هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد فلسفه آفرینش

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد فلسفه آفرینش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

فلسفه آفرینش

با تأمل و تفکر در عالم هستی، در می یابیم که جهان آفرینش بر اساس حساب و نظم دقیق خلق شده است. و وجود همبستگی و نظم در میان موجودات عالم، خودگواهی است بر وجود پرودگار دانا و توانا و حکیم و علیم و عادل و بصیر، و نیز دلیلی است بر این مدّعا که در آفرینش عالم هدف حکیمانه ای در کار بوده است. قرآن کریم با قاطعیّت در این باره سخن می‌گوید : "ما آسمان و زمین را و هر آنچه میان ایندو است، بیهوده نیافریدیم. و این گمان کسانی است که کافرند."(1) "آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدیم، و به سوی ما باز نخواهید گشت."(2) سؤال اینست که غرض و هدف از آفرینش چیست؟ آیا هدف سودی است که عاید خالق می شود، و یا سودی است که به مخلوق تعلق می گیرد؟ از آنجا که خداوند سرچشمة هستی و خیرات است، پس بی نیاز مطلق بوده، کمبودی ندارد، که بخواهد از طریق آفرینش آن را جبران کند؛ بلکه این موجوداتند که به او نیازمندند. قرآن می فرماید : "ای مردم شما به خدا محتاجید و خدا از شما بی نیاز است."(3) از اینرو از آفرینش عالم و آدم، قطعاً سودی عاید خداوند نخواهد شد، بلکه انتقال از عالم نیستی به عالم هستی و یا از عدم به وجود، و برخورداری از نِعَم و الطاف و رحمت الهی، خود سودی است که آفریده‌ها،‌از آفرینش نصیبشان شده است. در واقع خلقت عالم هستی، تجلی و ظهور رحمت پروردگار است؛ آنچه را که امکان وجود داشت خلق کرد، و به هر موجودی آنچه را که لازمه بقایش بود، عطا کرد. (وجود گوناگونی و اختلاف و فراوانی غیر قابل تصور موجود ات عالم، گواه مطلب فوق است.) و نیز آفرینش کل عالم را مقدمه ای برای خلقت آدم قرار داد. یعنی کل موجودات را به خاطر انسان آفرید. از اینرو ابتدا آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنها قرار دارد، خلق کرد، و در آخر کار موجودی به نام انسان، مجهز به نیروی عقل و اراده و شعور و استعدادهای گوناگون،‌ آفرید. و زمین را پرورشگاهی برای رشد و تربیت و خودسازی، و در نهایت کسب کمال او قرار داد، و راه و رسم زندگی را از طریق پیامبران به او آموخته، و او را دعوت به عبادت و بندگی خود کرد،(4) تا از طریق بندگی و عبادت و اطاعت پروردگار، به کمال مطلوب برسد. و لایق مقام قُرب الهی گردد. که خود نیاز به توضیح دارد. مُراد از بندگی و عبادت خداوند،‌نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او، و اطاعت بی قید وشرط از دستورات و فرامین او در همة احوال است. عبادت و بندگی واقعی آنست که انسان جز به خدا نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هر چه را غیر اوست، فراموش کند، حتی خویشتن خویش‌را. و این هدف نهایی آفرینش است، نزدیکتر شدن هر چه بیشتر به خدا، و دور شدن هر چه بیشتر، از هرآنچه غیر اوست. و اینها همه طی مراحل مختلف، پرهیز از گناه، پیروی نکردن از وسوسه های شیطانی و هوای نفس، و در عوض تعلیم و تربیت و تهذیب نفس، حاصل می گردد. آنگاه چنین انسانی است که لیاقت جانشینی خداوند را در زمین می تواند از آن خود کند. چنان که قرآن می فرماید : "وَ هُوَالَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْاَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فیِ ما آتاکُمْ"(5) "او کسی است که شما را جانشینان (نمایندگان خود) خود در زمین قرار داد، و بعضی را بر بعضی برتری داد، تا شما را به آنچه در اختیارتان قرار داده، بیازماید." طبق این آیه شریفه، خداوند باید موجودی را خلق کند، که نشان دهندة صفات و کمالات او باشد، زیرا این موجود باید نمایندة خدا روی زمین باشد. و در میان آفریده ها، تنها انسان است که می تواند این ویژگی را دارا باشد، تنها انسان است که شایستگی مقام خلافت و جانشینی پروردگار عالم را دارد. همانگونه که قبلاً ذکر گردید انسان را مجهز به نیروی عقل و شعور و اختیار و استعداد های گوناگون آفرید، و زمین را محل رشد و تربیت و کسب کمالات او قرار داد. آنگاه به تناسب درجه ایمان و کسب کمالات، او را مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد، تا از این طریق استعدادهای درونیش شکوفا گردد. عمل به دستورات دین، تحمّل سختیها و صبر در مصیبتها، خود داری از انجام گناهان، و نیز شکر نعمتهای الهی، همه و همه علاوه بر اینک به نزدیکتر شدن هر چه بیشتر انسان به خدا کمک می کند، خود طریقی است برای امتحان و آزمایش انسان. با این همه، آفرینش او را به زندگی زمینی ختم نکرد، بلکه حیات دنیا را مقدمه ای برای ورود به جهان آخرت، که جایگاه اصلی اوست، قرارداد، جایگاهی که مرگ و نیستی در آن راه ندارد، و انسان تا ابد زنده و جاوید خواهد بود، در بهشت و یا در دوزخ، بستگی به نوع عملکرد و نتیجة آزمایش او در دنیا دارد. منابع و مآخذ: 1. سوره مبارکة ص/آیه 27 2. سوره مبارکة مؤمنون/آیه 115 3. سوره مبارکة فاطر/آیه 15 4. سوره مبارکة ذاریات/آیه 51 5. سوره مبارکة انعام/آیه 165 6. فسلفه آفرینش انسان و سعادت واقعی او، ترجمه زین العابدین قربانی

