هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

اختصاصی از هایدی مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

مقدمه: دغدغه‌ی این نوشتار یافتن روابطی است که اثر کوبریک،2001 ادیسه‌ی فضایی، را درمناسبتش با چنین گفت زرتشت نیچه جای می‌دهد. دراین راستا از پنجمین نوع از نقد فرامتنیت ژنت، بیش متنیت، استفاده شده است. ازاین منظرچنین گفت زرتشت نیچه یک بینامتن و یا اگر بخواهیم ازاصطلاح ژنت استفاده کنیم، یک پیش متن برای 2001 ادیسه‌ی فضایی، ساخته‌ی کوبریک است. کوبریک از رمزگان‌های موجود در ژانرعلمی تخیلی به سوی عناصر با معنایی ازچنین گفت زرتشت حرکت کرده است، به بیان دیگر او با بهره برداری نشانه شناسانه ازساختار پیش متن، و انتقال و جایگشت عناصرآن، به روابط دلالتی جدید دست یافته است.

در میان تمام آثار نیچه، چنین گفت زرتشت، اثری است که بیش از سایرین ازصحنه پردازی‌های ادبی بهره برده است و کوبریک علاوه بر استفاده از صحنه‌ها و واژه‌های کلیدی فلسفه نیچه، به منظور تاکید بیشتر، در موسیقی متن، سمفونی‌ایی از اشتراوس به همین نام را انتخاب کرده است. نوشتار پیش رو شاید اندکی بازی باوری و بی‌قیدی نیز به همراه داشته باشد زیرا بیش ازآنکه خواست جستجوی حقیقت درمیان باشد، عملی چون نگاه کردن به تصاویر گوناگون است و نه صرفا انطباق آن با نسخه‌ی اصلی. هدف اصلی از انجام این رویه مواجه کردن دو چهره با هم در دو عرصه‌ی مختلف است، قصد این است تا بار دیگرو البته این بار با واژگان نیچه به تماشای فیلم بنشینیم.

متن:

فیلم کوبریک همانند کتاب ازچهار بخش تشکیل شده است که هر کدام از این فصل‌ها مرحله‌ایی از تحول و فرا‌ رفتن انسان را نشان می‌دهد. فصل اول با عنوان «پیدایش بشر» با نمایش دسته‌ایی ازمیمون‌ها به منزله‌ی نیای انسان آغازمی‌گردد ودرنهایت پس از پیدایی لوح در ماه و گریز فضانوردان از برابر آن خاتمه می‌یابد. سه فصل بعد تماما مربوط به سفینه ی هال، غلبه‌ی دیو برآن و بازگشتش به زمین است. اما چرا درفیلم بر پیوستگی میان بشر ابتدایی وفضانورد تاکید شده و هر دو در یک فصل قرار داده شده اند؟ نیچه سه گونه بشررا در کتاب خویش معرفی می‌کند، بوزینه، انسان و ابرانسان.

«من به شما ابر انسان را می‌آموزانم... بوزینه در برابرانسان چیست؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایه‌ی شرم دردناک. انسان در برابر ابرانسان همین گونه خواهد بود ...روزگاری بوزینه بودید هنوز نیز انسان ازهر بوزینه، بوزینه‌تر است.»

در کنارآن انسان را نیز به انسان والاتر، واپسین انسان و انسانی که می‌خواهد نابود شود، تقسیم می‌کند. انسان از نظر نیچه تنها با فرارفتن از ارزشهای پیشین است که می‌تواند گذشته‌ی خویش را نجات دهد و یا خود را از گذشته‌اش رهایی بخشد. حال چرا فضانوردان که ازهمه جهت با بوزینگان متفاوتند، هنوز چیزی مایه‌ی شرم یا چیزی از گذشته با خود دارند؟ نیچه نوع دیگری از تقسیم بندی را نیز برای بشرقایل است، او در بخش سه دگردیسی جان، سه گونه جان را ازهم متمایزمی‌کند، شتر، شیر و کودک.

