هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره خلاصه ای از داستان رومئو و ژولیت

اختصاصی از هایدی تحقیق درباره خلاصه ای از داستان رومئو و ژولیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

خلاصه ای از داستان رومئو و ژولیت

"رومئو" جوانی نجیب زاده از خاندان" مونتاگو-Montague" به همراه دوستش" بن ولیو-"Benvolio ناشناخته به مهمانی  خاندان "کاپولت- "Capulet می رود. این دو خاندان، دشمنی دیرینه ای با هم دارند تا جایی که کینه و خون ریزی را به جایی رسانده اند که شاه زاده¬ی شهر" ورنا-"Verona به آن ها هشدار داده است که سزای عاملان هر دعوایی مرگ خواهد بود.

در آن مهمانی چشمان رومئو ناگهان به ژولیت، دختر چهارده ساله ی کاپولت، می افتد و زیبایی راستین را در وجود او حس می کند و عشقی را که تا ساعاتی قبل از آن به دختری به نام" رزالین- Rosalin" داشته، به دست فراموشی می سپارد.

هر دو با نخستین نگاه عاشق می شوند. آن گاه که پاسی از شب می گذرد، رومئو به باغ کاپولت می رود، تا در کنار دریچه¬ی اتاق ژولیت، زیبایی او را پرستش کند. ژولیت را در بالکن می بیند که همانند خورشید از خاور بر آمده است. ژولیت با خود نجوا می کند و راز نهان را آشکار می کند و می گوید دریغا که رومئو از"مونتاگو" هاست، حال آن که خودش "کاپولت" است. آن ها از عشق خود با یک دیگر سخن می گویند و پیمان ازدواج می بندند. رومئو نزد "راهب لارنس- "Friar Lawrenceمی رود، تا ترتیب عقد و ازدواج را بدهد و آن ها پنهانی ازدواج می کنند.

"تیبالت"Tybalt-، پسر عموی ژولیت که در مهمانی رقص رومئو را شناخته، ولی به خاطر پافـشاری کاپولت پیر از جـدال پرهیز کـرده بود، روز بـعد با دیدن رومـئو در خیابان او را به ستیز فرا می خواند، با این همه رومئو هرگز خواستار جدال نیست . "مرکوتیو " Mercutio-دوست رومئو، ستیز را می پذیرد و سخت زخمی می شود. رومئو ناچار تیبالت را می کشد و در نتیجه به فرمان شاه زاده از ورونا به جایی دور دست تبعید می شود.

ژولیت به کمک پرستار از رومئو می خواهد تا پیش از ترک ورونا با او دیدار کند و این در حالی است که رومئو آماده¬ی خود کشی است. اما راهب لارنس او را دلداری می دهد که برای بخشش و بازگشت او کوشش خواهد کرد.

پدر و مادر ژولیت که از ازدواج او با رومئو ناآگاهند، پافشاری می کنند که هر چه زودتر ژولیت با "پاریس"Paris-، خویشاوند شاهزاده، ازدواج کند.

ژولیت با راهب لارنس مشورت می کند و طبق اندرز راهب، ژولیت باید معجونی که او را برای مدت چهل و دو ساعت مرده نشان می دهد، بنوشد. وی به ژولیت وعده می دهد که بی درنگ پس از این که مراسم سوگواری به پایان برسد، رومئو پنهانی او را از ورونا خواهد برد.

ژولیت معجون را می نوشد. راهب لارنس پیغامی برای رومئو می فرستد و از او می خواهد قبل از به هوش آمدن ژولیت خود را به گورستان برساند. با این همه، پیغام راهب لارنس به رومئو نمی رسد. خبر مرگ ژولیت در"مانتوا – "Mantuaبه رومئو می رسد و تصمیم می گیرد به همراه ژولیت خاک را به آغوش کشد. زمانی که او و نوکرش، گور ژولیت را می شکافند، پاریس ناگهان به آن ها یورش می برد و به دست رومئو کشته می شود.

رومئو بر جنازه ی ژولیت مویه می کند، او را در آغوش می گیرد و می بوسد و با نوشیدن زهری که به همراه آورده، جان می دهد. هنگامی که ژولیت به هوش می آید، راهب لارنس آمده تا گور او را بشکافد زیرا فهمیده که پیغامش به رومئو نرسیده است. ژولیت و راهب لارنس جنازه های رومئو و پاریس را می بینند. ژولیت از حادثه آگاه می شود و با بوسیدن رومئو و نوشیدن زهری که او نوشیده است، در پی آن بر می آید که جان خود را بگیرد. سرانجام با خنجر رومئو سینه¬ی خود را می درد و بر جنازه ی او جان می دهد.

دو خاندان کاپولت و مونتاگو از دشمنی دیرینه پشیمان می شوند و با اندوه و شرمساری دست از دشمنی بر می دارند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره خلاصه ای از داستان رومئو و ژولیت

دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 7 صفحه

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر .
رومئو و ژولیت از دو تا خانواده‌ی کله گنده! بودن که از قدیم‌الایام با هم دشمنی داشتن و عمراً کنار نمیومدن با هم.
هر وقت هم بین اینا درگیری می‌شد، کلی تلفات می‌داد.
رومئو عاشق یه دختری بود به اسم رزالین و خودش رو می‌کشت واسه دختره ولی رزالین اصلاً عین خیال‌ش نبود و این موضوع خیلی رومئو رو اذیت می‌کرد.
یه روز دوست‌جونِ رومئو برای اینکه یه کم تفریح کنن و حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده که خانواده‌ی فلانی - خانواده‌ی ژولیت اینا در واقع! البته اون موقع، رومئو نمی‌دونسته که اصولاً ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن و کلی دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالین و اگه بیای با هم بریم، می‌تونی کلی رزالین رو دید بزنی.
رومئو میگه نه، اونا من رو می‌شناسن.
بعد اگه اونجا ببینن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونی‌شون، فکر می‌کنن قصدم مسخره کردن‌شون بوده، بعد دعوا راه میفته.
ول‌ش کن اصلاً.
دوست‌جون‌ش میگه خب می‌تونی ماسک بزنی.
کسی نمی‌شناسدت، چیز غیر متداولی هم نیست.
خلاصه انقدر اصرار می‌کنه تا رومئو از رو میره و قبول می‌کنه.
روز جشن، رومئو و دوست‌ش میرن توی مراسم شرکت می‌کنن و کلی همه رو دید می‌زنن و اینا تا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو می‌بینه و یک دل نه، صد دل عاشق‌ش میشه.
آخر سر طاقت نمیاره و میره جلو با ژولیت حرف می‌زنه و آمارش رو می‌گیره و می فهمه خانواده‌ش کی‌ن و اینا و تاااازه دوزاری‌ش میفته که عاشق دختر خانواده‌ای شده که شدیداً دشمن خانواده‌ی خودش محسوب میشن ولی بازم از رو نمیره.
(جزئیات مکالمات رو ننوشته بود توی یه وجب کتاب که!) وقتی رومئو داشته با ژولیت صحبت می‌کرده، یکی از اطرافیان صدا ش رو می‌شناسه و به پدر ژولیت خبر میده که رومئو بدون دعوت با یه ماسک روی صورت‌ش اومده که مراسم ما رو مشخره کنه و بیاین سریعاً حال‌ش رو بگیریم.
پدر ژولیت برای اینکه مراسم به هم نخوره قبول نمی‌کنه و میگه الان نه، بذارش برای یک فرصت مناسب.
شب از دیوار باغ ژولیت اینا میره بالا و توی باغ میره و میره تا می‌رسه زیر پنجره‌ی اتاق ژولیت.
همون موقع ژولیت میاد توی ایوون و شروع می‌کنه توی دل‌ش بلند بلند با رومئو حرف زدن! و کلی به عشق‌ش اعتراف می‌کنه و هی رومئو رو ناز میده و اینا.
رومئو خان هم که توی تاریکی نشسته بود و همه رو گوش می‌کرد، یهویی میاد بیرون و شروع می‌کنه قربون صدقه‌ی ژولیت رفتن و همون جا این دو نفر بر اساس شناخت عمیقی که از هم پیدا کرده بودن، به هم قول میدن که با هم ازدواج کنن و قرار میشه هر وقت ژولیت آمادگی‌ش رو داشت، خبرش رو بده به رومئو.
رومئو هم خوشحال و خندون میاد خونه.
فردا صبح کله‌ی سحر، رومئو میره دنبال یکی از دوستان‌ش که آدم مذهبی‌ای بوده که جریان رو بهش بگه و ازش بخواد مراسم ازدواج رو براشون انجام بده.
ژولیت هم یکی رو می‌فرسته که خبر بده آماده‌س برای ازدواج.
خلاصه مراسم انجام میشه و ژولیت بدو بدو برمی‌گرده خونه.
همه چیز گل و بلبل بوده تا اینکه یه روز رومئو داشته برای خودش راه می‌رفته که می‌بینه دوست‌ش با اون یارو! که توی مهمونی صدای رومئ

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت متن کامل

همراه با تمام متن با فرمت ورد Word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر

دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر


دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه7

 

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر


رومئو و ژولیت از دو تا خانواده‌ی کله گنده! بودن که از قدیم‌الایام با هم دشمنی داشتن و عمراً کنار نمیومدن با هم. هر وقت هم بین اینا درگیری می‌شد، کلی تلفات می‌داد.

رومئو عاشق یه دختری بود به اسم رزالین و خودش رو می‌کشت واسه دختره ولی رزالین اصلاً عین خیال‌ش نبود و این موضوع خیلی رومئو رو اذیت می‌کرد. یه روز دوست‌جونِ رومئو برای اینکه یه کم تفریح کنن و حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده که خانواده‌ی فلانی - خانواده‌ی ژولیت اینا در واقع! البته اون موقع، رومئو نمی‌دونسته که اصولاً ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن و کلی دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالین و اگه بیای با هم بریم، می‌تونی کلی رزالین رو دید بزنی. رومئو میگه نه، اونا من رو می‌شناسن. بعد اگه اونجا ببینن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونی‌شون، فکر می‌کنن قصدم مسخره کردن‌شون بوده، بعد دعوا راه میفته. ول‌ش کن اصلاً. دوست‌جون‌ش میگه خب می‌تونی ماسک بزنی. کسی نمی‌شناسدت، چیز غیر متداولی هم نیست. خلاصه انقدر اصرار می‌کنه تا رومئو از رو میره و قبول می‌کنه.

روز جشن، رومئو و دوست‌ش میرن توی مراسم شرکت می‌کنن و کلی همه رو دید می‌زنن و اینا تا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو می‌بینه و یک دل نه، صد دل عاشق‌ش میشه. آخر سر طاقت نمیاره و میره جلو با ژولیت حرف می‌زنه و آمارش رو می‌گیره و می فهمه خانواده‌ش کی‌ن و اینا و تاااازه دوزاری‌ش میفته که عاشق دختر خانواده‌ای شده که شدیداً دشمن خانواده‌ی خودش محسوب میشن ولی بازم از رو نمیره. (جزئیات مکالمات رو ننوشته بود توی یه وجب کتاب که!) وقتی رومئو داشته با ژولیت صحبت می‌کرده، یکی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر