناخودآگاه جمعی » نام برده است. از دیگر سو یافتن چنین وجوهی خود؛ می‌تواند ما را در هم‌دلی بشر؛ راهنما باشد.
«آشیل» پهلوانی است که مادرش در کودکی او را در رودخانه‌ی مقدس «استیکس» رویین تن می‌کند. دراین میان اما؛ مچ پای او به سبب این که دست مادر روی آن است؛ ازاین امر مستثنا می‌گردد.«اسفندیار» نیز با غوطه خوردن در یک مایع مقدس رویین تن می‌شود؛ ولی بر اثر بسته‌شدن چشم‌هایش به هنگام غوطه‌ور شدن؛ آن قسمت رویین تن نمی‌گردد.به طورکلی در اساطیر؛ همه‌ی رویین تنان و بی‌مرگان یک نقطه ضعف دارند. باتوجه به فلسفه‌ی چنین بینشی اما؛ می‌بینیم برخلاف نکته‌ی اصلی که مورد توجه‌ی سرایندگان ونویسندگان این اسطوره‌هاست - آرزوی بی‌مرگی و زندگی جاودانی - انگارموضوع مهم‌تری درنظر آن‌ها بوده‌است. یک پهلوان هر چند می‌کوشد؛ هر قدر خدایان به کمکش می‌شتابند؛ و هر قدر به همه نیروهای فوق‌بشر مجهز گردد باز محکوم به فناست.گویی نسبی بودن بی‌مرگی و رویین‌تنی و در کل فناپذیر انسان، آن چیزی است که در ادبیات حماسی هر لحظه یادآور می‌شود.«آشیل » در جنگ «تروا» بر اثر تیری که «پاریس» به پاشنه پایش می‌زند کشته می‌شود و «اسفندیار» نیز با تیری دوشاخه‌ای که« رستم »در چشمانش می‌نشاند و ... قهر« رستم » و« آشیل » نیز از دیگر مسائلی است که می‌توان به وسیله آن دو نفر را با هم سنجید.«آشیل» از سپاه یونان روی برمی‌گرداند و حتی میانجی‌گری بزرگان قوم نیز برای بازگرداندنش به نتیجه نمی‌رسد. تا اینکه «پاتروکلوس »(پاتروکل) بهترین دوست «آشیل» به نزد او می‌رود و وضعیت اسف‌‌انگیز یونانیان را در مقابله با تروواییان شرح می‌دهد و حتی از شدت اندوه گریه می‌کند.«هومر» در آن قسمت که گفتگوی «پاتروکلوس» و «آشیل» است یکی از زیباترین قطعات منظومه خود را چنین می‌سراید:«... سیلی از اشک فرو ریخت. هم چنان‌که چشمه‌ای قیرگون آب‌های خود را از تخته‌سنگی بلند فرو می‌ریزد ... »معهذا کینه‌ی «آشیل» نسبت به «آگاممنون» بسیار سخت‌تر از آن است که او را به فکر یونانیان بیندازد.اساساً «ایلیاد» با خشم و کینه و قهر «آشیل» می‌آغازد .
در این میان «پاتروکلوس»در جنگ تن‌به‌تن با «هکتور» کشته می‌شود و این موضوع باعث آشفته‌شدن «آشیل »می‌گردد و او را به اقدام وا‌ دارد. «رستم» نیز در شاهنامه از «کیکاووس» رنجیده‌ خاطر می‌شود و از سپاه کناره می‌گیرد و حاضر به شرکت در جنگ علیه «تورانیان» نیست. در هر دو از منظومه سرانجام هر دو پهلوان از تصمیم خود برمی‌گردند و به کمک سپاهیان خود می‌شتابند. اما در این جا تعمقی لازم است .به طور کلی «آشیل»را می‌توان تنها در شهامت و پهلوانی و غرور با «رستم »هم‌سان دانست. اما این صفات دیگر «رستم» است که منحصر به شخصیت والای او شده است و باعث شده تا در طی قرون و اعصار او را به عنوان نماد جوانمردی، گذشت، پاکدلی، فدارکاری، ایثارگری، تواضع و افتادگی بشناسیم. این‌که اعمالش هیجان انسان‌ها را برمی‌انگیزد و حتی اشک بر دیدگان جاری می‌سازد، خود مصداق بارزی است بر این مدعا.
اگر «آشیل» تنها به خاطر کنیزش «بریزیس» قهر می‌کند و دیگر؛ از پای‌درآمدن بسیاری از پهلوانان یونانی را که در جنگ با تروواییان نیست و نابود می‌شوند نمی‌بینند و صدایشان را نمی‌شنود و یا می‌شنود و خود را نشنیدن می‌زند و با وجود این که می‌داند به گفته‌ی خدایان بدون وجودش؛ یونانیان نمی‌توانند بر تروا غالب شوند باز شاهد چنین کشتاری است و دم برنمی‌آورد و تنها بعد از مرگ بهترین دوستش و بازگرداندن کنیز زیبایش؛ یعنی یک دلیل کاملاً شخصی پا به آوردگاه نبرد می‌گذارد، اما دغدغه‌ی «رستم» نه تنها شخصی نیست بلکه مشاهده سرزمین مصیبت‌زده‌ی ایران و ملت ستم‌کشیده و درهم شکسته‌ی این آب و خاک است که او را وادار به نبرد می‌کند و این عظمت در روح «رستم » وجود دارد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 33   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش اسطوره در ادبیات ایران

دانلود متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره

اختصاصی از هایدی دانلود متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره


دانلود متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره

در این پست می توانید متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

 «مقدمه»

   در قرن حاضر که قرن پیشرفت در علم و فن آوری است. کمتر کسی احساس نیاز به گذشته خود می کند. گذشته ای که ثمره آن امروز است. برای انسان امروز اسطوره هنوز واژه ای نا آشناست.

زیرا احساس خلأ آنرا درک نکرده است. احساسی که با هیچ علم و اندیشه ای حبران نمی شود. انسان نخستین با اسطوره به دنیا می آید، زندگی می کند و از دنیا می رود. اسطوره هسته اصلی زندگی اوست. پاسخ سؤالهایش، ریشه تفکراتش، درک قدرت مافوق همه و همه با اسطوره همراه است. بنابراین اسطوره دین و دانش و اندیشه اوست.

اسطوره و تفکرات آن نیاز لاینفک انسان امروز و پرداختن به این موضوع لازمه زندگی امروز می باشد.

نگارنده سعی کرده است با طرح این عنوان اسطوره را بیان کند و با نگاهی اسطوره ای به ماهی نشان دهد حتی این موجود آرام نیز دنیای شگرف و پر رمز و رازی دارد.

هدف نگارنده از طرح این موضوع، که شامل چندین جنبه‌ می باشد بررسی نقشی است که ماهی به عنوان یک موجود زنده با نگاه اسطوره ای ایفا می کند. جنبه دیگر رساله بررسی نقوش ماهی در آثار هنری پیش از اسلام می باشد.

این تحقیق شامل سه بخش می باشد. در بخش اول نگارنده به اسطوره و سمبل پرداخته است، زیرا بدون شناخت اسطوره، نمی توان نگاهی اسطوره ای داشت.

بخش دوم شامل چهار فصل اسطوره ماهی، مذهب و ماهی، نوروز و ماهی، می‌باشد.

در بخش سوم نقوش ماهی در آثار هنری مورد پژوهش قرار می گیرد و شامل چهار فصل پیش از تاریخ، عیلام، ماد و هخامنش و پارت و ساسانی است.

 واژه و معنی اسطوره

فرهنگ نویسان عرب معتقدند اسطوره واژه ای عربی است که از ریخت «افعوله» برآمده و ریشه آن «سَطَر»به معنی افسانه ها و سخنان بی بنیاد و شگفت آور است؛ ولی به نظر می رسد که این واژه عربی نباشد، بلکه واژه ای یونانی- لاتینی است که در لغت با واژه «Historia» به معنی روایت و تاریخ از یک ریشه است. در یونانی با واژه «Myths» به معنی شرح، خبر و قصه روایت هم ریشه است.

   آموزگار اسطوره را چنین تعریف می کند‍: اسطوره را باید «داستان و سرگذشتی مینویی دانست که معمولا اصل آن معلوم نیست و شرح عمل، عقیده، نهاد یا پدیده ای طبیعی است به صورت فراسویی که دست کم بخشی از آن از سنّتها و روایت ها گرفته شده و با آیینها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد»

گاه اسطوره را با افسانه یکی می دانند ولی باید اضافه کرد واژه اسطوره بسیار گسترده تر از افسانه است و می توان گفت از مجموع افسانه ها که مایه های فرهنگی می یابند اسطوره پدید می آید. به عبارت دیگر «افسانه ها پاره‌هایی گسسته و مایه هایی خام از گونه های جهانشناسی راز آمیز و باستانی می توانند بود که آن را اسطوره می نامیم.»

در قرآن واژه «اساطیر الاولین» که 9 بار نیز تکرار شده، اسطوره بیان شده است و مفسّران معنی آن را نشانه های پیشینیان بر شمرده‌اند. آورده اند که آگوستین قدیس در پاسخ به این پرسش که اسطوره چیست؟ گفته است: «خیلی ساده است به شرط آنکه از من نپرسند، هرگاه خواستم درباره اسطوره توضیح بدهم، عاجز مانده ام.»

با توجه به گفته آمده، توصیف و تعریف دریای پهناور اسطوره با کمک واژه هایی که در اختیار داریم کاری دور از ذهن است. اسطوره را نمی توان در چهارچوبی قرار داد، بلکه باید گفت با دریایی ژرف روبرو هستیم، که رازناک و رمزآلود است.

انسان نخستین با شناخت طبیعت و با یاری گرفتن از اسطوره معماهای خود را پاسخ می دهد، اسطوره دین و دانش و اندیشه انسان نخستین و دانسته های معنوی اوست، دانشی که بیشتر جنبه نمادین دارد و از قوانین عملی ادوار بعد به دور است که در آن سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید آمده و به هستی خود ادامه می دهد.

   اسماعیل پور اسطوره را چنین بیان می کند: «اسطوره روایت یا جلوه ای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که به یک قوم، به منظور تفسیر خود از هستی به کار می بندد. اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمان ازلی رخ داده و به گونه ای نمادین، تخیّلی و وهم انگیز می گوید که چگونه چیزی پدید آمده، هستی دارد یا از میان خواهد رفت و در نهایت اسطوره به شیوه ای تمثیلی کاوشگر هستی است».

   بشر ناتوان غرق در اندیشه های ناپخته خویش جستجوگر مأمنی است که اسطوره نام دارد، اسطوره واکنشی ناشی از ناتوانی انسان در مقابل دنیای پیرامونش و حوادث غیر مترقّبه ای است که او هیچ نقشی در آن ندارد و نشانه‌ای از عدم آگاهی او در علل واقعی حوادث می باشد.

هم چنین اسطوره تجّسم احساسات آدمیان است برای اعتراض به اموری که برای ایشان ناخوشایند است و با استفاده از آن تسکین می یابند.

   «اسطوره تاریخی است که روانشناختی و ناخودآگاه گردیده است تاریخی است که نه به اندیشه و آگاهانه بلکه به سرشت و ناآگاه پدید آمده است.»

   در واقع اسطور ها با گوشت و خون انسان در آمیخته اند، چه آنها را بپذیریم و چه نپذیریم، با آنها زندگی می کنیم، در ژرفای وجود هر انسانی نشانه های آن را می توان یافت.

انسان در هر عصری با فرهنگش زندگی می کند و اسطوره سرشت فرهنگ اوست. وقتی می گوییم اسطوره فرهنگ مردمان نخستین است، سخن گزافی نیست.

   «اسطوره نه تنها سازه های زندگی هستند، بلکه بخشی از هر فرد، پاره ای از هر شخص هستند. قصّه کسی را گرفتن یا بردن، همچنان است که جان او را گرفته باشند. این چنین اسطوره هایی نقش های ذاتی، اجتماعی و اقتصادی دارند و این پدیداری محلی (اتفاقی) نیست، این یک قانون و قاعده است».

به هر حال جمع بندی که می توان به دست آورد، چنین است:

  • اسطوره تاریخ مینویی را روایت می کند و حادثه ای که در زمان های نخستین رخ داده است.
  • اسطوره بیان یک خلقت است، یعنی درباره اینکه چگونه هر چیزی بوجود آمده است.
  • اسطوره فرهنگ انسان نخستین است هم چنین اسطوره دین و دانش و اندیشه انسان نخستین است.
  • نقش ‏آفرینان اسطوره موجودات فراطبیعی و غیر عادی هستند.
  • اسطوره به یک عبارت کاوشگر هستی است.
  • اسطوره واقعیّتی است که به صورت نماد بیان می شود.
  • اسطوره روایت فراطبیعی و مینویی است.

مالینوسکی اسطوره را چنین تعریف می کند: «اسطوره عبارت است از احیای روایتی یک واقعیت ازلی به سود خواسته های ژرف دینی، خواستهای اخلاقی، قید و بندهای اجتماعی، بیانیّه ها و حتّی نیازهای عملی.»

   و در انتها تعریف استاد بهار از اسطوره را باز می کنیم: «اساطیر مجموعه ای است از تأثیرات متقابل عوامل اجتماعی و انسانی و طبیعی که از صافی روان انسان می‌گذرد، با نیازهای روانی- اجتماعی ما هماهنگ می گردد و همراه با آیین های مناسب خویش ظاهر می شود و هدف آن مالاً پدید آوردن سازشی و تعادلی بین انسان و پیچیدگی های روانی او با طبیعت پیرامون خویش است.»

جهان بینی و کارکرد اسطوره

«شناخت انسان های نخستین از جهان و بازتاب پندار و اندیشه آنها در قالب روایت ها و گفتارهای اسطوره ای، جهان بینی آنها را پدید می آورد.»

   «پایا ترین و استوار ترین بنیاد اسطوره ای، باور به یگانگی جهان و انسان است. در جهان بینی اسطوره ای، این دو، جدایی و بیگانگی سرشتینی از یکدیگرندارد، در بود یکسان اند و تنها در نمود از هم دور و جدا افتاده اند. پیوند در میان این دو چنان است که گویی انسان و جهان دو نام اند، ناموری یگانه را.»

   یونگ می گوید: «ذهن اقوام بدوی نه منطقی است و نه غیر منطقی، آدم بدوی نه مثل ما زندگی می کند و نه مثل ما می اندیشد. آنچه برای ما غیر طبیعی و مرموز است، برای او کاملاً عادی است و جزیی از تجارب زندگی اوست. برای ما گفتن اینکه این خانه آتش گرفته، زیرا که رعد بدان اصابت کرده است عادی می نماید، ولی برای آدم بدوی گفتن اینکه این خانه آتش گرفته، زیرا افسونگری از رعد استفاده کرده و خانه را سوزانده است، به همان اندازه عادی و طبیعی است.»

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود متن کامل پایان نامه رشته ادبیات با موضوع اسطوره