هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق نیما یوشیج

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نیما یوشیج


دانلود تحقیق نیما یوشیج

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 73 صفحه

نیما یوشیچ آغاز زندگی علی نوری متلخص به نیما یوشیچ از پدری خان زاده به نام« ابراهیم» معروف به اعظام السلطنه و مادری از خاندان علم و هنر به نام« طوبی مفتاح» فرزند حکیم موزی شاعر و فیلسوف در 21 آبان ماه 1276 هجری شمسی برابر با 15 جمادی الثانی 1315 قمری و در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار در دهکدة یوش در یکی از دهات شهرستان نور استان مازندران بدنیا آمد.
پدرش، علی نوری با گله داری روزگار می گذراند و خود نیما از همان دوران کودکی تا سن دوازه سالگی با چراگاه ها و کوهستان ها و خلاصه با طبیعت زنده و سرسبز آشنایی نزدیک داشت و در میان چادرنشینان و قبایل کوهستانی به سر می برد.
چنانکه خودش می گوید: « زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور، ییلاق- قشلاق می کنند و شب بالای کوهها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می شوند.
از تمام دورة بچگی من به جز زد و خورد های وحشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ نشینی و تفریحات ساده ی آنها در آرامش یکنواخت و کور و بی خبری از همه جا چیزی بخاطر ندارم.
.
.
.
.
» آخوند یوش به نیما خواندن و نوشتن آموخت؛ نیما خودش در یکی از سخنرانی هایش به نحوه ی تحصیل دوره ی ابتدایی خودف نزد آخوند یوش اشاره یی می کند و می گوید: «در همان دهکده که من متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم او ما را در کوچه باغها دنبال می کرد و به باد شکنجه و کتک می گرفت.
پاهای نازک مرا به درختهای گزنه دار می بست و با کتک زدن مرا مجبور می کرد به از برکردن نامه هایی که معمولاً اهل خانواده ی دهاتی به هم می نویسند و خودش آنها را به هم چسبانده و برای من طومار درست کرده بود.
» همچنین در یادداشتی در سن 23 سالگی در سال 1299 درباره ی سرگذشت خود و حسرت گذشت روزگاران خوش بچگی خود با عنوان« روزگاران بچگی چه روز های خوشی است!» می نویسد:« هرگز فراموش نمی کنم روزهای بچگی راکه به سرعت می گذشت.
خیالات گوناگون از هرطرف مرا احاطه داشت و بر تندی برق در من می گذشتند.

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نیما یوشیج

تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج1

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج1 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 88

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین- پیشوا

دانشکده ادبیات

عنوان طرح پژوهشی: مقایسة مبانی فکری و سنت شعری

رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)

(1)

1384


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج1

دانلود تحقیق نیما یوشیج

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نیما یوشیج


دانلود تحقیق نیما یوشیج

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

مقدمه گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند. (برهان) آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفر در آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ می بندید برکمرهاتان کمربند، در چه هنگامی بگویم من؟ یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان! آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره،جامه تان بر تن؛ یک نفر در آب می‌خواند شما را. موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه‌هاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بیتابش افزون می‌کند زین آبها بیرون گاه سر، گه پا. زندگینامه ی نیما یوشیج در ستایش رنج یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند. اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطیت در راه است. پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است. اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی اهل شعر و ادبیات. پدر تار می‌زند و به شکار می‌رود و گاهی پسر خردش را جلوی خودش، بر اسب می‌نشاند و به کوه می‌زند: «زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق – قشلاق می‌کنند و شب بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند.» خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا می‌آموزد. در سفری به تهران، به اصرار اقوام نزدیکش، در مدرسه‌ی سن لویی نام نویسی می‌کند. اما درس خواندنش تعریفی ندارد. با بچه‌ها درگیر می‌شود. مدام در اندیشه‌ی نقشه‌ای برای فرار از مدرسه است و به جز نقاشی، نمراتش تعریفی ندارد: «وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره بر می‌داشت. با خوش رفتاری‌ها و تشویق‌های معلم شاعری به نام «نظام وفا» به وادی شعر کشیده می‌شود. شعرهایی به سبک خراسانی می‌سراید. اما این قالب و نگاه نمی‌تواند او را راضی کند: «همه چیز در آن یک جور و به طور کلی دور از طبیعت واقع و کم‌تر مربوط به خصایص شخص گوینده، وصف می‌شود» اما مدرسه‌ی سن لویی برای او چیزی بیش‌تر از یک معلم خوب دارد. یادگیری «زبان فرانسه» از ارکان آموزشی این مدرسه است. در این ایام که مقارن با جنگ جه

تعداد صفحات : 19 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نیما یوشیج

تحقیق درباره نیما یوشیچ

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره نیما یوشیچ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره نیما یوشیچ


تحقیق درباره نیما یوشیچ

لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب"
فرمت فایل: pdf 
تعداد صحفه:73

آغاز  زودگی 

آغاز دیران ضاعری ویما   

پایان زودگی ویما 

آثار ویما یًضیج

ارزش زن دروگاٌ پرییه اعتصامی

آغاز زودگی
ٗؼلٝف ت٠ اػظاإ »اتلا١٨ٖ «ػٔ٦ ٛٞک٥ ٗتٔؾْ ت٠ ٛ٨٘ا ٧ُٞ٨ش ام پـک٥ ؽاٙ ماؿٟ ت٠ ٛإ
کلمٛـ عٌ٨ٖ ٗٞم٥ ُاػل ٝ »ٛٞت٦ ٗلتاط «آٌٜٜٔ٠ ٝ ٗاؿک٥ ام ؽاٛـاٙ ػٖٔ ٝ ١ٜل ت٠ ٛإ
ه٘ال٥ 2121 ر٘اؿ٥ آخاٛ٦ 21 ١زل٥ ٌُ٘٦ تلاتل تا 2121 آتاٙ ٗاٟ 12ک٨ٌٔٞف ؿک
ٝ ؿک مٗاٙ پاؿُا١٦ ٗظللآـ٧ٚ ُاٟ هاراک ؿک ؿ١ٌـ٣ ٧ٍٞ ؿک ٧ٌ٦ ام ؿ١اا ُ٢لًاتاٙ
ٔ٠ ؿاک٥ کٝمُاک ٗ٦ ُقکاٛاـ ٝ ؽاٞؿ ُٛٞک اًتاٙ ٗامٛـکاٙ تـٛ٨ا آٗـ. پـکٍ، ػٔ٦ ٛٞک٥ تا
ٛ٨٘ا ام ١٘اٙ ؿٝکاٙ ًٞؿً٦ تا ًٚ ؿٝامٟ ًآِ٦ تا صلاُاٟ ١ا ٝ ًٞ١ٌتاٙ ١ا ٝ ؽلآ٠ تاا
ٛث٨ؼت مٛـٟ ٝ ًلًثن آُٜا٧٦ ٛنؿ٧ی ؿاُت ٝ ؿک ٗ٨اٙ صاؿکِٛ٨ٜاٙ ٝ هثا٧ْ ًٞ١ٌتاٛ٦
ت٠ ًل ٗ٦ تلؿ. صٜاٌٛ٠ ؽٞؿٍ ٗ٦ ُٞ٧ـ5
مٛـُ٦ تـٝ٥ ٗٚ ؿک ت٨ٚ ُثاٛاٙ ٝ ا٧ٔؾ٦ تاٛاٙ ُقُت ً٠ ت٠ ١ٞا٥ صلاُااٟ تا٠ ٛوااٙ «
ؿٝک، ٧٨لام- هِلام ٗ٦ ًٜٜـ ٝ ُة تالا٥ ًٞ١٢ا ًاػا ٛٞلاٛ٦ تاا ١اٖ تا٠ ؿٝک آتاَ
ر٘غ ٗ٦ ُٞٛـ. ام ت٘إ ؿٝک٣ تضِ٦ ٗٚ ت٠ ران مؿ ٝ ؽاٞکؿ ١اا٥ ٝعِا٨اٛ٠ ٝ ص٨ن١اا٥
ٗلتٞٙ ت٠ مٛـُ٦ ًٞس ِٛ٨ٜ٦ ٝ تلل٧غا ًاؿٟ ٥ آٛ٢ا ؿک آکاَٗ ٧ٌٜٞاؽت ٝ ًٞک ٝ تا٦ 2» ؽثل٥ ام ١٘٠ را ص٨ن٥ تؾاٛل ٛـاکٕ.....

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره نیما یوشیچ

زندگی نامه نیما یوشیج

اختصاصی از هایدی زندگی نامه نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی نامه نیما یوشیج


زندگی نامه نیما یوشیج

لینک دانلود و پرداخت پایین مطلب

فرمت فایل:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات: 18صفحه

زندگینامه نیما و ....