یک عده از مجهولات است که انسان از نخستین روزهای پیدایش و زندگی خود با شعور خدادادی خواه ناخواه به وجود آنها پی برده و با غریزه کنجکاوی که دارد حل آنها را از خود خواسته و از خود می پرسد آیا جهان هستی خدای آفریننده ای دارد؟ در صورتی که آفریننده ای در کار باشد غرض وی از آفرینش چیست؟ چگونه می توان آن هدف را شناخت؟ آیا هدف آفرینش انسان در راستای هدف آفرینش جهان هستی بررسی می شود و یا اینکه باید به طور جداگانه ارزیابی گردد؟ آنگاه که مشخص شود که هدفی در پشت و در ورای آفرینش نهفته است آیا در این صورت نسبت به ما وظیفه و تکلیفی هست؟ و ... از این رو سئوال هایی از این دست که تحت عنوان فلسفه آفرینش مورد بحث قرار می گیرد از سئوال های اساسی انسان است که قدمت آنها به آغاز تفکر او باز می گردد. بدیهی است که به هر یک از سئوالات فوق جواب مثبت داده شود یک سلسله پرسش های فرعی مربوط به مشخصات مورد سئوال و چگونگی وجود او و آثار و لوازم تحقق وی پیش خواهد آمد که چنان که گفته شد نهاد خدادادی انسان نگران و خواهان حل منطقی و قطعی آنهاست. و نیز بدیهی است که مسئله مورد سئوال یکی از ابتدایی ترین و عمده ترین مسایلی است که مورد توجه فطرت انسانی بوده نهاد انسان نیازمندی خود را به حل منطقی و قطعی آن در اولین وهله زندگی درک می نماید. بدین جهت پاسخی که به این سئوال داده می شود بسیار حائز اهمیت است؟ زیرا از سویی ارضا کننده میل حقیقت طلبی انسان از سویی دیگر و مهمترتعیین کننده روش زندگی اوست. انسان که چند صباحی در این عالم زندگی می کند به طور طبیعی خواستار آنست که بیشترین بهره را از آن ببرد. سئوال اساسی دقیقا در همین جا رخ می نمایاند که چگونه می توان بیشترین بهره را از حیات برد. از این رو اگر ما نگاهی اجمالی به سخنان اندیشمندان در این زمینه بیندازیم پی به اهمیت این سئوال خواهیم برد و البته این گفتنی است که این سئوال تنها مربوط به انسان های متفکر نمی شود بلکه طرح آن برای هر انسانی که دغدغه پاسخگویی به سئوالات درونی خود را دارد و در پی دستیابی به حقیقت است میسر است. به طور مثال اگر ما به ادبیات نگاهی داشته باشیم با انواع متفاوت از ابیات برخورد می نماییم که هدف آن بیان فلسفه آفرینش است: روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چراغ غافل از احوال دل خویشتنم    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا    یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم    از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود    به کجا می روم آخر ننمایی وطنم    یا زرتشت در اوستا این گونه از فلسفه آفرینش سخن به میان آورده است:    شود که با این نیایش ها همیشه از نعمت راستی و اندیشه پاک برخوردار گردم ای آفریننده بزرگ و دانا از راه فرد و بینش والهام، راز پدید آمدن آفرینش را از روز ازل به من بیاموز تا حقیقت را به مردم جهان آشکار سازم    سانتهیلر در مقدمه علم الاخلاق از ارسطو چنین نقل می کند:”آن کس با خود به مبارزه برخاسته است که نمی خواهد بداند از کجا آمده و چیست آن ایده ال مقدس که بایستی نفس خود را برای رسیدن به آن ایده ال تربیت نماید.”    خیام هم این گونه از معمای آفرینش سخن می گوید:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه آفرینش

تحقیق در مورد فلسفه قیام مختار

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد فلسفه قیام مختار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

فلسفه قیام مختار

مختار کیست؟

مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2) کنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.(4)

طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)

مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)

وى ادب و فضائل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)

علامه مجلسى(ره) مى‌فرماید:

مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان مى‌کرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را براى مردم منتشر مى‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)

خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقه‌منـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.

یارى رسانی به مسلم بن عقیل

بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى کرد.(13)

مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."بلاذرى مى‌نویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.

مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونى اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.

ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مى‌شوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)

ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزه‌اى معیّن کرد.(16)

دستگیرى مختار توسط ابن زیاد

یکى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر مى‌باشد.

مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟ "مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(17)

ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.(18)

آزادى مختار از زندان

مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.

عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.

مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود، تو را مى‌کشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.

مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زیرا آنجا از سلطه بنى امیه آزاد بود و به عبدالله بن زبیر، که خود را حاکم و خلیفه مى‌پنداشت، رفت.

ابن غرق مى‌گوید: در بین راه عراق به طرف حجاز، مختار را دیدم که یک چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـیدم. گفت: "چیزى نیست، این زنازاده (ابن زیاد) با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود." و تاکید کرد(خداوند مرا بکشد، اگر او را نکشم.) مختار همچنین به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."(19)

بازگشت مختار به کوفه

همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام، عبدالله بن زبیر، سیاستمدار کارکشته‌اى به نام عبدالله بن مطیع، را که سابقه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه قیام مختار

مقاله درباره فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

اختصاصی از هایدی مقاله درباره فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها


مقاله درباره فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:17

فهرست مطالب

عنوان:

 

چکیده

 

فلسفه تکنولوژی

 

نظریه خودگردانی

 

نظریه تکنولوژی وابسته

 

تاثیرات نظریه رسانه ها بر فلسفه تکنولوژی

 

منابع

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده:

 

ارزیابی تکنولوژی، محدود به نتایج توسعه تکنولوژیک نیست؛ در عوض، وابستگی مستقیم فرآیند تصمیم سازی تکنولوژیک به منافع و جهان بینی های آدمی را هم باید در نظر گرفت
فلسفه تکنولوژی به بررسی ابعاد تأثیر تکنولوژی بر محیط زیست و روابط انسانی می پردازد. از این رو این شعبه از فلسفه به زیر شاخه های خاص خود بخش پذیر است.

یکی از مهمترین مسائل کنونی در حوزه فلسفه تکنولوژی چگونگی ارتباط تکنولوژیها با سازوکار ارتباطی و رسانه ای است. از یک سو رسانه های جدید مانند اینترنت حاصل انقلاب تکنولوژیک هستند و از سوی دیگر همین رسانه ها بر درک و شناخت انسان از جهان تأثیر بسزایی گذاشته اند. مطلب زیر به نحوه این تأثیر و تعامل می پردازد.
هدف در این مطلب که مربوط است به تکنولوژی و جامعه عبارت از بحث در خصوص تأثیر محتمل نظریه رسانه ها بر فلسفه تکنولوژی است. این بررسی به سه بخش تقسیم شده: بخش اول توصیفی است مختصر از برخی مسائل اساسی فلسفه تکنولوژی. بخش دوم خلاصه وار به نظریه رسانه ها می پردازد. بخش سوم معطوف به این پرسش است که چگونه نظریه رسانه ها می تواند در توضیح برخی پرسش های همچنان مطرح در فلسفه تکنولوژی مفید باشد

