هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تفسیر سوره فجر

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد تفسیر سوره فجر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره فجر


تحقیق در مورد تفسیر سوره فجر

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

ندارد

تفسیر سوره مبارکه فجر

(این سوره در مکه نازل شده و دارای 30 آیه می باشد)

 

والفجر1 و لیال عشر2 والشفع والوتر3 واللیل إذا یسر4 هل فی ذلک قسم لذی حجر5 ألم ترکیف فعل ربک بعاد6 إرم ذات العماد7 التی لم یخلق مثلها فی البلاد8 و ثمودالذین جابوا الصخر بالواد9 و فرعون ذی الاوتاد10 الذین طغوا فی البلاد11 فأکثروا فیها الفساد12 فصب علیهم ربک سوط عذاب13 إن ربک لباالمرصاد14 فأما الإنسان اذا ما ابتلاه ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربی أکرمن15 و أما إذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی أهانن16 کلا بل لا تکرمون الیتیم17 و لا تحاضون علی طعام المسکین18 و تأکلون التراث أکلا  لما19 و تحبون المال حبا جما20 کلا إذا دکت الأرض دکا دکا21 و جاء ربک و الملک صفا صفا22 و جایء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکرالإنسان و أنی له الذکری23 یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی24 فیومئذ لا یعذب عذابه أحد25 و لا یوثق و ثاقه أحد26 یا أیتها النفس المطمئنة27 إرجعی إلی ربک راضیه مرضیة28 فادخلی فی عبادی29 و ادخلی جنتی30.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره فجر

تحقیق درباره سوره شمس

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره سوره شمس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره سوره شمس


تحقیق درباره سوره شمس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه5

 

فهرست مطالب

محتوا و فضیلت سوره :.

عاقبت مرگبار طغیانگران

 

سوره شمس

این سوره در ((مکه )) نازل شده و 15 آیه دارد .

محتوا و فضیلت سوره :.

این سوره که در حقیقت سوره ((تهذیب نفس )) و ((تطهیر قلوب از ناپاکیها وناخالصیها))ست , بر مـحـور هـمـین معنى دورمى زند, منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاک خداوند براى اثبات این معنى که فلاح و رستگارى در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده , و بیشترین سوگندهاى قرآن را بطور جمعى در خود جاى داده است .
و در پـایـان سـوره به ذکر نمونه اى از اقوام متمرد و گردنکش ـکه به خاطر ترک تهذیب نفس در شـقـاوت ابـدى فـرو رفـتـند, و خداوند آنها را به مجازات شدیدى گرفتار کرد, یعنى قوم ثمودـ مى پردازد.
در فضیلت .
تـلاوت ایـن سوره همین بس که در حدیثى از پیغمبراکرم (ص )آمده است : ((هرکس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشیائى که خورشید و ماه برآنها مى تابد در راه خدا صدقه داده است ))!.
و مـسـلما این فضیلت بزرگ از آن کسى است که محتواى بزرگ این سوره کوچک را در جان خود پیاده کند, و تهذیب نفس را وظیفه قطعى خودبداند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه )ـ.

رستگارى بدون تهذیب نفس ممکن نیست !.

سـوگـندهاى پى درپى و مهمى که در آغاز این سوره آمده , به یک حساب ((یازده )) سوگند و به حـسـاب دیگر ((هفت )) سوگند است , و به خوبى نشان مى دهد که مطلب مهمى در اینجا مطرح است , مطلبى به عظمت آسمانها و زمین و خورشید وماه , مطلبى سرنوشت ساز و حیات بخش .
نخست مى فرماید: ((به خورشید و گسترش نور آن سوگند))(والشمس وضحیها).
سوگندهاى قرآن عموما دو مقصد را تعقیب مى کند: نخست اهمیت مطلبى که سوگند به خاطر آن یـاد شـده , و دیـگـر اهـمـیت خود این امور که مورد سوگند است ,چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد مى شود.
((خـورشـیـد)) مـهمترین و سازنده ترین نقش را در زندگى انسان و تمام موجودات زنده زمینى دارد, زیرا علاوه بر این که منبع ((نور)) و ((حرارت )) است و این دو از عوامل اصلى زندگى انسان بـه شـمـار مـى رود, منابع دیگر حیاتى نیز از آن مایه مى گیرند, وزش بادها, نزول بارانها, پرورش گـیاهان , و حتى پدیدآمدن منابع انرژى زا, همچون نفت و ذغال سنگ , هرکدام درست دقت کنیم بـصـورتـى بـا نورآفتاب ارتباط دارد بطورى که اگر روزى این چراغ حیات بخش خاموش گردد تاریکى و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت .
(آیـه )ـ سـپـس بـه سـومـیـن سوگند پرداخته , مى گوید: ((و قسم به ماه هنگامى که بعد از آن (خورشید) درآید)) (والقمر اذا تلیها).
ایـن تـعـبـیر ـچنانکه جمعى از مفسران نیز گفته اندـ در حقیقت اشاره به ماه درموقع بدر کامل یـعـنـى ;
Š شب چهارده است , زیرا ماه در شب چهاردهم تقریبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بـرمى دارد, و چهره پرفروغ خود را ظاهر کرده , وسلطه خویش را بر پهنه آسمان تثبیت مى کند, و چون از هر زمان جالبتر و پرشکوه تراست به آن سوگند یاد شده .
(آیـه )ـ و در چـهـارمین سوگند, مى افزاید: ((و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد)) (والنهار اذا جلیها).
سـوگـنـد بـه ایـن پـدیـده مـهـم آسـمـانى به خاطر تاثیر فوق العاده آن در زندگى بشر, و تمام مـوجـودات زنـده اسـت , چـرا که روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کششها و کوششهاى زندگى معمولا در روشنائى روزصورت مى گیرد.
(آیـه )ـ و در پـنجمین سوگند مى فرماید: ((و به شب , آن هنگام که زمین رابپوشاند)) (واللیل اذا یغشیها).
((شـب )) بـا تمام برکات و آثارش , که از یکسو حرارت آفتاب روز را تعدیل مى کند, و از سوى دیگر مایه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است .
(آیـه )ـ در شـشـمـین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان مى رود, و مى افزاید: ((و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده )) (والسما ومابنیها).
اصـل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهاى بزرگ خلقت است , و بنا و پیدایش این هـمه کواکب و اجرام آسمانى و نظامات حاکم بر آنهاشگفتى دیگر, و از آن مهمتر خالق این آسمان است .
(آیـه )ـ سـپـس در هـشـتـمـیـن و نـهمین سوگند سخن از زمین و خالق زمین به میان آورده , مى فرماید: ((و به زمین و کسى که آن را گسترانیده )) (والا رض وماطحیها).
زمین که گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است .
زمـیـن بـا تـمام شگفتیها: کوهها و دریاها, دره ها و جنگلها, چشمه ها و رودخانه ها,معادن و منابع گرانبهایش , که هرکدام به تنهائى آیتى است از آیات حق و نشانه اى ازنشانه هاى او.
و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و کسى که آن را گسترانیده است .
(آیـه )ـ سـرانـجام به دهمین و یازدهمین سوگند که آخرین قسمها در این سلسله است پرداخته , مـى فـرمـایـد: ((و قـسم به جان آدمى , و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته )) (ونفس وما سویها).
هـمان انسانى که عصاره عالم خلقت , و چکیده جهان ملک و ملکوت , و گل سرسبد عالم آفرینش است .
مـنـظور از ((نفس )) جسم و روح هر دو مى باشد و مراد از ((سویها)) (از ماده تسویه ) هم تنظیم و تـعـدیـل قواى روحى انسان است , از حواس ظاهر گرفته , تانیروى ادراک , حافظه , انتقال , تخیل , ابتکار, عشق , اراده و تصمیم , و مانند آن که درمباحث ((علم النفس )) مطرح شده است .
و هـم تـمـام شـگـفـتـیـهـاى نـظامات بدن و دستگاههاى مختلف آن را که در علم ((تشریح )) و ((فـیـزیـولـوژى )) (وظایف الاعضا) بطور گسترده موردبحث قرارگرفته شامل مى شود;
Š چرا که شگفتیهاى قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص به یکى از این دو ندارد.
(آیه )ـ در این آیه به یکى از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته , مى افزاید: ((سپس فجور و تقوا (شر و خیرش ) را به او الهام کرده است ))(فالهمها فجورها وتقویها).
خداوند آن چنان قدرت تشخیص و عقل و وجدان بیدار, به او داده که فجورو تقوا را از طریق عقل و فطرت درمى یابد.
آرى ! هنگامى که خلقتش تکمیل شد, و هستى او تحقق یافت , خداوندبایدها و نبایدها را به او تعلیم داد, و بـه ایـن تـرتـیـب وجودى شد از نظر آفرینش مجموعه اى از گل بدبو و روح الهى و از نظر تـعـلـیـمـات آگاه بر فجور و تقوا و در نتیجه ,وجودى است که مى تواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد;
Š و در قوس نزولى از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و این منوط به آن است که با اراده وانتخابگرى خویش کدام مسیر را برگزیند.
(آیـه )ـ و سـرانجام بعد از تمام این سوگندهاى مهم و پى درپى به نتیجه آنها پرداخته , مى فرماید: سوگند به اینها ((که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده )) (قد افلح من زکیها).
آرى ! رسـتگارى از آن کسى است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمودهد, و از آلودگى به خـلق و خوى شیطانى و گناه و عصیان و کفر پاک سازد و درحقیقت مساله اصلى زندگى انسان نیز همین ((تزکیه )) است , که اگر باشد سعادتمنداست و الا بدبخت و بینوا.
(آیـه )ـ سپس به سراغ گروه مخالف رفته , مى فرماید: ((و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته , نومید و محروم گشته است ))! (وقد خاب من دسیها).
و به این ترتیب پیروزمندان و شکست خوردگان در صحنه زندگى دنیا مشخص مى شوند, و معیار ارزیـابـى ایـن دو گـروه چـیـزى جـز ((تـزکیه نفس و نمو و رشد روح تقوا و اطاعت خداوند)) یا ((آلودگى به انواع معاصى و گناهان ))نیست .
در حدیثى آمده است که : رسول خدا(ص ) هنگامى که آیه ((قد افلح من زکیها))را تلاوت مى فرمود تـوقـف مى کرد و چنین دعا مى نمود: ((پروردگارا! به نفس من تقوایش را مرحمت کن , تو ولى و مولاى آن هستى , و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه کنندگانى )).
(آیه )ـ.