 

 

گنجشک یوش !

- پسرک نادان ! با تو هستم . همان جا بمان !

- نمی خواهم . من درس نمی خوانم .

- مگر با تو نیستم ؟ چرا فرار می کنی ؟ من پای دویدن ندارم .

اما علی ، کودک ریزاندام یوش ، بی توجه به فریادهای آخوند مکتبخانه ، دمپایی هایش را از پا در آورده ، توی دستهایش کرده است و مثل باد در میان کوچه باغ ها می دود . پیرمرد چند قدم دنبال او می دود و زود از نفس می افتد . دست به دیواری می گیرد ، نفسی تازه می کند و دوباره شروع به دویدن می کند . پیرمرد طومار تا شده بلندی در دست دارد . طوماری از نامه های اهالی که آن ها را با دست خود به هم چسبانده است . طومار مثلا کتاب فارسی بچه هاست . همه بچه های مکتبخانه طومارهایشان را خوانده اند و خط به خط آن را حفظ کرده اند ؛ همه و همه غیر علی ؛ و حالا پیرمرد اصرار دارد او را به دام بیندازد . او با خود فکر می کند : (( بالاخره یک نفر باید به این پسره سر به هوا سواد یاد بدهد . ))

علی در میان کوچه باغ ها می رود و پیرمرد همچنان سر در پی او دارد . سرانجام در کوچه باغی بن بست ، طفل گریز پای مکتبخانه در دام گرفتار می شود و معلم با ترکه به جانش می افتد . علی مثل گنجشک به دام افتاده ، نفس نفس می زند . قفسه سینه لاغر و استخوانی اش با هر نفسی که می کشد ، بالا و پایین می رود . پیرمرد ترکه را با شدت بالا می برد .

علی می ترسد و خودش را مچاله می کند . اما ترکه آرام روی تنش فرود می آید . تمام تن او یکپارچه خیس از عرق است . یک ترکه محکم کافی است تا فریادش را به آسمان بلند کند .

- پسر جان ، تو باید این ها را بخوانی و حفظ کنی . می فهمی ؟

- نمی خوام . حفظ نمی کنم . نامه به چه دردم می خورد ؟

و معلم این بار ترکه را قدری محکم تر بر پشت عرق کرده او فرود می آورد . علی فریادی می کشد و از صدای او ، کلاغ ها و گنجشک های باغ همسایه از روی شاخه های درختان پر می کشند و در آسمان به پرواز در می آیند . او چاره ای ندارد ؛ باید قبول کند . ناچار سر تکان می دهد و در حالی که عرق صورتش را با پشت آستین پیراهنش پاک می کند ، می گوید : (( خب ، باشد . بده بخوانم . ))

پیرمرد خوشحال می شود. لبخندی می زند و دستی بر سر او می کشد:((آفرین پسر خوبم )). بعد طومار نامه ها را به طرف علی دراز می کند . علی طومار را می گیرد و شروع به خواندن می کند : (( گاو شیر علی دیروز مرد . پسر خاله زیور داماد شد . حیدر تت ))

خواندن را قطع می کند و رو به پیرمرد می پرسد : (( ای جایش را بلد نیستم سخت است . )) پیرمرد سر جلو می آورد تا نوشته نامه را برایش بخواند . ناگهان علی طومار را روی صورت پیرمرد می اندازد و در یک چشم به هم زدن پا به فرار می گذارد . پیرمرد بیچاره دیگر نای دویدن ندارد . دستش را به دیوار کاهگلی باغ می گذارد و می نشیند . علی با پای برهنه در کوچه می دود و پیرمرد در حالی که سر تکان می دهد ، دور شدن او را تماشا می کند . صدای خنده های کودکانه ای در میان درختان می پیچد و به گوش پیرمرد می رسد . یک جفت دمپایی لاستیکی لا به لای علف های نهر میان کوچه گیر کرده است .

هیچ چیز نمی تواند گنجشک بی قرار یوش را در میان یک چهار دیواری اسیر کند . او زاده دامنه کوه های کپاچین است . همسفر رودها و همنشین قله های سر به فلک کشیده است . عقاب های دره ها نام او را می دانند . نامش علی نوری ( اسفندیاری ) است و در اواخر آبان سال 1276 در پاییز با شکوه و طلایی رنگ یوش ، در حوالی نور مازندران چشم به دنیا گشوده است . پدرش ابراهیم نوری و مادرش طوبی فتاح است

 


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه نیما یوشیج