«جان بردبار می‌پرسد گران کدام است؟ و این گونه چون شتر زانو می‌زند و می‌خواهد که خوب بارش کنند. جان بردبار می‌پرسد گران‌ترین چیز کدام است؟... چریدن از بلوط و علف دانش و برسرحقیقت درد گرسنگی روان را کشیدن؟... این است درآب آلوده پا نهادن آنگاه که آب حقیقت باشد... این است دوست داشتن آنانی که مارا خوار می‌دارند و دست دوستی به سوی شبح دراز کردن آنگاه که می‌خواهد ما را بهراساند؟»

هم بوزینگان و هم فضانوردان در مرحله‌ی دگردیسی جان شترند، هر آنچه که انسان زمانی مجبور به پیروی از آن بود و مرجع بیرونی داشت اکنون خود برای خویش وضع می‌کند. به تعبیر نیچه انسان به جای اینکه بگذارند که بارش کنند خود بر خویش بار می‌نهد، خاستگاه ارزشها که مبتنی بر فرمانبرداری بود همچنان بی تغییر باقی مانده است. بوزینگان بر سر آب آلوده‌ی حقیقت به ستیز مشغولند، فضانوردان «فراپشت ستارگان از پی دلیل می‌گردند» و دست دوستی به سوی شبحی دراز کرده‌اند که در صورت احساس خطر همه‌ی آنها را ازمیان خواهد برد.

چنین انسانهایی «مکانهایی را که زندگی درآنها دشواراست رها کرده اند... دیگر نه کسی توانگر می شود و نه تهی دست... یک رمه بی هیچ شبان همه یکسان می‌خواهند ویکسان‌اند خوشی های کوچک روزانه دارند و خوشی‌های کوچک شبانه‌ای اما نگران تندرستی خویش نیز هستند.»

جان اما در نهایت بر ضد آموزه‌های خویش برمی‌آشوبد «اینجاست که جان شیرمی شود ومی‌خواهد آزادی فرا چنگ آورد و سرور صحرای خویش باشد.» دیو و فرانک در فیلم در مرحله‌ی دگردیسی جان شیرند آنها می‌خواهند با از مدار خارج کردن هال خودشان هدایت سفینه را برعهده گیرند اما در نهایت تنها دیو، کودک می‌گردد زیرا ویران گر و آفریننده است، هال- لوح کهن ارزشهایی که باید شکسته شود- به وسیله‌ی دیو از میان می‌رود و با کودک شدن او ارزشهای جدید بر اساس معنای زمین آفریده می‌گردد.

لوح سه بار در فیلم به نمایش می‌آید اما در این سه پیدایی خود حامل ارزشهای یکسانی نیست در صحنه‌ی اول که مورد پذیرش میمون‌ها قرار می‌گیرد، ارزشهای نهیلیستی یا همان ارزش‌هایی که برضد اراده ی کنشگر و آری- گو به زندگی هستند رادر بر دارد. پس از آن لوح در ماه ظاهر می‌شود این بار نیز فضانوردان چون دسته‌ی میمون‌ها اطراف آن گرد می‌آیند و گویی می‌خواهند چون بار قبل آموزه‌های آن را آری گویند، اما این لوح اکنون حاوی همان ارزشها نیست و آنها را با صدای گوش خراشی که ایجاد می‌کند از اطراف خود می‌رماند زیرا ارزشهای موجود در لوح براساس آموزه‌های زرتشت ومعنای زمین است. در فصل چهارم کتاب زرتشت، به اشتباه می‌پندارد که انسانهای آری- گو به زندگی را یافته است اما آنها انسان‌های والاتر هستند و آری آنها به گفته نیچه چون آری خر دروغین است و در نهایت نیز با صدای شیر زرین یال زرتشت که نشان فرزندان زرتشت است ازبرابرغاراو می‌گریزند. پس لوح در ماه دارنده‌ی همان آموزه‌های پیشین نیست بلکه آموزه‌هایی از جنس سخنان زرتشت دارد. چرا سخنان زرتشت بر روی لوح نشان داده شده است؟ نیچه در فصل دوم کتاب از زبان زرتشت می گوید:

