هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی

اختصاصی از هایدی ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

اسلام و صلح

اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه در اسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو می کردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد.

«ان جَنِحوا لِلسلم فَاجنح لها و توکل علی الله اِنّه هو السمیع العلیم و اِن یرید و اَن یَخدعوک فان حسبک الله هو الَّذی ایدک بنصره و بالمؤمنین».

و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تو را با یاری خود و یاری مؤمنان تقویت کرد. در آیۀ 90 سورۀ نساء نیز آمده است که اگر «کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتندو دست کشیدند و با شما طرح صلح انداختند، دیگر بر آن ها دست نگشایید و شما را برایشان در آن صورت راه و جنگی نیست.»

شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سورۀ انفال می گوید، هر گاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند وپیشنهاد صلح دهد و در این پیشنهاد خدعه و حیله و نیرنگ به کار نبرده باشد، باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت.

از نظر ایشان، جنگ فقط و فقط برای این است که دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحکیم صلح و برقرار ساختن میزان عدالت است. ایشان ضمن تفسیری جالب از آیه 64 سوره انفال که می گوید: «و برای آنان هر چه نیرو می توانید جمع آوری کنید». تهیه ساز و برگ جنگ را تنها به خاطر دفع شر تجاوز کار و نوعی بازدارندگی در راستای برقراری صلح و امنیت می دانند. ایشان دلیل قرآن برای تاکید زیاد بر کلمه«سلام» را این می داند که در دل های مردم بذر صلح بپاشد، تا بر مبنای سازش عمل کنند.

متفکر شهید مرتضی مطهری نیز به آیات صلح در قرآن اشاره می کند، از جمله به«والصلح خیر»، (نساء، 128) : صلح بهتر است و «یاایها الذین آمنوا و ادخلوا فی السلم کافه» (بقره، 208) و نیز به آیات سوره انفال و سوره نساء، ایشان نیز با توجه به این آیات، به ماهیت صلح آمیز اسلام تاکید دارند. البته ایشان ضمن تاکید بر صلح و دوری از جنگ، معتقدند که صلح غیر از تسلیم است و معنای صلح را همزیستی شرافتمندانه می دانند.

البته ایشان تسلیم شدن و تحمل زور و زیر بار رفتن را صلح نمی دانند، از این رو، استدلال می کنند که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمی دهد و ضمن تاکید بر دفاع در برابر متجاوز، در عین حال طرف دار صلح است.

ارزش های انسانی در جنگ و جهاد

با تمام تأکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل،هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام در جنگ های ناگزیر بر رعایت ارزش های انسانی و حفظ حرمت انسان تأکید دارد. مقصود از ارزش‌های انسانی، عبارتست از اصول وقواعد اخلاقی که تمامی انسان‌ها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندندو می توان گفت این اصول، از فطرت الهی انسان‌ها ناشی می شود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم می‌داند و در جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می‌توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد:

دعوت به اسلام قبل از جنگ

از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسان‌ها به توحیداست، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند، جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیرمؤمنان علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص)در هنگام اعزام ایشان به یمن، به ایشان سفارش کرده اند که تا کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند واگر خداوند به وسیلۀ وی، یکنفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده می شود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است.

پذیرش تقاضای پناهندگی

اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی،تقاضای پناهندگی یا «امان» کرد، مورد قبول قرار می‌گیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان و البته با محدودیت‌هایی حق امان دادن دارندوهیچ کس حق ندارد در مدت امان، فردپناهنده را اسیر کرده یا بکشد.

مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ

مصونیت گروه های مذکور، از جمله نمونه‌های احترام به ارزش‌های انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروه‌های انسانی مذکور شود.

ممنوعیت پیمان شکنی

اسلام دستور می‌دهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که اوخیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید. پیامبر(ص) و علی(ع) سخت به این اصل وفادار بودند.

ممنوعیت اعمال ضد انسانی

اسلام مثله کردن دشمن، (یعنی بریدن گوش و بینی و ...) را منع کرده است و پیامبر(ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان می کردند. اسلام بدین نحو هر گونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را در جنگ، ممنوع اعلام کرده است.

برخورد انسانی با اسیران

هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد انسانی با اسرا، راه‌هایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است.

جهاد و ترور

با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهدۀ اولویت آن بر جنگ، به این نتیجه می رسیم که جهاد نمی تواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین ومملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیرۀ پیامبر(ص) نشان میدهد که ایشان، ابتدا از جنگ، حتی دفاعی نیز منع می‌کردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد.سیره عملی دعوت ایشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح و سعی در دوری از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی و عبادی است و به معنای مبارزه با هوا و هوس و خواهش های درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصۀ عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت می یابد.

از سوی دیگر، اسلام دین صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تأکید فراوانی دارد. در هنگام جنگ نیز اسلام همواره بر مراعات ارزش های انسانی تأکید داشته است. از نظر اسلام بایستی از کشته شدن و آسیب رساندن به افراد بی گناه، زنان و کودکان و غیر نظامیان، جلوگیری کرد. پس چگونه است که بعضی ها، ترورهای کور و بی هدف خود را که منجر به کشته و زخمی شدن بی گناهان، مردم عادی، زنان و کودکان می شود را با عنوان جهاد توجیح می کنند؟ مشاهده می‌شود که این امر، و دست زدن به ترور به عنوان جهاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نمی‌توان به هیچ عنوان، قتل و خونریزی، زخمی کردن و ترساندن افراد بی گناه، زنان و کودکان را با توسل به فریضه جهاد، جنبه شرعی و اسلامی بخشید.


دانلود با لینک مستقیم


ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی

تحقیق در مورد ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی


تحقیق در مورد ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی

َلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:40

فهرست مطالب

اسلام و صلح ارزش های انسانی در جنگ و

جهاد دعوت به اسلام قبل از جنگ

پذیرش تقاضای پناهندگی ممنوعیت

اعمال ضد انسانی ممنوعیت پیمان شکنی

 

اسلام و صلح

اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه در اسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو می کردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد.

«ان جَنِحوا لِلسلم فَاجنح لها و توکل علی الله اِنّه هو السمیع العلیم و اِن یرید و اَن یَخدعوک فان حسبک الله هو الَّذی ایدک بنصره و بالمؤمنین».[1]

و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تو را با یاری خود و یاری مؤمنان تقویت کرد. در آیۀ 90 سورۀ نساء نیز آمده است که اگر «کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتندو دست کشیدند و با شما طرح صلح انداختند، دیگر بر آن ها دست نگشایید و شما را برایشان در آن صورت راه و جنگی نیست.»

شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سورۀ انفال می گوید، هر گاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند وپیشنهاد صلح دهد و در این پیشنهاد خدعه و حیله و نیرنگ به کار نبرده باشد، باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت.[2]

از نظر ایشان، جنگ فقط و فقط برای این است که دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحکیم صلح و برقرار ساختن میزان عدالت است. ایشان ضمن تفسیری جالب از آیه 64 سوره انفال که می گوید: «و برای آنان هر چه نیرو می توانید جمع آوری کنید». تهیه ساز و برگ جنگ را تنها به خاطر دفع شر تجاوز کار و نوعی بازدارندگی در راستای برقراری صلح و امنیت می دانند. ایشان دلیل قرآن برای تاکید زیاد بر کلمه«سلام» را این می داند که در دل های مردم بذر صلح بپاشد، تا بر مبنای سازش عمل کنند.[3]

متفکر شهید مرتضی مطهری نیز به آیات صلح در قرآن اشاره می کند، از جمله به«والصلح خیر»، (نساء، 128) : صلح بهتر است و «یاایها الذین آمنوا و ادخلوا فی السلم کافه» (بقره، 208) و نیز به آیات سوره انفال و سوره نساء، ایشان نیز با توجه به این آیات، به ماهیت صلح آمیز اسلام تاکید دارند. البته ایشان ضمن تاکید بر صلح و دوری از جنگ، معتقدند که صلح غیر از تسلیم است و معنای صلح را همزیستی شرافتمندانه می دانند.[4]

البته ایشان تسلیم شدن و تحمل زور و زیر بار رفتن را صلح نمی دانند، از این رو، استدلال می کنند که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمی دهد و ضمن تاکید بر دفاع در برابر متجاوز، در عین حال طرف دار صلح است. [5]

ارزش های انسانی در جنگ و جهاد

با تمام تأکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل،هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام در جنگ های ناگزیر بر رعایت ارزش های انسانی و حفظ حرمت انسان تأکید دارد. مقصود از ارزش‌های انسانی، عبارتست از اصول وقواعد اخلاقی که تمامی انسان‌ها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندندو می توان گفت این اصول، از فطرت الهی انسان‌ها ناشی می شود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم می‌داند و در جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می‌توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد: [6]

دعوت به اسلام قبل از جنگ

از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسان‌ها به توحیداست، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند، جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیرمؤمنان علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص)در هنگام اعزام ایشان به یمن، به ایشان سفارش کرده اند که تا کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند واگر خداوند به وسیلۀ وی، یکنفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده می شود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است.

پذیرش تقاضای پناهندگی

اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی،تقاضای پناهندگی یا «امان» کرد، مورد قبول قرار می‌گیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان و البته با محدودیت‌هایی حق امان دادن دارندوهیچ کس حق ندارد در مدت امان، فردپناهنده را اسیر کرده یا بکشد.

مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ

مصونیت گروه های مذکور، از جمله نمونه‌های احترام به ارزش‌های انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروه‌های انسانی مذکور شود.

ممنوعیت پیمان شکنی

اسلام دستور می‌دهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که اوخیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید.[7] پیامبر(ص) و علی(ع) سخت به این اصل وفادار بودند.

ممنوعیت اعمال ضد انسانی

اسلام مثله کردن دشمن، (یعنی بریدن گوش و بینی و ...) را منع کرده است و پیامبر(ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان می کردند. اسلام بدین نحو هر گونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را در جنگ، ممنوع اعلام کرده است.

برخورد انسانی با اسیران

هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد  انسانی با اسرا، راه‌هایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است.

جهاد و ترور

با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهدۀ اولویت آن بر جنگ، به این نتیجه می رسیم که جهاد نمی تواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین ومملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیرۀ پیامبر(ص) نشان میدهد که ایشان، ابتدا از جنگ، حتی دفاعی نیز منع می‌کردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد.سیره عملی دعوت ایشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح و سعی در دوری از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی و عبادی است و به معنای مبارزه با هوا و هوس و خواهش های درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصۀ عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت می یابد.

از سوی دیگر، اسلام دین صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تأکید فراوانی دارد. در هنگام جنگ نیز اسلام همواره بر مراعات ارزش های انسانی تأکید داشته است. از نظر اسلام بایستی از کشته شدن و آسیب رساندن به افراد بی گناه، زنان و کودکان و غیر نظامیان، جلوگیری کرد. پس چگونه است که بعضی ها، ترورهای کور و بی هدف خود را که منجر به کشته و زخمی شدن بی گناهان، مردم عادی، زنان و کودکان می شود را با عنوان جهاد توجیح می کنند؟ مشاهده میشود که این امر، و دست زدن به ترور به عنوان جهاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نمیتوان به هیچ عنوان، قتل و خونریزی، زخمی کردن و ترساندن افراد بی گناه، زنان و کودکان را با توسل به فریضه جهاد، جنبه شرعی و اسلامی بخشید.

از طرف دیگر، استفاده از عنوان جهاد ابتدایی نیز نمی تواند مشروعیت بخش ترور باشد. قران کریم در آیۀ نهم سورۀ تحریم خطاب به پیامبر(ص) چنین فرموده است:

«یا ایّها النبی جاهِد الکّفار والمنافِقین وَ اغلظ علیهم»: ای رسول گرامی، با کفار و منافقان به جهاد و کارزار بپرداز و بر آن‌ها شدت عمل و سخت گیری در پیش گیر.

از طرف دیگر، از پیامبراکرم(ص) نقل شده است که می فرمایند: من مأمور هستم که تا استقرار توحید همیشه با مشرکان پیکار کنم تا آنکه بگویند، خدایی به جز خدای یگانه نیست.

مضمون این آیات و روایات، با اینکه بر جهاد ابتدایی در اسلام دلالت دارد، ولی به هیچ وجه، اختیار راه اندازی جهاد ابتدایی را به فرد فرد مسلمانان نمی‌دهد، بلکه طرف خطاب در این آیات و روایات، شخص پیامبر(ص) هست که فردی معصوم و بری از هر گونه گناه و اشتباه هست، و تعمیم اختیارات اشرف مخلوقات به فرد فرد مسلمانان، جای بسی اشکال دارد. از آن جایی که پیامبر(ص) در تمامی مراتب انسانی و اخلاقی و الوهی، بالاترین و والاترین انسان هستند، از این رو اختیارات و تکالیف خاص خود را داشته اند که بسیاری از آن ها منحصر به شخص ایشان بوده است و شخص دیگری نمی تواند ادعای داشتن این اختیارات را داشته باشد. اختیار جنگ ابتدایی نیز یکی از اختیارات فرد معصوم بوده است و به نظر می رسد غیر معصومین را راهی به این اختیار نباشد. پس، حتی جهاد ابتدایی نیز مجوزی برای دست یازیدن به اعمال تروریستی نیست و با بررسی مسئله جهاد نیز متوجه می شویم که دین اسلام، ترور و اعمال تروریستی را به هر عنوان و تحت هر شرایطی محکوم می کند و از این رو، توسل به فریضۀ جهاد نیز مجوزی برای ترور و مبنایی نظری برای آن نیست.

اسلام و خشونت

خشونت جزو لاینفکی از یک عمل تروریستی و از عناصر اصلی تشکیل دهندۀ ترور و تروریسم است. با بررسی رویکرد اسلام نسبت به خشونت، می توان به نگرش اسلام به ترور و موضع اسلام در برابر آن، پرتوی دیگر افکند و از جنبه ای دیگر، پدیدۀ ترور را مورد مطالعه قرار داد. در این قسمت، پس از بررسی مفهوم خشونت،نظر ارزشی اسلام دربارۀ خشونت را نیز مورد بررسی قرار می دهیم.

معنای لغوی خشونت

خشونت از مادۀ «خشن» به معنای تندی در برابر نرمی و نیز به معنای زبری در برابر صافی و همواری است. صفت خشن گاهی برای توصیف اشخاص استفاده می شود ودر این صورت به معنای شدید و نیرومند است. [8] فرهنگ فارسیمعین در مقابل واژۀ خشونت این چنین نوشته است: درشتی، زبری، همواری، مقابل نرمی و .. تندخویی، درشت خویی.

خشونت،انزجار و خلاف فطرت است و لذا برخی خشونت را خلاف نرم معنی کرده اند و معتقدند خشونت دارای معنایی فلسفی است و در مقابل کلمۀ طبیعت قرار دارد و لذا خشونت، امری است که ضد مجری و مسیر طبیعی باشد و در آن عنصری از غضب و خشم نهفته است. [9]

تعریف اصطلاحی خشونت

خشونت مفهومی گسترده دارد و تعاریف اصطلاحی آن نیز متعدد است و از ابعاد مختلف می توان، تعاریف متعددی از آن به دست آورد. فلذا در تعریف آن مناقشه و مجادله وجود دارد و ارائۀ تعریفی دقیق از آن مشکل است و مهم ترین دلیل هم شاید کاربردهای لغوی، ادبی، اجتماعی و حقوقی گوناگون آن است. گاه خشونت به تندخویی و منش و کنش سخت گیرانه اطلاق می شود.در محاورات اجتماعی، گاه به معنای برخورد فیزیکی به کار می رود.خشونت، گاه به معنای قاطعیت و عدم چشم پوشی از خلاف و خطای متهمان و مجرمان به کار می رود. بدین مفهوم، خشونت در حوزۀ حقوق و قانونگذاری و اعمال قانون، به کار میرود. کاربرد دیگر واژۀ خشونت، معادل با نابردباری مذهبی و عدم مماشات با رقبای سیاسی است. این معنا معطوف به رفتار و روابط اجتماعی و سیاسی است. [10]

روان شناسان اجتماعی و پژوهشگران مسائل سیاسی و اجتماعی، تعاریف دیگری از واژه خشونت دارد که پاره ای از آن ها عبارتند از: پرخاشگری، تحمیل اراده خود به دیگران، پیشبرد هدف و قصد با توسل به زور، گفتار و رفتار آزار دهنده، حرکت قهرآمیز ناشی از اراده خاص (خارج از محدوده و قوانین و قواعد) و نیز اعمال نیروی جسمانی یا بدنی برای اینکه به شخص دیگری آزار و آسیب برسانیم یا مجروحش کنیم یا او را بکشیم یا در جهت هدفی که می خواهیم به کار گیریم.[11]

 اگر بخواهیم تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم، آن را می توان نوعی قدرت یا زور تعریف کرد که با تحمیل خودبه سایر پدیده ها اعم از انسانی یا غیر انسانی، حدود و قدرت آن پدیده ها را مشخص می کند. از سوی دیگر، خشونت را می توان به صورت یک کنش، یعنی نیرویی در جهت محدود کردن میل، اراده و آزادی و از سویی دیگر به صورت یک واکنش، یعنی نیرویی برای ایجادو بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده و میل در نظر گرفت . [12]

در مفهوم اجتماعی، خشونت را می توان به وارد آوردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد، فرد یا گروه، به نهاد، فرد یا گروهی دانست که با هدف وادارکردن آن ها به انجام کاری بر خلاف میل و اراده شان انجام بگیرد. از این رو خشونت در برابر میل، اراده و آزادی قرار دارد. زمانی که موضوع خشونت، دستیابی به قدرت، اعتراض و نابود کردن آن یا حفظ و تداوم قدرت باشد. خشونت، سیاسی می شود. [13]

به طور کلی در خشونت، عنصر به کارگیری نوعی فشار و زور فیزیکی وجود دارد و می توان در حالت کلی خشونت را چنین تعریف کرد: کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخصی یا اشخاص بگذارد. با اینکه در این تعریف، بر خشونت فیزیکی تکیه شده، ولی مشهود است که امروزه برخی خشونت ها بدون اعمال فیزیکی عینی صورت می گیرد، مانند خشونت‌های کلامی و تحریم‌های اقتصادی یا خشونت‌های رسانه ای. به ضرورت تحقیق، هر جایی لازم باشد، این خشونت ها نیز مد نظر قرار خواهند گرفت. از سوی دیگر باید دانست که اقدامات قانونی و غیر قانونی که دارای این خصوصیات باشند، از آن جهت که اقدام علیه افراد بوده و در آنان ایجاد ترس می نمایند، می توانند از مصادیق خشونت باشند.

خشونت، نیک یا بد

مسئلۀ مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، نیکی یا بدی خشونت است، آیا خشونت، فی نفسه ارزش است و یا ضد ارزش؟ به نظر می رسد که دیدگاه مطلق در این مورد، مشکلات بسیاری را به بار می آورد و منطقی ترین نگاه، رویکردی واقع بینانه و عقلانی به موضوع است. کمتر کسی خشونت را یک ارزش مطلق می داند، ولی از سوی دیگر ممکن است افراد زیادی در نگاهی سطحی به قضیه، خشونت را به طور مطلق نفی کنند.ولی این نگاه از تناقضی درونی رنج می برد، چراکه اگر اعمال خشونت برای جلوگیری از خود خشونت مجاز نباشد، همین نفی مطلق خشونت، بهترین شیوه برای گسترش آن خواهدبود.

پس به نظر می رسد که رویکرد واقع بینانه و خردمندانه این است که خشونت را با لذات ارزش یا ضد ارزش نپنداریم و آن را دارای ارزشی نسبی بدانیم. از این رو می توان خشونت های قابل قبول و مجاز را به شرح ذیل بر شمرد: خشونت به معنای قاطعیت و سرسختی در اجرای قانون و سخت گیری در تحقق عدالت و دفاع از حق خشونت قانونی و سخت گیری طبق قانون، زیرا اگر چنین نباشد نظم در جامعه پدید نمی‌آید، خشونت از سوی مقام مسئول، زیرا دخالت نابجا و بی جواز در کاربرد خشونت، نظم وامنیت عمومی را به مخاطره می اندازد، خشونت در مقابل حق ستیزان و متجاوزین به حقوق مردم، خشونت بازدارنده در برابر خشونت و علیه خائنان و فتنه گران، خشونت برای اهداف برین انسانی و احقاق حق، خشونت در دفاع از منافع ملی و حراست از مصالح بشریت، خشونت به عنوان واپسین چاره در برابر جرایم و جنایات.[14]

واضح است که نمی توان تمامی انواع خشونت را رد کرد، چرا که با رد مطلق خشونت، فساد، جرم و جنایت و بی عدالتی و به ویژه خود خشونت در جامعه نهادینه می شود و مجازات به عنوان خشونت قانونی، آخرین چاره و راه حل بسیاری از معضلات اجتماعی، ضروری به نظر می رسد. مجازات خود نوعی آزار و خشونت است که قاضی به علت ارتکاب جرم و به نشانه نفرت جامعه از عمل مجرمانه برای فرد مقصر، طبق قانون معین می کند و این نوع آزار و خشونت، به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، اصلاح مجرم و دفاع از عدالت و امنیت جامعه و بی گناهان و ستم دیدگان است. تصور مجازات بدون نوعی خشونت و آزار غیر ممکن به نظر می رسد و البته در این مورد، خشونت وسیله ای بیش نیست و حدود و مقررات آن کاملا طبق قانون تعیین می شود و در جهت حفظ مصالح و نظامات اجتماعی، به کار گرفته می شود.

رویکرد اسلام به خشونت

پس از آشنایی اجمالی با مفهوم خشونت در ادامه خواهیم کوشید تا رویکرد اسلام نسبت به خشونت را بررسی کنیم. آیا خشونت به طور کامل دراسلام رد شده است؟ حد و مرز خشونت در اسلام تا کجاست؟ خشونت های مشروع و قانونی در اسلام کدامند؟ و آیا در اسلام، خشونت یک ابزار عادی و روزمره است و یا اینکه به عنوان آخرین حربه و از سر ناچاری به آن توسل جسته می شود؟

سیرۀ نبوی

گذشت و بخشندگی، حسن خلق و معاشرت نیکو و اخلاق حسنه، از بارزترین ویژگی‌های پیامبر بزرگوار اسلام بوده است. قرآن کریم، پیامبر(ص) را دارای اخلاقی عظیم و تحسین برانگیز معرفی می کند.[15] همچنین از دیدگاه قرآن، یکی از رموز گسترش اسلام و گرایش شدید همگان به سوی آیین اسلام، همانا اخلاق نیکو و رفتار کریمانۀ نبی مکرم اسلام(ص) بوده است.[16]

پیامبر اسلام (ص) در تمام عمر شریف خود، هرگز به کسی دشنام نگفت و سخن بیهوده بر زبان نیاورد. سخن کسی را قطع نمی کرد و فکر آزاد را سرکوب نمی کرد، اما خطای اندیشه و کردار را با منطقی استوار و بیانی شیرین و دلنشین روشن می ساخت. تاریخ صدر اسلام و سیره عملی آن حضرت، گواهی روشن و گویا است بر مهر بی کران پیامبر (ص). اما در عین حال این لطف و نرم خویی به صورت انفعال ناشی از ضعف در نیامد. ایشان گرچه با دشمنان خود با سعه صدر و عطوفت برخورد می نمود، اما در برابر دشمنان خدا و مردم، با صلابت و استواری می ایستاد و برای پاسداری از حق، اندکی سازش روا نمی داشت.

ایشان در میدان نبرد و کارزار نیز از رعایت اخلاق کریمانه فاصله نمی گرفت. به عنوان نمونه هایی از سیره و اخلاق جنگی ایشان می توان به موارد ذیل اشاره کرد : بخشش و بازگرداندن اسیران و اموال آن ها در جنگ حنین- اعلام رحمت و عفو و آزادی عمومی دشمنان پس از فتح مکه- مخالفت با مسموم کردن یا بستن آب به روی یهودیان در محاصرۀ خیبر و نهی مسلمانان از استفاده کردن از سم در مقابل دشمنان به طور کلی، جلوگیری از مثله کردن کشته های دشمن و عدم اخذ مال جهت تحویل اجساد آنان، نهی از کشتن زنان، کودکان و پیران و جلوگیری از آتش زدن مزارع و باغستان ها، جلوگیری از عبور دادن زنان اسیر از کنار کشته ها.[17]

گرچه در اخلاق و سیرۀ پیامبر(ص) غلبه با مهر و عطوفت است، اما این مسئله مانع مبارزۀ قاطع با جریانات انحرافی و موجب کوتاه آمدن در اجرای عدالت و سازش با سران کفر و فساد و تباهی نبوده است. در تاریخ زندگی حضرت رسول(ص) مبارزه بی امان در برابر توطئه ها و دسیسه های محاربان و منافقان بسیار است. از این مختصر می توان نتیجه گرفت که از نظر پیامبر(ص)، اصل بر مهر و عطوفت و مدارا و رحمت است و ایشان تا حد ممکن از خشونت دوری می کردندوخشونت را آخرین راهکار و چاره ای برای مقابله با مفاسد و شرور اجتماعی می دیدند و فقط در مواقعی که کیان و حیثیت و اساس و بنیان جامعه و عدالت به خطر می افتاد، ناچاراً به خشونت قانونی در قالب مجازات و کیفر دست می زدند.

اسلام و خشونت‌های مجاز

اسلام دینی جامع و کامل و آیینی است که در پی کمال و سعادت جاودان انسان است و مسئله خشونت را نیز باید از این حیث بررسی کرد. از این رو، هر گاه به عللی تامین سعادت و کمال انسان در گروی اجرای احکام خشونت آمیز باشد، اسلام آن را روا می شمرد، و در غیر این صورت رد می نماید. نکته حائز اهمیت این است که اصالت رحمت در احکام اسلامی، موجب شده است تا اسلام تنها در حد ضرورت و لزوم، خشونت را تجویز کند و به عبارت دیگر راهبرد حداقل گرایی را دنبال کند. همچنین در مجازات های اسلامی نیز ابتدا باید سراغ مرحله ساده تر رفت و اگر کارساز شد نباید به مراحل شدیدتر روی آورد، و این نشان می دهد که اسلام، شدت عمل را فقط به مقدار ضرورت اجازه می دهد، و پرواضح است که هدف از اعمال مجازات در اسلام، اصلاح فرد و جامعه است و خشونت هیچ گاه هدف نبوده است. از این رو ملاک های خشونت مجاز از دیدگاه اسلام را چنین می توان برشمرد : خشونت مجاز خشونتی است که در جهت سعادت و کمال فرد یا جامعۀ بشری باشد، اعمال خشونت برای گشودن راه کمال و زدودن موانع آن، ضروری و تبدیل ناپذیر باشد، خشونت باید مطابق با عدالت باشد و از مرزهای آن تجاوز نکند.[18]

این ملاک ها، ملاک هایی کلی و اساسی است که به نظر می رسد، شارع مقدس اسلام در تشریع قوانین به ظاهر خشونت آمیز، رعایت کرده است، اما ملاک عمل نهایی در جامعۀ اسلامی، حدود و احکام جزایی اسلام و تعزیرات حاکم شرعی است. از سوی دیگر، در مقررات اسلامی، همواره بر ممنوعیت شکنجه و باطل بودن اقراری که از این طریق حاصل می شود، تاکید شده است. اصل برائت، در حقوق جزایی اسلامی و معین بودن ادله اثبات دعوی در سیستم حقوقی اسلام، حاکی از اهمیت این امر از دیدگاه اسلام است. در مورد ممنوعیت شکنجه از نظر اسلام، می توان از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شاهد مثال عینی آورد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که نشئت گرفته از قوانین شرع مقدس اسلام است، در اصل 38 چنین آورده است:

هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

مشاهده می شود که حد و مرزهای کاربرد خشونت در اسلام کاملاً مشخص است.اسلام به خشونت، به صورت حداقلی و شر ضرور و آخرین حربه می نگرد و خشونت فقط در راه نیل به کمال انسانی، حفظ کیان وامنیت جامعه، حفظ مصالح اجتماعی، و مقابله با جرم و ناامنی و بزه کاری و خشونت، اعمال می گردد و تمامی مجازات ها و کاربرد خشونت، فقط بایستی طبق قانون مدوّن و احکام فقه جزایی اسلام، انجام پذیرد.

اسلام، خشونت و ترور

خشونت را اصطلاحاً به معنای کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخص یا اشخاص بگذارد، تعریف کردیم. از سوی دیگر، بیان شد که درباره خشونت نمی توان به طور قطعی و مطلق داوری کرد و آن را مطلقا رد و طرد نمود. خشونت فی نفسه نه ارزش است و نه ضد ارزش. گرچه در وهلۀ اول به نظر می سد که به محض شنیدن لفظ خشونت، حالت تنفر و انزجار نسبت به آن حادث شود، ولی بااندکی تعمق در امور ومسائل اجتماعی می‌توان دریافت که رد مطلق خشونت و عدم کاربرد آن از سوی مقامات قانونی، خود به گسترش خشونت و شیوع ناامنی و فساد و بزه کاری، منجر می شود.

اسلام نیز چنین رهیافتی به خشونت دارد. در اسلام، خشونت قبل از همه، جنبۀ دفاع و بازدارندگی دارد و تنها در شرایط تهدید آمیز جایز است. روح قالب در شریعت اسلام و سیره عملی و نظری پیشوایان اسلام، رحمت و عطوفت و مداراست و در نگرش اسلام، خشونت شر ضرور است و قهر نیز از سر مهر است. در جهان بینی اسلام، رحمت خدا بر غضب وی پیشی گرفته است،و در مواردی که از نظراسلام، مجازات و کیفرهایی برای جرم های خاص و مجرمان تعیین شده، باید در نظر داشت که این احکام جنبة انتقام جویی ازمجرم ندارد. بلکه جنبه ای کاملاً پیشگیرانه از تکرار جرم دارد و در وهلۀ دوم، این نوع خشونت،کاملاً مشروع و قانونی و از طریق مجاری قانونی اعمال می گردد. نتیجه گیری کلی این است که در اسلام، اصل، عدم خشونت است و خشونت آخرین راه و چاره در نظر گرفته می شودکه تنها بایستی به صورت قانونی و از طریق مجاری قانونی، به کار گرفته شود.

در ترور، عنصر خشونت جزئی لاینفک از این پدیده است. از سوی دیگر، خشونت ملحوظ در ترور، خشونتی کاملاً کور، بی هدف، غیر انسانی و غیر قانونی است و این نوع خشونت، از اصل و اساس، در تضاد با خشونت های قانونی مد نظر اسلام است، چرا که خشونت های تروریستی، خودسرانه، نابخردانه و بی هدف است، در حالی که خشونت‌های مجاز از نظر اسلام، کاملاً قانونی، مشروع و منطقی بوده و با هدف اصلاح و یا جلوگیری از ارتکاب جرم صورت می گیرد. پس گفتمان شرعی و اسلامی از خشونت، خشونت تروریسی را پس می زند و در چهارچوب گفتمان اسلامی از خشونت، خشونت تروریستی، قابلمفصل بندی نیست و جایگاهی در این گفتمان ندارد. نه تنها منطق درونی این گفتمان، بلکه حتی نگاهی بیرونی به مسئله، آشکار می سازد که در چارچوب گفتمان اسلامی از خشونت، نمی توان خشونت تروریستی را جای داد. پس، از بررسی مفهوم خشونت در اسلام و نیز خشونت تروریستی، می توان به راحتی نتیجه گرفت که اسلام، خشونت تروریستی را که خشونت کور، ناگهانی و غیر قانونی است را مطرود ومحکوم می داند و از این رو، برای توجیه خشونت‌های تروریستی، نمی توان به اسلام و آموزه‌های آن متوسل شد.

دفاع مشروع

یکی از مسائلی که به نظر می رسد لازم است تفاوت آن با ترور توضیح داده شود، دفاع مشروع است. البته دفاع مشروع، خود انواعی دارد و می توان آن را به صورت فردی و یا در حقوق بین الملل بررسی کرد. ولی با توجه به اینکه، بیشتر بر مفهوم فردی ترور تاکید شده است، تمرکز بحث دربارۀ دفاع مشروع نیز بر بعد فردی آن خواهد بود. پس از بررسی معانی لغوی و اصطلاحی دفاع مشروع، این پدیده را در حقوق جزای اسلام مورد بحث قرار داده و در انتها بین دفاع مشروع و ترور نسبت سنجی کرده و رابطۀ بین این دو را بازگو خواهیم نمود.

معنای لغوی

واژۀ دفاع مشروع از دو جزء تشکیل شده است: دفاع و مشروع. برای فهم بیشتر، بهتر است که هر دو جزء را جداگانه معنا کنیم و سپس دفاع مشروع راتعریف نماییم.در لغتنامه دهخدا، دفاع چنین معنا شده است: دفاع یعنی موج بزرگ از دریا، هر چیز بزرگ که بدان مثل وی دفع کرده شود، چیز عظیم وبزرگ که، مانند خودش را دفع کند و همچنین دفاع کردنبه معنای رفع تعرض است.

مشروع از مادۀ شرع، مشتق شده است. از جمله معانی شرع عبارتند از : دین و مذهب، راست و آشکار، آیینی که از سوی خداوند، توسط پیامبران بر بندگان آورده شده و آشکار کردن را هبه وسیلۀ خداوند بر ما. برخی از معانی مشروع عبارتند از : راست و درست، آنچه شرع روا دارد. آنچه بر طبق احکام شرع، مجاز و قانونی بوده و در برابر ممنوع و نامشروع قراردارد. همچنین مشروع به معنای انگیزۀ درست، در برابر غیر مشروع که به معنای ناروا و خلاف شرع است. نیز آمده است.[19]

تعریف اصطلاحی

در تعریف دفاع مشروع، کتاب ترمینولوژی حقوق، چنین آورده است: «شخص مورد تجاوز، در صورت نداشتن وقت برای توسل به قوای دولتی به منظور رفع تجاوز، حق دارد به نیروی شخصی از ناموس، جان و مال خود دفاع کند. این دفاع را دفاع مشروع می گویند»[20]

به نظر می رسد که منظور از دفاع مشروع در حالت کلی این است که مدافع در مقام دفاع، مرتکب اعمالی شود که در شرایط عادی جرم است. به عنوان تعریف نسبتاً جامعی از دفاع مشروع می توان تعریف زیر را مد نظر داشت:

دفاع مشروع، حقی است که قانون برای شخصی که مورد حملۀ ظالمانه قرار گرفته، مقرر کرده است تا در هنگام ضرورت و عدم دسترسی به قوای دولتی، آن شخص بتواند از وسایل متناسب برای دفع خطری که جان، مال وناموس خود او ویا دیگری را تهدید کرده است، با اعمال زور و ایراد صدمه به متجاوز اقدام کند.[21]

تعریف دفاع مشروع در حقوق اسلامی

گفته می شود که در کتب فهقی، تعریفی از دفاع مشروع نیامده است، البته آقای عبدالقادر عوده این تعریف را ارائه داده است: «دفاع مشروع وظیفۀ انسان در حمایت از نفس خود یا دیگری و حق او در حمایت از مال خود یا دیگری است که در برابر هر تجاوز غیرمشروع، با نیروی لازم، برای دفع تجاوز، دفاع کند.[22]

دکتر داودالعطار، دفاع مشروع را چنین تعریف نموده است: دفاع مشروع، قدرتی بازدارنده است که به موجب آن حق انجام عملی ـ که شرعاً ضروری است ـ برای شخص علیه دیگری وجود دارد، تا خطر حقیقی، حال و غیر مشروعی را دفع کند که حق محترم مسلمان یا کافر ذمی مستأمن اعم از نفس، مال یا عرض ناموس را مورد تهدید قرار داده است.[23]

با این وجود، با توجه به بیان فقها در مورد شرایط دفاع مشروع، تعریف زیر مناسب به نظر می اید: هر گاه انسانی در مقابل تهاجم ظالمانه ای که جان، مال و ناموس او یا شخص دیگری را تهدید می کند، مقاومت کند تا مهاجم را دفع کند، در صورتی که اعمال دفاعی او ضرورت داشته باشد و برای دفع مهاجم کافی باشد، مدافع در برابر اعمال دفاعی خود، حتی اگر منجر به ضرب وجرح یا قتل متجاوز شود، در صورت عدم تعدی از حد لازم، مسئولیتی ندارد و دفاع مذکور، بر حسب مورد، ممکن است واجب یا جاز باشد. [24]

به طور مختصر و فهرست وار، اموری که دفاع از آن ها مجاز است را می توان به این شرح بر شمرد: نفس، عرض و ناموس، مال و آزادی تن خود، نفس، عرض، ناموس، مال و آزادی تن دیگری.

شروط دفاع مشروع در فقه اسلام

تحت شرایطی خاص، می توان دفاع را مشروع دانست و بایستی این شرایط جمع باشد تا این عمل، جرم تلقی نگردد. شرط، عبارت از امری است که وجود حکم، متوقف به وجود آن است و عدم وجود آن، موجب عدم وجود حکم و خارج از حقیقت است. بنا به تعریفی که گذشت دفاع  مشروع، مستلزم وجود خطر و عملی است که برای دفع آن انجام می شود. این دو امر، دو عنصر اساسی دفاع مشروع است که هر یک باید دارای شرایطی باشد تا عمل دفاعی مشروع به شمار می رودو اثر دفاع بر آن مترتب باشد. فلذا در ادامه، شروط دو موضوع یاد شده را به ترتیب ذکر می کنیم.

شروط خطر

خطر در لغت به معنای مشرف شدن به هلاکت است و از نظر حقوقدانان، به معنای تجاوز احتمالی است، خطری که حق دفاع را توجیه می کند و دفع آن جایز است باید غیر مشروع، حال و حقیقی باشد.

غیر مشروع بودن خطر

دفاع مشروع تنها بر ضد خطراتی جایز است که غیر مشروع به شمار می روند. خطر زمانی غیر مشروع است که حق مورد حمایت شریعت را به ناحق مورد تهدید قرار دهد. فقهای اسلام بر حرمت خون، اموال و نوامیس اتفاق نظر دارند. خطر زمانی غیر مشروع است که تجاوزی به ناحق نسبت به نفس، مال یا ناموس انسانی که دارای حرمت است، صورت گیرد. [25]

حال بودن خطر

حال بودن، شرط دوم از شرایط سه گانۀ خطر است. حقوق اسلامی، دفاع را به منظور دفع تجاوز مقرر داشته است واز این رو استفاده از زور را زمانی جایز می داندکه دفع تجاوز متوقف بر آن باشد. بر این اساس، خطر آینده انسان را در حالتی قرار نمی دهد که دفع آن تنها با استفاده از زور و قدرت ممکن باشد، زیرا خطر آینده را می توان با توسل به قوای دولتی و حمایت آنان دفع کرد. در دو صورت، خطر، حال شمرده می شود . اول، زمانی است که وقوع خطر نزدیک است. در این صورت دفاع، دارای نقشی بازدارنده است که از وقوع خطر جلوگیری می کند و دوم، زمانی است که خطر آغاز شده، ولی پایان نیافته است و در این صورت، دفاع دارای نقشی بازدارنده از استمرار خطر و تداوم آن است. [26]

حقیقی بودن خطر

شرط سوم از شرایط خطر، حقیقی بودن خطر است. خطر زمانی حقیقی است که مدافع، علم یا ظن غالب و مطابق با واقع پیدا کند که با خطر جدی روبروست. مشروعیت دفاع نیز متکی بر خطر حقیقی است، و لازمۀ وجود حق دفاع مشروع، وجود خطر حقیقی است. اصولاً معیار ارزیابی کامل خطر غیرمشروع، معیار شخصی است. اگر شخص به اعتماد قابل قبول و معقول معتقد باشد که مورد تهدید خطر حال، غیر مشروع و حقیقی است، حق دفاع مشروع به او اعطا می شود. ولی دفاع در صورت موهوم بودن خطر، موجب مسئولیت جزائی ناشی از خطاست.

شروط عمل دفاعی

فقهای اسلامی، دفاع مشروع را محدود به عمل خاصی ندانسته اند، بلکه دو شرط برای کنترل اعمال دفاعی بدون تعیین نوع و درجۀ آن وضع کرده، به مدافع اجازه دادهاند تا عملی را که ضرورت و تناسب دارد را انتخاب کند. فقها، اعمالی را به عنوان اعمال دفاعی ذکر کرده‌اند، که به عنوان مثال می توان موارد ذیل را نام برد: کمک خواستن از مردم، فریاد کشیدن بر متجاوز، فرار کردن، سنگ زدن به متجاوز، مجروح کردن و زدن متجاوز به وسیلۀ سنگ، چوب دستی، پاره آهن یا اسلحه، هر چند که منجر به قتل متجاوز شود. فقها بالاجماع عقیده دارند، در صورت یکه خطر با همه شرایط آن تحقق یابد و رهایی از آن جز با عمل دفاعی ممکن نباشد، مدافع می تواند باکمترین عمل ممکن برای دفع خطر، از حقوق محترم خود یا دیگری همچون نفس، مال و ناموس دفاع کند. همانگونه که ذکر شد، شروط عمل دفاعی عبارتند از: ضرورت و تناسب. در سطور ذیل، به طور مختصر، به شرح هر کدام از این شروط می پردازیم.

ضرورت عمل دفاعی

ضرورت در لغت، به معنای نیاز، حاجت و آنچه بدان محتاج باشند، اجبار، الزام و ناگزیری آمده است. در عمل دفاعی نیز، مدافع، تنها در صورتی حق استفاده از زور و قدرت را دارد که دفاع، منوط به آن باشد و راه دیگری برای دفع خطر وجود نداشته باشد. در این حالت، تنها راه جلوگیری از خطر، استفاده از زور و قدرت شخصی است و این، معنای ضرورت عمل دفاعی است. در این میان، اگر دفع خطر، باوسایل آسان تر ممکن است، مدافع نباید از وسایل شدیدتر استفاده کند. اگر عمل دفاعی، شرط ضرورت را داشته باشد، ضرورتاً باید متوجه منشأ خطر شود، زیرا استعمال قدرت، تنها برای دفع خطر جایز  است. یعنی اگر وسیلۀ دیگری وجودداشته باشد که فرد را بی نیاز از ارتکاب جرم می کند، باید از ارتکاب جرم، دوری جسته شود. [27]

تناسب عمل دفاعی

 عمل دفاعی بایستی با تجاوز و خطر متناسب باشد، و مدافع مجاز نیست برای دفع خطر، از هر گونه نیرو به هر اندازه استفاده کند. عمل دفاعی، زمانی متناسب است که از کمترین مقدار زور و قدرت لازم، برای دفع خطر استفاده شود. فقها درباره تناسب می گویند: انسان حق دارد با آنچه در توان اوست، از نفس، مال و ناموس خود دفاع کند، ولی باید به عمل آسان تر اکتفا کند. به عقیدۀ فقها، معیار تناسب، ظن غالب مدافع یا هر عملی است که به فکرش خطور می کند، که با توجه به شرایط روحی و شخصی خود وملاحظۀ متجاوز و حالت تجاوز، قادر به انجام آن است. در مورد شرط تناسب عمل دفاعی، دو نظریه ذکر شده است. بنابر یک نظریه، تناسب، همان تناسب در وسیله است، و برابر نظریۀ دیگر، معیار تناسب، تساوی زیان وارده از جانب متجاوز و مدافع است.

ترور یا دفاع مشروع

دفاع در برابر دشمن که امری فطری و غریزی است و ریشه در ذات و طبیعت انسان دارد، از دیرباز به عنوان یک امری حقوقی وارد قوانین کیفری کشورهای مختلف جهان شده است. در دین مقدس اسلام نیز، دفاع در برابر دشمن، امری پسندیده است و در منابع فقهی نیز دفاع، بر حسب موضوع مورددفاع، واجب یاجایز است.

با نگاهی عمیق و حتی گذرا و سطحی نیز می توان دریافت که دفاع مشروع با ترور تفاوت های بنیادین و اساسی دارد. همانطور که ذکر شد، تحقق دفاع مستلزم وجود دو عنصر اساسی، یعنی حمله و دفاع است، که هر کدام شرایط خاص خود را دارند. البته طبق منابع فقهی، مدافع در انتخاب وسیله آزاد است و می تواند از وسیله‌ای که انتظار دفع تجاوز به آن وجود دارد، استفاده کند.

هم ترور وهم دفاعمشروع، مستلزم کاربرد خشونت است. ولی بایستی در نظر داشت، کاربرد خشونت در ترور، ارادی، اولیه و اختیاری است و به صورت تهاجمی صورت می گیرد و دوماً، خشونتی غیر قانونی و خودسرانه می باشد. از طرف دیگر، کاربرد خشونت در ترور، اغلب حالتی مخفیانه و ناگهانی دارد ولی در دفاع مشروع، کاربرد خشونت، حتی اگر به قتل و خونریزی منجر شود، مخفیانه و ناگهانی نیست، بلکه در حالتی رودر رو و کاملاً آشکار، صورت می گیرد.

در ترور، فرد ترورگر، به دنبال ایجاد رعب و وحشت است، و در بیشتر موارد، ایجاد رعب و وحشت، به خودی خود، هدف محسوب می شود. ولی در دفاع مشروع، مدافع به دنبال ایجاد رعب و وحشت  در جامعه یا در دل افراد نیست، بلکه خود، مورد رعب و هراس واقع گردیده است و اگر هم بخواهد متجاوز را بترساند، به عنوان وسیله ای برای دفع تجاوز به آن نگریسته می شود، و مدافع از این رهگذر، به دنبال ایجاد جو وحشت وهراس عمومی نیست.

یکی دیگر از عناصر اساسی و مهم ترور و رفتار ترویستی، و به عبارت دیگر هدف از ترور، رسیدن به اهدافی به ویژه سیاسی است، یعنی به نوعی تلاش برای کسب، حفظ یا ادامۀ قدرت سیاسی. در حالی که، فرد مدافع در حین عمل دفاع مشروع، هیچ گونه هدف سیاسی در سر ندارد. بلکه هدف وی، کاملاً شخصی و فردی است و در پی دفاع از جان، مال و ناموس خود و یا فرد دیگری است و ازین رو، در اینجا تفاوتی عمده با عمل تروریستی مشاهده‌میگردد.

همان گونه که در سطور قبلی، به تفصیل ذکر گردید، دفاع مشروع تفاوت های بنیادینی با ترور و اقدامات تروریستی دارد، و از هر جنبه ای که این دو را با یکدیگر مقایسه کرده و مورد سنجش قرار دهیم، مشاهده می شود که تفاوت‌های ماهوی بین این دو پدیده وجود دارد. پس می توان به روشنی و صراحت نتیجه گرفت که دفاع مشروع، ترور محسوب نمی گردد، و نمی توان عمل دفاع مشروع را به عنوان یک اقدام تروریستی، طبقه بندی کرد. دفاع مشروع، حقی است که انسان، به طور ذاتی و طبیعی از آن برخوردار است، و در حقوق جزایی بسیاری از کشورها، قانونی بوده و فراتر از همه، در شرع مقدس اسلام و فقه اسلامی، به رسمیت شناخته شده است و شرایط آن به روشنی مشخص گردیده است و در صورت تحقیق این شرایط، حتی اگر دفاع به قتل متجاوز نگردد، به هیچ وجه نمی توان دفاع مشروع را یک اقدام تروریستی، قلمداد کرد.

 

مبانی اندیشۀ امام خمینی(ره)

در این فصل خواهیم کوشید تا پدیدۀ ترور را در اندیشۀ امام خمینی(ره)، مورد بررسی قراردهیم. هدف از بررسی، این است که بدانیم امام خمینی(ره) چه رویکردی به پدیدۀ ترور و تروریسمدارندو در برابر آن چه موضعی اتخاذ می کنند. در پی این هستیم که مفهوم ترور را دردیدگاه ایشان تعریف نماییم و سپس جهت گیری ارزش ایشان در برابر این پدیده را بررسی کرده و در صورت امکان، نظر قطعی  و صریح ایشان نسبت به این پدیده را مورد شناسایی قرار دهیم. از آنجایی که ترور در حالت کلی، پدیده ای سیاسی است، پس بهترین کار این است که در اندیشۀ سیاسی ایشان، به دنبال بررسی این پدیده باشیم، فلذا تمرکز اصلی ما در این پژوهش، بر روی اندیشۀ سیاسی ایشان خواهدبود.

بررسی پدیدۀ ترور در اندیشۀ امام خمینی، از جهاتی برای طرح کلی این پژوهش نیز سودمند خواهد بود. اولاً اینکه ایشان خود یک اندیشمند بزرگ مسلمان بودند و اندیشه های ایشان در تبیین نظر کلی اسلام، بسیار با ارزش است، از سوی دیگر، ایشان در حوزۀ سیاست و امور سیاسی جامعه، دارای آرا و دیدگاه های حائز اهمیتی هستند. همچنین، ایشان رهبر یک انقلاب بزرگ بودند. انقلابی که توانست یکی از رژیم‌های استبدادی و دست‌نشانده را سرنگون سازد و نظامی به نام جمهوری اسلامی جایگزین آن نماید. علاوه بر رهبری انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، ایشان به مدت ده سال به اداره، سرپرستی و راهبری این نظام همت گماشت، که ادارۀ جامعه و نظام سیاسی، و تجارب عملی و نظری وی در خلال این مدت نسبتاً طولانی، نظرات سیاسی ایشان را به عنوان یکی از مهمترین دیدگاه های اسلامی، مطرح می سازد.

نیاز به یادآوری نیست که امام خمینی(ره) از ابعاد شخصیتی مختلفی برخوردار بودند که ایشان را به حق در تاریخ معاصر ایران و اسلام، ماندگار ساخته است. ایشان عارف و فقیهی برجسته بودند که توانستند نخستین حکومت اسلامی را بر اساس یک نظریه دینی و فقهی بنیان نهند. ایشان آثار متعددی در حوزۀ مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست از خویش به یادگار گذاشته اند. امام، متفکری بزرگ بود که به حوزه‌های مختلف علمی اشراف داشت و همین ویژگی ها از ایشان شخصیتی جامع الاطراف ساخته است و اندیشۀ ایشان را از عمق و غنا و ماندگاری خاصی برخوردار کرده است. از طرف دیگر، امام خمینی، به عنوان یک مصلح دینی در جهان معاصر، الگویی برای مسلمانان محسوب می شوند، زیرا ایشان تلاش نمودند بین مذهب و سیاست در جهت معاصر، پیوندی مجدد برقرار سازند، و جایگاه معنویت و دین گرایی را در جهان معاصر احیا سازندو رابطۀ تخریب شدۀ دین و دنیا و عقل و دین را بازسازی کنند واز مدلی از توسعه و پیشرفت که بتواند انسانیت انسان را ارتقاء بخشد، و معنویت و پیشرفت را در کنار هم داشته باشند، حمایت نمودند.

از این رو، به فراخور بحث خود

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ترور با رویکردی بر اندیشه امام خمینی

مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

اختصاصی از هایدی مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث


مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه
:

فهرست مطالب ندارد 

 

مقدمه

تروریسم، یکی از مهمترین مسائل و مشکلات کنونی است و صدها سمینار و کنفرانس، برای شناختن و بررسی علل و ریشه های آن و روش های جلوگیری از آن،در دنیا تشکیل شده و هزاران کتاب برای پژوهش درباره آن، از دیدگاه های گوناگون  و درزمینه های مختلف، مانند جامعه شناسی، سیاسی، حقوقی، مذهبی و اخلاقی منتشر گردیده است. چنین معضلاتی همواره به صورت های مختلف در جوامع بشری وجود داشته است. در این میان مسئله ما این است که این معضل در سال های اخیر، از طرف رسانه‌ها و سیاستمداران غربی، به اسلام نسبت داده شده است. وسعت این تبلیغات به حدی است که اگر از بسیاری از مردم این کشورها پرسیده شود که اولین چیزی که در ارتباط با واژه «اسلام» به ذهن شما متبادر می شود چیست؟ پاسخ خواهند داد : «تروریسم ».

بر خلاف سایر ادیان، اسلام مرتباً در گزارش های خبری و مقالات با خشونت پیوند زده می شود. وقتی پیروان سایر ادیان دست به اعمال جنایت کارانه می زنند، هویت مذهبی آن ها مورد توجه قرار نمی گیرد و در گزارشات خبری هرگز گفته نمی شود که قتل عام آلبانی تبارهای کوزوو به دست صرب های ارتدوکس شرقی صورت می گیرد و یا قتل عام برمه ای ها، تقصیر بودایی ها است و یا نسل کشی در فلسطین کار یهودیان است مگر زمانی که خطایی از جانب مسلمانان صورت گیرد که در این صورت تأکید بر مذهب فرد خاطی است. مسیحیان بی رحم مایه بی اعتباری مسیحیت تلقی نمی شوند اما اگر مسلمانی مرتکب اعمال خشونت آمیز شود، به عنوان مصداقی از تهدید اسلام، اعلام می  شود.

این چنین برخورد دو گانه موجب تقویت تفکری خصمانه درباره اسلام است که چهره آن را زشت و مهیب جلوه داده است. در نتیجه این سوال مهم درباره دین اسلام مطرح می‌شود که آیا به راستی اسلام دین ترور است و خشونت را به پیروان خود بعنوان روش معرفی می کند؟ برای یافتن پاسخ این سؤال مهم لازم است که به متون اولیه و اصیل اسلام یعنی قرآن و آنچه که در ارتباط با سنت معصومین(ع) وجود دارد مراجعه کرد و با دید کشف حقیقت و صرف نظر از هر گونه نظرات دیگران و تبلیغات، پاسخ این سؤال را پیدا کرد و برداشت واقعی را بدون ترس و خود باختگی در برابر فرهنگ غرب معرفی نمود.

نکتۀ دیگری که در یک تحقیق علمی باید در نظر داشت، این است که واژههایی مانند ترور با معنایی که از آن در نظر عموم مردم تداعی می شود، همانند واژههای قتل و جنایت و ضرب و شتم، دارای بار منفی عاطفی است. این گونه واژه ها در نظر مردم، از مفاهیمی حکایت می کند که از اول محکوم و مردود شناخته شده اند و همگان به دنبال نفی آن ها می باشند . طبیعی است که استفاده مبهم و ابزاری از این واژهها ، با دست کاری کردن در تعاریف و شانتاژهای تبلیغاتی  مغالطه کاری، بهترین روش برای تحریک عواطف توده مردم است. زیرا توده مردم به سبب عدم ممارست با مطالب دقیق علمی و تجزیه و تحلیل مسائل و از طرفی داشتن عواطف قوی، در معرض چنین سوء استفادههایی قرار دارند. طبیعی است که از کسانی که با نقد و تحلیل مبانی علمی آشنایی دارند، انتظار میرود که مباحث علمی را به دور از عواطف و مسائل حاشیه ای بررسی کنند.

تصور برخی این است که هر آنچه در گفتمان رایج، بد و زشت خوانده می شود را باید مستند به گزاره‌های دینی نفی کرد و هر آنچه بعنوان خوب شناسانده می شود را باید مستند به آیات و سیره تایید نمود. حال آن که اسلام در این خصوص پیرو خواست دیگران نبوده و دارای دیدگاه مستقل می باشد. لذا باید در پی فهم آن و تنظیم سند سیاست ها بر اساس آن ها بود.

روش تحقیق در کتاب حاضر مبتنی بر اصول و مبانی ای است که قصد دارد نظر قرآن کریم را درباره ترور جویا شود:

اولاً – ظواهر قرآن قابل استناد و برای احکام حجت می باشند( منظور از ظواهر الفاظ قرآن، ظهور ابتدایی آن هاست. معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ بی درنگ به ذهن راه می یابد) و آیاتی از قبیل «افلا یتدبرون القرآن» [1]دستوری است برای بهره برداری از قرآن و روایات زیادی هم بر این دلالت می کند که قرآن معیار احادیث است و ائمه(ع) یاران خود ر ابه استنباط از قرآن کریم سوق داده اند. چرا که قرآن کتابی است که برای هدایت انسان ها نازل شده است و باید برای داشتن یک زندگی متعالی و سعادتمند به آن مراجعه کرد.

ثانیاً رجوع به قرآن و دریافت پیام ها و احکام آن دارای ضوابطی است و هر کسی نمی تواند آن را تفسیر کند و به استخراج احکام آن بپردازد. قرآن کلام پروردگان متعال و تجلی ذات و صفات اوست و تردیدی نیست که باید بین کتاب و مفسر آن تناسب و سنخیت باشد و فهم مقام بلند کتاب خدا با توان علمی انسان های عادی ساخته نیست و لذا فهم آن مربوط به کسانی است که با آن سنخیتی دارند و آن ها حضرات معصومین(ع) هستند.

همان طور که قرآن می فرماید: « انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون» [2]و در جای دیگر (آیه تطهیر) مطهر شدگان را اهل بیت(ع) معرفی می نماید. در روایاتی هم آمده است که تفسیر قرآن جز با روایات صحیح و بیان صریح معصومین جایز نیست. [3]در طول تاریخ ضربههای سختی بر اسلام از این جهت وارد آمده است که افرادی نا آشنا با این تصور باطل که آن ها میتوانند درباره قرآن با فهم قاصرشان اظهار نظر کنند، به استنباط از آیات مبادرت ورزیدند.

ثالثاً با در نظر گرفتن دو مقدمه فوق، مشخص می شود باید به قرآن مراجعه کرد اما نه به هر شکی بلکه قرآنی که توسط معصومین(ع) تبیین گردیده است و باید از تفسیر به رای و برداشت های سطحی و ناآگاهانه از قرآن خودداری کرد.

رابعاً برای فهم معانی قرآن کریم، منابعی به قرار زیر وجود دارد:

اول : قرآن کریم. نخستین و مهم ترین منبع تفسیر است. منبع بودن قرآن علاوه بر آن که متقضای روش عقلایی محاوره است. در آیات و روایات هم بر آن تاکید شده است و معصومین در تفسیر قرآن از قرآن استفاده کرده اند. گونه های مختلف منبع قرار گرفتن قرآن مانن : توجه به سیاق آیات، محدود شدن زمانی (نسخ)، محدود شدن غیر زمانی (تخصیص و تقیید)، فهم نکته جدید از مجموعه دو آیه، دستیابی به تبیین جامع و حل تعارض ظاهری آیات و ...

دوم: روایات معصومین : پس از قرآن، روایات مهم ترین منبع فهم قرآن به شمار می آیند چرا که قرآن پیامبر(ص) را مسئول تبیین آن برای مردم معرفی می کند: « و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» (سوره نحل / آیه 44 ) بر این اساس، مردم از بیان های ایشان در شرح یا تفسیر یا رفع اجمال یا تقیید و تخصیص و سایر موارد استفاده می کنند.

روایات از جنبه های مختلف قرآن را تبیین می نمایند. برخی از آن ها عهده دار فهم معانی واژگان هستند و برخی دیگر توضیحات بیشتری را ارائه می کنند که به فهم آیه کمک می کند. در دسته دیگری از روایات از معانی یا مصادیق برای آیات مشکل سخن به میان آمده که استفاده آن معانی از آیه، یا انطباق آیه بر آن مصادیق روشن نیست و یا از مصادیقی است که در زمان بیان آن در روایات، هنوز واقع نشده و به این جهت پوشیده است. در تحقیق حاضر در مواردی مانند تعیین مصادیق «محارب» و یا «تعدی» از روایات استفاده گردیده است.

سوم: منابع لغوی : مقصود از منابع لغوی، هر گوه منبعی است که مارا در فهم معنا و کاربرد واژگان قرآن در زمان نزول یاری می دهد . بر این اساس قرآن مجید،  روایات، فرهنگ عامه مردم در دوران نزول، همه از منابع لغوی تفسیر به شمار می آیند. این مطالب در کتاب هایی مانند مفردات الفاظ قرآن، لسان العرب، اقرب الموارد و .. گردآوری شده اند که در این تحقیق برای رسیدن به مقصود مورد استناد قرار گرفته اند.

چهارم: آراء مفسران، که برخاسته از اجتهاد و استنباط آن ها در فهم آیات قرآن است و اعتبار مطلق ندارد و نمی توان آنرا همیشه مبنای تفسیر قرار دارد اما در عین حال می توان از ادله و شواهدی که مفسران برای نظر خود ذکر کرده اند در چارچوب منابع سه گانه بالا استفاده نمود.

پنجم: عقل: مراد از عقل به عنوان منبع، نیرویی است که در هر انسانی به ودیعت نهاده شده و مجموعه اصول کلی هستی شناختی، ارزش شناختی و استلزامات بی واسطه آن ها را که بدیهی یا نزدیک به بدیهی می باشند، در اختیار انسان قرار می دهد. بدیهیات عقلی و برهانهای قطعی برگرفته از آنها از قراین متصل آیات به شمار میآیند و عقل به معنای یاد شده این قراین را در اختیار قرار میدهد. نقش عقل به این مفهوم در فهم و تفسیر قرآن در چند محور متصور است که مهمترین آن ها نقش فهم کلام است، راه هایی که عقلا برای فهم کلام از آن بهره می برند. عقل در اینجا نقش ابزاری دارد، یا به تعبیر دیگر، متمم منابع دیگر است. این نقش عقل را می توان مصداق تدبر در قرآن دانست. یعنی عقل با استفاده از لغت، آیات  و روایت ها (قراین پیوسته و ناپیوسته کلام ) به کشف مجهولات خود از آیه می پردازد و با کاوش و استدلال به فهم مراد خداوند از آیه دست می باید. با توجه به اینکه دریافت های قطعی عقل چندان زیاد نیست، عمده ترین نقش عقل را باید تحلیل داده های منابع دیگر دانست. نکته ای که بیان شد همان اجتهاد و کاوش عقلی برای فهم معارف قرآن و تفسیر آیه هاست. کاری که از دیرباز تاکنون مورد استفاده اکثر مفسران بوده است.

با جمع بندی مطالب یاد شده در این تحقیق در قالب روش اجتهادی (تجزی) تلاش شده است در چارچوب منطق دینی، آیات الهی و تفاسیر ارایه شده از سوی معصومین، دیدگاه قرآن استنتاج و معرفی گردد. برای این منظور، علاوه بر قرآن کریم، تفاسیر مرجع و روایت معصومین، مستند مورد بحث قرار گرفته اند تا برداشت ارائه شده در این چارچوب باشد.

     سیره معصومین و روایات وارد شده از آن ها بحث های گسترده ای در ارتباط با ترور دارد که درا ین تحقیق جز در موارد ضرورت مورد استناد قرار نگرفته اند و محور این تحقیق قرآن کریم است و سنت معصومین خود تحقیق جداگانه ای را می طلبد.

این کتاب در هفت فصل تدوین گردیده است که فصل اول آن به روشن شدن تعریف ترور اختصاص دارد. اساساً در حوزه علوم انسانی، با توجه به گستردگی و تشتت آراء و ارائه نظرات و تعاریف متعدد از هر پدیده، همواره مشکل اول در تحقیق ارائه تعریف است و از این رو لازم شده است که یک فصل برای تعریف ترور، اختصاص داده شود. تا در حد امکان تعاریف مختلف از افراد و شخصیت ها و تفکرات و همه جهت گیری های مذهبی و سیاسی آورده شود و با در نظر گرفتن مجموع آن ها، ذهنیت ما از ترور شکل بگیرد. چرا که بعدها این اشکال به وجود خواهد آمد که این تعریف در نظر گرفته شده، تعریف طیف خاصی است و در این صورت محل مناقشه خواهد بود. برای رفع این نقیصه سعی شده است که تعاریف متنوعی جمع آوری شود و یک قدر متیقن و مشترک بین آنها در نظر گرفته شود، اگرچه ممکن است باز هم این تعریف جامع و مانع و خالی از اشکال نباشد.

این تحقیق از یک سو با مراجعه و برداشت مستقیم از آیات قرآن سعی در روشن کردن پاسخ سوال تحقیق دارد و از سوی دیگر با استناد به شواهد و قرائنی که در حکم مبانی و روح کلی حاکم بر گفتمان قرآن هستند موضوع جزیی ترور را  مورد بررسی قرار می دهد. برهمین اساس در  فصل دوم مبانی سیاست قرآنی ترسیم گردیده است و با مبانی سیاست رایج مقایسه شده تا روشن شود که مبنای مورد نظر قرآن با تروریسم سازگار است یا نه؟

مرحله بعد، فهم رویکرد کلی ابعاد اسلام نسبت به خشونت است. این موضوع نه فقط از جهت بررسی «خشونت سیاسی» بلکه رویکرد اسلام به خشونت در همه ابعاد آن است و ادبیات و لحن قرآن کریم و سیاق آیات را از این جنبه بررسی می کند.

پس از ترسیم این دو مبحث کلی در ابتدای مباحث، در فصل چهارم، به سراغ متن قرآن کریم می رویم تا بتوان مفهوم مورد نظر را با ادبیات و الفاظ قرآنی فهم کرد. برای رسیدن به این مقصود، باید الفاظ مورد نظر و معانی آن ها را شناخت و با استفاده از علم لغت، بتوان ریشه و موارد کاربرد و مشتقات این کلمه را دریافت که پس از بررسی کامل معجم الفاظ قرآن کریم و تأمل در همه واژه های آن، 17 واژه که به نوعی با عناصر زور، ایجاد وحشت، مبارزه، تجاوز، دشمنی و خونریزی و ارعاب، نزدیک هستند و احتمال دارد که با ایده ترور نسبت پیدا کنند؛ انتخاب و مورد تجزیه و تحلیل لغوی قرار گرفته اند. اگرچه برخی از این واژه ها به ظاهر با بحث ما ارتباط مستقیم پیدا نمی کنند، اما از آنجا که مستشرقان و تحلیل گران معمولا با استناد ناقص به این آیات و واژگان نسبت به تایید کامل ترور از ناحیه اسلام، حکم صادر کرده اند لازم می آید تا همه آن ها بررسی و عدم صحت این ادعاها روشن گردد.

در فصل پنجم، پس از بررسی و تجزیه و تحلیل، میزان ارتباط هر یک از این واژه ها با بحث ما یعنی ترور، مورد شناسایی قرار خواهد گرفت؛ تا در پایان این فصل واژه های مربوط به بحث جدا شده و آیاتی که این واژه ها در آن ها به کار رفته است مورد بررسی قرار گیرد. شیوه ما برای فهم رویکرد قرآن به ترور، در دو مرحله پیگیری می شود. اول اینکه مشخص شود هر یک از این واژه های انتخاب شده که ارتباط مفهومی با ترور دارند، در ادبیات قرآن کریم، دارای بار ارزشی مثبت هستند یا منفی؟ فهم این موضوع مشخص خواهد کرد که رویکرد کلی قرآن به ترور مثبت است یا منفی. و در گام دوم، آیات مربوط با ترور را باید تلحیل کرد تا به یک جمع بندی نهایی در این باره رسید.

در فصول ششم و هفتم هم به دو مورد از مسائل مهم روز اشاره شده است. مورد اول وجود گروههای مسلمانی است که با اعمال خشونت و ترور بهانه ارائه چهره موهن را از اسلام فراهم کردهاند و در این فصل ریشهها و نوع برداشت آنها از اسلام بررسی شده است و فصل هفتم هم به عملیاتهای انتحاری اختصاص دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول: بررسی مفهومی

کلیات

«ترور» (Terror) و «تروریسم» (Terrorism) از واژه هایی است که از فرهنگ  و ادبیات غرب وارد مجموعه واژگان زبان فارسی شده است. از آنجا که خاستگاه این واژه غرب است و در آنجا دارای بستر تاریخی خاص و ابعاد مختلف است، تا زمانی که ریشه ها و جنبه های آن روشن نشود و موضوع شناسایی دقیقی از آن صورت نپذیرد، نمی توان وارد بحث اصلی شد..

درباره تروریسم و مشتقات آن، مباحث و تعاریف متعددی ذکر شده است. صرف نظر از بررسی دیدگاه حقوق دانان و قانونگذاران درباره این واژه، می توان در فرهنگ های لغت، ادبی و یا سیاسی و همچنین در کلام سیاستمداران و صاحب نظران نیز، تعاریف چندی را بدست آورد .

در فرهنگ انگلیسی فارسی آمده است که ترور به معنی «ترس شدید و وحشت» و تروریسم یعنی «عقیده به لزوم آدم کشی و قتل تفس و تهدید و ایجاد وحشت در میان مردم» است[4] البته این احساس ترس و هراس از هر چیزی ممکن است ناشی شود اما آنچه در این زمینه مورد نظر می باشد، خشونت های سیستماتیک است که گروهی از افراد را همواره در حالت رعب و وحشت نگه داشته است.

در فرهنگ دهخدا آمده است که «ترور مأخوذ از فرانسه و به معنی قتل سیاسی به وسیله اسلحه است و در فارسی متداول شده است. این کلمه در فرانسه به معنی وحشت و خوف آمده است و تروریست به شخصی اطلاق می شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی بشود. تروریسم در زبان فارسی به اصلی گفته می شود که در آن از قتل های سیاسی و ترور دفاع گردد»[5]. در برخی از فرهنگ های فارسی تروریسم، روش کسانی معرفی شده است که «آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به اهداف خود، لازم دانسته اند»[6]. در مورد رابطه میان دو واژه ترور و تروریسم هم نظراتی مطرح شده است، اما ظاهرا تفاوتی میان آن ها نیست مگر به جهت این که تروریسم حالت سازماندهی شده مکتب شده و روش مند شده همان ترور است.  

 

  1. سیر تاریخی

شاید شکل گیری مفهوم ترور هم زمان با تشکیل حکومت و دولت در تاریخ باشد، منتها شکل آن در مسیر تاریخ تغییر پیدا کرده است. در شکل سنتی انگیزه ترور بیشتر فردی بوده است؛ یعنی فرد به منظور ارضای نیاز و برای دست یابی به مقاصدش دست به ترور می زند. از زمان شکل گیری دولت ملت ها دراروپا یعنی از عصر رنسانس و از قرن شانزدهم به بعد، ترور تا حد زیادی در مجموعه واژگان سیاسی شکل گرفت و از حالت فردی خارج شد و شکل گروهی به خود گرفت.

این شکل گروهی باعث شد که ترور به عنوان یک ایدئولوژی و جهان بینی مطرح شود  و افراد و گروه ها برای رسیدن به مقاصد سیاسی اقدام به ترور کنند. این معانی در انقلاب کبیر فرانسه با تأسیس اولین کمیته ملی در 6 آوریل 1794 مفهوم عمیق تری یافت. در طی سال هایی که مشهور به دوران وحشت فرانسه است، گروه گروه مردم را به اتهام ضد انقلاب بودن با گیوتین گردن زدند و هواداران هر جمعیت سیاسی از قتل و غارت و آتش زدن و خونریزی ابایی نداشتند. لذا این دوره را تاریخ فرانسه و اروپا به عنوان «دوره وحشت و ترور» ثبت کرده است. زیرا مردم در وحشتی عظیم و پایان ناپذیر زندگی می کردند.[7] در قرن گذشته، جهان شاهد مرحله دیگری از شکل گیری تروریسم بود که از آن به «تروریسم دولتی» یاد می شود. در تروریسم دولتی، دولت ها هدایت ترور را بر عهده می گیرند و برای انجام آن سازمان هایی در نظر گرفته و هزینه های آن را تأمین می کنند و به افراد تعلیمات نظامی می دهند و آن ها را در درون جامعه و بیرون جامعه هدایت می کنند. شکل دیگری از تروریسم دولتی که امروز بسیار رایج است، این است که یک دولت با استفاده از قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و قضایی رعب و وحشت ایجاد نماید تا از این طریق بر کشورها یا سازمان های مورد نظر فشار وارد سازد تا آن ها را بر انجام دادن یا جلوگیری از عملی وادار سازد.

حملات تروریستی به برج های تجارت جهانی آمریکا و ساختمان پنتاگون که با استفاده از آخرین فن آوری های روز در آغاز هزاره سوم به وقوع پیوست. آخرین مرحله از شکل گیری تروریسم یعنی «تروریسم بین المللی» را به نمایش گذاشت. این مفهوم از تروریسم  شکل گسترده تری از فعالیت سازمان هایی است که در مقیاس جهانی و به تبع حرکت سریع و رو به رشد مقوله «جهانی سازی» شکل گرفته است. [8]

قبل از حادثه 11 سپتامبر، ترور و تروریسم اعم از تروریسم دولتی، به روش حکومت هایی اطلاق می شد که از راه ایجاد ترس و وحشت و حذف فیزیکی مخالفات خود می خواهند به اهداف سیاسی شان که همان بقا و دوام حکومت است- برسند، یا تروریسم غیر دولتی که شامل افراد، سازمان ها، احزاب یا گروههای چریکی و شبه نظامی هستندکه از راه ایجاد ترس و وحشت و حذف فیزیکی افراد، برای نفی مشروعیت نظام حاکم تلاش می کنند، این مفاهیم در بعد ملی و منطقه ای مورد استفاده قرار می گرفت، ولی امروزه به ویژه بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001، تروریسم به عنوان یک عملکرد و شگرد خشونت آمیز سیاسی در رابطه بین المللی محسوب می شود.

در دنیای امروز به واسطه اینکه در مورد تعریف تروریسم، اجماع نظر وجود ندارد؛ لذا اطلاق عنوان تروریسم به گروهی خاص محل مناقشه قرار می گیرد[9]. به علاوه مصادیق تروریسم نیز مناقشه برانگیز شده است. به طوری که برخی از گروه ها و افراد، زمانی به عنوان تروریسم و زمانی دیگر به عنوان جنبش آزادی خواه شناخته می شوند، یا بالعکس. نمونه بارز آنرا می توان در رفتار کاخ سفید در قبال «مجاهدین افغانی» دید. تا زما ین که آن ها علیه ارتش سرخ شوروی می جنگیدند، به مثابه مبارزان راه آزادی قلمداد می شدند، ولی وقتی علیه منافع آمریکا اقدام کردند به عنوان گروه های تروریستی تحت تعقیب و مورد هدف قرار گرفتند. مثال بارز دیگر قضاوت های متضادی است که از سوی جوامع اسلامی و غربی در خصوص عملکرد فلسطینیان و صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی ارائه می شود. [10]

  1. مفهوم سیاسی

گروه های سیاسی غالباً با رفتاری وحشت زا در پی متوجه ساختن افکار عمومی به خود و اعلام نظریات و خواسته هایشان به دولت ها هستند. از این رو پدیده های تروریستی در دل خود، پیام های سیاسی در بر دارند.

جامعه شناسان و متخصصان علوم سیاسی نیز درباره تبیین مفهوم تروریسم و ترور، تلاش های فراوانی نموده اند. با این حال تروریسم به عنوان یک پدیده در عالم سیاست، هنوز تعریف شخص و مورد اجماعی ندارد و هر کس بر اساس دیدگاه و منافع خود آنرا تعریف می کند.

«الکس اشمیت» در اثر خود به نام «راهنمای تحقیق درباره مفاهیم، نظریه ها، ا طلاعات پایه و تألیفات پایه در باب تروریسم سیاسی» به کمک گروه های تحقیقاتی، بیش از یکصد تعریف را درباره تروریسم مطرح کرده است. برخی از نویسندگان این تعریف را نتیجه بررسی های گسترده وی در این زمینه می دانند: « تروریسم شیوه اقدامات تکراری به منظوری ایجاد دلهره و رعب و وحشت است که به دلایل سلیقه ورزی جنایی یا سیاسی، توسط گروه های مختلف به کار گرفته می شود».[11] علاوه بر این، در فرهنگ های علوم سیاسی نیز تعاریف متعدد ذیل درباره تروریسم آمده است:

2-1. تروریسم به رفتار و ااعمال فرد و یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور می خواهند به اهداف سیاسی خود برسند. همچنین کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به تروریسم دولتی یاد می شود.[12]

2-2. امروزه این کلمه در اصطلاح سیاسی به معنای هر نوع اقدامی جهت پیشبرد اهداف با توسل به ایجاد وحشت به کار می رود. تروریسم یعنی عقیده به لزوم آدم کشی و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم برای نیل به هدف های سیاسی یا برانداختن حکومت ها. این عقیده معمولا ً از ابزارهای اصلی فاشیسم و ماکیاولیسم و مکاتب مشابه می باشد. [13]

2-3. ترور در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن انسان ها اطلاق می شود و نیز اعمال گروه های مبارزی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می زنند، ترور نامیده می شود. از این رو ترور، روش حکومت هایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیر قانونی از راه پلیس مخفی، مخالفان را سرکوب می کنند.[14]

2-4. تروریسم فعالیت های عاملان دولتی و غیر دولتی است که برای دست یابی به اهداف سیاسی از روش ها و وسایل خشونت آمیز استفاده می کنند. شیوه های بکار برده شده از طرف تروریست ها عبارت از هواپیما ربایی، گروگان گیری، خرابکاری، بمب گذاری،آدم ربایی و آدم کشی می باشد. سازمان های تروریستی نوعاً سعی می کنند که از دولت ها نیز برای رسیدن به اهداف خود، از اشکال گوناگون تروریسم مانند اعدام های وسیع و بازداشت های گسترده استفاده می کنند.[15]

2-5. ترور در اصطلاح خاص، به حالت وحشت فوق العاده ای اطلاق می شود که ناشی از دست زدن به خشونت و قتل و خون ریزی از سوی یک گروه، حزب و یا دولت به منظور نیل به هدف های سیاسی، کسب یا حفظ قدرت می باشد. ترور شخصیت و یا ترور روانی به معنای ترساندن افراد از طریق هدف قراردادن روحیه، حس شهامت و اعتماد آن می باشد رژیم ترور نیز به رژیمی می گویند که از طریق ایجاد وحشت، تهدید، حبس و کشتار مخالفان خود حکومت می کند.[16]

2-6. حکومت های تروریستی به رژیم هایی اطلاق می شود که با شیوه های فاشیستی و از طریق ایجاد رعب و وحشت و کشتار بی رحمانه مخالفان خود حکومت می کنند. ترور در اصطلاح عام بیشتر به قتل های سیاسی گفته می شود که البته به معنی واقعی این کلمه نیست ولی کاملاً رواج یافته می باشد. تروریسم بین المللی نیز اصطلاحی است که به منظور تأمین مقاصد سیاسی در سطح بین المللی به کار می رود.[17]

2-7. واژه تروریسم به معنی استفاده از خشونت به این منظور که نه تنها افراد مورد نظر را هدف قرار می دهد، بلکه بتواند بر شیوه رفتاری و عملکردی گروه ها، واحدها، سازمان ها و احزاب دیگرا ز طریق ایجاد رعب و هراس از مرگ و آدم کشی و جلب توجه تأثیر بگذارد. تروریست ها با استفاده از این نوع شیوه های خشونتی در صددند که بتوانند بر روابط و چگونگی قدرت اولیای امور، به ویژه اعضای دولت، تأثیر بیشتری بگذارند. همچنین رابطه همکاری های بین گروه های متفاوت و گوناگون اجتماعی به ویژه رابطه گروه های دولتی را بیشتر تحت تأثیر خود قرار دهند.

تروریسم به عنوان عملکرد سیاسی، وابستگی نظری و ایدئولوژیک خاصی ندارد. به عبارت دیگر، گروه های چریکی و شبه نظامی، احزاب انقلابی اعم از دست چپی و راستی، مذهبی و غیر مذهبی، حکومت های توتالیتر و نیمه دموکراتیک و لیبرالیستی و دیگر نهادهای دولتی و غیر دولتی برای رسدین به اهداف سیاسی اجتماعی و مذهبی خود، از تروریسم در مفهوم نفی فیزیکی یا نفی و از بین بردن اندیشه و تفکر ویژه ای استفاده می کنند. افراد، سازمان ها و گروه های چریکی و شبه نظامی نیز قادر به انجام این کارهستند.[18]

2-8. نوام چامسکی معتقد است: «تروریسم کاربرد ابزار زورگویانه برای هدف قراردادن مردم غیر نظامی در تلاش برای دست یابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا غیره است». وزارت دفاع آمریکا کاربرد یا تهدید به کاربرد غیرقانونی زور یا خشونت توسط یک سازمانی انقلابی، ضد اشخاص یا اموال و به قصد مجبور ساختن یا ارعاب حکومت ها یا جوامع که غالباً با اهداف سیاسی و ایدئولوژیک همراه باشد را تروریسم دانسته است.

2-9. جک استرا، وزیر امور خارجه وقت دولت انگلیس، در مصاحبه مطبوعاتی خود در تهران، در پاسخ به سؤالی تروریسم را این گونه تعریف می کند: «بر طبق تعریف پارلمان ما تروریسم، هر گونه تعقیب اهداف سیاسی از طریق خشونت است». [19]

وجه مشترک تمام این تعریف ها استفاده از زور و خشونت به منظور رسیدن به اهداف سیاسی است.

  1. رویکرد اجتماعی

آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی، تروریسم را این گونه تعریف کرده است:

«تروریسم اعمال ترور به صورتی منظم و سازمان یافته را می رساند  و ترور به معنای حالت و یا احساس ترس دسته جمعی است که خشونت و کشتار بی حساب، موجد آن است. تروریسم نه فقط با استفاده از وسایلی که می تواند زندگی و امنیت افراد را مورد سوء قصد قرار دهد صورت می یابد، بلکه از طریق تخریب خشونت آمیز خدمات عمومی و یا تجهیزات زیربنایی متعلق به یک جمع نیز اعمال می شود». [20]

از دیدگاه جامعه شناسی وقتی در جوامع، وجدان عمومی خدشه دار و در پی آن سطح اطاعت پذیری مردم از تعهدات اخلاقی و تعهدات دینی و مناسبات انسانی کاسته می شود، افراد به روش های خشونت آمیز گرایش پیدا می کنند. معمولاً به جوامعی که از وضع سنتی، به موضع مدرن گذار می کنند، دچار بحرانی ترین حالت تروریسم و شورش های اجتماعی مخصوصاً در میان گروه های جوان می شوند.

 

  1. رویکرد حقوقی

مهم ترین مشکل جامعه بین الملل، از منظر حقوقی، عدم اجماع بر تعریف تروریسم است. این مشکل از آنجا ناشی می شود که در تعاریف ارائه شده مرز میان تروریسم و مبارزات مردم جهان برای گرفتاری حکومتهای مستبد و نامشروع و بیرون راندن متجاوزان از سرزمین های اشغال شده مشخص نشده است. حتی در مواردی که جامعه جهانی، عزم خود را بر ارائه تعریف جامعی از تروریسم و به رسمیت شناختن گونه هایی خاص از مقاومت مسلحانه در برابر دشمن اشغالگر اعلام نموده با مخالفت قدرت های جهانی روبرو شده است.

نخستین کنوانسیون بین المللی درباره تروریسم در سال 1937 یعنی قبل از جنگ جهانی دوم به امضاء رسید. کنوانسیون مبارزه با تروریسم، تعریفی از تروریسم ارائه می کند که می توان آنرا به عنوان اولین تعریف از تروریسم در حقوق بین الملل ارزیابی کرد. بر اساس این کنوانسیون، تروریسم«اقدامات جنایی علیه یک دولت با هدف ایجاد رعب و وحشت در شخصیت های خاص، گروهی از اشخاص یا عموم مردم است». این کنوانسیون گرچه هیچ گاه جنبه عملی به خود نگرفت، لکن پایه گذار مفاهیمی در قلمرو و تروریسم شد که تاکنون در حقوق بین الملل جزایی حفظ شده است.

همچنین کنوانسیون تعریف جرایم بین المللی در ماده 24 ، تروریسم را چنین تعریف کرده است: «تروریسم روا دانستن اقداماتی است که دارای یک ماهیت برای ایجاد وحشت در اذهان عامه و گروه های انسانی است». [21]

سازمان ملل در قطعنامه 3034 در تاریخ دوم نوامبر 1972 تحقیق و بررسی پیرامون تروریسم را ضروری دانست و در پی تصویب این قطعنامه سه کمیته ایجاد شد: 1- کمیته تعریف تروریسم، 2- کمیته موجبات تروریسم، 3- کمیته طرح تدابیری برای جلوگیری از تروریسم. نتیجه این شد که کار کمیته ها به علت اختلاف نظر کشورها به نتیجه مورد نظر نرسید. در سال 1984 مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ای تروریسم را این گونه تعریف کرده است: «فعالیت محرمانه و خشونت آمیزی که گروه های سازمان یافته برای ایجاد رعب و وحشت انجام می دهند تا به این ترتیب نیل به اهداف سیاسی را میسر سازند». بعد از حادثه 11 سپتامبر در آمریکا و به وجود آمدن اجماع جهانی در مبارزه با تروریسم، تلاش در جهت ارائه تعریفی جامع از تروریسم افزایش یافت و تعاریف متعددی از آن ارائه گردید.

علاوه بر آنچه گذشت تعاریف دیگری نیز ارائه شده است مانند: «کشتن ناگهانی و غافل گیرانه، خشونت با هدف انهدام و ویرانی». [22]

پس از بررسی تعاریف گذشته باید گفت که همه تعریف های یاد شده به لحاظ منطقی، جامع و مانع نیستند و اگر تروریسم را به صورت زیر تعریف کنیم می توانیم اصول همه تعاریف را به نحوی جمع کنیم:

«تروریسم عبارت است از توسل به زور و اقدامات خشونت آمیز همراه با ارعاب و ناامنی با انگیزه ها و اهداف سیاسی یا غیر سیاسی که به طور پراکنده و مخفیانه انجام می پذیرد به گونه ای که عنوان دفاع مشروع بر آن قابل صدق نباشد».

اگر تعریف بالا را با اصطلاحات منطقی تجزیه و تحلیل کنیم می توان گفت که: « توسل به زور و اقدامات خشونت آمیز» به منزله جنس این تعریف است. زیرا بر ترور و هم بر دفاع مشروع و هم بر جنگ های تجاوزکارانه قابل صدق است و بقیه جمله ها در ادامه، به منزله فصول تعریف است و وجوه تمایز تروریسم از مصادیق دیگر توسل به زور را بیان می کند. با جمله «به طور پراکنده و مخفیانه» جنگ های رسمی از تحت تعریف خارج می شود، زیرا جنگ ها به طور منظم و آشکار انجام م یگیرد و با جمله «عنوان دفاع مشروع بر آن قابل صدق نباشد» دفاع مشروع از تحت تعریف خارج می گردد.[23]

 

  1. معادل واژه تروریسم در فرهنگ و حقوق اسلامی

ارائه معادلی برای ترور و تروریسم از فرهنگ و حقوق اسلامی نیز در زمره دغدغه صاحب نظران اسلامی بوده است. بررسی تلاش های انجام شده در این زمینه نشان می دهد که تاکنون برای کلمه ترور، سه معادل ارائه شده است:

5-1. «فتک» این واژه در زمره اصطلاحاتی است که در روایات و فرهنگ های ادبیات عرب، در معنایی نزدیک به ترور آمده است. در لسان العرب «الفتک» به معنای شخصی آمده است که فردی را بی خبر و از سوی غفلت بکشد و نیز به معنای شخصی است که از غفلت فرد دیگر استفاده می کند و او را می کشد. [24]بنابراین می توان ترور را مترادف لغوی کلمه فتک در ادبیات عرب دانست. [25]

علاوه براین در روایات نقل شده از معصومین نیز گاهی تعبیر فتک به کار رفته و پیشوایان دینی از انجام آن منع نموده اند: «الایمان قید الفتک» [26]یعنی ایمان فتک را تقیید و منع می کند.

5-2.«اغتیال» نیز در زمره اصطلاحاتی است که در ادبیات عرب دارای مفهومی نزدیک به ترور می باشد. اغتیال به معنای پنهانی و به شکلی که مقتول با خبر نشود کسی را از پای درآوردن آمده است. در برخی از فرهگ های ادبیات عرب واژه «الغیله» به معنای فریب دادن و به ناگاه کشتن آمده است».[27] از این رو «قتله غیله» به این معناست که فردی دیگری را فریب دهد و سپس او را به قتل برساند.[28] بنابراین اغتیال در معانی نزدیک «به هلاک کردن، به ناگاه کشتن، با خدعه کشتن، در پنهانی کشتن و فریب دادن» است.

5-3. «ارهاب» نیز در ادبیات عرب بمعنای ترساندن و دچار هراس کردن است. به همین دلیل  «الحکم الارهابی» به معنای نوعی از حکومت است که برای بر پا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل می شود.[29]

«ارهاب دولی» نیز به معنای تروریسم دولتی و «ارهابی» به معنای تروریست و «شبکه ارهاب» به باند ترور ترجمه شده است. [30]

بنابراین ارهاب در معنای کلی آن به مفهوم ترساندن، ایجاد ترس و وحشت، تهدید نمودن، هشدار مسلحانه، خشونت و ارعاب می باشد. این معانی، نزدیکی مفهومی بسیاری با اصطلاح ترور را دارا می باشند.

 

جمع بندی

در یک جمع بندی کلان می توان از بررسی مجموع دیدگاه های سیاسی، اجتماعی و حقوقی ارائه شده، ویژگی های اصلی ترور را به شرح زیر برشمرد:

اول : اینکه خشونت یک وسیله و روش است و اگر قانونی و مجاز نباشد ترور محسوب خواهد شد. ترور مشی کسانی است که معتقدند. برای پیشبرد اهداف می توان از خشونت های غیر قانونی استفاده کرد. از این رو تروریسم وابستگی نظری و ایدئولوژیکی خاصی ندارد و هر ایدئولوژیی برای پیشبرد اهداف خود می تواند از آن استفاده کند و لذا تروریسم متعلق به ایدئولوژی و مکتب خاصی نیست. اینکه برخی سعی می کنند یک مکتب و ایدئولوژی را به آن منتسب کنند تنها از این جهت توجیه پذیر است که آن مکتب ترور را به پیروان خود در پیشبرد اهداف توصیه کند.

دوم: در مکتب ماکیاولیسم که هدف وسیله را توجیه می کند و در دنیای سیاست برای رسیدن به هدف که همان کسب قدرت و حفظ آن است می توان از هر وسیله مشروع و نامشروعی بهره گرفت، حتی استفاده از کشتن افراد بی گناه و ایجاد وحشت و تخریب و خرابکاری و بمب گذاری. زمینه ترور و هر روش غیر اخلاقی دیگر فراهم می شود.

سوم: ترور مفهومی وسیع تر از تروریسم سیاسی دارد، اما آنچه در دنیای امروز اهمیت پیدا کرده است، تروریسم با اهداف سیاسی است که حساسیت برانگیز شده است.

چهارم: بررسی مفهوم تروریسم در طول زمان، نشان می دهد که ماهیت تروریسم به تدریج متحول شده است لذا با توجه به گسترش مفهومی تروریسم اگر در گذشته بتوان مصداقی برای آن پیدا کرد، بسیار محدودتر و ابتدایی تر بوده است.

پنجم: ترور مسلماً یک فعل ضد اخلاقی است چرا که مطابق فطرت همه انسان ها مذموم  و ناپسند است و در تعاریفی که آورده شد این مدعا قابل مشاهده است.

پس از مشخص شدن منظور ما از ترور، باید بررسی کنیم که اسلام به عنوان یک مکتب چه موضعی نسبت به مقوله تروریسم دارد؟ آیا استفاده از این روش را مجاز می شمرد و یا از آن نهی می کند؟ برای پی بردن به این مسئله باید ابتدا با مبانی و ادبیات قرآن آشنا شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

مبانی سیاست قرآنی و سیاست مدرن

کلیات

جهت کلی و روح حاکم بر یک مکتب بیانگر آن است که موضع آن مکتب نسبت به موضوعات جزیی چیست؟ به عنوان مثال اگر یک مکتب معتقد به برقراری عدالت اجتماعی باشد نباید قوانین آن منجر به تضعیف طبقات پایین شود و یا اینکه نسبت به روند ظالمانه حاکم بر اجتماع بی تفاوت باشد.

سیاستی که اسلام معرفی می کند اقتضائاتی دارد و با شناخت ضوابط حاکم بر این سیاست و مقایسه آن  با سیاست به مفهوم رایج که ریشه در تمدن مدرن دارد می توان دریافت که بر اساس چنین مبانی و اصولی، اسلام چه موضعی نسبت به ترور می تواند داشته باشد. و آیا چنین شیوه هایی مورد تایید اسلام هستند یا نه؟

 

 

  1. مبانی سیاست اسلامی

    1-1. غایت و اهدا ف دولتی اسلامی

در نظریات مربوط به دولت، هر دولتی یک غایت اصلی برای خود تعریف می کند و برای رسیدن به آن تلاش می کند و مسائل دیگر همگی در راستای این غایت نهایی جهت پیدا می کنند به عنوان مثال  غایت دولت افلاطون پرورش فضیلتها و غایت دولت هابز برقراری امنیت است. منظور از اهداف سیاسی دین، هدف های از پیش تعیین شده است که پیامبران بر اساس وحی الهی برای رسیدن به آن اهداف تمامی توان خویش را به کار گرفتند. این اهداف مبین اندیشه های ادیان بزرگ و مطرح در تاریخ است. قرآن کریم نیز در مواضع عدیده ای غایت سیاست مورد نظرش را تبیین می فرماید:

1-1-1. عدالت اجتماعی : «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزل معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس».[31]  «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب آسمانی و میزان (سنجش حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. و آهن را نازل کردیم که در آن نیرویی شدید و منافعی برای مردم است.»

خداوند پیامبران را برای این برانگیخته تا نظام  عدالت اجتماعی را بر پا کنند ولی چون در یک جامعه انسانی هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادی سر به طغیان بر می دارند و مانع اجرای قسط و عدل خواهند بود. بنابراین اجرای عدالت اجتماعی هنگامی می تواند موثر واقع شود که از ضمانت اجرایی- آهن و نیروی شدید آن برخوردار باشد.[32] به منظور از حدید، قوت حاکم است که از تعدی کردن برخی مردم جلوگیری می کند.

1-1-2. اقامه دستورات دینی:

«الذین ان مکنا هم ف

دانلود با لینک مستقیم


مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

پایان نامه رشته تاریخ - دوران تاریخی ترور و تروریسم با فرمت word

اختصاصی از هایدی پایان نامه رشته تاریخ - دوران تاریخی ترور و تروریسم با فرمت word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته تاریخ - دوران تاریخی ترور و تروریسم با فرمت word


 پایان نامه رشته تاریخ - دوران تاریخی ترور و تروریسم با فرمت word

مقدمه:

ایجاد جو ترس و وحشت با قتل و غارت های بی دلیل و نامرئی تهدید و ارعاب از طریق گوناگون ترور نامیده می شود. و به طور کلی ترور مارکی است برای بسیج افکار عمومی علیه هر فرد یاگروه و نظام و مکتبی که در برابر آمریکا و امپریالیسم غرب به کار می رود.

و ترور روشی نیست که همیشه به تنهایی مورد استفاده مارکیست ها قرار می گیرد بلکه به طور کشورهای سرمایه داری و گروه های راست گرا از همان روش و وسایل اقدام به ترور و ایجاد وحشت می نماید و ویژگی اصلی ترور سیر اشاعه و وحشت است.

درتروریسم ترور هدف نیست بلکه وسیله ای است و وسیله بسیار مهم برای تحصیل وصول به هدف می باشد و قبل از هر چیز باید بگوئیم هر عمل خشونت بار ترور نمی باشد یعنی نباید درگیری بین دو نفر و یا دیوارهای خشونت بار فردی را جز این تعریف به حساب آوریم برای ایجاد یک نظام اجتماعی عاری از خشونت و ترور به جای اینکه اعمال خشونت بار را با مجازات و تنبیه بازداشت بدون شک سالم ترین اصلاح شرایط به وجود آورنده و مشروع نشان دهنده اعمال خشونت و ترور می باشد اقدام به یک عمل خشونت بار همیشه یک روش قانونی  مشروغ نیست حتی حوادث خشونت بار در بعضی موارد از کشورها می تواند به عنوان یک وسیله کنترل و یا یک وسیله تغییرات سیاسی به کار می رود.

و تلاش های جهانی برای مبارزه با ترور مساله را با کنار گذاشتن این و چه کار باهداف سیاسی مورد ارزیابی قرار داده و از نظر حفظ نیروی حاکم و موقعیتشان مورد توجه قرار می دهد.

تاریخ معاصر ایران بدون شک پیچیده ترین دوره تاریخی این سرزمین است زیرا در این دوره جامعه ما با تبعیت از تحولات بین المللی تن به شدید ترین دگرگونی ها در تمامی زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی داد.

تا سالهای اول قرن بیستم سازمان اجتماعی و ساختار سیاسی کشور هنوز مبتنی بر علائق قومی، قبلیه ای و احساسات و باورهای سنتی بود در این سال ها فقط  از کل جمعیت ده میلیونی کشور در شهرها زندگی می کردند در حالی که ماکس وبر جامعه شناس آلمانی یکی از شرایط توسعه پذیری اقتصادی را حجم بالای شهر نشینی می داند.

نه تنها پائین بودن سطح شهر نشینی بلکه ایران دردوره مورد مطالعه هیچکدام از شرایط توسع یافتگی و تحول پذیری سیاسی اقتصادی را نداشت دور افتادگی شهر ها با شرایط اقتصادی فرهنگی متقارن و حتی متضاد و جدئی شهر از روستا و جدائی مردم از یکدیگر پائین بودن سطح فرد اجتماعی- بی تفاوت بودن نسبت به نوع و رفتار حاکمیت نگرش تقدس آمیز نسبت به شاه و حاکم و بی رقیب و معارض بودن شاه سست بودن عوامل همبستگی ملی و حاکم بودن عواطف بیگانه گریزی در میان مردم و حکومت کشور ما را در یک محیط مسدود و شرایط محدود قرن توده ها و شهرها موجب شده بود تا حس مشارکت پذیری و تحول خواهی در میان ما رشد نکند اما این شرایط بر سرعت متحول گردید زیرا تحولات سریع سرمایه داری در غرب و بروز انقلاب بروژوا و موکراتیک و اصلاحات اجتماعی، مذهبی به صنعتی طی قرن نوزدهم دنیای غرب را با کمبود مواد خام و بازار فروش کالا روبرو کرد.

واژه ترور و ترروریسم:


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته تاریخ - دوران تاریخی ترور و تروریسم با فرمت word