هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

اختصاصی از هایدی مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب


مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 305 صفحه می باشد.

 

چکیده

 

در دوره معاصر جهان عرب بویژه مقطع زمانی سالهای 1800 تا 1950 میلادی یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار، نقش ادبا و فرهنگ سازان مسیحی عرب در تولید، توزیع مفاهیم ومضامین و رواج برخی مکاتب ادبی و نیز انتقال فرهنگ غربی از این راهها به جهان عرب است. کاوش در سه سطح عرصه ها و زمینه های فرهنگی از جمله نهادهای فرهنگی، مجامع ادبی و نیز شناخت قالب ها و ساختارهای ادبی نشان می‌دهد: پدیده سلطه گرایی غرب نسبت به شرق و بویژه کشورهای عربی که اولین حوزه نفوذ و مداخله غرب به شرق بوده، واقعیتی انکار ناپذیر است چنانچه از چالشهای عمیقی بویژه در جریان جنگهای صلیبی میان کشورهای اروپایی و مسلمانان حوزه مدیترانه جریان داشته است. اما از آغاز دوره رنسانس و پس از انقلاب صنعتی این رویارویی به جای آنکه شکل دینی و ایدئولوژیک داشته باشد حیثیتی توسعه طلبانه و سلطه خواهانه داشته است از آن پس زوال امپراتوری عثمانی به عنوان بهترین ساختار سیاسی اجتماعی در میان جوامع اسلامی- عربی که در اثر دو عامل ضعف و سستی درونی ساختار این امپراتوری و اقتدار اروپاییان حاصل آمد، ما حصل سالهای طولانی مبارزه فرهنگی، نظامی و سیاسی دول استعمارگر بوده است که در حوزه فرهنگی، شناخت قالبهای ادبی همچون شعر، نثر، داستان، نمایشنامه، موسیقی و سرانجام پی جویی مضامین و مقاصد نهفته در این قالب ها بر پایه درک مکاتب و اسلوب ها و سبکهای تبلیغ شده از سوی غربیان یا حامیان داخلی آنها در کشورهای عربی در دو قرن پایانی هزاره دوم میلادی می تواند در شناخت حوزه وسیع، عمق تاثیر و نقش بسیار موثر عوامل واسط در انتقال، ترویج و یا اشاعه آموزه ها و ارزشهای غربی در مجامع عربی سودمند باشد. در این میان هرچند در تاریخ معاصر عرب کم نیستند ادبا و نویسندگان مسیحی مسلک که در رویارویی با فرهنگ غربی بر هویت عربی خود تاکید کرده و به گونه ای وانمود کرده اند که عرب مسیحی هستند و نه مسیحی عرب اما حتی در میان این عده نیز به هر حال مسیحیت بعد اساسی هویت آنان بوده است و بی تفاوتی و بی‌توجهی آنان را نسبت به هجوم فرهنگ غرب به ارزشهای اسلامی که عنصر غالب در فرهنگ و ادب عربی می باشد، موجب شده است که حتی اگر فرض کنیم رویکرد آنها نسبت به فرهنگ اسلامی خصمانه و معارضانه نبوده است باز در گسترش اباحه‌گری بی تاثیر نبوده اند. با این همه این سخن بدین معنا نیست که در میان ادبای مسیحی عرب افرادی که با تلاش و کوشش خود به رشد و غنای فرهنگ جوامع عربی کمک کرده اند نادرند و باز این سخن بدین معنا نیست که ادبای مسلمان در انتقال فرهنگ غربی یا ترویج مکاتب، اسلوبها مضامین قالبها و ارزشهای غربی در آثار ادبی خود هیچگونه نقشی نداشته اند و باز این سخن منکر جنبه های مثبت و ارزشهای تمدنی و پیشرفتها و نوآوریها و دستاوردهای ارزشمند فرهنگ غربی نیست. در هر حال ادبای مسیحی عرب با بهره گیری از موسسات فرهنگی آموزشی و رسانه ای در دوره معاصر که عوامل نهضت ادبی قلمداد شده اند در گسترش فرهنگ غرب به جوامع عربی از طریق اشاعه ادبیات عربی موثر بوده اند.

 

توزیع و گستره مکاتب و نحله های ادبی غربی در جوامع عربی از جمله عوامل موثر در ایجاد گفتمان های ادبی و فضا سازی برای تولید آثار ادبی در چارچوبه وارد شده از دنیای غرب بوده است. در این پژوهش نشان داده شده است که نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب قابل توجه و بسیار گسترده بوده و اگرچه در موارد بسیاری به عنوان تقویت کننده و ترویج دهنده و تسریع کننده انتقال فرهنگ غرب به دنیای عرب بوده اند اما از آن رو که اولاً همه جنبه های فرهنگ غرب منفی نیست و ثانیاً برخی از آنها بر هویت عربی خود تاکید داشته اند نقش مثبت و منفی مسیحیان عرب را در ادبیات معاصر عربی در پی داشته است به علاوه مسیحیان عرب از آن رو که شعر و داستان رواج و نفوذ فراوانی در میان خوانندگان و علاقه‌مندان جوامع عربی داشته است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توجهی ویژه به این دو قالب داشته و مطالعه اثر مسیحیان عرب در بهره گیری از این دو قالب ادبی نشان دهنده تاثیر بارزتر و با حوزه و گستره وسیع تر شعر و داستان در چارچوب مورد پژوهش از سوی ادبای مسیحی عرب می باشد.

 

کلید واژه ها: ادبای مسیحی، دوره معاصر، فرهنگ غرب، مکاتب، شرق شناسی

مقدمه

این تحقیق از یک مقدمه و چهار بخش تشکیل شده است که هر یک از بخش ها نیز به فصول مختلف و فصول نیز به مباحث متعدد تقسیم شده است.

در بخش اول زمینه ها و عرصه های نفوذ فرهنگ غرب را بیان نموده ، نفوذ فرهنگ غرب را بر جوامع عربی از طریق تاثیر بر ادبیات عربی بررسی خواهیم کرد.

همچنین نقش موسسات فرهنگی آموزشی و رسانه ای در دوره معاصر به عنوان عوامل نهضت ادبی و زمینه ساز الگوبرداری بی حد و مرز از ادبیات غرب در ادبیات عربی و در نتیجه نفوذ فرهنگ غرب در جوامع عربی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. لازم به ذکر است نام «عرب» ،‌ملت های بسیاری را در بر می گیرد. ولی در این پایان نامه ، بیشتر به مصر و آن بخش از شام (یا به اصطلاح نویسندگان اروپایی «سوریه جغرافیایی» که امروزه به نام سوریه و لبنان شناخته شده است نظر خواهیم داشت.

در این باره که چرا مصر و شام ، پیشگام جنبش عرب بوده اند در بخش نخست ، سخن خواهیم گفت.

در بخش دوم مکاتب ادبی وارد شده در ادبیات عرب معاصر را مطرح نموده، خواهیم گفت توزیع و گسترش مکاتب ادبی غربی بر جوامع عربی از جمله عوامل موثر در ایجاد گفتمان های ادبی و فضا سازی برای تولید آثار ادبی در چارچوبه وارد شده از دنیار غرب بوده است.

شایان ذکر است شناخت ادبیات معاصر عرب بدون شناخت ادبیات معاصر غرب غیر ممکن بوده و اثبات فرضیه های این تحقیق و نیز بررسی نقش مسیحیان در انتقال فرهنگ و ادبیات غرب به ادیات عرب بدون طرح مبانی نظری غرب و مکاتب ادبی آن ناممکن می نماید.

در بخش سوم نمودها و جلوه های غرب گرایی در گرایش های نوین ادبیات عرب را بیان نموده ، به صورت اجمالی گرایش های نوین شعر و نثر را در دوره معاصر بررسی خواهیم کرد.

همچنین در این بخش به این مساله اشاره خواهیم کرد که از دوره جاهلی تاکنون، این چنین تاثیر پذیری ادبیات عرب از ادبیات و فرهنگ دیگر بی سابقه بوده و بیشترین تاثیرپذیری چه در قالب و شکل و چه در محتوا و مضمون متعلق به این دوره است به گونه ای که قافیه، بحر، سبک ،‌نحو، عروض و … قدیم در حد چشمگیری از بین رفته و از سوی ادبای معاصر مطرود می گردد.

در بخش چهارم به مهمترین تاثیرات و نمونه های تاثیر گذاری برخی از ادبای مسیحی معاصر عرب بر ادبیات معاصر خواهیم پرداخت.

همچنین خواهیم گفت مسیحیان عرب از آن رو که شعر و داستان رواج و نفوذ فراوان  در میان علاقمندان جوامع عربی داشته است. به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توجهی ویژه به این دو قالب داشته اند.

در این بخش همچنین به نقش مسیحیان در به وجود آمدن شیوه های نقد جدید و نگارش تاریخ ادبیات ،‌نحو،‌قاموس و…. در دوره معاصر به سبک غربی اشاره خواهیم نمود.

همچنین به تاثیر پذیری مسلمانان از مسیحیان عرب و نیز تاثیر پذیری آنان از فرهنگ غرب خواهیم پرداخت.

پیشگفتا ر

تبادل میان فرهنگ ها ، از جمله واقعیت های غیر قابل انکار تاریخی است . از زمان شکل گیری تمدن های باستانی در کنار رودخانه های  بزرگ در چین و خاور میانه و یونان وروم ارتباط فرهنگی همزمان با تبادلات اقتصادی و سیاسی ، شکل دهنده بخش مهم و ماندگاری ازتاریخ حیات فرهنگی بشر بوده است . اگرچه تأثیرات هریک از تمدنها به یک اندازه نبوده و یا دیر پایی این تأثیر ها به یک میزان نبوده است ، ولی آنچه مسلم است این که تمدن بشری میراث مشترک تاریخ حیات بشر و محصول نبوغ ، تلاش و کوشش همه دانشمندان ، اندیشه وران ، ادیبان و سخنوران است که هر یک در دوره ای خاص و به فراخور توان ، حال و مقام خود بر غنای میراث فرهنگی بشری افزوده اند .

در باره تاریخچه و ریشه های نفوذ واحد فرهنگی و جغرافیایی که امروز به نام غرب شناخته می شود بر مجموعه مشرق زمین ، تا کنون پژوهش ها و آثار بی شماری به رشته تحریر در آمده است . یونان باستان به عنوان مهد شکل گیری تمدن غربی با فلسفه ، هنر و شعر حماسی خود که برخی از آثار آن دوران هنوز اعتبار خود را حفظ کرده‌اند تأثیر غیر قابل انکاری بر تمدن شرقی داشته است . صد البته جهان شرقی این تأثیرات را با افزودنی ها و الحاقاتی به غرب باز تابانده است .

مورخان آغاز نهضت ترجمه در قرون اولیه اسلام را به فرزند یزیدبن معاویه نسبت می دهند که علاقه وافری به ترجمه و برگرداندن کتب یونانی داشت . به دنبال اوج گیری نهضت ترجمه آثار یونانی و اسکندرانی به تدریج زمینه های شکل گیری فلسفه اسلامی فراهم آمد . اما در صحنه ادب و هنر نیز تبادل فرهنگی میان ایران و یونان ، میراثی را فراهم آورد که دستگاه حکومتی امویان و عباسیان از آن بهره ها بردند . به ویژه دردوره عباسیان بهره گیری از الگوی حکومتی ایرانی از یکسو و حمایت از ترجمه آثار یونانی برای ترویج فلسفه در برابر شریعت اسلامی باعث بسط نفوذ سیاسی ایران وتأثیر فرهنگی یونان بر دستگاه عباسی شد .

اگرچه در ایران مقاومت های زیادی در برابر فرهنگ عربی و نه اسلامی صورت گرفت و با شاه کار فردوسی یعنی شاهنامه زبان فارسی حفظ شد ، اما در دیگر فتوحات عباسیان در خاور میانه و شمال آفریقا و حتی اندلس نفوذ زبان عرب فراگیر شد .

در این میان نکته در خور توجه آن است که به دنبال جنگ های داخلی در یونان باستان و افول فلسفه و تمدن یونانی ، برخی از مهمترین اندیشمندان یونان به همراه مسیحیان اندیشمند در اسکندریه یعنی شهری که اسکندر مقدونی در مصر بر پاکرده بود به احیای فلسفه به سبک جدید پرداختند .

مکتب فلسفی که اندیشمندان این دوره به ویژه تحت تأثیر و با نقش آفرینی بزرگان مکتب نو افلاطونی بویژه افلوطین شکل داده اند ، زمینه های اولیه پیوند مسیحیت با فلسفه را فراهم آورد. میراث به تدریج از اسکندر یه به حران و انطاکیه منتقل شد و از آن جا به بغداد ، یعنی مرکز خلافت اسلامی راه پپدا کرد . فارابی اندیشمند بزرگ ایرانی با اقتباس و شرح آثار ارسطو به ویژه فن شعر ، از یک سو از استادان مسیحی خود و از سوی دیگر از ترجمه آثار یونانی به یادگیری فلسفه یونانی البته با قرائت نو افلاطونی و اسکندرانی آن پرداخت . مقصود از این مطالب آن است که جغرافیای تبادل فرهنگی ایران و یونان و حکومت عباسی با فرهنگ مسیحی باز شناسانده شود .

  در قرون وسطی عمدتاً این فلاسفه واندیشمندان اسلامی بودند که برغرب سایه انداختند . ابن رشد فیلسوف بزرگ اسلامی منشأ عقلی گرایی درقرون وسطی غرب محسوب می شود « دانشمندان عرب به عنوان ناقل فکر باستانی برای مغرب زمین قرون وسطی الهام بخش عمده بودند . جهان غرب کتب اعراب و شرح و تفسیر آن ها را مورد بهره بر داری قرار داد »[1]

با وجود تأثیر پذیری پیدا و پنهان مهمترین اندیشمندان قرون وسطی از اندیشمندان اسلامی ، آغاز جنگ های صلیبی و از دست رفتن فتوحات امپراتوری اسلامی در اندلس و اسپانیا عرصه را به روالی معکوس مبدل ساخت . جنگ های طولانی صلیبی اوج بر خورد تمدن اسلامی – مسیحی درطول تاریخ شمرده می شود .

شک نیست که این بر خورد ها به همراه خود نزاع های فکری فرهنگی و ادبی را نیز به دنبال داشته و نگرش جهان اسلام را به اروپا و فرنگ و درمقابل رویکرد دنیای غرب را به جهان اسلام تحت تأثیر قرار میداده است . با وجود این آغاز دوران جدیددر اروپا وزوال حاکمیت کلیسا و نیز پیدایش مدرنیته ، اقتدار جهشی غرب را در بعد علمی ، سیاسی و نظامی موجب شد . استعمار کهن در شکل فتح سرزمین ها و کشور ها از سوی استعمار گران اروپایی تاریخی تلخ را رقم زد که غارت میراث اقتصادی ، فرهنگی و ادبی جهان اسلام را درپی داشت .

با این همه نمی توان از تأثیر یکسویه وسراسر مغرب زمین و مدرنیته بر فرهنگ ، تمدن ، ادب و هنر اسلامی سخن نگفت . مسلم آن است که هر فرهنگی در تبادل وداد و ستد با دیگر فرهنگ ها غنا ، محتوا و بالندگی پیدا می کند ، اما آن جا که فر هنگ، سیطره نظامی و استیلای اقتصادی را در چارچوب استعمارکهن و نوین دنبال می کند نمی توان از تبادل فرهنگی به مفهوم واقعی کلمه سخن گفت .

اگر امروزه با گسترش پدیده جهانی سازی شاهد اوج گیری دوباره و فراگیری گسترده غربی سازی جهان در همه شئونات فرهنگی ، هنری و جلوه های زندگی هستیم ، اما نقطه آغاز جدی این حرکت را باید پس از انقلاب فرانسه و به گونه ای پس از آغاز استعمار کهن از طریق فتح و اشغال سرزمین ها و ترویج فرهنگ و تمدن غربی جستجو کرد . در این میان نقش مسیحیان سرزمین های عربی مهم و اثر گذاربوده است که به طور مستقل یا به نیابت از هم کیشان اروپایی خود به گونه ای عرصه های ادبی و هنری را برای اشاعه تفکر و فرهنگ غربی مسیحی و سکولار مورد بهره برداری قرارداده اند .

نکته دیگر، آن که زوال نوآوری ،‌رکورد ،‌رخوت، عقب ماندگی و انفعال در جامعه عربی پویایی و تحرک را ا زادب عربی گرفته بود که این موضوع  بی گمان در فراهم شدن شرایط تاثیرپذیری از مضامین غربی در قالب شعر ، داستان ،‌نمایشنامه ، و… موثر است. ضمن آن که تا قبل از انقلاب صنعتی نیز کشور های شرقی از پیشرفت درخور توجهی در زمینه های علوم و فنون برخوردار بودند ، اما انقلاب صنعتی و قبل از آن آغاز کشور گشایی های امپراتوران اروپایی بود که موازنه دیرین را به هم زد و زمینه سیطره سیاسی فرهنگی دول اروپایی را فراهم آورد .

می توان گفت : جلوه های تولید ادبی ورسانه های فرهنگی در جهان عرب در طی دو قرن پایانی هزاره دوم میلادی روز به روز گسترش بیشتر یافت و این همه عرصه ای را فراهم آورد که روشنفکران مسیحی به نمایندگی و نیابت از هم کیشان خود از فرنگ به این موج دامن زنند .

در فصل های یآینده به طور مشخص برخی از پدیده های فرهنگی مدرن را که از طریق آن ها ارزش ها و فرهنگ غربی به دنیای عرب وارد شد ، بررسی می کنیم .  در این میان نقش مستشرقان غربی را که تأثیری دوسویه داشته اند ، برجسته تر و مفصل تر تشریح خواهیم کرد .

 

 فصل اول :

 عوامل نهضت ادبی

 

            عربان از زمان واژگونی دستگاه عباسیان به دست مغول (سال 656 هجری), استقلال سیاسی خود را از دست داده بودند  و خاصه از زمان تسلط عثمانی هر چند هویت قومی آنان تا اندازه‌ای در جمع اقوام تابع عثمانی محفوظ ماند، لیکن دیگر بطبع غرور و هوشیاری دیرین را نداشتند. بدین جهت برای عربانی که در قرن سیزدهم هجری بر سر آن شدند تا همزبانان خود را از این ناهوشیاری دیرپای در آورند, مشکل اصلی آن بود که نخست مبانی تمایز عرب را از مسلمانان دیگر بازنمایند, و به گفته نویسندگان امروزی عرب, هم‌زبانان خود را از «عروبه» یا عربیت خویش آگاه کنند. آنان برای این مقصود از تاریخ و فرهنگ و زبان عرب یاری گرفتند و مضمون اینها را به سلیقه خود تفسیر کردند, ولی اصول و مفاهیمی که برای بیان مسلک قومیت به کار بردند را از فرهنگ و فلسفه ناسیونالیسم غربی اقتباس کردند. اندیشه قومیت با این خصوصیات به دو صورت در میان عرب پدیدار شد: یکی به صورت مسلکی که هدفش یگانگی و استقلال هریک از اقوام عرب‌زبان یعنی مصری و سوری و لبنانی و عراقی و جز آنان بود, و این هدف از جنگ جهانی اول به بعد کم و بیش تحقق پذیرفته است. و دوم به صورت مسلک عامتری برای یگانگی همه مردمان عرب زبان که آرزویی دشوارتر است و هنوز برنیامده است.

پیشگامی مصر

نخستین ملتی که ناتوانی و انحطاط امپراتوری عثمانی را غنیمت شمرد وحتی پیش از آنکه روزگار تنظیمات آغاز شود جویای استقلال شد ملت مصر بود. واقعه‌ای که در این رهگذر به یاری مصریان آمد حمله ناپلئون به کشورشان در سال 1213/1798 بود و سرداری که از جانب سلطان سلیم سوم عثمانی به دفع حمله ناپلئون گماشته شد, همان محمدعلی پاشا بود. محمدعلی که در اصل از مردم آلبانی بود, از آشوبی که در پی خروج فرانسویان درگرفت بهره جست و خود فرمانروای مصر شد, و اگرچه بظاهر پیوند رسمی مصر را از سلطان عثمانی نگسست و سلطان نیز مقام او را به نام خدیو مصر به رسمیت شناخت, در عمل مصر را از تابعیت عثمانی بیرون آورد. «او که سوداهای دورودراز در کشورگشایی داشت و به روایتی می‌خواست همه عربان را در مملکتی واحد به زیر فرمان خود در آورد.»[2] خواه به تقلید از کارهای سلیم سوم و محمود دوم و خواه به تقلید از آنچه بطور غیرمستقیم از فرانسویان می‌دانست اصلاحات بزرگی را در زندگی اداری و اجتماعی مصر آغاز کرد: دولتی متمرکز و نیرومند پدید آورد, رسم اجاره مالیات را لغو کرد تا رعایا فقط به گماشتگان دولت مالیات بپردازند, سازمان‌های آبیاری بنیاد کرد, فرآورده‌های کشاورزی را به اجبار از برزگران خرید و به بهای گران به صادرکنندگان بیگانه فروخت, بیشتر واردات کشور را به انحصار دولت در آورد, نخستین صنایع را بنیاد کرد, کارخانه‌های ساخت غرب را به مصر آورد.»[3]

«چنان نبود که همه کارهای محمدعلی به سود مصریان در آید, زیرا هرچند سیاست عمومی او سبب شد که مصر خود را از بند فرمانبرداری سلطان عثمانی برهاند, لیکن در عوض به حوزه نفوذ مالی و اقتصادی اروپاییان و بعدها به اسارت استعماری انگلستان در آمد. نیز روش‌های خودسرانه و سخت‌گیرانه او و گماشتگانش بسیاری از کشاورزان را از مایه معاش خود محروم کرد و هزاران تن از ایشان را به سرزمین‌های بیگانه گریزاند.»[4]

«با این همه, بنیادگذاری صنایع و پیشرفت بازرگانی صنایع و پیشرفت بازرگانی, تا اندازه‌ای بر آسودگی و نیرومندی شهرنشینان افزود و در محیط بالنسبه پیشرفته‌ای که در قاهره و اسکندریه پدید آمد, زمینه باروری نیز برای اندیشه‌های نو آماده شد.»[5]

وضع شام

در بلاد شام_ یعنی در سرزمینی که امروز سوریه و لبنان و فلسطین و اردن را دربر می‌گیرد_ از آغاز قرن نوزدهم تحولاتی روی داد. نظام اجتماعی از دیرباز در مرحله خانخانی به سر می‌برد و اختلاف‌های قومی و کیشی بر شدت آن می‌افزود. ولی در این دیار نیز ورود سرمایه‌های خارجی یکی از عوامل مهم دگرگونی اوضاع شد. بازرگانان اروپایی در هر فرصتی از راه مدیترانه به شهرهای کرانه شام می‌آمدند. انقلاب صنعتی و نیاز اروپا به بازارهای تازه مهم , انگیزه دیگری برای مسافرت به آن سامان گشت.

در اینجا نیز مصریان , یهودیان ، ارمنیان و یونانیان علاوه بر اروپاییان فعالیت‌های بازرگانی را در دست داشتند, لیکن تفاوت مهم آن با مصر, وجود جامعه بزرگی از مسیحیان بود که نفوذ غرب و ورود غربیان را به سود خود می‌دانستند, زیرا بدین‌ترتیب گذشته از منافع مادی, پناهگاهی در برابر فشار مسلمانان عرب و ترک به دست می‌آورند, حتی هنگامی که بازرگانان اروپایی به سبب ناامنی محیط و الزام پرداخت باج به ممالیک مصر و امکان حمل‌ونقل بازرگانی از راه دماغه امیدنیک در جنوب افریقا شام را ترک گفتند, قدرت و اهمیت بازرگانان مسیحی غیرعرب بیشتر شد, چون خود جای اروپاییان را گرفتند. و اما آنچه پای دولت‌های غربی را به شام باز کرد. وجود همان مسیحیان عرب و جز عرب بود که از اواخر قرن هیجدهم خود را زیر حمایت دولت‌های غربی قرار دادند, یا این دولت‌ها از روی ریا و دغل, خویشتن را حامی آنان اعلام کردند. بدین‌جهت هرگاه مسیحیان از دست مسلمانان, به راست یا دروغ, ستمی می‌دیدند از دولت‌های غربی یاری می‌خواستند و برای مداخله در امور داخلی شام به دست آنان بهانه می‌دادند».[6]

ولی مسائلی که در برابر روشنفکران سوری و لبنانی آن روزگار وجود داشت, با آنچه در مورد روشنفکران مصری وجود داشت. در مصر قرن سیزدهم مشکل اصلی آزادی‌خواهان و روشنفکران, کوشش در راه رهایی سرزمینشان از سلطه اقتصای و سیاسی اروپاییان بود. در شام, برعکس, بیشتر روشنفکران و نویسندگان خود به جامعه مسیحی عرب تعلق داشتند که نزدیک به یک سوم جمعیت آن زمان شام  را تشکیل می‌داد. بعلاوه مساله اصلی برای مسیحیان عرب و سخنگویانشان, متفاوت در برابر فشار مسلمانان و خاصه زور و ستم عثمانی بود.

«یاری جستن از دولت‌های غربی هر چند این مشکل را در زمان‌های بحرانی بطور موقت آسان می‌کرد, لیکن چاره‌ای دوراندیشانه نبود, چون سبب می‌شد که مسلمانان در حق مسیحیان بدبین‌تر شوند و آنان را به خیانت و همدستی با بیگانه متهم کنند. به این دلیل برخی از پیشوایان فکری جامعه مسیحی عرب مصلحت آن دیدند که در کوشش‌های خود از عوامل پراکندگی و دشمنی میان مسلمانان و مسیحیان بپرهیزند و بیشتر به روی وجوه یگانگی و همکاری دو گروه تکیه کنند.»[7]

«آنچه در شام آن روزگار, مایه پراکندگی مسلمانان و مسیحیان عرب می‌شد سیاست و دین بود و آنچه ایشان را به هم نزدیک می‌کرد, فرهنگ و ادب عرب. بدینسان نخستین کسانی‌که برای بیدارکردن وجدان قومی عرب کوشیدند از میان مسیحیان عرب برخاستند. مردانی چون بطرس بستانی و ناصیف یازجی وابراهیم یازجی و نوفل نوفل وسلیم نوفل و میخائیل شحاده و سمعان کلهون و جرجس فیاض و رسلان دمشقیه و بسیار کسان دیگر که به احیای زبان و ادب عرب و پیشرفت علوم و فنون در میان عرب زبان همت گماشتند, ولی هنوز در این مرحله, در نوشته‌ها و گفته‌های چنین کسان از استقلال و یگانگی سیاسی عرب سخنی به میان نمی‌آمد»[8]. بعدها کسان دیگر بودند که چه از میان مسیحیان و چه مسلمانان عرب (و بیشتر مسلمانان) بر بنیاد کاران پیشگامان جنبش فرهنگی عرب, مسلک قومیت یا ملت‌پرستی عرب را به معنای سیاسی امروزی آن بنا کردند.

بیداری عرب که به شکل سیاسی خود در ظرف نیم قرن اخیر بیشتر در جنبش وحدت‌طلبی عرب تظاهر یافته, نتیجه به هم پیوستن سه جریان فکری بوده است:

نخست پیروی از تمدن غرب ؛

دوّم تجددخواهی دینی؛

سوم میهن پرستی مصری .

یکی از مبلغان یگانگی عرب در میان نویسندگان مصری به نام صنوع در یکی از نخستین سخنرانی‌هایش در پاریس به شنوندگان عربش گفت: «من به همگی شما اعراب عشقی یکسان دارم, زیرا همه فرزندان مغرب و تونس و طرابلس و مصر و شام, به پیوند زبان عربی با هم یگانه‌اند و ملتی یگانه و بزرگ را تشکیل می‌دهند.»[9]

انگیزه این روش صنوع بی‌گمان همان ملاحظه‌ای بود که در مورد مسیحیان سوریه و لبنان نیز یاد کردیم, یعنی علاقه به همکاری و تفاهم مسیحیان و یهودیان با مسلمانان عرب که بیش از بند و بست با دولتهای اروپایی محیطی امن برای اقلیت‌های مذهبی در میان عرب‌زبانان این سرزمینها ایجاد می‌کرد. به همین جهت صنوع در برخی از مقالاتش مسلمان مصر را به تساهل در حق یهودیان و مسیحیان مصر فراخوانده است.

«زین نورالدین زین استاد ایرانی تبار دانشگاه آمریکایی بیروت نوشته است: 

«قصد رهبران عرب برای احراز استقلال ملی, به سبب برنامه «ترک‌سازی» ترکان جوان, انگیزه‌ای نیرومند پیدا کرد که در استوارتر شدن آن موثر شد. به جرات می‌توان گفت که این سیاست ملی و نژادی ترکان جوان بود که اخگر قومیت عرب را برافروخت.»[10]

از سوی دیگر, وضع خاص مسیحیان عرب در سوریه و لبنان از میانه‌های قرن نوزدهم به بعد نیز به گسترش جنبش وحدت‌خواهی یاری می‌کرد, زیرا این مسیحیان از ستمی دوانه رنج می‌بردند, هم بعنوان اهل ذمه, مقامی پست‌تر از مسلمان داشتند و حتی مسلمانان گاه آنان را به دیده دشمن می‌نگریستند و هم مانند عامه سوریان محکوم استبداد عثمانی بودند. «کشتار مسیحیان لبنان در سال 1860 و دخالت فرانسه در آن سرزمین و نیز اعلام خودمختاری لبنان در 1861 ،‌تا جنگ جهانی اول ، لبنان را پناهگاه تمدن غربی و دژ مقاومت مسیحیان عرب در برابر فشار سلطان عثمانی مبدل کرد. چون ستم عثمانی شدت گرفت گروه‌های بسیاری از مسیحیان عرب به آمریکای شمالی و جنوبی و مصر مهاجرت کردند ولی آن شماری که باقی مانند برای آنکه بتوانند در برابر عثمانیان ایستادگی کنند و در ضمن روشی در مبارزه پیش گیرند که از پشتیبانی هر چه بیشتر اعراب مسلمان نیز برخوردار باشد, ندای یگانگی عرب را سر دادند.»[11] قبول فکر یگانگی مستلزم آن بود که همه عربان, خواه مسیحی و خواه مسلمان در راه احیای نیروی عرب اختلافهای مذهبی و فرقه‌ای را فدا کنند. پیداست که چنین وضعی مسیحیان را از تنگنای سیاسی خود می‌رهانید.

چون وجه مشترک اعراب مسلمان و مسیحی, زبان و فرهنگ عرب بود مسیحیان وحدت طلب نیز ادب و زبان عرب را ارج بسیار می‌نهادند و به همین دلیل, رهبری نخستین مرحله جنبش عرب برای یگانگی, از اواسط قرن نوزدهم تا نخستین دهه قرن بیستم, با ادیبان و نویسندگان و شاعران بود. ولی در قرن بیستم رهبری به دست مردان سیاسی افتاد که بیشتر برای برانگیختن احساسات مردم و سازمان دادن به پیکار آنان و بهره‌گیری از رقابت دولتهای بزرگ و گاه بند و بستهای پنهانی با آنها می‌کوشیدند.

واقعیت آن است که هم جریانهای ادبی و فکری و هم گرایش ها و جنبش های سیاسی در جهان عرب عمدتا محدود به مصر و شام بود و در دیگر جوامع عربی کمتر شاهد بروز و ظهور ادبا متفکران و مردان سیاسی جریان ساز بوده ایم. چرا که :

1- در برابر انگیزه‌ها و عواملی که بطور بالقوه یا بالفعل به یگانگی عرب یاری می‌کرد, موانعی نیز بر سر راه یگانگی وجود داشت. نخستین مانع آن بود که دولت‌های عرب چون بتازگی پا گرفته بودند, به استقلال و هویت جداگانه خود سخت دلبستگی داشتند و با هر اقدامی که موجب تضغیف استقلال یا انحلال هویت آنها در اتحادی جامع می‌شد مخالفت می‌کردند.

2-اختلاف فرهنگی و اجتماعی میان کشورهایی چون مصر و سوریه و لبنان و فلسطین از یک سو و کشورهایی چون عربستان سعودی و یمن و ماوراء اردن و عراق از سوی دیگر. در حالی که کشورهای دسته اوّل بر اثر تماس‌های پی‌درپی با غرب, به پذیرش اندیشه‌های نو رغبت فراوان نشان می‌دادند, کشورهای دسته دوّم هنوز درحالت ابتدایی و عشیره‌ای به سر می‌بردند و در نگاهداری نظام‌ها و سنت‌های فرتوت گذشته می‌کوشیدند.

3- اختلاف‌سلیقه سیاسی کشورهای عرب . کشورهایی چون لبنان و سوریه به سبب تنوع ترکیب قومی و وجود اقلیت‌های گوناگون مذهبی در داخل مردم خود ناگزیر بودند که تا اندازه‌ای اصول دموکراسی و تعادل قوای سیاسی را در جریان‌های تصمیم‌گیری خویش رعایت کنند. حال آنکه در کشورهای دیگر, علاوه بر موانع اقتصادی و فرقه‌ای خاصی که از دیرباز بر سر راه دمکراسی وجود داشت, تسلط اکثریت یکپارچه سنی, کار برقراری حکومت‌های خودکامه را هموار می‌کرد.

در اینجا ضمن اشاره به جریانهای ادبی و فکری (عمدتاً مصر و شام)، زمینه ها و عرصه های نفوذ فرهنگ غرب را بیان نموده، نفوذ فرهنگ غرب را بر جوامع عربی از طریق تاثیر بر ادبیات عربی بررسی خواهیم کرد.

1- مدارس

 

فهرست مطالب

عنوان                                              صفحه

طرح تحقیق .................................. 1

مقدمه ...................................... 7

بخش اول : ریشه ها و زمینه های تاریخی نفوذ فرهنگ غرب بر جوامع عربی ............................................ 10

پیشگفتار ................................... 11

فصل اول : عوامل نهضت ادبی .................. 15

پیشگامی مصر ................................ 16

وضع شام .................................... 18

  • مدارس ................................... 24
    • لبنان ................................. 24
    • مصر ................................... 25
    • سایر بلاد عربی ......................... 25

2-روزنامه  و مجلات .......................... 25

2-1-مصر .................................... 25

2-2- لبنان ................................. 26

3-چاپ و چاپخانه ............................ 26

4- کتابخانه ................................ 27

5- انجمن های علمی و ادبی ................... 27

6- ارتباط و تماس مستقیم با غرب ............. 27

7- ترجمه داستان های غربی ................... 32

7-1- سیر تحول داستان نویسی در مصر تا جنگ جهانی دوم   39

7-2- نقد و بررسی سیر تاریخی داستان نویسی در ادبیات نوین 53

8- نمایشنامه ............................... 59

9- سینما ................................... 60

فصل دوم : شرق شناسی ........................ 61

  • مفهوم شرق شناسی ......................... 62
    • معنای لغوی استشراق .................... 62
    • معنای اصلاحی استشراق.................... 63
  • پدیده مشرق شناسی ....................... 64
  • شرق شناسی .............................. 66
  • شرق به عنوان «غیر»...................... 67
  • نمونه های بارز صورت نمایشی شرق ......... 69
  • سیاست و شرق شناسی ...................... 70
  • یونان گرایی و مسیحیت به عنوان اجزای بنیادین میراث شرقی ها    70
  • شرق شناسی وارونه ....................... 71
  • بومی گرایی ............................. 72

نقد و نظر................................... 73

بخش دوم : مکاتب ادبی معاصر ................. 77

فصل اول : مکاتب ادبی غرب ................... 78

  • سیر تحول تاریخی مکاتب ادبی غرب .......... 79
  • مکاتب ادبی مغرب زمین .................... 83

2-1- کلاسیک ................................. 85

2-2- کلاسیک جدید ............................ 88

2-3- رومانتیسم ............................. 91

2-4- پارناسیسم ............................. 96

2-5- رئالیسم ............................... 100

2-6- رئالیسم سوسیالیستی .................... 102

2-7- سوررئالیسم ............................ 102

2-8- سمبولیسم .............................. 103

2-9- اگزیستانسیالیسم ....................... 106

2-10- دادائیسم ............................. 110

فصل دوم شعرعربی و مکاتب ادبی غرب ........... 112

  • شعر عربی قدیم ........................... 113
    • مکتب «عمود الشعر»...................... 114
    • مکتب نوپردازان ........................ 115
    • مکاتب عربی قدیم ....................... 116

1-3-1 – مکتب صنعت .......................... 116

1-3-2- مکتب تصنیع .......................... 117

1-3-3- مکتب تصنع ........................... 117

  • شعر عربی معاصر.......................... 118
    • کلاسیک نوین در شعر عربی معاصر .......... 119
    • رومانتیسم در شعر عربی معاصر............ 121
    • رئالیسم در شعر عربی معاصر.............. 125
    • سوررئالیسم در شعر عربی معاصر........... 126
    • سمبولیسم در شعر عربی معاصر............. 127
    • اگزیستانسیالیسم در شعر عربی معاصر...... 132
    • پارناسیسم در شعر عربی معاصر............ 134
    • دادائیسم در شعر عربی معاصر............ 135

فصل سوم : گرایش به تامل در ادبیات عرب ...... 136

  • ریشه های گرایش به تامل در دوره معاصر .... 137
    • احساس حقارت ........................... 137
    • بحران ها .............................. 139
    • تهاجم فرهنگی .......................... 141
    • حس نوگرایی ............................ 142

1-4-1- نزاع قدیم و جدید .................... 142

نقد و نظر .................................. 144

1-5- مهاجرتها............................... 144

  • شعر تاملی و مکاتب ادبی غرب ............. 147

نقد و نظر .................................. 149

  • آیا تامل به معنی قطع رابطه با مسایل بیرونی است ؟ 150

بخش سوم : گرایش های نوین ادبیات عربی ....... 152

فصل اول : گرایش های نوین شعر عربی معاصر .... 153

  • گرایش های نوین موضوعی ................... 155
    • حماسه ................................. 156
    • نمایشنامه منظوم ....................... 158
    • قصه ................................... 162
    • اسطوره ................................ 163
  • تحولات موسیقی و ساختار شعر عربی ......... 167
    • شعر منثور ............................. 168
    • شعر آزاد............................... 169
    • شعر مدور............................... 170
    • قصیده کلی ............................. 172
    • شعر درامی (نمایشی)..................... 173

فصل دوم :‌گرایش های نوین نثر عربی معاصر...... 174

  • قصه در ادب عربی معاصر ................... 178
  • سیره نویسی .............................. 180
  • نمایشنامه نویسی ......................... 181

بخش چهارم : سیری در اندیشه مسیحی عرب ....... 183

فصل اول: اندیشه ادبای مسیحی عرب ............ 184

  • ادبای مهجر............................... 185
    • جبران خلیل جبران ...................... 185
      • اسلوب ادبی جبران .................... 185
      • شرق و غرب از نظر جبران .............. 191
      • واقع گرایی جبران .................... 195
    • میخائیل و نعیمه ...................... 196
      • اسلوب ادبی نعیمه .................... 196
      • عوامل موثر بر افکار نعیمه ........... 198
      • شرق و غرب از نظر نعیمه .............. 201
    • ایلیا ابوماضی ........................ 204
      • شرق و غرب از نظر ابوماضی ........... 204
    • دیانت و رجال مذهبی در ادب مهجر........ 205
    • مقایسه باورهای دینی مهجر ............. 207
    • زن در ادب مهجر ....................... 208
    • عرف و سنت تحمیلی ،‌ازدواج اجباری ...... 208

2-سایر ادبا ................................ 211

2-1- نجیب عازوری ........................... 211

2-2- شبلی شمیل ............................. 213

2-2-1- شعر شمیل  در ستایش حضرت محمد (ص) و قرآن  215

2-2-2-سخن شبلی شمیل درباره امام علی بن ابی طالب (ع)  216

2-3-نسیب عریضه و سبک شعری تازه ............. 216

فصل دوم :‌تاثیر ادبای مسیحی عرب بر جهان عرب . 217

  • اندیشه ها و جنبش های نوین سیاسی – اجتماعی 218
    • راههای نفوذ فلسفه روشنگری فرانسه و اندیشه های انقلاب فرانسه

 در خاور عربی .............................. 222

  • کوشش عملی ادبا ........................ 232
  • کشورهای عربی .......................... 235
  • انجمن های روشنگری فرهنگی در سوریه ..... 237
  • داستان ................................. 242
    • انگیزش منفی به دین وتمسخر مظاهر آن و طرح ارزش های ضد دینی ....................................... 245

2-1-1- خودکشی .............................. 250

2-1-2- اعتراف .............................. 254

  • اهتمام به غریزه ممنوعه جنسی و توصیف صحنه های تحریک آمیز 255
  • استعمال گویش محلی و تضعیف زبان فصیح عربی 266
  • واقع گرایی در داستان .................. 268
  • تاریخ .................................. 280

نقدو نظر ................................... 280

  • زبان شناسی ............................. 283

فصل سوم : اندیشه ادیب مسلمان ............... 286

  • طه حسین ................................. 288
    • آثار ادبی طه حسین ..................... 288

نقد و نظر .................................. 299

چکیده ...................................... 301

خلاصه البحث ................................. 303

منابع ...................................... 305

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نقش مسیحیان عرب در گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب

تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 35 صفحه

بسمه تعالی فلسفه طبیعت در غرب مقاله تهیه شده برای درس مبانی نظر معماری منظر در دوره کارشناسی ارشد معماری منظر دانشکده هنرهای زیبا.
دانشگاه تهران فهرست مطالب ـ مقدمه ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس) ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس ـ فلسفه طبیعت بعد از رنسانس ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک ـ عصر روشنگری ـ‌ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم ـ طبیعت گرایی ـ منابع مقدمه نخستین فلاسفه یونان را طبیعت‌گرا می‌دانند.
زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته‌اند.
امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد.
این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود.
آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است.
آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می‌شود.
فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود.
و این تصور مطرح بوده که ماده‌ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد. فلسفه طبیعت پیش از سقراط نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بوده‌اند.
آنها سعی داشته تا به قوانین‌ای جاودانه در طبیعت دست یابند.
و آنچه را که در طبیعت رخ می‌داد از طریق طبیعت توضیح دهند.
این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط می‌باشد.
بر ‌می‌گردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس1 این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز می‌دانست.
زمانی که طالس در مصر به سر می‌برد.
دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغه‌ها و کوهها پیدا می‌شده‌اند.
علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد.
سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور می‌کرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است.
مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سروده‌های هومر ارتباطی ندارد. فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس2 نام دارد.
اعتقاد داشته است .
که جهان ما تنها یکی از جهان‌های بیشمار است.
و این جهان‌های بیشمار از ماده‌ای جاودان پدید آمده است ، به آن باز می‌گردند.
منظور از ماده جاودان را نمی‌توان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به ماده‌ای مشخص اشاره ندارد.
شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورنده‌اش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است.
پس باید به وجود آوردنده‌اش جاودان باشد.
تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد.
بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمی‌تواند همین آب معمولی باشد. سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس1 نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز می‌دانست.
آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا می‌دانست.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب

دین در غرب جدید

اختصاصی از هایدی دین در غرب جدید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

دین در غرب جدید

علی رغم تماسهای گسترده ای که مسلمانان از قرن گذشته تاکنون با جهان غرب داشته اند و هنوز هم دارند، بسیار کم درباره دین در غرب مطالعه کرده اند. عده محققان و علمای مسلمانی که زبانهای کهن غرب را به اندازه ای که برای مطالعه تاریخ دین عمده غرب، یعنی مسیحیت کافی باشد، بدانند و نیز عده مسلمانانی که عمیقاً به مطالعه در کلام و اندیشه دینی مسیحیت پرداخته باشند، بسیار اندک است. این واقعیت باتوجه به اینکه می بینیم در غرب شمار آنچنان فراوانی از علمای مسیحی و یهودی و نیز علمای ناسوتی اندیش که نظرهای دینی را قبول ندارند، برای آموختن استادانه زبان عربی و فارسی و سایر زبانهای اسلامی به قصد مطالعه خود اسلام، تن به همه گونه سختی و مشکل داده اند، تاسف انگیز است. این علمای غربی هرکدام از دیدگاه خاص خود درباره همه جهات و جوانب اسلام چیزهایی نوشته اند و حتی کوشیده اند به مسلمانان نیز به زور بقبولانند که چطور باید دربارهٌ دین خودشان تحقیق و مطالعه کنند.

به هرحال بین فهم غرب از اسلام، ولو آنکه دیدگاههای آن از نظر مسلمانان متعصبانه و تحریف شده باشد، و فهم اسلام از دین در غرب از دیدگاه اسلامی هیچ موازنه ای برقرار نیست. تلاش مسلمانان برای فهمیدن دین در غرب بسیار نادر بوده و غالباً آنچه توسط محققان جدید مسلمان درباره دین و تفکر در غرب نوشته شده یا عمدتا بر دیدگاههای غربی مبتنی است و یا بردانش بی اساس و محدودی که خود مانع از ژرفکاوی در معنای دین و تاریخ آن در جهان غرب بوده است.در میان مسلمانان می توان دو دیدگاه کاملاً متضاد درباره دین در غرب دید. برخی همه غربیان را، به استثنای اقلیت کوچکی که یهودی اند، مسیحی می دانند و لذا غالبا از کل غربیان با تعبیر مسیحیان یاد می کنند، گویی که غرب همچنان غرب قرون وسطاست که بانی جنگهای صلیبی بود و تمدن غربی هنوز در عصری زندگی می کند که به عصر ایمان معروف است. و برخی دیگر از مسلمانان به عکس، گمان می کنند که همه غربیان مادی گرا و دهری مشرب و یا لاادری و شکاک اند و در میان غربیان عملاً هیچ دینی حاکم نیست.به قطع و یقین باید گفت که هر دو این نظریات یا گمانها خطاست. از یک سو غرب از قرن هفدهم و حتی پیش از آن، از رنسانس به این سو در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردمش و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمره ایشان سیر کرده است. و در نتیجه امروزه در غرب کسان زیادی هستند که گرچه میراث داران مسیحیت و یهودیت اند، دیگر به معنای دقیق مسیحی یا یهودی نیستند. و با این حال هنوز عده بسیار زیادی در غرب زندگی می کنند که در بطن تمدنی که دیگر نمی توان آن را تمدنی مسیحی دانست، مسیحیان یا یهودیان متشرعی هستند. درک دقیق این اوضاع برای فهم درست نقشی که دین در غرب دارد، و پرهیز از نظریات افراطی که امروزه برخی در جهان اسلام دارند، برای مسلمانان بسیار اهمیت دارد. جوان مسلمان بدون درک نقش دین و نیز به محاق افتادن آن در غرب در همه مراحل تکوین و تولد و رشد و گسترش دنیای متجدد در اروپا و آمریکا و سپس در سرزمینهای دیگر، هرگز قادر نخواهد بود که دنیای متجدد را بفهمد.روشن است که غرب از زمان ظهور تمدن قرون وسطایی اش اساسا و عمدتا مسیحی بوده است. تمدن قرون وسطایی مزبور صرفا ادامه و امتداد تمدن یونان و روم نبود. این تمدن اساسا آنگاه پدید آمد که مسیحیت، به دنبال ضعف و انحطاط تدریجی امپراتوری روم، در این امپراتوری و نیز در میان اقوام ژرمن و سلت یا سلتی اروپای شمالی اشاعه یافت. نتیجه این جریان تولد تمدن جدیدی بود که گرچه عناصر مهمی را از روم و نیز یونان به ارث برده بود، کاملاً مسیحی بود. بنابراین تاریخ دین در غرب آنچنان که امروزه برای ما دانسته است، بیش از هر عنصر و عامل دیگری با مسیحیت مربوط است. مسیحیت در غرب، برخلاف وضعیتی که در شرق داشت و به سبب تقسیم شدگی اش به کلیساها یا مذاهب کوچک با ظهور و توسعه اسلام براحتی مغلوب شد، تا قرنها تقریبا یکپارچه بود، به این معنا که نهاد و سازمان یگانه ای داشت که همانا تشکیلات مذهب کاتولیک بود. پاپ همچنان رهبری و ریاست عالی کلیسای غرب را برعهده داشت. کلیسای ارتدکس که یکی دیگر از شاخه ها و شعب عمده مسیحیت سنتی است، بر مرجعیت پاپ گردن ننهاده و لذا از مذهب کاتولیک جدا بود. در نتیجه، مذهب و تشکیلات کاتولیک در سراسر دوران تولد و شکل گیری تمدن غرب به صورت یگانه نهاد مسیحی غرب باقی ماند.شکل گیری دورانی از تاریخ غرب که امروزه از آن به قرون وسطی تعبیر می شود و طی آن برخی از مهمترین نهادها و نیز الگوهای فکری غرب صورتبندی و متبلور گردیده، و هنر مقدس مسیحی نیز به اوج کمال خود دست یافته بود، همانا وامدار مسیحیت در شکل کاتولیکی آن است. در طول قرون وسطی مسیحیان غرب با اخلاص دینی شدید و پایبندی اکید به مسیحیت بدان گونه که مذهب کاتولیک برای ایشان تفسیر می کرد، زندگی می کردند و لذا علی رغم دشمنی عظیمی که با مسلمانان نشان می دادند، احساس شباهت و قرابت زیادی نیز با ایشان می کردند؛ زیرا جامعه ای از مؤمنان را در جهان اسلام می دیدند که اکیداً و خالصانه به کلام خداوند و دستورات و احکام او پایبندند. با این حال در غرب برخلاف اسلام، در نتیجه یک عده عوامل بسیار پیچیده داخلی، به تدریج مخالفتهایی با مرجعیت و اقتدار دین و به ویژه با مذهب کاتولیک پدید آمد. عوامل مزبور از جمله شامل مغفول ماندن تدریجی جهات و جنبه های معینی از تعالیم عرفانی مسیحیت، توجه زیاده و افراطی به عزاداری و مردگان، عقلانی کردن تدریجی اندیشه دینی مسیحی، و بالاخره شکاکیت ذاتی مندرج در کلام اصالت تسمیه »nominalist« اواخر قرون وسطی می شد.این مخالفتها در طی دوره ای که بعدها به رنسانس معروف شد، صورتهای گوناگونی یافت. در این دوره می توان از یک سو ظهور اومانیسم و فردگرایی را دید که به مخالفت با استیلای دین به طور کلی و علی الخصوص سلطه تمدن دینی قرون وسطی برآمد و بعدها به انگ و نشانهای اصلی تمدن جدید تبدیل شد، و از سوی دیگر شکل گیری یک عکس العمل مذهبی را که به ظهور پروتستانیسم و نهضت اصلاح دین انجامید که خواستار بازگشت به مسیحیت نخستین به همان صورتی بود که ریشه در کتاب مقدس و بویژه اناجیل داشته است؛ مشهور شدن این حرکت اخیر به نهضت انجیلی »Evangclicalism« به سبب همین تاکید بربازگشت به انجیل بود.برخلاف تمایلی که برخی از محققان داشته اند، مذاهب پروتستان و کاتولیک را نمی توان با تشیع و تسنن در متن اسلام مقایسه کرد. سابقهٌ هر دو مذهب تشیع و تسنن به همان دوران صدراسلام و اوان کار اسلام باز می گردد. در حالی که مذهب پروتستان مولود اعتراض »Protest« کاملا متأخری به کلیسا یا مذهب مستقر کاتولیک بود و حدود هزار و پانصد سال پس از ظهور و استقرار مسیحیت به وجود آمد.برخلاف مذهب کاتولیک که ساختار یکپارچه و متحد خود را با تمکین در مقابل اقتدار و مرجعیت دستگاه پاپی و سلسله مراتبی که کلیسای کاتولیک بر آن مبتنی بود حفظ کرد، مذهب پروتستانی سریعاً به فرق و مکاتب و دسته بندیهای دینی متعددی علاوه بر مذاهب یا کلیساهای مرتبط با کالون »Calvin« و لوتر »Luther« که برجسته ترین طلایه داران نهضت اصلاح دین بودند، تقسیم شد. دامنه گسترده این مذاهب یا کلیساها از کلیسای انگلستان که از جهاتی همچنان کاتولیک مانده بود اما بر اقتدار و مرجعیت پاپ گردن نگذاشته و لذا شاخه ای از پروتستانیسم به حساب می آمد، تا کلیساهای پروتستان همچون کلیسای متدیست»Methodist«، کلیسای پرسبیتری»Presbyterian« و کلیسای باپتیست »Baptist« یا تعمیدی را که تکیه و تاکید بسیار بیشتری بر جهد و تلاش فردی مبتنی بر


دانلود با لینک مستقیم


دین در غرب جدید

تحقیق - ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب (word)

اختصاصی از هایدی تحقیق - ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب (word) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق - ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب (word)


تحقیق - ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب (word)

تحقیق حاضر به بررسی ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب پرداخته است. البته سکولاریزم را به دلیل کثیر الاضلاع بودن ، می توان از ابعاد مختلفی تحلیل و بررسی کرد . سکولاریزم دارای جنبه ها و ابعاد مختلفی است، جنبه معرفتی که در نفی عوامل بیرون از پدیده های طبیعی یا تاریخی و در تأکید بر تحول بی وقفه تاریخ تبلور می یابد و جنبه نهایی که در تلقی نهاد دین به عنوان نهاد خصوصی بروز می یابد و جنبه سیاسی که در جدایی دین از سیاست نمود پیدا می کند. بدیهی است که هر کدام از این جنبه ها دارای اشکال و مناسباتی با واقعیتهای تاریخی پیرامون آن می باشند. در تمامی تعاریفی که از سکولاریزم می شود یک عنصر که تقریباً می توان گفت فرعی ترین عنصر سکولاریزم است ، به نحو مشترک یافت می شود. این عنصر عبارت است از جدایی دین از دولت یا به تعبیر خود غربی ها جدایی church از state . جدایی دین از دولت که به منزله سمبل سکولاریزم گرفته می شود، البته یکی از نتایج فرعی سکولاریزم است اما چون ملموس ترین، بارزترین و آشکارترین نتیجة آن است، نوعاً بر آن انگشت نهاده می شود.

124 صفحه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق - ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب (word)

مقاله درباره فلسفه طبیعت در غرب

اختصاصی از هایدی مقاله درباره فلسفه طبیعت در غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره فلسفه طبیعت در غرب


مقاله درباره فلسفه طبیعت در غرب

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:58

فهرست مطالب

ـ مقدمه

ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط

ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط

ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس)

ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس

ـ فلسفه طبیعت بعد از  رنسانس

ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک

ـ عصر روشنگری

ـ‌ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم

ـ طبیعت گرایی

ـ منابع
مقدمه

نخستین فلاسفه یونان را طبیعت‌گرا می‌دانند. زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته‌اند. امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد. این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود. آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است. آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می‌شود. فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود. و این تصور مطرح بوده که ماده‌ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد.

 

فلسفه طبیعت پیش از سقراط

نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بوده‌اند. آنها سعی داشته تا به قوانین‌ای جاودانه در طبیعت دست یابند. و آنچه را که در طبیعت رخ می‌داد از طریق طبیعت توضیح دهند. این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط می‌باشد. بر ‌می‌گردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس1 این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز می‌دانست. زمانی که طالس در مصر به سر می‌برد. دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغه‌ها و کوهها پیدا می‌شده‌اند. علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد. سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور می‌کرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است. مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سروده‌های هومر ارتباطی ندارد.

فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس2 نام دارد. اعتقاد داشته است . که جهان ما تنها یکی از جهان‌های بیشمار  است. و این جهان‌های بیشمار از ماده‌ای جاودان پدید آمده است ، به آن باز می‌گردند. منظور از ماده جاودان را نمی‌توان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به ماده‌ای مشخص اشاره ندارد. شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورنده‌اش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است. پس باید به وجود آوردنده‌اش جاودان باشد. تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد. بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمی‌تواند همین آب معمولی باشد.

سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس1 نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز می‌دانست. آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا می‌دانست. البته او معتقد بود که اگر آب غلیظ‌تر شود به خاک مبدل خواهد شد. شاید توجه او در این مورد به خاکی جلب شده بوده است که پس از آب شدن یخها بر روی زمین نمایان می‌شد. از سوی دیگر او معتقد بود که با رقیق شدن هوا، آتش به وجود آمده است. و به این ترتیب به اعتقاد آناکسیمنس خاک و آب و آتش از هوا بوجود آمده‌اند.

این سه فیلسوف اهل میلتوس معتقد بودند که همه چیز از یک مادة اولیه به وجود آمده است. اما این که چگونه می‌توان تصور کرد که ماده‌ای بتواند ناگهان تغییر یابد و به چیز دیگری تبدیل شود به عنوان « مسئله تغییر» مطرح شد . در حدود سال 500 قبل از میلاد فیلسوفی به نام پارمنیدس2 معتقد بود که هر چه هست ، همیشه بوده است. او معتقد بود که هر چه در جهان وجود دارد، همیشه وجود داشته است و هیچ چیز نمی‌تواند از هیچ به وجود آمده باشد و آنچه هست نمی‌تواند به هیچ مبدل شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره فلسفه طبیعت در غرب