هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تفسیر سوره کافرون

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد تفسیر سوره کافرون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره کافرون


تحقیق در مورد تفسیر سوره کافرون

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه7

 

فهرست مطالب ندارد 

 

آیات 1 - 6، سوره کافرون
سوره کافرون مکى است و شش آیه دارد.

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ(1)

لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(2)

وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(3)

وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ(4)

وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(5)

لَکمْ دِینُکُمْ وَ لىَ دِینِ(6)

 

 

ترجمه آیات

 

به نام اللّه بخشنده به عموم ، و مهربان به خواص .

بگو هان گروه کفر پیشه ! (1).

من نمى پرستم آنچه را که شما مى پرستید (2).

و شما هم نخواهید پرستید آنچه را که من مى پرستم (3).

من نیز براى همیشه نخواهم پرستید آنچه را شما مى پرستید (4).

و شما هم نخواهید پرستید آنچه را من مى پرستم (5).

دین شما براى خودتان و دین من هم براى خودم (6).

 

 

بیان آیات


در این سوره رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را دستور مى دهد به اینکه برائت خود از کیش وثنیت آنان را علنا اظهار داشته ، خبر دهد که آنها نیز پذیراى دین وى نیستند، پس نه دین او مورد استفاده ایشان قرار مى گیرد، و نه دین آنان آن جناب را مجذوب خود مى کند، بنابر این نه کفار مى پرستند آنچه را که آن جناب مى پرستد، و نه تا ابد آن مى پرستد آنچه را که ایشان مى پرستند، پس کفار باید براى ابد از سازشکارى و مداهنه آن جناب مایوس باشند.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 645

مفسرین در اینکه این سوره مورد بحث مکى است و یا مدنى اختلاف کرده اند، و از ظاهر سیاقش بر مى آید که در مکه نازل شده باشد.
روایاتى راجع به زخم زبان در ((یا ایّها الکافرون ...)) به گروهى معهود و معین ازکفار بوده و ((و لا انتم عابدون ما اعبد)) اخبار غیبى از آینده است صفحه

قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ


ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است نه تمامى کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را مامور کرده از دین آنان بیزارى جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع مى ورزید.

لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ


از این آیه تا آخر سوره آن مطلبى است که در جمله ((قل یا ایها الکافرون )) مامور به گفتن آن است ، و مراد از ((ما تعبدون )) بت هایى است که کفار مکه مى پرستیدند، و مفعول ((تعبدون )) ضمیرى است که به ماى موصول بر مى گردد، و با اینکه مى توانست بفرماید: ((ما تعبدونه )) اگر ضمیر را حذف کرده براى این بود که کلام دلالت بر آن مى کرده ، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤ ال و جواب در جمله هاى ((اعبد)) و ((عبدتم )) و ((اعبد)) مى آید چون در آنها هم باید مى فرمود: ((اعبده )) و ((عبدتموه )) و ((اعبده )).
و جمله ((لا اعبد)) نفى استقبالى است ، براى اینکه حرف ((لا)) مخصوص نفى آینده است ، همچنان که حرف ((ما)) براى نفى حال است ، و معناى آیه این است که من ابدا نمى پرستم آنچه را که شما بت پرستان امروز مى پرستید.

وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ


این جمله نیز نفى استقبالى نسبت به پرستش کفار بر معبود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است ، و این خبرى غیبى از این معنا است که کفار معهود، در آینده نیز به دین توحید در نمى آیند.
این دو آیه با انضمام امر ((قل )) که در آغاز سوره است ، این معنا را به دست مى دهد که گویا رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به کفار فرموده : پروردگار من مرا دستور داده به اینکه به طور دائم او را بپرستم ، و اینکه به شما خبر دهم که شما هرگز و تا ابد او را نمى پرستید، پس تا ابد اشتراکى بین من و شما در دین واقع نخواهد شد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 646

بنابر این آیه شریفه در معناى آیه ((لقد حق القول على اکثرهم فهم لا یومنون ))، و آیه شریفه زیر است که مى فرماید: ((ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یومنون )).
در آیه مورد بحث جا داشت بفرماید: ((و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهید پرستید کسى را که من مى پرستم ))، چون بین معبود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسیار است ، یکى این است که معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى که از آن تعبیر مى کند موصول مخصوص بى شعوران یعنى کلمه ((ما)) است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور کلمه ((من - کسى که )) است ، پس چرا در آیه مورد بحث بجاى این کلمه ، کلمه ((ما)) را بکار برده ؟ پاسخش این است که منظور صرفا مطابقت این آیه با آیه ((لا اعبد ما تعبدون )) است .
وجه تکرار مضمون سابق در ((و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد)) صفحه

وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ


این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاءکید آن تکرار شده ، نظیر تکرارى که در آیه ((کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون )) آمده ، و نیز تکرارى که در آیه ((فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر)) آمده است .
بعضى از مفسرین در توجیه اینکه چرا بین دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا کلمه ((ما)) در دو جمله ((ما عبدتم )) و ((ما اعبد)) موصوله نیست ، بلکه مصدریه است ، و معناى آیه این است که : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستید، و شما نحوه پرستش مرا نخواهید پرستید، و خلاصه نه من شریک شما در پرستش هستم و نه شما شریک منید، نه در عبادت مشترکیم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است که خدا تشریعش کرده ، و عبادت شما چیزى است که خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده اید،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 647

و بنابر این توجیه ، دو آیه مورد بحث تکرار و تاءکید دو آیه قبل نیستند، ولى عیبى که در این توجیه است این است که از نظر عبارت آیه بعید به ذهن مى رسد، و ان شاء اللّه در بحث روایتى آینده وجهى لطیف براى تکرار دو آیه خواهد آمد.
بیان اینکه آیه : ((لکم دینکم ولى دین )) اخبار از اینست که کافران مخاطب پیامبر (صلىالله علیه و آله ) به دین او نخواهند گروید. چند وجه دیگر در معناى این آیه

لَکمْ دِینُکُمْ وَ لىَ دِینِ


این آیه به حسب معنا تاءکید مطلب گذشته ، یعنى مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است ، و لام در ((لکم )) و در ((لى )) لام اختصاص است ، مى فرماید: دین شما که همان پرستش بت ها است مخصوص خود شما است ، و به من تعدى نمى کند، و دین من نیز مخصوص خودم است ، شما را فرا نمى گیرد.
در اینجا ممکن است به ذهن کسى برسد که این آیه مردم را در انتخاب دین آزاد کرده ، مى فرماید هر کس دلش خواست دین شرک را انتخاب کند، و هر کس خواست دین توحید را برگزیند. و یا به ذهن برسد که آیه شریفه مى خواهد به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دستور دهد که متعرض دین مشرکین نشود. و لیکن معنایى که ما براى آیه کردیم این توهم را دفع مى کند، چون گفتیم آیه شریفه در مقام این است که بفرماید شما به دین من نخواهید گروید و من نیز به دین شما نخواهم گروید، و اصولا دعوت حقه اى که قرآن متضمن آن است ، این توهم را دفع مى کند.
بعضى از مفسرین براى دفع این توهم گفته اند: کلمه دین در آیه شریفه به معناى مذهب و آئین نیست ، بلکه به معناى جزا است مى فرماید: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است .
بعضى دیگر گفته اند: در این آیه مضافى حذف شده ، و تقدیرش ((لکم جزاء دینکم ولى جزاء دینى )) مى باشد، یعنى جزاى دین شما مال شما، و جزاى دین من مال من . ولى این دو وجه دور از فهم است .
بحث روائى

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 648

در الدر المنثور آمده که ابن جریر، ابن ابى حاتم ، و ابن انبارى در کتاب ((المصاحف ))، از سعید بن میناء مولاى ابى البخترى روایت کرده اند که گفت : ولید بن مغیره و عاصى بن وائل و اسود بن مطلب و امیه بن خلف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را دیدند و گفتند: اى محمد بیا خدایانمان را روى هم بریزیم ، ما خداى تو را بپرستیم و تو خدایان ما را در نتیجه غائله و کدورت بین ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها مشترک باشیم ، و بالاخره یا معبود ما حق است و یا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحیح تر بود سر تو بى کلاه نمانده ، و از عبادت آنها حظى برده اى ، و اگر معبود تو حق و صحیح تر از معبود ما باشد سر ما بى کلاه نمانده ، از پرستش او بهره مند شده ایم . در پاسخ این پیشنهاد خداى تعالى این سوره را نازل کرد که بگو: هان اى کفار! من هرگز نمى پرستم آنچه را که شما مى پرستید، تا آخر سوره .
مؤ لف : مرحوم شیخ در امالى به سند خود از میناء از عده اى از اصحاب امامیه قریب به این معنا را روایت کرده .
و در تفسیر قمى از پدرش از ابن ابى عمیر روایت کرده که گفت : ابو شاکر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤ ال کرد، که مگر یک سخنگوى حکیم اینطور حرف مى زند که در یک سطر مطلبى را دو بار بگوید و تکرار کند؟ ابى جعفر احول جوابى از این اشکال نداشت .
ناگزیر به طرف مدینه روان شد، و در مدینه از امام صادق (علیه السلام ) پرسید حضرت فرمود: سبب نزول این سوره و تکرار مطلبش این بود که قریش به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) پیشنهاد کرده بود، بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحه اى کنیم ، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را، باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عین سخن آنان را یعنى تکرار مطلب را بکار برد، آنها گفته بودند یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: ((لا اعبد ما تعبدون ))، آنها گفته بودند و یک سال ما خداى تو را، در پاسخ فرمود ((و لا انتم عابدون ما اعبد))، آنها گفته بودند باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: ((و لا انا عابد ما عبدتم ))، آنها گفته بودند و یک سال ما خداى تو را در پاسخشان فرمود: ((و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم و لى دین )).

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 649

ابوجعفر احول وقتى این پاسخ را شنید نزد ابى شاکر رفت ، و جواب را بدو گفت ، ابوشاکر گفت : این جواب مال تو نیست این را شتر از حجاز بدینجا حمل کرده ، (یعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته اى و پاسخ را از او گرفته اى ).
مؤ لف : مفاد تکرار در کلام قریش این است که بیا تا به آخر عمر یک سال تو خدایان ما را و یک سال ما خداى تو را بپرستیم .

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره کافرون

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه1025

 

فهرست مطالب ندارد 

یات 1 - 8، سوره جمعه
سوره جمعه مدنى است و بیست و یک آیه دارد

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسبِّحُ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ(1)

هُوَ الَّذِى بَعَث فى الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِینٍ(2)

وَ ءَاخَرِینَ مِنهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(3)

ذَلِک فَضلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ(4)

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسفَارَا بِئْس مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِینَ(5)

قُلْ یَأَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(6)

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظلِمِینَ(7)

قُلْ إِنَّ الْمَوْت الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَقِیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عَلِمِ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(8)

 

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 443

 

ترجمه آیات

 

به نام خداوند بخشاینده مهربان . هر چه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهى منزه و پاک و مقتدر و داناست مشغولند (1).

اوست خدایى که میان عرب امى (یعنى قومى که خواندن و نوشتن هم نمى دانستند) پیغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحى خدا تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوى و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهى بودند (2).

و نیز قوم دیگرى را (که به روایت از پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مراد عجمند) چون به عرب (در اسلام ) ملحق شوند هدایت فرماید که او خداى مقتدر و همه کارش به حکمت و مصلحت است (3).

این (رسالت و نزول قرآن ) فضل و کرامت خداست که آن لطف را در حق هر که بخواهد مى کند و خدا را (بر خلق ) فضل و رحمت نامنتهاست (4).

وصف حال آنان که تحمل (علم ) تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حمارى ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد) آرى قومى که مثل حالشان این که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار مردم بدى هستند و خدا هرگز (براه سعادت ) ستمکاران را رهبرى نخواهد کرد (5).

اى رسول ما جهودان را بگو اى جماعت یهود اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدائید نه مردم دیگر پس تمناى مرگ کنید اگر راست مى گویید (که علامت دوستان خدا آرزوى مرگ و شوق لقاى به خداست ) (6).

و حال آنکه در اثر آن کردار بدى که به دست خود (براى آخرت خویش ) پیش فرستاده اند ابدا آرزوى مرگ نمى کنند (بلکه از آن ترسان و هراسانند) و خدا از کردار ستمکاران آگاهست (7).

اى رسول ما (به جهودان ) بگو عاقبت مرگى که از آن مى گریزید شما را البته ملاقات خواهد کرد و پس (از مرگ ) به سوى خدایى که داناى پیدا و پنهانست باز مى گردید و او شما را به آنچه (از نیک و بد) کرده اید آگاه مى سازد (8).


اشاره به مطالب سوره جمعه

 

بیان آیات


این سوره به بیانى کاملا انگیزنده ، مسلمین را وادار مى کند که نسبت به نماز جمعه اهتمام بورزند، و آنچه در به پاداش تنش لازم است فراهم سازند، چون نماز جمعه از شعائر بزرگ خدا است که تعظیم و اهتمام به امر آن ، هم دنیاى مردم را اصلاح مى کند، و هم آخرتشان را، و خداى تعالى بیان این مطلب را با تسبیح و ثناى بر خود آغاز کرد که در میان قومى امى رسولى از خود آنان مبعوث کرد تا آیات او را بر آنان بخواند، و با اعمال صالح و اخلاق پاک تزکیه شاءن کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد و به همین منظور کتاب خدا و معارف دینش را به بهترین وجهى بر آنان و افرادى که به آنان ملحق مى شوند، و نسل هاى بعد از آنان تحمیل کرد،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 444

و زنهارشان داد از این که مثل یهود نباشند که خداى تعالى تورات را بر آنان تحمیل کرد، ولى آنان آن را حمل نکردند، و به معارف آن معتقد نشدند، و به احکامش عمل نکردند، در نتیجه مانند الاغى شدند که بارش کتاب باشد.
و در آخر به عنوان نتیجه دستور مى دهد که وقتى بانک نماز جمعه بلند مى شود بازار و دادوستد را رها نموده ، به سوى ذکر خدا بشتابند. و نیز افرادى را که خلاف این دستور عمل مى کنند، و رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را در حالى که مشغول خطبه نماز است رها نموده ، به سوى دادوستد مى روند، سرزنش مى کند، و این رفتار را نشانه آن مى داند که این گونه افراد معارف کتاب خدا و احکامش را نپذیرفته اند. این سوره در مدینه نازل شده است .
معناى اینکه آنچه در آسمان و زمین است خدا را تسبیح مى کنند

یُسبِّحُ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ


کلمه ((تسبیح )) به معناى منزه دانستن است . وقتى مى گوییم : ((سبحان اللّه )) معنایش این است که طهارت و نزاهت از همه عیوب و نقائص را به او نسبت مى دهیم .
و اگر از تسبیح ، در آیه با صیغه مضارع تعبیر کرده ، براى این است که استمرار را بفهماند. پس معناى آن این نیست که نامبردگان ، در آینده تسبیح مى کنند، بلکه معنایش این است که همواره و مستمرا تسبیح مى کنند. و کلمه ((ملک )) - به فتح میم و کسر لام - کسى است که مقام حکمرا نى در نظام جامعه مختص به او است . و کلمه ((قدوس )) صیغه مبالغه از قدس است ، که آن نیز به معناى نزاهت و طهارت است . و کلمه ((عزیز)) به معناى مقتدرى است که هر گز شکست نمى پذیرد. و کلمه ((حکیم )) به معناى متقن کار، و کسى است که هیچ عملى از وى از جهل و گزاف ناشى نمى شود، هر چه مى کند با علم مى کند، و براى آن مصالحى در نظر مى گیرد.
این آیه شریفه مقدمه و زمینه چینى است براى آیه بعدى ، یعنى ((هو الذى بعث ...)) که متعرض مساءله بعثت رسول اللّه است ، و مى فرماید: غرض از بعثت او این بود که مردم به کمال و به سعادت برسند، و بعد از ضلالتى آشکار که داشتند هدایت گردند.
و اما اینکه چگونه آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح مى کنند؟ جوابش این است که موجودات آسمانى و زمینى (همان طور که با آنچه از کمال دارند از کمال صانع خود حکایت مى کنند همچنین ) با نقصى که در آنها است و جبران کننده آن خدا است ، و با حوائجى که دارند و برآورنده اش خدا است ، خدا را از هر نقص و حاجت منزه مى دارند، چون هیچ حاجت و نقصى نیست مگر آن که تنها کسى که امید برآوردن آن حاجت و جبران کردن آن نقص در او مى رود خداى تعالى است ، پس ‍ خود او مسبح و منزه از هر نقص و حاجت است ،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 445

و در نتیجه حکمرانى در نظام تکوین در بین خلق و بر طبق دلخواه هم ، تنها حق او است . و همچنین حکمرانى و تشریع قانون در نظام تشریع و در بندگانش به هر طور که صلاح بداند خاص او است ، و او ملکى است که مى تواند در اهل مملکتش حکم براند، و بر اهل مملکت است که او را اطاعت کنند.
مقتضیات منزه بودن خداى تعالى از هر نقص و حاجت
یکى دیگر از مقتضیات نزاهتش این است که اگر در نظام تشریع براى خلق خود دینى تشریع مى کند، از این جهت نیست که احتیاجى به عبادت و اطاعت آنان داشته باشد، و بخواهد با عبادت آنان نقصى از خود جبران و حاجتى از خود برآورد، چون او قدوس و منزه از هر نقص ‍ و حاجت است .
یکى دیگر این است که اگر دینى براى خلقش تشریع کرد و آن را به وسیله رسولش به اطلاع خلق رسانید، و خلق دعوت آن رسول را نپذیرفتند، و در نتیجه خدا را اطاعت و عبادت نکردند، نقصى بر ساحت مقدسش ‍ عارض نمى شود، و بر دامن کبریائى اش گردى نمى نشیند، و نه چنان است که خلق او را شکست داده باشند، چون او عزیز است ، یعنى مقتدرى است شکست ناپذیر.
و باز اگر به مقتضاى ملک بودن و قدوس و عزیز بودنش دینى براى بندگانش تشریع مى کند، ممکن نیست بیهوده و بدون نتیجه تشریع کرده باشد، براى اینکه او حکیم على الاطلاق است ، آنچه مى کند جز به خاطر مصلحتى که دارد نمى کند، و نیز آنچه اراده مى کند جز به نفع بندگانش و خیرى که به خود آنان عاید شود نمى کند، تنها سعادت دنیا و آخرت آنان را در نظر دارد.
و کوتاه سخن اینکه : تشریع دین ، و انزال کتب آسمانى ، و بعث رسولان براى تلاوت آیات آن کتاب براى مردم ، و تزکیه و تعلیم خلق ، همه اش ‍ فضل و منتى از خدا، و به همین جهت در آیه بعدى منت آن فضل را بر مردم مى گذارد و مى فرماید:
مقصود از ((امیین ))

هُوَ الَّذِى بَعَث فى الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ ...


کلمه ((امیین )) جمع کلمه ((امى )) است ، یعنى کسى که قادر بر خواندن و نوشتن نیست . و منظور از بى سوادان - به طورى که گفته شده - مردم عرب هستند، که در عصر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) بیشترشان بى سواد بودند، و جز افرادى انگشت شمار قادر بر خواندن و نوشتن نبودند، و خود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم صرفنظر از رسالتش از همان اکثریت بود، و لذا فرمود: ((هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم )): او کسى است که در میان مردمى بى سواد رسولى از جنس خود آنان و براى همه آنان مبعوث کرد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 446

بعضى احتمال داده اند که مراد از کلمه ((امیین )) مشرکین باشند، یعنى غیر اهل کتاب ، به شهادت اینکه قرآن کریم از یهودیان نقل مى کند که گفتند: ((لیس علینا فى الامیین سبیل )).
لیکن این احتمال درست نیست ، براى اینکه در ذیل آیه مى فرماید: ((یتلوا علیهم آیاته )) یعنى او را مبعوث کرد تا آیات خدا را بر آن امیین بخواند، و اگر منظور ازکلمه مشرکین باشند، باید بگوییم که آیاتى از قرآن تنها بر مشرکین خوانده مى شده ، و حال آنکه هیچ آیه اى در قرآن نیست که مخصوص غیر عرب ، و غیر اهل کتاب باشد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از امیین اهل مکّه باشد، براى مکه را ((ام القرى )) مى گفتند. این نیز درست نیست ، براى اینکه با مدنى بودن سوره مناسبت ندارد، زیرا بوى آن مى دهد که ضمیر در ((یزکیهم )) و در ((یعلمهم )) به مهاجرین و سایر مسلمانان اهل مکّه که بعد از فتح ، اسلام آوردند و به نسلهاى بعد ایشان برگردد. و این از مذاق قرآن به دور است .
اشاره به عدم منافات بین امى بودن پیامبر(ص ) و مبعوث شدنش در امیین ، با جهانىبودن دعوت آن جناب
ممکن است از آیه شریفه این معنا به ذهن کسى خطور کند، که مبعوث شدن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در بین مردم امى ، و امى بودن خود آن جناب منافات دارد با اینکه آن جناب مبعوث بر آنان و بر عموم بشر باشد، لذا براى دفع این توهم مى گوییم : خیر، هیچ منافاتى ندارد، که آن جناب در بین امى ها مبعوث شده باشد، و آیات خدا را به آنان تعلیم داده ، تزکیه شان کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد، و کتابش ‍ هم به لغت آنان باشد، و در عین حال مبعوث به همه جهانیان باشد، براى اینکه همه آنچه که گفته شد مربوط به مرحله اول دعوت است ، و به همین در همان اوائل دعوت متعرض سایر ملل و سایر اقطار عالم نشد، همین که دعوتش مستقر گردید، و تا حدى حکومت اسلامى پایدار شد، آن وقت شروع کرد به دعوت یهود و نصارى و مجوس ، و نامه نگارى به سران کشورهاى آن روز.
همچنان که مى بینیم در دعاى ابراهیم (و اسماعیل ) هم (که بعثت خاتم الانبیاء استجابت آن دعا است ) بنابه حکایت قرآن آمده : ((ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امهم سلمه ... ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة ))،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 447

و دعاى آن جناب شامل همه آل اسماعیل مى شود، چه عرب مضر باشند، و چه نباشند، چه اهل مکّه باشند، و چه نباشند، علاوه بر اینکه منافات ندارد که آن جناب مبعوث به سوى آل اسماعیل و غیر ایشان باشد.
((یتلوا علیهم آیاته )) - یعنى آیات کتاب خدا را بر آنان بخواند باامى است ، و این جمله صفت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است .
مراد از تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت
((و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة )) - کلمه ((تزکیه )) که مصدر ((یزکیهم )) است ، مصدر باب تفعیل است ، و مصدر ثلاثى مجرد آن ((زکات )) است ، که به معناى نمو صالح است ، نموى که ملازم خیر و برکت باشد، پس تزکیه آن جناب مردم را به معناى آن است که ایشان را به نموى صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند، و حالشان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگى کنند، و سعید بمیرند.
و منظور از ((تعلیم کتاب )) بیان الفاظ و تفسیر معانى مشکل ، و مشتبه آنست . در مقابلش ((تعلیم حکمت )) است که عبارتست از معارف حقیقتى که قرآن متضمن آنست ، و اگر از قرآن یکبار تعبیر به آیات کرده ، و فرموده : ((یتلوا علیهم ایاته )) و بار دیگر تعبیر به کتاب نموده و فرموده و ((یعلمهم الکتاب )) براى این بوده که - به گفته بعضى - بفهماند براى هر یک از این دو عنوان نعمتى است که خدا به سبب آن بر بشر منت نهاده .
و وجه مقدم آوردن تزکیه در جمله : ((و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة ))
در آیه شریفه مساءله تزکیه را قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر کرده ، و در دعاى ابراهیم که چند سطر قبل نقل شد تعلیم کتاب و حکمت را جلوتر از تزکیه ذکر کرد، و این بدان جهت بوده که آیه مورد بحث در مقام توصیف تربیت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است مؤ منین امت را، و در مقام تربیت ، تزکیه مقدم بر تعلیم علوم حقه و معارف حقیقیه است . و اما در دعاى ابراهیم مقام ، مقام تربیت نبود، تنها دعا و درخواست بود، از خدا مى خواست که این زکات و علم به کتاب و حکمت را به ذریه اش بدهد، و معلوم است که در عالم تحقق و خارج ، اول علم پیدا مى شود، بعد تزکیه ، چون تزکیه از ناحیه عمل و اخلاق تحقق مى یابد، پس اول باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله عالم شد، و بعد به آنها عمل کرد تا به تدریج زکات (پاکى دل ) هم به دست آید.
((و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین )) - کلمه ((ان )) در این جمله مخفف ((ان )) است . این جمله مى خواهد بفرماید امت امى قبل از بعثت پیامبر در ضلالتى آشکار بودند. پس معلوم شد که آیه مورد بحث مشتمل است بر تسبیح ، و سپس حمد و سیاقى که دارد سیاق منت نهادن است که توضیحش خواهد آمد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 448

وَ ءَاخَرِینَ مِنهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ


((واو)) اول آیه ، کلمه ((آخرین )) را عطف مى کند بر ((امیین )) و ضمیر ((منهم )) به امیین برمى گردد، و حرف ((من )) در آن براى تبعیض است . مى فرماید: خداى تعالى مبعوث کرد در میان مردم امى و مردمى دیگر که هنوز به آنان ملحق نشده اند، و او عزیز است ، یعنى غالبى است که هرگز در اراده اش مغلوب نمى شود. و حکیم است ، یعنى هیچ وقت کار لغو و گزاف نمى کند.

ذَلِک فَضلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ


اشاره با کلمه ((ذلک )) به همان بعثت است ، و به خاطر اینکه آن را امرى بزرگ و قابل احترام معرفى کند با کلمه مذکور که مخصوص اشاره به دور مورد اشاره قرار داده . پس رسول خدا کسى است که به چنین امرى بزرگ و فضلى عظیم اختصاص یافته . و معناى آیه این است که : این بعث ، و اینکه آن جناب خدا را بخواند و مردم را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد، خود فضل و عطائى است از خداى تعالى که به هر کس مشیتش تعلق گیرد مى دهد، و مشیتش تعلق گرفت که آن را به محمد (صلوات اللّه علیه ) بدهد، و خدا داراى فضلى عظیم است .
البته این معنایى است که مفسرین براى آیه کرده اند، و احتمال مى رود کلمه ((ذلک )) اشاره به بعث تنها نباشد، بلکه به بعث باشد با نسبتى که به اطرافش دارد، یعنى به بعث کننده و بعث شده ، و مردمى که بعث براى آنها است ، آن وقت معناى آیه چنین مى شود: این بعث از فضل خدا است که آن را به هر کس بخواهد مى دهد، و فعلا خواسته است محمد (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را به آن مخصوص کند، در نتیجه او را براى رسالت خود اختیار کرد، و امت او را براى این کار انتخاب نمود و پیامبر را از میان آنان برگزید، و به سوى آنان گسیل داشت . این آیه و دو آیه قبلش ‍ یعنى آیه ((هو الذى بعث ... عظیم )) لحن امتنان را دارد.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسفَارَا ...


راغب مى گوید: کلمه ((سفر)) - به فتح سین و سکون فاء - به معناى پرده بردارى است که البته در خصوص اعیان استعمال مى شود، مانند سفر عمامه برداشتن عمامه از سر، و ((سفر خمار)) یعنى برداشتن نقاب از صورت - تا آنجا که مى گوید: و سفر - به کسر سین و سکون فاء - به معناى کتابى است که از حقائق پرده برمى دارد، و در قرآن آمده :

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 449

((کمثل الحمار یحمل اسفارا)).
و منظور از اینکه فرمود: ((مثل آنهایى که تورات بر آنان تحمیل شد)) به شهادت سیاق این است که تورات به آنان تعلیم داده شد. و مراد ازفرمود ((ولى آن را حمل نکردند)) این است که به آن عمل نکردند، ذیل آیه هم که مى فرماید ((بئس مثل القوم الذین کذبوا بایات الله )) مؤ ید و شاهد بر این معنا است . و منظور از ((کسانى که تورات تحمیلشان شد ولى آن را حمل نکردند)) یهودیانى است که خدا تورات را بر پیامبر آنان موسى (علیه السلام ) نازل کرد و او معارف و شرایع آن را تعلیمشان داد، ولى رهایش کردند، و به دستورات آن عمل ننمودند، لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد، و آنها را به الاغى تشبیه کرد که کتابهایى بر آن بار شده ، و خود آن حیوان هیچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتابها ندارد، و در نتیجه از حمل آن کتابها چیزى به جز خستگى برایش نمى ماند.
وجه ارتباط تشبیه یهود به حمار حامل اسفار با آیه مربوط به بعثت پیامبر اسلام (ص )
وجه اتصال این آیه به آیه قبلش این است که بعد از آنکه خداى تعالى سخن را با مساءله بعث پیامبرى امى آغاز کرد، و بر مسلمانان منت نهاد که از میان همه اقوام امى پیامبر را در بین آنان مبعوث کرد، تا کتاب را بر آنان بخواند، و تزکیه شان کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد و در نتیجه از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور هدایت بیرونشان نموده ، از حضیضجهل به اوج علم و حکمتشان برساند، و در آخر سوره هم به طور عتاب و توبیخ به رفتار آنان اشاره مى کند، که به جاى شکرگزارى در مقابل این منت چگونه به سوى و تجارت شتافتند، و پیامبر را در حال خطبه جمعه تنها گذاشتند، با اینکه نماز جمعه از بزرگترین مناسک دینى است .
در بین آن آغاز و این انجام سوره مثل مذکور را براى یهودیان آورد که تورات تحمیلشان شد، ولى آن حمل نکردند، و چون خرانى شدند که بار کتاب بر دوش دارند، و هیچ بهره اى از معارف و حکمتهاى آن ندارند. پس مسلمانان باید به امر دین اهتمام بورزند و در حرکات و سکنات خود مراقب خدا باشند، و رسول او را بزرگ بدانند، احترام کنند، و آنچه برایشان آورده ناچیز نگیرند، و بترسند از اینکه خشم خدا آنان را بگیرد، همان طور که یهود را گرفت ، و آنان را جاهلانى ستمگر خواند، و به خرانى که بار کتاب به دوش دارند تشبیهشان کرد.
در تفسیر روح المعانى وجه ارتباط آیه مورد بحث به آیه قبلش را چنین بیان داشته : آیه مورد بحث متضمن اشاره به همان مطلبى است که آیات قبل بیان مى کرد،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 450

و خلاصه اشاره مى کند به اینکه این رسول مبعوث را خداى تعالى بر طبق همان صفاتى مبعوث کرد که در تورات و به زبان انبیاى بنى اسرائیل بشارتش را داده بود، پس گویا فرموده : ((هو الذى بعث ...))، آن خدایى است که پیامبر مبشر در تورات را به همان نشانى ها مبعوث کرد که یکى از آن نشانى ها امى بودن ، و یکى دیگر مبعوث شدن در قومى امى است ، و مثل یهودیانى که آن بشارتها را دیده بودند، و این پیامبر را هم دیدند و یقین کردند که این همان است و باز ایمان نیاوردند، مثل حمار است .
ولى خواننده عزیز توجه دارد که این قول اولا تحکم است و ثانیا در سیاق آیه دلیلى بر صحت آن نیست .
استدلال علیه یهود با این بیان که اگر راست گویید آرزوى مرگ کنید

قُلْ یَأَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن کُنتُمْ صدِقِینَ


در این آیه شریفه علیه یهود استدلال شده ، استدلالى که دروغگویى یهود را در ادعایش که مى گوید ((ما اولیاى خداییم و دوستان و پسران او هستیم )) کاملا آشکار مى کند، و خداى تعالى ادعاهاى آنان را در قرآن حکایت کرده ، مى فرماید ((و قالت الیهود و النصارى نحن ابناء اللّه و احباوه )) و نیز مى فرماید: ((قل ان کانت لکم الدار الاخره عند اللّه خالصه من دون الناس )) و نیز فرموده : ((و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا)) که در آیه اولى خود را پسران و دوستان خدا، و در دومى مالکین منحصر خانه آخرت ، و در سومى دارندگان حق ورود به بهشت معرفى کرده اند.
و حاصل معناى آیه این است که : یهودیان را مخاطب قرار بده ، و به ایشان بگو: اى کسانى که کیش یهودیگرى را به خود بسته اید، اگر معتقدید که تنها شما اولیاى خدایید، و نه هیچ کس دیگر، و اگر در این اعتقادتان راست مى گویید، آرزوى مرگ کنید، و خریدار آن باشید، براى اینکه ولى خدا و دوست او باید دوستدار لقاى او باشد، شما که یقین دارید دوست خدایید، و بهشت تنها از آن شما است ، و هیچ چیزى میان شما و بهشت و خدا حائل نمى شود

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 451

مگر مردن ، باید مردن را دوست بدارید، و با از بین رفتن این یک حائل به دیدار دوست برسید، و در مهمانسراى او پذیرائى شوید، و از دار دنیاى پست که به جز هم و غم و محنت و مصیبت چیزى در آن نیست آسوده گردید.
بعضى از مفسرین گفته اند: اینکه کلمه ((اولیاء)) را اضافه به ((اللّه )) نکرد، و نفرمود: ((اولیاء اللّه )) بلکه فرمود: ((اولیاء لله )) براى اشاره به این است که ادعاى یهود خالى از حقیقت است .

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظلِمِینَ


خداى عزوجل بعد از پیشنهاد تمناى مرگ به یهودیان ، به پیامبر خود خبر مى دهد که این یهودیان هرگز تمناى مرگ نخواهند کرد، و این تمنا نکردنشان را تعلیل مى کند به آنچه در دنیا مرتکب شده اند، مى فرماید: یهودیان به خاطر

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

تحقیق در مورد ترجمه سوره یونس قسمت دوم

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد ترجمه سوره یونس قسمت دوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ترجمه سوره یونس قسمت دوم


 تحقیق در مورد ترجمه سوره یونس قسمت دوم

َلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:8

فهرست مطالب

114

هود بر قومش تحدی کرد و از خدایان آنها تبری جست.

163-162

115

هود برای پیروزی در مقابل قوم خود به خدا توکل می کند.

165-164

116

آیه: فان تولوا فثد ابلغتکم... اتمام حجت هود با قومش

165

117

آیه: و سیتخلف ربی قوما غیرکم و لا تضرونه... هود قومش را از عذاب الهی بیم می دهد.

166-165

118

آیه: و لما جاء امرنا نجینا... ایمان به خدا سبب نجات از عذاب الهی می شود.

167

119

نافرمانی از یک رسول نافرمانی از همه پیغمبران است چون همه به یک دین دعوت می کردند.

168-167

120

تکذیب آیات خدا عذاب و لعنت الهی را به دنبال خواهد داشت.

169-168

121

بحث روایتی آیات 50 الی 60 سوره مبارکه هود

170

122

سخنی درباره قصه هود

172-171

123

شخصیت معنوی هود

173

ð

آیات 61 الی 68 سوره مبارکه هود به همراه ترجمه آیات

175-174

124

صالح سومین پیغمبر است که به دعوت توحید برخاست و در امر خدا تحمل محنت و اذیت کرد.

175

125

آیه: هو انشاکم من الارض... حضرت صالح(ع) دلیل دعوتش را خحلقت انسان و هدف و غایت زندگی او می داند.

176-175

126

هیچ چیز غیر از خدا استقلال ندارد تا ما بخواهیم آن را واسطه بین خود و خدا قرار دهیم.

178-177

127

آیه: قالوا یا صالح قد کنت... قوم شهود ابتدا صالح را قبول داشتند اما با شنیدن دعوت او از او ناامید شدند.

178

128

دلیل ناامیدی قوم ثمود دعوت صالح به محو بت پرستی پدران آنها بوده می باشد.

179

129

آیه: قال یا قوم ارایتم ان کنت... مخالفت قوم ثمود با حق چیزی جز ضرر برای آنها ندارد.

180

130

آیه: و یا قوم هذه نافه الله... معجزه حضرت صالح

180

131

آیه: فعقروها فقال تمتعوا... بهره مند شدن مردم از زندگی دنیوی

181

132

آیه: فلما جاء امرنا نجینا صالحا... خارج شدن از زی عبودیت و کفران نعمتهای پروردگار سبب نزول عذاب می شود.

182-181

133

آیه: و اخذ الذین ظلموا... پایان کار ثمود و دعوت صالح و مجازات خدا نسبت به آنان

182

134

بحث روایتی آیات 61 الی 68 سورع مبارکه هود

86الی183

ð

گفتاری پیرامون قصه صالح در چند فصل

187

135

ثمود، قوم صالح

187

136

بعثت صالح

187

137

فراموش کردن خدا و سرافکاری سبب فرستادن صالح به سوی ثمود و بیان عاقبت کار آن.

189-188

138

شخصیت صالح(ع)

189

ð

آیات 69 الی 76 سوره مبارکه هود به همراه ترجمه آیات

190

139

آیه:«و لقد جائت رسلنا ابراهیم بالبشری.» بشارت فرشتگان به ابراهیم به خاطر اسحاق

192-191

140

آیه: فلما رای ایدیهم لا تصل الیه... فرشتگان از غذای مادی نخوردند و قرس مقدسی در ابراهیم به وجود آمد.

193

141

تاثر نفسانی از فضایل است که در انسان موجود است.

194

142

خدا به پیغمبران عصمت داده و عصمت فضیلت شجاعت را در دل تثبیت می کند.

195-194

143

آیه: وامراته قائمه فضحک... خوشحالی زن ابراهیم از بچه دار شدن

197-196

144

قصه اسحاق در تورات

197

145

آیه: قالت یا ویلتی الد... تاسف و تعجب زن ابراهیم از وضع به وجود آمده

198

146

آیه: قالوا اتعجبین من امر الله... ملائکه تعجب زن ابراهیم از موهبت الهی را برای او ناپسند می شمارند.

199

147

آیه: فلما ذهب عن ابراهیم... عذاب حتمی برای قوم لوط

200-199

148

آیه:«ان ابراهیم لحیم اواه منیب» ابراهیم حلیم بود و می خواست عذاب را از قوم لوط برگرداند.

201

149

آیه: یا ابراهیم اعرض عن هذا... عذاب الهی قطعی است و تغییر نخواهد کرد.

202-201

150

بحث روایتی آیات 69 الی 76 سوره مبارکه هود

210الی203

ð

گفتاری پیرامون داستان بشارت

211

151

بیان قصه بشارت(داستان ابراهیم) در پنج سوره مکی: هود، حجر، عنکبوت، صافات و ذاریات

216الی211

ð

آیات 77 الی 82 سوره مبارکه هود به همراه ترجمه آیات

217

152

آیه: و لما جائت رسلنا... برخورد لوط و قومش با ملائکه

219-218

153

آیه: و جائه قومه بهرعون الیه... عادت برگناه آن را آسان می کند همانند قوم لوط

219

154

آیه: قال یا قوم هؤلاء نباتی... لوط دختران خود را برای زناشویی به قومش عرضه داشت تا از گناه دست بردارند.

221- 220-219

155

آیه: قالو لقد علمت مالنا... قوم لوط ازدواج با زنان را ممنوع کرده بودند در عوض لواط را جایز می دانستند.

223-222

156

آیه: قال لوان لی بکم... لوط در جواب قصد قومش برای تعرض به میهمانانش(ملائکه) آرزو می کند که ای کاش قدرتی داشت تا بتواند قصد قومش را از میهمانانش دفع کند.

225-224

157

آیه: قالوا یا لوط انارسل... قوم لوط را دسترسی به فرستاگان(ملائکه) نبود.

225

158

عذاب حتمی بود و لوط می بایست به همراه خاندانش از بین قوم خود هجرت کند.

226

159

آیه: فلما جاء امرنا جعلنا... عذاب به وقوع پیوست و شهر قوم لوط با خاک یکسان شد.

228-227

160

آیه:«و ما هی من الظالمین ببعید.» تهدید ظالمین(مشرکان قوم پیغمبر(ص)

230-229

161

بحث روایتی آیات 77 الی 82 سوره مبارکه هود

240الی231

ð

گفتاری پیرامون قصه لوط در چند فصل

241

162

قصه لوط و قوم او در قرآن

241

163

پایان ماجرای قوم لوط

243-242

164

شخصیت معنوی لوط

243

165

لوط و افراد او در تورات

250الی242

ð

آیات 83 الی 95 سوره مبارکه هود به همراه ترجمه آیات

252-251

166

قصه شعیب و قوم او

253

167

آیه: والی مدین اخاهم شعیبا... شعیب بسوی اهل مدین فرستاده شد.

253

168

اهالی مدین با وجود فراوانی نعمت کم فروشی می کردند که عذاب را برای خود خریده بودند.

255-254

169

روز قیامت یا روز عذاب قطعی است و مفری از آن نیست.

255

170

آیه: و یا قوم اوفوا المکیال... شعیب قومش را از کم فروشی و فساد در زمین نهی می کند.

256-255

171

بیان کم فروشی و مضرات آن برای جامعه انسانی

257-256

172

آیه: بقیه الله خیرلکم ان کنتم... سودی که خدا برای مومنان تعیین کرده است بهتر است از کم فروشی

259-258

173

آیه: قالو یا شعیب اصلوتک... قوم شعیب می گویند، آزادیم و دین تو مالک ما نیست تا ما را از امر و نهی کند و با بردین پدرانمان هستیم(بت پرستی).

260-259

174

شعیب قریش را از بت پرستی و کم فروشی نهی میکند.

260

175

قوم شعیب دلیل بت پرستی خود را تبعیت از سنت پدران خود می دانند.

261

176

قوم شعیب کم فروشی را مجاز می دانستند.

261

177

قوم شعیب دعوت او را ناشی از نماز خواندن او می دانند و او را مسخره می کنند.

261

178

آیه: قال یا قوم ارایتم ان کنت... شعیب داشتن بینه را دلیل صدق مدعای خود می داند.

262

179

انسان موجود مختار و آزاد آفریده شده است اما بنابر زندگی اجتماعی که دارد و مصالح اجتماع می بایست از یک سری آزادی های خود دست بکشد.

264-263

180

شعیب پیشنهاد ترک بت پرستی و کم فروشی را به صلاح اجتماعی قوم خود می داند که با آزادی آنها منافات ندارد.

265-264

181

خداوند مالک همه چیز است و پدیدآورنده موجودات و رابط بین آنهایت که باید تنها بر او توکل کرد.

266

ð

گفتاری در معنی آزادی انسان در اعمال خود

267

182

انسان موجودی دارای شعور، اختیار و اراده است می تواند هر کاری می خواهد بکند و در عرصه اجتماعی نیز هیچکس نمی تواند بر او چیره شود و حقش را ضایع کند.

267

183

انسان نسبت به علل و اسباب عالم وجود هیچگونه آزادی ندارد و ناچار تبعیت از آنهاست از دو جهت: 1- روابط با سایر افراد اجتماع           2- رعایت قوانین و سنن جاری در جامعه

268-269-270

184

علل و اسباب نامبرده و مصالحی که این علل و اسباب بدان راهنمایی می کند اراده یا اذن خداست.

270

185

آیه: و یا قوم لا یجر منکم... شعیب قومش را از انکار دعوتش بر حذر می دارد که نزول عذاب را در پی خواهد داشت.

271

186

آیه: واستغفرو بکم ثم... خدا مهربان و آمرزنده و توبه پذیر است.

272-271

187

آیه: قالو یا شعیب ما نفقه کثیرا... قوم شعیب سخنان او را نمی فهمیدند و او را تهدید به مجازات کردند.

274-273

188

آیه: قال یا قوم ارهطی اعز... شعیب خطاب به قومش: خدا بر شما احاطه دارد به او احترام بگذارید.

274

189

آیه: و یا قوم اعملوا علی... شعیب قوم خود را شدیدا تهدید و لعنت می کند.

275-274

190

بحث روایتی آیات 83 الی 95 سوره مبارکه هود

278-277-276

ð

گفتاری پیرامون قصه شعیب و قوم او در قرآن

279

191

شعیب سومین رسول عرب و توضیحاتی پیرامون قوم او.

280-279

192

شخصیت معنوی شعیب

281-280

193

تورات قصه شعیب و قوم او را ذکر است و تنها در ضمن قصه قتل موسای قطبی به او اشاره کرده است.

281

ð

آیات 96 الی 99 سوره مبارکه هود به همراه ترجمه آیات

282

194

این آیات اشاره به قصه موسای کلیم که نام او بیش از همه انبیاء در قرآن آمده دارد.

282

195

آیه:«و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا و سلطان مبین» موسی به همراه معجزه به سوی قوم خود فرستاده شد.

283

196

انبیاء دو دسته اند: 1- برحسب پیشنهاد قومشان به آنها معجزه داده می شود.    2- در ابتدای بعثت خود معجزه دارند.

283

197

رسالت مرائیل نبووسی تنها مختص به بنی اسده

284

198

آیه: ای فرعون و ملاءه فاتبعو... ماموریت موسی تنها هدایت فرمون و بزرگان و اشراف قوم او می باشد.

285-284

199

آیه: یقدم قومه یوم القیمه... دلیل و پیشوای گمراهی قوم فرعون، خود او بود.

285

200

وعده عذاب سخت و نخستین برای فرعون و قوم او

287-286

201

آیه:«واتبعوا فی هذه لعنه و یوم القیمه بئس الرفدالمرفود.» پیروی کنندگان از فرعون در دنیا لعنت خدا(غرق شدن) و در روز قیامت هم عذاب الهی شامل حالشان خواهد شد.

287

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ترجمه سوره یونس قسمت دوم

تفسیر سوره تغابن

اختصاصی از هایدی تفسیر سوره تغابن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تفسیر سوره تغابن


تفسیر سوره تغابن

تقسیر کامل سوره تغابن به همراه آیات سوره و معنی


دانلود با لینک مستقیم


تفسیر سوره تغابن

تفسیر سوره صف

اختصاصی از هایدی تفسیر سوره صف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تفسیر سوره صف


تفسیر سوره صف

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 

تعداد صفحه:70

مقدمه

جلد هفتم آشنایی با قرآن مشتمل است بر تفسیر سوره‏های مبارکه صف ، جمعه ، منافقون و تغابن توسط شهید آیالله مطهری ، تاحدی که نوارهای آنها موجود بوده است . شرح این جلسات تفسیر در مقدمه جلد پنجم این مجموعه‏ ذکر شده است . این مجلد نیز همچون سایر مجلدات از محتوایی غنی و بیانی‏ روان برخوردار است . در این شماره ، به تناسب آیات ، برخی موضوعات‏ اجتماعی سیاسی مانند نماز جمعه و مساله نفاق مورد بحث قرار گرفته است

همچنین برخلاف مجلدات قبلی ، فهرستهای آیات قرآن کریم ، احادیث و غیره‏ در آخر کتاب اضافه شده است

از خداوند متعال توفیق بیشتر برای نشر مجلدات بعدی این مجموعه‏ خواستاریم
22
بهمن 1377 شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری


دانلود با لینک مستقیم


تفسیر سوره صف