هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد کد خبر1

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد کد خبر1 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

 

کد خبر: 2470

تاریخ ارسال: 09:43- یکشنبه 06 بهمن 1387

گزینه من میرحسین موسوی است

 گفتگو باصادق‌زیباکلام

اعتماد:  دکتر صادق زیباکلام ستاندن قدرت از دست جریان راست رادیکال را مهم ترین اولویت جامعه ایران در شرایط کنونی می داند. وی از آنجا که میرحسین موسوی را قوی ترین رقیب احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری می داند، با اغماض بسیار از کنار اختلافات فکری اش با نخست وزیر دوران جنگ می گذرد و قویاً از ریاست جمهوری مهندس موسوی حمایت می کند. -با توجه به حضور احتمالی مهندس موسوی در انتخابات ریاست جمهوری، به نظر شما آیا مهندس موسوی را می توان یک اصلاح طلب دموکراسی خواه محسوب کرد؟ به نظر من در حال حاضر مساله اصلی ما این نیست که مهندس موسوی اصلاح طلب هستند یا نه؛ چرا که ما می توانیم این سوال را درباره خیلی از افرادی هم که ما آنها را به عنوان اصلاح طلب می شناسیم، مطرح کنیم. مثلاً علی اکبر محتشمی پور، موسوی خوئینی ها، مصطفی تاج زاده و سعید حجاریان از این حیث چقدر با میرحسین موسوی تفاوت دارند؟ تمام کسانی که ما امروز آنها را به عنوان اصلاح طلبان طرفدار حقوق بشر و جامعه مدنی می شناسیم در دهه 60 عین مهندس موسوی بودند؛ یعنی افرادی رادیکال و انقلابی بودند. این طبیعت جامعه و انقلاب ما بود که باعث می شد چنان رفتارهایی وجود داشته باشد. حتی چه بسا در آن دهه افرادی نظیر محتشمی پور و موسوی خوئینی ها تندروتر از مهندس موسوی بودند. من هیچ تفاوت فلسفی و ذاتی بین میرحسین موسوی و اصلاح طلبان نمی بینم. اما سوال اساسی این است که مهندس موسوی تا چه حد مفاهیم دموکراتیک را قبول دارد. من برای این سوال دو تا پاسخ دارم. یکی اینکه الان بحث ما این نیست که مهندس موسوی چقدر این مفاهیم را قبول دارد چرا که وضع ما الان مثل کسی است که خانه اش ریزش کرده است و مساله او این نیست که چه اختلافاتی با شهرداری یا آتش نشانی محل دارد. او باید ریزش خانه را مهار کند. شرایط کنونی ما هم بدین صورت است یعنی سیاست های جناح راست در چهار سال گذشته، چه در حوزه داخلی و چه در حوزه خارجی واقعاً سیاست های درست و مطلوبی نبوده است. مثلاً الان در حوزه اقتصاد به رغم اینکه قیمت ها در سطح جهانی پایین آمده، تورم در ایران در سطح 25 درصد است. پس سوال اصلی ما این نیست که فلان کاندیدا چقدر به مبانی دموکراسی اعتقاد دارد، بلکه نکته مهم جلوگیری از اجرای این سیاست ها از جانب جناح راست است؛ یعنی نباید اجازه داد وضع مملکت دشوارتر از شرایط کنونی شود.پاسخ دوم من به سوال مربوط به نسبت مهندس موسوی با دموکراسی این است که همان گونه که خیلی از کسانی که از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و در دهه 60 رادیکال بودند اما به تدریج اصلاح طلب شدند، مهندس موسوی نیز می تواند چنین روندی را طی کرده باشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که این اتفاق برای مهندس موسوی رخ نداده باشد. من واقعاً تردید دارم که مهندس موسوی به خیلی از باورهای سیاسی دهه 60 همچنان اعتقاد داشته باشد. 

-اما کسانی که نام بردید در نیمه دوم دهه 70 به جد وارد سیاست شدند و از روی گفتار و کردارشان کمابیش میزانی از پایبندی به مناسبات دموکراتیک در چارچوب نظام جمهوری اسلامی مشاهده شد اما مهندس موسوی را از این حیث چطور می توان ارزیابی کرد؟ اتفاقاً از این حیث مهندس موسوی کاندیدای مطلوبی است. اولاً ایشان در دهه 60 به اندازه آقای موسوی خوئینی ها، تاج زاده و حجاریان چپ گرا و ضدامریکایی نبود. میرحسین موسوی از این بابت تا حد زیادی به هاشمی رفسنجانی نزدیک می شد. یعنی ما می توانیم مهندس موسوی را عمدتاً سیاستمداری واقع گرا و واقع بین محسوب کنیم. ثانیاً برخی این نکته را مطرح می کنند که سیاست های اقتصادی دولت موسوی سیاست هایی شبه سوسیالیستی بود یعنی ایشان معتقد بود اقتصاد باید دولتی شود اما من می خواهم بگویم مهندس موسوی را به این اعتبار هم نمی توان طرفدار اقتصاد دولتی یا سوسیالیست بدانیم چرا که ما باید این سوال را از خودمان بپرسیم که اساساً در دهه 60 چه کسی سوسیالیست نبود. در آن دهه همه طرفدار اقتصاد دولتی بودند. در آن زمان وقتی شما از اقتصاد اسلامی و اقتصاد توحیدی صحبت می کردید، تصویری که از این مقولات برای شما ترسیم می شد نوعی اقتصاد سوسیالیستی و دولتی بود. هر چند گفته می شد این اقتصاد با اقتصاد سوسیالیستی و دولتی متفاوت است اما خیلی از ایده ها و انگاره های اقتصاد دولتی سوسیالیستی اشتراکی از سوی مارکسیست ها در جامعه ما مطرح شده بود و خیلی از مبارزین مسلمان هم این آموزه ها را پذیرفته بودند. -اما در دهه 60 در همان چارچوب اقتصادی نظام جمهوری اسلامی، جناح راست طرفدار اقتصاد بازار بود اما مهندس موسوی و نزدیکان شان مخالف اقتصاد بازار بودند و انگاره های اقتصادی مقبول آنها دولتی تر از ایده های اقتصادی جناح راست بود. مثلاً در اواسط دهه 60 در ماجرای بازگرداندن زمین های سرمایه داران، جناح راست خواهان به رسمیت شناخته شدن حق مالکیت سرمایه داران بود اما مهندس موسوی و سایر چپ گرایان مخالف عودت املاک سرمایه داران بازگشته از خارج بودند. شما نمی توانید افکار و عقاید مهندس موسوی دهه 60 را ملاک بگیرید و بر این اساس درباره مهندس موسوی کنونی داوری کنید. -منظور من این بود که در همان دهه 60 کسانی بودند که به اقتصاد بازار اعتقاد داشتند و مهندس موسوی نسبت به این افراد فاصله بیشتری با اقتصاد سرمایه داری داشت. بله، من این حرف را قبول دارم. در دهه 60 کسانی بودند که بیشتر از مهندس موسوی به اقتصاد سرمایه داری اعتقاد داشتند. آقایان عسگراولادی، بادامچیان و هاشمی رفسنجانی این گونه بودند. این حرف شما را هم قبول دارم که در آن دهه جناح دیگری در برابر جناح راست وجود داشت که به نوعی به اقتصاد دولتی تمایل داشت اما حرف من این است که اولاً بخشی از شرایط اقتصاد ایران به علت جنگ شرایطی تحمیلی بود. ثانیاً خیلی از شرکت ها، صنایع و کارخانه ها به اعتبار اینکه صاحبان شان طاغوتی هستند، مصادره شده بودند. بنابراین شما حتی اگر طرفدار اقتصاد آزاد هم می بودید، شرایط سیاسی به گونه یی بود که مالکیت دولتی را تا حدی به شما تحمیل می کرد. اما نکته اساسی این است که خیلی از کسانی که در دهه 60 طرفدار نوعی اقتصاد سوسیالیستی بودند، از جمله میرحسین موسوی، در حقیقت معلول و مولود افکار چپگرایانه یی بودند که از سوی مارکسیست های ایرانی ترویج شده و به تدریج در میان لایه های جریان اسلامگرا نفوذ کرده بود. اساساً تزهای اقتصادی که در اوایل انقلاب مطرح بود، تحت تاثیر آموزه های چپ ذاتاً سوسیالیستی بود. اما کسانی مثل هاشمی رفسنجانی و عسگراولادی به میزان کمتری از ادبیات مارکسیستی در حوزه اقتصاد تاثیر پذیرفته بودند در حالی که کسانی مثل مهندس موسوی خیلی بیشتر تحت تاثیر این آموزه ها قرار گرفته بودند. اما حرف بنده این است که افکار و عقاید اسلامگرایان دهه 60 تا حد زیادی متحول شده است. -من این حرف را می پذیرم اما شما از کجا مطمئن هستید این تحول در مهندس موسوی هم ایجاد شده است. اگر بر مبنای این حرف شما، برخی از نیروهای دموکراسی خواه جامعه ایران به مهندس موسوی رای بدهند و بعد معلوم شود ایشان همان شبه سوسیالیست دهه 60 است، احساس نمی کنید شما هم به سهم خودتان در به خطا افتادن افکار عمومی موثر و مقصر بوده اید؟ من کاملاً می فهمم شما چه می گویید اما پاسخم یک نه قرص و محکم است. مثل مرحوم دکتر شریعتی که می گفت «نه بزرگ». البته حاجت به گفتن نیست که من تا به حال یک کلمه هم با مهندس موسوی صحبت نکرده ام و ایشان هم آثار مکتوبی ندارد که با توجه به آثارش درباره او اظهارنظر کنم. بنابراین شما می توانید بپرسید پس چرا معتقدی که مهندس موسوی آن افکار و عقاید سوسیالیستی دهه 60 را کنار گذاشته است. در جواب این سوال من می گویم به همان دلیلی که دیگران چنان عقایدی را کنار گذاشتند. اما دلیل دوم من - که به نظر خودم خیلی محکم تر است - این است که اگر میرحسین موسوی همچنان به پارادایم اقتصاد دولتی و سوسیالیستی اعتقاد داشت، امروز اینقدر به سمت و سوی اصلاح طلبان گرایش پیدا نمی کرد. شما نمی توانید طرفدار لیبرال دموکراسی، دموکراسی، جامعه مدنی و آزادی بیان باشید اما در عین حال معتقد باشید اقتصاد باید در دست دولت باشد. اینها با همدیگر تناقض دارند، چون وقتی شما اقتصاد را به دولت واگذار کردید، دولت قدرتمند می شود و این به سود جامعه مدنی نیست. بنابراین بالاترین دلیل من در اثبات عدم اعتقاد مهندس موسوی به اقتصاد دولتی، نزدیکی کنونی ایشان به اصلاح طلبان است. -شما فرمودید بحث اصلی ما در حال حاضر نباید دموکراسی خواهی مهندس موسوی باشد بلکه از باب کنار زدن جریان راست رادیکال باید از ایشان حمایت کرد. شاید خود ایشان هم معتقد باشند الان کنار گذاشتن جریان راست رادیکال خیلی مهم تر از دیدگاه های اقتصادی رئیس جمهور آینده است. بنابراین به رغم اینکه دیدگاه های اقتصادی اش عوض نشده حاضر است کاندیدای اصلاح طلبان شود تا احمدی نژاد کنار برود. یعنی استدلال شما را به حوزه دیگری تسری می دهند. نه، شما دارید در دهان من حرف می گذارید. تمام حرف من این است که شما نمی توانید طرفدار دموکراسی و آزادی بیان باشید ولی در عین حال طرفدار اقتصاد سوسیالیستی هم باشید. ما این اشتباه را در دهه 60 مرتکب شدیم. شما نمی توانید مالکیت دولتی و دولت مقتدری داشته باشید که تمام ابزار و امکانات تولیدی را در اختیار داشته باشد و در عین حال از چنین دولتی انتظار رفتار دموکراتیک داشته باشید. چرا دولت در انگلستان، فرانسه، ژاپن و امریکا رفتار دموکراتیک دارد؟ برای اینکه از خودش ثروت ندارد و امکانات اقتصادی در دستش نیست. لذا مهندس موسوی نمی تواند بگوید من هم طرفدار آزادی بیان و هم طرفدار اقتصاد سوسیالیستی هستم. از دل اقتصاد دولتی دموکراسی درنمی آید. -البته شما لیبرال هستید و در چارچوب مفروضات لیبرالیستی خودتان چنین استدلالی می کنید. اما هیچ سوسیالیستی نمی گوید من مخالف آزادی بیان و دموکراسی هستم. من حرف شما را کاملاً می فهمم. بزرگ ترین سمبل اقتصاد دولتی و سوسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم کشور سوئد بوده است. ما کشوری را نداریم که از حیث رفاه و تامین اجتماعی و در عین حال از حیث آزادی های فردی به پای سوئد برسد. من نمی گویم کسی که طرفدار سوسیالیسم است لزوماً طرفدار استبداد و دیکتاتوری است. حاشا و کلا. خیلی از سوسیالیست های قرن نوزدهم از جمله سوسیالیست های فابین، که مارکس از آنها به عنوان سوسیالیست های تخیلی یاد می کند، به شدت لیبرال هم بودند. من می گویم شما نمی توانید معتقد به اقتصاد دولتی باشید و در عین حال به دموکراسی هم پایبند باشید. در سوئد دولت رفاه حاکم است. در آنجا اقتصاد خصوصی وجود دارد و سرمایه داری خیلی سرزنده است. همه حرف بنده این است که اگر مهندس موسوی هنوز آن نگرش اقتصادی دهه 60 خودش را داشته باشد، این نگرش با اعتقادات سیاسی ایشان که به دموکراسی و آزادی و جامعه مدنی متمایل است به شدت در تناقض قرار می گیرد. -جان کلام من این است که اصلاح طلبان خالی از تناقض نیستند. ما می توانیم تناقضات فلسفی هم در اینجا پیدا کنیم اما به نظر من هیچ یک از این مسائل بحث اصلی ما نیست. شما یک سوال جدی مطرح می کنید و آن اینکه چه تضمینی وجود دارد که مهندس موسوی که در دهه 60 مدافع اقتصاد دولتی بود، در صورت به قدرت رسیدن مجدد دوباره به همان سیاست اقتصادی بازنگردد. به نظر من باورهای سیاسی کنونی میرحسین موسوی و همراهان و اطرافیان وی اجازه نمی دهد مهندس موسوی دوباره همان سیاست اقتصادی را پیاده کند. -در واقع شما تیم مهندس موسوی را در اینجا لحاظ می کنید؟ بله، ایشان در خلأ که کار نمی کنند. به نظر من همراهان ایشان کسانی هستند که در دهه 60 با ایشان کار می کردند یعنی کسانی که خیلی از آنها در دولت های هاشمی و خاتمی بودند و در زمان احمدی نژاد همه آنها کنار گذاشته شدند. اینها دوباره به مدیریت اجرایی مملکت بازمی گردند. این افراد در این دو دهه خیلی پخته تر شده اند بنابراین همکاران مهندس موسوی هم کسانی خواهند بود که نسبت به دهه 60 خیلی تحول پیدا کرده اند. -مهندس موسوی احتمالاً در بحث مسلمانی و آزادی با شما اختلاف نظر ندارند اما اگر پس از به قدرت رسیدن ایشان بین دیدگاه های سیاسی و اقتصادی شان تناقضی که ما الان از آن بحث می کنیم، پدید آمد، شما سخن تازه یی برای نیروهای دموکراسی خواه جامعه ایران دارید؟ در این صورت نیروهای دموکراسی خواه باید فشار بیاورند و اجازه ندهند که ایشان اقتصاد را دولتی کند. ضمن اینکه به نظر من اقتصاد ما در زمان آقای احمدی نژاد به نقطه اوج دولتی بودن خودش رسیده است و بیشتر از این نمی توان آن را دولتی کرد. -اخیراً موسی غنی نژاد اعلام کرد میرحسین موسوی سوسیالیست نیست و سیاست های اقتصادی ایشان در دهه 60 مصداق سیاست های سوسیالیستی نبود. نظر شما در این باره چیست؟ در اینجا دو بحث وجود دارد؛ گاهی شما از اقتصاد دولتی دم می زنید و گاهی هم می گویید دولت باید نقش زیادی در توزیع ثروت داشته باشد مثلاً من می توانم قائل به اقتصاد آزاد و مخالف مالکیت دولتی باشم اما از نقش دولت در توزیع عادلانه ثروت دفاع کنم. اما ممکن است کس دیگری بگوید دولت زمانی می تواند عادلانه توزیع ثروت کند که خودش ثروت را در اختیار داشته باشد. من معتقدم میرحسین موسوی قائل به نقش توزیعی دولت است و با بخش خصوصی مشکلی ندارد اما در دهه 60 ایشان خیلی نسبت به توزیع عادلانه تر ثروت تمایل داشت. مداخله دولت در جهت توزیع عادلانه ثروت چیزی است که الان عملاً در انگلستان، ژاپن و امریکا اجرا می شود. شما در امریکا می توانید چاه نفت یا ده ها کارخانه داشته باشید اما دولت به صورت تصاعدی از شما مالیات می گیرد. -شما همیشه منتقد تئوری توطئه بوده اید اما مهندس موسوی در دوران اصلاحات در یک سخنرانی مفصل به انتقاد از منتقدان تئوری توطئه پرداختند و تقریباً این تئوری را یکی از عوامل حفظ جمهوری اسلامی دانستند. به نظر شما ایشان با این دیدگاه می تواند تحولی در حوزه سیاست خارجی پدید آورد؟ من باید یک پاسخ کلی به شما بدهم. شما می دانید من در انتخابات گذشته به شدت از آقای هاشمی دفاع می کردم. من در آن زمان نمی گفتم هاشمی رفسنجانی گل بی عیب است یا ژان ژوک روسو، منتسکیو، مهاتما گاندی یا نلسون ماندلا است. اصلاً و ابداً. من آقای هاشمی رفسنجانی را با سایر روحانیون جامعه ایران مقایسه می کردم و به همین دلیل از ایشان حمایت می کردم. اگر در جامعه ایران افرادی بودند که به لحاظ اندیشه مثل نلسون ماندلا بودند یا به لحاظ پرهیز از خشونت و عفو دیگران مثل مهاتما


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد کد خبر1

تحقیق درمورد کد خبر2

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد کد خبر2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

دولت میرحسین؛ پیوند عدالت، آزادی و اخلاق

گفت و گو با فرشاد مومنی

برنامه های اقتصادی نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری، همواره از ابهامات و کلی گویی های معمول رنج می برد. اما با جدی شدن آمدن میرحسین موسوی به عرصه انتخابات، لااقل در خصوص او این موضوع  روشن است. فرشاد مومنی،با تشریح  سیاست های اقتصادی دهه اول انقلاب و دوران مدیریتی میرحسین موسوی به برشمردن ویژگی های آن دوران پرداخت و تاکید کرد باید به الگوی ترکیب عدالت، آزادی و اخلاق بازگردیم.مومنی درباره تغییرات و تحولات فکری میرحسین موسوی در حوزه های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد با وام گیری از سخنان شهید آیت الله دکتر بهشتی اظهار داشت انسان در شدنی مستمر است و همواره در حال تغییر. سیاست های اقتصادی آقای موسوی نیز متناسب با مقتضیات جنگ بود. متن زیر حاصل گفتگوی "اعتماد" با دکتر فرشاد مومنی است. -با نزدیک شدن به موعد انتخابات، بحث های مربوط به آن نیز گرم تر می شود. حاشیه های سیاسی این موضوع به یک طرف اما مباحث اقتصادی مربوط به این اتفاق نیز مورد توجه برخی صاحب نظران و نخبگان جامعه است. در مورد عموم مردم نیز از انتخابات گذشته برنامه ها و شعارهای اقتصادی نامزدها بیش از پیش مهم شده است. به نظر شما هر یک از نامزدهای انتخاباتی فارغ از آنکه متعلق به کدام حزب و گروه سیاسی باشند، چگونه می توانند برنامه های اقتصادی خود را برای مردم و نخبگان تبیین کنند؟

ذکر برخی مقدمات و شرح بعضی اتفاقات چند سال اخیر می تواند پاسخ به این سوال را ساده تر و روشن تر سازد. ضمن آنکه درگیر شدن کشور با مسائل انتخاباتی به خصوص انتخابات ریاست جمهوری، هر چهار سال یک بار می تواند فرصت مغتنمی باشد برای مرور فراز و فرودهای گذشته تا باید و نبایدهای آینده از دل آن استخراج شود. لذا از پیش از دوران فعلی یعنی دوران اصلاحات شروع می کنم. در این دوره ما در شرایطی به سر می بردیم که یک سرشکستگی ناشی از تعدیل ساختاری دوران پیشین را تجربه می کردیم؛ ناکامی و شکستی که حاصل تعارض جهت گیری های آرمانی و انقلابی مردم و منطق بنیادین تعدیل ساختاری که همان حاکمیت سرمایه باشد، بود؛ منطقی که ناکار آمدی اش در سال های دهه 1980 در سطح کشورهای امریکای لاتین و برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی، معلوم شده بود اما وقتی آقای خاتمی ایده کرامت انسانی را مطرح کرد، و آزادی های اساسی توانست نیازهای عمومی جامعه را پاسخ دهد زیرا تا پیش از آن به واسطه سمت گیری های مبتنی بر حاکمیت سرمایه حتی ما شاهد پدیده شورش های شهری با مضمون غیر سیاسی هم بودیم و مهم ترین نیاز مردم آن بود که انسانیت آنها به رسمیت شناخته شود و این در متن همان ایده هایی بود که آقای خاتمی مطرح کرد. در اینجا باید به غیر سیاسی بودن این شورش ها تاکید کرد زیرا نهادهایی که آن زمان عوامل و ریشه های این پدیده را مورد مطالعه قرار داده بودند به این نتیجه رسیده بودند که این نوع شورش ها هیچ گاه به مشکل مردم با اصل نظام جمهوری اسلامی باز نمی گردد بلکه مردم به واسطه فشارهای غیرمتعارف به واسطه سلطه منطق حاکمیت سرمایه و فشارهای ناشی از آن، عنان از کف داده اند و در این شرایط شعارهای مبتنی بر ارزش فی نفسه و کرامت انسان بهترین شعار بود که مردم هم به شدت از آن استقبال کردند. -اما چرا امروز دیگر این شعارها خریداری ندارد؟

اولاً کاملاً به این شکل که شما می فرمایید، نیست. ثانیاً تا پایان اینچنین نماند و شرایط و شعارها در عمل اندکی تغییر کرد. آقای خاتمی همان ابتدا یک جمع بندی از تفکرات خود در چارچوب ایده ساماندهی اقتصاد ارائه دادند که بسیار هوشمندانه بود و ایشان تاکید کرده بودند ما باید بپذیریم که نگرش های اقتصادی دوره قبل با نگرش های اقتصادی- اجتماعی جایگزین شود اما نکته دیگر و مهم تر آن بود که آقای خاتمی تصریح کرده بودند گرچه رشد اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت باید توامان با هم پیش آیند اما اگر به هر دلیلی در عمل بین این دو تعارضی به وجود آید، ما از رشد به نفع توزیع عادلانه صرف نظر می کنیم. اما تیم مدیریتی حوزه اقتصاد ایشان در ادامه و در عمل به این اصل ها پایبند نماندند و چون شرح مبسوط این اتفاقات را در کتاب «اقتصاد ایران در دوره تعدیل ساختاری» آورده ام اینجا تنها به اختصار می گویم عده یی سعی کردند آزموده های سیاستی دوره را مجدد بیازمایند یعنی سیاست شکست خورده تعدیل را در دستور کار خود قرار دادند. این مشکلات زمانی اوج گرفت که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی شکوفایی درآمد نفتی هم حاصل شد و اگرچه با احتیاط رویه انبساطی مالی پیگیری شد اما ترکیب آنها اذهان را به سمتی برد که گویا شرایط سال های اولیه دهه 70 تکرار شد. در چنین شرایطی بود که شعار عدالت و شعارهای اقتصادی برای مردم جذابیتی دوچندان یافت.-ظاهراً بهترین کسی هم که این شرایط را درک کرد، احمدی نژاد بود. بله، ایشان به طور هوشمندانه یی سوار بر این خواسته عمومی شدند اما آنچه برای دولت نهم مشکل آفرین شد این بود که آقای احمدی نژاد و تیم همراه و مشاوران ایشان برای تحقق عدالت و خواسته های اقتصادی مردم به علم، قانون و برنامه اعتقادی در عمل نشان ندادند ضمن آنکه شکوفایی درآمد نفتی نیز در این دوره به اوج خود رسید. در غیاب این سه مولفه کلیدی باز درآمدهای نفتی به توزیع رانت همراه با انبساط مالی تبدیل شد اما یک اتفاق مهم تری در این دوران (دولت نهم) رخ داد و آن تفکیک عدالت از آزادی بود، به همین دلیل در این دوره به همان اندازه که در مقام شعار از عدالت صحبت می کنند (صرف نظر از اینکه در عمل چه شد) هیچ سخنی از آزادی های مشروع و قانونی به میان نمی آید، در شرایطی که در قانون اساسی به شکل دقیق و قابل قبولی ترکیبی خردمندانه از آزادی و عدالت مطرح می شود زیرا آزادی های قانونی مهم ترین شرط های بالندگی، پایداری و ارتقای عدالت است.

از مجموع شرایطی که شما توصیف کردید، بر می آید هر نامزدی که بتواند شعار عدالت بدهد، باز مورد استقبال مردم قرار می گیرد. اصولگرایان و دولت نهم که تکلیف شان و منظورشان از طرح این نوع شعارها تا به حال روشن شده است اما در بین اصلاح طلبان، بیش از همه میر حسین موسوی آن هم به واسطه سابقه اش و نوع تفکراتش، به این نوع شعارها نزدیک است. آیا اساساً فرقی بین عدالت مورد نظر دولت نهم و سیاست های لازم برای اجرایی شدن آن و عدالتی که اصلاح طلبانی همچون میرحسین موسوی مطرح می کنند، وجود دارد؟با وجود خسارت ها و هزینه هایی که جامعه طی سال های اخیر بابت غفلت از تصمیمات و رفتارهای مبتنی بر علم، قانون و برنامه متحمل شد اما سطح آگاهی ها اکنون نسبت به سه چهار سال پیش بالاتر رفته است زیرا اولاً مردم به نحوی دریافتند که هر کس اگر شعار عدالت خواهی سر دهد حتی اگر نیت خیر و صادقانه یی هم داشته باشد در بهترین حالت شرط لازم را مهیا کرده است و شرط کافی آن زمانی محقق می شود که برنامه یی برای آن تنظیم شود که مبتنی بر علم و قانون باشد. ثانیاً تحقق عدالت در توان کسی است که غیر از توجه به مفهوم عدالت به متغیرهای تضمین کننده و کنترل کننده آن که در قانون اساسی هم مندرج است، توجه داشته باشد؛ قانونی که متاثر از اندیشه های فیلسوف و اسلام شناس بزرگ معاصر آیت الله دکتر بهشتی است. ایشان در دیدگاه های خود علاوه بر تاکید بر اصل ضرورت محور بودن بحث عدالت، روی نقش کلیدی عدل اخلاقی که زیربنای انواع دیگر عدل است، اهتمام و تاکید ویژه یی داشتند. ایشان می فرمودند عدالت زمانی قابلیت تحقق دارد که در درجه اول ملکه عدل در وجود خود افراد مدعی طرفداری از آن درونی شود، لذا نمی توان با تهمت و توهین و دروغ عدل را برقرار کرد. حالا خود مقایسه کنید آیا کسی که تمام منتقدان خود و حتی بعضی از همکاران را به همکاری با مافیا متهم می کند، می تواند مجری برنامه های عادلانه باشد یا نه لذا به نظر من در این دوره باید به طور جدی به بنیان های اخلاقی بازگردیم و اصلاحات اخلاقی در جامعه را بیش از پیش جدی بگیریم. ثالثاً چون شما از آقای مهندس موسوی نام بردید باید خاطرنشان کنم کارنامه دهه اول انقلاب با توجه به شرایط و مقتضیات وقت در مجموع کارنامه یی درخشان و خارق العاده است که مهم تر از آن اینکه این موفقیت نمی تواند محصول کار یک نفر مثلاً آقای مهندس موسوی یا هر فرد مشخص دیگر باشد بلکه حاصل انرژی انسانی بی نظیری بود که انقلاب اسلامی آن را آزاد کرده بود و مدیران در هر سطحی که بودند، توانسته بودند روح خود را با آرمان ها و اصول انقلاب اسلامی سازگار کنند. با کمال تاسف عده یی پس از پایان جنگ از سر ناآگاهی نسبت به این نکته بی اعتنایی کردند و چون می خواستند مهندس موسوی را تخریب کنند، کل آن دوران را زیر سوال بردند از ترس آنکه مبادا میرحسین موسوی به چهره یی موفق و ماندگار تبدیل شود، از این رو آنان ظلمی تاریخی به دهه اول انقلاب و دستاوردهای آن دوران داشتند، در صورتی که تاکنون هرگز ندیدم خود آقای مهندس موسوی از نقش محوری ملت صرف نظر و موفقیت های آن دوران را فقط به خود منتسب کند. طی دو دهه اخیر هم هر بار که آقای میرحسین موسوی صحبت عمومی یا خصوصی داشته اند، مشاهده شده که همواره ایشان تاکید کردند بخش عمده یی از موفقیت ها و دستاوردهای دهه اول انقلاب حاصل انرژی انقلابی مردم و تلاش ملت بود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد کد خبر2

کد خبر2

اختصاصی از هایدی کد خبر2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

دولت میرحسین؛ پیوند عدالت، آزادی و اخلاق

گفت و گو با فرشاد مومنی

برنامه های اقتصادی نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری، همواره از ابهامات و کلی گویی های معمول رنج می برد. اما با جدی شدن آمدن میرحسین موسوی به عرصه انتخابات، لااقل در خصوص او این موضوع  روشن است. فرشاد مومنی،با تشریح  سیاست های اقتصادی دهه اول انقلاب و دوران مدیریتی میرحسین موسوی به برشمردن ویژگی های آن دوران پرداخت و تاکید کرد باید به الگوی ترکیب عدالت، آزادی و اخلاق بازگردیم.مومنی درباره تغییرات و تحولات فکری میرحسین موسوی در حوزه های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد با وام گیری از سخنان شهید آیت الله دکتر بهشتی اظهار داشت انسان در شدنی مستمر است و همواره در حال تغییر. سیاست های اقتصادی آقای موسوی نیز متناسب با مقتضیات جنگ بود. متن زیر حاصل گفتگوی "اعتماد" با دکتر فرشاد مومنی است. -با نزدیک شدن به موعد انتخابات، بحث های مربوط به آن نیز گرم تر می شود. حاشیه های سیاسی این موضوع به یک طرف اما مباحث اقتصادی مربوط به این اتفاق نیز مورد توجه برخی صاحب نظران و نخبگان جامعه است. در مورد عموم مردم نیز از انتخابات گذشته برنامه ها و شعارهای اقتصادی نامزدها بیش از پیش مهم شده است. به نظر شما هر یک از نامزدهای انتخاباتی فارغ از آنکه متعلق به کدام حزب و گروه سیاسی باشند، چگونه می توانند برنامه های اقتصادی خود را برای مردم و نخبگان تبیین کنند؟

ذکر برخی مقدمات و شرح بعضی اتفاقات چند سال اخیر می تواند پاسخ به این سوال را ساده تر و روشن تر سازد. ضمن آنکه درگیر شدن کشور با مسائل انتخاباتی به خصوص انتخابات ریاست جمهوری، هر چهار سال یک بار می تواند فرصت مغتنمی باشد برای مرور فراز و فرودهای گذشته تا باید و نبایدهای آینده از دل آن استخراج شود. لذا از پیش از دوران فعلی یعنی دوران اصلاحات شروع می کنم. در این دوره ما در شرایطی به سر می بردیم که یک سرشکستگی ناشی از تعدیل ساختاری دوران پیشین را تجربه می کردیم؛ ناکامی و شکستی که حاصل تعارض جهت گیری های آرمانی و انقلابی مردم و منطق بنیادین تعدیل ساختاری که همان حاکمیت سرمایه باشد، بود؛ منطقی که ناکار آمدی اش در سال های دهه 1980 در سطح کشورهای امریکای لاتین و برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی، معلوم شده بود اما وقتی آقای خاتمی ایده کرامت انسانی را مطرح کرد، و آزادی های اساسی توانست نیازهای عمومی جامعه را پاسخ دهد زیرا تا پیش از آن به واسطه سمت گیری های مبتنی بر حاکمیت سرمایه حتی ما شاهد پدیده شورش های شهری با مضمون غیر سیاسی هم بودیم و مهم ترین نیاز مردم آن بود که انسانیت آنها به رسمیت شناخته شود و این در متن همان ایده هایی بود که آقای خاتمی مطرح کرد. در اینجا باید به غیر سیاسی بودن این شورش ها تاکید کرد زیرا نهادهایی که آن زمان عوامل و ریشه های این پدیده را مورد مطالعه قرار داده بودند به این نتیجه رسیده بودند که این نوع شورش ها هیچ گاه به مشکل مردم با اصل نظام جمهوری اسلامی باز نمی گردد بلکه مردم به واسطه فشارهای غیرمتعارف به واسطه سلطه منطق حاکمیت سرمایه و فشارهای ناشی از آن، عنان از کف داده اند و در این شرایط شعارهای مبتنی بر ارزش فی نفسه و کرامت انسان بهترین شعار بود که مردم هم به شدت از آن استقبال کردند. -اما چرا امروز دیگر این شعارها خریداری ندارد؟

اولاً کاملاً به این شکل که شما می فرمایید، نیست. ثانیاً تا پایان اینچنین نماند و شرایط و شعارها در عمل اندکی تغییر کرد. آقای خاتمی همان ابتدا یک جمع بندی از تفکرات خود در چارچوب ایده ساماندهی اقتصاد ارائه دادند که بسیار هوشمندانه بود و ایشان تاکید کرده بودند ما باید بپذیریم که نگرش های اقتصادی دوره قبل با نگرش های اقتصادی- اجتماعی جایگزین شود اما نکته دیگر و مهم تر آن بود که آقای خاتمی تصریح کرده بودند گرچه رشد اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت باید توامان با هم پیش آیند اما اگر به هر دلیلی در عمل بین این دو تعارضی به وجود آید، ما از رشد به نفع توزیع عادلانه صرف نظر می کنیم. اما تیم مدیریتی حوزه اقتصاد ایشان در ادامه و در عمل به این اصل ها پایبند نماندند و چون شرح مبسوط این اتفاقات را در کتاب «اقتصاد ایران در دوره تعدیل ساختاری» آورده ام اینجا تنها به اختصار می گویم عده یی سعی کردند آزموده های سیاستی دوره را مجدد بیازمایند یعنی سیاست شکست خورده تعدیل را در دستور کار خود قرار دادند. این مشکلات زمانی اوج گرفت که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی شکوفایی درآمد نفتی هم حاصل شد و اگرچه با احتیاط رویه انبساطی مالی پیگیری شد اما ترکیب آنها اذهان را به سمتی برد که گویا شرایط سال های اولیه دهه 70 تکرار شد. در چنین شرایطی بود که شعار عدالت و شعارهای اقتصادی برای مردم جذابیتی دوچندان یافت.-ظاهراً بهترین کسی هم که این شرایط را درک کرد، احمدی نژاد بود. بله، ایشان به طور هوشمندانه یی سوار بر این خواسته عمومی شدند اما آنچه برای دولت نهم مشکل آفرین شد این بود که آقای احمدی نژاد و تیم همراه و مشاوران ایشان برای تحقق عدالت و خواسته های اقتصادی مردم به علم، قانون و برنامه اعتقادی در عمل نشان ندادند ضمن آنکه شکوفایی درآمد نفتی نیز در این دوره به اوج خود رسید. در غیاب این سه مولفه کلیدی باز درآمدهای نفتی به توزیع رانت همراه با انبساط مالی تبدیل شد اما یک اتفاق مهم تری در این دوران (دولت نهم) رخ داد و آن تفکیک عدالت از آزادی بود، به همین دلیل در این دوره به همان اندازه که در مقام شعار از عدالت صحبت می کنند (صرف نظر از اینکه در عمل چه شد) هیچ سخنی از آزادی های مشروع و قانونی به میان نمی آید، در شرایطی که در قانون اساسی به شکل دقیق و قابل قبولی ترکیبی خردمندانه از آزادی و عدالت مطرح می شود زیرا آزادی های قانونی مهم ترین شرط های بالندگی، پایداری و ارتقای عدالت است.

از مجموع شرایطی که شما توصیف کردید، بر می آید هر نامزدی که بتواند شعار عدالت بدهد، باز مورد استقبال مردم قرار می گیرد. اصولگرایان و دولت نهم که تکلیف شان و منظورشان از طرح این نوع شعارها تا به حال روشن شده است اما در بین اصلاح طلبان، بیش از همه میر حسین موسوی آن هم به واسطه سابقه اش و نوع تفکراتش، به این نوع شعارها نزدیک است. آیا اساساً فرقی بین عدالت مورد نظر دولت نهم و سیاست های لازم برای اجرایی شدن آن و عدالتی که اصلاح طلبانی همچون میرحسین موسوی مطرح می کنند، وجود دارد؟با وجود خسارت ها و هزینه هایی که جامعه طی سال های اخیر بابت غفلت از تصمیمات و رفتارهای مبتنی بر علم، قانون و برنامه متحمل شد اما سطح آگاهی ها اکنون نسبت به سه چهار سال پیش بالاتر رفته است زیرا اولاً مردم به نحوی دریافتند که هر کس اگر شعار عدالت خواهی سر دهد حتی اگر نیت خیر و صادقانه یی هم داشته باشد در بهترین حالت شرط لازم را مهیا کرده است و شرط کافی آن زمانی محقق می شود که برنامه یی برای آن تنظیم شود که مبتنی بر علم و قانون باشد. ثانیاً تحقق عدالت در توان کسی است که غیر از توجه به مفهوم عدالت به متغیرهای تضمین کننده و کنترل کننده آن که در قانون اساسی هم مندرج است، توجه داشته باشد؛ قانونی که متاثر از اندیشه های فیلسوف و اسلام شناس بزرگ معاصر آیت الله دکتر بهشتی است. ایشان در دیدگاه های خود علاوه بر تاکید بر اصل ضرورت محور بودن بحث عدالت، روی نقش کلیدی عدل اخلاقی که زیربنای انواع دیگر عدل است، اهتمام و تاکید ویژه یی داشتند. ایشان می فرمودند عدالت زمانی قابلیت تحقق دارد که در درجه اول ملکه عدل در وجود خود افراد مدعی طرفداری از آن درونی شود، لذا نمی توان با تهمت و توهین و دروغ عدل را برقرار کرد. حالا خود مقایسه کنید آیا کسی که تمام منتقدان خود و حتی بعضی از همکاران را به همکاری با مافیا متهم می کند، می تواند مجری برنامه های عادلانه باشد یا نه لذا به نظر من در این دوره باید به طور جدی به بنیان های اخلاقی بازگردیم و اصلاحات اخلاقی در جامعه را بیش از پیش جدی بگیریم. ثالثاً چون شما از آقای مهندس موسوی نام بردید باید خاطرنشان کنم کارنامه دهه اول انقلاب با توجه به شرایط و مقتضیات وقت در مجموع کارنامه یی درخشان و خارق العاده است که مهم تر از آن اینکه این موفقیت نمی تواند محصول کار یک نفر مثلاً آقای مهندس موسوی یا هر فرد مشخص دیگر باشد بلکه حاصل انرژی انسانی بی نظیری بود که انقلاب اسلامی آن را آزاد کرده بود و مدیران در هر سطحی که بودند، توانسته بودند روح خود را با آرمان ها و اصول انقلاب اسلامی سازگار کنند. با کمال تاسف عده یی پس از پایان جنگ از سر ناآگاهی نسبت به این نکته بی اعتنایی کردند و چون می خواستند مهندس موسوی را تخریب کنند، کل آن دوران را زیر سوال بردند از ترس آنکه مبادا میرحسین موسوی به چهره یی موفق و ماندگار تبدیل شود، از این رو آنان ظلمی تاریخی به دهه اول انقلاب و دستاوردهای آن دوران داشتند، در صورتی که تاکنون هرگز ندیدم خود آقای مهندس موسوی از نقش محوری ملت صرف نظر و موفقیت های آن دوران را فقط به خود منتسب کند. طی دو دهه اخیر هم هر بار که آقای میرحسین موسوی صحبت عمومی یا خصوصی داشته اند، مشاهده شده که همواره ایشان تاکید کردند بخش عمده یی از موفقیت ها و دستاوردهای دهه اول انقلاب حاصل انرژی انقلابی مردم و تلاش ملت بود.


دانلود با لینک مستقیم


کد خبر2

کد فورترن حل عددی معادله موج

اختصاصی از هایدی کد فورترن حل عددی معادله موج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کد فورترن حل عددی معادله موج


کد فورترن حل عددی معادله موج

کد فورترن حل عددی معادله موج به سه روش لکس-وندروف ، مک کورمک و اویلر ضمنی در بازه ی 0-40

این کد با گام هایی مناسب در زمان معادله موج را به سه روش ذکر شده حل میکند و مقادیر حاصل را به صورت فایل txt خروجی میدهد

این کد دارای ورژن های متفاوتی است که روش ها وقابلیت های متفاوتی در آنها امتحان شده است

سادگی در نوشتن کد باعث میشود که فرد آشنا به فورترن بتواند به سادگی آن را درک کند و هر تغییری که میخواهد در آن اعمال کند

این کد به سادگی قابل اعمال بر معادلات دیگر نیز میباشد

از این کد در پروژه حل عددی معادله موج  استفاده شده است


دانلود با لینک مستقیم


کد فورترن حل عددی معادله موج

تحقیق و بررسی در مورد سیستم های نمایش اعداد در سیستم های کد گذاری 52 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق و بررسی در مورد سیستم های نمایش اعداد در سیستم های کد گذاری 52 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

سیستم های نمایش اعداد در سیستم های کد گذاری :

سیستم عدددهی ( Decimal ) :

8+70+900=978

 

 

اثبات هر عدد به توان صفر شود یک

وزن ها توان هایی از 10 هستند .

سیستم نمایش اعداد در مبنای 18

وزن ها در این سیستم توانهای n هستند ؛

سیستم دودویی ( Binary ) =2

سیستم اکتال (octal ) =8

سیستم هگزادسیمال(hexa decimal ) =16

تبدیل نمایش یک عدد از سیستم ده دهی به غیر از ده دهی :

 

روش تقسیمات متوالی :

تذکر : توانهایی که داریم به ازای آن یک و توانهایی که نداریم به ازای آن صفر میگذاریم . در این روش برای تبدیل به

 

تبدیل نمایش یک عدد از سیستم غیر ده دهی به ده دهی :

مجموع حاصلضرب های هر رقم در وزن متناظرش

 

توانها

 

تبدیل نمایش یک عدد از سیستم غیر ده دهی به غیر ده دهی :

غیر ده دهی ده دهی غیر ده دهی

نکته : تغییرات ارقام در مبنای n از 0 تا 1-n است .

یادآوری : در مبنای 16

 

در مبنای 8 از صفر تا هفت

 

در مبنای 10 از صفر تا نه

 

نکته :

هر رقم در مبنای در مبنای است و بر عکس

مثال :

هر رقم در مبنای 4 ؛ دو رقم در مبنای 2

هر رقم در مبنای 8 ، سه رقم در مبنای 2

هر رقم در مبنای 16 ، چهار رقم در مبنای 2

مثال :

 

کد گذاری :

به رمز در آوردن اطلاعات یا اختصاص یک رمز منحصر به فرد به هر شی موجود ( یک سیستم دو طرفه )

مزایای کد گذاری :

امنیت

ارتباطات

فشرده سازی

تشخیص و تصحیح خطا

انواع کد ؛ ارزش دار :

موقعیت بیت بیان کننده ارزش بیت ( وزن دار هر رقم یک ارزش دارد )

بدون ارزش : بدون وزن

شرایط کد گذاری :

تولید کد منحصر به فرد

نیاز به حداقل بیت ممکن

حتی المکان طول کدها ثابت باشد ( ضروری نیست )

نکته : حداقل تعداد بیت های لازم برای کد گذاری N

نکته : با n بیت حداکثر چند شی را می توان کد گذاری نمود .

 

 

الفبای لاتین 26 :

 

 

 

 

 

 

‹‹ جلسه دوم ››

 

کد گذاری BCD ( Binary coded decimal )

کدگذاری وزن دار : به ازای هر رقم ده دهی 4 بیت در نظر می گیریم .

دراین سیستم وزن ها توانهای 2 است . (1 2 4 8) NBCD

0 0 0 0

1 0 0 0 1

0 1 0 0


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد سیستم های نمایش اعداد در سیستم های کد گذاری 52 ص