هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد میرزا کوچک خان جنگلی که بود

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد میرزا کوچک خان جنگلی که بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

به نام خدا

میرزا کوچک خان جنگلی که بود؟ میرزا یونس معروف به «میرزا کوچک‌» فرزند میرزا بزرگ در 1298 شمسی در رشت متولد شد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی قدم به مدارس مذهبی گذاشت و مدارج علمی را طی کرد. در 1326 در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد. در ماجرای اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد ( 17اردیبهشت 1290 ) میرزا در شمار مخالفان پذیرش اولتیماتوم بود و مدتی نیز بازداشت شد. در جریان جنگ جهانی اول و در هنگامی که دسته‌ای از نمایندگان و رجال سیاسی به خاطر وضع بحرانی کشور و حضور نیروهای بیگانه دست به مهاجرت زدند، کوچک خان با گرویدن به اندیشه «اتحاد اسلام‌» درصدد برآمد تا با راه انداختن تشکیلات نظامی به مبارزه علیه استبداد رضاخانی و سرسپردگی‌ها، پیمانهای ننگین و تحمیلی بیگانگان و مداخلات آنان در امور داخلی کشور بپردازد. میرزا در تهران اندیشه خود را با رجال دین و سیاست در میان نهاد و به نظرخواهی از آنان پرداخت‌. گروهی به ضرورت مبارزه مسالمت‌آمیز تأکید می‌کردند و مبارزه مسلحانه را نادرست می‌خواندند و گروهی دیگر نظر میرزا کوچک خان را تأیید می‌کردند. سرانجام پس از یک سلسله بحث و گفتگو قرار شد تا در گوشه‌ای از ایران کانونی ثابت‌، برای مبارزه ایجاد شود. میرزا کوچک خان پس از این توافق عازم گیلان شد و شروع به تهیه مقدمات قیام کرد. اما چون روسها قبلاً او را از منطقه تبعید کرده بودند، مجبور بود مخفیانه به فعالیت بپردازد. با این حال میرزا در اندک مدتی توانست همفکرانی در کنار خود جمع کند و قیام را علنی سازد. او در سالهای قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، موفق شد هسته‌های تشکیل نهضت مسلحانه را پی ریزی کند. نیروهای اشغالگر روس که در سالهای قبل ازانقلاب اکتبر، در سرکوبی این نهضت توفیق چندانی نیافتند، با وقوع انقلاب اکتبر از مناطق شمالی ایران بیرون رفتند و انگلیسی‌ها یکه ‌تاز میدان شده و تقریباً تمامی ایران را زیر سلطه خود درآوردند. آنان میرزا حسن خان وثوق الدوله را به ریاست دولت ایران گماشتند. دولت انگلیس با انعقاد قرارداد معروف 1919 با وثوق الدوله‌، ایران را تحت الحمایه خود درآورد وکلیه امور مالی‌، گمرکی و نظامی کشور رابه دست گرفت‌. انگلیسی‌ها از طریق وثوق الدوله تلاش کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند، اما این تلاشها سودی نبخشید

اعلام جمهوری میرزا کوچک خان در رشت روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچک خان جنگلی در ادامه مبارزات خود در راه اعاده استقلال و حاکمیت ملی ایران، در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد. این اعلام درپی یک رشته تماسها و گفتگوها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از این که نیروهای مداخله‌گر آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا، کارشکنی نخواهند کرد صورت گرفت‌. درست سه هفته پیش از این اعلام‌، در سپیده دم روز 28 اردیبهشت 1299 نیروهای ارتش سرخ به بهانه «سرکوبی ضد انقلاب که در شمال ایران کمین کرده بود» به بندرانزلی یورش برده و این شهر را اشغال کرد. مقصود روسیه از «ضدانقلاب‌» افراد مسلحی بودند که با حمایت انگلیسی‌ها علیه بلشویسم نوظهور در شوروی می‌ جنگیدند و از اراضی شمال ایران نیز به عنوان یکی از پایگاه‌های خود استفاده می‌کردند. جنگلی‌ها که مبارزات مسلحانه با رژیم استبدادی و سرسپرده قاجار را آغاز کرده و جنگل‌های شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پیروزی انقلاب روسیه روابط حسنه‌ای با بلشویکها برقرار کرده بودند نهضت جنگل انقلاب روسیه را تأیید می‌کرد و رهبران جدید روسیه نیز میرزا را به عنوان یک انقلابی ضداستعمار می‌دانستند و او راستایش می‌کردند. اما چندی نگذشت که روس‌ها سیاست دوستانه خود را تغییر دادند و قدم به قدم به خاطر حفظ منافع خود در ایران از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام به آن خیانت کردند. روز 28 اردیبهشت، نیروهای ارتش سرخ به نام سرکوبی ضدانقلابی که در شمال ایران کمین کرده بود، وارد انزلی شدند. نهضت میرزا کوچک‌خان که حضور نیروهای کشوری دیگر را در خاک ایران مخالف با اصول سیاست خود و به زیان استقلال و تمامیت ارضی کشور می‌دانست به مخالفت برخاست‌. در آن زمان هم روسها و هم میرزاکوچک خان در شرایطی بودند که رویارویی با یکدیگر را به صلاح خود نمی‌دیدند. هریک با اقدامات نظامی، اهداف خاص خود را دنبال می‌کردند و دیدگاه متعرضانه به یکدیگر نداشتند؛ در نتیجة تماسهای بعدی میرزا کوچک خان با نیروهای نظامی و سیاسی روسیه‌، میان طرفین توافقهایی حاصل شد. مهمترین مواد این توافق چنین است:الف ـ اصول کمونیسم در ایران از حیث مصادره اموال و الغاء مالکیت و تبلیغات به اجراگذارده شود. ب ـ حکومت جمهوری انقلابی توسط میرزا برقرار شود. ج ـ پس از ورود میرزا به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان‌، هرنوع حکومتی که نمایندگان ملت بپذیرند، بدون مخالفت روسیه ایجاد شود. د ـ مقدرات انقلاب به دست این حکومت سپرده شود و شوروی‌ها درایران مداخله ننمایند. هـ ـ هیچ قشونی بدون اجازه وتصویب حکومت انقلابی ایران زائد بر قوای موجود (2هزار نفر) از شوروی به ایران وارد نشوند. و ـ مخارج این قشون به عهده ایران است‌. ز ـ هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروی خواسته شود در مقابل پرداخت قیمت‌، تسلیم نمایند. ح ـ کالاهای بازرگانان ایرانی که در باکو ضبط شده تحویل حکومت ایران شود. ط ـ کلیه مؤسسات تجاری روسیه در ایران به حکومت جمهوری واگذار شود. اجمال این توافقنامه عدم دخالت روسها در امور داخلی ایران، در عین حفظ حداقل دو هزار نظامی آنان در شمال ایران بود؛ حضوری که خود به منزله دخالت در امورداخلی ایران بود. میرزا کوچک خان جنگلی با استناد به همین توافقنامه بود که سه هفته پس از مداخله نظامی آنان در انزلی‌، موجودیت حکومت خود را در رشت اعلام کرد. سران نهضت جنگل پس از اعلام حکومت، ضمن انتشار اعلامیه‌ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل‌» به مفاسد دستگاه حاکمه ایران و جنایات انگلیسی‌ها اشاره کردند و در پایان نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتند: 1ـ جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت راملغی کرده جمهوری را رسماً اعلام می‌نماید. 2ـ حکومت موقت جمهوری حفاظت از جان و مال عموم اهالی را برعهده می‌گیرد. 3ـ هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقد شده است، لغو وباطل می‌شناسد. 4ـ حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته‌، تساوی حقوق را درباره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه می‌داند.

مسکو و نهضت جنگل‌ :سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که به تدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند. پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند نفر از اعضای «حزب کمونیست عدالت باکو» از روسیه وارد گیلان شدند. این افراد در رشت حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و رفته رفته ضمن برگزاری متینگ‌ها و سخنرانی‌ها، عملاً مواد توافق شده میان سران نهضت جنگل و روسها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی نیز علیه میرزا کوچک خان آغاز کردند. میرزا دو نفر ازاعضای نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نریمانف، صدر شورای جمهوری قفقاز، ملاقات کنند و او را وادارند تا اعضای حزب را از ادامه کارشکنی‌ها و اقدامات نفاق افکنانه باز دارد؛ اما نریمانف اقدامی جدی به عمل نیاورد. میرزا که اوضاع را چنین دید، روز 18 تیر 1299 معترضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت‌. روسها که هدفشان از تأسیس حزب، اشاعه کمونیسم و رخنه به تشکل اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی و از بین بردن آن بود، شدیداً فعالیت می‌کردند. سیاست خارجی شوروی که قبلاً پیش از این داعیه حمایت از انقلاب جهانی را داشت، حداقل پس از هشتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی‌، تغییر کرد. استالین در این کنگره دو اصل اساسی را مبنای سیاست خارجی شوروی قلمداد کرد. وی گفت‌: «سیاست خارجی ما واضح و روشن است‌. هدف آن صلح و توسعه دایره روابط تجاری با تمام کشورهاست‌«.اعلام چنین روشی در سیاست خارجی‌، چیزی جز اعلام عدم حمایت از نهضتهای رهایی بخش نمی‌توانست باشد. در پی خروج قهرآمیز میرزا کوچک خان از رشت‌، اعضای حزب عدالت که بعضی از آنها همچون احسان الله خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند و اکنون با گرویدن به سوسیالیسم‌، میرزا را مرتجع می‌دانستند، درصدد اجرای کودتایی برآمدند که طرح آن پیشتر ریخته شده بود. نقشه این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر گردد و از رهبری انقلاب کنار رود. کوچک‌خان که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت‌. در این گیر و دار، بسیاری از جنگلی‌ها دستگیر و یا کشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت‌. پس ازاین کودتا، اعضای حزب به کمک نیروهای بلشویک سعی کردند تا با تعقیب جنگلی‌ها طرفداران میرزا را نابود کنند. اما با وجود درگیری‌هایی که در جنگل میان دو طرف ایجاد شد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند. مدتی بعد، مخالفان میرزا مجدداً از در دوستی وارد شدند و با حسن نیتی که میرزا داشت و نمی‌خواست اختلافات داخلی باعث نابودی نهضت شود، پیشنهاد اتحاد با آنان را پذیرفت و طرفین موقتاً وحدت یافتند. پس از این توافق، کمیته انقلابی جدیدی تشکیل شد. از آنجا که در این کمیته احسان الله خان دارای هیچ سمتی نبود، جاه‌طلبی، وی را واداشت تا در رأس نیروهای تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود. وی در رأس سه هزار سرباز روسی و ایرانی به سوی تهران حرکت کرد، اما در محل «پل زغال‌» از نیروهای قزاق که تحت فرماندهی ساعد الدوله بودند، شکست خورد. البته یکی از دلایل این شکست تغییر سیاست شوروی نسبت به جنگلی‌ها بود. به هنگام عزیمت نیروهای احسان الله خان، «روتشتین‌» سفیر شوروی در ایران افرادی را محرمانه نزد فرماندهان روسی قوای احسان الله خان فرستاد و به آنان دستور داد که به فوریت خود را از جنگ کنار بکشند. به این ترتیب سفیر روسیه حتی به کسی که ادعای همفکری عقیدتی با او داشت و قبلاً کوشیده بود تا میرزا را قربانی اندیشه‌های خود کند، پشت کرد. با این حال بعدها در جریان حمله نیروهای دولتی به جنگل‌، احسان الله خان فرار کرد و با کشتی به شوروی گریخت‌. خالوقربان نیز که به هنگام قیام میرزا به او پیوست و تحت رهبری میرزا خدمات قابل توجهی به نهضت کرد، پس از تأسیس حزب عدالت در گیلان فریب سوسیالیست‌های حزب را خورد و آلت دست سیاست ضدانقلابی شوروی شد و در کودتای رشت با نیروهای تحت فرمان خود در مقابل میرزا قرار گرفت‌. پس از توافقی که میان دولت ایران و سفیر روسیه انجام گرفت‌، روسها از حمایت جنگل دست کشیدند و آنان را قربانی منافع خود کردند. «روتشتین‌» اولین سفیر شوروی در ایران که شش هفته قبل از اعلام استقلال میرزا کوچک خان در رشت وارد تهران شده بود، برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و روسیه مأموریت داشت‌؛ بنابراین با وجود وعده‌های اولیه به نهضت جنگل‌، به یکباره خط مشی انقلابی روسها تبدیل به سازش با دولت ایران شد. «روتشتین‌» ضمن نوشتن نامه‌ای به میرزا، او را به ترک مبارزه علیه دولت ایران دعوت کرد. او در نامه خود، آشکارا اقدامات انقلابی میرزا را «مضر» خواند.نهضت جنگل زمانی که سفیر شوروی نامه را به میرزا نوشت، در بحرانی‌ترین شرایط خود قرار داشت‌. میرزا در شرایط نامطلوبی که هنگام موضعگیری اخیر روسیه داشت‌ و با توجه به اختلافات داخلی نیروهایش، عملاً چاره‌ای جز تایید ظاهری نامه «روتشتین‌» نداشت‌.

تبانی روس، انگلیس، رضاخان و کمونیست‌های داخلی علیه نهضت جنگل‌ :در آستانه کودتای رضاخان، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچک خان جنگلی بود. روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران می‌اندیشیدند. آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانه‌ای را با سردار سپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضائی‌ها توانسته بود ثبات نیم بندی را در کشور به وجود آورد، برقرار کنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاردن دست رضاخان برای سرکوب نهضت جنگل که به ویژه اعتقادی هم به هویت اسلامی آن نداشتند، می‌دانستند. حتی حضور رضاخان در اتومبیل کنسول شوروی در رشت‌، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپیمانی روسها با سردار سپه در این تصمیم داشت‌.علاوه بر این، رضاخان در آن زمان، در کمیته‌ای «ایرانی ـ انگلیسی‌» به نام «کمیته زرگنده‌» به اتفاق سید ضیاءالدین


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد میرزا کوچک خان جنگلی که بود

مقاله درباره نهضت مشروطیت در ملی شدن صنعت نفت چه بود و ایران چه می خواست و به چه رسید؟

اختصاصی از هایدی مقاله درباره نهضت مشروطیت در ملی شدن صنعت نفت چه بود و ایران چه می خواست و به چه رسید؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نهضت مشروطیت در ملی شدن صنعت نفت چه بود و ایران چه می خواست و به چه رسید؟


مقاله درباره نهضت مشروطیت در ملی شدن صنعت نفت چه بود و ایران چه می خواست و به چه رسید؟

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:71

تعریف تاریخ :

برای تاریخ معانی و تعاریف گوناگونی گفته اند و از جمله «تعیین کردن مدتی از ابتدای امری عظیم و قدیم و مشهور تا ظهور امر ثانی که دنبال اوست».

این تعریف و معنی بیشتر به خود تاریخ اتکاء دارد تا به موضوعات تاریخ که نظر ما متوجه آنهاست؛ بنابراین از تعریف دیگری استفاده می کنیم: «سرگذشت یا سلسله اعمال و وقایع و حوادث قابل ذکر که به ترتیب از منه تنظیم شده باشد».

چنانچه ملاحظه می نمایید اساسی ترین رکن در تعریف تاریخ، زمان گذشته است. سابقه هر چیز را ما می توانیم در عنوان تاریخ آن چیز بازگو نماییم و به همین مناسبت تاریخ می تواند به انواع بیشماری تقسیم گردد: تاریخ پیامبران، تاریخ ادیان، تاریخ تمدن، تاریخ روابط خارجی، تاریخ علوم، تاریخ ارتش… تاریخ معاصر ایران.


تاریخ معاصر ایران با مساله نفت توام و همراه است. امتیازاتی که از زمان ناصرالدین شاه در این خصوص به خارجیها داده شده، همواره با حوادث و تحولات بسیار همراه بوده است و امروز هم که نفت را به طور کامل در اختیار داریم نه تنها با یک مساله بزرگ اقتصادی مواجه هستیم بلکه مهمترین مساله سیاسی روز ما را تشکیل می دهد تا آنجا که آمریکا مدعی عدم جواز استفاده از نفت به عنوان یک حربه سیاسی در خصوص ایران از آن استفاده کرد لیکن در ابتدا ژاپن و اروپای غربی به مناسبت همین نفت تا حدی در محاصره اقتصادی ایران، با آمریکا هماهنگی نکردند و یا تردید به خود راه دادند.

1- اهمیت نفت: تمدن امروز جهان پیوستگی غیرقابل تردیدی با نفت دارد چه مهمترین ماده ای است که تا به حال شناخته شده و صنایع دنیا را از ابتدای قرن بیستم به طور عمده به گردش در می آورد. نفت یعنی قوه محرکه صنایع، و ماده اولیه هزاران کالای مورد استفاده بشر چون مصالح ساختمانی، دارو، رنگ، الیاف، کود شیمیایی، وسائل آرایش و از همه مهمتر صنعت پتروشیمی، سوخت ناوگان عظیم دریایی، هواپیماهای غول آسای امروزی، جت های جنگنده و غیره و غیره همه از نفت است. قطع تولد یک روز نفت در دنیا دگرگونی بسیار را به دنبال دارد چنانچه تحریم نفتی اعراب در سال 1973 م (1352 هـ.ش)، مصیبتی فراموش ناشدنی برای دنیای صنعت بود تا آنجا که اروپا را به جیره بندی وادار ساخت، استفاده از اتومبیل سواری در بعضی کشورها متوقف گردید و چرخ بسیاری از صنایع از حرکت ایستاد.

2- سوابق نفت به طور کلی: از هزاران سال پیش بشر اندک آشنایی با نفت داشته و در موارد بسیار محدود از آن استفاده می کرده است لیکن به شکلی ابتدائی و بی‌توجه به اصول علمی. مصرف قیر در گذشته های دور بر همین اساس بوده است. حدود صد و بیست سال قبل اولین چاه نفت در آمریکا حفر گردید و استخراج آن شروع شد. در آغاز قرن بیستم فقط تولید جهانی در سال، 21 میلیون تن بود و در نیمه این قرن به پانصد میلیون تن، و در سال 1971 م (1350 هـ.ش)، به 2430 میلیون تن رسید و اکنون تولید سالیانه باید از مرز چهار هزار میلیون تن در سال گذشته باشد. مصرف نفت در کشورها یکسان نیست. معلوم است که کشورهای توسعه نیافته در مقایسه با ممالکی مثل امریکا، شوروی، ژاپن و انگلیس مصرف کمتری دارند لیکن به طور کلی مصرف سرانه ساکنین کره زمین یک تن در سال تخمین زده می شود.

3- امتیازات اولیه: در زمان ناصرالدین شاه یکی از اتباع انگلیس امتیاز ایجاد راه آهن را گرفت، اما در قسمتی از قرارداد قید گردید که کمپانی طرف قرارداد از معادن فلزات و نفت و قیری که در چهل میلی طرفین راه آهن است بهره برداری خواهد کرد؛ این قرارداد انجام نشد و لغو گردید.

«البرت هوتسن» هلندی امتیاز نفت «دالکی» بوشهر را که در آن تاریخ به نظر می‌رسید نفت قابل توجهی دارد دریافت کرد ولی از انجام کار مایوس گردید.

در سال 1250 هـ.ش (1289 هـ.ق- و 1872م)، امتیاز بسیار مهمی به «بارون ژولیوس رویتر» داده شد (رویتر بنیانگذار خبرگزاری است، و خبرگزاری انگلیس رویتر هم به نام او نام گذاری شده است) این امتیاز علاوه بر راه آهن شامل استخراج همه معادن کشور (به جز معادن طلا، نقره و جواهرات) و استفاده از تمام جنگلها و اجازه تأسیس شعب پست و بانک و احداث خطوط تلگرافی در همه نقاط کشور می‌شد. چنین امتیازی چنان بی‌سابقه بود که بعضی آن را بخششی بزرگ دانسته و پاره‌ای آن را فروش یک مملکت تعبیر کرده اند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نهضت مشروطیت در ملی شدن صنعت نفت چه بود و ایران چه می خواست و به چه رسید؟

تحقیق درمورد علاوه اورا طبعی نقاد بود

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد علاوه اورا طبعی نقاد بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 97

 

علاوه اورا طبعی نقاد بود, که اشعار نیکو می سرود چنانچه در وصف جنگ امیر تیمور میآورد:

آنرمان کز گرد میدان, چشم گردان, گشت کور

وآنزمان کز بانگ اسبان, گوش گیتی, گشت کر

آسمان افکند بر دوش, از شفق, خونین کفن

آفتاب انداخت برآب, از فلک, زرین سپر

آستین افشان علم, در رقص, برآوای کوس

پای کوبان از تزلزل, همچو اسبان, کوه ودر

صفدرانی در مان نیزه ها, جولان کنان

چون ز اطراف نیستان, روز کین, شیران نر

جز سپر نقشی, نمیگردید, آندم, در خیال

جز سنان چیزی نمی کرد, آنزمان, بردل گذر

از بهار فتح دولت, لاله زاری گشت, دشت

گرد ابر, کوس رعدو تیر برق و, خون مطر

أفتاب عالم افروزی, که در یکدم, چه صبح

لشکری مانند انجم, کردی ا زعالم بدر

باد رحمت بر دلیرانی, که پیش تیغ و تیر

در پیت جانها سپر, کردند و تنها بی سپر

فوت امیر بدر الدین در ابتدای سال800 در تبریز واقع و در همانجا مدفون گشت.

ابو حنیفه زوزنی

ابوحنیفه عبدرالرحمان بن حسن زوزنی ا زمشاهیر محدثین ومعاریف خوشنویسان بود و گوی مسابقت را در اغلب علوم وفنون از همعصران میر بود, مخصوصاً در سرعت و خوشی خط نسخ یدوبیضا داشت, وبیشتر صاحبان حسن خط را در بوته استغراب و استعجاب میگذاشت چنانچه چهارصد قرأن در اوقات حیات خویش نگاشت که اجرت هریکرا پنجاه دینار(دویست و پنجاه تومان حال ایران )بگرفت تا عاقبت در سنه چهارصدو پنجاه وپنج در مسافرت مکه وفات یافت.

اظهر تبریزی

مولانا اظهر تبریزی ملقب باستاد استادان از افاضل زمان و اجله صاحب کمالان بود, ودر خدمت حکیم جعفر مدتها باکتاب علوم و فضایل پرداخته, ودر تعلیم خط ودرس مشق خودرا فارغ نساخت أنگاه از تبریز بطرف خراسان و هرات وکرمان و اصفهان شتافت, ودر اصفهان رحل اقامت افکند. ودر اکمال خط رنجها برد, تا یکی از اساتذه زمان لیکن متأسفانه تیشه بیداد روزگار نخل جوانیش را در أغاز شباب قلم نمود و زود درگذشت ودر قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون گشت.

بایسنقر میرزا

سلطان بایسنقر میرزا ابن شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکانی جامع فضایل و کمالات گوناگون, وحاوی خصائل وأیات فنون متنوعه می بود, وکمتر شاهزاده ئی بدین پایه هنرمند وهنرپرور درطبقه شاهزادگان گورکانی دیده شده, چنانجه صاحب تاریخ حبیب السیر میأورد, باوجود حشمت و جلال دستگاه سلطنتی واشتغال بامور مملکتی و حکمرانی هیچگاه در تعظیم و تجلیل اصحاب فضل و کمال , اهمال نمیفرمود, وأنان را بنوازشات امیرانه و اشفاقات ملوکانه بهره ور می نمود, و همواره درگاهش مأمن پیر وبرنا, و حریمش مهبط علماوفضلا بود. و سلطان بایسنقر میرزا باغلب کمالات و فنون وجودش أراسته, واز بیشتر رذایل پیراسته بود. در خطوط متداوله خاصه خط ثلث یگانه زمان و نابغه دوران بود چنانچه می گویند چهار تن ارکان اربعه کاخ خطوط بوده اند نخست بایسنقر میرزا گورکانی, در حسن خط ثلث دوم میر عماد حسنی قزوینی در خط نستعلیق سوم میر احمد نیریزی در خط نسخ چهارم درویش عبدالمجید طالقانی در حسن خط شکسته, که شرح حال هریک ا زاین چهار تن در این کتاب نگارش یافته بالجمله دولت شاه سمرقندی صاحب تذکرهَ الشعرا میأورد که در کتابخانه بایسنقر میرزا همیشه چهل نفر از خوشنویسان نامی موجود بودند, واشتغال باستنساخ و استکتاب کتب می نمودند. علاوه جمعی ازفحول نقاشان, ورسامان , ومذهب کاران, و صحافان برای تذهیب و نقاشی و جدول کشی و جلد کتب نمودن حاضر در خدمت بودند! و همگی از خوان احسان اونواله میر بودند, صاحب خط وخطاطان میأورد, در هیچیک از کتابخانه های استانبل نیست که یک کتاب بلکه چندبن قرأن وچندین جلد کتاب که درعهد وعصر سلطان بایسنقر میرزا نگاشته شده موجود نباشد.

