هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله حدیث ثقلین

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله حدیث ثقلین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

الحمدلله ربّ العالمین، والصّلاة والسّلام على سیّدنا ونبیّنا محمّد وآله الطیّبین الطّاهرین، ولعنة الله على أعدائهم أجمعین من الأوّلین والآخرین.
بحثى که در پیش داریم در ارتباط با «حدیث ثقلین» است، حدیث شریفى که اگر بدان عمل مى شد و نیز اگر تطبیق بر مصادیق صحیحش مى گردید چنین اختلافى خانمانسوز امّت مسلمان را فرا نمى گرفت.
نداى وحدت ندائى الهى است، و نداى اختلاف از شیطان است، خداوند متعال مى فرماید: (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ* وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً)(1): اى مؤمنان، بپرهیزید خدا را آنچنان که سزاوار است پرهیز کردن از او، و البتّه از دنیا بیرون نروید جز در حالیکه مسلمان باشید، و همگى به «ریسمان خدا» جنگ زنید و پراکنده نشوید، و به یاد آورید نعمت خدا را بر خودتان آنگاه که با هم دشمن بودید، پس خداوند میان دلهاى شما اُلفت و یگانگى قرار داد و به سبب نعمت پروردگار برادر گردید.
«ریسمان خدا» یعنى: حقیقتى که بندگان بوسیله آن با خداوند متعال ارتباط پیدا مى کنند و راه او را مى پیمایند. و از این آیات استفاده مى شود که: یگانه طریق ایجاد وحدت، چنگ زدن همگان است به «ریسمان خدا»، و در احادیث بسیارى که صحّت آنها مورد اتّفاق فریقین است، رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرموده اند: «ریسمان الهى» که مؤمنین بایستى به آن چنگ زنند، یکى کتاب خداوند متعال، و دیگرى خاندان نبوّت علیهم السّلام است، و این دو، وسیله هدایت و مانع از ضلالت بوده و تا روز قیامت از هم جدایى ندارند.
و البتّه زیان اختلاف در آخرت هویدا گشته، و جبران پذیر نیز نخواهد بود، و در حدیثِ اِخبار رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به هفتاد و سه فرقه شدن امّت، و جهنّمى بودن هفتاد و دو فرقه(2)، آن زیان بیان گردیده است.
و قرآن کریم، راه وحدت و طریق وصول به آن را در صورت وقوع اختلاف بیان فرموده است: (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)(3): (اى پیامبر) بگو: اى اهل کتاب، بیایید سوى کلمه اى که میان ما و شما یکسان است که نپرستیم جز خداى را و چیزى را شریک او قرار ندهیم، و برخى از ما جز خدا را ارباب نگیریم، پس اگر رو گردانیدند بگویید: گواه باشید که ما مسلمان هستیم.
روى سخن در این آیه کریمه با «اهل کتاب» است که خود را موحّد و پیرو پیامبران مى دانند.
و خلاصه سخن آنست که: رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم به فرمان خداوند متعال به آنان مى فرماید: براى اختلافاتى که در بین است دشمنى نکنید، بیایید در موارد توافق که خداپرستى و ترک شرک و ترک اطاعت از غیر خداوند متعال است با هم تفاهم کنیم و آن را مورد عمل قرار دهیم تا بتوانیم با منطق صحیح، موارد اختلاف را حلّ کرده، حقّ را معلوم نمائیم، پس اگر نپذیرفتند، به آنان بگوئید: ما مسلمان هستیم، یعنى: ما تسلیم فرمان خدا هستیم، و در خداپرستى و توحید راست مى گوییم، نه شما، زیرا حقّ جو و خداپرست در جهت خداپرستى با دیگر خداپرستان یگانگى مى کند و دشمنى و مخالفت نمى نماید، و در جهت مورد اختلاف نیز تفاهم مى نماید و حقّ را در میان اختلاف کنندگان روشن مى کند.
پس راه ایجاد وحدت (طبق تعلیم قرآن کریم) آنست که: اختلاف کنندگان (اگر راست مى گویند و قصد توافق و اتّحاد دارند) در آنچه توافق دارند معترف بوده و کتمان نکنند و آن را مسکوت نگذارند، و در آنچه اختلاف دارند تعصّب را رها نموده، حقّ جو باشند، و دانایان هر قومى با یکدیگر تماس گرفته و بدون مداخله نادانان و آشوب طلبان مراجعات داشته باشند، و با منطق استدلال صحیح، حقّ جویانه و منصفانه، حقّ را در میان آراء و نظریّات گوناگون روشن نمایند تا بندگان خدا از زیان اختلاف در امان باشند و البتّه اگر در موارد وحدت و توافق، سهل انگارى شود، و چیزى که اختلاف کنندگان آن را حقّ مى دانند، ترک نمایند، و براى احیاء و ترویج آن قیام و اقدام ننماید و در اختلافات با هم دشمنى و ستیزگى داشته باشند، نشانه آنست که حقّ جو نیستند، بلکه گرفتار بلاى تعصّب مى باشند.
و در امّت اسلام در زمانهاى گذشته و اکنون، بسیارى از چیزها که مورد توافق همگان است متروک مانده، و در پس پرده فراموشى نهان گشته، و چنان مشاهده مى شود که آنها را از دین محسوب نمى دارند.
و این راه صحیح ایحاد وحدت دینى است که خداوند کریم در کتاب مجیدش به بندگان تعلیم داده است.
و «حدیث ثقلین» یکى از بهترین دلائل مورد اتّفاق فریقین است که مى توان با چنگ زدن به مضامین نورانیش، و رها ساختن پرده هاى اوهام و تعصّب، راه پرمخاطره اختلاف در دین را مسدود نمود، زیرا همچنانکه خواهد آمد سند این حدیث شریف قابل تشکیک نبوده (کما اینکه صحّت سند و حتّى تواتر عند الفریقین نسبت به ادلّه اى که شیعه در اثبات مدّعایش بدان تمسّک مى جوید، در سرتاسر مباحث اثبات خلافت و جانشینى بلافصل امیرالمؤمنین علیه السّلام موجود است)، و دلالت آن نیز واضح و روشن است.
قبل از ورود در بحث، یکى دو لفظ از الفاظ «حدیث ثقلین» را مذکور مى داریم:
ترمذى در کتاب «صحیحش» به سند خودش از جابر بن عبدالله انصارى نقل مى کند که: رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «یا أیُّهَا النَّاسُ، إنّی تَرَکْتُ فِیکُمْ ما إنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتابَ اللهِ وَعِتْرَتِی أهْلَبَیْتِی»(4): اى مردم، من در میان شما چیزى گذاشتم که اگر تمسّک به آن جوئید هرگز گمراه نخواهید شد: قرآن و عترت من که خاندان نبوّت هستند.
و نیز ترمذى در «صحیحش» از زید بن ارقم چنین نقل مى کند که زید گفت: رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: «إنِّی تارِکٌ فِیکُمْ ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدی، أَحَدُهُما أَعْظَمُ مِنَ الآخَرِ: کِتابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ إلَى الأرْضِ، وَعِتْرَتِی أهْلُبَیْتِی، وَلَنْ یَفْتَرِقَا حَتّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِیهِما»(5): بدرستى که من بجا مى گذارم در بین شما چیزى که اگر بدان چنگ بزنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد، یکى از آن دو از دیگرى باعظمت تر است، کتاب خدا که ریسمانى متّصل از آسمان به زمین است، و خاندان نبوّت، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند تا سر حوض کوثر بر من وارد شوند، پس دقّت نمائید که بعد از من در حقّ آن دو چگونه رفتار خواهید داشت.

 


اهمیت حدیث ثقلین:

 


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
« انی تارک فیکم الثقلین؛ کتاب الله و عترتی لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما ابدا »
''ترجمه: من در میان شما دو امر گرانبها باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم. مادام که به آن ها چنگ بزنید گمراه نخواهید شد.' اگر شما شیعیان با یکی از علما یا غیر علمای تسنن روبرو شدید، بگوئید آیا پیغمبر چنین جمله ای را فرمود یا نه؟ اگر بگوید نه، می توان چندین کتاب از خودشان جلویش گذاشت.می بینید اصلا علمای اهل تسنن نمی توانند در وجود و صحت چنین حدیثی اختلاف داشته باشند و ندارند. بعد بگوئید اینکه پیغمبر قرآن کریم را بعنوان یک مرجع و ائمه معصومین علیهم السلام را بعنوان مرجع دیگر معین کرده است. عترت چه کسانی هستند؟ آنها اصلا فرقی میان عترت پیغمبر و غیر عترت پیغمبر قائل نیستند بلکه آنچه که نقل می کنند از صحابه و غیر صحابه، از غیر امام علی علیه السلام بیشتر نقل کرده اند تا از علی. از علی گاهی به عنوان یک راوی نقل می کنند نه به عنوان یک مرجع. برخی منبریها و روضه خوانها این حدیث را خراب کردند چون همیشه آنرا مقدمه گریز زدن برای مصیبت خواندن قرار داده اند. انسان خیال می کند که مقصود پیغمبر در این حدیث فقط این بوده که من بعد از خود دو چیز را در میان شما باقی می گذارم یکی قرآن که احترامش کنید و دیگر عترت که احترامشان کنید و به ایشان اهانت نکنید. در حالیکه مقصود این است: یکی قرآن که به آن مراجعه کنید و دیگر عترت که به آنها مراجعه کنید؛ زیرا در دنباله حدیث می فرماید: تا وقتی که به ایندو بچسبید گمراه نمی شوید؛ پس مسئله رجوع مطرح است و پیغمبر عترت را هموزن قرآن قرار داده است در رجوع کردن. خود پیغمبر هم فرمود:
قرآن ثقل اکبر است و عترت ثقل اصغر

 

حدیث ثقلین:
پیامبر (ص) به طرق مختلف مسلمانان را مطلع ساخت که پس از خود کسى را براى رهبرى ایشان انتخاب کرده است .آن گاه که او را دروازه شهر دانش قرار داد و اعلان کرد که هر کس قصد علم دارد باید از در آن وارد شود.و در روز انجمن خانه به مردم اعلام کرد که على (ع) برادر،وزیر،وصى و خلیفه اوست.و در موارد زیادى به ایشان اعلام فرمود،که على (ع) در همه چیز جز نبوت،نسبت‏به او،به منزله هارون نسبت‏به موسى (ع) است.و به اطلاع مردم رساند که خداوند به او فرمان داده است که کسى نمى‏تواند در انجام وظیفه شرعى جز خود او یا على (ع) اقدام کند.و اطاعت على (ع) اطاعت از خدا و پیامبر خدا و نافرمانى على (ع) نافرمانى خدا و پیامبر خداست.و پیامبر (ص) ،جز به وسیله وحى از جانب خدا چنین بیانات مهمى را بر زبان جارى نمى‏کرد،و گرنه چگونه امکان داشت اگر خداوند به‏وسیله وحى روشنى به او اطلاع نداده بود که على (ع) هرگز در زندگى آینده‏اش با امر خدا و تعالیم پیامبر خدا مخالفت نخواهد کرد،پیامبر (ص) اعلان کند که اطاعت على (ع) اطاعت‏خدا و نافرمانى على (ع) نافرمانى خداست.پس این عبارت خود متضمن رسالتى واضح است،و روشن است که آن پیام تحقق یافت،زیرا على (ع) پس از پیامبر (ص) حدود سى سال زندگى کرد که در تمام آن مدت سیماى کوچکى از پیامبر بزرگ بود چون صد در صد پا جاى پاى پیامبر (ص) گذاشت و لحظه‏اى در زندگیش با خدا و پیامبر خدا مخالفت نکرد. هم اکنون از عبارتى دیگر از نوعى دیگر،سخن مى‏گوییم که احادیث ثقلین را در بر دارد. امام ابو عیسى بن عیسى ترمذى در صحیح (سنن) خود از جابر بن عبد الله (انصارى) نقل کرده است که او گفت:«پیامبر خدا را موقع حج (حجة الوداع در سال دهم هجرى) دیدم در حالى که سوار بر شتر زرد فامش بود،خطبه مى‏خواند،شنیدم که مى‏فرمود:«اى مردم،همانا من در بین شما چیزى را فرو گذاشتم که اگر بدانها چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد:آن چیز عبارت است از کتاب خدا و عترتم،خاندانم.» (1) ابن جریر،ابن عاصم،محاملى در امالى خود و ابن راهویه به نقل از على (ع) روایت کرده‏اند که پیامبر خدا (ص) فرمود:«هر کسى را که خدا و رسولش سرپرست اوست پس این (على (ع) ) سر پرست اوست.و من در میان شما چیزى را ترک گفتم تاوقتى که بدان چنگ زنید هرگز پس از آن گمراه نشوید و آن چیز کتاب خداست که یک سر آن به دست‏خدا و یک سر دیگرش به دست‏شما و دیگر خاندان من است.» (2) . و ترمذى از زید بن ارقم روایت کرده است که پیامبر خدا (ص) فرمود:«براستى که در میان شما چیزى را باقى مى‏گذارم تا وقتى که بدان چنگ زده‏اید،بعد از من هرگز گمراه نمى‏شوید، یکى از آن دو بزرگتر از دیگرى است:کتاب خدا ریسمانى کشیده از آسمان تا زمین،و عترت من خاندانم،و هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا در کنار حوض کوثر به من باز گردند،پس بنگرید چگونه به جاى من در باره آنها رفتار خواهید کرد.» (3) ترمذى گوید:«و در همین باب از ابوذر،ابو سعید،زید بن ارقم و حذیفة بن اسید...»و حاکم از زید بن ارقم روایت کرده است که او گفت: هنگامى که پیامبر (ص) از حجة الوداع برگشت و در محل،غدیر خم فرود آمد،دستور بر پا کردن سایبانهایى بزرگ صادر کرد،سایبانها بر پا شدند (زیر سایبانها تمیز شد) آنگاه فرمود: «گویى که مرا طلبیده‏اند و من دعوت حق را لبیک گفته‏ام.در میان شما دو شى‏ء گرانقدر باقى مى‏گذارم که یکى از آنها بزرگتر از دیگرى است:کتاب خداى بزرگ و عترتم،خاندانم،پس نگاه کنید بعد از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد،زیرا آنها هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا این که کنار حوض بر من باز گردانده شوند...» (4) و نیز حاکم از زید بن ارقم نقل کرده است که پیامبر (ص) در ضمن آنچه روز غدیر خم ایراد کرد فرمود:«اى مردم من در میان شما دو چیز مى‏گذارم که اگر از آنها پیروى کنید،هرگز گمراه نمى‏شوید،و آن دو کتاب خدا و خاندانم عترت من است...» (5) . مسلم در صحیح خود از زید بن ارقم روایت کرده است،او گفت:«پیامبرخدا (ص) در بین مکه و مدینه در موضع آبى که خم نامیده مى‏شد،میان جمعیت‏بپا-خاست و خطبه خواند،خداى را سپاس گفت و به موعظه پرداخت،سپس فرمود:«اما بعد:هان اى مردم،من هم بشرى هستم،نزدیک است که پیک خداوندى به سراغم بیاید و دعوت حق را لبیک گویم.من در میان شما دو شى‏ء گرانقدر مى‏گذارم،نخست کتاب خدا،که در آن هدایت و روشنى است،پس کتاب خدا را بگیرید و به آن چنگ بزنید.وانگهى تاکید بر کتاب خدا و تشویق بر آن کرد، سپس فرمود:و خاندان من،من شما را به یاد خدا مى‏اندازم در باره خاندانم.[سه مرتبه این جمله را تکرار کرد]» (6) . هر کس در روایت مسلم به نقل از زید دقت کند،نقصى در آن مى‏یابد.در اول حدیث نقل کرده است که پیامبر (ص) دو شى‏ء گرانقدر باقى گذاشت
گفت:نخست کتاب خدا.و موقعى که به ذکر خاندان خود مى‏رسد،مناسب بود که بگوید:دومین آنها،و یا بگوید:و دیگر،ولیکن او چنین نگفت،بلکه فرمود:و خاندانم و بعد سه مرتبه مردم را درباره خاندانش به یاد خدا انداخت.و سزاوار بود که علت را در مورد به یاد خدا انداختن ایشان در باره خاندانش سپس از گفتن علت واداشتن بر پیروى از قرآن-نیز بگوید.زیرا که در مورد قرآن علت را چنین بیان کرد که قرآن هدایت و روشنى است،با این که پیامبر (ص) نیازى به یاد آورى هیچگونه دلیلى مبنى بر ضرورت پیروى از قرآن نداشت.زیرا هر مسلمانى مى‏دانست که هدایت و روشنى در قرآن است.و آنچه سزاوار بود که دلیل آن را یادآورى کند،همان یادآورى مردم در باره اهل بیت‏بود. پس دلیل تذکر مکرر و مؤکد چه بود؟ آیا به این جهت‏بود که ایشان خویشاوندان پیامبر (ص) بودند،در حالى که او از حقیقت قرآن پیروى مى‏کرد؟و قرآن جز به تقوا کسى را بر کسى امتیاز نمى‏بخشد پس چگونه پیامبر (ص) ایشان را از دیگران امتیاز بخشد،در صورتى که از دیگران پرهیزکارتر و داناتر نیستند؟یا این که پیامبر (ص) خواسته است مسلمانان همان طورى که به قرآن‏چنگ مى‏زنند به اهل بیت او نیز توسل جویند،زیرا پیروى اهل بیت‏باعث ایمنى از گمراهى است؟و این همان چیزى است که ترمذى،حاکم و تعداد زیادى از راویان از قول زید نقل کرده‏اند که او نقل کرد که پیامبر (ص) در بیان خود اعلان فرمود که:پیروى از قرآن و عترت باعث ایمنى از گمراهى است و قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا کنار حوض بر من وارد شوند.و آنچه به نظر مى‏رسد این است که مسلم و امام احمد از زید به سند خود از یزید بن حیان روایت را نقل کرده‏اند و او در زمان عبید الله بن زیاد بوده است.و ابن زیاد دشمن خاندان پیامبر و قاتل امام حسین (ع) بود.زید بن ارقم یا یزید بن حیان که روایت از او نقل شده است از قدرت ابن زیاد مى‏ترسید که تمام حدیث ثقلین را نقل کند،امام احمد در مسند خود،پس از نقل حدیث از یزید بن حیان از قول زید به صورتى که مسلم در صحیح خود نقل کرده است،مى‏گوید:زید بن ارقم به او گفت: «عبید الله بن زیاد دنبال من فرستاد نزد او آمدم،گفت:این احادیث چیست که تو از رسول خدا (ص) نقل یا روایت مى‏کنى،ما در کتاب خدا نیافتیم که پیامبر (ص) در بهشت داراى حوضى باشد؟زید گفت:پیامبر خدا (ص) براى ما از آن سخن گفته و به ما وعده داده است. (عبید الله بن زیاد) گفت:دروغ مى‏گویى،تو پیر شده و عقلت را از دست داده‏اى. (زید) گفت: براستى که من آن حدیث را شنیده‏ام با دو گوشم و با سویداى دلم از پیامبر خدا (ص) که مى‏فرمود:هر کس بر من دروغ ببندد،نشیمنگاهش را از آتش جهنم پر کنند.و من بر رسول خدا دروغ نمى‏بندم‏».قبول نداشتن عبید الله بن زیاد وجود حوضى را براى پیامبر خدا در بهشت،مى‏رساند که آنچه زید نقل کرده است‏شامل گفته پیامبر خدا در باره قرآن و عترت بوده است:«البته آن دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا این که کنار حوض بر من وارد شوند. »ولیکن خونخوارى بنى امیه مانع شده است تا یزید بن حیان آنها را نقل کند. احمد در مسند خود از زید بن ثابت روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود:«من در میان شما دو جانشین مى‏گذارم:کتاب خدا و عترتم.پس بنگرید چگونه حق‏آنها را پس از من رعایت‏خواهید کرد،هرگز آن دو از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا این که در کنار حوض بر من باز گردند.» (7) سمهودى شافعى در«جواهر العقدین‏»همان طورى که در«ینابیع الموده‏»ص 40 آمده،نقل کرده است که ام سلمه همسر پیامبر (ص) گفت:«پیامبر خدا (ص) روز غدیر خم دست على را گرفت و بحدى بلند کرد که سفیدى زیر بغلش نمودار شد.آن گاه فرمود:هر کس را که سرور و مولایش منم پس على (ع) سرور اوست.و بعد گفت:اى مردم،میان شما دو شى‏ء گرانقدر پس از خود به جا مى‏گذارم:قرآن و عترتم و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا این که کنار حوض بر من باز گردند.» (8) احمد از ابو سعید خدرى نقل کرده است که رسول خدا فرمود:«نزدیک است که دعوت حق را لبیک گویم.و من در بین شما دو شى‏ء گرانقدر مى‏گذارم،کتاب خداى بزرگ و عترتم،خاندان من.و خداى مهربان دانا به من خبر داد که آن دو هرگز از هم جدا نشوند تا کنار حوض بر من باز گردند.پس توجه کنید که پس از من درباره آنها چگونه رفتار خواهید کرد.» (9) ابن کثیر در کتاب البدایة و النهایة (ج 5 ص 209 و ج 7 ص 348) از حذیفة بن اسید نقل کرده است که پیامبر خدا (ص) فرمود: «...و من از شما موقعى که بر من وارد شوید،از آن دو گرانقدر مى‏پرسم.پس توجه کنید که پس از من در باره آنها چگونه رفتار خواهید کرد.ثقل اکبر،همان کتاب خداست وسیله‏اى که یک طرف آن به دست‏خدا و طرف دیگر به دست‏شماست پس خود را بدان بیاویزید،تا گمراه نشده و دگرگون نگردید.و ثقل اصغر،همان عترتم،خاندان من است.براستى که خداى مهربان و دانا خبر داد که آنها هرگز جدا نمى‏شوند تا کنار حوض بر من وارد گردند.»و این حدیث را ابن عساکر از حذیفة بن اسید نقل‏کرده است (10) . ما نقل کردیم که ترمذى در صحیح خود گفته است که حذیفة بن اسید از راویان این حدیث است.البته حدیث ثقلین را بسیارى از صحابه نقل کرده‏اند.و از آن روست که از جمله احادیث متواتره شمرده شده است.و یا دست کم از جمله احادیث مستفیضه‏اى که صدورش از پیامبر (ص) قطعى است.احادیثى که از جهت مضمون شبیه حدیث ثقلین است،حدیث نجات مى‏باشد.حاکم به سند خود آن را از ابوذر نقل کرده (و صحیح شمرده است) که او در حالى که-در کعبه را گرفته بود گفت:«هر که مرا مى‏شناسد پس مى‏شناسد که منم.و هر کس نمى‏شناسد پس من ابوذرم.از پیامبر خدا (ص) شنیدم که مى‏فرمود:هان مثل خاندان من در بین شما بمانند کشتى نوح نسبت‏به قوم نوح است.هر کس به آن سوار شد نجات یافت و هر که خود دارى از آن کرد غرق شد
11) . خطیب مثل این حدیث را در ج 12 ص 91 تاریخ خود از انس نقل کرده است.و بزاز مانند آن را از ابن عباس و ابن زبیر آورده است.و نیز ابن جریر،از ابوذر و ابو سعید خدرى همان گونه نقل کرده است.و همچنین ابو نعیم و ابن عبد البر،و محب الدین طبرى و بسیارى دیگر این حدیث را روایت کرده‏اند (12) .و مقصود از عبارت نبوى که در این حدیث آمده است همان است که در حدیث ثقلین مورد نظر بوده است. احادیث ثقلین و نجات بطور واضح دلالت دارند بر این که پیامبر (ص) امتش را بدون رهبرى بعد از خود باقى نگذاشت.بلکه بدانها اعلان فرمود که رهبرى امت در بین خاندان پاک اوست و پیروى و اطاعت ایشان باعث ایمنى از گمراهى است.و تردیدى نیست که پیروى از قرآن بر هر مسلمانى واجب است.همچنین پیروى از اهل بیت و حرکت در پشت‏سر آنان نیز فرض است.و از مهمترین واجبات امت این است که خود را از گمراهى‏نجات بخشد.و هر گاه پیروى خاندان پیامبر (ص) باعث ایمنى از گمراهى است پس بر امت واجب است که از آنها اطاعت کند و فرمان ببرد.و این احادیث‏بروشنى دلالت دارند که گزینش پیامبر (ص) عترت خود را براى رهبرى امت نه یک انتخاب بشرى بلکه انتخابى الهى،مبتنى بر وحى و به دستور خداوند بوده است.پس پیامبر (ص) اگر مى‏گوید قرآن و عترت هرگز جدا نمى‏گردند.در قیقت‏خداوند مهربان داناست که به او خبر داده است که آنها جدایى ناپذیرند،تا کنار حوض بر او باز گردانده شوند. لازم به یادآورى است که این احادیث در بردارنده غیب گویى واضحى است.زیرا پیامبر (ص) به عنوان یک بشر ممکن نبود که بداند اهل بیتش در آینده از قرآن جدا نخواهند شد،در صورتى که دو تن از اعضاى خانواده‏اش (حسن و حسین) هنوز دو کودک خرد سال بودند.در حالى که حدیث تمام خانواده مورد انتخاب را شامل است،و کسانى از ایشان پس از وفات پیامبر (ص) به دنیا آمدند مانند امام زین العابدین على بن الحسین،امام محمد باقر،و امام جعفر صادق و امامان دیگر از نسل امام صادق علیهم السلام. و براستى که آن پیام و خبر بطور کامل تحقق یافت،زیرا تمام این امامان الگوى پاکى،دانش و تقوا بودند.و هیچ یک از ایشان حتى یک روز از قرآن جدا نشد.و بسیارى تصور کرده‏اند که حدیث ثقلین با حدیثى که دستور پیروى از کتاب خدا و سنت پیامبر خدا را مى‏دهد،

 

 

 

 

 


حدیث ثقلین و مسئله عصمت ائمه علیهم السلام:
اساس مسئله در باب امامت آن جنبه معنوی است. امامان یعنی انسانهایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را می دانند و می شناسند و مانند پیغمبر، معصوم از خطا و لغزش و گناهند. امام، مرجع قاطعی است که اگر جمله ای از او بشنوید نه احتمال خطا در آن می دهید و نه احتمال انحراف عمدی که اسمش می شود عصمت. آنوقت شیعه می گوید اینکه پیغمبر (ص) فرمود: «انی تاریک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»؛ من بعد از خود دو شیء وزین باقی می گذارم، قرآن کریم و عترت خودم، نص در چنین مطلبی است. اما آیا پیغمبر چنین چیزی گفته یا نگفته؟ قابل انکار نیست. این حدیث، حدیثی نیست که فقط شیعه روایت کرده باشد بلکه حدیثی است که حتی اهل تسنن از شیعه بیشتر روایت کرده اند.
شاید در بیش از دویست کتاب از کتب معتبر و مورد اعتماد اهل تسنن نوشته اند که پیغمبر فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». و این حدیث در مقامات متعدد بوده چون پیغمبر (ص) این مطلب را در جاهای مختلف به همین شکل فرموده است. البته منظور این نیست که پیغمبر (ص) حتی یک بار هم نگفته است که من دو چیز در میان شما می گذارم، کتاب و سنت، چون منافاتی نیست بین " کتاب و سنت " و " کتاب و عترت " زیرا عترت برای بیان سنت است. صحبت این نیست که ما به سنت رجوع کنیم یا به عترت مثل اینکه سنت موجودی از پیغمبر داریم و یک عترت در کنار آن، یا باید به سنت مراجعه کنیم یا به عترت! بلکه سخن اینست که عترت است که مبین واقعی سنت است و تمام سنت نزد آنهاست. «کتاب الله و عترتی» یعنی شما باید سنت مرا از عترت من تلقی کنید. علاوه بر این، خود همین که می گوئیم پیغمبر فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» سنت است چون حدیث پیغمبر است. منافاتی میان ایندو نیست. تازه اگر در یک جا که آن هم قطعی نیست پیغمبر فرموده باشد: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی» در چندین جای دیگر به آن صورت فرموده. اگر در یک کتاب به این صورت نوشته شده، لااقل در دویست کتاب دیگر به آن صورت نوشته شده است.