«ای انسانها در سنگ پیکره‌ایی خفته است، پیکره‌ی پندارهایم! وه که او چرا می‌باید در سخت‌ترین و زشت ترین سنگ خفته باشد؟ ... می‌خواهم آن را کمال بخشم زیرا سایه‌ای سوی من آمده است زیبایی ابر انسان سایه سان سوی من آمده است»

لوح در این بخش فیلم بر روی ماه قرار دارد و ماه زمانی در آسمان پدیدار می‌شود که خورشید غروب کرده باشد، این صحنه نشانی از«ساعت پایین رفتن و فروشدن» خورشید


دانلود با لینک مستقیم


مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور 10 ص

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

با چنین نزدیکی دوریم دور

قتی مترجم کتابی که در تصور خود همواره او را در حال دویدن به سوی حقیقت می بینی اینگونه با تو سخن می گوید که: «... برای اولین بار نزدیکی را خواندم، دلم نمی خواست تمام شود و بعد از خواندنش می خواستم همه را در لذتی که برده ام سهیم کنم.»، از خود می پرسی: این چه کتابی است که اینگونه آن «پری جوینده حقیقت و عرفان» را به وجد آورده است که نمی خواهد فارسی زبانان، بی خبر از لذتی باشند که او خواهان قسمت کردن آن با دیگران است؟ به تعبیر حافظ: در پیالة این کتاب عکس رخ چه یاری را دیده است که نمی خواسته این نظاره به پایان برسد و رنج ترجمه را بر خود هموار کرده است؟ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

شادمان از حضور بازیگری توانمند در فضای فعالیت های روشنفکری، کتاب را می خری و با ولع آن را می خوانی.

کتاب تمام می شود و تأملات آغاز می شوند. از عنوان کتاب گرفته تا تحلیل های روان پزشکی که از شخصیت بیمار کتاب می توان به عمل آورد ذهن مرا محاصره می کنند.

با خودت می گویی که «حنیف قریشی» چقدر هنرمندانه شخصیت بیمار مردی را در زیر نقاب یک لفاظی روشنفکری پنهان کرده است : شخصیتی که بر این باور است که: « هیچ چیز به اندازة عشق نشاط آور نیست.» اما تمام جستجوهای او برای تجربة عشق در این خلاصه می شود که اعتراف کند: « دامن زن ها مثل پرده های تئاتر، کنجکاوی مرا تحریک می کرد و دلم می خواست بدانم زیر آنها چیست . نوعی چشم انتظاری که امکان رسیدن به آن وجود داشت. و این واسطه ای بود که بتوان به چیز دیگری رسید و این نمونه ای از افکار متعالی من بود. جهان به نظرم دامنی می آمد که می خواهم(2) آن را بالا بزنم . بعدها فکر می کردم که با هر زن می توانم به یک شروع تازه برسم.»(ص 20)

(1) از مولانا

(2) فعل « می خواهم » اگر اشتباه مترجم نباشد، با دیگر فعل ها که به صورت گذشته اند، ناسازگار است. این فعل با سرخوردگی قهرمان داستان سازگار نیست.

اکنون نیز با تمام گشاد دستی در آستانة پیری، همان جائی ست که سالیان پیش بوده است!

با خواندن این جملات عبارتی از شعر« صدای پای آب» سپهری در گوشت زنگ می زند که :

«رفتم رفتم تا زن/ تا چراغ لذت / تا سکوت خواهش/ تا شب خیس محبت رفتم/ عبور باید کرد.»

بخش اصلی سؤالاتی که به ذهن من می آمدند در واقع بازتابی از پرسش هایی بودند که بصورت واگویه های تردید آمیز در کتاب پراکنده اند. این پرسش ها نیازمند تحلیل های روان شناختی و فلسفی اند که مجال دیگری می خواهد و بهتر آن است که با نویسندة اصلی آن« حنیف قریشی» در میان گذاشته شود.

( مگر آنکه مترجم کتاب روزی بخواهند از محتوای کتاب هم دفاع کنند.)

دربارة شیوه ترجمه، و انتشار کتاب و سبک نگارش پرسش هایی هست که آنها را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

1) شیوة انتشار کتاب:

(1-1) ناشر کتاب بر خلاف آنچه مرسوم است، عکس مترجم را در پشت جلد و داخل کتاب چاپ کرده اند تا از شهرت سینمای او برای فروش بیشتر رمان «نزدیکی» استفاده کنند و ذهن خریدار را به بازی بگیرند. پسندیده تر بود که عکس مؤلف کتاب را چاپ می کردند و به همان تصویر مترجم که در صفحات آغازین کتاب چاپ شده است، بسنده می شد.

(1-2) مترجم محترم حتما می داند که کلمه (Intimacy) معانی متعددی دارد. از آن میان ،

« رابطه جنسی نا مشروع » با محتوای کتاب تناسب بیشتری دارد. کلمه « نزدیکی» علاوه بر معنای غیر جنسی آن، ضرورتا در روابط جنسی نامشروع اتفاق نمی افتد. ( با توجه به محدودیت فضای فرهنگی کشور، که مترجم را مجبور به انتخاب این معادل کرده است، بهتر بود که در یادداشت خود به این موضوع اشاره می کرد.)

2) محتوای یادداشت مترجم :

(1_2) یادداشت کوتاه خانم کریمی، این تصور را بر می انگیزد که گویی مترجم خود را در کشاکش و فراز و فرودهای کتاب جستجو می کند و چنان تحت تأثیر قرار گرفته است که در عبارتی کوتاه و نامنسجم قصد کرده است« بیانیه ای فلسفی» بنویسد که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم:

شاید مترجم توجه نکرده اند که اضطراب (دلهره) در ادبیات اگزیستاسیالیستی بر دو نوع است :

اضطراب گناه:

احساسی که ناشی از ارتکاب گناه، روح یا وجدان یک انسان بیدار یا معتقد به یک مرام را می آزارد.

اضطراب (دلهره) وجودی:

(احساسی که ناشی از درک بی معنایی انسان در هستی است.)

به نظر می رسد که دلهره های شخصیت اصلی« نزدیکی» از نوع اول است. هر چند رگه‌هایی از نوع دیگر اضطراب ، نیز در داستان انعکاس یافته است. اما خانم کریمی تمایل داشته اند که تنها موضوع انتخاب گری در فلسفه اگزیستانسیالیسم را مورد توجه قرار دهند و این حکایت از ضرورت تعمق بیشتر ایشان در این وادی می کند.

شاهد اضطراب گناه بودن«جی» آن است که قهرمان داستان در حسرت « نینا» بودن است و او نتوانسته است جهان فراتر و آن سوی دامن زنان را جستجو کند و هنوز بعد از این همه آشفتگیها در فکر آن است که در آپارتمان « ویکتور » آزادیهای جدیدی را بیابد و می گوید:« ما رستوران ها و میخانه های دلخواه مان را پیدا می کنیم.» (ص 11)

(2-2) باید از مترجم محترم پرسید: آرزوی شاعرانه « کاش وقتی اولین بار دستش را روی شانه ام گذاشت، گریخته بودم...» در ابتدای متنی که با دشوارترین سؤالات فلسفی شروع می شود، چه معنایی دارد؟ آیا احساس عاطفی آکنده از حسرت تجره هاست که بر روان مترجم سایه انداخته است؟غافل از آن که:

می گریزم تا رگم جنبان بود کی فرار از خویشتن آسان بود

(3_2) در عبارت « آیا همانی هستیم که می خواستیم باشیم؟ یا کسی که جامعه ، والد وسنت آن را خواسته و نقش داده اند؟» به نظر می رسد که باید « والدین» آورده می شد. مگر اینکه مقصود خاصی در پی آن بوده است که والد به تنهایی آمده است.

(4_2) منظور از « پالایش جسم» در این عبارت زیر چیست؟

« با پالایش روح و جسم بر مشکلاتش غلبه کند...»


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور 10 ص

دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور


دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور

دسته بندی : علوم انسانی _ ادبیات و تاریخ

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

سال فایل


 قسمتی از متن ....

 

 

با چنین نزدیکی دوریم دور قتی مترجم کتابی که در تصور خود همواره او را در حال دویدن به سوی حقیقت می بینی اینگونه با تو سخن می گوید که: «.
.
.
برای اولین بار نزدیکی را خواندم، دلم نمی خواست تمام شود و بعد از خواندنش می خواستم همه را در لذتی که برده ام سهیم کنم.
»، از خود می پرسی: این چه کتابی است که اینگونه آن «پری جوینده حقیقت و عرفان» را به وجد آورده است که نمی خواهد فارسی زبانان، بی خبر از لذتی باشند که او خواهان قسمت کردن آن با دیگران است؟ به تعبیر حافظ: در پیالة این کتاب عکس رخ چه یاری را دیده است که نمی خواسته این نظاره به پایان برسد و رنج ترجمه را بر خود هموار کرده است؟ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما شادمان از حضور بازیگری توانمند در فضای فعالیت های روشنفکری، کتاب را می خری و با ولع آن را می خوانی.
کتاب تمام می شود و تأملات آغاز می شوند.
از عنوان کتاب گرفته تا تحلیل های روان پزشکی که از شخصیت بیمار کتاب می توان به عمل آورد ذهن مرا محاصره می کنند.
با خودت می گویی که «حنیف قریشی» چقدر هنرمندانه شخصیت بیمار مردی را در زیر نقاب یک لفاظی روشنفکری پنهان کرده است : شخصیتی که بر این باور است که: « هیچ چیز به اندازة عشق نشاط آور نیست.
» اما تمام جستجوهای او برای تجربة عشق در این خلاصه می شود که اعتراف کند: « دامن زن ها مثل پرده های تئاتر، کنجکاوی مرا تحریک می کرد و دلم می خواست بدانم زیر آنها چیست .
نوعی چشم انتظاری که امکان رسیدن به آن وجود داشت.
و این واسطه ای بود که بتوان به چیز دیگری رسید و این نمونه ای از افکار متعالی من بود.
جهان به نظرم دامنی می آمد که می خواهم(2) آن را بالا بزنم .
بعدها فکر می کردم که با هر زن می توانم به یک شروع تازه برسم.
»(ص 20) (1) از مولانا (2) فعل « می خواهم » اگر اشتباه مترجم نباشد، با دیگر فعل ها که به صورت گذشته اند، ناسازگار است.
این فعل با سرخوردگی قهرمان داستان سازگار نیست.
اکنون نیز با تمام گشاد دستی در آستانة پیری، همان جائی ست که سالیان پیش بوده است! با خواندن این جملات عبارتی از شعر« صدای پای آب» سپهری در گوشت زنگ می زند که : «رفتم رفتم تا زن/ تا چراغ لذت / تا سکوت خواهش/ تا شب خیس محبت رفتم/ عبور باید کرد.
» بخش اصلی سؤالاتی که به ذهن من می آمدند در واقع بازتابی از پرسش هایی بودند که بصورت واگویه های تردید آمیز در کتاب پراکنده اند.
این پرسش ها نیازمند تحلیل های روان شناختی و فلسفی اند که مجال دیگری می خواهد و بهتر آن است که با نویسندة اصلی آن« حنیف قریشی» در میان گذاشته شود.
( مگر آنکه مترجم کتاب روزی بخواهند از محتوای کتاب هم دفاع کنند.
) دربارة شیوه ترجمه، و انتشار کتاب و سبک نگارش پرسش هایی هست که آنها را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1) شیوة انتشار کتاب: (1-1)

تعداد صفحات : 10 صفحه

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق با چنین نزدیکی دوریم دور