هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق آماده درباره تاریخچه و قدمت استفاده از نمادهای عاشورا

اختصاصی از هایدی تحقیق آماده درباره تاریخچه و قدمت استفاده از نمادهای عاشورا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

تاریخچه و قدمت استفاده از نمادهای عاشورا

1-1.پیشینه تاریخی تعزیه

تعزیه از نظر لغت به معنی(اظهار همدردی, سوگواری و تسلیت) است, ولی به عنوان شکلی از نمایش ریشه در اجتماعات و مراسم یادکرد شهادت امام حسین(ع) در ایام محرم دارد و در طول تکامل خود بازنمایی محاصره و کشتار صحرای کربلا محور اصلی آن بوده و هیچ گاه ماهیت مذهبی اش رااز دست نداده است. از آنجا که شیعیان شهادت امام حسین (ع) را عملی مقدس و رهایی بخش می دانستند, اجرای مراسم محرم را نوعی تلاش به سوی نجات و فلاح به حساب می آوردند, بعدها نیز پنداشتند که مشارکت در نمایشهای تعزیه, خواه در ردیف بازیگران, خواه تماشاگران, آنان را از شفاعت حسین(ع) در روز قیامت بهره مند خواهد ساخت.

مردم فلات ایران, به طرز خاصی پذیرای مذهب تشیع بوده اند, بنابه یک افسانه ایرانی, دختر آخرین پادشاه سلسله ساسانی, در تهاجم مسلمانان به اسارت برده شد و به زوجیت حسین(ع) در آمد. مراسم سالانه سوگواری ماه محرم, از دیر باز با شکوه و سوگنوا همراهی می شد و تماشاگران, که در امتداد گذرگاهها صف می کشیدند, برسینه می زدند و در حالی که دسته عزاداران از کنارشان می گذشت فریاد می زند حسین حسین شاه شهیدان حسین.

در همان زمان که مراسم محرم در دوره حکومت صفوی رشد و توسعه می یافت شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که نقل نمایشی زندگی و اعمال, رنج و مرگ شهیدان شیعه بود. موضوع این نمایش در اساس, هرچند هم اندک, همیشه در ارتباط با واقعه کربلا بود, این داستانها از کتابی فارسی به نام روضه الشهداء یا (بهشت شهیدان) گرفته می شد و از اوایل سده شانزدهم به بعد در میان شیعیان به گونه ای گسترده انتشار یافت.

روضه خوانی, یا قرائت کتاب روضه الشهداء برخلاف اجتماعات محرم ساکن بود, نقال (ذاکر, مداح, … - م). معمولاً برمنبر یا سکویی بلند می نشست و تماشاگران, در پیش پا پیش به صورت نیم دایره گرد می آمدند.

بزودی خواندن روضه الشهداء برای طرح ماجرا و دستمایه نقالان حرفه ای که با خلاقیت درباره رنج و اعمال بعضی از قهرمانان شیعه فی الداهه سخن می راندند, آغاز می شد, نقال باانتخاب وقایع و تنظیم صدای خود می توانست احساسات تماگرانش را تهییج و متاثر سازد و در آنها وحدت احساس فراوان به وجود آورد.

قریب دویست و پنجاه سال دسته گردانی های محرم و روضه خوانی در کنار هم بودند, هر یک پیچیده تر و در عین حال پیراسته تر و تئاتری تر می شد تا این که در نیمه سده هجدهم به هم پیوسته و به این ترتیب شکل نمایشی (دراماتیک) جدیدی به نام تعزیه خوانی, یا به قول عوام تعزیه به وجود آمد.

با سازش میان دسته های سیار و روضه خوانی ساکن, تعزیه ابتدا در چهار راهها با تاثر عظیم برگزار می شد. یادکرد قهرمانان از دست رفته مدتهای مدید جزء مهمی از فرهنگ ایرانی را تشکیل می داد, پیام رهایی از طریق فدا شدن به گونه ای همسان در افسانه های ماقبل اسلامی, چون مرگ سیاوش و نیز مراسم آیینی آدونیس و تموز در فرهنگ بین النهرین باستان وجود داشت. در سده دهم میلادی اجتماعات ماه محرم بخوبی متشکل شد. ابن اثیر, مورخ معتبر, از شماره عظیم شرکت کنندگان, با چهره های سیاه شده و موهای پریشیده سخن می گوید که گرداگرد شهر بغداد می گشتند و در مراسم محرم به سینه می زدند و اشعار حزن انگیز می خواندند, این در زمانی بود که سلسله ایرانی آل بویه بر بغداد حکومت داشت.

در نخستین سالهای سده شانزدهم, زمانی که ایران _ در عهد سلسله صفوی, چون گذشته همواره نیروی فرهنگی قدرتمندی بود_ بار دیگر به قدرتی سیاسی تبدیل شد, تشیع مذهب رسمی کشور شناخته شد و از آن برای متحد ویکپارچه کردن کشور, به ویژه در برابر عثمانی های متجاوز و ازبک ها که هواخواه مذهب تسنن بودند, استفاده شد.

مراسم محرم, حمایت و تشویق دربار را جلب کرد, یادکرد شهادت امام حسین(ع) به صورت عملی میهن پرستان در آمد. گزارشهای متعددی از اجتماعات مزبور که غالباً توسط فرستادگان سیاسی اروپا, مبلغان, بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده از اشخاصی سخن می گویند که ملبس به جامه های رنگا رنگ به طور منظم پیاده روی می کردند. یا سوار بر اسب ها و شترها, باز آفریننده وقایعی بودند که به آخرین واقعه حزن انگیز کربلا ختم می شد. تصویر زنده تکیه پاره شده و در خون تپیده و سر از پیکر جدا, بر ارابه ها گردانده می شد. نبردهای ساختگی توسط صدها تن از عزاداران ملبس به جامعه همگون و مسلح به تیر و کمان و شمشیر و سلاح های دیگر به طور آهسته بازی می شد. در سده نوزدهم, این نمایش های نوظهور در تماشاخانه های باز یا سر بسته ای به نام (تکیه) که معمولاً توسط طبقات فرادست و مرفه به عنوان یک خدمت مذهبی و عمومی ساخته می شدند, به اجرا در می آمدند.

تکیه, در واقع انگاره ای بود از دشت کربلا, و رسم بر این بود که تعزیه خوانها در مجالس مربوط به کشتار کربلا, در مقام نمادی از شهیدان در محاصره اشقیا هیچگاه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آماده درباره تاریخچه و قدمت استفاده از نمادهای عاشورا

تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی

اختصاصی از هایدی تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی


پروژه: تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی

 

تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی

94 صفحه

چـکیده:

شعرنو، نقاط قوّت بیانی و بلاغی چشمگیر و تحسین برانگیز دارد و از جهت صورت، مقاصد و مفاهیم، فرم و محتوا و صور بلاغی و وزن و آهنگ و موسیقی و حوزه های عاطفه و احساس و تخیّل با شعر کهن تفاوت دارد.

یکی از حوزه هایی که شعر معاصر در آن، سخن تازه داشته ودارد، توصیف نمادهای طبیعت و جلوة پدیده ها از خرد و کلان در اثناء و مطاوی سخن است. شعر معاصر با وجه شبه های نو و شگفت، درصد توصیف طبیعت با تعبیرات، توصیفات، نگاره ها و نگرهاو گزارشهای جدید است و برای دستیابی به این منظور و مقصود و رهیافت به گزینش واژگان و ترکیبات نو و مبعد و بهره یابی از موسیقی الفاظ و ترکیبات و جملات و بکارگیری صور بلاغی مایه گرفته از تخیّل، در توصیف جلوه های نمادین طبیعت، کارهای سترگ و شگرفی آفریده است.

آفرینش تابلوهای زیبا و شگرف در گزارش از آفریدگان پهنة هستی، در شعر نوپردازان بزرگ معاصر، امری است قابل دقّت و در خور تحسین، این پایان نامه شگردهای آفرینش تابلوهای زیبا از طبیعت در شعر را، پی گرفته نشان داده است که چگونه نوپردازان بزرگ معاصر بهره گیری از ذهن و ذوق و تخیّل، زیباترین و پیچیده ترین توصیفات و تعبیرات را در این مورد، ارائه داده اند.

ضمناً نگارنده تأثیر دیرین و ژرف کهن الگوها و همزادی و هم سرشتی آنان را با برخی از نمادهای طبیعی و بهره گیری شاعران معاصر را از مفاهیم اسطوره ای و باستانی و احیاناً حماسی آنها، بر شرحی مختصر و در خور باز نموده است.

کلید واژه ها: شعر نو، نوپردازان، نماد، طبیعت، کهن الگو، توصیف، اسطوره، حماسه، صور بلاغی


دانلود با لینک مستقیم


تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی

دانلودمقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس ـ شاهنامه سترگ ـ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند.
شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و می‌کنند کمتر کسی را بتوان یافت که بی‌خبر باشد از اظهارنظر حکیم طوس، فردوسی نسبت به سرودة ارزشمند خویش (شاهنامه) که فرمود:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
به راستی شاهنامه کاخی بس بلند و بزرگ است که در طول تاریخ هستی خویش، نظر بزرگان و معماران عرصة علم و خرد را همواره به خود معطوف داشته است اما هنوز هم کسی نتوانسته است همه زوایای آن را یک‌جا در حلقة عدسی دوربین دیدگان خویش به مشاهده بنشیند و به بیان دیگر کسی موفق نشده تمام زوایای آن را زیر سیطرة دید خویش درآورد، به تعبیر نگارنده، شاهنامه چون عروس حماسی است که تاکنون به حجلة زفاف هیچ دامادی درنیامده است. اما از آنجا که پری‌روی تاب مستوری ندارد، او نیز هرازگاهی از لابه‌لای حجاب محمل خویش سرک کشیده و گوشة چشمی به خواستگاران و
صفحه 2
طالبانش نشان داده است، لذا هر خواستگار و طالبی نیز فقط توانسته است از منظر و مقامی که خود بر آن واقف بوده شاهد کمان ابروی وی یا تیر مژگانش باشد و آن را تماشا و توصیف کند. بر این اساس تلاش نگارندة این سطور نیز بر آن است تا از منظر و خاستگاه عارفان نگاهی به داستان رستم و سهراب، همچنین مرگ رستم بیندازد. امیدا که به حول و قوة الهی از عهدة کار (حداقل در حد توان خویش) برآید.
ابتدا لازم می‌دانم این مهم را با طرح چند پرسش آغاز کنم:
اولا‌ً اینکه چطور می‌شود قبول کرد مردی که آزار موری را برنمی‌تابد، چنان‌که در مقام انذار فریاد می‌زند:
میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
راضی می‌شود که پدر را به مرگ فرزند خویش آن هم به صورتی که خود قاتل فرزند باشد بیازارد؟ آیا عذاب روحی این موضوع برای پدر چندین برابر‌ِ آزار مور نیست؟
و آیا عذاب وجدانی، که از خواندن چنین صحنه‌ای به خواننده دست می‌دهد بیش از عذاب وجدانی که از آزار موری به انسان دست می‌دهد نیست؟ یا آیا درد و رنجی که از مرگ برادر به دست برادر در دل و جان انسان می‌پیچد بسی سنگین‌تر و شدید‌تر از درد و رنجی که از آزار و مرگ یک مور به انسانی دست می‌دهد نیست؟
راستی چه شده است شاعری که انسان را از آزار مور برحذر می‌دارد و پرهیز می‌دهد، پدری را که قاتل فرزندش شده لعن و نفرین نمی‌کند و به دشنام برادری که برادرش را در چاهی پر از تیغ و سنان می‌اندازد نمی‌آغازد!؟ عجبا! تیغ نقد و انتقاد شاعر چرا کند شده است!؟ آیا علت، این بوده که شاعر داستان‌ِ رستم و سهراب و مرگ وی را صرفا‌ً داستان و افسانه تلقی می‌کرده؟ یا اینکه این داستان لباس رمزی است بر قامت‌ِ حقیقتی که شاعر لطفی در

 

صفحه 3
عریانی آن نمی‌دیده و یا بیان صریح آن را صلاح نمی‌دانسته، به علت اینکه معتقد بوده که در عصر وی:
هنر خوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نرفتی سخن جز به راز
به نظر نگارنده در این نکته جای بسی تأمل است. و از طرف دیگر چگونه می‌شود باور کرد که فرد جوانمرد و مؤمنی چون رستم که در هیچ کاری بدون ذکر نام خدا مشغول و فارغ نمی‌شود ناجوانمردانه قاتل فرزندش شود؟ و یا چطور می‌توان باور کرد رستمی که در هر امری ابتدا ستایش حق می‌‌گوید و بر او سجده می‌کند (که سجده خود نماد نماز در پیشگاه حق است.) با شکستن پیمان و به کار بستن خدعه، رقیبش را از میان بردارد؟ آیا در ستایش و نمازش اخلاصی نبوده است؟ آیا نماز او از آن نمازهایی نبوده که رسول حق فرمودند: «الصلوة معراج المؤمن» نماز نردبان عروج مؤمن است. و یا بالاتر که حضرت حق فرمودند: «إن‌َّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»? نماز بازدارندة از زشتیها و ناپسندیهاست. و یا اینکه رستم از آنهایی نبود که به قول شیخ محمود شبستری خودساخته و خودباخته باشد تا نمازش سرشار از عطر و بوی حضور شود چنان‌که فرمود:
تو تا خود را به کل‍ّی در نبازی
نمازت کی شود هرگز نمازی
البته باید اقرار نمود که رستم مثل کسانی نبوده که نماز را برای شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف و مسئولیت بهانه ساخته و کارش را ترک کند، نه، رستم نیز چون سعدی شیرازی طاعت را به جز خدمت به خلق نمی‌دانست. همین نکته‌های ظریف و همین پرسشهای دقیق است که انسان را بر آن می‌دارد تا بپذیرد که قسمتهایی از شاهنامه نیز به سبک و سیاق گفته‌ها و باورهای عارفان بر سبیل رمز و کنایه سروده شده است و لذا باید گفت: اینکه
صفحه 4
جناب آقای دکتر محمودی بختیاری شاهنامه را آبشخور عارفان خوانده و بر این اساس کتابی تألیف نموده‌اند، سخنی به گزاف وناحق نگفته و به همین دلیل بنده معتقدم که اگر از منظر عرفان به داستان رستم نظر افکنیم، نتیجه می‌گیریم که با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان ادعا کرد که در داستان رستم و سهراب نیز سهراب، نماد نفس رستم است نه فرزند حقیقی وی و از آنجا که خداوند متعال فرموده‌اند: «ا‌ِن‌َّ النفس لا‌َم‍ّاره‌ٌ بالسوء»1 نفس اماره [هر لحظه] انسان را به کارهای زشت و ناروا وامی‌دارد. و از باب اینکه صادق اهل بیت(ع) فرمودند: «طوبی ل‍ِعبد‌ٍ جاهد لله نفسه‌ُ و هواه‌ُ و م‍َن هزم ج‍ُند نفسه‌ِ و هواه‌ُ ظ‍َف‍ِر‌َ برضا الله»2 یعنی خوشا به حال عبدی که برای خدا و تقر‌ّب به حضرتش همیشه در مقام جهاد و ستیز با نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان و سلسلة اختیار خویش را از کف نداده و نگذارد که نفس و خواسته‌هایش بر او چیره شوند. بلکه او غالب و نفس مغلوب او باشد و آنکه توفیق جهاد با نفس یا‌فت و سپاه نفس اماره را مغلوب خود ساخت رضای الهی را کسب کرده است چنان‌که پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند: «طوبی لم‍َن کان عقل‍ُه‌ُ امیرا‌ً و نفسه‌ُ اسیرا‌ً»3 یعنی خوشا به حال آن که عقلش در مملکت جانش امیر است و نفسش اسیر.» گفتنی است با توجه به همین آیات و روایات موجود که نمونه‌هایی از آنها ذکر شد، عارفان علاوه بر اینکه سالکان و رهروان طریق حق را همواره به مبارزة با نفس فرا خوانده و تحریک کرده‌اند، در خارج از وجود خویش نیز برای نفس نمادهایی را بیان کرده‌اند که تعداد قابل توجهی از آنها را محقق بزرگ آلمانی خانم آن ماری شیمل در کتاب خود «ابعاد عرفانی اسلام» فراهم آورده که می‌توان به طور خلاصه از جملة آنها این موارد را برشمرد. 1- سگ سیاه 2-روباه جوان 3- موش 4- زن نافرمان وگول‌زن 5- اسب یا استر چموش 6- شتر سرکش و نافرمان 7- خوک 8- فرعون 9- ابرهه 10 مار 11- شیطان 12-اژدها، حال چه می‌شود اگر سیزدهمین آنها را هم سهراب بنامیم و بدانیم.
رستم نماد سالک است و سهراب نماد نفس

 

صفحه 5
حالا که سخن بدین‌جا رسید باید گفت مگر جز این است که رسول خدا(ص) دربارة نفس فرموده: «اعدا عد‌ُو‌‍ِّ‌ک‌َ نفسک‌َ التی بین جنبیک‌َ» یعنی دشمن‌ترین دشمنانت نفسی است که بین دو پهلویت قرار دارد و مگر غیر از این است که آنچه در بین دو پهلوی انسان است از تمامی نزدیکان به انسان نزدیک‌تر است و آیا جز این است که سهراب هم به حسب اینکه از صلب رستم است و پارة جگر اوست، نزدیک‌ترین کس به رستم محسوب می‌شود. پس چه اشکالی دارد که همین شباهت قریب را کافی بدانیم تا سهراب را نفس رستم به حساب آوریم و بگوییم چنان‌که مولانا جلال‌الدین گفت:
نفس اژ‌درهاست او کی مرده است
از غم بی‌آلتی افسرده است
مات کن او را و ایمن شو ز مات
رحم کم کن نیست او ز اهل صلات
می کش او را در جهاد و در قتال
مردوار الله یجز‌یک الوصال
بنابراین رستم با کشتن سهراب در حقیقت نفس را تربیت و تأدیب کرده و بی‌آلت ساخته تا افسرده شود و خود نیز از مات شدن، به دست وی ایمن شده است چرا که مرگ انسان در حقیقت امر، از کار افتادن جسم است جسمی که قالب و آلت روح انسان است. لذا وقتی که جسم از کار می‌افتد روح انسان در عین اینکه بقا دارد و جاودانه است بی‌آلت و وسیله گشته است و روح بی‌آلت و سلاح، مطمئنا‌ً بی‌خطر است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  20  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

تحقیق در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی


تحقیق در مورد  کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

فهرست مطالب

 

تاریخ عددهای منفی

اتحادها

معادله های درجه اول با یک مجهول

چند جمله ای ها

جبر

 

کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

جبر بعنوان دانش حل معادله ها پدید آمد . در مصر و بابل کهن و همچنین در دوران های جدیدتر در هند ، با مقدمه های جبر "آشنا بودند و با توجه به داده های مسأله ، می توانستند معادله را تشکیل دهند و برخی از گونه های آن را حل کنند . البته آنها از حرف برای نشان دادن داده ها و مجهول ها آگاهی نداشتند و نمی توانستند معادله ها را به صورت کلی خود تنظیم کنند . در دوران ریاضیات کاربردی ، عنصرهای جبری ، همچون ادامه دانش حساب تلقی می شد . با وجود این ، به ویژه بابلی ها تا مرز بالایی از جبر جلو رفته بودند و می توانستند مساله های عملی را که منجر به گونه هایی از معادله درجه دوم و در بعضی حالت ها ، حتی درجه سوم شود ، حل کنند .

به واژه « جبر » برای نخستین بار در سده نهم میلادی و در کارهای محمد فرزند موسا مشهور به خوارزمی مجوسی ، برخورد می کنیم . خوارزمی کتاب « حساب جبر و مقابله » ر ابه تشکیل و حل معادله ها اختصاص داده است . او از شش نوع معادله صحبت می کند که یکی از آن ها ، معادله درجه اول و پنج گونه دیگر درجه دوم است
( در واقع معادله درجه اول را هم حالت خاصی از معادله درجه دوم ، وقتی که ضریب درجه دوم برابر صفر باشد ، می گیرد ) . « حساب جبر و مقابله » همه چیز ر ابا واژه ها بیان می کند و هیچ گونه نماد حرفی ندارد .

اصطلاح های « جبر » به معنای « جبران کردن » ، و « مقابله » ( مقابل هم قرار دادن ) ، معرف دو عمل ساده جبری است ؛ به نحوی که همه جمله های سمت چپ و راست معادله ، مثبت یا با ضریب مثبت باشند . واژه « جبر » به همان معنایی آمده است که در این مصراع سعدی : « که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند » و از نظر عمل های جبری ، به معنای انتقال جله منفی به طرف دیگر معادله است


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

تحققی در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

اختصاصی از هایدی تحققی در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحققی در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی


تحققی در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

 

فهرست مطالب

 

تاریخ عددهای منفی

اتحادها

جبر

 

کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی

جبر بعنوان دانش حل معادله ها پدید آمد . در مصر و بابل کهن و همچنین در دوران های جدیدتر در هند ، با مقدمه های جبر "آشنا بودند و با توجه به داده های مسأله ، می توانستند معادله را تشکیل دهند و برخی از گونه های آن را حل کنند . البته آنها از حرف برای نشان دادن داده ها و مجهول ها آگاهی نداشتند و نمی توانستند معادله ها را به صورت کلی خود تنظیم کنند . در دوران ریاضیات کاربردی ، عنصرهای جبری ، همچون ادامه دانش حساب تلقی می شد . با وجود این ، به ویژه بابلی ها تا مرز بالایی از جبر جلو رفته بودند و می توانستند مساله های عملی را که منجر به گونه هایی از معادله درجه دوم و در بعضی حالت ها ، حتی درجه سوم شود ، حل کنند .

به واژه « جبر » برای نخستین بار در سده نهم میلادی و در کارهای محمد فرزند موسا مشهور به خوارزمی مجوسی ، برخورد می کنیم . خوارزمی کتاب « حساب جبر و مقابله » ر ابه تشکیل و حل معادله ها اختصاص داده است . او از شش نوع معادله صحبت می کند که یکی از آن ها ، معادله درجه اول و پنج گونه دیگر درجه دوم است
( در واقع معادله درجه اول را هم حالت خاصی از معادله درجه دوم ، وقتی که ضریب درجه دوم برابر صفر باشد ، می گیرد ) . « حساب جبر و مقابله


دانلود با لینک مستقیم


تحققی در مورد کوتاه شده تاریخ جبر و نمادهای حرفی