 

بنابراین آن روح اصلی امامت اینست که اسلام که دینی است جامع و کلی و پر فروغ، آیا بیان آن همان مقداری است که در قرآن اصول و کلیاتش ذکر شده و در کلمات پیغمبر اکرم که خود اهل تسنن هم روایت کرده اند، توضیحاتش بیان گردیده است؟ هر چه اسلام بود، همین بود؟ البته نازل شدن اسلام بر پیغمبر تمام شد ولی آیا اسلام بیان شده همان بود؟، تمام اسلام نازل شده بود؟ یا اینکه بعد از پیغمبر (ص) اسلام نازل شده بر ایشان که هنوز خیلی از مسائل آن از باب اینکه باید حاجت پیش بیاید، زمان بگذرد و تدریجا بیان شود بیان نشده بود، نزد علی (ع) بود که ایشان می بایست برای مردم بیان کند. در این صورت همین حدیث کتاب الله و عترتی عصمت را هم بیان می کند زیرا پیغمبر می فرماید دین را از این دو منبع بگیرید.
همانطور که قرآن معصوم است یعنی در آن خطا وجود ندارد، آن دیگری هم معصوم است. محال است که پیغمبر به این قاطعیت بگوید بعد از من دین را از فلان شخص بگیرید ولی آن شخص برخی از سخنانش اشتباه باشد. اینجاست که فرضیه شیعه با فرضیه اهل تسنن در مسئله بیان و اخذ دین در اساس فرق می کند. آنها می گویند همانطور که با رفتن پیغمبر وحی منقطع شد، بیان واقعی دین یعنی آن بیانی که معصوم از خطا و اشتباه باشد هم تمام شد. هر چه از قرآن و احادیثی که از پیغمبر رسیده استنباط کردیم، همان است و دیگر چیزی ن

 

حدیث ثقلین بیان گر اعلمیّت اهل بیت علیهم السلام:
ابن حجر مکّى پیرامون مفاد «حدیث ثقلین» مى نویسد:
رسول خدا صلى اللّه علیه وآله با این فرمایش، امّت را به اقتدا، تمسّک و فراگیرى از علم سرشار این دو منبع دانش فرمان مى دهند.(1)از این رهگذر، یکى از امورى را که حدیث ثقلین افاده مى کند، وجوب تعلّم از «عترت» علیهم السلام است; از این رو مى توان نتیجه گرفت که حدیث ثقلین، بر اعلمیّت اهل بیت علیهم السلام دلالت مى نماید، و اعلمیّت نیز به مورد خاصّى و ظرف مخصوصى مقیّد نیست.به سخن دیگر: اعلمیّت، اعلمیّت مطلق است و اعلمیّت مطلق، مستلزم افضلیّت و برترى اهل بیت علیهم السلام است; و افضلیّت و برترى، مستلزم امامت آنان خواهد بود; از این رو همه اصحاب پس از رسول خدا صلى اللّه علیه وآله مأمورند که در مسایل علمى و دینى به خاندان نبوّت علیهم السلام رجوع نمایند; همچنان که مأمور به تبعیّت، پیروى و اطاعت از آنان مى باشند.از سوى دیگر در بعضى از متونى که بزرگان محدّثان عامّه از جمله: طبرانى در المعجم الکبیر،(2) هیثمى در مجمع الزوائد،(3) ابن اثیر جَزَرى در اُسد الغابه(4) و ابن حجر مکّى در الصواعق المحرقه(5) نقل کرده اند، به این موضوع تصریح شده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله پس از آن که فرمود:
إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین: کتاب اللّه وعترتی أهل بیتی، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی أبداً.چنین اضافه کرد:
فلا تقدّموهما فتهلکوا، ولا تقصّروا عنهما فتهلکوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم.
بنا بر این بر کتاب و عترت علیهم السلام پیشى نگیرید که هلاک خواهید شد; و در حقّ آن دو کوتاهى نکنید که هلاک خواهید شد; و به عترتم چیزى نیاموزید; زیرا که آنان از شما داناترند.بنا بر این، آن چه را که نتیجه گرفتیم، مورد تصریح بزرگان اهل سنّت و شارحان حدیث قرار گرفته است. به عنوان نمونه ملاّ على قارى در کتاب مرقاة المفاتیح مى نویسد:
روشن است که در غالب موارد عرفى، افراد نزدیک تر به صاحب خانه، از حالات و خصوصیّات او بهتر آگاهى دارند تا دیگران; پس منظور از عترت، دانشمندان و عالمان از خاندان نبوّت مى باشند که بر راه و روش رسول خدا صلى اللّه علیه وآله اطّلاع کامل دارند، و دانش و حکمت آن بزرگوار نزد آنان مى باشد. به همین جهت، آن ها قرین و عِدل کتاب خداى سبحان قرار داده شده اند; همچنان که خداوند متعال مى فرماید:(ویُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ).(6)
به آنان کتاب و حکمت را مى آموزد.ابن حجر مکّى نیز در کتاب الصواعق المحرقه، بعد از نقل حدیث ثقلین چنین مى گوید:
این فرمایش حضرت که فرموده اند: «فلا تقدّموهم فتهلکوا ولا تقصروا عنهم فتهلکوا ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم; از آنان پیشى نگیرید که هلاک خواهید شد; و در حق آنان کوتاهى نکنید که هلاک خواهید شد; و چیزى به آنان نیاموزید; زیرا که آنان از شما داناترند» دلیل است بر این که در میان خانواده خاصّ رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله، هر که اهلیّت و شایستگى مراتب عالى و قدرت تأمین خواسته هاى دینى مردم را داراست بر دیگرى مقدّم است.نتیجه این که: «حدیث ثقلین» به اعتبار آن فراز که دلالت بر وجوب تعلّم از «عترت» مى نماید، بیان گر امامت خاندان نبوّت علیهم السلام و تقدّم آنان بر دیگران است، که این نیز از امورى است که مى توان براى اثبات آن به «حدیث ثقلین» تمسّک جست.

 

حدیث ثقلین نزد مذاهب اسلامى از چه جایگاهى بر خوردار است
از جمله احادیثى که بر مرجعیت دینى اهل بیت و حجّیت سنت آنان دلالت دارد، حدیث «ثقلین» است. حدیثى که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامى ـ اعم از شیعى و سنى ـ است و هر یک از آن ها به گونه اى به این حدیث تمسک مى کنند. این حدیث به طریق متواتر از عصر صحابه به بعد نقل شده و به لحاظ مضمون نیز از دلالت و معناى بالایى برخوردار است و حکایت از وصیّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سفارش ایشان به امّتش تا روز قیامت دارد که با عمل به آن دستور و وصیّت، امّتش هرگز بى راهه نرفته و گمراه نخواهند شد.(1)

آیا سخن ابن تیمیه در تضعیف ذیل حدیث ثقلین اعتبارى دارد
ابن تیمیه مى گوید: عبارت «و عترتى فانّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» را ترمذى ذکر کرده است. در این مورد از احمد سؤال شد. وى و عده اى دیگر آن را تضعیف کرده و گفته اند: صحیح نیست.(1)
در پاسخ باید گفت: ـ ظاهر عبارت ابن تیمیه آن است که ذیل حدیث را فقط ترمذى نقل کرده، در حالى که چنین نیست، عده اى از بزرگان اهل سنت; از قبیل: ابن اسحاق، احمد بن حنبل، ترمذى، بزار، نسائى، ابویعلى، طبرى، اسفرائینى، بغوى، ابن الانبارى، ابن عقده، جعابى، طبرانى، ذهبى، حاکم نیشابورى، ثعلبى، ابونعیم، ابن عساکر، ضیاء مقدسى و برخى دیگر نیز نقل کرده اند.2 ـ حدیث ثقلین با سندى که ترمذى نقل کرده و در آن امر به تمسّک به اهل بیت شده، به طرق مختلفى رسیده که عده زیادى از علماى اهل سنت آن را تصحیح نموده اند.
ناصرالدین البانى امام وهابیان در حدیث، بعد از نقل حدیث ترمذى به سندش از زید بن ارقم ـ که در آن به تمسک کتاب وعترت امر کرده است ـ مى گوید: «حدیث صحیح السند است».(2) وى حدیث را در کتاب «صحیح الجامع الصغیر» نیز تصحیح نموده است.(3)ابن حجر عسقلانى بعد از نقل حدیث ثقلین ـ که در آن مردم را به تمسکِ به کتاب و عترت امر و تشویق کرده ـ مى گوید: «سند حدیث صحیح است».(4)همچنین عدّه اى دیگر حدیث را با همین مضمون ـ که امر به تمسک به کتاب و عترت در آن باشد ـ نقل کرده و تصحیح نموده اند; همانند: ابن حجر هیثمى،(5) بویصرى،(6) یعقوب بن سفیان فسوى،(7) قندوزى حنفى(8) و محمود شکرى آلوسى،(9) وى مى گوید: «حدیث ثقلین نزد فریقین اهل سنت و شیعه ثابت است».بنابر نقل متقى هندى در «کنز العمال»، ابن جریر طبرى نیز حدیث را تصحیح نموده است.(10)
جلال الدین سیوطى در مسند امام على(علیه السلام) از محاملى در کتاب «الامالى» نقل مى کند که او نیز حدیث ثقلین را تصحیح نموده است.(11) حسن بن على سقاف شافعى بعد از نقل حدیث ثقلین از سنن ترمذى مى گوید: «حدیث از حیث سند صحیح است».(12) حاکم نیشابورى بعد از نقل حدیث با لفظ لزوم تمسک به کتاب و عترت و ختم آن به حدیث غدیر، مى گوید: «حدیث از حیث سند مطابق شرط بخارى و مسلم صحیح است; اگرچه آن دو این حدیث را نقل نکرده اند».(13)
ابن کثیر مى گوید: «به سند صحیح ثابت شده که رسول خدا در خطبه خود در غدیر خم فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین...».(14)همچنین او بعد از نقل حدیث ثقلین با سند نسائى مى گوید: «شیخ ما ذهبى فرموده: این حدیث از حیث سند صحیح است».(15)هیثمى بعد از نقل حدیث با مضمون «لزوم تمسک به کتاب و عترت» مى گوید: «حدیث را طبرانى در «معجم الکبیر» نقل کرده و رجال آن همگى ثقه اند».(16)جمال الدین قاسمى مى گوید: در سند صحیحى ثابت شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خطبه خود فرمود: "انّى تارک فیکم الثقلین; کتاب الله و عترتى"...».(17)
سمهودى شافعى مى گوید: «طبرانى حدیث را در معجم الکبیر با سندى نقل کرده که تمام رجال او ثقه اند».(18)ازهرى نیز بعد از نقل حدیث ثقلین مى گوید: «محمّد بن اسحاق مى گوید: این حدیث حسن و صحیح است».(19)پس سخن ابن تیمیه که مى گوید: عده اى ذیل حدیث را تضعیف کرده اند، دروغ محض است; زیرا اگر این چنین بود، چرا ابن تیمیه اسامى آنان را نقل نمى کند؟!!(20)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) چگونه به حدیث ثقلین احتجاج کرده است:
حافظ حموینى در «فرائد السمطین» به سندش از سلیم بن قیس نقل کرده که گفت: على(علیه السلام) را در مسجد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان خلافت عثمان مشاهده کردم، در حالى که جماعتى با هم سخن مى گفتند... آن گاه به مفاخره بین مهاجرین و انصار اشاره مى کنند، در حالى که حضرت على(علیه السلام) ساکت بود و او و اهل بیتش هیچ گونه حرفى نمى زدند. مردم رو به حضرت کرده و عرض کردند: اى ابوالحسن! چرا سخن نمى گویید؟ حضرت فرمود: هر کدام از این دو قبیله فضیلت خود را ذکر کرد و به حق هم گفت. آن گاه بعد از ذکر جمله اى از فضایل فراوان خود که همگى به آن ها اقرار مى کردند، فرمود: «انشدکم الله! اتعلمون انّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) قام خطیباً لم یخطب بعد ذلک فقال: یا ایها الناس انى تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى اهل بیتى فتمسکوا بهما لن تضلّوا، فانّ اللطیف الخبیر اخبرنى و عهد الىّ انّهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض. فقام عمر بن الخطاب شبه المغضب فقال: یا رسول الله! اکلّ اهل بیتک! قال: لا، و لکن اوصیائى منهم، اوّلهم اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى فى امّتى و ولىّ کل مؤمن بعدى هو اولهم، ثم ابنى الحسن، ثم ابنى الحسین، ثم تسعة من ولد الحسین، واحد بعد واحد حتى یردا علىّ الحوض. هم شهداء الله فى ارضه و حجّته على خلقه، و خزّان علمه و معادن حکمته. من اطاعهم اطاع الله و من عصاهم عصى الله. فقالوا کلّهم: نشهد انّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) قال ذلک»;(1) «شما را به خداوند سوگند مى دهم آیا به یاد دارید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ایستاده خطبه اى خواند که بعد از آن چنین خطبه اى نخواند، و فرمود: اى مردم! همانا من در میان شما دو چیز گرانبها قرار مى دهم: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم، پس به آن دو تمسک کنید که هرگز گمراه نخواهید شد; زیرا ]خداوند[ لطیف خبیر مرا خبر داده و به من عهد کرده که هرگز این دو از یکدیگر جدا نمى شوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند. عمر بن خطّاب در حالى که شبیه شخص غضبناک شده بود، گفت: اى رسول خدا! آیا تمام اهل بیت تو مراد است؟ حضرت فرمود: خیر، ولى اوصیایم، که اول آن ها برادرم و وزیرم و وارثم و خلیفه من در میان امتم و سرپرست هر مؤمنى بعد از من است. او اول آنان است. سپس فرزندم حسن سپس فرزندم حسین، سپس نه نفر از اولاد حسین، یکى پس از دیگرى تا بر من در کنار حوض وارد شوند. آنان گواهان خدا در روى زمین و حجت هاى خدا بر خلق و خزینه داران علم و معدن هاى حکمت خدایند. هر کس آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس آنان را نافرمانى کند خدا را نافرمانى کرده است.
تمام کسانى که در آن مجلس حاضر بودند، گفتند: ما گواهى مى دهیم که رسول خدا(علیه السلام)چنین فرمود.»