چنانچه در کتابخانه- یکی جوامع کتابخانه ترجمه کتاب (فرج بعدالشده)وکتاب(نزههَ الارواح حسینی)موجود است که در کمال نفاست و قشنگی در عهد بایسنقر میرزا نگاشته شده: و ازجمله کمالات یک یشعر بوده کهدر نهایت متانت می سروده چنانچه گوید:

گدای کوی او شئد بایسنقر گدای کوی خوبان پادشاه است


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد علاوه اورا طبعی نقاد بود

تحقیق و بررسی در مورد داستان خانم هاشمی

اختصاصی از هایدی تحقیق و بررسی در مورد داستان خانم هاشمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

هوا گرم بود و من بدون توجه به این همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زیر مطالب مهم کتاب خط می کشیدم تنها امیدم این بود که بتوانم در کنکور رتبه ی خوبی به دست بیاورم و بعد هم در بهترین دانشگاه درس بخوانم و همیشه به این حرف مادرم که می گفت تو آینده ی روشنی را در پیش داری دلگرم می شدم درخت گردو با سخاوت سایه اش را به رو سرم انداخته بود من روی تخت چوبی که با هر حرکت جیرجیرش درآمد و تمرکزم را به هم می زد نشسته بودم این امکان روزی محل بازی های کودکانه ام بود ولی هم اکنون جایی بود برای پیدایش آینده ای زیبا . آخرین صفحه از عربی را هم به پایان رسانیدم و دراز کشیدم تمام کتاب ها را حداقل دو سه بار دوره کرده بودم و هنوز یک هفته ی دیگر تا کنکور مانده بود تصمیم گرفتم دو روز استراحت کنم و بقیه ی ایام را به دوره ی جزوه های زبان اختصاص دهم هر وقت بیکار بودم در ذهنم برنامه ریزی می کردم و از این خصلت خودم خیلی خوشم می آمد چون با این کار هیچ مشکلی برایم به وجود نمی آمد . حس کردم قلبم مرا به یاد آوری کسی می خواند . آری، او نیز با چشمان از حدقه درآمده منتظر بود که ببیند آیا من قله های رفیع پیروزی را فتح خواهم کرد احسان را می گویم ، پسر خاله اعظم ، همیشه در دروس با من رقابت می کرد و کافی بود که معدل من از او کمتر شود تمام دنیا را خبردار می کرد و به همه شیرینی می داد . در همین افکار بودم که مادرم صدایم زد از تخت چوبی پایین آمدم موهایم را از روی پیشانی به کناری زدم و دمپایی هایم را به پا کردم و به طرف صدا رفتم مادرم دستکش هایش را به دست کرده بود و مشغول درست کردن باغچة قدیمی بود دیشب گفته بود که می خواهد کمی سبزی خوردن بکارد تا مجبور نباشد برای یک کیلو سبزی تازه تمام بازار را زیر پا بگذارد . نگاهی به سر تا پایم انداخت و گفت : درس می خواندی؟

گفتم : بله مگر در این چند وقت کار دیگه ای هم دارم فقط درس کارم داشتی ؟

مادرم پوزخندی زد و گفت : به به عجب دختری برو حمام یک دوش بگیر شب میهمان داریم گفتند : درس و دانشگاه نه اینکه . . . و بعد سرش را با تأسف تکان داد . بدون اینکه بپرسم چه کسانی هستند با غرولند گفتم : هزار بار تأکید کرده ام من درس دارم و به این جور میهمانی ها نمی رسم فقط چند روز دیگر تحمل می کردید و کسی را دعوت نمی

کردید و بعد هم پاهایم را با عصبانیت به زمین کوبیدم و به طرف درب ورودی حال رفتم به اطاقم سرکی کشیدم تمیز و مرتب مادرم دکراسیون اتاق را عوض کرده بود پرده های رنگ و رو رفته جای خود را به حریرهای سبز رنگی داده بودند میز کامپیوتر و در کنار کتابخانه قرار داده شده بود و تمام عروسک هایم از سقف آویزان بود فقط یکی از آنها که لباس سبز فسفری داشت رومیزی تلفن گذاشته شده بود میز آرایش پر از عطر و ادکلن با مارک های مختلف بود روی تختی هم عوض شده بود نمی دانم مقصود مادرم از این تغییر و تحول ناگهانی چه بود شاید می خواسته روحیه ی مرا عوض کنه خودم را به خاطر عکس العملی که در مقابل میهمان دعوت کردن مادر انجام داده بودم سرزنش کردم و از آینه نگاهی به خودم انداختم . موهای بلند و مشکی ام پر از خاک و برگ درخت گردو شده بود رنگم پریده بود و چشمانم به خاطر نخوابیدن پف کرده بود یک مقدار از غذای ظهر هم روی لباسم ریخته بود ناخن هایم بلند و زیرشان کثیف بود از خودم بدم آمد اگر میهمان ها می آمدند و مرا با این وضع می دیدند . . . چه افتضاحی باید از نگاه های تمسخر آمیز مادرم می فهیدم بدوم معطلی یک دامن هشت ترک آبی و یک بلوز فیروزه ای برداشتم و راهی حمام شدم بعد از آن هم مادرم برایم یک لیوان شیر و کیک آورد آن وقت بود که فهمیدم آه از نهاد معده ام برآمد . ناخن هایم را گرفتم و سوهان کشیدم به اتاقم رفتم و دوباره به خودم نگاهی کردم من واقعا زیبا بودم موهای مشکی و بلندی که تا کمر می رسید با هر لبخندی رو گونه ام چال می رفت ابروهای پر و چشم هایی که مژه های بلند و فر آنها را در بر می گرفت همچون جاده ای رؤیایی که توسط درختان احاطه گشته کمی رژ صورتی روی لب هایم زدم و جلوی موهایم را توسط دو سنجاق آبی که پر از اکلیل بود بالا بردم و پشت موهایم را شانه زدم وقتی از اتاق بیرون آمدم مادرم لبخندی زد و گفت حالا شدی یک دانشجوی تمیز و مرتب راستی نمی خواهی بپرسی کی مهمونمونه ؟ کنترل تلویزیون را برداشتم و همانطور که خودم را رو مبل رها می کردم گفتم من قدرت حدس زنی ام زیاد جالب نیست خودت بگو ؟

مادرم : خوب خاله اعظم

من : اَه کی حوصله ی خاله اعظم را دارد الان از سفرهای اروپائی اش می گوید تا دوران طفولیت .

مادرم پشت چشمی نازک کرد و گفت : دستت درد نکنه ، خوب هر کس یک اخلاقی داره .

وقتی دلخوری او را دیدم بوسه ای بر روی گونه هایش نهادم و گفتم : ببخشید منظوری نداشتم حالا چکار داری کمکت انجام بدم ؟

مادر : بی زحمت تو برنج را درست کن .

بلند شدم و به طرف آشپزخانه رفتم و گفتم : چند تا پیمانه خیس کنم ؟

مادرم خیلی آهسته با انگشتان پیر و فرسوده اش شمارش می کرد : اعظم ، مرتضی ، احسان ، صفورا نمی دانم که چرا یکبار دلم فرو ریخت نهیبی به خودم زدم : خوب به تو چه که احسان هم می آید فورا بلند شدم و از روی تخت چوبی داخل حیاط کتاب هایم را جمع کردم و آنها را زیر تخت گذاشتم از فضولی هایش خوشم نمی آمد مدام می گفت اگر کمکی لازم داری به من بگو . دلم نمی خواست او به من کمک کند من همیشه روی پاهای خودم ایستاده بودم صدای اذان در دل شهر پیچید نیمی از کارها را انجام داده بود وضو گرفتم و نماز خواندم و از خداوند کمک خواستم و برای همه دعا کردم بعد هم به آشپزخانه برگشتم مادرم داشت سبزی پاک می کرد به من هم اشاره کرد که میوه ها را بشویم و داخل ظرف بچینم چند تا چاقاله داشتم و لا به لای میوه ها گذاشتم زنگ زدند ناقوس قلبم لرزید و نوید داد مجید برادر کوچکم پرید جلوی آیفن و در را باز کرد و فریاد زد مامان اومدند روسری ام را مرتب کردم خاله اعظم همراه با احسان و صفورا به داخل آمدند .

صفورا جلو آمد و با من روبوسی کرد و گفت : مینو چقدر خوشگل شدی ؟

دستانش را فشردم و گفتم : چه عجب یادی از ما کردی .

در همین لحظه خاله اعظم هم مرا بوسید و گفت : مینو جان ما که همیشه مزاحم شما هستیم مگر نه آقا مرتضی ؟

آقا مرتضی : نه خانم چرا دروغ می گویی ما الان چند وقت است که به خانه ی خواهرت نیامده ایم امشب هم معجزه و ما به ضیافت آمدیم .

هر چیزی را بهانه می کردند و با آن می خندیدند تنها کسی که چیزی نمی گفت احسان بود چقدر تغییر کرده بود تنها 3 ماه بود که او را ندیده بودم بلوز سفید با شلوار مشکی

پوشیده بود موهای براقش را نیز با ژل حالت داده بود . لیوان های شربت را داخل سینی نقره ای رنگ گذاشتم سرم پایین بود و به شربت ها نگاه می کردم یک آن چشمانم را به طرف احسان هدایت کردم او سراسیمه نگاهش را از من دزدید و با مجید مشغول بازی شد سینی را به طرفش گرفتم او بدون اینکه تشکر کند لیوان را برداشت و روی عسلی گذاشت یک صندلی بین احسان و صفورا خالی بود با جسارت رفتم و روی آن نشستم و با صفورا مشغول صحبت شدم : صفورا جون دعا کن من موفق بشم حالا که دارم حسابی می خونم . نمی دانم مادرم چطور در آن بین صحبت های ما را شنیده بود که گفت : راستی مینو جان چند وقت پیش روی یکی از مسائل آمار مشکل داشتم خوب از احسان بپرس . هر چه چشم غره می


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد داستان خانم هاشمی

بزرگان ادب و عرفان

اختصاصی از هایدی بزرگان ادب و عرفان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 146

 

علاوه اورا طبعی نقاد بود, که اشعار نیکو می سرود چنانچه در وصف جنگ امیر تیمور میآورد:

آنرمان کز گرد میدان, چشم گردان, گشت کور

وآنزمان کز بانگ اسبان, گوش گیتی, گشت کر

آسمان افکند بر دوش, از شفق, خونین کفن

آفتاب انداخت برآب, از فلک, زرین سپر

آستین افشان علم, در رقص, برآوای کوس

پای کوبان از تزلزل, همچو اسبان, کوه ودر

صفدرانی در مان نیزه ها, جولان کنان

چون ز اطراف نیستان, روز کین, شیران نر

جز سپر نقشی, نمیگردید, آندم, در خیال

جز سنان چیزی نمی کرد, آنزمان, بردل گذر

از بهار فتح دولت, لاله زاری گشت, دشت

گرد ابر, کوس رعدو تیر برق و, خون مطر

أفتاب عالم افروزی, که در یکدم, چه صبح

لشکری مانند انجم, کردی ا زعالم بدر

باد رحمت بر دلیرانی, که پیش تیغ و تیر

در پیت جانها سپر, کردند و تنها بی سپر

فوت امیر بدر الدین در ابتدای سال800 در تبریز واقع و در همانجا مدفون گشت.

ابو حنیفه زوزنی

ابوحنیفه عبدرالرحمان بن حسن زوزنی ا زمشاهیر محدثین ومعاریف خوشنویسان بود و گوی مسابقت را در اغلب علوم وفنون از همعصران میر بود, مخصوصاً در سرعت و خوشی خط نسخ یدوبیضا داشت, وبیشتر صاحبان حسن خط را در بوته استغراب و استعجاب میگذاشت چنانچه چهارصد قرأن در اوقات حیات خویش نگاشت که اجرت هریکرا پنجاه دینار(دویست و پنجاه تومان حال ایران )بگرفت تا عاقبت در سنه چهارصدو پنجاه وپنج در مسافرت مکه وفات یافت.

اظهر تبریزی

مولانا اظهر تبریزی ملقب باستاد استادان از افاضل زمان و اجله صاحب کمالان بود, ودر خدمت حکیم جعفر مدتها باکتاب علوم و فضایل پرداخته, ودر تعلیم خط ودرس مشق خودرا فارغ نساخت أنگاه از تبریز بطرف خراسان و هرات وکرمان و اصفهان شتافت, ودر اصفهان رحل اقامت افکند. ودر اکمال خط رنجها برد, تا یکی از اساتذه زمان لیکن متأسفانه تیشه بیداد روزگار نخل جوانیش را در أغاز شباب قلم نمود و زود درگذشت ودر قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون گشت.

بایسنقر میرزا

سلطان بایسنقر میرزا ابن شاهرخ میرزا ابن امیر تیمور گورکانی جامع فضایل و کمالات گوناگون, وحاوی خصائل وأیات فنون متنوعه می بود, وکمتر شاهزاده ئی بدین پایه هنرمند وهنرپرور درطبقه شاهزادگان گورکانی دیده شده, چنانجه صاحب تاریخ حبیب السیر میأورد, باوجود حشمت و جلال دستگاه سلطنتی واشتغال بامور مملکتی و حکمرانی هیچگاه در تعظیم و تجلیل اصحاب فضل و کمال , اهمال نمیفرمود, وأنان را بنوازشات امیرانه و اشفاقات ملوکانه بهره ور می نمود, و همواره درگاهش مأمن پیر وبرنا, و


دانلود با لینک مستقیم


بزرگان ادب و عرفان