هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگی نامه

ناصر خسرو شاعر قرن پنجم هجری به سال 394 ه.ق در قبادیان از نواحی بلخ زاده شد وی دوران جوانی را به خوش و کامرانی گذراند و در دربار محمود و مسعود غزنوی و مدتی بعد در دربار چغزی بیگ سلجوقی دیوانی کرد در حدود چهل سالگی تحولی در اندیشه ی او روی داد و به تعبیر فرد او از خواب چهل ساله بیدار شد. در جستجوی موفقیت از شهری به شهری دیگر رفت و با صاحبان مذاهب گوناگون به گفت و گو پرداخت و سرانجام به قاهره رسید و با تبلیغ « موید فی الدین» مقرب خاص خلیفه فاطمی مستنصر به مذهب اسماعیلی گروید و از سوی خلیفه لقب « حجت خراسان » یافت. و مأمور تبلیغ مذهب اسماعیلی در شهر خراسان گردید و پیش از این او پیرو مذهب حنفی بود. آن گاه به بلخ بازگشت و به تبلیغ پرداخت اما نقیهان اهل سنت با او به مخالفت پرداختند و سرانجام به یمگان پناهنده شد و سال ها در آن دره محصور بود تا آن که به سال 481 یا 471 ه.ق در گذشت.

فلسفه: دیوان ناصر سرشار از موضوعات حکمی و فلسفی است. مشرب فلسفی او حکمت قدیم مخصوصاً فلسفه مشایی – نو افلاطونی است با تمایل به شیوه تفکر عرفا. وی دین و فلسفه را با یکدیگر پیوند می دهد اما در عین حال در عقاید و احکام دین استوار است وی به عقل کلی و نفس کلی معتقد است و به طور کلی منظومه فکری او در قصیده « دو گوهری» (ق 37) در بیان جان و خرد یا نفس و عقل گسترده است

دو گوهر

بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند کز نور هر دو عالم و آدم منورند

اندر مشیمه ی عدم از نطفه ی وجود هر دو مصورند ولی نا مصورند

محسوس نیستند و نگنجند در حواس تایند در نظر که نه مظلم و نه اندرند

پروردگار دایه قدسند در قدم گوهر نیند اگرچه به اوصاف گوهرند

گویند هر دو هر دو جهانند از این قبل در هفت کشورند و ، نه در هفت کشورند

این روح قدس آمد و، آن ذات جبرئیل یعنی فرشتگان پرانند ، و بی پرند

بی بال در نشیمن سفلی گشاده پر بی پر بر آشیانه ی علوی همی پرند

با گرم و سرد عالم و، خشک و تر جهان چون خاک و آب و همنفس باد و آذرند

در گنج خانه ازل و مخزن ابد هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند

هم عالمند و آدم و هم دوزخ و بهشت هم حاضرند و غایب و ، هم زهر و شکرند

و به ز نور تا به ظلمت، و ز اوج تا حضیض وز باختر به خاور وز بحر تا برند

هستند و نیستند و ، مانند و آشکار زان بی توأند و ، با تو به یک خانه اندرند

در عالم دوم که بود کارگاهشان ویران کنندگان بناو، بنا گرند

روزی دهان پنج حواس و چهار طبع خوالگیران نه فلک و هفت اخترند

وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون وف از آن پنج بر درند

وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون و،از آن پنج بردرند

خوانند به تو نامه ی اسرار بی حروف دانند کرده های تو بی آنکه بنگرند

بی آنکه هست هر دو جهان ملک این و آن نفس تو را اگر تو بخواهی مسخرند

گفتارشان بدان و گفتار کار کن تا از خدای عزو جل و حیث آورند

بنگر به سایرات فلک را که بر فلک ایشان ز حضرت ملک العرش لشکرند

بی دانشان اگر چه نکوهش کنند شان آخر مد بران سپهر مدورند

چندین هزار دیده و گوش از برای چیست؟ زیشان ز حضرت ملک العرش لشکرند

گوئی مرا که گوهر دیوان ز آتش است دیوان این زمان همه از گل مخرند

جز آدمی نزد ز آدم در این جهان و اینها از آدمند چرا جملگی خرند؟

دعوی کنند چه که ابراهیم زاده ایم؟ چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند

در بزمگاه مالک ساقی ریانیند این ابلهان که در طلب جام کوثرند

هان تا از ان گروه نباشی که در جهان چون گاو می خورند و چون گرگان همی درند

یا کافری به فاعده یا مؤمنی به حق همسایگان من نه مسلمان نه کافرند

ناصر غلام و چاکر آن کس که این بگفت جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند

این قصیده در واقع پاسخ مبسوط است به قصیده ی ( جان و خرد رونده برین چرخ اخترند)

که بعضی گوینده آن را کسانی دانست اند و «دو گوهر»در شعر ناصر همان « جان و خرد» است سراسر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگی نامه ناصر خسرو 12 ص

دانلود مقاله ناصر خسرو قبادیانی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله ناصر خسرو قبادیانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ناصر خسرو قبادیانی


دانلود مقاله ناصر خسرو قبادیانی

حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی بلخی مروزی ، ملقب به حجت، قبادیان از نواحی بلخ  394  ـ 481ق یمگان بدخشان  ، شاعر و نویسنده، متکلم و فیلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعیلی ایرانی. گویا از خانواده محتشمی که به کارهای دولتی و شغل دیوانی می پرداختند، برآمد و در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) دارای ثروت و املاکی بوده است. از کودکی به فراگیری دانش ها و فنون و ادبیات پرداخت و قرآن را از بر کرد و کمابیش در همه  دانش های متداول عقلی و نقلی، مانند ریاضیات و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام و حکمت متألهین استادی یافت. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.در جوانی به دربار شاهان و امیران راه یافت و به گفته خودش « بارگاه ملوک عجم و سلاطین را چون سلطان محمود غزنوی  (389  ـ  421) و پسرش مسعود  (421  ـ432) » دیده است. در کارهای دیوانی دبیر پیشه و متصرف «در اموال و اعمال سلطانی» بود و عنوان «ادیب» و «دبیر فاضل» داشت و با پادشاهان وقت و وزرای برجسته هم مجلس و هم پیاله بود. گویا در آغاز در بلخ در خدمت غزنویان به سر می برد ولی پس از افتادن آن شهر به دست سلجوقیان  (432) به خدمت آنان درآمد و به مرو، مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ بن داود بن مکائیل بن سلجوق  (451) رفت و در درگاه او نیز مقامی در خور یافت. ظاهراً در دوره خدمتش نزد غزنویان یا سلجوقیان به هند و سند و ترکستان سفر کرد (شاید به قصد آشنایی با ملل و ادیان و مذاهب گوناگون). از جوانی شعر می سرود و همچون بیشتر شاعران زمان به باده نوشی و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل و هزل می گذرانید و شاعر و دبیر ملازم دربار بود. رفته رفته از این نوع زندگی سرخورد و در پی یافتن حقیقت برآمد ولی پاسخ هایی که به پرسش های بی شمار وی درباره راز خلقت و حکمت شرایع در ظاهر تنزیل و طریقه ظاهریان داده می شود. وی را قانع و مجاب نساخت. در  437  که در جوزجانان از توابع بلخ بود یک ماه پیوسته شراب می خورد تا آنکه شبی در خواب دید که یکی وی را گفت: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر، من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند، جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را به افزاید. گفتم که من این را از کجا آرم؟ گفت جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت.» پس از این خواب، ناصر خسرو دستخوش تحول روحی شدیدی شد و ترک شراب گفت و نخست به مرو رفت و از شغل دیوانی کناره گرفت و آنگاه رهسپار سفر حج شد  (23  شعبان  437) و از راه نیشابور و سمنان و ری و قزوین به آذربایجان رفت و در تبریز، قطران شاعر را دید و از آنجا از راه مرند و خوی و وان و اخلاط و بتلیس و میافارقین و آمد و حران به سرزمین شامات رسید و در هنگامی که هنوز ابوالعلای معری  (363  ـ  449) زنده بود، وارد شهر معره النعمان شد. از معره النعمان به طرابلس و صیدا و فلسطین رفت و در  5  رمضان  438  به بیت المقدس رسید و از آنجا رهسپار مکه شد و پس از گزاردن حج به بیت المقدس بازگشت  (5  محرم  439). آنگاه از راه خشکی به طینه و از آنجا با کشتی به تونس و از تونس به مصر رفت. در مصر سه سال به سر برد و به مذهب اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معد بن علی  (427  ـ487) رسید.

 

16 صفحه فایل Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ناصر خسرو قبادیانی

خسرو پسر حارث

اختصاصی از هایدی خسرو پسر حارث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

خسرو پسر حارث

از خاندانهای معروف قریه قبادیان بود. قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود. خسرو در دیوان والی صاحب شغلی بود و از بزرگان به شمار می رفت او دارای دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو قبادیانی که در سال 382 دیده به جهان گشود. توجه بیش از حد خسرو به دومین پسرشان ناصر حسادت برادر بزرگتر ابوالفتح را برانگیخت حکومت سامانیان برخراسان و مناطق تحت نفوذ والی خراسان ادامه داشت و خسرو که از عمال سامانیان بود به زندگی خوش و مرفه خودش ادامه می داد.

با گذشت زمان ناصر بزرگ تر و پویاتر می شد و پرسش هایی در ذهن او نقش می بست مانند اینکه: چرا همه حرف من را گوش می کنند؟ ولا غیر ... ابوالفتح برادر بزرگ ناصر به مرور زمان دریافت که پدر و مادرشان نیز او را دوست دارند اما برادرشان برتری هایی نیز نسبت به او دارد.

حروف الفاء عربی – فارسی و اعداد ساده کلمات زیبایی فارسی، اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی، دقیقی، اسامی مناطق مختلف جهان شناخته شده آنروز، اشکال ساده هندسی و دیگر دانستنی های اولیه، کم کم جای خود را در ذهن آماده ناصر باز می کردند. ناصر در بلخ علاوه بر تکمیل معلومات خود در حساب و هندسه، با علومی چون نجوم، طب، و تا حدودی فلسفه آشنا شد و در حالی که هنوز به 20 سالگی نرسیده بود آماده بازگشتن به قبادیان (زادگاهش) شد

در این هنگام ناصر به درس های متعددی می پرداخت و خود را تا حدودی بی نیاز از حضور مداوم در محضر اساتید معینی می دانست زیرا اصولا در این فکر نبود که به عنوان یک دانشمند یا طبیب یا منجم و یا کاتب و غیره شناخته شود بلکه هدف بازگشتن به زادگاهش قبادیان بود ورود حکیم مزبور که سالم ابوعقار نام داشت برای چند روزی در زندگی تکراری ناصر جوان، تنوعی ایجاد کرد. این دیدار باعث ادامه تحصیل ناصر نزد امام  موفق نیشابوری شد.

در مکتب خودسازی

امام موفق نیشابوری، ازنام آوران عرصه تدریس علوم بود و علاوه بر تدریس علوم می کوشید دانش آموختگان مکتبش را به سوی تقوا، خود سازی و عرفان رهنمون باشد. بی گمان، داشتن پدری سرشناس و ثروتمند و همچنین بی نیازی او به وی فرصت می داد تا آنچه را تصور می کند، به زبان آورد و از بیان نظریاتش، هر چند مخالف نظر بزرگان باشد، ترسی نداشته باشد.

ناصر در چنین شرایطی به تحصیل ادامه می داد اما همچنان روحیه رفاه طلبی و ..... در او وجود داشت و این مسئله باعث گشته بود تا وی را از تفکر در عمق مسائل و جدی گرفتن برخی مفاهیم عقلانی و فلسفی باز دارد.

استاد با خواندن شعری از رودکی به تشریح مطالب آن پرداخت اما ناصر مطالب را جالب نمی دانست و پس از پایان بحث شاگردان شروع به سوال نمودند ناصر در این هنگام گفت استاد شما آیا لباس های زمستان وتابستان تان را می سوزانید . استاد گفت این چه ربطی به درس داده شده دارد البته که نه ناصر گفت پس رودکی این دنیا را با دنیای آخرت مقایسه می کند چرا نباید پوشید چرا نباید خورد بخاطر اینکه در آن دنیا نیاز به پوشیدن و خوردن نیست در صورتیکه ماهیت این دو کاملا با هم متفاوت است . شاگردان همه با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند سوالاتی از این قبیل باعث گشت که استاد ناصر را از ادامه حضور در این کلاس ها محروم کند ناصر بادلی آزرده ولی با کوله باری از دانش به زادگاهش یعنی قبادیان بازگشت

در مجلس سلطان غزنوی

ناصر به زادگاهش بازگشت و در مجلس ضیافتی که به مناسبت او برگزار شده بود، از معلومات و سایر عقایدش سخن می گفت

او مرتبا به این نکته اشاره می کرد که به علوم دنی و علوم مذهبی علاقه ای ندارد. برهمین اساس صبحت ها بر این محور دور می زد یکی از حضار گفت خدا که خسیس نیست

همه گفتند البته که نه او دوباره ادامه داد پس خداوند قسمت کوچکی از بهشت را به من خواهد داد و من به آن راضی هستم زیرا که خداوند خسیس نیست و بعد از چند لحظه ناصر شروع به خواندن اشعارش می کند

خدایا عرض و طول عالمت را                 توانی در دل موری کشیدن

نه وسعت در درون مور آری                    نه از عالم سر موئی بریدن

نهال فتنه ها در دل ها تو کاشتی             در آغاز خلایق آفریدن

تو در روز ازل آغاز کردی                          عقوبت در ابد بایست دیدن

تو گر خلقت نمودی بهر طاعت                چرا بایست شیطان آفریدن

سخن بسیار باشد جرائتم نیست           نفس از ترس نتوان کشیدن


دانلود با لینک مستقیم


خسرو پسر حارث

زندگینامه ناصر خسرو 2

اختصاصی از هایدی زندگینامه ناصر خسرو 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگینامه

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در ماه تیر یا مرداد سال ۳۸۲ هجری شمسی در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان) در خانوادهٔ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.

در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عدهٔ زیادی از مردم را گرفت.

ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.

وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.

در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقیان بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی دربدری به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد. تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.

شخصیت ناصرخسرو

ناصر خسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده‌است، و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش می‌گوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هوای نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده‌است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بندهٔ آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد، و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌کار او گاهی خواننده را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.

ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای‌ که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفه‌گان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

آثار ناصرخسرو

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده‌است، چنانچه خود درین باره گوید:منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

دیوان اشعار فارسی

دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه ناصر خسرو 2

تحقیق درمورد خسرو پسر حارث

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد خسرو پسر حارث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد خسرو پسر حارث


تحقیق درمورد خسرو پسر حارث

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 19 صفحه

خسرو پسر حارث.
از خاندانهای معروف قریه قبادیان بود.
قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود.
خسرو در دیوان والی صاحب شغلی بود و از بزرگان به شمار می رفت او دارای دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو قبادیانی که در سال 382 دیده به جهان گشود.
توجه بیش از حد خسرو به دومین پسرشان ناصر حسادت برادر بزرگتر ابوالفتح را برانگیخت حکومت سامانیان برخراسان و مناطق تحت نفوذ والی خراسان ادامه داشت و خسرو که از عمال سامانیان بود به زندگی خوش و مرفه خودش ادامه می داد.
با گذشت زمان ناصر بزرگ تر و پویاتر می شد و پرسش هایی در ذهن او نقش می بست مانند اینکه: چرا همه حرف من را گوش می کنند؟
ولا غیر .

.
.
ابوالفتح برادر بزرگ ناصر به مرور زمان دریافت که پدر و مادرشان نیز او را دوست دارند اما برادرشان برتری هایی نیز نسبت به او دارد.
حروف الفاء عربی – فارسی و اعداد ساده کلمات زیبایی فارسی، اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی، دقیقی، اسامی مناطق مختلف جهان شناخته شده آنروز، اشکال ساده هندسی و دیگر دانستنی های اولیه، کم کم جای خود را در ذهن آماده ناصر باز می کردند.
ناصر در بلخ علاوه بر تکمیل معلومات خود در حساب و هندسه، با علومی چون نجوم، طب، و تا حدودی فلسفه آشنا شد و در حالی که هنوز به 20 سالگی نرسیده بود آماده بازگشتن به قبادیان (زادگاهش) شد در این هنگام ناصر به درس های متعددی می پرداخت و خود را تا حدودی بی نیاز از حضور مداوم در محضر اساتید معینی می دانست زیرا اصولا در این فکر نبود که به عنوان یک دانشمند یا طبیب یا منجم و یا کاتب و غیره شناخته شود بلکه هدف بازگشتن به زادگاهش قبادیان بود ورود حکیم مزبور که سالم ابوعقار نام داشت برای چند روزی در زندگی تکراری ناصر جوان، تنوعی ایجاد کرد.
این دیدار باعث ادامه تحصیل ناصر نزد امام  موفق نیشابوری شد.
در مکتب خودسازی امام موفق نیشابوری، ازنام آوران عرصه تدریس علوم بود و علاوه بر تدریس علوم می کوشید دانش آموختگان مکتبش را به سوی تقوا، خود سازی و عرفان رهنمون باشد.
بی گمان، داشتن پدری سرشناس و ثروتمند و همچنین بی نیازی او به وی فرصت می داد تا آنچه را تصور می کند، به زبان آورد و از بیان نظریاتش، هر چند مخالف نظر بزرگان باشد، ترسی نداشته باشد.
<st

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد خسرو پسر حارث