 

از علماى اهل سنت چه کسانى به صحت حدیث ثقلین تصریح کرده اند
ناصرالدین البانى امام وهابیان در حدیث، بعد از نقل حدیث ترمذى به سندش از زید بن ارقم ـ که در آن به تمسک کتاب وعترت امر کرده است ـ مى گوید: «حدیث صحیح السند است».(1) وى حدیث را در کتاب «صحیح الجامع الصغیر» نیز تصحیح نموده است.(2)ابن حجر عسقلانى بعد از نقل حدیث ثقلین ـ که در آن مردم را به تمسکِ به کتاب و عترت، امر و تشویق کرده ـ مى گوید: «سند حدیث صحیح است».(3)همچنین عدّه اى دیگر حدیث را با همین مضمون ـ که امر به تمسک به کتاب و عترت در آن باشد ـ نقل کرده و تصحیح نموده اند; همانند: ابن حجر هیثمى،(4) بویصرى،(5) یعقوب بن سفیان فسوى،(6) قندوزى حنفى(7) و محمود شکرى آلوسى،(8) وى مى گوید: «حدیث ثقلین نزد فریقین اهل سنت و شیعه ثابت است».بنابر نقل متقى هندى در «کنز العمال»، ابن جریر طبرى نیز حدیث را تصحیح نموده است.(9)
جلال الدین سیوطى در مسند امام على(علیه السلام) از محاملى در کتاب «الامالى» نقل مى کند که او نیز حدیث ثقلین را تصحیح نموده است.(10)حسن بن على سقاف شافعى بعد از نقل حدیث ثقلین از سنن ترمذى مى گوید: «حدیث از حیث سند صحیح است».(11)حاکم نیشابورى بعد از نقل حدیث با لفظ لزوم تمسک به کتاب و عترت و ختم آن به حدیث غدیر، مى گوید: «حدیث از حیث سند مطابق شرط بخارى و مسلم صحیح است; اگرچه آن دو این حدیث را نقل نکرده اند».(12)
ابن کثیر مى گوید: «به سند صحیح ثابت شده که رسول خدا در خطبه خود در غدیر خم فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین...».(13)همچنین او بعد از نقل حدیث ثقلین با سند نسائى مى گوید: «شیخ ما ذهبى فرموده: این حدیث از حیث سند صحیح است».(14)هیثمى بعد از نقل حدیث با مضمون «لزوم تمسک به کتاب و عترت» مى گوید: «حدیث را طبرانى در «معجم الکبیر» نقل کرده و رجال آن همگى ثقه اند».(15)جمال الدین قاسمى مى گوید: در سند صحیحى ثابت شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خطبه خود فرمود: "انّى تارک فیکم الثقلین; کتاب الله و عترتى"...».(16)
سمهودى شافعى مى گوید: «طبرانى حدیث را در معجم الکبیر با سندى نقل کرده که تمام رجال او ثقه اند».(17)
ازهرى نیز بعد از نقل حدیث ثقلین مى گوید: «محمّد بن اسحاق مى گوید: این حدیث حسن و صحیح است

 

آیا بین حدیث «کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى» و «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى» تعارض وجود دارد
محمّد ابوزهره مى گوید: «روایاتى که در آن امر به تمسکِ کتاب و سنت شده موثق تر است; تا روایاتى که در آن امر به تمسکِ به کتاب و عترت شده است...».(1)
در پاسخ مى گوییم:
سخن ابو زهره که قائل به تعارض بین حدیث «کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى» و حدیث «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى» است، قابل پذیرش نیست، زیرا حدیث «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى» از چند جهت قابل بررسى مى باشد:
1ـ ضعف سند
روایت «کتاب الله و سنتى» هیچ سند صحیح و معتبرى ندارد; زیرا این روایت را هشت نفر از علماى اهل سنت نقل کرده اند که سند تمامى آن ها ضعیف است.
الف) مالک بن انس مى گوید: به من خبر رسید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «دو چیز در میان شما مى گذارم که با تمسک به آن دو گمراه نمى شوید: کتاب خدا و سنت پیامبرش».(2)وى این حدیث را بدون سند نقل کرده است.
ب) ابن هشام این حدیث را در ضمن خطبه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حجّة الوداع نقل کرده،(3) ولى او نیز بدون سند آورده است.ج) حاکم نیشابورى آن را با دو سند نقل کرده که یکى از آن دو به ابن عباس و دیگرى به ابوهریره ختم مى شود.(4)در سند اوّل: اسماعیل بن ابى اویس قرار دارد که تعداد زیادى از رجالیین او را تضعیف کرده اند. ابن معین مى گوید: او و پدرش ضعیفند. نسائى مى گوید: ضعیف است. ابن عدى مى گوید: از دایى خود احادیث غریبى نقل مى کند که هیچ کس آن ها را قبول ندارد. ابن حزم به سند خود از سیف بن محمّد نقل مى کند که اسماعیل بن ابى اویس جعل حدیث مى کرد...».(5)در سند دوّم: صالح بن موسى طلحى کوفى واقع است که او را عده زیادى از رجالیین اهل سنت تضعیف نموده اند. ابن معین مى گوید: او چیزى به حساب نمى آید. بخارى مى گوید: او منکر الحدیث است. نسائى مى گوید: ضعیف است. ابن عدى مى گوید: عموم، احادیث او را قبول ندارند. عقیلى مى گوید: هیچ یک از احادیث وى قابل پذیرش نیست و...».(6)د)ابوبکر بیهقى آن را با دو سند نقل کرده است که یکى به ابن عباس و دیگرى به ابوهریره ختم مى شود.(7)
این سند نیز همانند سندهاى حاکم نیشابورى است; اوّلى مشتمل بر ابن ابى اویس و دومى مشتمل بر صالح بن موسى است که هر دو تضعیف شده اند.هـ ) ابن عبدالبرّ قرطبى نیز این حدیث را با دو سند نقل کرده است:(8)
سند اوّل آن همان سندى است که حاکم از ابوهریره نقل کرده و در آن صالح بن موسى قرار دارد که مورد تضعیف کثیرى از رجالیین است.و در سند دوّم آن، کثیر بن عبدالله هست که گروهى از رجالیین او را تضعیف نموده اند; احمد بن حنبل او را منکر الحدیث دانسته و براى او ارزشى قائل نشده است. نسائى او را ثقه نمى داند. ابن عدى مى گوید: عموم روایاتش متابع ندارد. على بن مدینى نیز او را تضعیف نموده است. ابن عبدالبرّ مى گوید: اجماع رجالیین بر ضعف او است و علاوه بر آن حدیث را از پدرش و او از جدش نقل مى کند. ابن حبان مى گوید: روایاتى را که از پدرش و از جدّش نقل مى کند، مستند به نسخه اى جعلى است که مناسب نیست آن را در جمله کتاب ها آورد.(9)و) قاضى عیاض، این حدیث را به سند خود از ابوسعید خدرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل کرده،(10) اما تعدادى از راویان آن، تضعیف شده اند که از آن جمله مى توان شعیب بن ابراهیم و سیف بن عمر را نام برد; خصوصاً سیف بن عمر که اتفاق رجالیین بر تضعیف او است.(11)
ز) سیوطى نیز حدیث مذکور را با همان سند حاکم نیشابورى نقل کرده(12) که سند آن نقد شد.ح) متقى هندى نیز بابى را در «کنز العمال» با عنوان «الاعتصام بالکتاب و السنة» مطرح کرده و در ذیل آن روایات دیگران; از قبیل: حاکم و بیهقى را آورده و از «الابانه» نقل کرده، ولى مى گوید: این حدیث جدّاً غریب است.(13) ـ تقدّم حدیث متواتر بر واحد بر فرض وقوع تعارض بین این دو، حدیث «کتاب الله و عترتى» مقدم است; زیرا نه تنها سندهاى صحیح دارد و تصریح به صحت آن شده است، بلکه حدیث از حیث سند متواتر بوده و در مقابل، حدیث «کتاب الله و سنتى» بر فرض صحت سند، خبر واحد است و هنگام تعارض بین خبر متواتر و خبر واحد، خبر متواتر مقدم است; زیرا مفید قطع است.
حسن بن على سقّاف شافعى مى گوید: «از من درباره حدیث ثقلین سؤال شده که به لفظ «کتاب الله و عترتى» است یا «کتاب الله و سنتى»؟ در جواب مى گویم: حدیث ثابت صحیح به لفظ «کتاب الله و عترتى اهل بیتى» است و روایتى که در آن لفظ «و سنتى» است از حیث سند و متن باطل است; زیرا حدیث «کتاب الله و عترتى» را مسلم و ترمذى و دیگران به سند صحیح نقل کرده اند، ولى بى شک حدیث «کتاب الله و سنتى» به دلیل ضعف سند و سستى آن، موضوع و مجعول است و شکى نیست که بنى امیّه در جعل آن دست داشته اند».(14)او در جاى دیگر مى گوید: «و امّا حدیث "ترکت فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدى أبداً، کتاب الله و سنّتى" که در السنه مردم جارى است و خطیبان نیز در منبرها قرائت مى کنند، حدیثى است جعلى و دروغ که اموى ها و متابعین شان آن را جعل کرده اند; تا مردم را از حدیث صحیح «کتاب الله و عترتى» باز دارند...».(15) ـ امکان جمع بین دو روایتابوزهره گویا گمان کرده که عدد مفهوم دارد، لذا با وجود حدیث «کتاب الله و سنّتى»، حدیث «کتاب الله و عترتى» را بى اعتبار مى شمارد، در حالى که این چنین نیست و مى توان بین این دو حدیث بر فرض صحت: «کتاب الله و سنتى» جمع کرد; به این نحو که پیامبر(صلى الله علیه وآله) امر به تمسک کتاب و سنت و عترت کرده است. ابن حجر مى گوید: «پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر تمسک به سه چیز سفارش کرده است: کتاب، سنت و عالمان به کتاب و سنت از اهل بیت. از مجموع این ها استفاده مى شود که این سه چیز تا روز قیامت باقى اند».(16)
4 ـ سنت عِدل قرآن نیست
خداوند متعال مى فرماید: (وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ);(17) «ما ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم تا براى مردم آنچه نازل شد تبیین کنى.»
همان گونه که قرآن احتیاج به مبیّن و مفسر دارد، سنت نبوى نیز به تبیین نیازمند است، لذا پیامبر(صلى الله علی

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حدیث ثقلین

تحقیق در مورد وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث


تحقیق در مورد وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

فهرست مطالب

 

مهر و محبت

 

وظایف تربیتی والدین

سالم سازی محیطرشد فرزندان

بازی و همراهی با کودکان

تکریم و احترام به کودک

ازدواج به موقع

رعایت عدالت و مساواتبین فرزندان

پدر و مادر مسئول سلامت و رشد جسمی و روحی و مهم ترین عامل سعادت و یا شقاوت فرزندان خود هستند، هر چه آنها در این زمینه سرمایه گذاری و تلاش بیشتری کنند نتیجه و ثمر آن را در آینده بیشتر خواهند دید.

حساس ترین وظیفه پدر و مادر در برابر فرزندانشان، تربیت صحیح آنان است.

اسلام شخصیت آینده کودک را مرهون تربیت و پرورش و مراقبت پدر و مادر می داند و برای تمام لحظات زندگی و دوران عمر افراد، دستورات خاص و مقررات ویژه ای دارد.

یکی از مسائل مطرح شده در اسلام، مسئله وظایف والدین در تربیت فرزندان است که در نظر قرآن و اهل بیت(ع) جایگاه ویژه ای دارد.

در این مقاله به بررسی برخی از وظایف تربیتی والدین در برابر فرزندان از دیدگاه قرآن و روایات پرداخته شده است:

اهمیت تربیت خانواده در قرآن و حدیث

خداوند متعال در سوره فرقان یکی از ویژگی های بندگان راستین را توجه خاص به تربیت فرزند و خانواده خویش می داند تا آن جا که آنها برای خود در برابر آنها احساس مسئولیت فوق العاده ای می کنند چنان که می فرماید: «آنها پیوسته از درگاه خدا می خواهند و می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی قرار ده که مایه روشنی چشم ما گردد»

مسلما چنین افرادی آنچه در توان دارند در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راه های حق و عدالت، فروگذار نمی کنند و در آنجا که دستشان نمی رسد دست به دامن لطف پروردگار می زنند و دعا می کنند.

همچنین در آیه شش سوره التحریم خیرخواهی برای اعضای خانواده و تربیت دینی آنان را تکلیفی بایسته برعهده مومنان دانسته، روی سخن را به همه مومنان کرده و دستوراتی درباره تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها می دهد و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند نگاهدارید.»

نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی، در فضای خانه و خانواده است.

این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود.

به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تأمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنهاحاصل نمی شود، مهم تر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث

دانلود پایان نامه ارشد علوم قرآن و حدیث - بررسی روش تفسیری احسن الحدیث با فرمت ورد

اختصاصی از هایدی دانلود پایان نامه ارشد علوم قرآن و حدیث - بررسی روش تفسیری احسن الحدیث با فرمت ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه ارشد علوم قرآن و حدیث - بررسی روش تفسیری احسن الحدیث با فرمت ورد


دانلود پایان نامه  ارشد علوم قرآن و حدیث - بررسی روش تفسیری احسن الحدیث با فرمت ورد
فهرست مطالب
مقدمه

فصل اول :‌ کلیات                                                                                                       1

بخش اول

1- 1- 1 زندگی نامة مؤلف                                                                                              4

1- 1- 2 اساتید                                                                                                              5

1- 1- 3 آثار قرآن پژوهی قریشی                                                                                   5

1- 1- 4 توصیف مختصر برخی آثار                                                                                6

1 . الاخلاق و الآداب                                                                                                     6

2 . المعجم المهروس لا لفاظ الصحیفه الکاملیه                                                                    7

3 . خاندان وحی در زندگانی چهارده معصوم علیه السلام                                                    7

بخش دوم

1- 2- 1 منابع تفسیر احسن الحدیث                                                                                  8

1- 2- 1- 1 منابع تفسیری                                                                                               8

1- 2- 1- 2  منابع حدیثی و روایی                                                                                   16

1- 2- 1- 3 منابع لغوی                                                                                                 16

1- 2- 2 توصیف مختصری از تفسیر احسن الحدیث                                                           17

فصل دوم : مبانی ، روش و گرایش تفسیری احسن الحدیث

بخش اول : مبانی تفسیر

الف . تفسیر

1 . معنای لغوی تفسیر                                                                                                      19

2 . معنای اصطلاحی تفسیر                                                                                               20

3 . ضرورت تفسیر                                                                                                           21

4 . تفسیر به رأی                                                                                                             22

ب . تأویل                                                                                                      

1 . معنای لغوی و اصطلاحی تأویل                                                                                                23

2 . کاربرد و معنای تأویل                                                                                                             24

  1. آیات تاویل و نظر مفسر احسن الحدیث 24

4 . تفاوت تفسیر و تأویل                                                                                                  26

2- 1 مبانی تفسیری احسن الحدیث                                                                                   28

2- 1- 1 مجیت ظواهر قرآن                                                                                             28

2- 1- 2 بواطن قرآن                                                                                                      32

2- 1- 3 وحیانی بودن الفاظ قرآن                                                                                                 34

بخش دوم

2- 2- روش تفسیری احسن الحدیث                                                                                  35

2- 2- 1- استنادات به قرآن                                                                                             36

الف . سیاق                                                                                                                    37

ب . سیاق متشابه                                                                                                            38

2- 2- 2استناد به روایات                                                                                                 40

1 . روایات مورد استفاده در مصداق آیه                                                                             40

2 . روایات مورد استفاده در استنباط حکم فقهی آیه                                                                        41

3 . روایات مورد استفاده در تاویل آیات                                                                            41

4 . روایات مورد استفاده در تفصیل و تبیین آیه                                                                   42

2- 2- 3 قواعد ادبی- زبانی                                                                                             43

2- 2- 3- 1  لغت                                                                                                          43

2- 2- 3- 2 صرف و نحو                                                                                                            44

2- 3 گرایش تفسیری احسن الحدیث                                                                                 47

2- 3- 1 جهت گیری هدایتی- تربیتی                                                                               48

2- 3- 2 جهت گیری علمی                                                                                            51

2- 3- 3 جهت گیری اجتماعی                                                                                         53

فصل سوم : مباحث علوم قرآنی در احسن الحدیث

3-1 حروف مقطعه در قرآن                                                                                              58

3-1-1 تفسیرهای مختلف راجع به حروف مقطعه در قرآن                                                    60

3-1-2 دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع به حروف مقطعه در قرآن                         62

3- 2 اعجاز قرآن                                                                                                           65

3- 2- 1 اعجاز در لغت و اصطلاح                                                                                   65

3- 2- 2 آیات تحدی                                                                                                     65

3- 2- 3 صرفه در اعجاز قرآن                                                                                          67

3- 2- 4 وجوه اعجاز قرآن                                                                                             70

3- 2- 5 فصاحت و بلاغت                                                                                             70

3- 2- 6 اخبار از غیب                                                                                                   71

3- 2- 7 اعجاز در عدم اختلاف و هماهنگی در آیات قرآن                                                            73

3- 3 تحریف نا پذیری قرآن کریم                                                                                   74

3- 3- 1 مفهوم تحریف از دیدگاه لغویان                                                                           74

3- 3- 2 تحریف در اصطلاح                                                                                           75

3- 3- 3 تحریف دارای اقسامی است که ذیلا به آن اشاره می شود .                                      75

3- 3- 4 دلایل و شواهد تحریف ناپذیری قرآن                                                                   77

3- 3- 5 بررسی دیدگاه مفسر احسن الحدیث درباره تحریف ناپذیری قرآن در ذیل برخی آیات . 79

3- 4 محکم و متشابه                                                                                                       80

3-4-1 معنای لغوی احکام و تشابه                                                                                                81

3- 4- 2 تعریف محکم و متشابه                                                                                        81

3- 4-3 دیدگاه صاحب تفسیر احسن الحدیث راجع محکم و متشابه                                      82

3- 4- 4 بررسی تفسیر چند نمونه از متشابهات در تفسیر احسن الحدیث .                                84

3- 5 نسخ در قرآن                                                                                                          85

3- 5- 1 معنای لغوی و اصطلاحی نسخ                                                                              86

3- 5- 2 انواع نسخ                                                                                                          87

3- 5- 2- 1 نسخ تلاوت بدون حکم                                                                                 87

3- 5- 2- 2 نسخ حکم و تلاوت                                                                                      87

3- 5- 2- 3 نسخ حکم بدون تلاوت                                                                                 88

3- 5- 3 ابعاد نسخ از دیدگاه مفسر احسن الحدیث و ذکر نمونه هایی از آن                            88

3- 5- 4 برخی از آیاتی که قریشی نسخ آنها را نپذیرفته است .                                             90

3-6 جمع در قران                                                                                                           92

3-6-1 موارد استعمال واژه جمع                                                                                       92

3-6-2 ادله معتقدان به جمع آوری قرآن پس از رحلت پیامبر صلی اله علیه و آله                     93

3-6-3 ادله معتقدان به جمع آوری قرآن قبل از رحلت پیامبر صلی اله علیه و آله                                  96

3-6-4 جمع آوری قرآن توسط حضرت علی علیه السلام                                                     99

3-6-5 دیدگاه صاحب احسن الحدیث راجع به جمع قرآن                                                   100

3-6-6 جمع آوری قرآن در زمان ابوبکر به دست زید بن ثابت                                             103

3-6-7 جمع آوری در زمان خلیفه سوم عثمان                                                                    105

منابع عربی                                                                                                                     116

منابع فارسی                                                                                                                   117

چکیده انگلیسی                                                                                                              120


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه ارشد علوم قرآن و حدیث - بررسی روش تفسیری احسن الحدیث با فرمت ورد

مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

اختصاصی از هایدی مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث


مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه
:

فهرست مطالب ندارد 

 

مقدمه

تروریسم، یکی از مهمترین مسائل و مشکلات کنونی است و صدها سمینار و کنفرانس، برای شناختن و بررسی علل و ریشه های آن و روش های جلوگیری از آن،در دنیا تشکیل شده و هزاران کتاب برای پژوهش درباره آن، از دیدگاه های گوناگون  و درزمینه های مختلف، مانند جامعه شناسی، سیاسی، حقوقی، مذهبی و اخلاقی منتشر گردیده است. چنین معضلاتی همواره به صورت های مختلف در جوامع بشری وجود داشته است. در این میان مسئله ما این است که این معضل در سال های اخیر، از طرف رسانه‌ها و سیاستمداران غربی، به اسلام نسبت داده شده است. وسعت این تبلیغات به حدی است که اگر از بسیاری از مردم این کشورها پرسیده شود که اولین چیزی که در ارتباط با واژه «اسلام» به ذهن شما متبادر می شود چیست؟ پاسخ خواهند داد : «تروریسم ».

بر خلاف سایر ادیان، اسلام مرتباً در گزارش های خبری و مقالات با خشونت پیوند زده می شود. وقتی پیروان سایر ادیان دست به اعمال جنایت کارانه می زنند، هویت مذهبی آن ها مورد توجه قرار نمی گیرد و در گزارشات خبری هرگز گفته نمی شود که قتل عام آلبانی تبارهای کوزوو به دست صرب های ارتدوکس شرقی صورت می گیرد و یا قتل عام برمه ای ها، تقصیر بودایی ها است و یا نسل کشی در فلسطین کار یهودیان است مگر زمانی که خطایی از جانب مسلمانان صورت گیرد که در این صورت تأکید بر مذهب فرد خاطی است. مسیحیان بی رحم مایه بی اعتباری مسیحیت تلقی نمی شوند اما اگر مسلمانی مرتکب اعمال خشونت آمیز شود، به عنوان مصداقی از تهدید اسلام، اعلام می  شود.

این چنین برخورد دو گانه موجب تقویت تفکری خصمانه درباره اسلام است که چهره آن را زشت و مهیب جلوه داده است. در نتیجه این سوال مهم درباره دین اسلام مطرح می‌شود که آیا به راستی اسلام دین ترور است و خشونت را به پیروان خود بعنوان روش معرفی می کند؟ برای یافتن پاسخ این سؤال مهم لازم است که به متون اولیه و اصیل اسلام یعنی قرآن و آنچه که در ارتباط با سنت معصومین(ع) وجود دارد مراجعه کرد و با دید کشف حقیقت و صرف نظر از هر گونه نظرات دیگران و تبلیغات، پاسخ این سؤال را پیدا کرد و برداشت واقعی را بدون ترس و خود باختگی در برابر فرهنگ غرب معرفی نمود.

نکتۀ دیگری که در یک تحقیق علمی باید در نظر داشت، این است که واژههایی مانند ترور با معنایی که از آن در نظر عموم مردم تداعی می شود، همانند واژههای قتل و جنایت و ضرب و شتم، دارای بار منفی عاطفی است. این گونه واژه ها در نظر مردم، از مفاهیمی حکایت می کند که از اول محکوم و مردود شناخته شده اند و همگان به دنبال نفی آن ها می باشند . طبیعی است که استفاده مبهم و ابزاری از این واژهها ، با دست کاری کردن در تعاریف و شانتاژهای تبلیغاتی  مغالطه کاری، بهترین روش برای تحریک عواطف توده مردم است. زیرا توده مردم به سبب عدم ممارست با مطالب دقیق علمی و تجزیه و تحلیل مسائل و از طرفی داشتن عواطف قوی، در معرض چنین سوء استفادههایی قرار دارند. طبیعی است که از کسانی که با نقد و تحلیل مبانی علمی آشنایی دارند، انتظار میرود که مباحث علمی را به دور از عواطف و مسائل حاشیه ای بررسی کنند.

تصور برخی این است که هر آنچه در گفتمان رایج، بد و زشت خوانده می شود را باید مستند به گزاره‌های دینی نفی کرد و هر آنچه بعنوان خوب شناسانده می شود را باید مستند به آیات و سیره تایید نمود. حال آن که اسلام در این خصوص پیرو خواست دیگران نبوده و دارای دیدگاه مستقل می باشد. لذا باید در پی فهم آن و تنظیم سند سیاست ها بر اساس آن ها بود.

روش تحقیق در کتاب حاضر مبتنی بر اصول و مبانی ای است که قصد دارد نظر قرآن کریم را درباره ترور جویا شود:

اولاً – ظواهر قرآن قابل استناد و برای احکام حجت می باشند( منظور از ظواهر الفاظ قرآن، ظهور ابتدایی آن هاست. معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ بی درنگ به ذهن راه می یابد) و آیاتی از قبیل «افلا یتدبرون القرآن» [1]دستوری است برای بهره برداری از قرآن و روایات زیادی هم بر این دلالت می کند که قرآن معیار احادیث است و ائمه(ع) یاران خود ر ابه استنباط از قرآن کریم سوق داده اند. چرا که قرآن کتابی است که برای هدایت انسان ها نازل شده است و باید برای داشتن یک زندگی متعالی و سعادتمند به آن مراجعه کرد.

ثانیاً رجوع به قرآن و دریافت پیام ها و احکام آن دارای ضوابطی است و هر کسی نمی تواند آن را تفسیر کند و به استخراج احکام آن بپردازد. قرآن کلام پروردگان متعال و تجلی ذات و صفات اوست و تردیدی نیست که باید بین کتاب و مفسر آن تناسب و سنخیت باشد و فهم مقام بلند کتاب خدا با توان علمی انسان های عادی ساخته نیست و لذا فهم آن مربوط به کسانی است که با آن سنخیتی دارند و آن ها حضرات معصومین(ع) هستند.

همان طور که قرآن می فرماید: « انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون» [2]و در جای دیگر (آیه تطهیر) مطهر شدگان را اهل بیت(ع) معرفی می نماید. در روایاتی هم آمده است که تفسیر قرآن جز با روایات صحیح و بیان صریح معصومین جایز نیست. [3]در طول تاریخ ضربههای سختی بر اسلام از این جهت وارد آمده است که افرادی نا آشنا با این تصور باطل که آن ها میتوانند درباره قرآن با فهم قاصرشان اظهار نظر کنند، به استنباط از آیات مبادرت ورزیدند.

ثالثاً با در نظر گرفتن دو مقدمه فوق، مشخص می شود باید به قرآن مراجعه کرد اما نه به هر شکی بلکه قرآنی که توسط معصومین(ع) تبیین گردیده است و باید از تفسیر به رای و برداشت های سطحی و ناآگاهانه از قرآن خودداری کرد.

رابعاً برای فهم معانی قرآن کریم، منابعی به قرار زیر وجود دارد:

اول : قرآن کریم. نخستین و مهم ترین منبع تفسیر است. منبع بودن قرآن علاوه بر آن که متقضای روش عقلایی محاوره است. در آیات و روایات هم بر آن تاکید شده است و معصومین در تفسیر قرآن از قرآن استفاده کرده اند. گونه های مختلف منبع قرار گرفتن قرآن مانن : توجه به سیاق آیات، محدود شدن زمانی (نسخ)، محدود شدن غیر زمانی (تخصیص و تقیید)، فهم نکته جدید از مجموعه دو آیه، دستیابی به تبیین جامع و حل تعارض ظاهری آیات و ...

دوم: روایات معصومین : پس از قرآن، روایات مهم ترین منبع فهم قرآن به شمار می آیند چرا که قرآن پیامبر(ص) را مسئول تبیین آن برای مردم معرفی می کند: « و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» (سوره نحل / آیه 44 ) بر این اساس، مردم از بیان های ایشان در شرح یا تفسیر یا رفع اجمال یا تقیید و تخصیص و سایر موارد استفاده می کنند.

روایات از جنبه های مختلف قرآن را تبیین می نمایند. برخی از آن ها عهده دار فهم معانی واژگان هستند و برخی دیگر توضیحات بیشتری را ارائه می کنند که به فهم آیه کمک می کند. در دسته دیگری از روایات از معانی یا مصادیق برای آیات مشکل سخن به میان آمده که استفاده آن معانی از آیه، یا انطباق آیه بر آن مصادیق روشن نیست و یا از مصادیقی است که در زمان بیان آن در روایات، هنوز واقع نشده و به این جهت پوشیده است. در تحقیق حاضر در مواردی مانند تعیین مصادیق «محارب» و یا «تعدی» از روایات استفاده گردیده است.

سوم: منابع لغوی : مقصود از منابع لغوی، هر گوه منبعی است که مارا در فهم معنا و کاربرد واژگان قرآن در زمان نزول یاری می دهد . بر این اساس قرآن مجید،  روایات، فرهنگ عامه مردم در دوران نزول، همه از منابع لغوی تفسیر به شمار می آیند. این مطالب در کتاب هایی مانند مفردات الفاظ قرآن، لسان العرب، اقرب الموارد و .. گردآوری شده اند که در این تحقیق برای رسیدن به مقصود مورد استناد قرار گرفته اند.

چهارم: آراء مفسران، که برخاسته از اجتهاد و استنباط آن ها در فهم آیات قرآن است و اعتبار مطلق ندارد و نمی توان آنرا همیشه مبنای تفسیر قرار دارد اما در عین حال می توان از ادله و شواهدی که مفسران برای نظر خود ذکر کرده اند در چارچوب منابع سه گانه بالا استفاده نمود.

پنجم: عقل: مراد از عقل به عنوان منبع، نیرویی است که در هر انسانی به ودیعت نهاده شده و مجموعه اصول کلی هستی شناختی، ارزش شناختی و استلزامات بی واسطه آن ها را که بدیهی یا نزدیک به بدیهی می باشند، در اختیار انسان قرار می دهد. بدیهیات عقلی و برهانهای قطعی برگرفته از آنها از قراین متصل آیات به شمار میآیند و عقل به معنای یاد شده این قراین را در اختیار قرار میدهد. نقش عقل به این مفهوم در فهم و تفسیر قرآن در چند محور متصور است که مهمترین آن ها نقش فهم کلام است، راه هایی که عقلا برای فهم کلام از آن بهره می برند. عقل در اینجا نقش ابزاری دارد، یا به تعبیر دیگر، متمم منابع دیگر است. این نقش عقل را می توان مصداق تدبر در قرآن دانست. یعنی عقل با استفاده از لغت، آیات  و روایت ها (قراین پیوسته و ناپیوسته کلام ) به کشف مجهولات خود از آیه می پردازد و با کاوش و استدلال به فهم مراد خداوند از آیه دست می باید. با توجه به اینکه دریافت های قطعی عقل چندان زیاد نیست، عمده ترین نقش عقل را باید تحلیل داده های منابع دیگر دانست. نکته ای که بیان شد همان اجتهاد و کاوش عقلی برای فهم معارف قرآن و تفسیر آیه هاست. کاری که از دیرباز تاکنون مورد استفاده اکثر مفسران بوده است.

با جمع بندی مطالب یاد شده در این تحقیق در قالب روش اجتهادی (تجزی) تلاش شده است در چارچوب منطق دینی، آیات الهی و تفاسیر ارایه شده از سوی معصومین، دیدگاه قرآن استنتاج و معرفی گردد. برای این منظور، علاوه بر قرآن کریم، تفاسیر مرجع و روایت معصومین، مستند مورد بحث قرار گرفته اند تا برداشت ارائه شده در این چارچوب باشد.

     سیره معصومین و روایات وارد شده از آن ها بحث های گسترده ای در ارتباط با ترور دارد که درا ین تحقیق جز در موارد ضرورت مورد استناد قرار نگرفته اند و محور این تحقیق قرآن کریم است و سنت معصومین خود تحقیق جداگانه ای را می طلبد.

این کتاب در هفت فصل تدوین گردیده است که فصل اول آن به روشن شدن تعریف ترور اختصاص دارد. اساساً در حوزه علوم انسانی، با توجه به گستردگی و تشتت آراء و ارائه نظرات و تعاریف متعدد از هر پدیده، همواره مشکل اول در تحقیق ارائه تعریف است و از این رو لازم شده است که یک فصل برای تعریف ترور، اختصاص داده شود. تا در حد امکان تعاریف مختلف از افراد و شخصیت ها و تفکرات و همه جهت گیری های مذهبی و سیاسی آورده شود و با در نظر گرفتن مجموع آن ها، ذهنیت ما از ترور شکل بگیرد. چرا که بعدها این اشکال به وجود خواهد آمد که این تعریف در نظر گرفته شده، تعریف طیف خاصی است و در این صورت محل مناقشه خواهد بود. برای رفع این نقیصه سعی شده است که تعاریف متنوعی جمع آوری شود و یک قدر متیقن و مشترک بین آنها در نظر گرفته شود، اگرچه ممکن است باز هم این تعریف جامع و مانع و خالی از اشکال نباشد.

این تحقیق از یک سو با مراجعه و برداشت مستقیم از آیات قرآن سعی در روشن کردن پاسخ سوال تحقیق دارد و از سوی دیگر با استناد به شواهد و قرائنی که در حکم مبانی و روح کلی حاکم بر گفتمان قرآن هستند موضوع جزیی ترور را  مورد بررسی قرار می دهد. برهمین اساس در  فصل دوم مبانی سیاست قرآنی ترسیم گردیده است و با مبانی سیاست رایج مقایسه شده تا روشن شود که مبنای مورد نظر قرآن با تروریسم سازگار است یا نه؟

مرحله بعد، فهم رویکرد کلی ابعاد اسلام نسبت به خشونت است. این موضوع نه فقط از جهت بررسی «خشونت سیاسی» بلکه رویکرد اسلام به خشونت در همه ابعاد آن است و ادبیات و لحن قرآن کریم و سیاق آیات را از این جنبه بررسی می کند.

پس از ترسیم این دو مبحث کلی در ابتدای مباحث، در فصل چهارم، به سراغ متن قرآن کریم می رویم تا بتوان مفهوم مورد نظر را با ادبیات و الفاظ قرآنی فهم کرد. برای رسیدن به این مقصود، باید الفاظ مورد نظر و معانی آن ها را شناخت و با استفاده از علم لغت، بتوان ریشه و موارد کاربرد و مشتقات این کلمه را دریافت که پس از بررسی کامل معجم الفاظ قرآن کریم و تأمل در همه واژه های آن، 17 واژه که به نوعی با عناصر زور، ایجاد وحشت، مبارزه، تجاوز، دشمنی و خونریزی و ارعاب، نزدیک هستند و احتمال دارد که با ایده ترور نسبت پیدا کنند؛ انتخاب و مورد تجزیه و تحلیل لغوی قرار گرفته اند. اگرچه برخی از این واژه ها به ظاهر با بحث ما ارتباط مستقیم پیدا نمی کنند، اما از آنجا که مستشرقان و تحلیل گران معمولا با استناد ناقص به این آیات و واژگان نسبت به تایید کامل ترور از ناحیه اسلام، حکم صادر کرده اند لازم می آید تا همه آن ها بررسی و عدم صحت این ادعاها روشن گردد.

در فصل پنجم، پس از بررسی و تجزیه و تحلیل، میزان ارتباط هر یک از این واژه ها با بحث ما یعنی ترور، مورد شناسایی قرار خواهد گرفت؛ تا در پایان این فصل واژه های مربوط به بحث جدا شده و آیاتی که این واژه ها در آن ها به کار رفته است مورد بررسی قرار گیرد. شیوه ما برای فهم رویکرد قرآن به ترور، در دو مرحله پیگیری می شود. اول اینکه مشخص شود هر یک از این واژه های انتخاب شده که ارتباط مفهومی با ترور دارند، در ادبیات قرآن کریم، دارای بار ارزشی مثبت هستند یا منفی؟ فهم این موضوع مشخص خواهد کرد که رویکرد کلی قرآن به ترور مثبت است یا منفی. و در گام دوم، آیات مربوط با ترور را باید تلحیل کرد تا به یک جمع بندی نهایی در این باره رسید.

در فصول ششم و هفتم هم به دو مورد از مسائل مهم روز اشاره شده است. مورد اول وجود گروههای مسلمانی است که با اعمال خشونت و ترور بهانه ارائه چهره موهن را از اسلام فراهم کردهاند و در این فصل ریشهها و نوع برداشت آنها از اسلام بررسی شده است و فصل هفتم هم به عملیاتهای انتحاری اختصاص دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول: بررسی مفهومی

کلیات

«ترور» (Terror) و «تروریسم» (Terrorism) از واژه هایی است که از فرهنگ  و ادبیات غرب وارد مجموعه واژگان زبان فارسی شده است. از آنجا که خاستگاه این واژه غرب است و در آنجا دارای بستر تاریخی خاص و ابعاد مختلف است، تا زمانی که ریشه ها و جنبه های آن روشن نشود و موضوع شناسایی دقیقی از آن صورت نپذیرد، نمی توان وارد بحث اصلی شد..

درباره تروریسم و مشتقات آن، مباحث و تعاریف متعددی ذکر شده است. صرف نظر از بررسی دیدگاه حقوق دانان و قانونگذاران درباره این واژه، می توان در فرهنگ های لغت، ادبی و یا سیاسی و همچنین در کلام سیاستمداران و صاحب نظران نیز، تعاریف چندی را بدست آورد .

در فرهنگ انگلیسی فارسی آمده است که ترور به معنی «ترس شدید و وحشت» و تروریسم یعنی «عقیده به لزوم آدم کشی و قتل تفس و تهدید و ایجاد وحشت در میان مردم» است[4] البته این احساس ترس و هراس از هر چیزی ممکن است ناشی شود اما آنچه در این زمینه مورد نظر می باشد، خشونت های سیستماتیک است که گروهی از افراد را همواره در حالت رعب و وحشت نگه داشته است.

در فرهنگ دهخدا آمده است که «ترور مأخوذ از فرانسه و به معنی قتل سیاسی به وسیله اسلحه است و در فارسی متداول شده است. این کلمه در فرانسه به معنی وحشت و خوف آمده است و تروریست به شخصی اطلاق می شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی بشود. تروریسم در زبان فارسی به اصلی گفته می شود که در آن از قتل های سیاسی و ترور دفاع گردد»[5]. در برخی از فرهنگ های فارسی تروریسم، روش کسانی معرفی شده است که «آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به اهداف خود، لازم دانسته اند»[6]. در مورد رابطه میان دو واژه ترور و تروریسم هم نظراتی مطرح شده است، اما ظاهرا تفاوتی میان آن ها نیست مگر به جهت این که تروریسم حالت سازماندهی شده مکتب شده و روش مند شده همان ترور است.  

 

  1. سیر تاریخی

شاید شکل گیری مفهوم ترور هم زمان با تشکیل حکومت و دولت در تاریخ باشد، منتها شکل آن در مسیر تاریخ تغییر پیدا کرده است. در شکل سنتی انگیزه ترور بیشتر فردی بوده است؛ یعنی فرد به منظور ارضای نیاز و برای دست یابی به مقاصدش دست به ترور می زند. از زمان شکل گیری دولت ملت ها دراروپا یعنی از عصر رنسانس و از قرن شانزدهم به بعد، ترور تا حد زیادی در مجموعه واژگان سیاسی شکل گرفت و از حالت فردی خارج شد و شکل گروهی به خود گرفت.

این شکل گروهی باعث شد که ترور به عنوان یک ایدئولوژی و جهان بینی مطرح شود  و افراد و گروه ها برای رسیدن به مقاصد سیاسی اقدام به ترور کنند. این معانی در انقلاب کبیر فرانسه با تأسیس اولین کمیته ملی در 6 آوریل 1794 مفهوم عمیق تری یافت. در طی سال هایی که مشهور به دوران وحشت فرانسه است، گروه گروه مردم را به اتهام ضد انقلاب بودن با گیوتین گردن زدند و هواداران هر جمعیت سیاسی از قتل و غارت و آتش زدن و خونریزی ابایی نداشتند. لذا این دوره را تاریخ فرانسه و اروپا به عنوان «دوره وحشت و ترور» ثبت کرده است. زیرا مردم در وحشتی عظیم و پایان ناپذیر زندگی می کردند.[7] در قرن گذشته، جهان شاهد مرحله دیگری از شکل گیری تروریسم بود که از آن به «تروریسم دولتی» یاد می شود. در تروریسم دولتی، دولت ها هدایت ترور را بر عهده می گیرند و برای انجام آن سازمان هایی در نظر گرفته و هزینه های آن را تأمین می کنند و به افراد تعلیمات نظامی می دهند و آن ها را در درون جامعه و بیرون جامعه هدایت می کنند. شکل دیگری از تروریسم دولتی که امروز بسیار رایج است، این است که یک دولت با استفاده از قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و قضایی رعب و وحشت ایجاد نماید تا از این طریق بر کشورها یا سازمان های مورد نظر فشار وارد سازد تا آن ها را بر انجام دادن یا جلوگیری از عملی وادار سازد.

حملات تروریستی به برج های تجارت جهانی آمریکا و ساختمان پنتاگون که با استفاده از آخرین فن آوری های روز در آغاز هزاره سوم به وقوع پیوست. آخرین مرحله از شکل گیری تروریسم یعنی «تروریسم بین المللی» را به نمایش گذاشت. این مفهوم از تروریسم  شکل گسترده تری از فعالیت سازمان هایی است که در مقیاس جهانی و به تبع حرکت سریع و رو به رشد مقوله «جهانی سازی» شکل گرفته است. [8]

قبل از حادثه 11 سپتامبر، ترور و تروریسم اعم از تروریسم دولتی، به روش حکومت هایی اطلاق می شد که از راه ایجاد ترس و وحشت و حذف فیزیکی مخالفات خود می خواهند به اهداف سیاسی شان که همان بقا و دوام حکومت است- برسند، یا تروریسم غیر دولتی که شامل افراد، سازمان ها، احزاب یا گروههای چریکی و شبه نظامی هستندکه از راه ایجاد ترس و وحشت و حذف فیزیکی افراد، برای نفی مشروعیت نظام حاکم تلاش می کنند، این مفاهیم در بعد ملی و منطقه ای مورد استفاده قرار می گرفت، ولی امروزه به ویژه بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001، تروریسم به عنوان یک عملکرد و شگرد خشونت آمیز سیاسی در رابطه بین المللی محسوب می شود.

در دنیای امروز به واسطه اینکه در مورد تعریف تروریسم، اجماع نظر وجود ندارد؛ لذا اطلاق عنوان تروریسم به گروهی خاص محل مناقشه قرار می گیرد[9]. به علاوه مصادیق تروریسم نیز مناقشه برانگیز شده است. به طوری که برخی از گروه ها و افراد، زمانی به عنوان تروریسم و زمانی دیگر به عنوان جنبش آزادی خواه شناخته می شوند، یا بالعکس. نمونه بارز آنرا می توان در رفتار کاخ سفید در قبال «مجاهدین افغانی» دید. تا زما ین که آن ها علیه ارتش سرخ شوروی می جنگیدند، به مثابه مبارزان راه آزادی قلمداد می شدند، ولی وقتی علیه منافع آمریکا اقدام کردند به عنوان گروه های تروریستی تحت تعقیب و مورد هدف قرار گرفتند. مثال بارز دیگر قضاوت های متضادی است که از سوی جوامع اسلامی و غربی در خصوص عملکرد فلسطینیان و صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی ارائه می شود. [10]

  1. مفهوم سیاسی

گروه های سیاسی غالباً با رفتاری وحشت زا در پی متوجه ساختن افکار عمومی به خود و اعلام نظریات و خواسته هایشان به دولت ها هستند. از این رو پدیده های تروریستی در دل خود، پیام های سیاسی در بر دارند.

جامعه شناسان و متخصصان علوم سیاسی نیز درباره تبیین مفهوم تروریسم و ترور، تلاش های فراوانی نموده اند. با این حال تروریسم به عنوان یک پدیده در عالم سیاست، هنوز تعریف شخص و مورد اجماعی ندارد و هر کس بر اساس دیدگاه و منافع خود آنرا تعریف می کند.

«الکس اشمیت» در اثر خود به نام «راهنمای تحقیق درباره مفاهیم، نظریه ها، ا طلاعات پایه و تألیفات پایه در باب تروریسم سیاسی» به کمک گروه های تحقیقاتی، بیش از یکصد تعریف را درباره تروریسم مطرح کرده است. برخی از نویسندگان این تعریف را نتیجه بررسی های گسترده وی در این زمینه می دانند: « تروریسم شیوه اقدامات تکراری به منظوری ایجاد دلهره و رعب و وحشت است که به دلایل سلیقه ورزی جنایی یا سیاسی، توسط گروه های مختلف به کار گرفته می شود».[11] علاوه بر این، در فرهنگ های علوم سیاسی نیز تعاریف متعدد ذیل درباره تروریسم آمده است:

2-1. تروریسم به رفتار و ااعمال فرد و یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور می خواهند به اهداف سیاسی خود برسند. همچنین کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که از آن به تروریسم دولتی یاد می شود.[12]

2-2. امروزه این کلمه در اصطلاح سیاسی به معنای هر نوع اقدامی جهت پیشبرد اهداف با توسل به ایجاد وحشت به کار می رود. تروریسم یعنی عقیده به لزوم آدم کشی و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم برای نیل به هدف های سیاسی یا برانداختن حکومت ها. این عقیده معمولا ً از ابزارهای اصلی فاشیسم و ماکیاولیسم و مکاتب مشابه می باشد. [13]

2-3. ترور در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن انسان ها اطلاق می شود و نیز اعمال گروه های مبارزی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می زنند، ترور نامیده می شود. از این رو ترور، روش حکومت هایی است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهای غیر قانونی از راه پلیس مخفی، مخالفان را سرکوب می کنند.[14]

2-4. تروریسم فعالیت های عاملان دولتی و غیر دولتی است که برای دست یابی به اهداف سیاسی از روش ها و وسایل خشونت آمیز استفاده می کنند. شیوه های بکار برده شده از طرف تروریست ها عبارت از هواپیما ربایی، گروگان گیری، خرابکاری، بمب گذاری،آدم ربایی و آدم کشی می باشد. سازمان های تروریستی نوعاً سعی می کنند که از دولت ها نیز برای رسیدن به اهداف خود، از اشکال گوناگون تروریسم مانند اعدام های وسیع و بازداشت های گسترده استفاده می کنند.[15]

2-5. ترور در اصطلاح خاص، به حالت وحشت فوق العاده ای اطلاق می شود که ناشی از دست زدن به خشونت و قتل و خون ریزی از سوی یک گروه، حزب و یا دولت به منظور نیل به هدف های سیاسی، کسب یا حفظ قدرت می باشد. ترور شخصیت و یا ترور روانی به معنای ترساندن افراد از طریق هدف قراردادن روحیه، حس شهامت و اعتماد آن می باشد رژیم ترور نیز به رژیمی می گویند که از طریق ایجاد وحشت، تهدید، حبس و کشتار مخالفان خود حکومت می کند.[16]

2-6. حکومت های تروریستی به رژیم هایی اطلاق می شود که با شیوه های فاشیستی و از طریق ایجاد رعب و وحشت و کشتار بی رحمانه مخالفان خود حکومت می کنند. ترور در اصطلاح عام بیشتر به قتل های سیاسی گفته می شود که البته به معنی واقعی این کلمه نیست ولی کاملاً رواج یافته می باشد. تروریسم بین المللی نیز اصطلاحی است که به منظور تأمین مقاصد سیاسی در سطح بین المللی به کار می رود.[17]

2-7. واژه تروریسم به معنی استفاده از خشونت به این منظور که نه تنها افراد مورد نظر را هدف قرار می دهد، بلکه بتواند بر شیوه رفتاری و عملکردی گروه ها، واحدها، سازمان ها و احزاب دیگرا ز طریق ایجاد رعب و هراس از مرگ و آدم کشی و جلب توجه تأثیر بگذارد. تروریست ها با استفاده از این نوع شیوه های خشونتی در صددند که بتوانند بر روابط و چگونگی قدرت اولیای امور، به ویژه اعضای دولت، تأثیر بیشتری بگذارند. همچنین رابطه همکاری های بین گروه های متفاوت و گوناگون اجتماعی به ویژه رابطه گروه های دولتی را بیشتر تحت تأثیر خود قرار دهند.

تروریسم به عنوان عملکرد سیاسی، وابستگی نظری و ایدئولوژیک خاصی ندارد. به عبارت دیگر، گروه های چریکی و شبه نظامی، احزاب انقلابی اعم از دست چپی و راستی، مذهبی و غیر مذهبی، حکومت های توتالیتر و نیمه دموکراتیک و لیبرالیستی و دیگر نهادهای دولتی و غیر دولتی برای رسدین به اهداف سیاسی اجتماعی و مذهبی خود، از تروریسم در مفهوم نفی فیزیکی یا نفی و از بین بردن اندیشه و تفکر ویژه ای استفاده می کنند. افراد، سازمان ها و گروه های چریکی و شبه نظامی نیز قادر به انجام این کارهستند.[18]

2-8. نوام چامسکی معتقد است: «تروریسم کاربرد ابزار زورگویانه برای هدف قراردادن مردم غیر نظامی در تلاش برای دست یابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا غیره است». وزارت دفاع آمریکا کاربرد یا تهدید به کاربرد غیرقانونی زور یا خشونت توسط یک سازمانی انقلابی، ضد اشخاص یا اموال و به قصد مجبور ساختن یا ارعاب حکومت ها یا جوامع که غالباً با اهداف سیاسی و ایدئولوژیک همراه باشد را تروریسم دانسته است.

2-9. جک استرا، وزیر امور خارجه وقت دولت انگلیس، در مصاحبه مطبوعاتی خود در تهران، در پاسخ به سؤالی تروریسم را این گونه تعریف می کند: «بر طبق تعریف پارلمان ما تروریسم، هر گونه تعقیب اهداف سیاسی از طریق خشونت است». [19]

وجه مشترک تمام این تعریف ها استفاده از زور و خشونت به منظور رسیدن به اهداف سیاسی است.

  1. رویکرد اجتماعی

آلن بیرو در فرهنگ علوم اجتماعی، تروریسم را این گونه تعریف کرده است:

«تروریسم اعمال ترور به صورتی منظم و سازمان یافته را می رساند  و ترور به معنای حالت و یا احساس ترس دسته جمعی است که خشونت و کشتار بی حساب، موجد آن است. تروریسم نه فقط با استفاده از وسایلی که می تواند زندگی و امنیت افراد را مورد سوء قصد قرار دهد صورت می یابد، بلکه از طریق تخریب خشونت آمیز خدمات عمومی و یا تجهیزات زیربنایی متعلق به یک جمع نیز اعمال می شود». [20]

از دیدگاه جامعه شناسی وقتی در جوامع، وجدان عمومی خدشه دار و در پی آن سطح اطاعت پذیری مردم از تعهدات اخلاقی و تعهدات دینی و مناسبات انسانی کاسته می شود، افراد به روش های خشونت آمیز گرایش پیدا می کنند. معمولاً به جوامعی که از وضع سنتی، به موضع مدرن گذار می کنند، دچار بحرانی ترین حالت تروریسم و شورش های اجتماعی مخصوصاً در میان گروه های جوان می شوند.

 

  1. رویکرد حقوقی

مهم ترین مشکل جامعه بین الملل، از منظر حقوقی، عدم اجماع بر تعریف تروریسم است. این مشکل از آنجا ناشی می شود که در تعاریف ارائه شده مرز میان تروریسم و مبارزات مردم جهان برای گرفتاری حکومتهای مستبد و نامشروع و بیرون راندن متجاوزان از سرزمین های اشغال شده مشخص نشده است. حتی در مواردی که جامعه جهانی، عزم خود را بر ارائه تعریف جامعی از تروریسم و به رسمیت شناختن گونه هایی خاص از مقاومت مسلحانه در برابر دشمن اشغالگر اعلام نموده با مخالفت قدرت های جهانی روبرو شده است.

نخستین کنوانسیون بین المللی درباره تروریسم در سال 1937 یعنی قبل از جنگ جهانی دوم به امضاء رسید. کنوانسیون مبارزه با تروریسم، تعریفی از تروریسم ارائه می کند که می توان آنرا به عنوان اولین تعریف از تروریسم در حقوق بین الملل ارزیابی کرد. بر اساس این کنوانسیون، تروریسم«اقدامات جنایی علیه یک دولت با هدف ایجاد رعب و وحشت در شخصیت های خاص، گروهی از اشخاص یا عموم مردم است». این کنوانسیون گرچه هیچ گاه جنبه عملی به خود نگرفت، لکن پایه گذار مفاهیمی در قلمرو و تروریسم شد که تاکنون در حقوق بین الملل جزایی حفظ شده است.

همچنین کنوانسیون تعریف جرایم بین المللی در ماده 24 ، تروریسم را چنین تعریف کرده است: «تروریسم روا دانستن اقداماتی است که دارای یک ماهیت برای ایجاد وحشت در اذهان عامه و گروه های انسانی است». [21]

سازمان ملل در قطعنامه 3034 در تاریخ دوم نوامبر 1972 تحقیق و بررسی پیرامون تروریسم را ضروری دانست و در پی تصویب این قطعنامه سه کمیته ایجاد شد: 1- کمیته تعریف تروریسم، 2- کمیته موجبات تروریسم، 3- کمیته طرح تدابیری برای جلوگیری از تروریسم. نتیجه این شد که کار کمیته ها به علت اختلاف نظر کشورها به نتیجه مورد نظر نرسید. در سال 1984 مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ای تروریسم را این گونه تعریف کرده است: «فعالیت محرمانه و خشونت آمیزی که گروه های سازمان یافته برای ایجاد رعب و وحشت انجام می دهند تا به این ترتیب نیل به اهداف سیاسی را میسر سازند». بعد از حادثه 11 سپتامبر در آمریکا و به وجود آمدن اجماع جهانی در مبارزه با تروریسم، تلاش در جهت ارائه تعریفی جامع از تروریسم افزایش یافت و تعاریف متعددی از آن ارائه گردید.

علاوه بر آنچه گذشت تعاریف دیگری نیز ارائه شده است مانند: «کشتن ناگهانی و غافل گیرانه، خشونت با هدف انهدام و ویرانی». [22]

پس از بررسی تعاریف گذشته باید گفت که همه تعریف های یاد شده به لحاظ منطقی، جامع و مانع نیستند و اگر تروریسم را به صورت زیر تعریف کنیم می توانیم اصول همه تعاریف را به نحوی جمع کنیم:

«تروریسم عبارت است از توسل به زور و اقدامات خشونت آمیز همراه با ارعاب و ناامنی با انگیزه ها و اهداف سیاسی یا غیر سیاسی که به طور پراکنده و مخفیانه انجام می پذیرد به گونه ای که عنوان دفاع مشروع بر آن قابل صدق نباشد».

اگر تعریف بالا را با اصطلاحات منطقی تجزیه و تحلیل کنیم می توان گفت که: « توسل به زور و اقدامات خشونت آمیز» به منزله جنس این تعریف است. زیرا بر ترور و هم بر دفاع مشروع و هم بر جنگ های تجاوزکارانه قابل صدق است و بقیه جمله ها در ادامه، به منزله فصول تعریف است و وجوه تمایز تروریسم از مصادیق دیگر توسل به زور را بیان می کند. با جمله «به طور پراکنده و مخفیانه» جنگ های رسمی از تحت تعریف خارج می شود، زیرا جنگ ها به طور منظم و آشکار انجام م یگیرد و با جمله «عنوان دفاع مشروع بر آن قابل صدق نباشد» دفاع مشروع از تحت تعریف خارج می گردد.[23]

 

  1. معادل واژه تروریسم در فرهنگ و حقوق اسلامی

ارائه معادلی برای ترور و تروریسم از فرهنگ و حقوق اسلامی نیز در زمره دغدغه صاحب نظران اسلامی بوده است. بررسی تلاش های انجام شده در این زمینه نشان می دهد که تاکنون برای کلمه ترور، سه معادل ارائه شده است:

5-1. «فتک» این واژه در زمره اصطلاحاتی است که در روایات و فرهنگ های ادبیات عرب، در معنایی نزدیک به ترور آمده است. در لسان العرب «الفتک» به معنای شخصی آمده است که فردی را بی خبر و از سوی غفلت بکشد و نیز به معنای شخصی است که از غفلت فرد دیگر استفاده می کند و او را می کشد. [24]بنابراین می توان ترور را مترادف لغوی کلمه فتک در ادبیات عرب دانست. [25]

علاوه براین در روایات نقل شده از معصومین نیز گاهی تعبیر فتک به کار رفته و پیشوایان دینی از انجام آن منع نموده اند: «الایمان قید الفتک» [26]یعنی ایمان فتک را تقیید و منع می کند.

5-2.«اغتیال» نیز در زمره اصطلاحاتی است که در ادبیات عرب دارای مفهومی نزدیک به ترور می باشد. اغتیال به معنای پنهانی و به شکلی که مقتول با خبر نشود کسی را از پای درآوردن آمده است. در برخی از فرهگ های ادبیات عرب واژه «الغیله» به معنای فریب دادن و به ناگاه کشتن آمده است».[27] از این رو «قتله غیله» به این معناست که فردی دیگری را فریب دهد و سپس او را به قتل برساند.[28] بنابراین اغتیال در معانی نزدیک «به هلاک کردن، به ناگاه کشتن، با خدعه کشتن، در پنهانی کشتن و فریب دادن» است.

5-3. «ارهاب» نیز در ادبیات عرب بمعنای ترساندن و دچار هراس کردن است. به همین دلیل  «الحکم الارهابی» به معنای نوعی از حکومت است که برای بر پا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل می شود.[29]

«ارهاب دولی» نیز به معنای تروریسم دولتی و «ارهابی» به معنای تروریست و «شبکه ارهاب» به باند ترور ترجمه شده است. [30]

بنابراین ارهاب در معنای کلی آن به مفهوم ترساندن، ایجاد ترس و وحشت، تهدید نمودن، هشدار مسلحانه، خشونت و ارعاب می باشد. این معانی، نزدیکی مفهومی بسیاری با اصطلاح ترور را دارا می باشند.

 

جمع بندی

در یک جمع بندی کلان می توان از بررسی مجموع دیدگاه های سیاسی، اجتماعی و حقوقی ارائه شده، ویژگی های اصلی ترور را به شرح زیر برشمرد:

اول : اینکه خشونت یک وسیله و روش است و اگر قانونی و مجاز نباشد ترور محسوب خواهد شد. ترور مشی کسانی است که معتقدند. برای پیشبرد اهداف می توان از خشونت های غیر قانونی استفاده کرد. از این رو تروریسم وابستگی نظری و ایدئولوژیکی خاصی ندارد و هر ایدئولوژیی برای پیشبرد اهداف خود می تواند از آن استفاده کند و لذا تروریسم متعلق به ایدئولوژی و مکتب خاصی نیست. اینکه برخی سعی می کنند یک مکتب و ایدئولوژی را به آن منتسب کنند تنها از این جهت توجیه پذیر است که آن مکتب ترور را به پیروان خود در پیشبرد اهداف توصیه کند.

دوم: در مکتب ماکیاولیسم که هدف وسیله را توجیه می کند و در دنیای سیاست برای رسیدن به هدف که همان کسب قدرت و حفظ آن است می توان از هر وسیله مشروع و نامشروعی بهره گرفت، حتی استفاده از کشتن افراد بی گناه و ایجاد وحشت و تخریب و خرابکاری و بمب گذاری. زمینه ترور و هر روش غیر اخلاقی دیگر فراهم می شود.

سوم: ترور مفهومی وسیع تر از تروریسم سیاسی دارد، اما آنچه در دنیای امروز اهمیت پیدا کرده است، تروریسم با اهداف سیاسی است که حساسیت برانگیز شده است.

چهارم: بررسی مفهوم تروریسم در طول زمان، نشان می دهد که ماهیت تروریسم به تدریج متحول شده است لذا با توجه به گسترش مفهومی تروریسم اگر در گذشته بتوان مصداقی برای آن پیدا کرد، بسیار محدودتر و ابتدایی تر بوده است.

پنجم: ترور مسلماً یک فعل ضد اخلاقی است چرا که مطابق فطرت همه انسان ها مذموم  و ناپسند است و در تعاریفی که آورده شد این مدعا قابل مشاهده است.

پس از مشخص شدن منظور ما از ترور، باید بررسی کنیم که اسلام به عنوان یک مکتب چه موضعی نسبت به مقوله تروریسم دارد؟ آیا استفاده از این روش را مجاز می شمرد و یا از آن نهی می کند؟ برای پی بردن به این مسئله باید ابتدا با مبانی و ادبیات قرآن آشنا شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

مبانی سیاست قرآنی و سیاست مدرن

کلیات

جهت کلی و روح حاکم بر یک مکتب بیانگر آن است که موضع آن مکتب نسبت به موضوعات جزیی چیست؟ به عنوان مثال اگر یک مکتب معتقد به برقراری عدالت اجتماعی باشد نباید قوانین آن منجر به تضعیف طبقات پایین شود و یا اینکه نسبت به روند ظالمانه حاکم بر اجتماع بی تفاوت باشد.

