هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پاورپوینت در مورد بررسی نظریه های انتقادی

اختصاصی از هایدی پاورپوینت در مورد بررسی نظریه های انتقادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت در مورد بررسی نظریه های انتقادی


پاورپوینت در مورد بررسی نظریه های انتقادی

فرمت فایل :powerpoint (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 31صفحه

 

جنبش قلندریه یک جنبش چند ساحتی است. با یک نگاه منشوری می توان در آن رنگ های بی شماری دید: از مزدک گرایی و آیین های ایرانی کهن گرفته تا راه و رسم جوانمردی و عیاری و فتوت، تا عناصری از آیین خرم دینان تا اندیشه هایی از گنوستیسیم و عرفان اسلامی در صورت مکتب ملامتیان نیشابور تا گرایش های قرمطیانه و شیعی و حروفی و اهل حق –تصویری متناقض از مردمی که از یک سوی با ثروت های بزرگ و تعدد زوجات و نظام برده داری و قتل نفس و تباه کردن طبیعت و آلودن محیط زیست مخالف اند و از سوی دیگر، و دورانی دیگر، جز دریوزه و گدایی کاری از ایشان دیده نمی شود.

در کلام قرآن و پیامبر (ص) فتیان = عیار = شاطر آمده است اما در رهگذر زمان دزدی و راهزنی هم بدان افزوده شده است.

 در قرن یازدهم و دوازدهم، آنچه از راه و رسم قلندر باقی مانده بود سر و شکل عجیب و غریب این قلندران بوده، که حتی دیگر تراشیدن سر را هم به عکس آن بدل کرده بودند و آیین قلندر از صورت اصلی خود منحرف شده و تبدیل گردیده به مجموعه ای رسوم و تشریفات و قیدها.

 قلندر تاریخی، در مجموع، چهره ای منفی و منفور دارد. حال آنکه قلندر اسطوره ای، یا قلندر شعر سنائی و عطار و حافظ، چهره ای ملکوتی و فراتر از حد انسان دارد.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت در مورد بررسی نظریه های انتقادی

پایان نامه چرا در ایران نقد و انتقاد چالشهای سیاسی و اجتماعی بوجود می آورد

اختصاصی از هایدی پایان نامه چرا در ایران نقد و انتقاد چالشهای سیاسی و اجتماعی بوجود می آورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه چرا در ایران نقد و انتقاد چالشهای سیاسی و اجتماعی بوجود می آورد


پایان نامه چرا در ایران نقد و انتقاد چالشهای سیاسی و اجتماعی بوجود می آورد

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 150 صفحه می باشد.

 

فهرست
فصل اول ۱
کلیات ۱
مقدمه : ۲
بیان مسئله ۴
تحدید موضوع ۶
ضرورت و اهمیت تحقیق ۶
سوال تحقیق ۸
هدف تحقیق ۸
فرضیه های تحقیق ۹
پیشینه تحقیق ۹
روش تحقیق : ۱۱
تحلیل محتوی ۱۱
فصل دوم ۱۳
مفاهیم و اصطلاحات تحقیق ۱۳
مروری بر تعریف نقد و انتقاد در لغت نامه ها و دایره المعارف ۱۴
فصل سوم ۱۹
مبانی نظری ۱۹
رابطه نقد و انتقاد با سیاست جامعه چیست ؟ ۲۰
نقد و انتقاد بر مبنای روابط اجتماعی در ادبیات فارسی ۲۰
۱_حوزه رواشناسی گفتمان ۲۱
۲_حوزه جامعه شناسی ۲۲
تبیین ارزشی مرتن برای گفتمان نقد و انتقاد گروههای سیاسی ، اجتماعی در یک نظام اجتماعی ۲۹
دیدگاه ساخت اجتماعی در مورد گفتمان نقد و انتقاد سیاسی اجتماعی ۳۸
دیدگاه کارکرد اجتماعی در مورد گفتمان نقدوانتقاد سیاسی، اجتماعی ۴۰
دیدگاه نظم اجتماعی در مورد گفتمان نقد و انتقاد سیاسی ،اجتماعی ۴۳
دیدگاه تضاد یا انتقاد اجتماعی درمورد گفتمان نقدو انتقاد سیاسی و اجتماعی ۴۵
فصل چهارم ۴۸
گفتمان انتقاد سازنده درون گروهی چیست ۴۸
یک منتقد سازنده در گروه چیست؟ ۴۹
شرایط انتقاد سازنده درون گروهی براساس نظریه هندوی و ایزینگر: ۵۰
۱٫ استقبال از انتقاد ۵۰
۲٫به طور استراتژیک انتقاد شود: ۵۱
۳٫ انتقاد بهبود گرا باشد. ۵۲
۴٫ خود باوری مخاطب حفظ شود. ۵۲
۵٫ برای گفتمان انتقادی از کلمات صحیح استفاده شود. ۵۳
۶٫ انتقاد خود را ارزیابی کنیم: ۵۴
۷٫ مخاطب خود در فرایند انتقاد شرکت دهیم: ۵۵
۸٫ بدون هیچ ((اما)) شایستگیها را متذکر شویم. ۵۵
۹٫ آنچه انتقاد می کنیم شفاف و واضح باشد. ۵۶
۱۰٫ وقت شناس باشیم: ۵۶
۱۱٫انتقاد درون گروهی باسوالات سقراطی انجام شود. ۵۷
۱۲٫ وقتی کلمات کار ساز نیستند اقدام کنید . ۵۷
۱۳٫در انتقادات خود انگیزه ای قرار دهیم: ۵۸
۱۴٫ از دنیای مخاطبان خود استفاده کنید؟ ۵۹
۱۵٫ معیارهای خود را برای انتقاد بشناسید: ۵۹
۱۶٫ قبل از انتقاد به خودتان گوش دهید: ۶۰
۱۷٫هنگام انتقادخونسرد،آرام و متمرکز باشیم: ۶۰
نتیجه گیری: ۶۱
فصل پنجم ۶۲
نقد رقابت آور در گفتمان سیاسی اجتماعی ۶۲
نقد رقابت آور در گفتمان سیاسی اجتماعی ۶۳
الف_نخبگان ۶۴
ب_ احزاب سیاسی ۶۶
احزاب مانند بنگاه اقتصادی ۶۹
د_ دموکراسی ۷۲
ه_ اصل رقابت چیست؟ ۷۴
و_ حکومتهای دموکراتیک ۷۴
ز_ قدرت _ اقتدار_ مشروعیت_ ۷۸
انواع قدرت سیاسی ۷۹
نتیجه گیری فصل پنجم ۸۰
فصل ششم ۸۴
بررسی جایگاه نقد و انتقاد در بین گروههای سیاسی اجتماعی ایران ۸۴
جامعه آماری ۸۵
گفتمان نقد و انتقاد بین گروههای سیاسی اجتماعی فعال در حال حاضر ایران ۸۶
چگونگی شکل گیری این دو جریان فکری اصولگرایان و اصلاح طلبان ۸۶
-نحوه تحلیل محتوای روزنامه مورد نظر ۸۹
شاخص سازی ۹۰
تعریف عملیاتی شاخصهای مورد نظر ۹۲
۱- فرافکنی مشکلات: ۹۲
۲- انتقاد تخریبی از رقیب: ۹۲
۳- گذشته نگری: ۹۲
۴-مورثی بودن حکومت: ۹۳
۵- سوء استفاده از مذهب : ۹۳
۶- انگ زنی Labeling Theory: ۹۳
۸- کنترل نخبگان غیر حاکم یا کنترل اجتماعی (Socil control) ۹۴
۹- سرکوب عقاید (مانع تراشی بر سر اصل رقابت): ۹۴
۱۰- ارجعیت حقوق نظم موجود بر حقوق شهروندی: ۹۴
۱۱- تصویت قوانین کنترل کننده: ۹۵
۱۲- کانالهای نظارتی هرمی: ۹۵
۱۳- عدم پذیرش انتقاد درون گروهی: ۹۵
۱۴- برخورد آمرانه با رقیب: ۹۶
۱۵- غیر قانونی خواندن خواسته های نخبگان حاکم: ۹۶
۱۶- عدم اعتماد به نخبگان حاکم: ۹۶
۱۷- مشروعیت سازی عملکرد خود: ۹۶
۱۸- پذیرش روابط اجتماعی قراردادی: ۹۶
۱۹- شکستن اقتدار نخبگان حاکم: ۹۷
۲۰- پذیرش اصل رقابت: ۹۷
۲۱- فعالیت در چارچوب قانون: ۹۷
۲۲- تلاش برای کسب قدرت: یکی از شاخصه های مشترک ۹۸
۲۳- پذیرش تکثرگرایی قدرت: از شاخصه های دیگر ۹۸
۲۴- آینده نگری: یکی از شاخصه های اختصاصی ۹۸
۲۵ توجه به خیر مشترک: ۹۹
۲۶-تحمل گفتمان اتنتقادی مخالفین: ۹۹
۲۷- ارایه برنامه مشخص: ۹۹
۲۸- تخصصی بودن تصمیمات: ۱۰۰
۲۹- پذیرش انتقاد درون گروهی: ۱۰۰
۱- تحلیل محتوی داده های جدولی ۱۰۲
۲-تحلیل داده های تیتر انتخاباتی روزنامه های جمهوری اسلامی، کیهان و یاس نو در عرض یک ماه قبل از رأی گیری مجلس هفتم(۱۳۸۲) ۱۱۷
۱-۳- مقایسه زمانی تیتر انتخاباتی روزنامه های مورد نظر ۱۳۰
فصل هفتم ۱۳۴
بحث و نتیجه گیری ۱۳۴
نتیجه گیری ۱۳۵
پیشنهادات ۱۳۷
فهرست منابع ۱۳۹

 