.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره فلسفه تکنولوژی ونظریه رسانه ها

مقاله درباره دین و فلسفه دینداری

اختصاصی از هایدی مقاله درباره دین و فلسفه دینداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره دین و فلسفه دینداری


مقاله درباره دین و فلسفه دینداری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:23

پرسش
چرا خیلی ازآنهایی که دیندارند از نظر علمی، فرهنگی و اجتماعی و.. عقب‌مانده‌اند؟ آیا دور شدن از دین و خدا موجب پیشرفت می‌شود؟ آیا بشر کنونی بدون خدا زندگی می‌کند؟ و... و اساسا” چه نیازی به خداهست؟
قبل از هر چیز این سئوال پیش می‌آید که آدم دیندار و خداشناس کیست؟ پاسخ روشن است می‌گویند کسی که بنا به دلایلی وجود خدایی را اثبات کرده و براین باور استواربماند. هرکس در باورهای خود پایدارترباشد و حاضربه تغییر و تحول در باورهایش نباشد مؤمن تر و دیندارتر است. از این رو ماهیت باورهای مذهبی با ماهیت تئوری‌های علمی کاملا” معکوسند. تئوری‌ علمی هر آن آماد تغییر و تحول است و پذیرای نوآوری است. دانشمند گرچه دانشی از پیش دارد اما همواره در جستجوی کشف حقیقتی دیگر است. ولی فرد مذهبی باورهایی دارد که به عنوان پیش‌فرض همواره می‌کوشد آنها را حفظ کرده و به آنها پایبند باشد. لذا باورهای مذهبی ثابت و استوارند. اما آیا به راستی چنین است؟
شاید برهمین اساس است که آنها که به علم متمسک شدند راه پیشرفت و تحول را پیش گرفتند و آنها که راه دین را اتخاذ کردند سال‌هاست درجا می‌زنند. بنابراین چه نیازی است به دین و دینداری؟ آیا دینداری موجب عقب‌ماندگی نیست؟ آیا کارل مارکس درست نگفت که دین افیون توده‌هاست؟این پرسش‌ها و صدها مثل آن این روزها ذهن‌ها را به خود مشغول می‌کند. برخی هم پاسخ‌هایی به آنها می‌دهند. پاسخ‌هایی که موافق و مخالف بسیار دارد. طبعا” می‌توان در این باره بحث کرد و ساعت‌ها و بلکه سال‌ها مشغول آن شد. اما سرانجام چگونه می‌توان حکم کرد که به حقیقت دست‌یافته‌ایم و مخالفان ما سرا سر بر باطلند؟ اصولا” آیا حقیقت دست‌یافتنی است؟ یا اصلا” حقیقتی وجود دارد؟بخاطر پیچیدگی این مباحث و برای پرهیز از افتادن به دام بحث‌هایی که صرفا” جنبه ذهنی و تجریدی دارد باید از جایی شروع کرد که محکم و پابرجاباشد. بنا براین از همین سئوال اساسی و بنیادی آغاز می‌کنیم که آیا حقیقتی هست که قابل خدشه و تردید نباشد؟ آن چیست؟


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره دین و فلسفه دینداری

تحقیق درباره نظریات مختلف پیرامون فلسفه زیبایی شناسی

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره نظریات مختلف پیرامون فلسفه زیبایی شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

فلسفه زیبایی شناسی

(طرح نظریه های مختلف)

- زیبایی

زیبایی را نمی توانیم تعریف کنیم، به ناچار بایستی سخن آناتول فرانس را بپذیریم که: «ما هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شی زیباست»اما این مطلب مانع نگردیه که صاحبنظران و هنرمندان به تعریف زیبایی نپردازند. اگر از معنای لغوی آن شروع کنیم: « زیبا، از زیب+ (فاعلی وصفت مشبه)= زیبنده، به معنی نیکو و خوب است که نقیص زشت و بد باشد. جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته (ناظم الطباء) هر چیز خوب و با ملاحت بود و نیکو و آراسته باشد (شرفنامه منیری) نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بد گل ( از فرهنگ فارسی) جمیل، حسن ، خوب مقابل زشت، نیکو و سیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، درخور، لایق، سزاوار، برازندده، برازا، زیبنده و ازدر» می باشد.

در فرهنگ بشری ابتدا در یونان باستان به تعریف زیبایی پرداخته شده، البته آنها دربارة زیبای محض و خود زیبایی کمتر سخن گفته اند، بلکه بیشتر در مورد زیبایی هنری اظهار نظر کرده اند. در یونان باستان دو نوع زیبایی را تحلیل کرده اند، یکی زیبایی هنری و دیگری زیبایی معنوی و اخلاقی که همان خیر اخلاقی را در بر می گرفته است. لذا در مجموع می توان گفت، اندیشمندان یونانی از سقراط و افلاطون و ارسطو، زیبایی را با خبر مساوی دانسته اند.سقراط این خبر را در سود بخشی جستجو می کرده، افلاطون زیبایی اصیل را درعالم مثل و حقایق معقول پیدا نموده، و ارسطو دربارة زیبایی بیشتر بر عناصر هماهنگ، نظم و اندازة مناسب تاکید داشته است.

بزرگترین نظریه پرداز در شناخت و معرفی زیبایی شناسی، افلاطون ( 429 - 347 ق م) است. تقسیم زیبایی به محسوس و معقول از او آغاز می شود و از این نظرمکتب جمال نخستین گام های فکری خود را به او مدیون است. زیرا به زیبایی جسمانی اهمیت داده و آنرا مرتبه ابتدایی زیبایی دانسته که وسیلة ارتقا به زیبایی معقول و مثالی می شود. یکی از نظریه پردازان می گوید:« می توان افلاطون را از بعضی جنبه ها پایه گذار زیبایی شناسی فلسفی دانست، زیرا او مفاهیمی را گسترش داد که، اساس تأملات بعدی در زیبایی شناسی قرار گرفت»

نزدیکترین اندیشه ای که در تاریخ گذشته بشر سراغ داریم و بسیار به مکتب جمال نزدیک است، عقاید افلاطون دربارة زیبایی است « افلاطون می گوید که روح آدمی در عالم مجردات و قبل از آنکه به جهان خاکی هبوط کند، حسن مطلق و حقیقت زیبایی را بی پرده دیده است و چون در این عالم به زیبایی صوری باز می خورد، زیبایی مطلق را به یاد می آورد. فریفتة جمال می شود و چون مرغ در دام افتاده، می خواهد که آزاد شود و به سوی معشوق پرواز کند. این عشق همان شوق دیدار حق است، اما عشق مجازی چون زیبایی جسمانی ناپایدار است و تنها موجب بقای نوع است، و حال آنکه عشق حقیقی مایة ادراک اشراقی و دریافتن زندگی جاوید است و چون انسان به حق واصل شود و به مشاهدة جمال نایل آید و اتحاد عاقل و معقول برایش حاصل شود به کمال دانش می رسد، چنین عشق سودایی است که بر حکیمان عارض می گردد.» همین مطلب نه تنها نخستین قدم در زیبایی شناسی فلسفی محسوب می گردد، بلکه گامی اساسی در نزدیکی به مکتب جمال است.

تعریف های زیبایی را می توان به دو دسته تقسیم نمود: دسته ای در تعریف زیبایی به شعری زیبا و یا جملاتی دل انگیز و خیال آفرین و گاهی آرمانی یا تجربی اکتفا کرده اند. اما دستة دوم بر مبنای فلسفه ای خاص به تعریفی منطقی از زیبایی پرداخته اند. نمونه های هر دو دسته فراوان است. از دستة نخست می توان به «بوالو» اشاره کرد که گفت: هیچ زیبا نیست مگر حقیقت یادکارت که عقیده داشت: زیبا آنستکه به چشک مطبوع آید. در کشور ما نیز می توان به تعریف علینقی وزیری اشاره کرد که می نویسد: « زیبایی، هم آهنگی و شورانگیزی است، یعنی اتحاد و جوشش هم آهنگی با شور انگیزی، زیبایی ، کاملتر است، به نسبت اینکه حواس، عقل و دل متفقاً خوشنود شوند، و میان لذایذ مختلف آن جوشش محرم تری بوجود آورد.»شو پنهاور ( متولد 1788 م) می گوید « تنها زیبایی است که در ما اثر می


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره نظریات مختلف پیرامون فلسفه زیبایی شناسی