سیاستی که اسلام معرفی می کند اقتضائاتی دارد و با شناخت ضوابط حاکم بر این سیاست و مقایسه آن  با سیاست به مفهوم رایج که ریشه در تمدن مدرن دارد می توان دریافت که بر اساس چنین مبانی و اصولی، اسلام چه موضعی نسبت به ترور می تواند داشته باشد. و آیا چنین شیوه هایی مورد تایید اسلام هستند یا نه؟

 

 

  1. مبانی سیاست اسلامی

    1-1. غایت و اهدا ف دولتی اسلامی

در نظریات مربوط به دولت، هر دولتی یک غایت اصلی برای خود تعریف می کند و برای رسیدن به آن تلاش می کند و مسائل دیگر همگی در راستای این غایت نهایی جهت پیدا می کنند به عنوان مثال  غایت دولت افلاطون پرورش فضیلتها و غایت دولت هابز برقراری امنیت است. منظور از اهداف سیاسی دین، هدف های از پیش تعیین شده است که پیامبران بر اساس وحی الهی برای رسیدن به آن اهداف تمامی توان خویش را به کار گرفتند. این اهداف مبین اندیشه های ادیان بزرگ و مطرح در تاریخ است. قرآن کریم نیز در مواضع عدیده ای غایت سیاست مورد نظرش را تبیین می فرماید:

1-1-1. عدالت اجتماعی : «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزل معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس».[31]  «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب آسمانی و میزان (سنجش حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. و آهن را نازل کردیم که در آن نیرویی شدید و منافعی برای مردم است.»

خداوند پیامبران را برای این برانگیخته تا نظام  عدالت اجتماعی را بر پا کنند ولی چون در یک جامعه انسانی هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادی سر به طغیان بر می دارند و مانع اجرای قسط و عدل خواهند بود. بنابراین اجرای عدالت اجتماعی هنگامی می تواند موثر واقع شود که از ضمانت اجرایی- آهن و نیروی شدید آن برخوردار باشد.[32] به منظور از حدید، قوت حاکم است که از تعدی کردن برخی مردم جلوگیری می کند.

1-1-2. اقامه دستورات دینی:

«الذین ان مکنا هم ف

دانلود با لینک مستقیم


مقاله ترور در اسلام از دیدگاه قرآن و حدیث

دانلود پایان نامه تاثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی

اختصاصی از هایدی دانلود پایان نامه تاثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

(استادان ودانشجویان عزیز متن کامل پایان نامه ها را می توانید در آخر هر صفحه ی پایان نامه مورد نطر دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این
صفحه ها درج شده است(به طور نمونه)

 

فهرست مطالب

پیشگفتار……………………………………………………………………………………………………………………………..ا-ب

مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………..ب-ج

چکیده…………………………………………………………………………………………………………………………………ج-د

فصل اول: کلیات تحقیق

  • مقدمه …………………………………………………………………………………………………………1
  • بیان مسئله……………………………………………………………………………………………………2
  • اهداف تحقیق………………………………………………………………………………………………..2
  • اهمیت تحقیق……………………………………………………………………………………………….2
  • سئوالات تحقیق…………………………………………………………………………………………3-2
  • فرضیه ها…………………………………………………………………………………………………….3
  • کلید واژه ها……………………………………………………………………………………………..4-3

فصل دوم: پیشینه تحقیق

2-1 مقدمه……………………………………………………………………………………………………5

2-2 تاریخچه موضوع…………………………………………………………………………………. 7-6

2-3 پیشینه نظری…………………………………………………………………………………..8-7

2-4 پیشینه عملی(نقد کتاب)………………………………………………………………………………………………9

2-5 ضرورت تحقیق……………………………………………………………………………………………………………….9

فصل سوم: روش تحقیق

3-1 مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………10

3-2 روش های مورد استفاده در تحقیق…………………………………………………………………………..11

3-3 فنون گردآوری اطلاعات و توضیح آن ها…………………………………………………………………..12

3-4 جمع آوری داده ها…………………………………………………………………………………………………….12

3-5 تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………………………………………………………………..13

فصل چهارم: یافته های تحقیق

4-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………….14

4-2 قرآن کتاب آسمانی ما……………………………………………………………………………………………….15

4-3 تعریف ادبیات……………………………………………………………………………………………………………. 15

فرضیه 1: ادبیات فارسی از کلام قرآن بهره های فراوانی گرفته است…………………………….17-16

4-4 تاثیرات دین اسلام در عرصه ی ادبیات………………………………………………………………19-17

5-4 صبر و شکیبایی قرآن در نظم شاعران………………………………………………………………..20-19

6-4 حدیث چیست………………………………………………………………………………………………………21-10

4- 6-1-حدیث محبت در ادب فارسی………………………………………………………………………..25-21

فرضیه 2: برخی از شعرای متقدم در آیات و احادیث در شعر خود بهره گرفته اند…………. 35-27

فرضیه 3: میزان استفاده حافظ از احادیث و قرآن در اشعارش زیاد بوده است…………..42-36

فرضیه 4: مولوی داستان یوسف را در اشعار خود بررسی کرده است………………………..59-43

فرضیه 5: سنایی در اشعار خود به تصویر پردازی قرآنی پرداخته است…………………….66-60

فرضیه 6: شهریار دراشعار خود از نهچ البلاغه بهره برده است………………………………….98-67

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5- 1مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………….128

5-2 بحث و نتیجه گیری………………………………………………………………………………………. 130-129

5-3 مشکلات تحقیق………………………………………………………………………………………………………130

5-4- پیشنهادات تحقیق…………………………………………………………………………………………………131

فهرست منابع و مآخذ……………………………………………………………………………133-132

پیوست

فهرست جداول…………………………………………………………………………..127-99

جدول 1-4- توزیع فراوانی افراد شرکت کننده در تحقیق بر حسب سن

جدول 2-4- شاخص های تمایل مرکزی و شاخص های پراکندگی سن افراد شرکت کننده در تحقیق

جدول 3-4- توزیع فراوانی سن افراد شرکت کننده در تحقیق به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 4-4- توزیع فراوانی افراد شرکت کننده در تحقیق بر حسب پایه تحصیلی

جدول 5-4- توزیع فراوانی شغل پدر افراد شرکت کننده در تحقیق

جدول 6-4- توزیع فراوانی شغل پدر افراد شرکت کننده در تحقیق به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 7-4- توزیع فراوانی تحصیلات پدر افراد شرکت کننده در تحقیق

جدول 8-4- توزیع فراوانی تحصیلات پدر افراد شرکت کننده در تحقیق به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 9-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر قرآن در ادب پارسی

جدول 10-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر قرآن در ادب پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 11-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر حدیث در ادب پارسی

جدول 12-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر حدیث در ادب پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 13-4- توزیع فراوانی علاقه افراد شرکت کننده در تحقیق نسبت به شعرهای استفاده کننده از قران و احادیث

جدول 14-4- توزیع فراوانی علاقه افراد شرکت کننده در تحقیق نسبت به شعرهای استفاده کننده از قران و احادیث به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 15-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد ماندگاری اشعار شعرای پارسی استفاده کننده از قرآن و حدیث

جدول 16-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد ماندگاری اشعار شعرای پارسی استفاده کننده از قرآن و حدیث به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 17-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات پارسی

جدول 18-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 19-4- توزیع فراوانی دیدگاه افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در فراگیر شدن ادبیات پارسی در سطح جهان

جدول 20-4- توزیع فراوانی دیدگاه افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در فراگیر شدن ادبیات پارسی در سطح جهان به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 21-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده با شعرای استفاده کننده از قرآن و حدیث در اشعار خود

جدول22-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده با شعرای استفاده کننده از قرآن و حدیث در اشعار خود به تفکیک پایه تحصیلی

جدول23-4- توزیع فراوانی موافق بودن افراد شرکت کننده در مورد تاثیر استفاده از قرآن و حدیث در کسب عبرت برای سایرین

جدول 24-4- توزیع فراوانی موافق بودن افراد شرکت کننده در مورد تاثیر استفاده از قرآن و حدیث در کسب عبرت برای سایرین به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 25-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد نقش قرآن و حدیث استفاده شده در ادبیات پارسی در زندگی بشری

جدول 26-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد نقش قرآن و حدیث استفاده شده در ادبیات پارسی در زندگی بشری به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 27-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد اشعار استفاده کننده از قرآن و حدیث استفاده شده از طریق رسانه ها

جدول 28-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد اشعار استفاده کننده از قرآن و حدیث استفاده شده از طریق رسانه ها به تفکیک پایه تحصیلی

جدول 29-4- تجزیه و تحلیل آماری بین پاسخ های داده شده توسط دو گروه شرکت کننده در تحقیق ( پایه تحصیلی پیش دانشگاهی ، پایه تحصیلی سوم دبیرستان )

 

فهرست منحنی ها………………………………………………………………..126-100

منحنی 1-4- درصد فراوانی سن افراد شرکت کننده در تحقیق

منحنی 2-4- توزیع فراوانی سن افراد شرکت کننده در تحقیق بر حسب پایه تحصیلی

منحنی 3-4- درصد فراوانی پایه تحصیلی افراد شرکت کننده در تحقیق

منحنی 4-4- درصد فراوانی شغل پدر افراد شرکت کننده در تحقیق

منحنی 5-4- توزیع فراوانی شغل پدر افراد شرکت کننده در تحقیق به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 6-4- درصد فراوانی تحصیلات پدر افراد شرکت کننده در تحقیق

منحنی 7-4- توزیع فراوانی تحصیلات پدر افراد شرکت کننده در تحقیق به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 8-4- درصد فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر قرآن در ادب پارسی

منحنی 9-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر قرآن در ادب پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 10-4- درصد فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر حدیث در ادب پارسی

منحنی 11-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق با تاثیر حدیث در ادب پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 12-4- درصد فراوانی علاقه افراد شرکت کننده در تحقیق نسبت به شعرهای استفاده کننده از قران و احادیث

منحنی13-4- توزیع فراوانی علاقه افراد شرکت کننده در تحقیق نسبت به شعرهای استفاده کننده از قران و احادیث به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 14-4- درصد فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد ماندگاری اشعار شعرای پارسی استفاده کننده از قرآن و حدیث

منحنی 15-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد ماندگاری اشعار شعرای پارسی استفاده کننده از قرآن و حدیث به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 16-4- درصد فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات پارسی

منحنی 17-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات پارسی به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 18-4- درصد فراوانی دیدگاه افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در فراگیر شدن ادبیات پارسی در سطح جهان

منحنی 19-4- توزیع فراوانی دیدگاه افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد تاثیر قرآن و حدیث در فراگیر شدن ادبیات پارسی در سطح جهان به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 20-4- درصد فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده با شعرای استفاده کننده از قرآن و حدیث در اشعار خود

 

منحنی21-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده با شعرای استفاده کننده از قرآن و حدیث در اشعار خود به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی22-4- درصد فراوانی موافق بودن افراد شرکت کننده در مورد تاثیر استفاده از قرآن و حدیث در کسب عبرت برای سایرین

منحنی 23-4- توزیع فراوانی موافق بودن افراد شرکت کننده در مورد تاثیر استفاده از قرآن و حدیث در کسب عبرت برای سایرین به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 24-4- درصد فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد نقش قرآن و حدیث استفاده شده در ادبیات پارسی در زندگی بشری

منحنی 25-4- توزیع فراوانی نظر افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد نقش قرآن و حدیث استفاده شده در ادبیات پارسی در زندگی بشری به تفکیک پایه تحصیلی

منحنی 26-4- درصد فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد اشعار استفاده کننده از قرآن و حدیث استفاده شده از طریق رسانه ها

منحنی 27-4- توزیع فراوانی آشنایی افراد شرکت کننده در تحقیق در مورد اشعار استفاده کننده از قرآن و حدیث استفاده شده از طریق رسانه ها به تفکیک پایه تحصیلی

 

 

1-1 مقدمه

این تحقیق توسط دانش آموزانی گردآوری شده که در اول راه توکل بر خدا و تشویق اساتید فرزانه و پشتکار را سرلوحه کار خود قرار دادند. در این فصل شما را از هدف و اهمیت تحقیقمان آگاه خواهیم کرد و در آخر این که، ارکان اساسی تحقیقمان را توضیح خواهیم داد تا ابهامات برطرف شود و با دیدی بازتر تحقیق را دنبال کنیم.

نمودار زیر شما را در دنبال کردن این فصل کمک خواهد کرد.

 

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-2- بیان مسئله

برای آشنایی با تأثیراتی که قرآن و احادیث در ادبیات فارسی برجای گذاشته اند، لازم است معروف ترین و متداول ترین نام کتاب خدا که قرآن است را بشناسیم و آن را تلاوت کنیم و با تأثیراتی که آیات و احادیث به صورت های مختلف : تلمیح، تمثیل، قصه های منظوم و منثور شعرا و نویسندگان ایرانی و فارسی زبان گذاشته اند آشنا شویم.

1-3- اهداف تحقیق:

– بررسی تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی

– بررسی عوامل موثر بر تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی

– تأثیر قرآن و حدیث در اعتلای متون نظم و نثر ادبیات فارسی

1-4- اهمیت تحقیق:

در دورانی که قرآن در برخی از کشور های اسلامی فقط برای کسب مقام و یا مزایای اقتصادی تلاوت می شود و شعرای آن ها بدون تاثر از قرآن شعر می سرایند بر خود لازم دانستیم به گردآوری این مطالب بپردازیم. امید است توانسته باشیم با انجام این کار به سطح آگاهی خود و دیگران افزوده باشیم.

1-5- سئوالات تحقیق

1- عوامل مؤثر بر تاثیرگذاری قرآن و حدیث در ادب پارسی کدام است؟

2- تا چه حد شعرای فارسی زبان از آیات قرآن در اشعار خود تأثیر پذیرفته اند؟

3- از میان شعرای متقدم کدامیک از آیات و احادیث در شعر خود بهره گرفتند؟

4- میزان استفاده حافظ از احادیث و قرآن در اشعارش تا چه اندازه بوده است؟

5- داستان یوسف از دیدگاه مولوی چگونه است؟

6- آیا سنایی در اشعار خئد به تصویر پردازی قرآن پرداخته است؟

7- آیا شهریار در اشعار خود از نهج البلاغه بهره برده است؟

1-6-فرضیه ها

1- ادبیات فارسی از کلام قرآن بهره های فراوانی گرفته است.

2- برخی از شعرای متقدم از آیات و احادیث در شعر خود بهره گرفته اند.

3- میزان استفاده حافظ از احادیث و قرآن در اشعار وی زیاد بوده است.

4- مولوی داستان حضرت یوسف را در اشعار خود بررسی کرده است.

5- سنایی در اشعار خود به تصویر پردازی قرآن پرداخته است.

6- شهریار در اشعار خود از نهج البلاغه بهره برده است.

1-7- کلید واژه ها

ادبیه:جمع«ادب» است و دانش های متعلق به ادب، در اصل(فنون ادبیه) یا (علم ادبیه) بوده است و بعد(ادبیه) صفت جعلی موصوف را جمع بسته اند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه تاثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی