هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره فلسفه و علل غیبت از دیدگاه امام رضا

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره فلسفه و علل غیبت از دیدگاه امام رضا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

بنیاد تخصصی مهدویت- مشهد

موضوع:

فلسفه و علل غیبت از دیدگاه امام رضا

 

بچکیده

در این پژوهش به بررسی فلسفه و علل غیبت امام مهدی(عج) در کلام امام رضا( پرداخته‏ایم.

در این نوشتار به دنبال ارائۀ پاسخ مناسب و قابل قبولی در رابطه با علل و فلسفۀ غیبت با توجه به بیان و دیدگاه حضرت رضا( هستیم. حکمت و فلسفۀ غیبت حضرت ولی عصر(عج) از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول کرده است تفکر و اندیشه‏ای قانع کننده در این امر، می‏تواند آرام‏بخش وجود انسان در دریای متلاطم این دنیای مادی گردد.

در واقع غیبت ولی عصر(عج) در روایات امام رضا( رازی از رازهای الهی دانسته شده است و همگان علت تامۀ غیبت آن بزرگوار را همین مسئله می‏دانند و همچنین آشکار شدن آن را، پس از ظهور حضرت می‏دانند. چرا که عصر ظهور عصر آشکار شدن حقایق است. ولی با توجه به پرسش‏های مکرر شیعیان دربارۀ غیبت و علت آن، به برخی حکمت‏های ظاهری غیبت آن حضرت نیز اشاره شده است و حضرت رضا( این علل و حکمت‏ها را در 4 محور بیان می‏نمایند که عبارتند از:

1-ایمنی از گزند دشمنان 2-امتحان مردم 3-آزادی از یوغ بیعت

4-سنتی از سنن انبیاء و اولیاء الهی دامنۀ پژوهش روایی است و از منابع متعدد و متنوعی و همچنین دسته اول در رابطه با هر مبحثی استفاده شده است از جمله: کمال‏الدین و تمام‏النعمه- الغیبه شیخ طوسی- الغیبه نعمانی و ...

روش تحقیق در این مقاله جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه‏ای است که طی این پژوهش و بررسی‏های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که به غیبت آن بزرگوار سرّی از اسرار الهی و حکمت آن نامعلوم است.

دیدگاه حضرت رضا( حول چهار محور در رابطه با دیگر حکمت‏های غیبت می‏باشد. و این‏که غیبت امام زمان(عج) در این عصر و زمان نشان از این دارد که مردم این زمانه شایستگی درک یاری رساندن به ایشان را ندارند و غیبت ایشان به واسطۀ بی‏معرفتی و عدم شناخت صحیح حضرت و یاری ایشان است.

و کسانی که ظرفیت و تحمل پذیرش این امر الهی را ندارند بایستی بر اساس دلایل عقلی و نقلی پایه‏های اعتقادی خود را بازبینی و تصحیح نمایند تا که این مطلب را به راحتی بپذیرند.

کلید واژه‏ها: غیبت- فلسفه- امام رضا(.

ج


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فلسفه و علل غیبت از دیدگاه امام رضا

مقاله فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

اختصاصی از هایدی مقاله فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها


مقاله فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

 لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

 تعداد صفحات:17

 

ارزیابی تکنولوژی، محدود به نتایج توسعه تکنولوژیک نیست؛ در عوض، وابستگی مستقیم فرآیند تصمیم سازی تکنولوژیک به منافع و جهان بینی های آدمی را هم باید در نظر گرفت
فلسفه تکنولوژی به بررسی ابعاد تأثیر تکنولوژی بر محیط زیست و روابط انسانی می پردازد. از این رو این شعبه از فلسفه به زیر شاخه های خاص خود بخش پذیر است.

یکی از مهمترین مسائل کنونی در حوزه فلسفه تکنولوژی چگونگی ارتباط تکنولوژیها با سازوکار ارتباطی و رسانه ای است. از یک سو رسانه های جدید مانند اینترنت حاصل انقلاب تکنولوژیک هستند و از سوی دیگر همین رسانه ها بر درک و شناخت انسان از جهان تأثیر بسزایی گذاشته اند. مطلب زیر به نحوه این تأثیر و تعامل می پردازد.
هدف در این مطلب که مربوط است به تکنولوژی و جامعه عبارت از بحث در خصوص تأثیر محتمل نظریه رسانه ها بر فلسفه تکنولوژی است. این بررسی به سه بخش تقسیم شده: بخش اول توصیفی است مختصر از برخی مسائل اساسی فلسفه تکنولوژی. بخش دوم خلاصه وار به نظریه رسانه ها می پردازد. بخش سوم معطوف به این پرسش است که چگونه نظریه رسانه ها می تواند در توضیح برخی پرسش های همچنان مطرح در فلسفه تکنولوژی مفید باشد

.
فلسفه تکنولوژی


دو دیدگاه افراطی بر مباحثات جاری در باب تکنولوژی و ارزیابی آن حاکم است. از سویی، برخی بر این باورند که بشر باید بر تحرکات خود انگیخته توسعه تکنولوژیک مهار زند. چنین ملاحظاتی تحت تأثیر مصیبت فاجعه بار نابودی احتمالی بشریت قرار دارند(علل ممکنه چنین سناریوهایی: تأثیرات گلخانه ای، زمستان هسته ای، سوانح هسته ای، پیامدهای مهندسی ژنتیک). دیگران تکنولوژی را فرصتی می دانند برای اثبات و تحقق خود یعنی، عامل رهاسازی از محدودیت هایی که طبیعت بر ما روا داشته است. اما تا زمانی که مشخص نشود حدود و حیطه واقعی واژه «تکنولوژی» چیست، در موقعیتی نیستیم که میان خطر و امکان آن، میان ماشین ستیز و دوستدار تکنولوژی دست به انتخاب بزنیم.
نگاهی گذرا به بحث مطرح در باب این حیطه، به طریق نظام مند، گستره ذیل را نمایان می سازد. من بین دو نظریه متفاوت در خصوص تکنولوژی تمایز قائلم که یکی را «نظریه خودگردانی» می نامم و دیگری را «نظریه وابستگی» .هر یک از این نظریات نیز خود به دو گروه دیگر تقسیم می شود

۱- نظریه خودگردانی


مطابق این نظریه، تصمیمات راجع به توسعه تکنولوژی بر محدودیت ها و الزاماتی مستقل از منافع و خواست های انسان مبتنی اند. این استقلال به نوبه خود می تواند به دو معنای نسبی و مطلق تفسیر گردد.
الف) از نظر رویکرد استقلال نسبی، تکنولوژی موجد حوزه ای از تصمیمات شبه خودگردان است؛ این امر عقلانیت خاص خود را دارد. توسعه تکنولوژیک، هر چند هم که منافع و باورهای انسانی باعثش باشد، نسبت به تصمیمات تکنولوژیک چیزی است خنثی و فارغ از ارزش. این نگاه ابزارگرایانه به تکنولوژی است. طبق این دیدگاه، تکنولوژی تنها یک ابزار است، جریانی تابع قاعده که به وسیله اهداف عقلانی هدایت می شود. در تکنولوژی، چنانچه تکنولوژی به مثابه فرآیند حل مسأله تفسیر شود، منافع آدمی در آغاز و انجام توسعه تکنولوژیک قرار دارند و نه در مرکز آن. در نتیجه، پرسش های مربوط به ارزیابی تکنولوژی به نتایج توسعه تکنولوژیک محدود می شوند. برای مثال، می توانیم تصمیم بگیریم از مواد خام به عنوان منبع انرژی استفاده کنیم. اما تکنولوژی خاصی که بدین منظور به کار می گیریم، صرفاً به واقعیات و اطلاعاتی بستگی دارد که بر ملاحظات فنی استوارند. باز مطابق این دیدگاه، تکنولوژی چیزی نیست مگر ابزار حل مسائلی از قبیل تولد و عمل آوری مواد اولیه، مسائل حمل و نقل و غیره. تا جایی که به منافع بشر مربوط می شود، تصمیمات تکنولوژیک بالنسبه خودگردان اند. این بدان معنا است که تصمیم گیری های یک مهندس بستگی به اهداف منافع آدمی دارد، اما انتخاب ابزارها تنها به ملاحظات فنی وابسته است. از دید علوم انسانی و پژوهش اجتماعی تکنولوژی به لحاظ منطق تصمیم درونی خود صرفاً جعبه ای سیاه است که جذابیت بیشتری برای دانشمند ندارد. در ورای این دید، این اعتقاد هست که تکنولوژی می تواند همچون علوم طبیعی از منافع آدمی مجزا گردد. تصمیم گیری های مهندسان و دانشمندان فارغ از تأثیر عوامل بیرونی است. علوم طبیعی و تکنولوژی قلمرویی از استدلال منطقی را شکل می دهند. تکنولوژی در عین حال به علت اهداف عملگرایانه تری که دارد مستقل از علوم طبیعی است.
ب) مطابق دیدگاه دوم یعنی؛ استقلال مطلق تکنولوژی، تکنولوژی به هیچ وجه یک ابزار نیست. برعکس، ابناء بشرند که کاملاً  در چنگ تولیدات تکنولوژیک گرفتارند، تولیداتی که با ضرورتی قانون وار توسعه پیدا می کنند. این دیدگاه اغلب جبرگرایی تکنولوژیک نامیده شده است. اما معلوم نیست که موضوع جبرگرایی تکنولوژیک چیست. تفسیر مبانی ضرورت فوق بستگی به مواضع فلسفی خاصی دارد و از این روی به تفصیل وارد بحث آن نخواهم شد. در این دیدگاه می توان مواضع متفاوتی از قبیل مواضع مارتین هیدگر و هرمان اشمیت را یافت

.
۲-نظریه تکنولوژی وابسته


دانلود با لینک مستقیم


مقاله فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

تحقیق درمورد در آمدی بر فلسفه ی هنر

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد در آمدی بر فلسفه ی هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد در آمدی بر فلسفه ی هنر


تحقیق درمورد در آمدی بر فلسفه ی هنر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

در آمدی بر فلسفه ی هنر

تشخیص و دفاع از یک اثر هنری کار بسیار پیچیده ای است. غالب مخاطبین یک اثر هنری آن را با احساس خود می سنجند و اگر آن اثر بتواند احساس لذتی در آنان پدید آورد آن اثر را زیبا میدانند. شاید این گفته ی هیوم در مورد اینها درست و صائب باشد که احساس نمی تواند به مرجع ای بالاتر از خود برگردد. امّا اصل لذت آفرینی یک اثر هنری، تبیینی قابل دفاع از آن فراهم نمی آورد، چرا که لذت می تواند از طرقی غیر از یک اثر هنری بدست آید. بخاطر همین عدم تعین (یک کار هنری چیست و چرا ارزشمند است) یکی از چند گروهی که در این زمینه نظریه پردازی می کنند فلاسفه هستند. امّا گمان آن می رود که فلاسفه با رویکرد خاصشان، یعنی سوال ذات باورانه ی چیستی هنر، آن را به اندیشه ی انتزاعی و بی روح بدل سازند. با این وجود هر دم از سطوت و سنگینی این سوال کاسته می شود. خصوصاٌ فلاسفة متاخر در این زمینه آراء و عقایدی را مطرح کرده اند که بسیار جالب است. ولی به هر حال فلسفه پیش از اینکه پاسخگو باشد پرسش می آفریند. باب بحث را با نظرات هیوم باز می کنم. به گفته ی هیوم آنچه مربوط به هنر است در احساسات ما نهفته است نه در ماهیت آن. او می گوید داوریهایی که درباره ی خوب و بد در هنر صورت می گیرد، در واقع به هیچ روی داوری نیست و همانطور که در بالا به آن اشاره شد همه چیز به احساس بر می گردد و احساس به چیزی ورای خود راجع نیست و همواره واقعی است چه خود آدمی از آن آگاه باشد، چه نباشد. با این حال ممکن است افرادی غریب ترین چیزها را خوش بدارند و این ما را در رسیدن به یک اثر هنری واجد ارزش زیباشناسی به میانه ی راه می گذارد. اما هیوم اعتقاد به ذوق همگانی دارد و آن ذوق را صائب می داند و در مورد بقیه که همگام با این ذوق همگانی نیستند می گوید که گذر سالها نظر این افراد قلیل را تغییر داده و آنها را به سوی ذوق مشترک سوق می دهد. با وجود این نمی توانیم از الگوی ذوق مشترک به ملاک ذوق برسیم. این عقیده یا احساسی که در بسیار کسان مشترک است به خودی خود دلالت نمی کند که همگان به حکم عقل ملتزم به هواداری از آن برآیند. مثلاٌ اگر ذوق موسیقیائی کسی به غایت خاص باشد می توانیم آن را طرفه و غریب بشمار آوریم ولی در صورتی که هیوم در این قول خویش بر صواب باشد که زیبائی کلاٌ به احساس مربوط است، دلیل محکمی نداریم که به موجب آن این ذوق را مهمل و مضحک بخوانیم، این ذوق تنها متفاوت است. جان استوارت میل، نیز دربارة هنر نظراتی دارد که معطوف به لذت است. او با توجه به نوع خاص تفکرش، تمتع را اصل در یک اثر زیباشناسی می داند ولی با توجه به اینکه او دارد وارد بازی واژه ها می شود، مثلاٌ سعادت و لذت را یکی می داند ما را گرفتار شبکه ای از مفاهیم می کند که هر کدام در جای خود جای بحث فراوان دارد. او برای تسهیل فهم تمتع ما را به تقابل های دوتایی مثل: کار و فراغت،زحمت و راحت و تشویش و آسودگی خاطر می کشاند. اما این تقابلها ادله قانع کننده ای برای اینکه بدانیم یک اثر هنری چرا واجد ارزش است نمی آورد. فراغت و راحت و آسودگی خاطر کلماتی نیستند که بدون خلط با کلمات دیگر نظیر تفریح و سرگرمی قابل تعمق و ارزیابی باشند. میل اعتقاد دارد که باید میان هنر و سرگرمی و تفریح خط قاطع متمایزی کشید. اگر همه ی هنر را سرگرمی و تفریح بدانیم از چیزی که در هنر است غافل مانده ایم. هنر مساعی و جدیت و نبوغ بسیاری را به سوی خود جلب می کند و این نمی تواند با هنری که کارش سرگرم کردن مردم است یکی باشد. البته ممکن است این شائبه ایجاد شود که در اینجا میل می خواهد بین هنر والا و پست تمایزی غیر قابل انکار قائل شود و گمان آن می رود که این ادامة ی همان ایده ئلوژی بورژوایی است که می خواهد هنر در گالریها و سالن های کنسرت را بر هنر مردمی ترجیح دهد، در صورتی که ممکن است بخشی از هنر مردمی جدی باشد و بخشی از هنر والا سبک. در این صورت ممکن است میل بر این نظر باشد که هنر والا که لذاتی عالی برای ما فراهم می آورد می تواند کمیت بیشتری از لذت را برای ما ممکن سازد یا لذات عالی دارای کیفیتی متفاوت است میل می گوید: اگر از من بپرسند که مقصودم از تفاوت کیفیت لذات چیست؟ یا به موجب چه چیز لذتی، صرفاٌ به عنوان لذت، فارغ از بزرگتر بودن آن از حیث کمیت، در قیاس با لذتی دیگر ارزش بیشتری دارد، تنها یک جواب می توانم بدهم: در میان این دو لذت اگر لذتی باشد که همه یا کما بیش همه کسانی که طعم هر دو را چشیده اند، آن را قاطعانه ارجح بدانند بدون در نظر گرفتن هر گونه احساس وظیفه ی اخلاقی برای ترجیحش، آن لذت لذت مطلوب تر است. اگر یکی از این دو را افرادی که به قدر کفایت طعم هر دو را چشیده اند به حدی بالاتراز دیگری بنشانند که آن را ترجیح دهند ...محقیم که لذت ترجیح یافته را از حیث کیفیت برتر بدانیم ... دربارة این سؤال که بین دو لذت کدامیک بیشتر شایسته تحصیل است رأی آنهایی که شناخت هر دو به ایشان صلاحیت اظهار نظر بخشیده است یا، اگر در ایشان اختلاف نظر باشد، رأی اکثریت آنها را باید تعیین کننده دانست و تصدیق کرد. سوالی که مطرح است این است که آیا کیفیت اشباع شده میتواند جای قلت کمیت را بگیرد؟ به هر حال این سؤال تعیین کننده این نیست که چرا یک اثر هنری واجد ارزش است، چه ممکن است با افزایش کمیت نیز بتوانیم آن کیفیت را به دست آوریم و این خود با تعین ارزش یک اثر هنری در تناقض است از آن جهت که هست. بحث اکثریت نیز نمی تواند اقناع کننده باشد اگر اکثریت حلیم را با شکر می خورند نمی توانند مدعی آن شوند که کیفی بیشتر از کسانی که آن را با نمک می خورند به دست می آورند. تا به حال آنچه در مورد یک اثر هنری گفته شد مرتبط با احساس لذتی بود که ایجاد می کرد اما کانت اعلام کرد آنچه در هنر می یابیم درجه ای عالی از لذت معمولی نیست، بلکه نوع متمایزی از لذت (لذت زیباشناسانه )است، این نظریه دایر بر این است که چیزهای زیبا را باید به خاطر زیباییشان ارزش نهاد. کانت احکام زیباشناسانه را در حد وسط احکام منطقاٌ ضروری(نظیر قضایای ریاضی) و احکام کاملاٌ شخصی(آنچه بیانگر ذوق شخصی)است جای می داد . یعنی ما از یک طرف با احکام شناختی روبرویم که بوسیله آن شناخت درستی از ماهیت سایر امور بدست می آوریم(احکام منطقاٌ ضروری و از طرفی دیگر امر زیبا امری ذوقی و شخصی است که در هر شخصی موجب رضایت و بهجت می شود. بنابراین بهجت زیباشناسانه عاری از میل و غرض، آزاد یا فارغ است به تعبیر دیگر هم از تعین عملی و هم از تعین شناختی فارغ است. حال ما با دو خصلت غریب مواجه ایم از طرفی این حکم شخصی باید مدعی آن باشد که قبول عام پیدا کند مثل دعوی معرفت و در عین حال اگر بنا نیست که کیفیات عینی تعیین کننده آن باشند باید از احساس شخصی برخیزد. کانت برای شرح این خصلت دوگانه متوسل به ذوق مشترک یا طبع حسی مشترک میان آدمیان می شود. فهم زیبا شنا سی کانت دشوار است. با این حال تعین بین حکم شناختی و حکم ذوقی مشکل است و به کل فلسفه کانت بر می گردد که در این مجال جای آن نیست. همچنین ذوق مشترک نیز نمی تواند دلیل صائبی بر امر زیبا باشد. امّا چیزی که کانت بر آن صحه می گذارد این است که فعالیت هنری ، فعالیتی منفعل و پذیرنده صرف از طرف مخاطب نیست، بلکه فعالیتی خلاقانه بین هنرمند و مخاطب است، که امر زیبا شکل می یابد در واقع نظر کانت به زیبائی از نوع نقدی (Critical)است و با زیبائی طبیعی فرق دارد و این عیان می سازد که نقد شکلی فعالانه دارد. این موضوع مورد توجه گادامر قرار گرفت. او می اندیشید که باید به چیزی نظر کنیم که آن را مبنای انسان شناسانه ی تجربه ما از هنر می نامید و با سوزان لانگر هم نظر است که آثار هنری معنای نمادین دارند که فهم این نماد فعالیتی جمعی است.

حالا این بازی دو طرفه هنرمند و مخاطب چه ارزشی دارد؟ گادامر در اینجا تعبیری بسیار دلکش و بدیع دارد: ما در هنر همان قسم کلیت یا شمولی را پیدا می کنیم که در اعیاد می یابیم. مهمترین چیزی که در اعیاد وجود دارد این است که آنها جریان زمان را علامت گذاری می کنند. بنابراین ما برای تعین بخشیدن به زمان به اعیادی مانند میلاد مسیح محتاجیم یکی از نتایجی که از این امر حاصل می آید این است که عیدها تابع محاسبه انتزاعی مدت زمان نیستند. گادامر اعتقاد دارد که ما در اعیاد به تعبیری جرعه ای از ابدیت را می چشیم و در تعبیری زیبا از پیوند ابدیت با خلق اثر هنری می گوید: در تجربه ی هنری باید بیاموزیم که چگونه دل مشغول اثر شویم. وقتی دل مشغول اثر می شویم، ملالی در کار


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد در آمدی بر فلسفه ی هنر

پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه)

اختصاصی از هایدی پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه)


پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه)

دانلود پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه) با عنوان پیشینه حسابرسی و دارای 25 اسلاید جهت ارائه دانشجویان رشته حسابداری و حسابرسی


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت فصل سوم کتاب فلسفه حسابرسی(نویسنده حساس یگانه)

تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 35 صفحه

بسمه تعالی فلسفه طبیعت در غرب مقاله تهیه شده برای درس مبانی نظر معماری منظر در دوره کارشناسی ارشد معماری منظر دانشکده هنرهای زیبا.
دانشگاه تهران فهرست مطالب ـ مقدمه ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس) ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس ـ فلسفه طبیعت بعد از رنسانس ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک ـ عصر روشنگری ـ‌ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم ـ طبیعت گرایی ـ منابع مقدمه نخستین فلاسفه یونان را طبیعت‌گرا می‌دانند.
زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته‌اند.
امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد.
این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود.
آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است.
آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می‌شود.
فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود.
و این تصور مطرح بوده که ماده‌ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد. فلسفه طبیعت پیش از سقراط نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بوده‌اند.
آنها سعی داشته تا به قوانین‌ای جاودانه در طبیعت دست یابند.
و آنچه را که در طبیعت رخ می‌داد از طریق طبیعت توضیح دهند.
این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط می‌باشد.
بر ‌می‌گردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس1 این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز می‌دانست.
زمانی که طالس در مصر به سر می‌برد.
دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغه‌ها و کوهها پیدا می‌شده‌اند.
علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد.
سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور می‌کرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است.
مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سروده‌های هومر ارتباطی ندارد. فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس2 نام دارد.
اعتقاد داشته است .
که جهان ما تنها یکی از جهان‌های بیشمار است.
و این جهان‌های بیشمار از ماده‌ای جاودان پدید آمده است ، به آن باز می‌گردند.
منظور از ماده جاودان را نمی‌توان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به ماده‌ای مشخص اشاره ندارد.
شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورنده‌اش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است.
پس باید به وجود آوردنده‌اش جاودان باشد.
تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد.
بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمی‌تواند همین آب معمولی باشد. سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس1 نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز می‌دانست.
آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا می‌دانست.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد فلسفه طبیعت در غرب