مروری بر تعریف نقد و انتقاد در لغت نامه ها و دایره المعارف
در ادبیات عامه و شفاهی فارسی نقد و انتقاد به صورت مترادف هم مورد استفاده قرار می گیرد . اما از نظر ادبیات کتبی این مفهوم با همدیگر تفاوت اساسی دارند . در این مقوله ابتدا مفهوم انتقاد و سپس مفهوم نقد مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
الف_مفهوم انتقاد
انتقاد یک واژه عربی است که در انگلیسی (( critical)) 1 یعنی انتقادی ، انتقاد آمیز، نکوهشگرانه وخرده گیرانه آمده است . درلغت نامه های فارسی انتقاد مفاهیمی مختلف به خود می گیرد از جمله درفرهنگ معین (( انتقاد معادل سره کردن ، نقد گرفتن پول ،
جداکردن خوب ازبدی هاخرده گرفتن،به گزینی مطرح شده) ۲ ودرفرهنگ لغت دهخدا انتقاد معادل (( نیست گردانیدن، نابودساختن ، تمامی چیزی را گرفتن ، به تمام چیزی را گرفتن ، استیفاء حق وشیر دوشیدن))۳ معنی شده واضافه می شود در لغت نامه دهخدا
(( نهی از منکربه معنی باز داشتن¸منع کردن،انکارکننده،خلاف امر،مترادف کلمه(انتقاد) در ادبیات فارسی است. )) ۴
همانطور که ملاحظه می شود انتقاد در تمامی معانی خود به صورت یک فعل امر منفی به کار رفته یعنی تلاش شده به عنوان یک فعل بازدارنده و بر اساس بایدونباید ها حدود و اندازه ها مشخص شود.
بر خوردهای کلامی انتقادی درحوزه روابط سیاسی،اجتماعی هر جامعه معانی خاص خود را دارد به طوری که شیوه انتقاد یکی از عوامل مرز بندی افکار و اندیشه های افراد و گروههای اجتماعی در یک جامعه می شود. که در جای خود در این موارد بحث خواهد شد .
ب_تعریف نقد
نقد نیز همانند انتقاد یک واژه عربی است که در زبان انگلیسی criti.cism)) )) 5 به معنی نقد ، هنر سنجی ،علم و اصول هنر سنجی ،مقاله ها ،خطابه ای انتقادی ،نکوهش ،عیب جویی ،خرده گیری و تنقید آمده است.
امادرلغت نامه های فارسی مفهوم نقدبرخلاف انتقاددرحوزه های وسیع تری بکار رفته از جمله نقدبه معناهای((جدا کردن دینارودرهم،سره ازناسره،بهای مال وغیره به هنگام خرید آن داده شود ،سکه فلزی وپول رایج،زر و سیم سره رایج،نقدکردن مالی را تبدیل به پول نقد و رایج کردن))۶
یادرآنچه درحال داده شودخلاف نسیه ،مال حاضروپول حاضروآماده،خلاف نسیه وعده و حواله))۷یا در کتب ادبی فارسی بارها از مفهوم نقد در زمینه های مختلف استفاده شده است به طور خلاصه به چند مورد از آنها اشاره می شود .
از او رسید به تو نقد صد هزار درهم
زبنده بودن او چون کشید شاد مال(عنصری)
گوید به نسیه نقد ندهد هر که نیک است اخترش
با زرق نفروشد تنش در دام خوش آرد سرش ( ناصر خسرو)
نسیه نده نقد اگر چند نیز
به خرما بود وعده و نقد خار( ناصرخسرو)
چمن حکایت اردیبهشت می گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت(حافظ)
چون رفت آن نقد سیمین باز در سنگ
زنقد سیم شود دست جهان تنگ(نظامی)
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
نه هوصومعه داران پی کاری گیرند (حافظ)
هم از آن کس دهش نقد که اودادت
نقد او باید بردنت به بازارش (ناصر خسرو)
امروز با غم فزونترم از دی
وامسال به نقد کمتر از پارم(مسعود سعد)
نقدی که قدر بخشد چه قلب و چه رایج
لفظی که قضا راند چه سلب و چه ایجاب (خاقانی)
شبانگه چو نقدش نیامد به دست
زدلتنگی آمد به کنجی نشست(سعدی)
نقد خود را به کسی مسپار
که پشیمان شوی در آخر کار(اوحدی)
اما می ترسیدم که ازشهوت بر خاستن لذت
نقد را پشت پای زدن کاری دشوار است(کلیله ودمنه)
زآنکه صوفی در دم نقد است مست
لاجرم از کفر و ایمان برترست(مولوی)
چو نقدی را دو کس باشد خریدار
بهای نقد بیش آید پدیدار(نظامی)
هنگام مدح اودل مدحت کنان او
از بیم نقد اوبه هراسد ز شاعری(فرخی)
ما و شما را به نقد بی خودی در خور است
زآنکه نگنجد در او هستی ما و شما (نظامی)
دامن او به دست من روز قیامت افتد
عمر بنقد میرود در سر گفتگوی او (سعدی)
طبع که با عقل به دلالگی است
منتظر نقد چهل سالگی است (نظامی)
نقد حال خویش را گر پی بریم
هم زدنیا هم ز عقبی بر خوریم(مولوی)
دین سره نقدی است به شیطان مده
باده فغفور به سگبان مده (نظامی)
یک ذره غم تو خوشتر آید
از نقد حضور غمگساران(عطار)
دگر نقد شاهانه آنجا نیافت
ستوران رها کرد و آنجا شتافت(نظامی)
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند(سعدی)
نقد صوفی همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که موجب آتش
اضافه می شود در لغت نامه دهخدا ( معادل نقد را مفهوم امر به معروف را به کاربرد که اشاره به امر کردن به نیکویی است یادرتعابیرمردم فرمان دادن وتوجیه کردن مردم به نیکی است که سعدی می گوید.
مرا امر معرف دامن گرفت فضول آتشی گشت در من گرفت ) ۸
ج_تفاوت نقد و انتقاد در لغت نامه های فارسی
نکاتی که ازاین تعاریف به دست می آید:
۱_ نقددریک حوزه وسیع ازاقتصاد،سیاست،کلام،عرفان، نقدحال و… به کار رفته ولی از مفهوم انتقاد به صورت آشکار مستقیم کمتر استفاده شده
۲_ نکته اینکه انتقاد بیشتربایک فعل بکار رفته درحالی که نقد ازیک گفتمان نرمتری و وسیع تربرخوردار بوده بیشتر به صورت تفسیری و یا امر به نیکویی بوده است.
۳_ بر خلاف ادبیات شفاهی و محاوره ای ،امروزی تفاوت در ادبیات کتبی مفهام نقد و انتقادازنظرمکانی ،زمانی،فضا،دستوری و… به وضوح مشاهده می شود .
۴_ با اینکه بین مفهام نقدوانتقاد تفاوت اساسی مشاهده می شود ولی این تفاوتها از نظر کارکردی ، ساختاری و حتی تضادها به صورت مکانیکی یا همان سنتی پرداخته شده.
۵_نکته آخر اینکه در این رساله تلاش خواهد شد نقد و انتقاد با تعریف و تقسیم بندی مشخص علمی که بتواند از نظرکارکرد ، ساختار ، تضاد ،نظم اجتماعی موردمطالعه قرار گیرد.
رابطه نقد و انتقاد با سیاست جامعه چیست ؟
همانطورکه در بیان مسئله مطرح شد . موتور حرکتی هر جامعه سیاسی و اجتماعی زبان گفتمان است که بصورت نقدوانتقاد توسط نخبگان احزاب سیاسی یا نخبگان گروههای فشارویاتوسط اندیشمندان وآگاهان هر جامعه مطرح می شود.
که نوع تفکرو سلطه هرکدام از این گروهها مسیرجامعه را از نظرگفتمان انتقادی یا نقد رقابت آورمشخص می کند.
که فصل پنجم این رساله بطور مفصل به این موضوع اختصاص یافته است.اما چار چوب نظری بررسی جایگاه نقدوانتقاددرحوزه گفتمان سیاسی اجتماعی ایران را باضمایر فاعلی ادبیات فارسی آغاز می کنیم.
نقد و انتقاد بر مبنای روابط اجتماعی در ادبیات فارسی
خمیر مایه اصلی علم جامعه شناسی را سه مفهوم انسان،روابط و جامعه تشکیل می دهد. و دانشمندان زیادی برای تعریف و شناساندن هرکدام از مفاهیم فوق تلاشهای زیادی کرده
اند. ازاین تعاریف می گذریم. اما این سه مفهوم مکمل همدیگر بوده وهستند.عدم وجود هرکدام ناقض دیگری است یعنی اگرانسان نباشد روابط وجامعه معنی نداردویا اگرروابط وحرکتی ازانسان سرنزند انسان مرده بیش نیست وهرگز جامعه مردگان شکل نخواهد گرفت.پس درشکل گیری یک جامعه علاوه بروجودانسانی روابط اجتماعی نیزبسیارمهم است.
دراین مقوله تلاش خواهدشدنقدوانتقادبعنوان یک پدیده روابط اجتماعی درحوزه گفتمان سیاسی واجتماعی ایران بررسی شود.ابتدا نوع روابط انسانی بر مبنای ضمایر اصلی ادبیات فارسی،نوع روابط و حوزه مطالعه آنها مختصرا تعریف وتوصیف خواهد شد .از آنجا که ضمایراصلی ادبیات فارسی شامل من،تو،او،ما،شماو آنها است که دراین میان من ،توو او ضمایر مفرد هستند و روابط فردی را می سازند در حوزه روانشناسی مورد مطالعه قرار می گیردوما، شماوآنها ضمایر جمعی هستندکه در این ضمایر روابط جمعی مطرح است در نتیجه در حوزه جامعه شناسی مورد مطالعه قرار می گیرد .
۱_حوزه رواشناسی گفتمان
۱_۱_ من((I))
دراین گفتمان روابط انسان درونی است یعنی انسان باخودش درارتباط است که میتواند خودش راتشویق ،ملامت،کنترل،تحقیر،توجیه، قدرتمند،ذلیل،…هزاران رفتار دیگر نسبت به خودش داشته باشد .
اسکینرچنین رفتاررا ((رویدادهای خصوصی)) یا رویدادهای که درون فرد رخ می دهد و مستقیما به مشاهده دیگران در نمی آیند))۹ عنوان می کنددرچنین ارتباطی فرض بر این است فردهرچه نسبت به رفتاردرونی خود عقلانی و ارگانیکی عمل کندهمانقدرمی تواند واقعیتهای اجتماعی اطراف خود رادرک کند ودر نتیجه به اصلاح امور خودش بپردازد و چنین رفتار اصلاحی را گفتمان انتقاد درونی که مستقیما با رفتار انسان در ارتباط است می نامیم و نتیجه آن سازنده تلقی می کنیم.
۲_۱_تو ((you))
دراین نوع گفتمان روابط انسانها رو در رو و یا رخ در رخ جلو همدیگر قرار می گیرند. ونسبت به همدیگرکنش متقابل انجام میدهندکه این کنشها به صورت موازی ودو طرفه ومستقیم می باشد . در چنین روابطی فرض براین است هرچه روابط عقلانی وارگانیکی باشد،گفتمان نقدصورت می گیردکه نتیجه آن رقابت سالم این دو کنش گر خواهد شد.
۳_۲_او((he،she))
دراین نوع گفتمان روابط انسانهارو درروی همدیگر قرار نمی گیرند وهمدیگررا ملاقات نمی کنند که نسبت به همدیگرکنش مستقیم انجام دهند،پس درچنین روابط ارتباط یک طرفه وغیرمستقیم است. دراین شرایط وقتی کنشی ازطرف یک کنشگرصورت میگیرد وفردغایب نمی تواندبه آن کنش، واکنش نشان دهد ممکن است دچار مشکل شود و یا
یا آسیبهای دیگر ببیند و اصولا درمفاهیم دینی چنین رفتاری اگر درست باشد غیبت می گویند و اگردروغ نباشد تهمت تلقی می شود وهردومورد ازنظراسلام فعل حرام است در
این موردفرض رابراین می نهیم که چنین رفتاری،انتقاد یک طرفه غیر مستقیم و تخریب کننده شخصیت دیگران است.
۲_حوزه جامعه شناسی
دربحث ضمایرفردی مشاهده کردیم اصولا برخوردها وروابط به صورت فردی بوده می توانند درحوزه روانشناختی مورد مطالعه قرارگیرد . اما ضمایرجمعی ((ما،شما،آنها)) چون
ارتباط دونفروبیشتربه صورت گروهی مطرح است.درنتیجه تلاش خواهدشددرادامه بحث ازاین سه مفهوم ((ما،شما،آنها)) بیشتر استفاده شود . برای اینکه پایه اصلی شکل گیری گروه وجامعه روابط میان((ما،شما،آنها))می باشد.
۱_۲_ما((we))
دراین نوع گفتمان روابط متقابل مطرح می شود.ازویژگیهای چنین روابط(تماس مستقیم،
صمیمانه ورو در روی گروه با همدیگر ، پیوندهای عاطفی نیرومند ، پایداری و داوم و استحکام پیوندهای محبت میان اعضا و چنین گروه را بروس کوئن گروه خودی یا گروه مایی می نامند)۱۰
ازنظر تونیس جامعه شناس آلمانی (روابطی که براساس اشتراک اجتماعی صورت گیرد گماینشافت نامیده می شود که نشان دهنده پیوندهای نزدیک، صمیمانه وشخصی، علاقه صمیمانه به رفاه همدیگر همکاری ورفاه متقابل مشخص می شود)۱۱
اما نکته ای که در چنین روابط اهمیت دارد ارتباط مستقیم و دو طرفه و برخوردی است یعنی اینکه در چنین روابطی کنش ها درگروه به صورت مشورتی و متقابل صورت می گیرد. پس فرض رابراین می گیریم نوع گفتمان در گروه ((ما)) یی براساس انتقادباشد تا اینکه نتیجه حاصله ، سازندگی درون گروهی را شکل دهد. نکته ای بایدکه به آن اشاره کرد اصولا در یک نظام اجتماعی گروه ((ما))یی حاکمیت را در دست دارد .