عاقبت مرگبار طغیانگران :.

بـه دنبال هشدارى که در آیات قبل درباره عاقبت کار کسانى که نفس خود را آلوده مى کنند آمده بـود,در ایـنجا به عنوان نمونه به یکى از مصداقهاى واضح تاریخى این مطلب پرداخته , وسرنوشت قـوم طغیانگر ((ثمود)) را در عباراتى کوتاه و قاطع و پرمعنى بیان کرده ,مى فرماید: ((و قوم ثمود بر اثر طغیان (پیامبرشان را) تکذیب کردند)) (کذبت ثمودبطغویها).
((قـوم ثـمـود)) کـه نام پیامبرشان ((صالح )) بود از قدیمى ترین اقوامى هستند که دریک منقطه کـوهـستانى میان ((حجاز)) و ((شام )) زندگى مى کردند, زندگى مرفه , سرزمین آباد, دشتهاى مـسـطـح بـا خـاکهاى مساعد و آماده براى کشت و زرع , و قصرهاى مجلل , و خانه هاى مستحکم داشتند, ولى نه تنها شکر این همه نعمت را به جانیاوردند, بلکه سر به طغیان و سرکشى برداشته , و به تکذیب پیامبرشان صالح برخاستند, و آیات الهى را به باد سخریه گرفتند, و سرانجام خداوند آنها را با یک صاعقه آسمانى نابود کرد.
(آیـه )ـ سـپـس به یکى از نمونه هاى بارز طغیان این قوم پرداخته ,مى افزاید: ((آنگاه که شقى ترین آنها به پا خاست )) (اذانبعث اشقیها).
((اشقى )) (شقى ترین ) اشاره به همان کسى است که ناقه ثمود را به هلاکت رساند.
در بـعـضـى از روایات آمده است که پیغمبراکرم (ص ) به على (ع ) فرمود:((سنگدلترین افراد اقوام نخستین که بود؟)).
على (ع ) در پاسخ عرض کرد: ((آن کسى که ناقه ثمود را به هلاکت رساند)).
پیامبر فرمود: ((راست گفتى , شقى ترین افراد اقوام اخیر چه کسى است ؟)).
على (ع ) مى گوید: ((عرض کردم نمى دانم اى رسول خدا!)).
پـیامبر(ص ) فرمود: ((کسى که شمشیر را بر این نقطه از سر تو وارد مى کند)) وپیامبر(ص ) اشاره به قسمت بالاى پیشانى آن حضرت کرد.
هـیچ یک از این دو خصومت شخصى نداشتند, بلکه هر دو مى خواستندنور حق را خاموش کنند, و معجزه و آیتى از آیات الهى را از میان بردارند.
(آیه )ـ در این آیه به شرح بیشترى در زمینه طغیانگرى قوم ثمود پرداخته ,مى افزاید: ((و فرستاده الـهـى [ صـالـح ] بـه آنـان گـفـت : نـاقه خدا [ همان شترى که معجزه الهى بود] را با آبشخورش واگذارید)) (فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه وسقیها).
مـنـظور از ((رسول اللّه )) در اینجا حضرت صالح (ع ) پیغمبر قوم ثمود است , وتعبیر به ((ناقة اللّه )) (شـتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به این است که این شتر یک شتر معمولى نبود, بلکه به عنوان مـعـجـزه و سند گویاى صدق دعوى صالح فرستاده شده بود, یکى از ویژگیهاى آن طبق روایت مشهور این بود که از دل صخره اى از کوه برآمد تا معجزه گویائى در برابر منکران لجوج باشد.
(آیه )ـ و در این آیه مى گوید: این قوم سرکش اعتنائى به کلمات این پیامبربزرگ و هشدارهاى او نکردند ((پس او را تکذیب و ناقه را پى کردند)) (فکذبوه فعقروها).
جـالب توجه این که کسى که ناقه را به هلاکت رساند, یک نفر بیشتر نبود ولى در آیه فوق این عمل بـه تـمام طغیانگران قوم ثمود نسبت داده شده , این به خاطر آن است که دیگران هم به نحوى در این کار سهیم بودند و با خشنودى و رضایت کامل آنها انجام گرفت .
و بـه دنـبـال ایـن تکذیب و مخالفت شدید, خداوند چنان آنها را مجازات کردکه اثرى از آنان باقى نـمـانـد, چـنانکه در ادامه همین آیه مى فرماید: ((از این روپروردگارشان آنها (و سرزمینشان ) را بـه خـاطـر گـناهشان درهم کوبید و با خاک یکسان و صاف کرد))! (فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسویها).
صـاعـقـه همان صیحه عظیم آسمانى در چند لحظه کوتاه چنان زلزله و لرزه اى در سرزمین آنها ایجاد کرد که تمام بناها روى هم خوابید و صاف شد و خانه هایشان را به گورهاى آنها مبدل ساخت .
(آیه )ـ سرانجام در آخرین آیه سوره براى این که هشدار محکمى به تمام کسانى که در همان مسیر و خـط حـرکـت مـى کـنـنـد بـدهـد, مى فرماید: ((و(خداوند) هرگز از فرجام این کار [ مجازات ستمگران ] بیم ندارد)) (ولا یخاف عقبیها).
بسیارند حاکمانى که قدرت بر مجازات دارند ولى پیوسته از پیامدهاى آن بیمناکند,و از واکنشها و عـکـس الـعـملها ترسان , و به همین دلیل از قدرت خود استفاده نمى کنند, و یا به تعبیر صحیحتر قـدرت آنـان آمیخته با ضعف و ناتوانى و علمشان آمیخته با جهل است ;Š چرا که مى ترسند توانائى بر مقابله باپیامدهاى آن را نداشته باشند.
ولى خداوند قادر متعال که علمش احاطه به همه این امور و عواقب و آثار آن دارد, و قدرتش براى مقابله با پیامدهاى حوادث با هیچ ضعفى آمیخته نیست بیمى از عواقب این امور ندارد, و به همین دلیل با نهایت قدرت و قاطعیت آنچه را که اراده کرده است انجام مى دهد.
((پایان سوره الشمس )).

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره سوره شمس

تحقیق در مورد سوره حمد

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد سوره حمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سوره حمد


تحقیق در مورد سوره  حمد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه1

 

فهرست مطالب ندارد 

THE   Opening

فاتحه  

In the name of God,

به نام خداوند بخشنده مهربان

The merciful , the compassionate pnaise belongs to God, the Lord of all Being .

ستایش مختص خدایی است که خالق کل هستی است.

The all merciful , the all compassionate

با همه مهربان و بخشنده است

The moster of the day of doom

مالک روز جزا است.

The only we serve ; to thee alone we pray for so ecour guide us in the straight path

تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می گیریم.

The path of  those whon thou hast blessed ,

هدایت کن ما را به راه راست.

not of those against who thou art wrathful

راه کسانی که که به آنها نعمت داده نه راه کسانی که به آنها خشم کرده ای.

Hor of  those who are ast ary و نه راه کسانی که گمراه شوند         

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سوره حمد

تحقیق در مورد تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146


تحقیق در مورد تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه12

 

فهرست مطالب

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 2

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 3

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 4

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 8

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 11

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 2

آیه 141
آیه و ترجمه
وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ غَیرَ مَعْرُوشتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مخْتَلِفاً أُکلُهُ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشبهاً وَ غَیرَ مُتَشبِهٍ کلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ ءَاتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یحِب الْمُسرِفِینَ(141)

  ترجمه :

141 - او است که باغهاى معروش (باغهائى که درختانش روى داربستها قرار مى گیرند) و باغهاى غیر معروش (درختانى که نیاز به داربست ندارند) آفرید، و همچنین نخل و انواع زراعت را که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و (نیز) درخت زیتون و انار را که از جهتى با هم شبیه و از جهتى تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است در حالى که طعم میوه آنها فوق العاده متفاوت ) از میوه آن به هنگامى که به ثمر مى نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمى دارد.

  تفسیر :

یک درس بزرگ توحید
در این آیه به چند موضوع اشاره شده است که هر کدام در حقیقت نتیجه دیگرى است .
نخست مى گوید: خداوند همان کسى است که انواع باغها و زراعتها با درختان گوناگون آفریده است که بعضى روى داربستها قرار گرفته ، و بام منظره

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 3

بدیع و دل انگیز خود چشمها را متوجه خویش مى سازند، و با میوه هاى لذیذ و پر برکت کام انسان را شیرین مى کنند، و بعضى بدون احتیاج به داربست بر سر پا ایستاده و سایه بر سر آدمیان گسترده ، و با میوه هاى گوناگون به تغذیه انسان خدمت مى کنند (و هو الذى انشا جنات معروشات و غیر معروشات ).
مفسران در تفسیر کلمه معروش و غیر معروش سه احتمال داده اند:
1 -
همان که در بالا به آن اشاره شد، یعنى درختانى که روى پاى خود نمى ایستند و نیاز به داربست دارند، و درختانى که بدون نیاز به داربست روى پاى خود مى ایستند. (زیرا عرش در لغت به معنى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همین جهت به سقف و یا تخت پایه بلند، عرش گفته مى شود)
2 -
منظور از معروش درخت اهلى است که به وسیله دیوار و امثال آن در باغها حفاظت مى شود و غیر معروش درختان بیابانى و جنگلى و کوهستانى است .
3 -
معروش درختى است که بر سر پا ایستاده و یا به روى زمین بلند شده اما غیر معروش درختى است که به روى زمین مى خوابد و پهن مى شود.
ولى معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد، و شاید ذکر معروشات در آغاز سخن به خاطر ساختمان عجیب و شگفت انگیز این گونه درختان است ، یک نگاه کوتاه به درخت انگور و ساقه و شاخه پر پیچ و خم آن ، که با قلابهاى مخصوصى مجهز است ، و خود را به اشیاء اطراف مى چسباند تا کمر راست کند، شاهد این این مدعا است .
سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات کرده مى گوید: و همچنین درختان نخل و زراعت را آفرید (و النخل و الزرع ).
ذکر این دو بالخصوص به خاطر آن است که از اهمیت ویژه اى در زندگانى بشر و تغذیه او برخوردارند (توجه داشته باشید که جنت هم به باغ و هم

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 4

به زمینهاى پوشیده از زراعت گفته مى شود).
بعد اضافه مى کند که این درختان از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند یعنى با اینکه از زمین واحدى مى رویند هر کدام طعم و عطر و خاصیتى مخصوص به خود دارند، که در دیگرى دیده نمى شود (مختلفا اکله ).
سپس اشاره به دو قسمت دیگر از میوه هائى مى کند که فوق العاده مفید و داراى ارزش حیاتى هستند، و مى گوید: همچنین زیتون و انار (و الزیتون و الرمان )
انتخاب این دو ظاهرا به خاطر آن است که این دو درخت در عین اینکه از نظر ظاهر با هم شباهت دارند، از نظر میوه و خاصیت غذائى بسیار با هم متفاوتند لذا بلافاصله مى فرماید هم با یکدیگر شبیهند و هم غیر شبیه (متشابها و غیر متشابه )
پس از ذکر این همه نعمتهاى گوناگون ، پروردگار مى گوید: از میوه آنها به هنگامى که به ثمر نشست ، بخورید ولى فراموش نکنید که به هنگام چیدن ، حق آن را باید ادا کنید) (کلوا من ثمره اذا اثمر و آتوا حقه یوم حصاده ).
و در پایان ، فرمان مى دهد که اسراف نکنید، زیرا خداوند مسرفان را دوست نمى دارد (و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین ).
اسراف به معنى تجاوز از حد اعتدال است ، و این جمله مى تواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و یا عدم اسراف در بخشش بوده باشد، زیرا پارهاى از اشخاص به قدرى دست و دل بازند که هر چه دارند به این و آن مى دهند و خود و فرزندانشان معطل مى مانند.

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 5

  نکته ها

در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1 -
پیوند آیه با آیات قبل - در آیات گذشته از این سوره ، سخن از احکام خرافى بت پرستان در میان بود، که از زراعت و چهارپایان نصیبى براى خدا قرار مى دادند، و عقیده داشتند که این سهام باید به شکل مخصوصى مصرف گردد، و سوار شدن بر پشت بعضى از چهارپایان را تحریم مى کردند و بچه هاى خود را براى بعضى از بتها قربانى مى نمودند.
آیه فوق و آیه اى که بعد از این مى آید در حقیقت پاسخى به تمام این احکام خرافى است ، زیرا صریحا مى گوید
خالق تمام این نعمتها خدا است ، او است که همه این درختان و چهارپایان و زراعتها را آفریده است و هم او است که دستور داده از آنها بهره گیرید و اسراف نکنید، بنابراین غیر او نه حق تحریم دارد و نه حق تحلیل .
2 -
در اینکه جمله اذا اثمر (هنگامى که میوه دهد) با ذکر کلمه ثمره قبل از آن چه منظورى را تعقیب مى کند، در میان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهرا هدف از این جمله این است که به مجرد اینکه میوه بر درختان ، و خوشه و دانه در زراعت آشکار شود، بهره گرفتن از آنها مباح و جائز است ، اگر چه حق مستمندان هنوز پرداخته نشده است و این حق را تنها در موقع چیدن میوه و در درو کردن (یوم الحصاد) باید پرداخت (دقت کنید).
3 -
منظور از این حق که بهنگام درو باید پرداخت چیست ؟ بعضى معتقدند همان زکات واجب ، یعنى یکدهم و یک بیستم است ، ولى با توجه به اینکه این سوره در مکه نازل شده و حکم زکات در سال دوم هجرت و یا بعد از آن در مدینه

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 6

نازل گردیده است ، چنین احتمالى بسیار بعید به نظر مى رسد.
در روایات فراوانى که از اهلبیت (علیهم الاسلام ) به ما رسیده و همچنین در بسیارى از روایات اهل تسنن این حق ، غیر از زکات معرفى شده و منظور از آن چیزى است که بهنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او داده مى شود، و حد معین و ثابتى ندارد.
و در این صورت آیا این حکم واجب است یا مستحب ، بعضى معتقدند که یک حکم وجوبى است که قبل از تشریع حکم زکات بر مسلمانان لازم بوده ولى بعد از نزول آیه زکات ، این حکم منسوخ شد، و حکم زکات با حد و حدود معینش به جاى آن نشست .
ولى از روایات اهلبیت (علیهم السلام ) استفاده مى شود که این حکم نسخ نشده و به عنوان یک حکم استحبابى هم اکنون به قوت خود باقى است .
4 -
تعبیر به کلمه یوم ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوه ها و درو کردن زراعتها بهتر است در روز انجام گیرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها داده شود، نه اینکه بعضى از افراد بخیل ، شبانه این کار را بکنند، تا کسى با خبر نشود، در روایاتى که از طرق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده نیز روى این موضوع تاکید شده است .

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 7

آیه 142 - 144
آیه و ترجمه
وَ مِنَ الاَنْعَمِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً کلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشیْطنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوُّ مُّبِینٌ(142)
ثَمَنِیَةَ أَزْوَجٍ مِّنَ الضأْنِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَینِ قُلْ ءَالذَّکرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَیَینِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیْهِ أَرْحَامُ الاُنثَیَینِ نَبِّئُونى بِعِلْمٍ إِن کنتُمْ صدِقِینَ(143)
وَ مِنَ الابِلِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَینِ قُلْ ءَالذَّکرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الاُنثَیَینِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیْهِ أَرْحَامُ الاُنثَیَینِ أَمْ کنتُمْ شهَدَاءَ إِذْ وَصامُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ کذِباً لِّیُضِلَّ النَّاس بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِینَ(144)

  ترجمه :

142 - (و او کسى است که ) از چهارپایان براى شما حیوانات باربر و حیوانات کوچک آفرید، از آنچه او به شما روزى داده است بخورید و از گامهاى شیطان پیروى ننمائید که او دشمن آشکار شما است .
143 -
هشت جفت از چهارپایان (براى شما آفرید) از میش دو جفت و از بز دو جفت بگو آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده یا مادهها را؟ یا آنچه رحم ماده هاى آنها در برگرفته ؟ اگر راست مى گوئید (و بر تحریم آنها دلیلى دارید) به من خبر دهید.
144 -
و از شتر دو زوج ، و از گاو هم دو زوج ، (براى شما آفرید) بگو کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است ؟ نرها را یا ماده ها را؟ و یا آنچه رحم ماده ها را در برگرفته ؟ و آیا شما گواه (این تحریم ) بودید، هنگامى که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى بندند، تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد! .

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 8

  تفسیر :

این آیات همانطور که اشاره شد در پى نفى احکام خرافى مشرکان در زمینه زراعت و چهارپایان است ، در آیه قبل سخن از انواع زراعتها و میوه هاى خداداد در میان بود، و در این آیات درباره حیوانات حلال گوشت و خدمات آنها سخن مى گوید.
نخست مى گوید: خداوند کسى است که از چهارپایان براى شما حیوانات بزرگ و باربر و حیوانات کوچک آفرید (و من الانعام حمولة و فرشا).
حمولة به معنى جمع است ، و چنانکه علماى لغت گفته اند، مفرد از جنس خود ندارد، و به معنى حیوانات بزرگ باربر مانند شتر و اسب و نظایر آنها است .
فرش به همان معنى معروف است ، ولى در اینجا به معنى گوسفند و نظیر آن از حیوانات کوچک تفسیر شده است و ظاهرا نکته اش این است که اینگونه حیوانات بسیار به زمین نزدیک هستند، و در برابر حیوانات بزرگ باربر همانند فرشى محسوب مى شوند، هر گاه به بیابانى که گوسفندانى در آن مشغول چرا هستند از دور بنگریم درست به فرشى مى مانند که روى زمین گسترده شده است ، در حالى که گله شتران هیچگاه از دور چنین منظره اى ندارد.
تقابل حمولة با فرش نیز این معنى را تایید مى کند.
این احتمال را نیز بعضى از مفسران داده اند که منظور از این کلمه ، فرشهائى است که مردم از حیوانات درست مى کنند، یعنى بسیارى از حیوانات هم براى باربرى مورد استفاده قرار مى گیرند و هم براى تهیه فرش ، ولى احتمال اول نزدیکتر به معنى آیه است .

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 9

سپس چنین نتیجه مى گیرد، اکنون که همه اینها مخلوق خدا است و حکم آن به دست اوست ، به شما فرمان مى دهد که از آنچه او به شما روزى داده است بخورید (کلوا مما رزقکم الله ).
اینکه نمى گوید از این حیوانات بخورید، بلکه مى گوید از آنچه به شما داده است تناول کنید، به خاطر آن است که حیوانات حلال گوشت منحصر به چهارپایان نیستند بلکه حیوانات دیگرى نیز حلال گوشتند که در جمله فوق از آنها ذکرى نشده است .
و براى تاکید این سخن و ابطال احکام خرافى مشرکان ، مى فرماید: از گامهاى شیطان پیروى نکنید، که او دشمن آشکار شما است (دشمنى که از آغاز خلقت آدم با شما اعلان جنگ داده است ) (و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین ).
اشاره به اینکه اینگونه احکام و مقررات بى دلیل که صرفا از پندارهاى خام و هوى و هوسها و جهل و نادانى سرچشمه گرفته ، یک سلسله وسوسه هاى شیطانى بیش نیست ، که شما را گام به گام از حق دور کرده و در بیراهه ها سرگردان مى سازد.
در ذیل آیه 168 سوره بقره درباره این جمله توضیح جالبى داده شد.
در آیه بعد به عنوان توضیح ، قسمتى از حیوانات حلال گوشت و قسمتى از حیواناتى را که هم باربرند و هم براى تغذیه انسان قابل استفاده اند، شرح مى دهد و مى گوید: خداوند هشت جفت از چهارپایان را براى شما آفرید، از گوسفند و میش یک جفت (نر و ماده ) و از بز یک جفت (نر و ماده ) (ثمانیة ازواج من الضان اثنین و من المعز اثنین ).

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 10

پس از ذکر این چهار زوج بلافاصله به پیامبرش دستور مى دهد که از آنها صریحا بپرسد: آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده یا ماده ها را (قل آلذکرین حرم ام الانثیین )
یا حیواناتى که در شکم میشها یا بزهاى ماده است (اما اشتملت علیه ارحام الانثیین )
بعد اضافه مى کند: اگر راست مى گوئید و بر تحریم هر یک از این حیوانات از روى علم و دانش دلیلى دارید به من خبر دهید (نبئونى بعلم ان کنتم صادقین ).
در آیه بعد چهار زوج دیگر را بیان مى کند و مى فرماید: از شتر، دو زوج (نر و ماده ) و از گاو هم دو زوج (نر و ماده ) قرار دادیم ، بگو کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است ، نرها یا ماده ها را و یا حیواناتى که در شکم شترها یا گاوهاى ماده است (و من الابل اثنین و من البقر اثنین قل آلذکرین حرم ام الانثیین اما اشتملت علیه ارحام الانثیین ).
از آنجا که حکم به حلال بودن یا حرام بودن این حیوانات تنها به دست خداوندى است که آفریننده آنها و آفریدگار بشر و تمام جهان هستى است ، بنابراین کسى که ادعاى تحلیل یا تحریم کند، یا باید از طریق گواهى عقل باشد، و یا شخصا وحى بر او نازل گردد، و یا به هنگام صدور این فرمان از ناحیه پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) حضور داشته باشد.
در آیه قبل تصریح شده بود که هیچگونه دلیل علمى و عقلى براى تحریم

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 11

این حیوانات در اختیار مشرکان نبود، و چون آنها ادعاى نبوت و وحى نیز نداشتند، بنابراین تنها احتمال سوم باقى مى ماند که ادعا کنند به هنگام صدور این فرمان ، از پیامبران الهى ، حاضر و گواه بوده اند، لذا مى فرماید: آیا شما شاهد و گواه این مطلب بودید، هنگامى که خداوند به این موضوع توصیه کرد (ام کنتم شهداء اذ وصاکم الله بهذا).
و چون جواب این سؤ ال نیز منفى بوده ، ثابت مى شود که آنها جز تهمت و افتراء در این باره سرمایه اى نداشتند.
لذا در پایان آیه اضافه مى کند: چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ مى بندند تا مردم را از روى جهل گمراه سازند، مسلما خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد (فمن اظلم ممن افترى على الله کذبا لیضل الناس بغیر علم ، ان الله لا یهدى القوم الظالمین ).
از آیه فوق استفاده مى شود که دروغ بستن به خدا یکى از بزرگترین ستمها است ، ستم به مقام مقدس پروردگار، و ستم به بندگان خدا، و ستم به خویشتن و همانطور که سابقا گفته ایم ، تعبیر به ستمکارترین در اینگونه موارد جنبه نسبى دارد، بنابراین مانعى ندارد که عین این تعبیر در مورد بعضى از گناهان کبیره دیگر ذکر شود.
و نیز از این آیه استفاده مى شود که هدایت و اضلال الهى جنبه اجبارى ندارد بلکه عوامل و مقدمات آن از خود انسان شروع مى شود، هنگامى که کسى دست به ظلم و ستم زد، خداوند حمایت خود را از او دریغ مى دارد و در بیراهه ها سرگردان خواهد شد.

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 12

آیه 145
آیه و ترجمه
قُل لا أَجِدُ فى مَا أُوحِىَ إِلىَّ محَرَّماً عَلى طاعِمٍ یَطعَمُهُ إِلا أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَّسفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسقاً أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطرَّ غَیرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّک غَفُورٌ رَّحِیمٌ(145)

  ترجمه :

145 - بگو در آنچه بر من وحى شده ، هیچ حرامى بر کسى که غذائى مى خورد نمى یابم بجز اینکه مردار باشد یا خونى که (از بدن حیوان ) بیرون ریخته یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند، یا حیوانى که در طریق گناه به هنگام سر بریدن ، نام غیر خدا (نام بتها) بر آنها برده شده است ، اما کسانى که ناچار شوند بدون اینکه بخاطر لذت باشد و یا زیاده از حد بخورند (گناهى بر آنها نیست ) پروردگار تو آمرزنده مهربان است .

  تفسیر :

بخشى از حیوانات حرام
سپس براى روشن ساختن محرمات الهى از بدعتهائى که مشرکان در آئین حق گذاشته بودند، در این آیه به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد که صریحا به آنها بگو در آنچه بر من وحى شده هیچ غذاى حرامى را براى هیچکس (اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ ) نمى یابم (قل لا اجد فیما اوحى الى محرما على طاعم یطعمه ).
مگر چند چیز، نخست اینکه مردار باشد (الا ان یکون میتة ).
یا خونى که از بدن حیوان بیرون مى ریزد (نه خونهائى که پس از بریدن رگهاى حیوان و خارج شدن مقدار زیادى از خون در لابلاى رگهاى موئین در وسط گوشتها باقى مى ماند) (او دما مسفوحا)

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 13

یا گوشت خوک (او لحم خنزیر).
زیرا همه اینها رجس و پلیدى است و مایه تنفر طبع سالم آدمى و منبع انواع آلودگیها و سرچشمه زیانهاى مختلف (فانه رجس ).
ضمیر انه با اینکه مفرد است ، به عقیده بسیارى از مفسران به هر سه قسمت (گوشت مردار، خون و گوشت خوک ) باز مى گردد، و معنى جمله چنین است همه آنچه گفته شد پلیدى است و متناسب با ظاهر آیه نیز همین است که ضمیر به تمام آنها باز گردد، زیرا شک نیست که مردار و خون همانند گوشت خوک پلید است .
سپس به نوع چهارم اشاره کرده مى گوید: یا حیواناتى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شده است (او فسقا اهل لغیر الله به ).
جالب اینکه به جاى ذکر کلمه حیوان کلمه فسق آمده است و همانطور که در سابق نیز اشاره کرده ایم ، فسق به معنى خارج شدن از راه و رسم بندگى و اطاعت فرمان خدا است ، و لذا به هر گونه گناه فسق گفته مى شود، اما ذکر این کلمه در برابر رجس که در مورد سه موضوع حرام سابق گذشت ، ممکن است اشاره به این باشد که گوشتهاى حرام ، اصولا بر دو دسته است گوشتهائى که تحریم آنها به خاطر پلیدى و تنفر طبع و زیانهاى جسمانى مى باشد، و به آن رجس اطلاق مى گردد، و گوشتهائى که نه پلید است و نه از نظر بهداشتى زیان آور، اما از نظر اخلاقى و معنوى نشانه بیگانگى از خدا و دورى از مکتب توحید است ،

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 14

و به همین دلیل نیز تحریم شده است .
بنابراین نباید انتظار داشت که گوشتهاى حرام ، همیشه داراى زیانهاى بهداشتى باشد، بلکه گاهى به خاطر زیانهاى معنوى و اخلاقیش تحریم شده است ، و از اینجا روشن مى شود که شرائط ذبح اسلامى نیز بر دو گونه است ، بعضى مانند بریدن رگهاى چهارگانه و بیرون ریختن خون حیوان ، جنبه بهداشتى دارد، و بعضى مانند رو به قبله بودن و گفتن بسم الله و ذبح به وسیله مسلمان جنبه معنوى .
در پایان آیه کسانى را که از روى ناچارى و اضطرار، و نیافتن هیچ غذاى دیگر براى حفظ جان خویش ، از این گوشتهاى حرام استفاده مى کنند، استثناء کرده و مى گوید: کسانى که اضطرار پیدا کنند، گناهى بر آنها نیست ، مشروط بر اینکه تنها به خاطر حفظ جان باشد نه به خاطر لذت و یا حلال شمردن حرام الهى و نه زیاد از حد، بخورند در این صورت پروردگار آمرزنده مهربان آنها را معاف خواهد ساخت (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم ).
در حقیقت این دو شرط براى آن است که افرادى اضطرار را دستاویز براى تجاوز به حریم قوانین الهى نسازند، و به بهانه اضطرار از حدود مقررات خدا پا فراتر ننهند.
ولى در بعضى از روایات اهلبیت (علیهم الاسلام ) مانند روایتى که در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده چنین مى خوانیم الباغى الظالم و العادى الغاصب : منظور از باغى ستمگر است و منظور از عادى ، غاصب است ،
و نیز در روایت دیگرى از امام (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: الباغى الخارج

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 15

على الامام و العادى اللص : منظور از باغى کسى است که بر ضد امام عادل و حکومت اسلامى قیام کند و منظور از عادى دزد است .
این روایات و مانند آنها اشاره به این است که اضطرار به گوشتهاى حرام معمولا در سفرها رخ مى دهد، اگر کسى در راه ظلم و ستم و یا غصب و دزدى ، اقدام به سفر کند و گرفتار کمبود غذا شود، خوردن گوشتهاى حرام براى او جائز نیست ، گر چه موظف است براى حفظ جان خود از آن گوشتها استفاده کند، ولى کیفر این گناه را خواهد داشت چه اینکه مقدمات چنین سفر حرامى را خودش فراهم ساخته است و در هر صورت این روایات با مفهوم کلى آیه کاملا سازگار است
پاسخ به یک سؤ ال
در اینجا یک سؤ ال پیش مى آید که چگونه تمام محرمات الهى در زمینه غذاها منحصر به چهار چیز شمرده شده است با اینکه مى دانیم غذاهاى حرام منحصر به اینها نیست ، گوشت حیوانات درنده و گوشت حیوانات دریائى (جز ماهى فلس دار) و مانند آنها همگى حرام هستند در حالى که در آیه هیچ نامى از آنها به میان نیامده و محرمات منحصر به چهار چیز شمرده شده است ؟
بعضى در پاسخ این سؤ ال گفته اند که به هنگام نزول این آیات در مکه ، هنوز حکم تحریم سایر غذاهاى حرام نازل نشده بود،
ولى این جواب صحیح به نظر نمى رسد، گواه این سخن آنکه عین همین تعبیر یا شبیه آن در بعضى از سوره هاى مدنى نیز دیده مى شود، مانند آیه 173 سوره بقره .
ظاهر این است که این آیه ، تنها نظر به نفى احکام خرافى مشرکان دارد و به اصطلاح ، حصر اضافى است ، و به تعبیر دیگر آیه مى گوید: محرمات الهى اینها هستند نه آنچه شما به هم بافته اید.

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 16

براى روشن شدن این سخن بد نیست مثالى بزنیم ، کسى از ما سؤ ال مى کند آیا حسن و حسین ، هر دو آمدند، ما در جواب مى گوئیم نه فقط حسن آمد، در اینجا منظورمان این است که آمدن نفر دوم ، یعنى حسین را نفى کنیم ، اما هیچ مانعى ندارد کسان دیگرى که اصلا مورد بحث ما نبوده اند آمده باشند، چنین حصرى را حصر اضافى (یا نسبى ) مى گویند.
اما باید توجه داشت که ظاهر حصر، معمولا حصر حقیقى است مگر در مواردى که قرینه اى در کار باشد مانند آیه مورد بحث .
آیه 146 - 147
آیه و ترجمه
وَ عَلى الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کلَّ ذِى ظفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شحُومَهُمَا إِلا مَا حَمَلَت ظهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَط بِعَظمٍ ذَلِک جَزَیْنَهُم بِبَغْیهِمْ وَ إِنَّا لَصدِقُونَ(146)
فَإِن کذَّبُوک فَقُل رَّبُّکمْ ذُو رَحْمَةٍ وَسِعَةٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ(147)

  ترجمه :

146 - و بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دار (حیواناتى که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم ، مگر چربى هائى که بر پشت اینها قرار دارد، و یا در لابلاى امعاء و دو طرف پهلوها و یا آنها که با استخوان آمیخته است این را به خاطر ظلم و ستمى که مى کردند، به آنها کیفر دادیم و ما راست مى گوئیم .
147 -
اگر ترا تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند) به آنها بگو پروردگار شما رحمت وسیعى دارد، اما در عین حال مجازات او از مجرمان دفع شدنى نیست (راه بازگشت به سوى شما باز است و فورا شما را مجازات نمى کند ولى اگر به کارهاى خلاف ادامه دادید، کیفر شما حتمى است )

 

تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 17

  تفسیر :

محرمات بر یهود
در آیات قبل ، حیوانات حرام ، منحصر به چهار چیز شمرده شده بود اما در این آیات اشاره به قسمتى از محرمات بر یهود مى کند تا روشن شود، که احکام مجهول و خرافى بت پرستان نه با آئین اسلام سازگار است و نه با آئین یهود، (و نه با آئین مسیح که معمولا در احکامش از آئین یهود پیروى مى کند).
تازه در این آیات تصریح شده که این قسمت از محرمات بر یهود نیز جنبه مجازات و کیفر داشته و اگر مرتکب جنایات و خلافکاریهائى نمى شدند، این امور نیز بر آنها حرام نمى شد، بنابراین جا دارد از بت پرستان سؤ ال شود این احکام ساختگى را از کجا آوردید؟!
لذا نخست مى گوید: بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دارى را حرام کردیم (و على الذین هادوا حرمنا کل ذى ظفر).
ظفر (بر وزن شتر) در اصل به معنى ناخن مى باشد، ولى به سم حیوانهاى سم دار (آنها که همچون اسب ، سمهائى دارند که شکاف ندارد نه مانند گوسفند و گاو که داراى سم شکافته مى باشند) نیز اطلاق شده زیرا سمهاى آنها شبیه ناخن است ، و نیز به پاى شتر که نوک پاى او یکپارچه است و شکافى ندارد گفته اند.
بنابراین از آیه فوق چنین استفاده مى شود که تمام حیواناتى که سم چاک نیستند اعم از چهارپایان یا پرندگان ، بر یهود تحریم شده بود.
از سفر لاویان تورات کنونى فصل 11 نیز همین معنى اجمالا استفاده مى شود آنجا که مى گوید:
از میان به

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره انعام آیه 141 تا 146

تحقیق در مورد تفسیر سوره تکویر

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد تفسیر سوره تکویر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره تکویر


تحقیق در مورد تفسیر سوره تکویر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه25

 

فهرست مطالب

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 172

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 177

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 176

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 175

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 180

ََآیه 1 - 9
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا الشمْس کُوِّرَت (1) وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت (2) وَ إِذَا الجِْبَالُ سیرَت (3) وَ إِذَا الْعِشارُ عُطلَت (4) وَ إِذَا الْوُحُوش حُشِرَت (5) وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (6) وَ إِذَا النُّفُوس زُوِّجَت (7) وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سئلَت (8) بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت (9)

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 170

  ترجمه :


بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 -
در آن هنگام که خورشید درهم پیچیده شود.
2 -
و در آن هنگام که ستارگان بى فروغ شوند.
3 -
و در آن هنگام که کوهها بحرکت در آیند.
4 -
و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود.
5 -
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.
6 -
و در آن هنگام که دریاها بر افروخته شوند.
7 -
و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد.
8 -
و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤ ال شود،
9 -
که به کدامین گناه کشته شدند؟!

 تفسیر :

 


آن روز که طومار کائنات پیچیده شود
در آغاز این سوره چنانکه گفتیم به اشارات کوتاه و هیجان انگیز و تکان دهنده اى از حوادث هولناک پایان این جهان ، و آغاز رستاخیز بر خورد مى کنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مى دهد، و مجموعا هشت نشانه از این نشانه ها را بازگو مى کند.
نخست مى فرماید: ((در آن هنگام که طومار خورشید درهم پیچیده شود)) (اذا الشمس کورت ).
((کورت )) از ماده ((تکویر)) در اصل به معنى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است (همچون پیچیدن عمامه بر سر) این مطلبى است که از کتب مختلف لغت و تفسیر استفاده مى شود، و گاه آن را به ((افکندن )) یا ((تاریک شدن ))

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 171

چیزى گفته شده ، و به نظر مى رسد که این دو معنى نیز باز گشت به همان ریشه اول مى کند.
به هر حال منظور در اینجا پیچیده شدن نور خورشید، و تاریک شدن و جمع شدن حجم آن است .
مى دانیم خورشید در حال حاضر کره اى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه اى که تمام مواد آن به صورت گاز فشرده اى در آمده و در گرداگردش شعله هاى سوزانى زبانه مى کشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنها است ! و اگر کره زمین در وسط یکى از این شعله هاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مى شود!
ولى در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو مى نشیند، و آن شعله ها جمع مى شود، روشنایى آن به خاموشى مى گراید، و از حجم آن کاسته مى شود، و این است معنى ((تکویر))
و لذا در لسان العرب آمده است ((کورت الشمس : جمع ضوءها و لف کما تلف العمامة : معنى تکویر خورشید این است که نور آن جمع و پیچیده مى شود، همانگونه که عمامه را مى پیچند)).
این حقیقتى است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و ثابت خورشید تدریجا رو به تاریکى و خاموشى مى رود.
سپس مى افزاید: ((و در آن هنگام که ستارگان بى فروغ گشته و افول کنند)) (و اذا النجوم انکدرت ).
((انکدرت )) از ماده ((انکدار)) به معنى ((سقوط کردن و پراکنده شدن )) است ، و از ریشه ((کدورت )) به معنى ((تیرگى و تاریکى )) است ، و جمع میان هر دو معنى در آیه مورد بحث امکان پذیر است ، چرا که در آستانه قیامت ستارگان

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 172

هم فروغ و روشنایى خود را از دست مى دهند و هم پراکنده مى شوند و سقوط مى کنند و نظام جهان بالا درهم مى ریزد، همانگونه که در آیه 2 سوره انفطار آمده و اذا الکواکب انتثرت هنگامى که ستارگان فرو ریزند و پراکنده شوند و همانگونه که در آیه 8 سوره مرسلات آمده : و اذا النجوم طمست : ((و هنگامى که ستارگان محو و تاریک شوند)).
در سومین نشانه رستاخیز مى فرماید: ((و در آن هنگام که کوهها به حرکت در آیند)) (و اذا الجبال سیرت ).
همانگونه که قبلا نیز اشاره کرده ایم از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود که در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفى را طى مى کنند نخست به حرکت در مى آیند، و در آخرین مرحله به غبار پراکنده اى تبدیل مى شوند (شرح بیشتر در این باره را در همین جلد در تفسیر آیه 20 سوره نبا مطالعه فرمایید).
سپس مى افزاید: ((و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود)) (و اذا العشار عطلت )
((عشار)) جمع ((عشراء)) در اصل به معنى شتر ماده باردارى است که ده ماه بر حمل او گذشته ، و در آستانه آوردن بچه است یعنى چیزى نمى گذرد که شتر دیگرى از او متولد مى شود، و شیر فراوان در پستان او ظاهر مى گردد.
در آن روز که این آیات نازل گشت چنین شترى باارزشترین اموال عرب محسوب مى شد.
((عطلت )) از ماده تعطیل به معنى رها کردن بدون سرپرست و

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 173

چوپان است .
منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیسترین اموال خویش را فراموش مى کند.
مرحوم ((طبرسى )) در ((مجمع البیان )) نقل مى کند که بعضى ((عشار)) را به معنى ((ابرها)) گرفته اند، و ((عطلت )) به معنى تعطیل شدن باران آنها است ، یعنى در آن روز ابرها در آسمان ظاهر مى شود اما نمى بارد (ممکن است این ابرها ناشى از گازهاى مختلف یا ابرهاى اتمى و یا توده هاى گرد و غبار حاصل از متلاشى شدن کوهها در آستانه قیامت باشد که ابرهایى است بدون باران ).
ولى ((طبرسى )) مى افزاید: ((بعضى گفته اند تفسیر ((عشار)) به ((ابرها)) چیزى است که در لغت عرب شناخته نشده )).
اما با توجه به مطلبى که ((طریحى )) در ((مجمع البحرین )) آورده که ((عشار)) در اصل به معنى شتران باردار است ، و سپس به هر باردارى گفته شده ممکن است اطلاق آن بر ((ابرها))
نیز به خاطر آن باشد که آنها نیز غالبا باردارند، هر چند ابرهایى که در آستانه قیامت در صفحه آسمان ظاهر مى شود باردار نیست (دقت کنید).
بعضى نیز ((عشار)) را به معنى خانه ها یا زمینهاى زراعتى تفسیر کرده اند که در آستانه قیامت تعطیل مى گردد و از ساکنان و زراعت خالى مى شود.
ولى تفسیر اول از همه معروفتر است .
در آیه بعد مى افزاید: ((و در آن هنگام که حیوانات وحشى جمع مى شوند)) (و اذا الوحوش حشرت ).
همان حیواناتى که در حال عادى از هم دور بودند، و از یکدیگر مى ترسیدند

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 174

و فرار مى کردند، ولى شدت وحشت حوادث هولناک آستانه قیامت آنچنان است که اینها را گرد هم جمع مى کند، و همه چیز را فراموش ‍ مى کند، گویى مى خواهند با این اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.
و به تعبیر دیگر: وقتى آن صحنه هاى هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشى را از آنها مى گیرد با انسانها چه مى کند؟!
ولى بسیارى از مفسران معتقدند که آیه فوق اشاره به ((حشر حیوانات وحشى )) در دادگاه قیامت است که آنها نیز در عالم خود و در حدود آگاهى خویش مسؤ ولیتهایى دارند، و اگر ظلم و ستمى به یکدیگر کرده باشند در آنجا از آنها قصاص مى شود، و این آیه را شبیه آیه 38 سوره انعام مى دانند که مى گوید: و ما من دابة فى الارض و لا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فى الکتاب من شى ء ثم الى ربهم یحشرون : ((هیچ جنبنده اى در زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند وجود ندارد مگر اینکه امتهایى همانند شما هستند، ما چیزى را در این کتاب فروگذار نکردیم ، سپس همگى به سوى پروردگارشان جمع و محشور مى شوند)).
در زمینه حشر و حساب حیوانات بحث مشروحى در ذیل همان آیه در سوره انعام (جلد 5 صفحه 224 تا 227 داشتیم ) ولى آنچه در اینجا مى توان گفت این است که با توجه به اینکه آیات مورد بحث از نشانه هاى هولناک پایان دنیا و آغاز آخرت بحث مى کند تفسیر اول مناسبتر است .
سپس مى افزاید: ((و در آن هنگام که دریاها بر افروخته شود!)) (و اذا البحار سجرت ).
((سجرت )) از ماده ((تسجیر)) در اصل به معنى بر افروختن و به هیجان آوردن آتش است .

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 175

و اگر این تعبیر قرآن در گذشته براى مفسران عجیب بود امروز براى ما جاى تعجب نیست ، زیرا مى دانیم آب از دو ماده ((اکسیژن )) و ((هیدروژن )) ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال است ، بعید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یکپارچه آتش گردند.
بعضى این واژه را به معنى ((پر شدن )) تفسیر کرده اند، همان گونه که به تنور پر از آتش ((مسجر)) گفته مى شود، ممکن است زلزله هاى آستانه قیامت و متلاشى شدن کوهها سبب پر شدن دریاها گردد، و یا سنگهاى آسمانى در آنها فرو ریزد و پر شود و آبهاى متلاطم آن بر صفحه خشکیها جارى گردد و همه چیز را غرق کند.
سپس مى افزاید: ((و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد)) (و اذا النفوس زوجت ).
صالحان با صالحان ، و بدکاران با بدکاران ، اصحاب الیمین با اصحاب الیمین ، و اصحاب الشمال با اصحاب الشمال ، بر خلاف این دنیا که همه با هم آمیخته اند، گاه همسایه مؤ من ، مشرک است ، و گاه همسر صالح ، ناصالح ولى در قیامت که یوم الفصل و روز جداییها است این صفوف کاملا از هم جدا مى شوند.
در تفسیر این آیه احتمالات دیگرى نیز ذکر شده است از جمله اینکه : ارواح به بدنها بازمى گردند، یا نفوس بهشتى با حوریان تزویج و نفوس ‍ جهنمى با شیاطین قرین مى شوند، یا اینکه هر انسانى با دوست و رفیقش قرین مى گردد، بعد از آنکه مرگ میان آنها جدایى افکند، و یا هر انسانى با اعمالش قرین مى شود.

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 176

ولى تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد، و آیه 7 تا 11 سوره واقعه گواه آن است : و کنتم ازواجا ثلاثه فاصحاب المیمنة ، ما اصحاب المیمنة و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة و السابقون السابقون اولئک المقربون :
((در آن روز شما به سه گروه تقسیم خواهید شد: نخست اصحاب میمنه هستند چه اصحاب میمنه اى ؟ گروه دیگر اصحاب شمال و گروه شومند، و چه گروه شومى ؟ و سومین گروه پیشگامان پیشگامند و آنها مقربانند)).
در حقیقت این آیه بعد از ذکر شش تحول عظیم که از مقدمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بزرگ یعنى روزى که هر کس با قرین خود همراه مى گردد اشاره مى کند
سپس به سراغ یکى دیگر از حوادث رستاخیز رفته مى افزاید: ((و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤ ال مى شود)) (و اذا الموءودة سئلت ).
((به کدامین گناه کشته شدند؟!)) (باى ذنب قتلت ).
((موءودة )) از ماده ((واءد)) (بر وزن وعد) به معنى دخترى است که زنده در زیر خاک دفن شده ، بعضى گفته اند ریشه آن به معنى ثقل و سنگینى است ، و چون این دختران را در گور دفن مى کنند و خاک به روى آنها مى ریزند، این تعبیر درباره آنها به کار رفته است .
در بعضى از روایات در تفسیر این آیه توسعه داده شده ، تا آنجا که شامل هر گونه قطع رحم ، و یا قطع مودت اهل بیت (علیهم السلام ) مى شود.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤ ال شد فرمود: من قتل فى مودتنا: ((منظور کسانى است که در طریق محبت

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 177

و دوستى ما کشته مى شوند)).
در حدیث دیگرى آمده است که شاهد این سخن آیه قربى است قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى : ((بگو: من هیچ پاداشى در برابر دعوت نبوت از شما نمى طلبم جز محبت اهلبیتم )).
البته ظاهر آیه همان تفسیر اول است ، ولى ملاک و مفهوم آن قابل چنین توسعه اى مى باشد.

  نکته : نکته ها:

 


1 - زنده به گور کردن دختران :
یکى از دردناکترین و وحشیانه ترین پدیده هاى عصر جاهلیت عرب پدیده ((واءد)) است که در قرآن مجید مکرر به آن اشاره شده .
گرچه بعضى معتقدند که این جنایت در همه قبائل عرب عمومیت نداشته ، و تنها در قبیله ((کنده )) (یا بعضى از قبائل دیگر) بوده است ، ولى مسلما مساءله نادرى نیز محسوب نمى شده ، و گرنه قرآن با این تاءکید و به طور مکرر، روى آن صحبت نمى کرد.
ولى به هر حال این کار به قدرى وحشتناک است که حتى موارد نادر آن ، قابل دقت و بررسى است .
مفسران گفته اند: در جاهلیت عرب ، هنگامى که وقت وضع حمل زن فرا مى رسید، حفره اى در زمین حفر مى کرد و بالاى آن مى نشست ، اگر نوزاد دختر بود، آن را در میان حفره پرتاب مى کرد، و اگر پسر بود، آن را نگاه مى داشت ، لذا یکى از شعراى آنها در همین زمینه با لحن افتخار آمیزى مى گوید:

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 178

سمیتها اذا ولدت تموت

 

و القبر صهر ضامن ذمیت

((نام آن نوزاد دختر را به هنگام تولد ((تموت )) (یعنى مى میرد در مقابل یحیى که مفهومش این است که زنده مى ماند) گذاشتم ! و قبر داماد من است که او را در بر گرفته و خاموش ساخته است !)).
عامل پیدایش این جنایت ، امور مختلفى بوده است از جمله : عدم ارزش زن به عنوان یک انسان در جامعه جاهلى .
مساءله فقر شدید که بر آن جامعه حاکم بوده ، مخصوصا با توجه به اینکه دختران همانند پسران قادر بر تولید اقتصادى نبودند، و در غارتگریها شرکت نداشتند.
همچنین این فکر که در جنگهاى فراوان قبیله اى آن روز، ممکن بود دختران به اسارت در آیند، و به اصطلاح نوامیس آنها به دست بیگانگان بیفتد و از این راه لکه ننگى بر دامنشان بنشیند، در این کار بى اثر نبود.
این عوامل چند گانه دست به دست هم داد، و پدیده وحشتناک ((واءد)) و زنده به گور کردن دختران را به وجود آورده بود.
با نهایت تاءسف این مساءله به اشکال دیگرى در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایى مى کند، در شکل آزادى سقط جنین که به صورت قانونى در بسیارى از کشورهاى به اصطلاح متمدن رواج یافته اگر عرب جاهلى بعد از تولد نوزادان را مى کشت انسانهاى متمدن عصر ما آن را در شکم مادر مى کشند! شرح بیشترى در این زمینه در جلد 11 صفحه 270 تا 274 نوشته ایم (ذیل آیه 59 سوره نحل ).

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 179

2 - قابل توجه این که قرآن مجید به قدرى این مساءله را زشت و منفور شمرده ، و با آن برخورد قاطع کرده است که حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مساءله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر مى شمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسانها و مخصوصا انسانهاى بى گناه ، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان مى دهد.
3 -
نکته دیگرى که توجه به آن در اینجا لازم است این که قرآن نمى گوید از قاتلین سؤ ال مى کنند، بلکه مى گوید از این کودکان معصوم سؤ ال مى شود که گناهشان چه بوده است که چنین بى رحمانه کشته شدند؟ گویى قاتلین ارزش بازپرسى را هم ندارند، بعلاوه شهادت و گواهى این مقتولین به تنهایى کافى است

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 180

ََآیه 10 - 14
وَ إِذَا الصحُف نُشِرَت (10) وَ إِذَا السمَاءُ کُشِطت (11) وَ إِذَا الجَْحِیمُ سعِّرَت (12) وَ إِذَا الجَْنَّةُ أُزْلِفَت (13) عَلِمَت نَفْسٌ مَّا أَحْضرَت (14)

  ترجمه :


10 -
و در آن هنگام که نامه هاى اعمال گشوده شود.
11 -
و در آن هنگام که پرده از روى آسمان بر گرفته شود.
12 -
و در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد.
13 -
و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود.
14 -
آرى در آن موقع هر کس مى داند چه چیزى را آماده کرده است !

 تفسیر :

 


آن روز معلوم شود که در چه کاریم همه ؟
به دنبال بحثى که در آیات گذشته در مورد مرحله اول رستاخیز یعنى مرحله ویرانى این جهان آمده بود، در آیات مورد بحث به مرحله دوم آن یعنى بروز و ظهور عالم دیگر و حسابرسى اعمال اشاره مى کند.
نخست مى فرماید: ((و در آن هنگام که نامه هاى اعمال گشوده شود))

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 181

(و اذا الصحف نشرت ).
((صحف )) جمع ((صحیفه )) در اصل به معنى چیز گسترده است ، مانند صفحه صورت ، و سپس به الواح و کاغذهایى که روى آن مطالبى را مى نویسند اطلاق شده است .
گشوده شدن نامه هاى اعمال در قیامت هم در برابر چشم صاحبان آنها است ، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همانگونه که در سوره اسراء آیه 14 آمده است : اقرء کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا.
و هم در برابر چشم دیگران است که خود تشویقى است براى نیکوکاران و مجازات و رنجى است براى بدکاران .
سپس مى افزاید: ((و در آن زمان که پرده از روى آسمان بر گرفته شود)) (و اذا السماء کشطت ).
((کشطت )) از ماده ((کشط)) (بر وزن کشف ) در اصل چنانکه ((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید: به معنى ((کندن پوست حیوان )) است ، و بنا به گفته ((ابن منظور)) در ((لسان العرب )) به معنى برداشتن پرده از روى چیزى نیز آمده است ، و لذا هنگامى که ابرها پاره شوند و متفرق گردند این تعبیر به کار مى رود.
منظور از آن در آیه مورد بحث این است که پرده هائى که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده ، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار مى رود، و انسانها حقایق عالم هستى را مى بینند، و همانطور که در آیات بعد مى آید دوزخ شعله ور، و بهشت به انسانها نزدیک مى گردد.
آرى روز قیامت ((یوم البروز)) است ، و حقایق اشیاء در آن روز ظاهر

 

تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 182

و آشکار مى گردد، و پرده از آسمان برداشته مى شود.
مطابق این تفسیر آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز، یعنى مرحله باز گشت انسانها به زندگى و حیات نوین است ، آیات قبل و بعد نیز ناظر به همین معنى است ، و اینکه بسیارى از مفسران آن را به معنى درهم پیچیده شدن آسمانها، و ناظر به حوادث مرحله اول رستاخیز یعنى فناى جهان دانسته اند بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا نه موافق معنى ریشه اى ((کشطت )) مى باشد که به معنى پوست کندن و پرده بر گرفتن است ، و نه با نظم آیات قبل و بعد سازگار است .
و لذا در آیه بعد مى افزاید: ((و در آن هنگام که دوزخ فروزان و شعله ور گردد)) (و اذا الجحیم سعرت ).

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره تکویر