فرمت فایل: ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
قسمتی از محتوای متن
تعداد صفحات : 52 صفحه
به نام خدا فصل اول : خداشناسى گردش در خارج شهر روز جمعه اول اردیبهشت است، باغستانهاى زیبا و سبز و خرم، و شکوفه هاى رنگارنگ دیدگان را خیره و بینندگان را سرمست مىکند، پرندگان نغمه هاى شادى سر داده از این شاخ به آن شاخ و از این درخت به آن درخت در پروازند، نسیم بهارى انسانها و پرندگان را به طرب مىآورد.
ناصر دانشجوى رشته الهیات، و منصور دانشجوى علوم که فردى شکاک بود در همسایگى یکدیگر با هم آشنا شده اند; هر دو به قصد گردش و تفریح از شهر خارج مىشوند و در وسط راه از قضا بر لب رودى خروشان، باغى زیبا و ساختمانى قشنگ و مجهز به همه ابزار و وسایل زندگى نظر آنان را جلب مىکند; وارد باغ مىشوند، گذشته از انواع درختان و گلهاى زیبا و رنگارنگ و استخر شنا و خیابانهاى منظم، جویبارها و آبشارهاى فراوان بر زیبایى باغ افزوده است، در ساختمان باغ همه ابزار و وسایل زندگى، از فرشهاى گرانبها و تخت خوابها و مبلها و صندلیها و آلات سفره و آشپزخانه مجهز تا ساعتهاى دیوارى و لامپهاى فلورسنت و لوسترهاى زیبا و قشنگ مهیا و هر یک با تناسب خاصى قرار گرفته ; ولى متأسفانه از صاحب باغ و ساختمان در آنجا خبرى نیست .
آنان حیرت زده به گردش مىپردازند و هرچه جستجو مىکنند اثرى از صاحب باغ نمى یابند، بتدریج حس کنجکاوى ناصر تحریک می شود ناصر: "منصور جان، صاحب باغ کیست ؟
! طراح نقشه باغ و ساختمان و معمار ساختمان که بوده ؟
این همه ابزار و وسایل را از کجا آورده اند و چه کسى آنها را با این سلیقه مرتب و منظم کرده است ؟
! زنده باد طراح این باغ زیبا و این ساختمان مجهز در این جاى مناسب، باغبان چه خوش ذوق و چه باسلیقه و متخصص در فنون باغدارى و کشاورزى بوده است ! چه درختان خوب و چه گلهاى زیبایى انتخاب کرده و چه اندازه در کشت آنها نظم و تناسب را رعایت نموده است ! معمارى که این ساختمان را طرح ریزى کرده فارغ التحصیل کدام دانشگاه بوده ؟
! چه خوب همه نیازهاى حال و آینده و مقتضیات فصول مختلف سال را در نظر گرفته ! راستى که انسان در برابر علم و هنر بى اختیار سر فرود مىآورد و خاضع مىگردد.
راستى حکایت این باغ و ساختمان و جستجوى ما از صاحب و معمارش شبیه حکایت این جهان بزرگ از صاحب و خالق آن مىباشد; این جهان باعظمت با همه دقایق و ریزه کاریهایى که در هر یک از موجودات آن به کار رفته است از وجود یک خالق قادر حکیم حکایت مىکند، پس چگونه مىتوان در وجود خداى جهان تشکیک نمود؟
!" توجیه مادى جهان منصور در حالى که تمسخرآمیز به ناصر نگاه مىکند با لحنى گزنده و ناخرسند مىگوید: "در عصر تسخیر فضا و پیشرفت علم و تکنیک، توجیه و تعلیل پدیده ها بر روش غیرمادى و ایده آلیسم، ارتجاع و عقبگرد محسوب است .
حوادث را باید با علل و اسباب مادى و محسوس توجیه نمود.
من جز آنچه را که از راه حس و تجربه به دست آید باور ندارم، علل و اسباب این جهان بزرگ را باید در میان اشیاء و موجودات پراکنده مادى و حسى که در اطراف و جوانب دور و نزدیک به چشم مىخورند پیدا کرد.
اساس و زیربناى همه پدیده هاى عالم طبیعت، ذرات مادى بوده است به نام "اتم" که در فضاى نامتناهى شناور بودند، و به مرور زمان در اثر حرکت و برخورد با یکدیگر ترکیب شدند و عناصر گوناگون با خاصیتهاى متفاوت از آنان پدید آمد، و از ترکیب عناصر مختلف انواع موجودات از قبیل گیاه و حیوان و انسان پدید آمدند.
علم عالم دیگرى را غیر از عالم طبیعت نمى شناسد.
" ناصر: "این گونه توجیه شما براى پیدایش جهان مثل این است که کسى براى توجیه پیدایش این باغ و ساختمان وجود سازنده توانا و معمار را انکار نماید و بگوید: بسا عناصر پراکنده در اثر حرکت و برخورد با حوادث گوناگون از قبیل باد و باران و طوفانهاى وحشت انگیز، نور و حرارت و فعل و انفعالاتى که در ظرف سالیان دراز در آنها رخ داده بتدریج در اثر همبستگى و تکامل و حرکت از نقص به کمال بدین صورت زیبا نمایان شده اند.
بادها و طوفانهاى شدید، ذرات پراکنده خاک و شن و سنگ کوه و صحرا را گرد هم آورده و بارانهاى سیل آسا آنها را در هم آمیخته و در پرتو نور و حرارت متراکم شده و به شکلها و صورتهاى مختلف زیبا و نازیبا و منظم و نامنظم درآمده، و در اثر برخورد سنگهاى آتش زا آتشها افروخته شده و بوته هاى خشک و خاشاک بیابان را شعله ور ساخته و کم کم قسمتى از خاکهاى متراکم که به صورت خشتهاى خام درآمده پخته شده، و در اثر طوفانها و سیلهاى مهیب و برخورد قطعات سنگها به یکدیگر پاره اى از سنگها صاف و موزون گشته و به شکلهاى مختلف در آمده، و پس از گذشت روزگارانى بس دراز خشتهاى پخته و ناپخته و سنگهاى صاف و ناصاف به زور تندبادها و طوفانها متناسب و نامتناسب روى هم قرارگرفته تا بالاخره به مرور زمان برحسب تصادف و برخورد ابزار و وسایل مادى به صورت این ساختمان متناسب و زیبا درآمده اند.
بذر و تخم گلها و درختان از اطراف و جوانب در اثر بادها و سیلها در اینجا متمرکز شده و در پى برخورد با آب و زمین مناسب سبز شده و رشد و نمو کرده اند، و هرچند در ابتدا نامرتب و نامتناسب بوده اند ولى برحسب قانون تنازع بقا و انتخاب اصلح که در طبیعت حکم فرماست بالاخره نامتناسبها به دنبال گذشت میلیونها سال فانى و نابود شده اند و این شکل متناسب و منظم که به صورت باغى زیبا جلوه گر است باقى مانده .
از حیوانات و گوسفندهایى که در این کوه و دشت پراکنده اند بتدریج پشمهایى جدا شده و با رنگهاى گوناگون گلها و گیاهان به رنگهاى مختلف در آمده و با فشار بادها و حوادث به شکل رشته ها و سپس بافته ها و به مرور زمان به صورت قالیها و فرشهاى زیبا جلوه گر شده، و در اثر تندبادها در این سالنها و اتاقها گسترده شده اند.
دانلود خدا شناسی