۲_۲_شما ((you))
دراین نوع گفتمان روابط نسبت گروه ((ما)) یی ارتباط دو طرفه ، مستقیم وموازی مطرح
است یعنی این دوگروه با افراد مشخص و مستقل درکنار همدیگربرای یک هدف اما با
روش مستقل تلاش می کنند.مثال: دو تیم فوتبال رقیب را در نظر می گیریم که در یک زمین باهمدیگر مسابقه می دهندکه هرکدام با روش خودش اماهردوبرای پیروزی تلاش می کنند مشاهده می شود در چنین بازی ارتباط دو طرفه،مستقیم و موازی یعنی در کنار هم می باشد . بدون اینکه درکارهمدیگر تداخل ایجاد کنند هرتیم دنبال موفقیت خودشان هستند از نظربروس کوئن چنین روابط ،گروههای بیرونی را شکل می دهند که (اعضای گروه بیرونی غالبا یکدست می نمایند .گروه بیرونی در چشم اعضای یک گروه خودی افراد با صفات متنوع به نظر نمی آیند ، بلکه بیشتر صورت یک گروه همگون جلوه می کنند.)۱۲
وازنظرتونیس چنین روابط نمایانگرجامعه است که به عنوان گز لشافت مطرح می کندو (ویژگی های جامعه گز لشافت رقابت،نفع شخصی،کارایی،پیشرفت و تخصص می باشد که درروابط گز لشافت نقشهای بسیار ساختارمند قراردادها، وظایف ومسئولیتهای اعضاء را تعیین می کنند.)۱۳
در این روابط عدم دخالت درکارگروه متقابل یک اصل اساسی می باشد .که در گفتمان سیاسی اجتماعی، هرجامعه تعیین کننده هست. چون در ارتباط ما و شما هر نوع انتقاد به منزل دخالت درکارگروه متقابل می باشد.درچنین ارتباط نقدعملی مهم است.یعنی اینکه گروه متقابل می تواند با تلاش وکوشش خواسته خود را بدون برخورد به گروه متقابل انتقال دهند . مثال در بازی فوتبال که دو گروه مقابل هم بازی می کنند به همدیگرنمی توانندبگویندخوب یابد بازی کنندبلکه بانوع بازی که می تواندسرعتی، قدرتی و … باشد تیم مقابل رابه واکنش وادارمی کنند .دراین زمینه دربحثهای نظری بیشترصحبت خواهد شد.
پس فرض را براین می گیریم نوع گفتمان دربین گروههای ما و شما به صورت نقد باشد و نتیجه آن اصل رقابت.
۳_۲_آنها((they ))
دراین نوع روابط نسبت به((ما)) ارتباط غیرمستقیم ویک طرفه است چون کنش گروهی که ازماسرمی زندوگروهی که حضور فیزیکی ویاحتی ارتباط کلامی با((ما)) نداشته باشد ارتباط دو طرفه وجود ندارد در نتیجه هرکنشی که ما انجام می دهیم درگفتمان سیاسی ، اجتماعی به عنوان یک انتقاد تخریبی است یعنی اینکه هرعملی وکنشی که گروه ((ما)) نسبت به یک گروه غایب که با ((ما)) هیچ هدف و روش مشترکی ندارد باعث آسیب پذیری گروه غایب می شودواین آسیب زدن درگفتمان سیاسی و اجتماعی آثار تخریبی داردمثال:ایران وآمریکا با همدیگر ارتباط سیاسی مستقیم ندارنددرنتیجه هرکنش سیاسی که ازطرف این دوکشورنسبت به همدیگر انجام شودعمل انتقادی است وتخریب کننده و چنین عملی را یا گفتمانی را انتقاد می نامیم که نتیجه آن تخریب کننده که اصولا در مورددشمن به کارمی رود.به طورخلاصه آنچه درمورد نقدوانتقادبرمبنای روابط اجتماعی درادبیات فارسی بیان شد درجدول زیرمطرح می شود.
آنچه ازتحلیل جدول بالا به دست می آوریم این است که ضمایر فاعلی به عنوان ابتدایی ترین شکل روابط درحوزه روانشناختی وجامعه شناختی قابل مطالعه می باشد که با توجه به موضوع پایان نامه از بحثهای روانشناسی صرف نظر می کنیم . اما مفاهیم حوزه جامعه شناسی را ادامه خواهیم داد.واز طرفی هر یک ازاین ضمایر فاعلی انواع روابط بخصوصی را ارائه می دهند و از این روابط به خصوص نوع گفتمان نقد وانتقاد بد ست می آیدکه هرکدام درحوزه روانشناسی وجامعه شناسی نتیجه بخصوصی رادارند.این مطالب به عنوان پایه اصلی در چارچوب های نظری جامعه شناسی با دید تخصصی که مورد بررسی بیشترقرارخواهدگرفت.
گفتمان نقدوانتقاد سیاسی،اجتماعی دریک نظام اجتماعی براساس اصل راههاواهداف
در تبیین نظام اجتماعی همانطورکه دکتر تنهایی ۱۴ اشاره دارند . فکر تشکیل جامعه ازخردترین سطح تا کلان ترین آن وجودتعدادی از افرادی که به گونه ای مشترک کنش می کنند که لازمه تشکیل چنین گروه اشتراک در سه معنی بنیادی تر است که عبارتند از :
۱_ نیازهای مشترک که بدون آن دلیلی برای تشکیل گروه وجود ندارد.
۲_ راههای مشترک که بدون آن رفتار گروهی که خصیصه دیگرگروه است وجود نخواهد داشت.
۳_اهداف مشترک که نبود آن سوگیری گروه را نا منظم و ویرانگر خواهد کرد.
راهها C.M
اهداف CG ___________________ نیازهاC.N
رابطه ی نیازها،راهها،اهداف
وازنظردکترتنهایی وجود اشتراک در هریک ا زاین سه پایه بین دویاچندگروه حاکی از فرهنگ واحد یا مجموعه اجماع شده ومنطقی است که بنای توافق وقواعداجتماعی راپی ریخته است.واین فرهنگ یا قواعد اجتماعی و همبستگی به وجودآمده خود ناشی از سه پایه اصلی شکل گیری گروههای اجتماعی است.
پس می توان براساس اصل راهها واهداف نوع گفتمان وروابط بین گروهها را نیز ترسیم کرد. همانطورکه مطرح شدبراساس کنش وگفتمان گروههای عمل کننده (ضمایرفاعلی جمعی)ممکن است سه نوع رابط بین گروهی بوجود آید.
۱_رابطه((ما ))یی :
۱- رابطه گروه((ما))یی که افراد این گروه نیازها،راهها و اهداف مشترک دارند. بحث را با یک مثال آغازمی کنیم تیم فوتبال َA از لیگ برترکشوررادرنظرمی گیریم. دراین تیم تمامی افراد از بازیکن گرفته تا مدیرعامل باشگاه به عنوان یک گروه با قواعد و قوانین اجتماعی وفرهنگ واحد تلاش می کنند که نسبت به نیاز گروهشان از راههای مشترک به هدفشان برسند. و در این گروه روابط افراد بصورت مستقیم ودوطرفه است. در سلسله مراتب این گروه تمامی برخوردهای تشویقی و تنبیهی اعمال می شودکه دربرخوردهای تنبیهی درون گروهی انتقادیکی از ابزارهای سازنده گروه می باشد.
درچنین وضعیتی زیرسوال بردن فردخطا کاریاعمل خطای گروهی جهت برطرف کردن خطا لازم وضروریست.مثال:وقتی که یک بازیکن دردرون زمین بدبازی کندیامشکلات دیگری به تیم ایجاد کندوظیفه سرمربی این نیست که بگوید آقای بازیکن خواهش می کنم بد بازی نکن. بلکه سریعا بازیکن مورد نظر را از زمین خارج می کند و بازی کن دیگری را جایگزین می کند تا تیم آسیب بیشتری نبیند این عمل خودش یک عمل انتقادی است و از طرف دیگر اگر در چنین گروهی صمیمیت وجود داشته باشدبجاست بازیکنان به خطاهای گروهی انتقادکنند تا اینکه با تلاش گروهی آن عمل خطا برطرف شود . البته چنین شرایط یعنی انتقاد سازنده فقط درگروههایی که سوگیری عقلانی و حقوقی دارندامکان پذیرمی باشد ولی درگروههایی که مبتنی برسنت وارزشها باشد انتقاد پذیر نیستند و انتقاد را به منزله تخریب افراد یا عمل گروهی تلقی می کنند وکسی که درگروه انتقادکند اورا تردو برخورد های نامناسب با انتقادکننده انجام می دهند . به طور کلی انتقاد درگروههای عقلانی و حقوقی یک امر سازندگی است . و انتقاد عامل مهم پیشرفت گروههای عقلانی شده است ودرگروههای مبتنی بر سنت وارزشها وانتقادیک عامل تخریب کننده تلقی میشودجالب اینکه یکی ازعوامل عقب ماندگی های گروههای سنتی و ارزشی عدم انتقاد پذیری درون گروهی است.
۲_رابطه ((شما))
به گروهی گفته می شودکه تمام اشتراکات یک گروه را دردرون خود دارد. ولی نسبت به گروه ((ما))یک تفاوت اساسی داردآن این که وقتی گروه((ما))و شما نیازپیدا می کنند برای رسیدن به هدف مشخص با راههای مختلف دریک زمان ،مکان ودر فضای مشخص ارتباط برقرار کنند.
این راههای مختلف دقیقاجداکننده رابطه((ما))و((شما)) است. و همین راههای مختلف نوع گفتمان را نیزدربین گروههای((ما))و((شما))تغییرمی دهدکه این نوع گفتمان رابطه رقابتی به وجود می آورد. که این رقابت بین دوگروه ((ما)) و ((شما)) رانقد می نامیم برای فهم بهتر مطلب مثال:تیمA ((ما)) باشرایطی که مطرح کردیم همراه تیمB ((شما)) لیگ برتری،
نسبت به نیازی که درلیگ برتری داشتندباهدف نتیجه گیری اماهرتیم با راههاوروشهای خودش دریک زمان،مکان ودرفضای مشخص جهت انجام بازی رسمی واردمیدان مسابقه شده اند.دراین بازی ضمن آنکه هردوتیم همراه باسایرعوامل خودتلاش گروهی میکنند. ولی هردوتیم درارتباط موازی ومستقیم نسبت به همدیگرکنش و واکنش نشان می دهند واین عمل نوعی گفتمان عملی است که دوتیم بخاطرداشتن روش مستقل و متمایز ازهم کنار یکدیگربا نیازو هدف مشترک رقابت می کنند و این دوتیم اگرسوگیری عقلانی ، حقوقی داشته باشند نسبت به عملکردهمدیگر حق انتقاد ندارندو هیچ کدام از این تیم ها بازی بد یا خوب رقیب را زیرسوال نمی برد و یا معایب کارخودرابه گروه مقابل نسبت نمی دهدبلکه هرتیم خود انتقادی می کندتامعایب کارش برطرف کند.به عبارتی با انتقاد درون گروهی به سازندگی برسند . اما تیم هایی که سوگیری ارزشی سنتی داشته باشند.
عملکردخودرافرافکنی می کنند، عملکردضعیف گروه خودشان رابه حریف مقابل نسبت می دهندمثال وقتی که تیمی که باساختارهای سنتی وارزشی شکل گرفته،می بازد،باخت خودراباداورزمین نسبت می دهند وبهانه می آورند تیم مقابل وقت کشی کرده و هزاران دلیل دیگرمی آورندتابه ظاهرازانتقادات اطرافیان خودرهایی یابند.
اما در تیم هایی که سوگیری عقلانی دارند رقابت یک اصل است و با رقابت عملکردحریف راتحت تاثیر قرار می دهندورقیب رابه کنش مناسب وادار می کنند به طور کلی تیم های که سوی گیری عقلانی داشته باشندروابط وگفتمان میان گروهی براصل رقابت استواراست واین رقابت رامی توان به عنوان مفهوم((نقد))تلقی کرددرچنین شرایط رقابت یک اصل سازنده میان گروهی می شود و تیم هایی که سوی گیری ارزشی وسنتی داشته باشند روابط و گفتمان میان گروهی بر اصل انتقاد استوار است نه رقابت.
۳_رابطه ((آنها))
به تک تک گروههایی گفته می شودکه نسبت به گروه((ما))و((شما)) دریک زمان،مکان وفضای مشخص نیاز مشترک دارند اما هدف و راههای مشترک ندارند.
مثال درلیگ برترکشورچند تیم براساس نیازدورهم جمع شده اند تا یک گروه بزرگتررا شکل دهندکه در این گروه بزرگتر نوع گفتمان روابط رو د ررو نیست بلکه گفتمان وروابط غیرمستقیم ویک طرفه دارند . که این روابط غیرمستقیم و یک طرفه در میان تیم های لیگ برتری نوع گفتمان انتقادی رابه وجود می آورد. و ممکن است هرکدام ازتیم های لیگ نسبت به همدیگرواکنش نشان دهند.درنتیجه تیمی که نمی تواندکنشی ازخود نشان دهدمتضررخواهد شد. مثلا تیمهای A,Bدر یک زمان و مکان و در فضای مشخص بازی می کنند از طرف دیگر باسایر تیم های لیگ برتر نیز هم گروه هستند. این دوتیم هرنتیجه ایکه ازبازی خودکسب کنند،به طورغیرمستقیم برسایر تیم های لیگ تاثیرگذار هستند.همین تاثیرگذاری غیرمستقیم ویک طرفه راگفتمان انتقادی تخریبی می نامیم.
تبیین ارزشی مرتن برای گفتمان نقد و انتقاد گروههای سیاسی ، اجتماعی در یک نظام اجتماعی
این مطالب مقدمه بود برای تبیین مرتن از اشکال سازگاری روابط ونقد وانتقاددرگفتمان گروههای سیاسی ، اجتماعی یک جامعه ، برای این موضوعات . ابتدا نمایه ای از تبیین ارزشی مرتن)۱۵
برای این موضوعات مطرح شده ترسیم می کنیم و سپس هرکدام از داده های جدولی راتجزیه و تحلیل می کنیم.

الف_گروه((ما))یی
گروه (( ما )) یی درگفتمان سیاسی ، اجتماعی یک جامعه معادل گروههای همنوگرایان یابهنجارها تبیین مرتنی ازاشکال سازگاری است.که گروه با نیازهاوراههای مشترک درچارچوب فرهنگ واحدوبا قواعدوقوانین سیاسی اجتماعی مشخص برای رسیدن به هدف مشخص تلاش
می کند.
در چنین گروهی روابط درون گروهی یک اصل اساسی می باشد که مرتن اعتقاد دارد:
(( بهنجارها ،همان اکثریت منقاد، مطیع و بهنجاری هستندکه درتمام ابعاد با فرهنگ کلی جامعه،همراه،همسازو مطابق اند. این گروه که تطابق گرایا همنواگرایان نامیده می شوند.
در رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرهایی مجاز خواهند گذشت و عرف وهنجاری راخواهندپذیرفت،که ازنظرنظام اجتماعی مسلط،مطلوب،مجازو مشروع شناخته شده است. این گروه را می توان تنها گروه((بهنجار))یا normol خطاب نمود)) ۱۶
اما درگروههای((ما))یی نوع روابط درونی و مستقیم می باشد ولی نوع گفتمان بر حسب تبیین ارزشی و بر،متفاوت خواهد بود.
مثال:دریک نظام اجتماعی حزبی را درنظرمی گیریم که حاکمیت رادردست داردی یا نلاش می کند به قدرت برسد.اگرچنین حزبی براساس عقلانیت شکل گرفته باشداعضای حزب ازرهبری گرفته تا به اعضای عادی حزب،تلاش می کنند ازنظرگفتمان با احزاب مخالف رقابت داشته باشند.
ولی درحزب خودنسبت به اهداف خود با گفتمان بهتر راهها و روشهای مناسب انتخاب کنند تا خطاهای حزب را به حداقل برسانند به عبارتی هر عضو بطور ارگانیکی وظیفه خاص خودرا انجام می دهد و در فرایند پیشرفت کار تلاش می کنند تاثیرگذار باشند و لیاقت خودرا نشان دهند و این مهم زمانی اتفاق می افتدکه گفتمان انتقادی بین اعضای حزب حاکم وجودداشته باشد . یعنی اعضای گروه به راحتی بدون ترس از همدیگر ، معایب درون گروهی راگوشزدکنندتابه سازندگی گروهی برسند.امارابطه درون گروهی حزب مبتنی برارزشها وسنتها باشد.اعضای حزب از رهبری گرفته تا اعضای عادی تلاش می کنند.ازنظرگفتمان نسبت به احزاب مخالف فرافکنی کنند،اکثرمشکلات خود را ناشی ازعملکرد حزب رقیب می دانند این درحالی است که احزاب ارزشی سنتی انتقاد درون گروهی را بر نمی تابدوآن را یک عمل تخریبی تلقی می کنند . شاید عمده دلیل این مسئله ناشی از روابط سنتی (مکانیکی) درون گروهی است که وظایف اعضاء به خوبی تقسیم نمی شود.منافع حزب درراستای هدف رهبری گروه می باشد ،عملکردها براساس شایسته سالاری تنظیم نمی شود.آن کس که عاطفه گرایی بیشتر داشته باشد، به منافع بیشتری می رسد. اصولا احزابی که بر اساس گفتمان ارزشها و سنتها شکل گرفته باشد پیشرفت خوبی نخواهد داشت همیشه نظام اجتماعی را به چالش می کشانند به پیشرفت وعقلانیت گروههای رقیب بادیدحسادت وتنگ نظری می نگرد.به جای رقابت با سایر احزاب روش انتقادی و برخوردی را پیش می گیرند.اما جامعه ای که احزاب بر براساس عقلانیت شکل گرفته باشد رقابت میان احزاب یک اصل اساسی است .

ب_ گروههای((شما))
درگفتمان سیاسی ، اجتماعی یک جامعه معادل گروههای نوآوران تبیین مرتنی ۱۷ از اشکال سازگاری است.
که چنین گروههایی در چارچوب فرهنگ واحد و با قواعد و قوانین مشخص سیاسی و جتماعی نیازدارند . برای رسیدن به هدف مشترک باراهها و روشهای مختلف با همدیگر رقابت کنند ولی نوع گفتمان این گروهها که روابط رودررو موازی دارندبرحسب تبیین ارزشی وبرمتفاوت خواهدبود. مثال: دریک جامعه عقلانی احزابی رادرنظرمی گیریم که یکی حاکم ودیگر احزاب تلاش می کنندبه حکومت برسند.هریک از این احزاب زمانی موفق خواهند شدکه در چارچوب فرهنگ واحد و قواعد و قوانین مشخص جامعه اصل رقابت را پیش گیرند و در فرایند رقابت ضمن تلاش عملی برای رسیدن به هدف مورد نظرشان باید حقوق شهروندی ۱۸ را که شامل حقوق مدنی،حقوق سیاسی وحقوق اجتماعی است رعایت کرده باشندکه حقوق شهروندی عبارت است از حقوق مدنی،حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی.
۱_حقوق مدنی : به حقوق فرد وگروه درقانون اطلاق می شودکه شامل آزادی افراد برای زندگی در هر جایی که انتخاب می کنند ، آزادی بیان،آزادی مذهب،حق مالکیت و حق دادرسی یکسان دربرابر قانون.
۲_حقوق سیاسی : حقوقی است که افرادگروهها حق شرکت در انتخاب و انتخاب شدن داشته باشند و هیچ محدودیتی ازنظرجنسیتی و نژادی، مذهبی و نوع نگرش سیاسی اجتماعی نداشته باشند.
۳_حقوق اجتماعی:حقوقی است که افرادوگروهها حق دارند ازحداقل استاندارد رفاه اقتصادی ،امنیت جانی ، مالی ، شغلی ، بهداشت­_درمان، تامین اجتماعی،حداقل حقوق و دستمزد بر خوردار باشند.
وقتی حقوق شهروندی رعایت شود گفتمان بین احزاب شکل می گیرد و این گفتمان به نقد عملی تبدیل می شود . یعنی این احزاب ضمن احترام متقابل به روشهای همدیگردر یک رقابت سالم همانند بنگاههای اقتصادی مبتنی بر عقلانیت تلاش می کنند در قبال کسب آراء مردم و رسیدن به منابع قدرت یا برای حفظ قدرت معایب عملکرد حزبی خودشان راکاهش دهند وکیفیت خدمات حزب خود را نسبت به مردم افزایش دهند . تونیس ۱۹ چنین روابط رانمایانگرجامعه گزلشافت می داندکه ویژگیهای آن رقابت، نفع شخصی،کارآیی،پیشرفت وتخصص می باشد.پس وقتی بین احزاب رقابت سالم و مبتنی بر رعایت حقوق شهروندی باشد.باعث افزایش نفع گروهها ، کارآیی جامعه،پیشرفت علمی_اقتصادی_سیاسی_اجتماعی می شود،جامعه تخصصی ترمی شود،توانای های نهفته افراددرخدمت جامعه قرارمی گیردو…نکته جالب اینکه یکی ازعوامل اصلی شکل گیری احزاب درنظام های اجتماعی،گفتمان نقدعملی است که بارعایت حقوق شهروندی که به اصل رقابت تبدیل می شود. بوجود می آمد .
ولی جامعه ای که روابط میان گروهی احزاب مبتنی بر تفکر ارزشی و سنتی باشد حزب حاکم جهت حفظ حاکمیت خود واحزاب دیگر جهت رسیدن به قدرت،به جای گفتمان نقدرقابت آور ازگفتمان انتقادی استفاده می کنند .که مهمترین دست آورد چنین رفتار میان گروهی قربانی شدن حقوق شهروندی است . یعنی اینکه حزب حاکم حقوق آزادی افراد_گروهها،آزادی بیان،آزادی مذهب،حق مالکیت،حق انتخاب شدن،امنیت جانی_ مالی_شغلی را به مخاطره می اندازد.
وازطرف دیگرحزب حاکم خودرا به عنوان انتخاب شونده وداوردربرابرانتخاب کنندگان قرارمی دهد تاحد اکثر استفاده شخصی را ازمنابع قدرت ببرد.
و احزاب مخالف نیز تلاش می کنندباگفتمان انتقادی خود تمامی خدمات مثبت احزاب حاکم که یک حقوق شهروندی است به باد فنا گیرند . نمونه بارزآن دولتهای حاکم بعد ازپیروزی جمهوری اسلامی ایران است. که اوج آن رادردوم خرداد سال ۱۳۷۷ مشاهده کردیم . پس چنین رفتاری در یک جامعه یعنی انتقاد میان گروهی باعث متضرر شدن گروههای سیاسی ، ناکارآمدی حاکمیت نظام اجتماعی، عدم پیشرفت و توسعه علمی _ اقتصادی_ سیاسی _ اجتماعی جامعه با توجه به پتانسیل های موجود،پایین بودن کیفیت خدمات ارائه شده به جامعه،ازبین رفتن توانای های نهفته افرادجامعه،فرار مغزهاو…میشود
نتیجه می گیریم استفاده ازگفتمان انتقادی به جای گفتمان نقدرقابت آورمیان گروههای سیاسی ، اجتماعی نظام اجتماعی که از فرهنگ واحد و قوانین و قواعد مشترک سیاسی واجتماعی استفاده می کنندیکی ازعوامل مهم سنتی بودن همان نظام اجتماعی است و این نابه جا استفاده کردن ازگفتمان نقد و انتقاد باعث عقب ماندگی و عدم توسعه سیاسی ، اقتصاد،اجتماعی،فرهنگی و جمعیتی نظام اجتماعی می شود.
ج_ گروههای ((آنها))
درگفتمان سیاسی اجتماعی یک جامعه می توان براساس راههاواهداف مدل تبیین ارزشی مرتن شیوه سازگاری دیگری را نیز ترسیم کرد که به دو دسته عمده تقسیم می شوند.
۱_گروههای کنارروها:
این گروهها براساس نیازی که دارندفرهنگ واحدوقواعد وقوانین سیاسی،اجتماعی،جامعه راپذیرفته اندولی راههاواهداف گروه((ما)) باگروه حاکم را نمی پذیرند در نتیجه نوع گفتمان میان گروه حاکم وکنار روها انتقادی یک طرفه و تخریبی خواهدبود.که اصولادرنظام اجتماعی مبتنی برعقلانیت گروه حاکم تلاش میکند درچارچوب قواعدوقوانین اجتماعی حقوق شهروندی گروه کنارروها را محترم شمارد. یعنی اجازه داده می شودگروههای کنارروهاآزادی عمل،آزادی بیان، حق انتخاب شدن، حق انتخاب،روزنامه،متینگ،امنیت جانی_مال _شغلی ،تامین اجتماعی و…داشته باشد. چنین عمل باعث می شودگروه کنارروهاخود به خود منزوی شوند و هیچ بهانه ای برای ابرازوجود نداشته باشنددرنتیجه گروه کنار روها جذب حاکمیت می شود. ویاخلع سلاح سیاسی می شود.که این عمل گفتمان انتقادی منفی یاتخریب کننده عقلانیت، همانند سم بدون سروصدا وبدون اینکه هزینه کلانی پرداخت شده باشد رفتار گروه مقابل را تقلیل ونابودمی کند . اما در جوامعی مبتنی برارزشها وسنتها نوع گفتمان وروابط انتقادی ویک طرفه برقرارمی شودوهردوگروه تلاش می کنند همدیگر را بدون اینکه ارتباط مستقیمی که داشته باشندعمل همدیگرراتخریب کنند.درچنین جوامع اصولاحقوق شهروندی گروه کناررو ازنظرآزادی عمل،آزادی بیان،حق انتخاب شدن، روز نامه، امنیت جانی_ مالی_شغلی ، تامین اجتماعی و… ازطرف گروه حاکم نادیده گرفته می شود وگاهی حاکمان ارزشگرا گفتمان انتقادی سختی را بر علیه کنار روها را به تحرک وا دارد و یا جذب گروههای شورشی و یا بیگانگان کند و یا این گروهها دربرابرتحرکاتی خارجی که بر علیه فرهنگ وارزشها،هنجارهای جامعه صورت گیرد بی تفاوت باقی بمانند.مانندعملکرد مردم عراق در تهاجم آمریکا به کشورشان به خاطر عملکرد و گفتمان انتقادی مبتنی بر سنتهای دولت حاکم، مردم کناررفته و نسبت به سرنوشت ، فرهنگ و…خود بی تفاوت ماندنددرنتیجه آمریکا به راحتی عراق را اشکال کرد .
۲_گروه های شورشی:
گروهی هستند برحسب نیازی که دارندفرهنگ واحدجامعه مورد نظر را می پذیرند ولی علاوه بر راههاو اهداف نظام حاکم ، قواعد و قوانین اجتماعی جامعه را نیز رد می کنند.
درنتیجه گفتمان میان گروه حاکم وشورشیها یک طرفه وتخریبی خواه بودکه اصولا هر دوگروه با تمامی نیرو و توان لازم بر علیه همدیگر اقداماتی انجام می دهند در مورد این گروه شورشی ازنظرنظام اجتماعی عقلانیت وهمچنین از نظر نظام اجتماعی سنتی رعایت حقوق شهروندی معنا ندارد.بلکه جهت سرکوب گروه مقابل باتمام قواواردعمل می شود تا آسیبهای بیشتر به جامعه کلان و فرهنگ واحد وارد نشود.
۳_گروه بیگانگان:
می توان گروه خارجیها را نیزدرنظر گرفت که نسبت به گروه اجتماعی ما فقط به خاطر نیازی که دارندروابط گفتمان انتقادی یک طرفه وتخریبی برقرارمی شودکه اصولادر هر دوجریان فکری عقلانی وسنتی همانندشورشیها رفتارمی شود. مثال: براساس نیاز و منافع مشترک در خاور میانه بین کشور های ایران وآمریکا یک روابط گفتمانی برقرار است امااین گفتمان یک طرفه وتخریبی می

دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه چرا در ایران نقد و انتقاد چالشهای سیاسی و اجتماعی بوجود می آورد

دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی
سیدمهدی موسوی کاشمری
مقدمه
مفهوم انتقاد
عیب جویی و انتقاد
نهی از منکر و انتقاد
فلسفه انتقاد
ارزش و جایگاه انتقادگری
نقد حاکمان
تفاوتهای اساسی نقد حاکمان و مردم
نقدپذیری حاکمان
انتقاد از حاکمان و امنیّت ملّی
مرز انتقاد و توطئه در حکومت علوی
علل فراخوانی علی(ع) به نقد حکومت خود
________________________________________

 


مقدمه

 

امروزه، یکی از جدّی ترین مسایل فلسفه سیاسی، نقش مردم در تعیین نوع و
هدایت سمت و سوی حکومت است. حضور مردم در صحنه سیاسی، نمادهای
گوناگون دارد که از مهمترین آنها، حضور نقادانه و جست و جوگرانه مردم در نوع
رفتار و منش مسؤولان حکومتی است. بشر ِجایزالخطاء اگر به حال خود واگذارده
شود، آن چنان در تهاجم ِانواع ِعوامل ِفساد، خودباخته می شود که گاهی بی آن که خود
بفهمد، در کمند شیطان گرفتار آمده و در عین حال، در پندار خود، خویشتن را راه
یافته می یابد.
خطر این گونه مردمان، اگر در پستهای حکومتی قرار گیرند، صد چندان است. به
گفته امیر مؤمنان علیه السلام: "فلیست تصلح الرعیّة الّا بصلاح الولاة"؛ [1] صلاح و
فساد امت، به صلاح و فساد حاکمان منوط است. هر چه دستگاههای کنترل کننده
فساد قدرت، زیادتر باشد، ضریب امنیت معنوی و صلاح والیان بیشتر خواهد بود و
شاید بر پایه همین فلسفه است که خداوند، با این که خود، برای ثبت اعمال بندگان،
کافی است و نیازی به مراقبی دیگر نیست، فرشتگان و جوارح را نیز مراقب رفتار
آنها قرار داده است. در دعای کمیل آمده است: "و کُلُّ سیّئةٍ أمرْتَ بإثباتها الکرام
الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی و جعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی و کنتَ
أنْتَ الرّقیب علیّ من ورائهم ...؛ [2] پروردگارا! ببخش از من، هر گناهی را که به
فرشتگان نویسنده خودت، دستور ثبت آن را دادی؛ همانها که به حفاظت از اعمال

 


|294|
من گمارده ای و آنان را شاهدان بر من، همراه با جوارحم قرار دادی و خود، از ورای
آنان، بر من مراقبی."
حضور مستمر مؤمنان در صحنه و نقد و ارزیابی دایمی نسبت به هم، بویژه از
ارکان و عاملان حکومت، نیک فطرتان و پاک نهادان ِپندپذیر را، همواره، در حال
صلاح نگه داشته و سست نهادان فرعونْ منش را، یا ساقط و یا کنترل و یا بی اعتبار
خواهد ساخت و بر عکس، بی تفاوتی آنان، میدان را برای عناصر بدخواه دین و
دنیای مردم و پیروان خط شیطان، خالی نگاه خواهد داشت.
با توجه به مطلب بالا، شایسته است که موضوع "نقد و انتقاد از دولتمردان" از
دیدگاه امام علی علیه السلام بررسی شود.
از آن جا که دامنه بررسی همه جانبه این موضوع، نوشته ای مبسوط را می طلبد، در
این جا، تنها، به برخی از عنوانهای اساسی این موضوع می پردازیم.

 


مفهوم انتقاد

 

جوهری، در صحاح می گوید: انتقد الدراهم: "أخرج منها الزیف ... ناقَدَهُ: ناقَشَهُ فی الأمر؛
درهمهای ناخالص را از مجموعه آن جدا کردن، انتقاد ِدرهمهاست و نقد کسی، به معنای مناقشه
کردن با او در باره چیزی است. [3]
فیروزآبادی می گوید: "ناقده: ناقشه"> [4] و طریحی می نویسد: "انتقدت الدّراهم: إذا أخرجت
منها الزّیف"> [5]. این، همان سخن جوهری است.
در "منجد" آمده است:
"نقد نقداً و تنقاداً الدّراهم و غیرها: میّزها و نظرها لِیعرفَ جیّدها من ردیئها. و [نَقَدَ] الکلامَ: أظهر ما به من العیوب و المحاسن ... و ناقده مناقدةً: ناقشه فی الأمر ...،
نقد درهم، به این است که آنها را از هم جدا کرده و به دقت نگریسته تا خوب و پست آن از هم
شناخته شوند. و نقد سخن، اظهار کردن عیبها و محاسن آن است ... . [6]
از مجموع کلمات لغویان، استفاده می شود که انتقاد، حرکتی است اصلاح گرانه، با قصد
پالایش و زنگارزدایی و نجات حقیقت چیزی از نفوذ باطل در حریم آن و برگرداندن طبیعت
شخص و یا امری از آمیختگی به ناخالصی و غش، به سوی خلوص و فطرت ناب آن.

 


|295|

 


عیب جویی و انتقاد

 

در روایات بسیاری، از عیب جویی و سرزنش مؤمن، به شدت نهی شده است. [7]
امیر مؤمنان علیه السلام می گوید:
... و مَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بغیر نَفْسِهِ، تَحَیَّر فی الظلمات و ارْتبکَ فی الهلکات، و مدّت به
شیاطینُه فی طغیانه و زَیَّنَتْ له سیّ ءَ اعماله؛
هر کس، خود را به غیر خویش، مشغول کند، خود را در تاریکیها، سرگردان، و در
مهلکه ها، گرفتار کرده و شیاطین، او را به تجاوز کشیده و زشتیهایش را، در نظرش،
نیکو می نمایند [8].
عیب جویی و انتقاد، هر دو، در ردّیابی عیوب و ابراز آن به صاحب عیب، مشابه و یکسانند، و
تفاوت، تنها، در دو امر است:
1ـ منشأ عیب جویی، حسادت و انتقام جویی و خودخواهی و خباثت نفس است، ولی
خاستگاه انتقاد، نوع دوستی و عواطف انسانی و تعهّد ایمانی است. (انگیزه فاعلی)
2ـ هدفی که عیب جو از این کار خود تعقیب می کند، آزاردهی و تخریب شخصیت و در هم
شکستن طرف مقابل خویش است، در حالی که غرض ِانتقادگر، اصلاح و زدودن عیوب و رو به
کمال بردن شخص مورد انتقاد است. (انگیزه غایی)

 


نهی از منکر و انتقاد

 

از اموری که تشابه و تجانس بسیار زیادی با انتقاد دارد، نهی از منکر است که از اهمّ واجبات
اسلام شمرده می شود، ولی در عین حال، فرقهایی با هم دارند. از مهم ترین آن فرقها، این است که
هر نهی از منکری، خود، نوعی انتقاد هم هست، ولی ممکن است در جایی، انتقاد صورت پذیرد،
ولی نهی از منکر بر آن منطبق نباشد. برای مثال، چنانچه از کسی، کاری صادر شود که این عمل،
او را، در دید مردم، کوچک و خوار جلوه دهد و از موقعیت اجتماعی او بکاهد و یا کسی، دارای
صفتی باشد که با وجود آن، در موفقیت او، خللی وارد سازد، تذکّر از روی اصلاح و دلسوزی، و
نقد عملکرد شخصی، در هر زمینه ای که مایه رشد او شود، در عنوان "انتقاد"، داخل است، ولی
عنوان نهی از منکر ندارد. بر این اساس، نقد و ارزیابی ِعملکرد مسؤولان و حاکمان، گرچه نهی از

 


|296|

 

منکر نباشد، تحت عنوان انتقاد خواهد بود.
از دیگر موارد جدایی نهی از منکر و انتقاد، یکی این است که نهی از منکر، با پشتوانه حجت
شرعی عمل می کند و کسی که از کاری، بر اساس آن، نهی شده است، در قبال تکلیف و وظیفه
شرعی خود قرار می گیرد. ولی در مورد انتقاد ِبه معنای خاص، کار به این صورت نیست؛ چون، در
این موارد، منتقد، نه بر اساس حکم شرعی روشن، بلکه بر پایه تشخیص و فهم خود، در
موضوعاتی که چه بسا هیچ دستوری از شرع، در آن باره نباشد، اعلام نظر می کند، لذا، بحث از
پشتوانه ارزشی انتقاد و این که نظر منتقد، تا چه میزان، تعهدآور است، اهمیتی ویژه دارد.
به نظر می رسد پشتوانه اصلی انتقاد، حکم عقل است؛ چون،محصول خِرد ناب انسانی، در
مواردی که حجت شرعی ِظاهری نیست، خود یکی از منابع دستورهای شرع است.
ولی در بسیاری از موارد، حکم آن، بویژه در امور مهم، در اثر برخی عوامل غفلت زا، پوشیده
می ماند و تشخیص آن، بسیار دشوار می شود. در این دست مسایل، از تک روی و خودرأیی و
اتکّای زیاد به یافته های فکری خود، به شدت نهی شده و بهره مندی از عقل جمعی، سفارش شده
است. [9]
در این باره، در روایات، از دو مقوله سخن رفته است: نخست، از مشورت [10] که اقدامی است
از سوی عامل، پیش از شروع به کاری خاص، برای کسب آرای خردورزان خیراندیش، و
دیگری، از انتقاد [11] که این، باز حرکتی است از سوی ناظران. اهل اطّلاع و هوشمندان دلسوز و
مصلحت نگر، در جهت تصحیح ِکار ارائه شده و پیرایش آن از نقصها و عیوب.
در هر دو مقام، هر چه اظهارنظرکنندگان، از عقل و بینش و دلسوزی و خیرخواهی بیشتری
برخوردار باشند، آن موضوع را، به حکم خرد، نزدیک تر کرده و تعهدآفرینی آن، فزونی خواهد
یافت. پس معیار در نقدگری و نقدپذیری، تبعیت از حکم عقل است که از این طریق به دست
می آید و خود، موضوعیّت ندارد و لذا اگر برای کسی، قطعی شد که منتقد یا مشاور خود، به خطا
می روند، پیروی از آن، الزامی نداشته و تعهدی در این جهت پدید نمی آید.

 


فلسفه انتقاد

 

حبّ ذات، امری است که خداوند متعال، آن را برای صیانت نفس، در هر موجود زنده ای قرار
داده است، ولی در مورد انسان، این صفت، گاهی، منشأ انحراف در نگرش او نسبت به زشتیهای

 


|297|

 

اخلاقی و رفتاری است، به گونه ای که ممکن است در کسی، عیبی باشد، ولی بدان توجّه نکند و از
آن غافل باشد، در حالی که همان عیب را، در دیگری، دیده و روی آن داوری کند.
بر این اساس است که در روایات، از یک سو، به مؤمنان، توصیه شده است تا عیوبی که از هم
سراغ دارند، تنها، به صاحب آن بازگو کنند و گرنه به او، خیانت ورزیده اند، و از سوی دیگر به
پندپذیری و گوش دادن به انتقادها، سفارش شده است.
حضرت صادق علیه السلام گفته اند:
مَنْ رأی أخاه علی أمر یکرهُهُ، فلم یردّه عنه و هو یقدر علیه، فقد خانه؛
هر کس برادر مؤمن خود را، بر حالی که ناخوشایند ِاوست، ببیند و او را با این که
می تواند، از آن باز ندارد، به او خیانت کرده است [12].
امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود، گفت:
یا صالح! اتّبعْ مَن یُبْکیک و هو لک ناصحٌ و لا تتّبعْ مَنْ یُضْحککَ و هو لک غاشٍ و
ستردّون علی الله جمیعا، فتعلمون؛
از کسی که از روی خیرخواهی، با یادآوری عیبهایت، تو را به گریه در آورد، پیروی
کن! و از کسی که از روی ناخالصی، تو را به خنده وا می دارد، متابعت مکن! شما،
همگی به زودی، بر خدا وارد خواهید شد، آن گاه است که حقیقت می یابید. [13]
از اموری که در نقد و ارزیابی درست و واقع بینانه، بایسته و ضروری است، خالص کردن نگاه
از حجاب دوستی و علاقه مفرط است.
سعدی شیرازی، می گوید:
حسن میمندی را گفتند، سلطان محمود، چندین بنده صاحب جمال دارد که هر یکی،
بدیع ِجهانی اند! چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان، میل و محبتی ندارد، چنان
که با ایاز که حسن زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید، در دیده، نکو نماید.
هر که سلطان، مرید او باشد
گر همه، بد کند، نکو باشد
اگر به چشم ارادت، نظر کنی در دیو
فرشته ایت نماید به چشم کرّوبی [14]
این محبوب، گاهی شخص و گاهی گروهی خاصّ است که او، بدان تعلق دارد و زمانی هم

 


|298|

 

رشته تحصیلی و یا شغلی و یا محیط و یا شیء معینی است که به او مربوط می شود.
در قرآن کریم است که "کلّ حزبٍ بما لدیهم فرحون" هر گروهی، بدان چه نزد آنان است،
خشنودند. [15]
نیز نگاه، نباید از روی دشمنی و عناد باشد. نگاه از روی دشمنی، به نوبه خود، مانع دیدن واقع
و ارزیابی منصفانه شده، و مسیر فکر را به انحراف می کشاند. و به قول سعدی:
کسی به دیده انکار، اگر نگاه کند
نشان صورت یوسف، دهد به ناخوبی

 


ارزش و جایگاه انتقادگری

 

در روایات معصومان علیهم السلام از انتقادگری و انتقادپذیری، با اهتمامی ویژه سخن رفته
است که ما، در این نوشتار، ابتدا، به چند سخن از امیر مؤمنان علیه السلام در این خصوص اشاره
می کنیم و آن گاه، به بیان نکاتی از سخن معروف امام صادق علیه السلام در این باره می پردازیم.
امیر مؤمنان گفته است:
شرُّ إخوانک مَنْ داهنک فی نفسک و ساترک عیبک؛
بدترین برادران (دینی) تو، آنانی اند که با چرب زبانی و دورویی، با تو رفتار می کنند
و عیب تو را از خودت، پوشیده می دارند. [16]
مَنْ ساترک عیبک فهو عدوّک؛
کسی که زشتی ات را از تو پوشیده دارد، دشمن توست. [17]
و
مَنْ ساتَرَک عیبک و عابک فی غیبک فهو العدوّ، فاحذره؛
هر کس عیب تو را، از چشم تو، پنهان کند و در پشت سر، به بدگویی ات بپردازد،
دشمن توست، پس از او پروا کن [18].
در این سخنان، علی علیه السلام بر خلاف برداشتهای معمولی، انسان ثناگو و چاپلوس را
دشمن معرفی کرده است.
حضرت، در یک سخن روانشناختانه دیگر، این گونه می گوید:
مَنْ داهنک فی عیبک، عالک فی غیبک؛

 


|299|
کسی که با چرب زبانی، با تو روبه رو شود، در پشت سر، از تو، بدگویی کرده، و عیبت
را بازگو خواهد کرد. [19]
مَنْ کاشَفَک فی عیبک، حفظک فی غیبک؛
هر کس عیب تو را روبه رو بگوید، در غیابت، از تو بدگویی نمی کند. [20]
البته ممکن است مقصود از این دو حدیث، این باشد که کسی که زشتیهایت را به تو یادآوری
نمی کند، وقتی از نزدت می رود، آن عیب، در وجود تو، به جا مانده و موجب رسوایی ات خواهد
شد.
و نیز آن حضرت، در یکی از خطبه های خود گفته است:
و إنّما أنتم إخوانٌ علی دین الله، ما فَرَّقَ بینکم إلّا خُبْثُ السرائر و سوءُ الضمائرِ، فلا
توازَرُونَ و لا تناصَحُونَ و لا تَباذَلُونَ و لا تَوادُّونَ ... و ما یمنع أحدکم أنْ یستقبِلَ أخاه
بما یَخافُ من عیبه إلاّ مخافَةُ أنْ یستقبَلُه بمِثلِه. قد تصافَیْتُم علی رَفْض ِالآجِل ِو حُبّ ِ
العاجِل و صار دینُ أحدکم لُعقَةً علی لسانه، صنیعَ مَن قد فَرَغَ من عمله و أحْرَزَ رضی
سیِّدِهِ؛
شما بر پایه دین خدا، با هم برادرید و تنها، آلودگیهای باطن و خباثت طینتها، شما را
از هم جدا ساخته است. از این روست که به کمک هم نمی شتابید و خیرخواهی هم
نمی کنید و از بخشش و دوستی میان خود امتناع می ورزید ... و احدی از شما را، از
روبه رو شدن با برادر ِدینی خود و بازگو کردن ِعیبی که از شنیدن آن، واهمه دارد، باز
نمی دارد مگر ترس از اینکه او نیز این گونه عمل کرده و عیب او را به او گوشزد کند.
شما بر سر کنار گذاشتن آخرت و دوستی دنیا، هم پیمان و یکدل هستید و هر یک از
شما، دین را، تنها، بر سر زبان دارد ـ و برای آن عمل نمی کند ـ مانند کسی که کار خود
را انجام شده و پایان یافته می بیند و خشنودی پروردگار خویش را کسب کرده
است. [21]
بنا به حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام، آن حضرت، در مقام معرفی بهترین دوستان،
چنین گفته است:
أحَبُّ اخوانی إلیَّ مَنْ أهْدی إلیَّ عیوبی؛
محبوب ترین برادران ِـ دینی ـ ام، نزد من، کسی است که عیب مرا ـ با بازگو کردن آن ـ

 


|300|
به من هدیه می کند. [22]
در این حدیث شریف، نکاتی به نظر می رسد که بدان اشاره می کنیم:
1ـ امام علیه السلام با اینکه خود، معصوم و از عیوب اخلاقی بر کنار است، در عین حال، با
گفتن این جمله، در اصحاب خود، القا می کند که آنان، فکر نکنند امام آنان، دوست دارد از او
تعریف و تمجید شود و هر کس، چاپلوسی و تملق بیشتر داشته باشد، نزد او مقرب تر
است.
نیز با این سخن، به تعلیم و تربیت اصحاب خود می پردازد که آنان نیز باید این گونه باشند و از
ستایش دیگران، دلشاد و از انتقادهای خیرخواهانه آنان، دلمرده و غمگین نگردند.
این، از شیوه های تعلیم و تربیت آن معصومان علیهم السلام است که برای تأثیر بیشتر،
راهنماییهای اخلاقی در جان پیروان خود و تعمیق بیشتر آن، از خود شروع
می کردند.
بالاتر اینکه ممکن است، مقصود حضرت از این سخن، تنها، ناظر به حال انتقادگر باشد نه به
خود؛ یعنی، با اینکه امام علیه السلام نیازی به نقد دیگران ندارد، کسی که به پندار خود، عیبی در
آن حضرت می بیند و آن را به او تذکّر می دهد، مراتب دوستی و صداقت خود را نشان داده است.
2ـ گزینش عنوان "برادر"، خود، گویای این حقیقت است که با انتقادگر، نباید برخوردی
خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت، بلکه باید به او، به چشم یک دوست، بلکه به دیده
عزیزترین برادر نگریست و از نقد خیرخواهانه او، با تمام وجود، استقبال کرد.
3ـ انتخاب کلمه "أهدی" ـ که به معنای هدیه دادن است ـ بسیار زیبا و جالب توجه است؛
زیرا، اولاً ، نشانه این حقیقت است که بازگو کردن عیب دیگری به او، خود، بهترین خدمت به او
شمرده می شود.
ثانیاً ، دادن چیزی به دیگری، وقتی این عنوان را دارد که این کار، از روی لطف و محبت به او
باشد، لذا، بازگو کردن یک عیب، در صورتی به "هدیه بودن" موصوف می شود که تذکّردهنده
آن، قصد سازنده داشته باشد و با دوستی توأم باشد، ولی اگر گوینده، با قصد تخریب و سرزنش، به
این کار مبادرت ورزد و یا در صورت داشتن نیت اصلاحی، گفتن آن، به صورتی باشد که حیثیت
شخص را در هم بشکند، آن، این عنوان را نخواهد داشت.
ثالثاً ، هر انسانی، همان گونه که در قبال ِاعطای هدیه، از دهنده آن، سپاسگزاری می کند، از نظر

 


|301|

 

اخلاقی، باید از انتقادکنندگان خود نیز، تشکر و قدردانی کند.

 


نقد حاکمان

 

جلوگیری از فساد قدرت و راهکارهای کنترل آن، از مباحث بسیار اساسی فلسفه سیاست به
شمار می رود. توزیع قدرت و تفکیک قوا و نیز وضع دستگاهها و نهادهای نظارتی، از مهمترین
عوامل بازداره آن محسوب می شود.
البته، هر یک از این راهکارها، تأثیر بایسته خود را داراست، ولی تجربه نشان می دهد که هیچ
یک از این راهها و ابزارها، خود، ایمن از فساد و انحراف نبوده و در بسیاری از موارد، کارآیی
خود را در ایفای این نقش، از دست داده و می دهند.
مطمئن ترین و سالم ترین و مؤثرترین عامل برای کنترل قدرت حاکمان، حضور پویا و
آگاهانه همراه با احساس مسؤولیت و دلسوزانه مردم در صحنه و مراقبت دایمی آنان از جریان
حاکمیت و مدیریت جامعه و نقد و ارزیابی همیشگی و پیگیرانه آنان از اعمال و رفتار مدیران و
مسؤولان حکومت است.
عامه مردم، به خاطر اینکه در چهارچوب و محدوده خاصی قرار نمی گیرند، معمولاً، از تأثیر
عوامل فساد، دورترند، بر خلاف گروهها و جمعیتهای ویژه که چه بسا، در بند منافع و تثبیت
موقعیت خود گرفتار آمده و برای پاسداری از آن و تأمین سودجوییهای خود، دچار انحراف و
فساد می شوند و نقش اصلی خود را در نظارت بر حاکمیت از دست داده و یا به نوبه خود، به
دستگاهی فاسد و ستم پیشه برای تحکیم پایه های قدرت و حکومت جائران تبدیل می گردند.
حضرت رضا علیه السلام گفته است:
و لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، أو لیستعملنّ علیکم شرارُکم فیدعو خیارکم
فلا یستجاب لکم؛
باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر نه، فاسقان، بر شما سلطه خواهند یافت و
آن گاه، هر چند نیکوکردارتان دعا کند، به اجابت نخواهد رسید. [23]
ممکن است مقصود این حدیث شریف، این باشد که مردم، باید هم را امر به معروف و نهی از
منکر کنند، در غیر این صورت، فساد و تباهی، در جامعه رواج یافته و در نتیجه، زمینه برای سلطه
جائران و ستمگران فراهم خواهد شد.

 


|302|

 

و نیز ممکن است، تنها، نقد حاکمان از سوی مردم، سفارش شده باشد.
چنان که محتمل است، مراد، معنایی عام و شامل هر دو صورت باشد. این احتمال، احتمالی
قوی تر است.
از حقوق قطعی فرد مسلمان در حکومت علوی و از دید آن حضرت، حق پرسش و استفسار
از حاکم و مسؤولان حکومتی است.
روزی، یکی از اصحاب آن حضرت، پرسید: "چگونه آن کسان، شما را، با اینکه به خلافت
سزاوارتر بودید، از آن باز داشتند؟". حضرت در پاسخ گفت:
"یا أخا بنی أسد: إنّک لَقَلِقُ الوَضینِ، تُرْسِلُ فی غیر سَدَدٍ، و لک بَعْدُ ذِمامةُ الصهر ِو حقُّ
المسألة ..."؛
ای برادر اسدی، تو، مانند شتری هستی که تنگ کجاوه آن، سست و مضطرب است و آن، بی هیچ ثباتی، به هر سوی، متمایل می شود! تو [سخن] خود را بی جا رها می کنی! در عین حال، به جهت خویشاوندیت با پیامبر صلی الله علیه و آله (زینب دختر جحش از بنی اسد بوده) احترام داشته ـ و به جهت شهروندیت ـ حق سؤال داری ... . [24]
و حضرت در قسمتی از خطبه ای دیگر گفته است:
"و إنَّ مِنْ أسْخَف ِحالات ِالولاة عند صالح النّاس، أنْ یُظنَّ بهم حبُّ الفخر و یوُضَعُ
أمرُهم علی الکبرِ، و قد کرِهْتُ أنْ یکونَ جال فی ظَنِّکم أنّی أحبّ الإطْراءَ و استماعَ
الثناء ِو لستُ ـ بحمدالله ـ کذلک و لو کنتُ أُحِبُّ أنْ یُقالَ ذلک لَتَرَکْتُهُ انْحِطاطاً لله سبحانَهُ
عن تناول ما هو أحقُّ به منَ العظمة ِو الکبریاء ِ... فلا تکلّمونی بما تکلّم به الجبابرةُ و لا
تَتَحَفَّظُوا مِنّی بما یُتَحفَّظُ به عند أهل البادرة و لا تُخالِطوُنی بالمصانَعَة ِو لا تَظُنُّوا بی
استثقالاً فی حَقٍّ قیللی،ولا التماسَ إعظامٍ لنفسی،فإنّه مَن ِاسْتَثْقَلَ الحقَّ أنْ یقالَ له أوِالعدل أنْ یُعْرَضَ علیه، کان العملُ بهما أثقل علیه، فلا تَکُفُّوا عن مقالةٍ بحقٍّ أوْ مَشُورَةٍ
بعدلٍ؛ فإنّی لستُ فی نفسی بفوق ِأنْ أُخْطیءَ و لا آمَنُ ذلک من فعلی، إلاّ أنْ یکفی الله
من نفسی ما هو أملک به منّی ...؛
از پست ترین حالات حاکمان، نزد مردم صالح، این است که به آنان، حبّ فخر و
ستایش گمان رود و امورشان، به تکبر و خودبزرگ بینی حمل شود. من، خوش ندارم
خیال کنید که من، ثناگویی و ستایش شما را دوست دارم و ـ با سپاس الهی ـ این گونه

 


|303|
نیستم و اگر هم ـ به حسب نفس انسانی ـ به آن تمایل داشتم، به جهت فروتنی برای
خداوند متعال، آن را رها کردم، تا در دایره چیزی که برای او سزاوارتر است، قرار
نگیرم ... پس با من، آن چنان که با جباران سخن می گویید، گفت و گو مکنید و آن
گونه که نزد ستمگران ِتندخو، از خود مراقبت می کنید ـ تا خشم آنان، متوجه شما
نشود ـ با من رفتار نکنید و از برخورد همراه با ظاهرسازی و مدارات بپرهیزید و
خیال نکنید اگر سخن حقی به من گفته شود، قبول آن، بر من، سنگینی خواهد کرد و یا
اینکه خودبزرگ بین باشم؛ یقیناً، کسی که شنیدن حق و یا عرضه عدالت، بر او دشوار
باشد، عمل به آن دو، بر او سنگین تر خواهد بود. پس، از گفتن سخن حق یا ارائه
مشورتی بر پایه عدل، خودداری نکنید. من، در خودم، این گونه نیستم که خطا نکنم و
کار خود را از آن ایمن نمی دانم، مگر خداوند، مرا کفایت کند. [25]

 


تفاوتهای اساسی نقد حاکمان و مردم

 

نقد و ارزیابی حاکمان از سوی مردم، با نقد مؤمنان نسبت به هم، تفاوتهایی دارد که به
دو مورد اشاره می کنیم:
1ـ نقد مردم نسبت به هم، باید به صورت پنهانی باشد، ولی در مورد حکمرانان، اگر تذکر
پنهانی سودی نبخشید، باید اعتراض علنی کرد.
امام عسکری علیه السلام گفته است:
مَنْ وَعظ أخاه سِرّاً فقد زانه، و مَنْ وعظه علانیةً فقد شانَهُ؛
هر کس، برادر ـ دینی ـ اش را به طور سرّی، پند دهد، او را آراسته است و کسی که
علناً، به این کار مبادرت ورزد، او را خوار و کوچک ساخته است. [26]
پس از این یادآوری، در صورت عدم تأثیر، فاش کردن آن، مصداقی از اشاعه فحشا است،
ولی در مورد حاکمان، به جز آن چه مربوط به زندگی شخصی و خانوادگی آنان است، در باره
آنچه به سرنوشت جامعه و مردم بازمی گردد، چون احتمال اشتباه می رود، باید معایب آنان،
نخست، مخفیانه و سرّی به آنان رسانده شود و اگر این شیوه، کارساز نیفتاد، برای پاسداری از
مصالح مادی و معنوی جامعه، لازم است که افشاگری شود.
البته در همه این موارد، بویژه در علنی کردن انتقاد، استناد و قطعیت، امری بایسته است، تا از

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی