هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد معراج پیامبر در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد معراج پیامبر در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معراج پیامبر در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن


تحقیق در مورد معراج پیامبر در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

فهرست مطالب

معراج پیامبر صلی الله علیه و آله در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن

توجیهات عقلانی معراج

توجیه نخست

مقدمه

 

بحث از واقعة شگفت انگیز و محیرالعقول معراج پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از جمله مباحث جنجال برانگیزی به شمار می‌اید که از دیرباز تاکنون، بر سر زبان و قلم دوست و دشمن جریان داشته است. برخی از اندیشمندان و مفسران به فراخور بضاعت و توان علمی خود، در این زمینه مطالبی را به رشتة تحریر درآورده و دیدگاه‌های خود را مطرح ساخته‌اند. نگارنده در این مجال در پی ارائه تحلیلی کوتاه، رسا و نسبتاً جامع از دو بُعد عقل و وحی، و گذری بر آثار تربیتی پدیدة معراج است که برای عموم مخاطبین در سطوح مختلف نیز قابل استفاده و درک باشد تا در سالی که به نام پربرکت پیامبراعظم صلی الله علیه و آله مزین گردیده است، خدمتی ناچیز به روح ملکوتی و بلند آن مقام عظما و عبد حقیقی باری تعالی، قلمداد گردد.

 

علت اعجاب برانگیز بودن پدیدة معراج، جسمانیت عروج پیامبر صلی الله علیه و آله به عوالم دیگر است. شکی نیست که اگر این واقعة تاریخی و سیر آسمانی، مربوط به روح پیامبر یا صرفاً مربوط به عالم رؤیا باشد، برای هیچ شخصی تعجب برانگیز نیست و هیچ کسی در مقام انکار آن بر نخواهد خاست و در حقیقت نقطة افتخار‌آمیزی برای مقام شامخ پیامبر خاتم قلمداد نخواهد شد. از این رو، تمام اهتمام ما در این نوشتار کوتاه، بر اثبات معراج آسمانی آن حضرت با هردو بعد جسم خاکی و روح ملکوتی اوست که در دیدگاه دانشمندان اسلامی، حقیقتی قابل قبول و اثبات برای دیگران است، و در طول تاریخ اسلام نیز پیوسته مورد تحلیل برخی از اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معراج پیامبر در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن

تحقیق در مورد رابطه عقل و دین

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد رابطه عقل و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد رابطه عقل و دین


تحقیق در مورد رابطه عقل و دین

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه37

 

فهرست مطالب

رابطه عقل و دین :

چیستى عقل :

عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان نیز از معانى مختلفى برخوردار است :

...

سپاس خداى را که رداى عقل را بر قامت رساى انسان برافراشت و با عنصر عقل و نور وحى، او را بر سایر کاینات برترى داد. مسئله ى عقل و دین، عقل و وحى، نقل و عقل، عقل و ایمان و خرد و شریعت، از کهن ترین و پرسابقه ترین موضوعات کلامى است که تاریخ بر سابقه ى دیرین آن گواهى مى دهد. در چالش هاى بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان و اهل حدیث و متکلمان و نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهى مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه ى آثار فلسفى یونان به زبان عربى شاهد بوده ایم که ریشه ى تمام مسائل کلامى به مسئله ى عقل و دین باز مى گردد. در دوران معاصر نیز با عقلانیت جدید از جمله عقلانیت روشن گرى، عقلانیت ابزارى، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادى رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه ى دین با مدل هاى جدید عقلانیت را بازگو کنیم.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد رابطه عقل و دین

تحقیق درمورد جوان از نظر عقل و احساسات

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد جوان از نظر عقل و احساسات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد جوان از نظر عقل و احساسات


تحقیق درمورد جوان از نظر عقل و احساسات

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

مقدمه 
به نام خدا
کتابى که اکنون به عنوان گفتار فلسفى درباره جوان از نظر عقل و احساسات تقدیم خوانندگان عزیز مى شود شامل قسمتى از سخنرانیهاى خطیب نامى معاصر و دانشمند معظم جناب آقاى محمد تقى فلسفى واعظ مشهور مى باشد که در دو مجلد تنظیم شده است . بخش اول آن ، که کتاب حاضر است ، مشتمل بر پانزده فصل مى باشد.
کسانى که به بیانات شیوا و رساى معظم له آشنائى دارند مى دانند که این گوینده توانا مطالب علمى و مشکل را با بیانى ساده و نافذ و قابل فهم عموم ایراد نموده و هر کس به فراخور ذوق خود از هر طبقه و مرتبه اى که باشد از آن استفاده مى کند.
آموزش ، پرورش و تربیت جوان ، که موضوع بحث این کتاب است از مسائل مهم و مورد توجه روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت مى باشد و درباره آن کتابهاى بیشمارى نوشته اند. اسلام نیز به این امر توجه کامل داشته و در قرآن کریم و احادیث ، پیرامون معاد مطالب بسیارى به مسلمین گفته شده است .
در گفتارهاى این کتاب ، معظم له ، درباره مسایل مربوط به تمایلات ، احساسات و عقل جوانان بحث مى نماید و با استفاده از نظریه هاى آنان و انتقاد از بعضى از مکاتب ، حقایق نهفته را آشکار و برترى اسلام را از لحاظ علمى روشن مى نماید.
در این گفتارها از آیات و احادیث مربوطه با اسلوب تازه اى ضمن بحثهاى متنوع استفاده شده و نیز مقالات علمى و نظریه هاى دانشمندان غرب به مناسبت عینا نقل گردیده است .
دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، پس از کسب موافقت معظم له ، به منظور آشنایى بیشتر عموم مردم با مبانى اسلام ، با تاءییدات خداوند متعال تصمیم به چاپ مجموعه آثار ایشان گرفت تا پس از چاپ ، با بهاى مناسب در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
پاییز 1377
دفتر نشر فرهنگ اسلامى
ارزش جوانى 
قال الله العظیم فى کتابه : ... الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شیبة یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر(1)
مجموع فراز و نشیب دوران زندگى بشر در سه مرحله خلاصه مى شود. کودکى ، جوانى ، پیرى .
مراحل زندگى  
جوانى منزل قوت و نیرومندى ایام زندگى است که از دو طرف محفوف به ضعف و ناتوانى است . از طرفى ضعف ایام کودکى و از طرف دیگر ناتوانى دوران پیرى .
بشر در پیمودن راه زندگى و طى کردن پستى ها و بلندى هاى آن ، مانند کوه نورى است که یک روز دامنه فراز را مى پیماید تا خود را به مرتفع ترین قله کوه برساند، و روز دیگر از دامنه نشیب عبور مى کند تا به آخرین نقطه نزولى برسد.
موقع پیمودن دامنه فراز، هر روزى که بر وى مى گذرد، چشم اندازش ‍ وسیع تر مى گردد، و نقاط تماشایى را بیشتر مى بیند. وقتى که به قله کوه قدم مى گذارد، به همه جا مسلط مى شود، و عالى ترین مناظر را مشاهده مى کند.
برعکس ، موقع پیمودن راه نشیب ، هر روزى که بر او مى گذرد، چشم اندازش محدودتر مى شود و نقاط تماشایى ، یکى پس از دیگرى ، پنهان مى گردند تا به کلى همه مناظر زیبا از نظرش غایب شوند.
ایام جوانى  
ایام جوانى ، رسیدن به مرتفع ترین و عالى ترین منازل زندگى است . در دیدگاه جوانان ، مناظر زیبا و چشم اندازهاى مطبوع و دل پسند بسیار است . روح جوانان لبریز از آمال و آرزو و سرشار از عشق و امید است .
کودک ناتوان ، قبل از دوران جوانى ، پیوسته به سوى قدرت و نیرومندى پیش مى رود و هر سالى که بر وى مى گذرد، قوى تر مى شود تا به سر منزل کمال جوانى و به اوج قوت و توانایى برسد.
برعکس ، آدمى پس از دوران جوانى به سوى فرسودگى و ناتوانى مى رود و هر سال از سال قبل ضعیف تر مى شود. آن قدر این راه نشیب را مى پیماید، تا به منزل پیرى و نهایت درجه ناتوانى برسد.
(و من نعمره ننکسه فى الخلق .(2) )
اطوار مختلف کودکى و جوانى و پیرى ، در برنامه زندگى طبیعى انسان ، قانون قطعى تکوین و سنت اجتناب ناپذیر الهى در نظام آفرینش است . قرآن شریف این سه مرحله را در ضمن یک آیه بیان فرموده و آن را مستند به اراده خداوند توانا کرده است .
(الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شیبة یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.)
این خداوند بزرگ است که شما را از نطفه ضعیف آفریده ، و در شرایط ضعف و ناتوانى دوران کودکى پرورش داده است . پس از دوران ضعف به شما قوت و نیروى جوانى بخشیده و سپس براى شما روزگار ضعف و پیرى مقدر فرموده است . خداوند آن چه را که اراده فرماید خلق مى کند و مشیتش ‍ بر اساس علم و قدرت استوار است .
فروع زندگى  
ایام جوانى دوران درخشندگى و فروع زندگى است . دوران سرور و شادمانى است . دوران قوت و قدرت است . دوران نشاط و امید است . دوران کار و کوشش است . دوران شور و هیجان است .
یکى از بزرگ ترین سرمایه هاى هر مملکت ، نیروى انسانى آن مملکت است و مهم ترین نیروى انسانى هر کشور را در نسل جوان آن کشور مى توان یافت . قدرت و نیروى جوانى است که مى تواند بر مشکلات زندگى فائق آید و راه هاى سخت و ناهموار را به آسانى بپیماید.
نیروى جوانى  
مزارع سرسبز و خرم با سعى و کوشش نسل جوان آباد است . چرخ ‌هاى عظیم صنایع سنگین با نیروى جوانان در حرکت است . ذخایر طبیعى که در اعمال معادن نهفته است ، با همت نسل جوان استخراج مى شود، کاخ ‌هاى مجلل و آسمان خراش هاى بزرگ جهان را اراده خستگى ناپذیر جوانان به پا داشته است . عمران و آبادى ها مدیون کار و کوشش نسل جوان است . پایه هاى اقتصاد کشورها بر نیروى فعاله جوانان استوار است . دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت مملکت ها بر عهده نسل جوان است . خلاصه ، در همه کشورها، آثار پر ارج فعالیت جوانان در تمام مظاهر زندگى مشهود است و نیروى خستگى ناپذیر نسل جوان ، مایه امیدوارى تمام ملت هاست .
آغاز زندگى اجتماعى  
با فرارسیدن ایام جوانى ، زندگى کودکى و طفیلى گرى سپرى مى شود. آدمى به محیط مسؤ ولیت شخصى قدم مى گذارد و به انجام وظایف عمومى مکلف مى شود. بلوغ و جوانى ، که آغاز زندگى اجتماعى بشر است ، در تمام خانواده ها و بین کلیه ملل و اقوام مورد توجه مخصوص بوده و آن را یک تحول مهم و انقلاب پر ارج در حیات آدمیان تلقى مى کردند. در ادوار گذشته ، بعضى از اقوام ، فرارسیدن ایام بلوغ را با انجام مراسم و تشریفات خاصى اعلام مى نمودند.
(شروع به زندگانى اجتماعى چیزى است که در همه ادوار، موضوعى جدى تشخیص داده شده و غالبا با تشریفاتى تواءم بوده است . در نزد اقوام بدوى ، براى شروع دوره تکلیفم ، جشن هاى مذهبى برقرار مى گشت و این علامت آن بود که جوان ، گذشته از این که مى تواند تولید مثل کند و در ازدیاد نوع بکوشد، از زندگى خانوادگى قدم فراتر نهاده ، وارد زندگى فعال براى همکارى با قبیله خود شده است .
رسوم وحشیانه  
اعمال عجیب و رسوم وحشیانه اى که لوى بروهل درباره آن ها تحقیقات کرده و به فرانسویان شناسانده است ، براى به عمل مى آمدند که جوان را به معتقدات و سنین ایل و طایفه وى این آشنا سازند. با این کارها، جوان را براى زحمات جنگى آماده مى ساختند. وى مى بایست بدون آن که از خود تاءثر نشان دهد، کندن یک دندان یا خال کوبى بدن را تحمل نماید. دختر جوان نیز مجبور بود وظایف اجتماعى جنسى خود را انجام دهد. مثلا مى بایست روزها در سکوت و انزوا، و یا در حمام هاى خاص تنظیف ، روزه بگیرد تا وظایف آتیه وى ، از لحاظ مادرى و زندگى زناشویى به وى خاطر نشان گردد.
(در تمدن هاى عهد عتیق نیز تشریفاتى وجود داشت . در آتن این تشریفات در حدود هیجده سالگى به عمل مى آمد و در رم هنگامى انجام مى گرفت که جوان جامه کودکى را از تن درآورده و به لباس و جبه اشخاص بزرگ ملبس مى گشت . در دوران ملوک الطوایفى ، نجیب زادگان که به خدمت شاهزادگان گماشته مى شدند، از چهارده سالگى موظف بودند سپر برداشته و همراه آقاى خود به جنگ بروند.)(3)
اهمیت نسل جوان  
گر چه تمام ملل و اقوام بشر، در گذشته ، کم و بیش به موضوع جوانى و ارزش جوانان توجه داشتند و تحولات عظیمى را که به سبب بلوغ در فرزندان جامعه بروز مى کرد، با توجه و دقت مى نگریستند و نیروى جوانى را یکى از سرمایه هاى بزرگ بشرى مى دانستند. ولى پیشرفت هاى علوم زیست شناسى و روان شناسى و جرم شناسى و همچنین تحولات سریعى که در قرن اخیر به علت پدید آمدن زندگى ماشینى و صنعتى و بسط علوم طبیعى در حیات اجتماعى بشر روى داد، بر اهمیت نسل جوان بیش از پیش افزود و دانشمندان را به بررسى و مطالعات گوناگونى در این باره وادار نمود.
در دنیاى امروز، جوانان مورد توجه مخصوص قرار گرفته اند و در کلیه شئون سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، صنعتى و اخلاقى سهم بزرگى را به دست آورده اند و درباره هر یک از آنها، نقش مهمى را عهده دار شده اند.
(نهضت هایى که از اوایل قرن بیستم به وسیله جوانان به عمل آمد و موجب تشکیل اردوهاى جوانان در آلمان و پیش آهنگى در انگلستان گردید، توجه عمومى را به سوى زندگانى اجتماعى جوانان جلب کرد و وسایل تعلیم و تربیت را به وضع جدیدى مورد توجه عامه قرار داد. پیش ‍ قدمان این نهضت ها، پیش از آن که مناظر اساسى افکار جوانان را بشناسند، حدس هایى درباره آنان زدند. این حدس هاى مقرون به حقیقت ، براى پیشرفت اکتشافات مربوط به عوالم بلوغ ، بسیار مؤ ثر واقع شد.)
بعد از جنگ بین المللى 18 1914 ممالکى مانند آلمان ، ایتالیا و روسیه شوروى ، که اوضاع داخلى آنها به کلى زیر و رو گردید، نسل هاى جوان براى پیشرفت و برقرارى رژیم هاى جدید، کوشش بسیار کردند و پیشروان این رژیم ها، براى این منظور، از عالى ترین کیفیات اخلاقى جوانان استفاده نمودند.)(4)
(اگر موضوع جوانان یک مسئله دائمى و مربوط به تمام ادوار است ، در اوضاع و احوال خطرناک فعلى دنیا، مسئله مهم و عمده روز است . مدت هاى مدید، همه از کیفیات دوران بلوغ جاهل بودند. بالعکس ، امروز، همان طور که اکتشاف یک قاره جدید توجه عده زیادى را به طرف آن جلب مى کند، مسئله بلوغ نیز توجه عده روزافزونى را جلب کرده است .
سیاسیون به جوانان اتکا مى کنند، رمان نویسان شخصیت هاى خود را از بین آنان انتخاب مى نمایند، روزنامه نویسان از ایشان ستایش مى کنند و حتى تملق مى گویند و خلاصه در اطراف آنها محیط اسرارآمیزى به وجود آورده اند.)(5)
اسلام و نسل جوانان  
آیین مقدس اسلام ، در چهارده قرن قبل ، ضمن برنامه هاى جامع و سعادت بخش خود، توجه مخصوصى به نسل جوان معطوف داشته و جوانان را از نظر مادى و معنوى ، روانى و تربیتى ، اخلاقى و اجتماعى ، دنیوى و اخروى و خلاصه از کلیه جهات ، تحت مراقبت کامل قرار داده است .
اولیاى گرامى اسلام ، جوانى را یکى از نعمت هاى پر ارج الهى و از سرمایه هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته اند و این موضوع را با عبارات مختلفى به مسلمین خاطرنشان نموده اند:
(قال على علیه السلام : شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافیة .(6) )
على علیه السلام فرموده : دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمى شناسد، مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد. یکى جوانى و دیگرى تندرستى و عافیت است .
نعمت مجهول  
در این حدیث ، على علیه السلام ، نعمت جوانى را در ردیف بزرگ ترین نعمت هاى الهى ، یعنى صحت و سلامت ، آورده است و به اندازه اى آن را مجهول القدر دانسته ، که مى فرماید تنها در موقع فقدان جوانى مى توان به ارزش آن پى برد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد جوان از نظر عقل و احساسات

دانلود مقاله بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقدمه
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است:
الف - تجزیه و تحلیل معرفت‏شناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفت‏شناسى، نظامهاى حقوقى و قانون‏گذارى غربى به‏سوى عقل‏گرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناخت‏خواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) به‏عنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى‏» کاهش یافته و دیگر داراى نظام حقوقى مستقل قابل اجرا نیست، در این بخش از بررسى مقایسه‏اى، تنها معرفت‏شناسى عمومى غرب - نه مسیحیت - که طبعا متاثر از فرهنگ مسیحیت‏بوده، مورد توجه قرار گرفته‏است.
ب - در قسمت دوم، معرفت‏شناسى عمومى اسلام به‏اختصار بررسى شده است.
ج - در بخش سوم معرفت‏شناسى حقوق اسلام، یا علم اصول که بهترین منعکس کننده دیدگاه معرفت‏شناسانه عمومى اسلام است، مورد بحث قرار گرفته‏است.
د - در آخرین بخش، رشد اصول فقه، مخصوصا قبول حجیت عقل و قاعده تلازم عقل و شرع بررسى شده است. در این قسمت مخصوصا نقش شیخ مرتضى انصارى در تعمیق و گسترش علم اصول فقه و جنبه عقلانى آن مورد توجه قرار گرفته که این قسمت مختصرتر بررسى شده‏است. ما در این گفتار در صدد آن نیستیم که مکررا از نقش بارز شیخ مرتضى انصارى در رشد عقل‏گرایى در اسلام، محدوده عقل در معرفت‏شناسى حقوقى اسلام، حجیت عقل، قاعده تلازم وادله عقلیه بطور سطحى یاد کنیم; بلکه کوشیده‏ایم ابتدا جریان رشد عقل‏گرایى، سپس عقل‏گرایى اسلامى - که کاملا متفاوت با نوع غربى آن است - و بعد از آن، رشد علم اصول به‏عنوان نتیجه عقل‏گرایى اسلامى، و در آخر، حجیت عقل و قاعده تلازم را به‏عنوان منعکس‏کننده کاربرد عقل در علم اصول و در این مسیر موضع شیخ انصارى را نشان دهیم. لازم‏است‏یادآورى شود که مآخذى که در این نوشتار آمده منابع متناسبى براى بررسى بیشتر چهار مطلب فوق است; مخصوصا کتاب «عصر تفکر» نوشته توماس پین براى بخش اول; «مناهج البحث‏»، «توفیق الطویل‏» و «الدین و الفلسفه‏» نوشته على سامى الشار براى بخش دوم و «رابطه دین و فلسفه‏» نوشته ابوالفضل عزتى براى بخش سوم و چهارم.
بررسى مختصر معرفت‏شناسى عمومى و حقوقى غرب
از آنجایى که فقه تعریف شده است‏به: «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیة عن ادلتها التفصیلیه‏» و علم اصول تعریف شده‏است‏به: علمى که در آن ادله تفصیلیه فقه مورد بررسى و کاوش قرار مى‏گیرد; بنابراین، علم اصول فقه در اصطلاح روز عبارت‏است از عرفت‏شناسى علم فقه (اپیستمولوژى).
شناخت معرفت‏شناسى فقه (علم اصول) در حد وسیعى مربوط است‏به شناخت دیدگاه معرفت‏شناسانه عمومى اسلامى. براى این کار لازم است‏یک بررسى تطبیقى مختصر از معرفت‏شناسى غربى و اسلامى صورت‏گیرد.
معرفت‏شناسى حاضر در غرب اعتبار و ارزش خود را بر تضاد، رودررویى، دوگانگى و چندگانگى بین ماده و معنا در فلسفه یونان استوار کرده‏است. این دوگانگى و تضاد بعدا به معرفت‏شناسى التقاطى یهودیت - مسیحیت غرب راه یافت. رشد علم و هنر براساس این دیدگاه التقاطى با خود تضاد بین سیاست و دین، عقل و دین، و در حقوق، تضاد بین خواست مردم (دموکراسى) و اخلاق را به همراه داشت.
مسیحیت پس از استقرار در اروپاى غربى شکل کاتولیکى به خود گرفت. مسیحیت از نظر تبلیغى بودن، شبیه اسلام و ازنظر معتقدبودن به استقرار حکومت، شبیه اسلام شیعى است (حکومت واقعى - حکومت‏حقیقى). مسیحیت کاتولیکى با در دست گرفتن قدرت، یک امپریالیسم کاتولیکى تاسیس کرد. جنگهاى صلیبى، دو عکس‏العمل در این جریان موجودند: از درون پروستانیسم و از بیرون سکولاریسم.
مسیحیت تحریف شده غربى نمى‏توانست معقولیت را بپذیرد و بنابراین رسما مرکز ایمان را قلب قرار داد، نه عقل و از اینجا تضاد بین عقل و دین و ایمان در داخل مسیحیت غربى قوت گرفت. از آنجا که عقلانیت نمى‏توانست در چهارچوب مسیحیت تحقق پذیرد مجبور شد در خارج از آن گسترش یابد و عقلانیت رسما رودرروى مسیحیت قرار گرفت. تضاد بین دین و عقل در غرب حتى على‏رغم آشنایى با این رشد متوقف نشد. البته این تضاد در بعضى مکاتب کلامى، مانند اشاعره و بعضى مکاتب مانند حنبلى و بطور اخص نوع وهابى آن نیز به‏وجود آمد.
ولى اصول فقه در اسلام، حتى در مکاتب اهل سنت‏بویژه در مکتب فقه اصولى شیعه، هرگز دوگانگى عقل و ایمان را نپذیرفته‏است. با این ترتیب در حالى‏که جنبه عقلانى در غرب ضرورتا تنها در خارج دین و حتى در برابر دین به رشد خود ادامه داد عقل‏گرایى در اسلام در متن دین و در درون دین گسترش یافت. عقل‏گرایان واقعى در تاریخ فلسفه اسلام همان علماى دینى و بیشتر فقهاى اصولى بودند درحالى‏که عقل‏گرایان در غرب، مخالفان مسیحیت‏بودند و اصلا اعتبار خود را در مخالفت‏با آن کسب کردند.

با این ترتیب چون عقل‏گرایى نمى‏توانست در درون مسیحیت عاطفى غربى رشد یابد، در خارج و حتى در برابر آن گسترش یافت. دشوارى مهم در این رابطه مقایسه‏اى است که غرب بین اسلام و مسیحیت مى‏کند و بنابراین تصور مى‏کند که عقلانیت‏باید در برابر اسلام رشد یابد و به‏این جهت تصور مى‏کنند که حکومت مردمى و حقوق بشر در اسلام نیز باید در برابر دین اسلام رشد کند.
در دوران رنسانس و روشنفکرى این تضاد عمومى منتهى به تجزیه دین از سیاست; یا کلیسا و دولت‏شد. رشد عقل‏گرائى، یا تحت تاثیر ماوراءالطبیعه امانوئل کانت، (Kantian Medolplusics) تحت تاثیر واقع‏گرایى منطقى دکارت و مکانیک نیوتونى و راه‏یافتن آنها به علوم طبیعى، اجتماعى، سیاسى و حقوق، به تضاد و تجزیه فوق و جدایى حقوق از اخلاق، مردم و حقوق، عقل و دین، دین و سیاست کمک فراوان کرد. درنتیجه در حقوق، تحول وسیعى به‏وجود آمد که موجب پیدایش مکاتب متعدد حقوقى جدید شد. تکامل طبیعى داروینى به دنبال خود نظریه تکامل علوم اجتماعى داروینى را به‏وجود آورد و درنتیجه حقوق نیز در محدوده علومى که دستخوش تحول، تکامل، تنوع و تنازع بقا مى‏باشند قرار گرفت و ثبات سنتى خود را از دست داد.
عقل‏گرایى و راسینالیسم با این بار ویژه بر اخلاق و معیارهاى اخلاقى پیروز شد و فلسفه اخلاق در این کنکاش، ارزش و استقلال خود را از دست داد. انقلاب صنعتى و انقلابهاى دیگر پیرو آن به‏این جریان کمک کرد. نظریه‏ها و مکاتب حقوق طبیعى، حقوق مثبت، حقوق براساس مبانى اجتماعى، حقوق براساس مبانى اقتصادى، حقوق براساس رویه قضائى، حقوق حقوقدانان، حقوق دموکراتیک مردمى و غیره به‏وجود آمدند که زیربناى همه اینها استقلال حقوق از دین و از ارزشهاى معنوى بود که در کل، همه نتیجه تضاد و دوگانگى اصلى در معرفت‏شناسى غربى یونانى بود. (1) تضاد، دوگانگى و چندگانگى ماده و معنا در معرفت‏شناسى عمومى غرب براساس تفکر یونانى به‏وجود آمده بود. عواملى مانند; تضعیف فرهنگ سنتى یهودیت - مسیحیت در غرب و در راهگذر انقلاب فکرى رنسانس، راسینالیسم، انقلاب صنعتى، تفکرات داروینى و حرکت نظریه تکامل طبیعى داروینى به‏سوى تکامل اجتماعى داروینى و تجزیه رسمى کلیسا از دولت، سیاست از دین و اخلاق از حقوق، و راه یافت نظریات به علوم سیاسى و حقوقى و پیدایش، رشد و گسترش دموکراسى یا اصالت مردم در هر چیز و از جمله در حقوق، سبب شد که حقوق، کاملا دراختیار مردم و جامعه قرار گیرد و درنتیجه حقوق عبارت شد از آنچه تنها به‏وسیله مردم از طریق همه‏پرسى، قوانین اساسى، مصوبات پارلمانها و غیره وضع و ساخته مى‏شود و رابطه بین حقوق و اخلاق و طبعا دین کاملا غیرضرورى و حتى غیرمنطقى شد.
در حقیقت تضاد بین ماده و معنا در معرفت‏شناسى عمومى سنتى غرب منتهى به پیروزى ماده، اصالت ماده و یگانگى شد و این یگانگى و وحدت، همان وحدت و اصالت ماده است. از نظر حقوقى تضاد سنتى معرفت‏شناسى حقوق غرب نیز منتهى به اصالت مردم در حقوق شد یعنى حقوق مردم و مجرد از معنا و ارزش‏هاى معنوى و اخلاقى. گسترش فرهنگ و تمدن غرب در چهارچوب نظریه فرهنگ و تمدن غالب غرب موجب گسترش این جریان در جوامع غیرغربى شد و این جریان درحال گسترش است (2) و این جریان به‏دنبال خود استعمار حقوقى و حتى تقلید بى چون‏وچرا از سیستمهاى حقوقى غربى و حتى نسخه‏بردارى از قوانین مختلف غربى را به‏وجود آورد و از اینجا قوانین «عمل و عکس‏العمل‏» و «علت و معلول‏» کار خود را آغاز کرد.
شکست ایدئولوژى کمونیستى، تحلیل اتحاد جماهیر شوروى، و از صحنه خارج شدن نظام حقوقى اشتراکى که حداقل بعضى ارزشهاى اجتماعى مستقل را در قانونگذارى رعایت مى‏کرد سیستم حقوقى جهانى را به‏گونه‏اى دربست دراختیار نظام حقوقى دموکراتیک قرار داده است و غرب به‏گونه‏اى انحصارطلبانه خود را مدافع حقوق بشر و حامى دموکراسى و نظام حقوقى دموکراتیک معرفى مى‏کند و خواستار آن است که کشورهاى مختلف، از فرهنگها، دیدگاههاى معرفت‏شناسانه، ارزشها و معیارهاى معنوى، دینى و سنتى خود صرف‏نظر کرده و سیستم حقوقى خود را دموکراتیک نمایند و قبول کنند که امروز تنها یک منبع حقوقى وجود دارد، مردم و دموکراسى. نتیجه کلى تمام این جریان، سلطه بى چون‏وچراى معرفت‏شناسى عمومى و حقوقى غرب و ظهور دموکراسى به‏عنوان تنها منبع حقوق (لیبرالیسم حقوقى و قانونى یا عقل‏گرایى بر پایه خواست مردم) و قراردادن حقوق در چهارچوب اصلى عرضه و تقاضاى اقتصادى و پیروى حقوق از این اصل و ظهور داروینیسم اجتماعى و حقوقى شد. البته در این جریان، عوامل مختلف دیگر در طول تاریخ تحول فکرى و حقوقى غرب مؤثر بوده‏است که بررسى آنها خارج از چهارچوب این بحث مختصر است. لازم است‏یادآورى شود که على‏رغم فرضیه فرهنگ غالب و گسترش تفکر حقوقى و سیاسى غرب، عده‏اى معتقدند که به‏علت غیر واقع‏بینانه بودن، غیر شامل و جامع‏بودن (نادیده‏گرفتن بعد معنوى و اخلاقى انسان) و به علل دیگر در پایان کار، معرفت‏شناسى حقوقى غرب ضربه‏پذیر و ناپایدار است. (3)
دراینجا لازم است نقش ادیان در این جریان به‏اختصار بررسى شود. یهودیت و مسیحیت غربى خود بخشى از این جریان بود و بنابراین انتظار مقابله و مقاومت اینها در این کنکاش صحیح نیست. مسیحیت دربست تسلیم این جریان شده‏است و تنها پاپ و کاتولیک گاهگاه بعضى مسایل و جزئیات را به‏صورت انفرادى، مانند سقط جنین مورد توجه قرار مى‏دهد و یکى‏دو مسئله از این نوع تنها در قوانین مدنى سه چهار کشور، مانند ایرلند و لهستان بصورت کم‏رنگ وجود دارد. مسیحیت غربى در حد یک ایمان عاطفى کاهش یافته و دیگر از خود داراى فقه و نظام حقوقى نیست. ادیان دیگر، مانند هند و بودا نیز به همین سرنوشت رسیده‏اند. تنها اسلام به علل مختلف و ازجمله داشتن دیدگاه معرفت‏شناسى مستقل عمومى و حقوقى، در این جریان مقاومت مى‏کند. حتى در محدوده جهان اسلام نیز بسیارى از رژیمهاى لائیک وجود دارد، مانند ترکیه، که تسلیم بحث‏المعرفه حقوقى و نظام حقوقى غرب شده‏است.
آینده چندان امیدبخش نیست و جریان به‏سوى سلطه نظام حقوقى دموکراتیک عقلانى - مردمى غرب به‏پیش مى‏رود. البته این جریان فراگیر است و سیاست، اقتصاد و فرهنگ و جنبه‏هاى دیگر را نیز فرا مى‏گیرد ولى ما در این مقاله و در اینجا تنها وضع حقوق را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.
لازم است توجه شود که نظام سیاسى دموکراسى غربى براساس اصالت فرد نیز استوار است و افراد، جامعه را تشکیل مى‏دهند. اصالت فرد طلب مى‏کند که از نظر حقوقى (وهمچنین از نظر اقتصادى) تنها خواسته‏هاى افراد در قانون و حقوق مورد توجه قرار گیرد; نه معیارهاى اخلاقى. قانونى بودن همجنس بازى در اکثر کشورهاى غربى و حتى تقلیل سن قانونى همجنس بازى اخیرا در بریتانیا گواه آن است. نتیجه این بخش از بحث آن است که تضاد عین ماده و معنا و ابعاد مختلف آن در دیدگاه غرب سبب شد که ماده به قیمت تحلیل معنا پیروز شود. این یک جنگ و گریزى بود که به اصالت و وحدت ماده منتهى شد و ازنظر حقوقى تضاد بین ارزشهاى اخلاقى و خواست مردم، منتهى به پیروزى اصالت فرد - به قیمت تحلیل ارزشهاى اخلاقى و معنوى - شد. رشد این جریان در غرب پى‏آمدهایى را براى تمدنها و فرهنگها و نظامهاى حقوقى غیرغربى داشت و حربه‏هاى دموکراسى، حقوق بشر و غیره براى هرچه بهتر جاافتادن این جریان به کار گرفته‏مى‏شود. نماینده سازمان ملل در بررسى حقوق بشر در سودان نظام حقوقى اسلام را زیر سؤال برد. (4) البته توجیه اصالت فرد و خواسته‏ها و منافع فرد در حقوق، اقتصاد، سیاست و غیره نتیجه رشد عقل‏گرایى (راسینالیسم) غربى است. از آنجا که تنها عقل‏گرایى فردى غربى زیربناى معرفت‏شناسى عمومى غرب است، نتیجه طبیعى آن جدایى ماده و معنا، عقل و دین و قانون و اخلاق خواهد بود. در زبان علمى، این بدان معناست که هرگز بین این‏دو بطور منظم و سیستماتیک توافق و هماهنگى نیست.
در این رابطه لازم است اشاره شود که مسیحیت نه‏تنها مانع رشد جریان جدایى دین از سیاست نشد; بلکه بطور طبیعى به آن کمک کرد. از آنجا که مسیحیت غربى به‏صورت یک ایمان عاطفى بدون چهارچوب ایدئولوژیکى عقلانى بود، طبعا رودرروى عقل و علم قرار گرفت و عقل‏گرایى مادى خود را به‏صورت «آنتى‏تز» اصالت عاطفه مسیحیت عرضه کرد و «سانتز» یا عکس‏العمل این جریان اصالت ماده و در نتیجه در حقوق اصالت فرد شد (لیبرالیسم حقوقى). آشنایى غربیان با متفکران مسلمان، مانند ابن‏رشد پس از جاافتادن مسیحیت عاطفى نتوانست مانع رشد این تضاد شود; زیرا تا آن زمان متفکران غرب علوم، فلسفه، عقل، سیاست و حقوق را از مسیحیت تجزیه و آزاد کرده‏بودند. (5)
معرفى مسیحیت‏به‏عنوان تنها ایمان عاطفى و در نتیجه تخلیه آن از جنبه‏هاى عقلانى و علم و سیاست و حقوق، با فرهنگ غربى سازگار بود. مخالفتهاى توماس اکینوس (تدیس)، ریموند مارتینى و ریموند لول و دیگر رجال کلیسا با عقلانیت زمینه لازم را براى تضاد علم و دین، دین و سیاست، دین و عقل که منتهى به سلطه کامل طرف مقابل شد فراهم کرده بود. توماس پین، (Thomas pain) در کتاب معروف خود «عصراندیشه‏» علل تضاد مسیحیت‏با عقل، علم، تجربه و سیاست را مفصلا بررسى مى‏کند و علت اصلى آن‏را تنها عاطفى بودن بدون منطق مسیحیت معرفى مى‏کند. (6)
قبلا یادآورى شد که چهارچوب اصلى این تضاد در جهان غرب از فلسفه یونان - که غرب هویت‏خود را بر آن بنا کرده‏بود - بنا شده بود. مسیحیت‏به علت عاطفى بودن محض نه تنها مانع این تضاد نشد بلکه به رشد آن کمک کرد. فلسفه یونان با این ویژگى تضاد معرفت‏شناسانه خود، مورد توجه متفکران مسلمان نیز قرارگرفت ولى از آنجا که اسلام خود داراى جهان‏بینى و معرفت‏شناسى مستقل واقع‏بینانه (براساس وجود و وجوب وجود) بود، متفکران مسلمان حتى غزالى نویسنده تهافت‏الفلاسفه توانستند حتى از فلسفه یونان در جهت‏حل این تضاد و ایجاد هماهنگى مخصوصا بین عقل و دین و در نتیجه بین حقوق و عقل استفاده برند. بررسى مقایسه‏اى این مساله بین اسلام و مسیحیت‏به‏وسیله محققین فراوان صورت گرفته‏است و مطالعه آثار آنان جدا توصیه مى‏شود. (7)
توجه به این نکته ضرورى است که غرب اصول شناخت و نظام حقوقى متداول خود را عقلانى و راسینالیستى معرفى مى‏کند. همان‏گونه که بعدا توضیح داده خواهد شد شناخت‏شناسى اسلامى و نظام حقوقى آن نیز عقلانى مى‏باشند. ولى عقل‏گرایى در نظام فکرى غرب در برابر دین و براى رهایى از دین به‏کار گرفته شد، در حالى‏که گرایش عقلانى در اسلام، در راستاى دین و براى تحکیم آن قرارگرفت. اما غرب به علت‏بى‏تفاوتى و حتى تضاد مسیحیت نسبت‏به عقل یک نوع عقل‏گرایى ضد مذهبى را تاسیس کرد. (8) اسلام به علت عقلانى بودن ذاتى آن به رشد عقل‏گرایى کمک کرد. (9) مخالفت کلیسا با عقل‏گرایى - به علت تنها ایمان عاطفى بودن مسیحیت - از بدیهیات در تاریخ فلسفه غرب است.
این مطلب را ویلیام درامر در کتاب «تاریخ جنگ بین مسیحیت و علم‏»; ج.ب. بیورى در کتاب «تاریخ آزادى فکر»; اندرودیکسون وایت در کتاب «تاریخ نزاع مسیحیت و علم‏»; ج.واتز در کتاب «آزادفکرى‏» و توماس پین در کتاب «دوران اندیشه‏» به تفصیل بررسى کرده‏اند.
اینک که تاریخچه و بعضى خصوصیات و پیامدهاى معرفت‏شناسى عمومى غرب و اثر آن بر مبانى حقوقى غرب به‏اختصار بررسى شد لازم است معرفت‏شناسى عمومى و حقوق اسلام نیز بررسى شود.

معرفت‏شناسى عمومى و حقوقى اسلام
معرفت‏شناسى اسلام بر اساس اصل توحید قرار دارد. معرفت توحیدى، تضادهاى بین ماده و معنا، طبیعت و ماوراى طبیعت، علم و دین، عقل و دین، دین و سیاست، انسان و خدا و غیره را طرد مى‏کند.
لازم به یادآورى است که چون اصالت ماده و اصالت فرد به‏عنوان تنها منبع حقوق در دیدگاه غرب نتیجه این تضاد در عرفت‏شناسى غربیان بود و از آنجا که فرض این تضاد در اسلام درست نیست، طبعا پیامدهاى این تضاد نیز در دیدگاههاى حقوقى اسلام قابل تصور نیست.
راسینالیسم و عقل‏گرایى اسلامى عکس‏العمل تضاد در شناخت‏شناسى اسلامى نیست; بلکه نتیجه آن است. حکماى اسلام، مانند فارابى، ابن‏سینا و ابن‏رشد; این راسینالیسم را از تضاد استنباط نکردند; بلکه از درون معرفت‏شناسى اسلامى استخراج کردند. اینکه عقل به‏عنوان یکى از منابع حقوق اسلام است از قرآن و از سنت‏خود پیامبر استفاده مى‏شود و تاریخ آن تا حیات خود پیامبر ریشه دارد. حقوقدانان و فقهاى اسلامى از ابتدا این جریان را به‏صورتهاى مختلف تعقیب کرده‏اند. جهت عقل در مکتب حقوق شیعه روشنتر از مکاتب حقوقى دیگر است; هرچند مکاتب حقوقى دیگر نیز آن را به گونه‏هاى مختلف پذیرفته‏اند. البته مقاومتهایى به صورتهاى مختلف در مقاطع مختلف تاریخ حقوق اسلام صورت گرفته‏است، ولى با پیروزى اصولیون بر اخباریون حداقل در نظام حقوقى شیعه این جریان خاتمه یافته‏است. مکاتب حقوقى دیگر اسلام نیز مخصوصا در سالهاى اخیر حجیت عقل را پذیرفته‏اند (بجز طاهریان قدیم و وهابیان جدید). بین دیدگاه اسلام در طبیعیات با الهیات و حقوق، تضاد اساسى وجود ندارد. در عرفت‏شناسى اسلام اصل هماهنگى، وحدت، توافق، تکامل و تداوم جاى تضاد را گرفته‏است. همه اینها در اسلام نتیجه وحدت و اصالت واقعیت (وجود)، وحدت منبع معرفت و وحدت حیات انسانى و درنتیجه وحدت ظاهر و باطن، علم و دین، دین و سیاست و غیره است. تنها تضاد در این مورد، تضاد واقعى بین این روش اندیشه، جهان‏بینى و معرفت‏شناسى با جهان‏بینى و معرفت‏شناسى غرب است. در نظام فکرى و حقوقى اسلامى، فرد و خواسته‏هاى وى نباید در برابر جامعه و این‏دو نباید در برابر خدا قرار گیرند و درنتیجه در این نظام حقوقى بین خواسته‏هاى فرد و دین نباید تضاد وجود داشته‏باشد. البته این خود یک نوع استدلال عقلانى است ولى بین جنبه عقلانى حقوقى اسلام و غرب تضاد واقعى وجود دارد.
علم اصول در حقیقت فلسفه حقوقى اسلام و منعکس‏کننده دیدگاه معرفت‏شناسانه و جهان‏بینى اسلامى است. علم اصول درکلیه مذاهب اسلامى با تفاوتهایى مورد توجه‏است. رساله «فصل المقال فى ما بین الشریعة والحکمة من الاتصال‏» به‏وسیله ابن رشد این نکته را روشن مى‏کند. (10)
باید توجه داشت که در اسلام نیز افراد و گروههایى وجود داشته‏اند که از تضاد بین دین و عقل در اسلام طرفدارى کرده‏اند: نوبختى نویسنده «الرد على المنطق‏»، غزالى نویسنده «تهافة‏الفلاسفه‏»، ابن حزم، امام الحرمین جوینى، خوارزمى، تاج‏الدین شافعى، ابن تیمیه حنبلى نویسنده «الرد على عقاید الفلاسفه‏»، ابن قیم جوزیه نویسنده «مفتاح دارالسعاده‏»، اشاعره، ظاهریه، اخباریون و وهابیون معتقد به تضاد بین عقل و دین بودند. ولى لازم است توجه شود این گروهها و افراد در رشد کلى معرفت‏شناسى اسلامى و حقوق و فلسفه اسلام اقلیت ناچیزى را تشکیل مى‏دهند. (11) رشد و جریان عمومى تفکر اسلامى در مسیر و بستر هماهنگى علم وعقل با اسلام قرار دارد و فقه اصولى در پیدایش، گسترش و تحول حقوقى اسلام - حتى در مذاهب فقهى اهل سنت - همواره دست‏بالا را داشته است.
گفته شده‏است که علت مخالفت‏بعضى از متفکران اسلامى با فلسفه و منطق تنها مخالفت‏با پذیرش دربست‏بدون نقد این دو بوده است تا از این راه فلسفه و منطق مستقل اسلامى را تحکیم کنند. (12)
این یک مسئله طبیعى است که به علت موضوعى، واقع‏بینانه و رئالیستى‏بودن ایدئولوژى اسلامى (وجود و وحدت وجود) طبعا معرفت‏شناسى اسلامى نیز باید واقع‏بینانه، موضوعى و هماهنگ باشد و این ویژگى در دیدگاه حقوقى اسلام (علم اصول) کاملا رعایت‏شده‏است.
در اینجا لازم است‏یادآورى شود که متفکران اسلامى را که موافق رابطه و هماهنگى دین، فلسفه، عقل، علم و غیره مى‏باشند و اکثریت متفکران اسلام را تشکیل مى‏دهند، مى‏توان به دو گروه عمده تقسیم کرد:
الف - گروهى که طرفدار توافق همه‏جانبه مى‏باشند مانند کندى، فارابى، ابن‏سینا، ابن‏رشد و غیره.
ب - گروهى که این توافق را به شرطها و شروطها و در محدوده معنا مى‏پذیرند.
بعضى از نویسندگان با مطالعه کتاب تهافة‏الفلاسفه غزالى چنین پنداشته‏اند که وى از مخالفان این رابطه و هماهنگى است درصورتى‏که وى کوشید این توافق را گسترش داده و حتى سه‏بعدى نماید و رابطه بین دین، حکمت و عرفان را برقرار کند. مطالعه کتابهاى دیگر وى چون مقاصدالفلاسفه، قسطاس‏المستقیم و معیارالعلم، ما را در این نظریه تایید مى‏کند. گفته شده‏است که ابن‏رشد در کتاب خود «فصل‏المقال...» از غزالى متاثر شده البته وى تهافة‏التهافت را نوشت. متفکر هم‏عصر غزالى، محمد عبدالکریم شهرستانى صاحب ملل و نحل نیز به رشد جنبه عقلانى در اسلام کمک کرد و معتقد بود که هدف دین وفلسفه هر دو حقیقت‏یابى است و حقیقت وحدت دارد و نمى‏تواند بخشى از آن با بخش دیگر در تضاد باشد.
جهت عقلانى معرفت‏شناسى اسلامى به‏علت استواربودن آن بر اصول اساسى اعتقاد اسلامى تقریبا مورد پذیرش تمام مکاتب معتبر کلامى و حقوقى و مذاهب مختلف قرار گرفته‏است.
با وجود این مى‏توان گفت که علم اصول در مکتب تشیع اصولى بیشتر این واقعیت و حقیقت را منعکس مى‏کند. عقل به‏عنوان چهارمین منبع مستقل (نه مخالف) فقه و به‏عنوان کمک منبع در کنار سه منبع دیگر و قاعده تلازم حکم عقل و شرع منعکس‏کننده ویژگى دیدگاه حقوقى شیعه است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسى تطبیقى نقش عقل در نظام حقوقى غرب و اسلام